پرش به محتوا

داستان خضر و موسی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''داستان خضر و موسی'''، داستانی [[قرآن|قرآنی]] در مورد ملاقات و همراهی [[موسی(ع)]] با [[حضرت خضر|خضر]] است. این همراهی به درخواست و اصرار حضرت موسی (ع) بود. خضر با وجود مخالفت اولیه، با این شرط که موسی(ع) هیچ سؤالی از او نپرسد، همراهی را قبول می‌کند. در این همراهی سه عملِ سوراخ کردن کشتی، کشتن نوجوان و تجدید بنای دیوار توسط حضرت خضر انجام شد. موسی (ع) در هر سه مورد اعتراض کرده و همین، سبب جدایی این دو شد. خضر در انتهاء علت کارهایی که انجام داد را گفت. این داستان یک‌بار در [[قرآن]] نقل شده و میان [[مفسران]]، [[متکلمان]] و اهل عرفان گفتگوهای بسیاری در مورد آن وجود داشته و دارد.
'''داستان خضر و موسی'''، داستانی [[قرآن|قرآنی]] در مورد ملاقات و همراهی [[موسی(ع)]] با [[حضرت خضر|خضر]] است. این همراهی به درخواست و اصرار حضرت موسی(ع) بود. خضر با وجود مخالفت اولیه، با این شرط که موسی(ع) هیچ سؤالی از او نپرسد، همراهی را قبول می‌کند. در این همراهی سه عملِ سوراخ کردن کشتی، کشتن نوجوان و تجدید بنای دیوار توسط حضرت خضر انجام شد. موسی(ع) در هر سه مورد اعتراض کرده و همین، سبب جدایی این دو شد. خضر در انتهاء علت کارهایی که انجام داد را گفت. این داستان یک‌بار در [[قرآن]] نقل شده و میان [[مفسران]]، [[متکلمان]] و اهل عرفان گفتگوهای بسیاری در مورد آن وجود داشته و دارد.


==معرفی==
==معرفی==
داستان خضر و موسی(ع)، داستانی [[قرآن|قرآنی]] است که در [[سوره کهف]] بدان پرداخته شده است.<ref>آیات ۶۰-۸۲</ref> در این داستان حضرت موسی(ع) خواستار همراهی و شاگردی شخصی شد که قرآن از او با تعبیر «بنده‌ای از بندگان که به او رحمت و علم داده شده» یاد می‌کند.<ref>سوره کهف، آیه۶۵.</ref> روایات، این شخص را [[حضرت خضر]] دانسته‌اند.<ref>فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۲۵۰.</ref> ملاقات این دو در مجمع البحرین انجام شد.<ref name=":0">سوره کهف، آیه۶۰.</ref>
داستان خضر و موسی(ع)، داستانی [[قرآن|قرآنی]] است که در [[سوره کهف]] بدان پرداخته شده است.<ref>آیات ۶۰-۸۲</ref> در این داستان حضرت موسی(ع) خواستار همراهی و شاگردی شخصی شد که قرآن از او با تعبیر «بنده‌ای از بندگان که به او رحمت و علم داده شده» یاد می‌کند.<ref>سوره کهف، آیه۶۵.</ref> روایات، این شخص را [[حضرت خضر]] دانسته‌اند.<ref>فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۲۵۰.</ref> ملاقات این دو در مجمع البحرین انجام شد.<ref name=":0">سوره کهف، آیه۶۰.</ref>


