پرش به محتوا

وجوب شکر منعم: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۴ بایت حذف‌شده ،  پنج‌شنبهٔ ‏۱۴:۲۶
بدون خلاصۀ ویرایش
(ابرابزار)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵: خط ۵:
علما در شاخه‌های مختلف علوم اسلامی از جمله [[کلام اسلامی|کلام]]، [[اصول فقه|اصول]] و [[فقه]] از این قاعده بهره گرفته‌اند. برای نمونه می‌توان به مسائلی چون [[وجوب نظر|وجوب نظر و تحقیق در مسائل اعتقادی]]، تبیین قاعده به عنوان یکی از مبانی اصول فقه، اثبات ضرورت [[اجتهاد]]، [[تقلید (فقه)|تقلید]] یا [[اصل احتیاط|احتیاط]]، [[حاکمیت خدا|حاکمیت مطلق خداوند]]، لزوم اطاعت مطلق از [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر (ص)]] و [[امامان شیعه|امامان (ع)]]، لزوم دعا در سختی‌ها، مطلوبیت [[سجده شکر]] و ضرورت دوری از [[ریا]] در [[عبادت|عبادات]] اشاره کرد.
علما در شاخه‌های مختلف علوم اسلامی از جمله [[کلام اسلامی|کلام]]، [[اصول فقه|اصول]] و [[فقه]] از این قاعده بهره گرفته‌اند. برای نمونه می‌توان به مسائلی چون [[وجوب نظر|وجوب نظر و تحقیق در مسائل اعتقادی]]، تبیین قاعده به عنوان یکی از مبانی اصول فقه، اثبات ضرورت [[اجتهاد]]، [[تقلید (فقه)|تقلید]] یا [[اصل احتیاط|احتیاط]]، [[حاکمیت خدا|حاکمیت مطلق خداوند]]، لزوم اطاعت مطلق از [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر (ص)]] و [[امامان شیعه|امامان (ع)]]، لزوم دعا در سختی‌ها، مطلوبیت [[سجده شکر]] و ضرورت دوری از [[ریا]] در [[عبادت|عبادات]] اشاره کرد.


== معرفی و جایگاه ==
==معرفی و جایگاه==
وجوب شکر منعم به معنای ضرورت عقلی یا شرعی سپاسگزاری از کسی است که به انسان نعمت داده است.<ref>هاشمی شاهرودی، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ۱۳۸۲ش، ج۶، ص۴۴۷؛ سانو، معجم مصطلحات أصول الفقه، ۱۴۲۷ق، ص۲۵۰.</ref> جایگاه اصلی این قاعده را [[کلام اسلامی|علم کلام]] دانسته‌اند اما فقها نیز از آن در استنباط برخی احکام بهره برده‌اند.<ref>هاشمی شاهرودی، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ۱۳۸۲ش، ج۶، ص۴۴۷.</ref>
وجوب شکر منعم به معنای ضرورت عقلی یا شرعی سپاسگزاری از کسی است که به انسان [[نعمت]] داده است.<ref>هاشمی شاهرودی، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ۱۳۸۲ش، ج۶، ص۴۴۷؛ سانو، معجم مصطلحات أصول الفقه، ۱۴۲۷ق، ص۲۵۰.</ref> جایگاه اصلی این قاعده را [[کلام اسلامی|علم کلام]] دانسته‌اند اما فقها نیز از آن در استنباط برخی احکام بهره برده‌اند.<ref>هاشمی شاهرودی، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ۱۳۸۲ش، ج۶، ص۴۴۷.</ref>


مفسران آیاتی را دال بر این قاعده دانسته‌اند. برای نمونه می‌توان به [[آیه ۱۱ سوره زخرف|آیات ۱۱]] الی [[آیه ۱۵ سوره زخرف|۱۵ سوره زخرف]]،<ref>حاکم جشمی، التهذیب فی التفسیر، ۱۴۴۰ق، ج۹، ص۶۲۸۷.</ref> [[آیه ۱۰۷ سوره اعراف]]،<ref>طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۱۴۰۸ق، ج۴، ص۷۰۱.</ref> [[آیه ۱۰۹ سوره انعام]]،<ref>ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، ۱۳۷۱ش، ج۷، ص۴۱۰.</ref> [[آیه ۱۶۴ سوره بقره]]<ref>فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج۴، ص۱۷۳.</ref> و [[آیه ۷ سوره ابراهیم]]<ref>طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۳۵۲ش، ج۱۲، ص۲۳.</ref> اشاره کرد.
