پرش به محتوا

داستان خضر و موسی: تفاوت میان نسخه‌ها

ویکی سازی
(ویکی سازی)
خط ۶: خط ۶:
در نهایت حضرت موسی به این سفر می‌رود و شخصی او را همراهی می‌کند که در قرآن با تعبیر «فتی؛ جوان» از او یاد شده<ref>سوره کهف، آیه۶۰.</ref> و روایات او را [[یوشع بن نون]] دانسته‌اند.<ref>ملاحویش، بیان المعانی، ۱۳۸۲ق، ج۴، ص۱۹۰.</ref> این جوان، حضرت موسی(ع) را تا قبل از ملاقات خضر، همراهی می‌کند و بعد از ملاقات دیگر صحبتی از این جوان نیست.<ref>میبدی، كشف الأسرار و عدة الأبرار، ۱۳۷۱ش،‌ ج۵،‌ ص۷۱۹.</ref>
در نهایت حضرت موسی به این سفر می‌رود و شخصی او را همراهی می‌کند که در قرآن با تعبیر «فتی؛ جوان» از او یاد شده<ref>سوره کهف، آیه۶۰.</ref> و روایات او را [[یوشع بن نون]] دانسته‌اند.<ref>ملاحویش، بیان المعانی، ۱۳۸۲ق، ج۴، ص۱۹۰.</ref> این جوان، حضرت موسی(ع) را تا قبل از ملاقات خضر، همراهی می‌کند و بعد از ملاقات دیگر صحبتی از این جوان نیست.<ref>میبدی، كشف الأسرار و عدة الأبرار، ۱۳۷۱ش،‌ ج۵،‌ ص۷۱۹.</ref>


حضرت موسی بوسیله نشانه زنده شدن ماهی و فراموش کردن آن، از مکان ملاقات اطلاع یافته و به آنجا رفت.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱۲، ص۴۸۴.</ref> قرآن از مکان این ملاقات تنها تعبیر به مجمع البحرین دارد.<ref>سوره کهف، آیه۶۰.</ref> با این حال، روایات و گفتارهای مختلفی در تعیین این مکان، وجود دارد.<ref>طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۴۱۷ق، ج۱۳، ص۳۵۴- ۳۵۵.</ref>
حضرت موسی(ع) از مکان این ملاقات آگاه نبود. او بوسیله نشانه زنده شدن ماهی، از مکان ملاقات اطلاع یافته و به آنجا رفت.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱۲، ص۴۸۴.</ref> قرآن از مکان این ملاقات تنها تعبیر به مجمع البحرین دارد.<ref>سوره کهف، آیه۶۰.</ref> با این حال، روایات و گفتارهای مختلفی در تعیین این مکان، وجود دارد.<ref>طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۴۱۷ق، ج۱۳، ص۳۵۴- ۳۵۵.</ref>


در نهایت حضرت موسی(ع) توانست شخص مورد نظر خود را ملاقات کند.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱۲، ص۴۸۶.</ref> قرآن از این شخص با توصیف:‌ «بنده‌ای از بندگان که به او رحمت و علم از طرف پروردگار داده شده» یاد می‌کند.<ref>سوره کهف، آیه۶۵.</ref> مفسران براساس روایات آن شخص را حضرت خضر معرفی کرده‌اند.<ref>فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۲۵۰.</ref> البته برخی با این نظریه مخالف بوده و معتقدند این شخص خضر نبوده است.<ref>به نقل از: سید مرتضی، تنزیه الأنبیاء،‌۱۳۷۷ش، ص۸۲.</ref>
در نهایت حضرت موسی(ع) توانست شخص مورد نظر خود را ملاقات کند.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱۲، ص۴۸۶.</ref> قرآن از این شخص با توصیف:‌ «بنده‌ای از بندگان که به او رحمت و علم از طرف پروردگار داده شده» یاد می‌کند.<ref>سوره کهف، آیه۶۵.</ref> مفسران براساس روایات آن شخص را حضرت خضر معرفی کرده‌اند.<ref>فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۲۵۰.</ref> البته برخی با این نظریه مخالف بوده و معتقدند این شخص خضر نبوده است.<ref>به نقل از: سید مرتضی، تنزیه الأنبیاء،‌۱۳۷۷ش، ص۸۲.</ref>