حضرت موسی(ع) پس از آن‌که خداوند نعمت‌های فراوانی به او داد، گمان برد خداوند داناتر از او خلق نکرده است. به‌همین جهت خداوند او را به ملاقات خضر(ع)‌ فراخواند.<ref>شیخ صدوق، علل الشرائع، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۶۰.</ref>
حضرت موسی(ع) پس از آن‌که خداوند نعمت‌های فراوانی به او داد، گمان برد خداوند داناتر از او خلق نکرده است. به‌همین جهت خداوند او را به ملاقات خضر(ع)‌ فراخواند.<ref>شیخ صدوق، علل الشرائع، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۶۰.</ref>
خط ۱۴: خط ۱۴:
سه واقعه در همراهی موسی(ع) و خضر(ع) اتفاق افتاد:
سه واقعه در همراهی موسی(ع) و خضر(ع) اتفاق افتاد:
* در ابتدا این دو سوار بر کشتی شدند و خضر کشتی را سوراخ کرد. این عمل مورد اعتراض موسی(ع) واقع شد و خضر شرط خود را گوشزد کرد.<ref>سوره کهف، آیات ۷۱-۷۲.</ref>
* در ابتدا این دو سوار بر کشتی شدند و خضر کشتی را سوراخ کرد. این عمل مورد اعتراض موسی(ع) واقع شد و خضر شرط خود را گوشزد کرد.<ref>سوره کهف، آیات ۷۱-۷۲.</ref>
* این دو، نوجوانی را دیدند و خضر بدون هیچ مقدمه‌ای آن نوجوان را به قتل رساند. این عمل نیز با واکنش شدید موسی(ع) روبه‌رو شد: «آیا جان پاكى را بدون ‏آنكه مرتكب قتلى شده باشد می‌كشى؟ مرتكب كارى زشت گردیدى».<ref>سوره کهف آیه ۷۴.</ref> خضر مجدد شرط را بازگو کرده و گفت اگر موسی(ع) بار دیگر شرط را زیر پا بگذارد، دیگر مجالی برای همراهی نخواهد بود.<ref>سوره کهف آیات ۷۵-۷۶.</ref>
* این دو، نوجوانی را دیدند و خضر بدون هیچ مقدمه‌ای آن نوجوان را به قتل رساند. این عمل نیز با واکنش شدید موسی(ع) روبه‌رو شد: «آیا جان پاکی را بدون آنکه مرتکب قتلی شده باشد می‌کشی؟ مرتکب کاری زشت گردیدی».<ref>سوره کهف آیه ۷۴.</ref> خضر مجدد شرط را بازگو کرده و گفت اگر موسی(ع) بار دیگر شرط را زیر پا بگذارد، دیگر مجالی برای همراهی نخواهد بود.<ref>سوره کهف آیات ۷۵-۷۶.</ref>


* این دو وارد شهری شدند که اهل آن از پذیرایی آن‌ها خودداری کردند. خضر به دیوار نیمه خرابی رسید و آن را ترمیم و بازسازی کرد. موسی (ع) تصور کرد این عمل بخاطر این است که مزدی از اهالی بگیرد و این را به خضر(ع) گفت.<ref>سوره کهف آیه ۷۷.</ref>
* این دو وارد شهری شدند که اهل آن از پذیرایی آن‌ها خودداری کردند. خضر به دیوار نیمه خرابی رسید و آن را ترمیم و بازسازی کرد. موسی(ع) تصور کرد این عمل بخاطر این است که مزدی از اهالی بگیرد و این را به خضر(ع) گفت.<ref>سوره کهف، آیه ۷۷.</ref>


===جدایی و فلسفه کارهای خضر===
===جدایی و فلسفه کارهای خضر===
پس از اعتراض سوم حضرت موسی (ع)، خضر ادامه همراهی را امکان‌پذیر ندانسته<ref>سوره کهف، آیه۷۸.</ref> و علت کارهای قبل خود را ذکر کرد:
پس از اعتراض سوم حضرت موسی(ع)، خضر ادامه همراهی را امکان‌پذیر ندانسته<ref>سوره کهف، آیه۷۸.</ref> و علت کارهای قبل خود را ذکر کرد:
* سوراخ کردن کشتی به این‌جهت بود که حاکم ظالمی کشتی‌ها را مصادره می‌کرد و خضر با سوراخ کردن کشتی، آن‌را از مصادره نجات داد تا برای مالکان مستمند خود باقی بماند.<ref>سوره کهف، آیه ۷۹.</ref>
* سوراخ کردن کشتی به این‌جهت بود که حاکم ظالمی کشتی‌ها را مصادره می‌کرد و خضر با سوراخ کردن کشتی، آن‌را از مصادره نجات داد تا برای مالکان مستمند خود باقی بماند.<ref>سوره کهف، آیه ۷۹.</ref>
* علت کشتن آن نوجوان این بود که پدر و مادرش با ایمان بودند، این فرزند آن‌ها را به طغیان می‌کشاند. پروردگار فرزند پاكتر و پرمحبت‏‌ترى به‌جاى او به آنها خواهد داد.<ref>سوره کهف، آیات ۸۰-۸۱.</ref>
* علت کشتن آن نوجوان این بود که پدر و مادرش با ایمان بودند، این فرزند آن‌ها را به طغیان می‌کشاند. پروردگار فرزند پاک‌تر و پرمحبت‌تری به‌جای او به آنها خواهد داد.<ref>سوره کهف، آیات ۸۰-۸۱.</ref>
* آن دیوار متعلق به دو نوجوان یتیم در آن شهر بود و زیر آن گنجى متعلق به آنها وجود داشت، پدرشان نیز مرد صالحى بود، پروردگار می‌خواست آنها به حد بلوغ برسند و گنجشان را بگیرند.<ref>سوره کهف، آیه ۸۲</ref>
* آن دیوار متعلق به دو نوجوان یتیم در آن شهر بود و زیر آن گنجی متعلق به آنها وجود داشت، پدرشان نیز مرد صالحی بود، پروردگار می‌خواست آنها به حد بلوغ برسند و گنجشان را بگیرند.<ref>سوره کهف، آیه ۸۲.</ref>