مفسران آیاتی را دال بر این قاعده دانسته‌اند. برای نمونه می‌توان به [[آیه ۱۱ سوره زخرف|آیات ۱۱]] الی [[آیه ۱۵ سوره زخرف|۱۵ سوره زخرف]]،<ref>حاکم جشمی، التهذیب فی التفسیر، ۱۴۴۰ق، ج۹، ص۶۲۸۷.</ref> [[آیه ۱۰۷ سوره اعراف]]،<ref>طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۱۴۰۸ق، ج۴، ص۷۰۱.</ref> [[آیه ۱۰۹ سوره انعام]]،<ref>ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، ۱۳۷۱ش، ج۷، ص۴۱۰.</ref> [[آیه ۱۶۴ سوره بقره]]<ref>فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج۴، ص۱۷۳.</ref> و [[آیه ۷ سوره ابراهیم]]<ref>طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۳۵۲ش، ج۱۲، ص۲۳.</ref> اشاره کرد.
خط ۱۴: خط ۱۴:
مضمون این قاعده در اشعار نیز مطرح شده است. برای نمونه [[مولوی]] (درگذشت: [[سال ۶۷۲ هجری قمری|۶۷۲ق]]) چنین سروده است:{{شعر|شکر منعم واجب آید در خرد\\ورنه بگشاید درِ خشم ابد<ref>مولوی، مثنوی معنوی، ۱۳۷۶ش، ج۱، ص۴۴۸.</ref>}}[[سعدی|سعدی شیرازی]] (درگذشت: [[سال ۶۹۱ هجری قمری|۶۹۱ق]]) نیز در شعری چنین بیان کرده است:{{شعر|مکُن، گردن از شکر منعم مپیچ\\که روز پسین سر بر آری به هیچ<ref>سعدی، کلیات سعدی، ۱۳۲۰ش، ص۲۰۸.</ref>}}
مضمون این قاعده در اشعار نیز مطرح شده است. برای نمونه [[مولوی]] (درگذشت: [[سال ۶۷۲ هجری قمری|۶۷۲ق]]) چنین سروده است:{{شعر|شکر منعم واجب آید در خرد\\ورنه بگشاید درِ خشم ابد<ref>مولوی، مثنوی معنوی، ۱۳۷۶ش، ج۱، ص۴۴۸.</ref>}}[[سعدی|سعدی شیرازی]] (درگذشت: [[سال ۶۹۱ هجری قمری|۶۹۱ق]]) نیز در شعری چنین بیان کرده است:{{شعر|مکُن، گردن از شکر منعم مپیچ\\که روز پسین سر بر آری به هیچ<ref>سعدی، کلیات سعدی، ۱۳۲۰ش، ص۲۰۸.</ref>}}


== قاعده‌ای عقلی یا شرعی ==
==قاعده‌ای عقلی یا شرعی==
یکی از اختلافات میان [[عدلیه]] و [[اشاعره]]، عقلی یا شرعی بودن وجوب شکر منعم است.<ref>شهرستانی، الملل و النحل، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۵۵–۵۶؛ عثمان، القاموس المبین فی إصطلاحات الأصولیین، ۱۴۲۳ق، ص۱۹۲.</ref> بر اساس باور [[معتزله]]<ref>برای نمونه نگاه کنید به: قاضی عبدالجبار، المغنی فی أبواب التوحید و العدل، بی‌تا، ج۱۵، ص۲۷.</ref> و [[امامیه]]،<ref>برای نمونه نگاه کنید به: آل‌کاشف‌الغطاء، اصل الشیعة و اصولها، ۱۴۱۳ق، ص۷۶؛ سبحانی تبریزی، الإنصاف فی مسائل دام فیها الخلاف، ۱۳۸۱ش، ج۳، ۳۷.</ref> این قاعده عقلی است و اوامر و نواهی شرع در این رابطه ارشادی است.<ref>آل‌طالقانی، الشیخیة نشأتها و تطورها و مصادر دراستها، ۱۴۲۰ق، ص۲۹۹.</ref> [[شیخ مرتضی انصاری|شیخ انصاری]] (درگذشت: [[سال ۱۲۸۱ هجری قمری|۱۲۸۱ق]]) [[مجتهد|فقیه]] و [[اصول فقه|اصولی]] شیعه بر این باور است که این مسئله ریشه در اختلاف در [[حسن و قبح|مسئله حسن و قبح]] میان عدلیه و اشاعره داشته و لازمه آن است. اگر کسی عقل را به عنوان منبع تشخیص حسن و قبح بداند در آن صورت ضرورت عقلی شکر منعم را خواهد پذیرفت. ولی اگر همچون اشاعره حسن و قبح را صرفاً شرعی بداند در این مسئله نیز وجوب را صرفاً شرعی خواهد دانست.<ref>شیخ انصاری، مطارح الانظار، ۱۴۰۴ق، ص۲۳۱.</ref>