==ملاقات و همراهی==
==ملاقات و همراهی==
حضرت موسی پس از دیدن حضرت خضر تقاضای شاگردی می‌کند<ref>سوره کهف، آیه۶۶.</ref> اما خضر به جهت این‌که موسی صبر و تحمل با او بودن را ندارد، با این درخواست مخالفت می‌کند.<ref>سوره کهف، آیات۶۷- ۶۸.</ref> در نهایت با این شرط که موسی(ع) از هیچ چیزی سوال نکند، همراهی این دو اتفاق می‌افتد.<ref>سوره کهف، آیه۷۰.</ref>
حضرت موسی پس از دیدن حضرت خضر تقاضای همراهی و شاگردی می‌کند<ref>سوره کهف، آیه۶۶.</ref> اما خضر به جهت این‌که موسی صبر و تحمل با او بودن را ندارد، با این درخواست مخالفت می‌کند.<ref>سوره کهف، آیات۶۷- ۶۸.</ref> در نهایت با این شرط که موسی(ع) از هیچ چیزی سوال نکند، همراهی این دو اتفاق می‌افتد.<ref>سوره کهف، آیه۷۰.</ref>


===سه واقعه===
===سه واقعه===
خط ۲۷: خط ۲۷:


== ابهامات داستان ==
== ابهامات داستان ==
در نقل قرآن بسیاری از جزییات مبهم هستند: جوان همراه<ref>سوره کهف، آیه۶۰.</ref>، مجمع البحرین<ref>سوره کهف، آیه۶۰.</ref>، زنده شدن ماهی،<ref>سوره کهف، آیه۶۳.</ref> بنده خدای با مشخصه عالم ربانی،<ref>سوره کهف، آیه۶۵.</ref> علم رشدی،<ref>سوره کهف، آیه۶۶.</ref> علت عدم صبر،<ref>سوره کهف، آیه۶۷.</ref> غلام،<ref>سوره کهف، آیه۷۴.</ref> و ... .
در نقل قرآن بسیاری از جزییات مبهم هستند: جوانی که همراه موسی(ع) بود<ref>سوره کهف، آیه۶۰.</ref>، مکان ملاقات که با عنوان مجمع البحرین آمده<ref>سوره کهف، آیه۶۰.</ref>، زنده شدن ماهی،<ref>سوره کهف، آیه۶۳.</ref> بنده خدای با مشخصه عالم ربانی بدون اینکه نامی از او برده شود<ref>سوره کهف، آیه۶۵.</ref> و علم رُشدی که در نزد او بود،<ref>سوره کهف، آیه۶۶.</ref> علت عدم صبرموسی،<ref>سوره کهف، آیه۶۷.</ref> کودکی که توسط خضر کشته شد <ref>سوره کهف، آیه۷۴.</ref> و ... .