== ابهامات داستان ==
== ابهامات داستان ==
برخی محققان معتقدند؛ خواننده و شنونده این داستان، در مجموعه‌ای از ابهام‌ها قرار می‌گیرد و همان پرسش‌ها به سراغش می‌آید كه بر سر موسی‌(ع) رفته است. در نتیجه خود را با موسی(ع) همراه می‌بیند.<ref>[http://www.maarefquran.org/index.php/page,viewArticle/LinkID,3693 منصوری، خلیل، '''تاویل در قرآن با نگاهی به داستان موسی و خضر''']</ref>
برخی محققان معتقدند؛ خواننده و شنونده این داستان، در مجموعه‌ای از ابهام‌ها قرار می‌گیرد و همان پرسش‌ها به سراغش می‌آید که بر سر موسی‌(ع) رفته است. در نتیجه خود را با موسی(ع) همراه می‌بیند.<ref>[http://www.maarefquran.org/index.php/page,viewArticle/LinkID,3693 منصوری، خلیل، '''تاویل در قرآن با نگاهی به داستان موسی و خضر''']</ref>


این داستان قرآنی، موارد مبهم دیگری را نیز دارد:
این داستان قرآنی، موارد مبهم دیگری را نیز دارد:
* قرآن از شخصی که موسی(ع) خواهان دیدارش است، چنین یاد می‌کند:‌ «بنده‌ای از بندگان که به او رحمت و علم از طرف پروردگار داده شده.»<ref>سوره کهف، آیه۶۵.</ref> مفسران براساس روایات آن شخص را حضرت خضر معرفی کرده‌اند.<ref>فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۲۵۰.</ref> برخی نیز با این نظریه مخالف بوده و معتقدند این شخص خضر نبوده است.<ref>به نقل از: سید مرتضی، تنزیه الأنبیاء،‌ ۱۳۷۷ش، ص۸۲.</ref>
* قرآن از شخصی که موسی(ع) خواهان دیدارش است، چنین یاد می‌کند:‌ «بنده‌ای از بندگان که به او رحمت و علم از طرف پروردگار داده شده.»<ref>سوره کهف، آیه۶۵.</ref> مفسران براساس روایات آن شخص را حضرت خضر معرفی کرده‌اند.<ref>فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۲۵۰.</ref> برخی نیز با این نظریه مخالف بوده و معتقدند این شخص خضر نبوده است.<ref>به نقل از: سید مرتضی، تنزیه الأنبیاء،‌ ۱۳۷۷ش، ص۸۲.</ref>