یکی از اختلافات میان [[عدلیه]] و [[اشاعره]]، عقلی یا شرعی بودن وجوب شکر منعم است.<ref>شهرستانی، الملل و النحل، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۵۵–۵۶؛ عثمان، القاموس المبین فی إصطلاحات الأصولیین، ۱۴۲۳ق، ص۱۹۲.</ref> بر اساس باور [[معتزله]]<ref>برای نمونه نگاه کنید به: قاضی عبدالجبار، المغنی فی أبواب التوحید و العدل، بی‌تا، ج۱۵، ص۲۷.</ref> و [[امامیه]]،<ref>برای نمونه نگاه کنید به: آل‌کاشف‌الغطاء، اصل الشیعة و اصولها، ۱۴۱۳ق، ص۷۶؛ سبحانی تبریزی، الإنصاف فی مسائل دام فیها الخلاف، ۱۳۸۱ش، ج۳، ۳۷.</ref> این قاعده عقلی است و اوامر و نواهی شرع در این رابطه ارشادی است.<ref>آل‌طالقانی، الشیخیة نشأتها و تطورها و مصادر دراستها، ۱۴۲۰ق، ص۲۹۹.</ref> [[شیخ مرتضی انصاری|شیخ انصاری]] (درگذشت: [[سال ۱۲۸۱ هجری قمری|۱۲۸۱ق]]) [[مجتهد|فقیه]] و [[اصول فقه|اصولی]] شیعه بر این باور است که این مسئله ریشه در اختلاف در [[حسن و قبح|مسئله حسن و قبح]] میان عدلیه و اشاعره داشته و لازمه آن است. اگر کسی عقل را به عنوان منبع تشخیص حسن و قبح بداند در آن صورت ضرورت عقلی شکر منعم را خواهد پذیرفت. ولی اگر همچون اشاعره حسن و قبح را صرفاً شرعی بداند در این مسئله نیز وجوب را صرفاً شرعی خواهد دانست.<ref>شیخ انصاری، مطارح الانظار، ۱۴۰۴ق، ص۲۳۱.</ref>


{{همچنین ببینید|حسن و قبح}}
{{همچنین ببینید|حسن و قبح}}


=== دلایل عقلی بودن قاعده ===
===دلایل عقلی بودن قاعده===
برای اثبات عقلی بودن این قاعده برخی [[بدیهی|بداهت]] آن را مطرح کرده‌اند که عقل به صورت بدیهی عکس‌العمل در مقابل نعمت را شکر می‌داند.<ref>برای نمونه رجوع کنید به: کراجکی، کنزالفوائد، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۲۱؛ شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، دار احیاء الترث العربی، ج۷، ص۳۴۰؛ علامه حلی، حسن بن یوسف، مبادی الوصول، ۱۴۰۴ق، ص۹۳.</ref> همچنین گفته شده که این ضرورت [[سیره عقلاء|مورد اتفاق عقلاء]] بوده و اختلافی در وجوب شکر مقابل انعام در میان آن‌ها وجود ندارد.<ref>برای نمونه رجوع کنید به: کراجکی، کنزالفوائد، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۲۱.</ref> برای اثبات این قاعده استدلال‌هایی نیز مطرح شده است. برای نمونه [[علامه حلی]] (درگذشت: [[سال ۷۲۶ هجری قمری|۷۲۶ق]]) [[متکلم]] و فقیه شیعه در اثبات عقلی این قاعده چنین استدلال می‌کند که اگر شکر منعم ضروری نباشد، در آن صورت معرفت نسبت به منعم نیز ضروری نخواهد بود. ضروری نبودن معرفت نیز به معنای بی‌فایده بودن [[نبوت|بعثت انبیاء]] است. در نتیجه شکر منعم ضروری است.