در این داستان، کلمات همراه با تعلیق و نامفهوم به گونه‌ای چیده شده كه خواننده خود را با موسی همراه و همدرد می‌بیند. گونه‌ای از هم پنداری با شخصیت اصلی داستان در خواننده پدیدار می‌گردد. خواننده و شنونده در مجموعه‌ای از راز و رمزها گرفتار آمده كه نمی‌تواند از آن بگریزد. می‌خواهد بفهمد اما همان پرسش‌ها به سراغش می‌آید كه بر سر موسی‌(ع) رفته است و در نهایت او را از وفا به شرط باز داشته و از همراهی محروم ساخته است.<ref>[http://www.maarefquran.org/index.php/page,viewArticle/LinkID,3693 منصوری، خلیل، '''تاویل در قرآن با نگاهی به داستان موسی و خضر''']</ref>
در این داستان، کلمات همراه با تعلیق و گاه نامفهوم به گونه‌ای چیده شده كه خواننده خود را با موسی(ع) همراه و همدرد می‌بیند. گونه‌ای از هم پنداری با شخصیت اصلی داستان در خواننده پدیدار می‌گردد. خواننده و شنونده در مجموعه‌ای از راز و رمزها گرفتار آمده كه نمی‌تواند از آن بگریزد. می‌خواهد بفهمد اما همان پرسش‌ها به سراغش می‌آید كه بر سر موسی‌(ع) رفته است و در نهایت او را از وفا به شرط باز داشته و از همراهی محروم ساخته است.<ref>[http://www.maarefquran.org/index.php/page,viewArticle/LinkID,3693 منصوری، خلیل، '''تاویل در قرآن با نگاهی به داستان موسی و خضر''']</ref>


==کارهای حضرت خضر==
==کارهای حضرت خضر==
خط ۳۶: خط ۳۶:
* برخی مفسران توجیهات جزئی برای هر یک از این موارد سه‌گانه ذکر کرده‌اند. برای نمونه برخی معتقدند شخصی که توسط خضر کشته شد، نوجوان و یا کودک نبوده است بلکه انسانی بالغ و مستحق مرگ بوده است.<ref>به نقل از سیدمرتضی،‌ تنزیه الأنبیاء،  ۱۳۷۷ش، ص۸۵.</ref>
* برخی مفسران توجیهات جزئی برای هر یک از این موارد سه‌گانه ذکر کرده‌اند. برای نمونه برخی معتقدند شخصی که توسط خضر کشته شد، نوجوان و یا کودک نبوده است بلکه انسانی بالغ و مستحق مرگ بوده است.<ref>به نقل از سیدمرتضی،‌ تنزیه الأنبیاء،  ۱۳۷۷ش، ص۸۵.</ref>


* [[پیامبران]] مراتب مختلفی دارند. برخی از آن‌ها تنها به ظواهر، علم دارند و در همان محدوده نیز مسئولیت دارند. اما برخی دیگر همچون خضر، علم به باطن داشته و وظایفی در همان محدوده بر عهده آنان است.<ref>طیب، أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ۱۳۷۸ش، ج۸، ص۳۷۷.</ref> حرمت تصرف در اموال دیگران و یا کشتن بدون دلیل و ... بنابر ظواهر است و اگر دلیلی در ظاهر با این‌ها نباشد، حرمت باقی است. اما اگر در [[نفس الامر]] و باطن، دارای دلیل باشند این حرمت به جهت دلیل باطنی برداشته شده و هرکه به واقع امر، علم داشته و مسئولیتی دارد باید در این حیطه وارد شود. بنابر این اگر شخص به جرم قتل مستحق اعدام باشد،‌بنابر ظاهر، حکم به اعدام او می‌شود. به همین ترتیب اگر شخصی در باطن مستحق مرگ باشد،‌ شخص آگاه از باطن، می‌تواند او را بکشد.<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۲۱، ص۴۸۹-۴۹۰.</ref>
* [[پیامبران]] مراتب مختلفی دارند. برخی از آن‌ها تنها به ظواهر، علم دارند و در همان محدوده نیز مسئولیت دارند. اما برخی دیگر همچون خضر، علم به باطن داشته و وظایفی در همان محدوده بر عهده آنان است.<ref>طیب، أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ۱۳۷۸ش، ج۸، ص۳۷۷.</ref> حرمت تصرف در اموال دیگران و یا کشتن بدون دلیل و ... بنابر ظواهر است و اگر دلیلی در ظاهر با این‌ها نباشد، حرمت باقی است. اما اگر در [[نفس الامر]] و باطن، دارای دلیل باشند، هرکه به باطن، علم و مسئولیتی دارد باید در این حیطه وارد شود. بنابر این همان‌گونه که شخص به جرم قتل ظاهری مستحق اعدام است،‌  به همین ترتیب اگر شخصی در باطن مستحق مرگ باشد،‌ شخص آگاه از باطن، می‌تواند او را بکشد.<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۲۱، ص۴۸۹-۴۹۰.</ref>