* در ابتدای این سفر، شخصی موسی(ع) را همراهی می‌کند که قرآن با تعبیر «فتی» (جوان) از او یاد کرده است.<ref>سوره کهف، آیه۶۰.</ref> روایات او را [[یوشع بن نون]] دانسته‌اند.<ref>ملاحویش، بیان المعانی، ۱۳۸۲ق، ج۴، ص۱۹۰.</ref> این جوان، حضرت موسی(ع) را تا قبل از ملاقات خضر، همراهی می‌کند و بعد از ملاقات دیگر صحبتی از این جوان نیست.<ref>میبدی، كشف الأسرار و عدة الأبرار، ۱۳۷۱ش،‌ ج۵،‌ ص۷۱۹.</ref>
* در ابتدای این سفر، شخصی موسی(ع) را همراهی می‌کند که قرآن با تعبیر «فتی» (جوان) از او یاد کرده است.<ref>سوره کهف، آیه۶۰.</ref> روایات او را [[یوشع بن نون]] دانسته‌اند.<ref>ملاحویش، بیان المعانی، ۱۳۸۲ق، ج۴، ص۱۹۰.</ref> این جوان، حضرت موسی(ع) را تا قبل از ملاقات خضر، همراهی می‌کند و بعد از ملاقات دیگر صحبتی از این جوان نیست.<ref>میبدی، کشف الأسرار، ۱۳۷۱ش،‌ ج۵،‌ ص۷۱۹.</ref>
* قرآن از مکان این ملاقات تنها تعبیر به مجمع البحرین دارد.<ref name=":0">سوره کهف، آیه۶۰.</ref> با این حال، روایات و گفتارهای مختلفی در تعیین این مکان، وجود دارد.<ref>طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۴۱۷ق، ج۱۳، ص۳۵۴- ۳۵۵.</ref>
* قرآن از مکان این ملاقات تنها تعبیر به مجمع البحرین دارد.<ref name=":0">سوره کهف، آیه۶۰.</ref> با این حال، روایات و گفتارهای مختلفی در تعیین این مکان، وجود دارد.<ref>طباطبائی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۳، ص۳۵۴- ۳۵۵.</ref>
* حضرت موسی(ع) توسط نشانه‌ای بر مکان ملاقات اطلاع یافت.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱۲، ص۴۸۴.</ref> قرآن از این نشانه چنین یاد می‌کند: «فَإِنىّ‏ِ نَسِيتُ الحُْوت... وَ اتخََّذَ سَبِيلَهُ فىِ الْبَحْرِ عجََبًا؛ من ماهى را فراموش كرد... و به طور عجيبى راه خود را در دريا پيش گرفت»<ref>سوره کهف، آیه۶۳.</ref> برخی مفسران معتقدند این ماهی مرده بود و سپس زنده شد.<ref>التبيان في تفسير القرآن، ج‏۷، ص ۶۸</ref>  
* حضرت موسی(ع) توسط نشانه‌ای بر مکان ملاقات اطلاع یافت.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱۲، ص۴۸۴.</ref> قرآن از این نشانه چنین یاد می‌کند: «فَإِنی نَسِیتُ الحُْوت... وَ اتخََّذَ سَبِیلَهُ فی الْبَحْرِ عجََبًا؛ من ماهی را فراموش کرد... و به طور عجیبی راه خود را در دریا پیش گرفت»<ref>سوره کهف، آیه۶۳.</ref> برخی مفسران معتقدند این ماهی مرده بود و سپس زنده شد.<ref>طوسی، التبیان، ج۷، ص۶۸</ref>  
* علمی که خضر عالم به آن بود<ref>سوره کهف، آیه۶۶.</ref>
* علمی که خضر عالم به آن بود<ref>سوره کهف، آیه۶۶.</ref>
* و موارد دیگر.<ref>سوره کهف، آیه۶۷ و آیه۷۴.</ref>
* و موارد دیگر.<ref>سوره کهف، آیه۶۷ و آیه۷۴.</ref>