<ref>علامه حلی، تهذیب الوصول الی علم الاصول، ۱۳۸۰ش، ص۵۴.</ref> [[شیخ بهائی|شیخ بهایی]] (درگذشت: [[سال ۱۰۳۱ هجری قمری|۱۰۳۱ق]]) فقیه و اصولی شیعه نیز ضرورتِ عقلیِ شکر منعم را از باب ایجاد امنیت نسبت به عقاب و از دست رفتن نعمت، استحقاق مدح با شکر یا فزونی نعمت که نتیجه شکر است، اثبات می‌کند.<ref>شیخ بهایی، زبدة الأصول مع حواشی المصنف علیها، ۱۳۸۳ش، ص۱۱۸.</ref> [[سید ابوالقاسم خویی|آیت الله خویی]] (درگذشت: [[سال ۱۳۷۱ هجری شمسی|۱۳۷۱ش]]) مرجع تقلید شیعه نیز بر آن است که این حکم به صورت [[مستقلات عقلیه|استقلالی]] صحیح نیست. چرا که عقل به صورت مستقل حکم به خوب بودن شکر منعم می‌دهد و به صورت قطعی بیان نمی‌کند که اگر شکر صورت نگیرد [[ثواب و عقاب|عقاب]] خواهد شد. به عقیده وی با ضمیمه کردن [[آیه|آیات]] و [[حدیث|روایات]] در این رابطه مشخص می‌شود که عدم شکر، عقاب خواهد داشت. برخلاف [[دفع ضرر محتمل|قاعده دفع ضرر محتمل]] که عقل به صورت استقلالی حکم می‌کند.<ref>خویی، موسوعة الإمام الخوئی، ۱۴۱۸ق، ج۳۷، ص۱۵۹.</ref>
برای اثبات عقلی بودن این قاعده برخی [[بدیهی|بداهت]] آن را مطرح کرده‌اند که عقل به صورت بدیهی عکس‌العمل در مقابل [[نعمت]] را شکر می‌داند.<ref>برای نمونه رجوع کنید به: کراجکی، کنزالفوائد، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۲۱؛ شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، دار احیاء الترث العربی، ج۷، ص۳۴۰؛ علامه حلی، حسن بن یوسف، مبادی الوصول، ۱۴۰۴ق، ص۹۳.</ref> همچنین گفته شده که این ضرورت [[سیره عقلاء|مورد اتفاق عقلاء]] بوده و اختلافی در وجوب شکر مقابل انعام در میان آن‌ها وجود ندارد.<ref>برای نمونه رجوع کنید به: کراجکی، کنزالفوائد، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۲۱.</ref> برای اثبات این قاعده استدلال‌هایی نیز مطرح شده است. برای نمونه [[علامه حلی]] (درگذشت: [[سال ۷۲۶ هجری قمری|۷۲۶ق]]) [[متکلم]] و فقیه شیعه در اثبات عقلی این قاعده چنین استدلال می‌کند که اگر شکر منعم ضروری نباشد، در آن صورت معرفت نسبت به منعم نیز ضروری نخواهد بود. ضروری نبودن معرفت نیز به معنای بی‌فایده بودن [[نبوت|بعثت انبیاء]] است. در نتیجه شکر منعم ضروری است.<ref>علامه حلی، تهذیب الوصول الی علم الاصول، ۱۳۸۰ش، ص۵۴.</ref> [[شیخ بهائی|شیخ بهایی]] (درگذشت: [[سال ۱۰۳۱ هجری قمری|۱۰۳۱ق]]) فقیه و اصولی شیعه نیز ضرورتِ عقلیِ شکر منعم را از باب ایجاد امنیت نسبت به عقاب و از دست رفتن نعمت، استحقاق مدح با شکر یا فزونی نعمت که نتیجه شکر است، اثبات می‌کند.<ref>شیخ بهایی، زبدة الأصول مع حواشی المصنف علیها، ۱۳۸۳ش، ص۱۱۸.