*عالم براساس دو [[نظام تکوین]] و [[نظام تشریع|تشریع]] پی‌ریزی شده است. در نظام تکوین، خداوند براى آزمایش بندگان، آنها را مبتلا به ناامنى، نقص اموال و از بین رفتن نفوس می‌كند، اما هیچ فقیه و یا حتى پیامبرى نمی‌تواند اقدام به چنین كارى كند. اما در نظام تشریع،‌پیامبران و فقهاء می‌توانند حکم صادر کنند. خداوند حاكم بر هر دو نظام است، هیچ مانعى ندارد كه خداوند گروهى را مامور پیاده كردن نظام تشریع كند، و گروهى از فرشتگان یا بعضى از انسانها (همچون خضر) را مامور پیاده كردن نظام تكوین. از نظر نظام تكوین الهى هیچ مانعى ندارد كه خداوند حتى كودک نابالغى را گرفتار حادثه‏‌اى كند و در آن حادثه جان بسپارد چرا كه وجودش در آینده ممكن است خطرات بزرگى به بار آورد، همانگونه كه گاهى ماندن این اشخاص داراى مصالحى مانند آزمایش و امتحان و امثال اینها است.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱۲، ص۵۰۷-۵۰۸.</ref>
*عالم براساس دو [[نظام تکوین]] و [[نظام تشریع]] پی‌ریزی شده است. در نظام تکوین، خداوند براى آزمایش بندگان، آنها را مبتلا به ناامنى، نقص اموال و از بین رفتن می‌كند، اما هیچ فقیه و یا حتى پیامبرى نمی‌تواند به چنین كارى اقدام كند. همان‌گونه که خداوند می‌تواند پیامبران و علماء را مأمور در نظام تشریع كند، همان‌گونه می‌تواند گروهى از فرشتگان یا بعضى از انسانها (همچون خضر) را مامور پیاده كردن نظام تكوین قرار دهد. از نظر نظام تكوین الهى هیچ مانعى ندارد كه خداوند حتى كودک نابالغى را گرفتار حادثه‏‌اى كند تا در آن حادثه جان بسپارد چرا كه وجودش در آینده ممكن است خطرات بزرگى به بار آورد.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱۲، ص۵۰۷-۵۰۸.</ref>


== آموزش پیامبر اولوالعزم توسط بنده صالح ==
== آموزش پیامبر اولوالعزم توسط عالم ==
اشکالی که بر این داستان وجود دارد شاگردی [[پیامبران اولوالعزم|پیامبر اولوالعزم]] از شخص پایین‌تر از خود است. مفسران به گونه‌های مختلف به این اشکال پرداخته‌اند:
اشکال دیگری که بر این داستان وجود دارد؛ شاگردی [[پیامبران اولوالعزم|پیامبر اولوالعزم]] از دیگران است. مفسران به گونه‌های مختلف به این اشکال پرداخته‌اند:
* برخی معتقدند شاگردی و یاد گرفتن پیامبر از شخص دیگر در اموری که نبوت متوقف بر آن نیست، اشکالی ندارد.<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۲۱، ص۴۸۱.</ref>
* برخی معتقدند شاگردی و یاد گرفتن پیامبر از شخص دیگر در اموری که نبوت متوقف بر آن نیست، اشکالی ندارد.<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۲۱، ص۴۸۱.</ref>
* برخی معتقدند موسی در این داستان، حضرت موسی(ع) نبوده است.<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۲۱، ص۴۸۲.</ref>
* برخی معتقدند موسی در این داستان، حضرت موسی(ع) نبوده است.<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۲۱، ص۴۸۲.</ref>
Automoderated users، confirmed، movedable، protected، مدیران، templateeditor
۶٬۸۶۴

ویرایش