==کارهای حضرت خضر==
==کارهای حضرت خضر==
سؤالات مختلفی درباره رفتار و اعمال خضر مطرح شده است: آیا می‌توان اموال كسى را بدون اجازه او معیوب كرد به‌خاطر آنكه غاصبى آن را از بین نبرد؟ آیا می‌توان نوجوانى را به‌خاطر كارى كه در آینده انجام می‌دهد مجازات كرد؟ و...<ref>مکارم شیرازی،  
سؤالات مختلفی درباره رفتار و اعمال خضر مطرح شده است: آیا می‌توان اموال کسی را بدون اجازه او معیوب کرد به‌خاطر آنکه غاصبی آن را از بین نبرد؟ آیا می‌توان نوجوانی را به‌خاطر کاری که در آینده انجام می‌دهد مجازات کرد؟ و...<ref>مکارم شیرازی،  
تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱۲، ص۵۰۵.</ref> [[مفسران]] توجیهات مختلفی برای این موضوع ذکر کرده‌اند:
تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱۲، ص۵۰۵.</ref> [[مفسران]] توجیهات مختلفی برای این موضوع ذکر کرده‌اند:
* برخی مفسران توجیهات جزئی برای هر یک از این موارد سه‌گانه ذکر کرده‌اند. برای نمونه برخی معتقدند شخصی که توسط خضر کشته شد، نوجوان و یا کودک نبوده است؛ بلکه انسانی بالغ و مستحق مرگ بوده است.<ref>به نقل از سیدمرتضی،‌ تنزیه الأنبیاء، ۱۳۷۷ش، ص۸۵.</ref>
* برخی مفسران توجیهات جزئی برای هر یک از این موارد سه‌گانه ذکر کرده‌اند. برای نمونه برخی معتقدند شخصی که توسط خضر کشته شد، نوجوان و یا کودک نبوده است؛ بلکه انسانی بالغ و مستحق مرگ بوده است.<ref>به نقل از سیدمرتضی،‌ تنزیه الأنبیاء، ۱۳۷۷ش، ص۸۵.</ref>


* [[پیامبران]] مراتب مختلفی دارند. برخی از آن‌ها تنها به ظواهر، علم دارند و در همان محدوده نیز مسئولیت دارند. اما برخی دیگر همچون خضر، علم به باطن داشته و وظایفی در همان محدوده بر عهده آنان است.<ref>طیب، أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ۱۳۷۸ش، ج۸، ص۳۷۷.</ref> حرمت تصرف در اموال دیگران و یا کشتن بدون دلیل و... بنابر ظواهر است و اگر دلیلی در ظاهر با این‌ها نباشد، حرمت باقی است. اما اگر در [[نفس الامر]] و باطن، دارای دلیل باشند، هرکه به باطن، علم و مسئولیتی دارد باید در این حیطه وارد شود. بنابراین همان‌گونه که شخص به جرم قتل ظاهری مستحق اعدام است،‌ به همین ترتیب اگر شخصی در باطن مستحق مرگ باشد،‌ شخص آگاه از باطن، می‌تواند او را بکشد.<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۲۱، ص۴۸۹-۴۹۰.</ref>
* [[پیامبران]] مراتب مختلفی دارند. برخی از آن‌ها تنها به ظواهر، علم دارند و در همان محدوده نیز مسئولیت دارند. اما برخی دیگر همچون خضر، علم به باطن داشته و وظایفی در همان محدوده بر عهده آنان است.<ref>طیب، أطیب البیان، ۱۳۷۸ش، ج۸، ص۳۷۷.</ref> حرمت تصرف در اموال دیگران و یا کشتن بدون دلیل و... بنابر ظواهر است و اگر دلیلی در ظاهر با این‌ها نباشد، حرمت باقی است. اما اگر در [[نفس الامر]] و باطن، دارای دلیل باشند، هرکه به باطن، علم و مسئولیتی دارد باید در این حیطه وارد شود. بنابراین همان‌گونه که شخص به جرم قتل ظاهری مستحق اعدام است،‌ به همین ترتیب اگر شخصی در باطن مستحق مرگ باشد،‌ شخص آگاه از باطن، می‌تواند او را بکشد.<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۲۱، ص۴۸۹-۴۹۰.</ref>