</ref> [[سید ابوالقاسم خویی|آیت الله خویی]] (درگذشت: [[سال ۱۳۷۱ هجری شمسی|۱۳۷۱ش]]) مرجع تقلید شیعه نیز بر آن است که این حکم به صورت [[مستقلات عقلیه|استقلالی]] صحیح نیست. چرا که عقل به صورت مستقل حکم به خوب بودن شکر منعم می‌دهد و به صورت قطعی بیان نمی‌کند که اگر شکر صورت نگیرد [[ثواب و عقاب|عقاب]] خواهد شد. به عقیده وی با ضمیمه کردن [[آیه|آیات]] و [[حدیث|روایات]] در این رابطه مشخص می‌شود که عدم شکر، عقاب خواهد داشت. برخلاف [[دفع ضرر محتمل|قاعده دفع ضرر محتمل]] که عقل به صورت استقلالی حکم می‌کند.<ref>خویی، موسوعة الإمام الخوئی، ۱۴۱۸ق، ج۳۷، ص۱۵۹.</ref>


=== دلایل شرعی بودن قاعده ===
===دلایل شرعی بودن قاعده===
برخلاف عدلیه، اشاعره معتقدند که لزوم شکر منعم از [[شریعت|شرع]] استنباط می‌شود نه [[عقل]]. برای اثبات این ادعا استدلال‌هایی توسط این گروه مطرح شده است:
برخلاف عدلیه، اشاعره معتقدند که لزوم شکر منعم از [[شریعت|شرع]] استنباط می‌شود نه [[عقل]]. برای اثبات این ادعا استدلال‌هایی توسط این گروه مطرح شده است:
* آیاتی مانند [[آیه ۱۵ سوره اسراء|۱۵ اسراء]] و [[آیه ۱۶۵ سوره نساء|۱۶۵ نساء]] نشان می‌دهند که قبل از [[نبوت|بعثت انبیاء]] و شریعت، انسان مستحق عذاب نیست. در نتیجه عقل نمی‌تواند به صورت مستقل حکم به لزوم شکر کند.<ref>فخر رازی، المحصول فی علم اصول الفقه، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۶۷.</ref> در پاسخ گفته شده است که این آیات دربارهٔ عذاب دنیوی است نه اخروی. علاوه بر این که علت عذاب، مخالفت درونی است که فرد با [[خدا|خداوند]] دارد و اگر کسی به [[دلیل عقلی|حکم عقل]] این ضرورت را درک کرده و به آن ملتزم نباشد، مستحق عذاب است.<ref>کاشف‌الغطاء، غایة المأمول، بی‌تا، ص۱۹۹.</ref>
*آیاتی مانند [[آیه ۱۵ سوره اسراء|۱۵ اسراء]] و [[آیه ۱۶۵ سوره نساء|۱۶۵ نساء]] نشان می‌دهند که قبل از [[نبوت|بعثت انبیاء]] و شریعت، انسان مستحق عذاب نیست. در نتیجه عقل نمی‌تواند به صورت مستقل حکم به لزوم شکر کند.<ref>فخر رازی، المحصول فی علم اصول الفقه، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۶۷.</ref> در پاسخ گفته شده است که این آیات دربارهٔ عذاب دنیوی است نه اخروی. علاوه بر این که علت عذاب، مخالفت درونی است که فرد با [[خدا|خداوند]] دارد و اگر کسی به [[دلیل عقلی|حکم عقل]] این ضرورت را درک کرده و به آن ملتزم نباشد، مستحق عذاب است.<ref>کاشف‌الغطاء، غایة المأمول، بی‌تا، ص۱۹۹.</ref>
* معنای وجوب با دستور خداوند درک می‌شود و قبل از دستور خدا وجوب هیچ معنایی ندارد. چرا که حصول پاداش در نتیجه اطاعت یا عقاب در نتیجه [[گناه|عصیان]] بعد از امر و نهی خدا معنا پیدا می‌کند.<ref>غزالی، المستصفی فی علم الاصول، ۱۴۱۳ق، ص۴۹.</ref> در پاسخ گفته شده است که مراد در این مقام وجوب و ضرورت عقلی است که عقل انجام کاری را ضروری می‌داند نه وجوب شرعی که لازمه اطاعت فرمان الهی است.<ref>مظفر، دلائل الصدق لنهج الحق، ۱۴۲۲ق، ج۲، ص۱۵۹.</ref>