*عالم براساس دو [[نظام تکوین]] و [[نظام تشریع]] پی‌ریزی شده است. در نظام تکوین، خداوند براى آزمایش بندگان، آنها را مبتلا به ناامنى، نقص اموال و از بین رفتن می‌كند، اما هیچ فقیه و یا حتى پیامبرى نمی‌تواند به چنین كارى اقدام كند. همان‌گونه که خداوند می‌تواند پیامبران و علماء را مأمور در نظام تشریع كند، همان‌گونه می‌تواند گروهى از فرشتگان یا بعضى از انسان‌ها (همچون خضر) را مأمور پیاده كردن نظام تكوین قرار دهد. از نظر نظام تكوین الهى هیچ مانعى ندارد كه خداوند حتى كودک نابالغى را گرفتار حادثه‏‌اى كند تا در آن حادثه جان بسپارد چراكه وجودش در آینده ممكن است خطرات بزرگى به‌بار آورد.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱۲، ص۵۰۷-۵۰۸.</ref>
*عالم براساس دو [[نظام تکوین]] و [[نظام تشریع]] پی‌ریزی شده است. در نظام تکوین، خداوند برای آزمایش بندگان، آنها را مبتلا به ناامنی، نقص اموال و از بین رفتن می‌کند، اما هیچ فقیه و یا حتی پیامبری نمی‌تواند به چنین کاری اقدام کند. همان‌گونه که خداوند می‌تواند پیامبران و علماء را مأمور در نظام تشریع کند، همان‌گونه می‌تواند گروهی از فرشتگان یا بعضی از انسان‌ها (همچون خضر) را مأمور پیاده کردن نظام تکوین قرار دهد. از نظر نظام تکوین الهی هیچ مانعی ندارد که خداوند حتی کودک نابالغی را گرفتار حادثهای کند تا در آن حادثه جان بسپارد چراکه وجودش در آینده ممکن است خطرات بزرگی به‌بار آورد.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱۲، ص۵۰۷-۵۰۸.</ref>


== آموزش پیامبر اولوالعزم توسط عالم ==
== آموزش پیامبر اولوالعزم توسط عالم ==
اشکال دیگری که بر این داستان وجود دارد؛ شاگردی [[پیامبران اولوالعزم|پیامبر اولوالعزم]] از دیگران است. مفسران به‌گونه‌های مختلف به این اشکال پرداخته‌اند:
اشکال دیگری که بر این داستان وجود دارد؛ شاگردی [[پیامبران اولوالعزم|پیامبر اولوالعزم]] از دیگران است. مفسران به‌گونه‌های مختلف به این اشکال پرداخته‌اند:
* برخی معتقدند شاگردی و یاد گرفتن پیامبر از شخص دیگر در اموری که نبوت متوقف بر آن نیست، اشکالی ندارد.<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۲۱، ص۴۸۱.</ref>
* برخی معتقدند شاگردی و یاد گرفتن پیامبر از شخص دیگر در اموری که نبوت متوقف بر آن نیست، اشکالی ندارد.<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۲۱، ص۴۸۱.</ref>
* برخی معتقدند موسی در این داستان، حضرت موسی (ع) نبوده است.<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۲۱، ص۴۸۲.</ref>
* برخی معتقدند موسی در این داستان، حضرت موسی(ع) نبوده است.<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۲۱، ص۴۸۲.</ref>


==داستان خضر و موسی در عرفان==
==داستان خضر و موسی در عرفان==
داستان خضر و موسی کشش بسیاری در مباحث عرفانی داشته و گفتارها و استدلال‌های بسیاری از آن صورت پذیرفته است.<ref>برای نمونه رجوع کنید به: گنابادی، قرآن مجید و سه داستان اسرار آمیز عرفانی، ۱۳۶۰ش، ص۵۱.</ref>  
داستان خضر و موسی کشش بسیاری در مباحث عرفانی داشته و گفتارها و استدلال‌های بسیاری از آن صورت پذیرفته است.<ref>برای نمونه رجوع کنید به: گنابادی، قرآن مجید و سه داستان اسرار آمیز عرفانی، ۱۳۶۰ش، ص۵۱.</ref>  