*معنای وجوب با دستور خداوند درک می‌شود و قبل از دستور خدا وجوب هیچ معنایی ندارد. چرا که حصول پاداش در نتیجه اطاعت یا عقاب در نتیجه [[گناه|عصیان]] بعد از امر و نهی خدا معنا پیدا می‌کند.<ref>غزالی، المستصفی فی علم الاصول، ۱۴۱۳ق، ص۴۹.</ref> در پاسخ گفته شده است که مراد در این مقام وجوب و ضرورت عقلی است که عقل انجام کاری را ضروری می‌داند نه وجوب شرعی که لازمه اطاعت فرمان الهی است.<ref>مظفر، دلائل الصدق لنهج الحق، ۱۴۲۲ق، ج۲، ص۱۵۹.</ref>
* اگر وجوب معنایی هم داشته باشد این وجوب یا فایده‌ای دارد یا بدون فائده است. اگر بی‌فایده باشد که عبث است. اگر هم فایده داشته باشد یا آن فایده برای خداست یا برای بنده. فایده برای خداوند معنایی ندارد. اما فایده برای بنده یا نسبت به دنیای اوست یا آخرت او. اگر نسبت به دنیای او باشد، نتیجه‌اش تنها این است که خود را در دنیا خسته کرده و از بسیاری لذت‌ها محروم کند. اما اگر فایده اخروی باشد، آخرت بر اساس حکم خداست و در این حالت علمی به حکم خدا وجود ندارد. پس در هیچ حالتی وجوب عقلی قبل از حکم خداوند معنا نخواهد داشت.<ref>غزالی، المستصفی فی علم الاصول، ۱۴۱۳ق، ص۴۹؛ فخر رازی، المحصول فی علم اصول الفقه، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۶۷.</ref> در رد این استدلال گفته شده است که این وجوب دارای فایده است که همان جلوگیری از عقاب و از دست دادن نعمت است.<ref>شیخ بهایی، زبدة الأصول مع حواشی المصنف علیها، ۱۳۸۳ش، ص۱۱۸.</ref> همچنین این فایده می‌تواند در دنیا باشد و فایده‌های دنیوی همواره با سختی و رنج حاصل می‌گردد. و می‌تواند اخروی باشد. این که خداوند در نتیجه شکر، پاداش اخروی می‌دهد، قابل کشف با عقل بوده و ضرورتی به حکم شرع نیست.<ref>علامه حلی، تهذیب الوصول الی علم الاصول، ۱۳۸۰ش، ص۵۵؛ مظفر، دلائل الصدق لنهج الحق، ۱۴۲۲ق، ج۲، ص۱۵۹.</ref>
*اگر وجوب معنایی هم داشته باشد این وجوب یا فایده‌ای دارد یا بدون فائده است. اگر بی‌فایده باشد که عبث است. اگر هم فایده داشته باشد یا آن فایده برای خداست یا برای بنده. فایده برای خداوند معنایی ندارد. اما فایده برای بنده یا نسبت به دنیای اوست یا آخرت او. اگر نسبت به دنیای او باشد، نتیجه‌اش تنها این است که خود را در دنیا خسته کرده و از بسیاری لذت‌ها محروم کند. اما اگر فایده اخروی باشد، آخرت بر اساس حکم خداست و در این حالت علمی به حکم خدا وجود ندارد. پس در هیچ حالتی وجوب عقلی قبل از حکم خداوند معنا نخواهد داشت.<ref>غزالی، المستصفی فی علم الاصول، ۱۴۱۳ق، ص۴۹؛ فخر رازی، المحصول فی علم اصول الفقه، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۶۷.</ref> در رد این استدلال گفته شده است که این وجوب دارای فایده است که همان جلوگیری از عقاب و از دست دادن [[نعمت]] است.