[[قرآن]] از مکان ملاقات خضر و موسی(ع) با عنوان مجمع البحرین یاد کرده است. [[مفسران]] در ذکر مصداق برای این مجمع البحرین، بحث‌های بسیاری کردند. با این‌حال [[عارفان]]، مجمع البحرین را [[مقام احدیت]] معرفی کرده و حقیقت این مکان را مرز دو دریای [[وجوب و امکان]] نامیده‌اند. به بیان دیگر شخص باید از خود و عالم امکان گذر کرده و به مقام [[توحید]] راه یابد تا بتواند خضر خود را ملاقات کند.<ref> اسفندیار، محمودرضا؛ بیطرفان، طاهره، نگاهی به ابعاد عرفانی داستان موسی (ع) و خضر در قرآن، ۱۳۸۹ق، ص۱۱.</ref>
[[قرآن]] از مکان ملاقات خضر و موسی(ع) با عنوان مجمع البحرین یاد کرده است. [[مفسران]] در ذکر مصداق برای این مجمع البحرین، بحث‌های بسیاری کردند. با این‌حال [[عارفان]]، مجمع البحرین را [[مقام احدیت]] معرفی کرده و حقیقت این مکان را مرز دو دریای [[وجوب و امکان]] نامیده‌اند. به بیان دیگر شخص باید از خود و عالم امکان گذر کرده و به مقام [[توحید]] راه یابد تا بتواند خضر خود را ملاقات کند.<ref> اسفندیار؛ بیطرفان، نگاهی به ابعاد عرفانی داستان موسی(ع) و خضر در قرآن، ۱۳۸۹ق، ص۱۱.</ref>


اهل عرفان، سه مقام را برای [[انبیاء]] دانسته‌اند:
اهل عرفان، سه مقام را برای [[انبیاء]] دانسته‌اند:
خط ۶۰: خط ۶۰:
* مقام [[ولایت]] که دعوت به راه دل و سیر الی الله و سلوک است. در این مقام به افراد به حسب استعدادشان، احکام قلبی و لوازم سلوک و حدود آن را تعلیم می‌دهند.<ref>گنابادی، قرآن مجید و سه داستان اسرارآمیز عرفانی، ۱۳۶۰ش، ص۴۴-۴۵.</ref>
* مقام [[ولایت]] که دعوت به راه دل و سیر الی الله و سلوک است. در این مقام به افراد به حسب استعدادشان، احکام قلبی و لوازم سلوک و حدود آن را تعلیم می‌دهند.<ref>گنابادی، قرآن مجید و سه داستان اسرارآمیز عرفانی، ۱۳۶۰ش، ص۴۴-۴۵.</ref>


در این داستان خضر نماد «باطن» و دارای علم لدنی و ولایت است اما موسی (ع) نماد «ظاهر» و دارای رسالت،‌ نبوت و تشریع است.<ref> اسفندیار، محمودرضا؛ بیطرفان، طاهره؛ نگاهی به ابعاد عرفانی داستان موسی (ع) و خضر در قرآن، ۱۳۸۹ش، ص۱۸.</ref> موسی(ع) در این داستان هرچند در مقام تشریع کامل بود، امام در مقام باطن احتیاج به تکمیل داشت.<ref>گنابادی، قرآن مجید و سه داستان اسرارآمیز عرفانی، ۱۳۶۰ش، ص۵۴.</ref>
در این داستان خضر نماد «باطن» و دارای علم لدنی و ولایت است اما موسی(ع) نماد «ظاهر» و دارای رسالت،‌ نبوت و تشریع است.<ref> اسفندیار، محمودرضا؛ بیطرفان، طاهره؛ نگاهی به ابعاد عرفانی داستان موسی(ع) و خضر در قرآن، ۱۳۸۹ش، ص۱۸.</ref> موسی(ع) در این داستان هرچند در مقام تشریع کامل بود، امام در مقام باطن احتیاج به تکمیل داشت.<ref>گنابادی، قرآن مجید و سه داستان اسرارآمیز عرفانی، ۱۳۶۰ش، ص۵۴.</ref>


== در ادبیات فارسی ==
== در ادبیات فارسی ==
وقار شیرازی یک مثنوی مستقل با نام «مثنوی موسی و خضر» نوشته است.<ref>گرجی، تحلیل بوطیقای قصه موسی و خضر در مثنوی و کشف الاسرار، ۱۳۸۴ش، ص۱۸۲.</ref> علاوه بر این شاعران بسیاری به این داستان پرداخته و از آن سخن گفته‌اند. برای نمونه [[مولوی]] در ذیل چندین شعر به این داستان اشاره کرده است:{{شعر۲|از کلیم حق بیاموز ای کریم|بین چه می‌گوید ز مشتاقی کلیم|
وقار شیرازی یک مثنوی مستقل با نام «مثنوی موسی و خضر» نوشته است.<ref>گرجی، تحلیل بوطیقای قصه موسی و خضر در مثنوی و کشف الاسرار، ۱۳۸۴ش، ص۱۸۲.</ref> علاوه بر این شاعران بسیاری به این داستان پرداخته و از آن سخن گفته‌اند. برای نمونه [[مولوی]] در ذیل چندین شعر به این داستان اشاره کرده است:{{شعر۲|از کلیم حق بیاموز‌ ای کریم|بین چه می‌گوید ز مشتاقی کلیم|
با چنین جاه و چنین پیغامبری| طالب خضرم ز خودبینی بری<ref>مولوی، مثنوی معنوی، دفتر سوم، بخش۸۷.</ref>}}
با چنین جاه و چنین پیغامبری| طالب خضرم ز خودبینی بری<ref>مولوی، مثنوی معنوی، دفتر سوم، بخش۸۷.</ref>}}


خط ۶۹: خط ۶۹:
{{پانویس۲}}
{{پانویس۲}}
==منابع==
==منابع==
* رشیدالدین میبدی، احمد بن ابی سعد، کشف الأسرار و عدة الأبرار، تحقیق: حکمت‏، علی‌اصغر، انتشارات امیر کبیر، تهران، چاپ پنجم، ۱۳۷۱ش.
* رشیدالدین میبدی، احمد بن ابی سعد، کشف الأسرار و عدة الأبرار، تحقیق: حکمت، علی‌اصغر، انتشارات امیر کبیر، تهران، چاپ پنجم، ۱۳۷۱ش.
* سید مرتضی (علم الهدی)، علی بن حسین، تنزیه الأنبیاء علیهم السلام، دار الشریف الرضی، قم، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
* سید مرتضی (علم الهدی)، علی بن حسین، تنزیه الأنبیاء علیهم السلام،‌ دار الشریف الرضی، قم، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
* شیخ صدوق، علل الشرائع، قم، کتاب‌فروشی داوری، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
* شیخ صدوق، علل الشرائع، قم، کتاب‌فروشی داوری، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
* طباطبایی، سید محمدحسین‏، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی‏، چاپ پنجم‏، ۱۴۱۷ق.
* طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
* طیب، سید عبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات اسلام، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
* طیب، سید عبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات اسلام، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
* فخرالدین رازی (فخر رازی)، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
* فخرالدین رازی (فخر رازی)، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب،‌ دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
* فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تحقیق: اعلمی، حسین، انتشارات الصدر، تهران، چاپ دوم، ۱۴۱۵ق.
* فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تحقیق: اعلمی، حسین، انتشارات الصدر، تهران، چاپ دوم، ۱۴۱۵ق.
* گرجی، مصطفی، تحلیل بوطیقای قصه موسی و خضر در مثنوی و کشف الاسرار، پژوهش‌های ادبی، شماره ۹ و ۱۰،‌ پاییز و زمستان ۱۳۸۴ش.
* گرجی، مصطفی، تحلیل بوطیقای قصه موسی و خضر در مثنوی و کشف الاسرار، پژوهش‌های ادبی، شماره ۹ و ۱۰،‌ پاییز و زمستان ۱۳۸۴ش.
* مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
* مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران،‌دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
* ملاحویش آل غازی، عبدالقادر، بیان المعانی، مطبعة الترقی، دمشق، چاپ اول، ۱۳۸۲ق.
* ملاحویش آل غازی، عبدالقادر، بیان المعانی، مطبعة الترقی، دمشق، چاپ اول، ۱۳۸۲ق.
* [http://www.maarefquran.org/index.php/page,viewArticle/LinkID,3693 منصوری، خلیل، تاویل در قرآن با نگاهی به داستان موسی و خضر]
* [http://www.maarefquran.org/index.php/page,viewArticle/LinkID,3693 منصوری، خلیل، تاویل در قرآن با نگاهی به داستان موسی و خضر]
Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۶٬۲۱۵

ویرایش