<ref>شیخ بهایی، زبدة الأصول مع حواشی المصنف علیها، ۱۳۸۳ش، ص۱۱۸.</ref> همچنین این فایده می‌تواند در دنیا باشد و فایده‌های دنیوی همواره با سختی و رنج حاصل می‌گردد. و می‌تواند اخروی باشد. این که خداوند در نتیجه شکر، پاداش اخروی می‌دهد، قابل کشف با عقل بوده و ضرورتی به حکم شرع نیست.<ref>علامه حلی، تهذیب الوصول الی علم الاصول، ۱۳۸۰ش، ص۵۵؛ مظفر، دلائل الصدق لنهج الحق، ۱۴۲۲ق، ج۲، ص۱۵۹.</ref>
* مالک حقیقی انسان خداوند است و انسان نمی‌تواند بدون اذن در ملک خدا تصرف بکند. شکر کردن نوعی تصرف است. در نتیجه شکر قبل از امر خدا به شکر جایز نیست.<ref>فخر رازی، المحصول فی علم اصول الفقه، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۶۸.</ref> در جواب گفته شده است که خداوند اعضاء و جوارح انسان را برای استفاده‌های معقول آفریده است و مادامی که دلیلی برای عدم جواز نیامده است، بهره گرفتن از آن‌ها جایز است.<ref>مظفر، دلائل الصدق لنهج الحق، ۱۴۲۲ق، ج۲، ص۱۵۸–۱۵۹.</ref>
*مالک حقیقی انسان خداوند است و انسان نمی‌تواند بدون اذن در ملک خدا تصرف بکند. شکر کردن نوعی تصرف است. در نتیجه شکر قبل از امر خدا به شکر جایز نیست.<ref>فخر رازی، المحصول فی علم اصول الفقه، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۶۸.</ref> در جواب گفته شده است که خداوند اعضاء و جوارح انسان را برای استفاده‌های معقول آفریده است و مادامی که دلیلی برای عدم جواز نیامده است، بهره گرفتن از آن‌ها جایز است.<ref>مظفر، دلائل الصدق لنهج الحق، ۱۴۲۲ق، ج۲، ص۱۵۸–۱۵۹.</ref>
* اگر فرد سرمایه‌داری که خزینه‌های زیادی دارد به فردی قطره آبی یا تکه نانی بدهد و آن فرد با سر و صدا آن نعمت را فریاد کند و شکر کند مستحق تأدیب و مؤاخذه است. چرا که در مقابل دارایی او این اِنعام قابل ذکر نیست. خداوند هم مالک همه هستی است و نعمت‌هایی که به انسان داده در مقابل دارایی او بسیار ناچیز است.<ref>فخر رازی، المحصول فی علم اصول الفقه، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۶۸.</ref> [[شیخ بهائی|شیخ بهایی]] در نقد این استدلال گفته است که نعمت‌ها گرچه به نسبت دارایی الهی ناچیزند اما به نسبت انسان بزرگ و فراوانند و عقل ترک شکر را کفران می‌داند.<ref>شیخ بهایی، زبدة الأصول مع حواشی المصنف علیها، ۱۳۸۳ش، ص۱۱۸.</ref>
*اگر فرد سرمایه‌داری که خزینه‌های زیادی دارد به فردی قطره آبی یا تکه نانی بدهد و آن فرد با سر و صدا آن نعمت را فریاد کند و شکر کند مستحق تأدیب و مؤاخذه است. چرا که در مقابل دارایی او این اِنعام قابل ذکر نیست. خداوند هم مالک همه هستی است و نعمت‌هایی که به انسان داده در مقابل دارایی او بسیار ناچیز است.<ref>فخر رازی، المحصول فی علم اصول الفقه، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۶۸.</ref> [[شیخ بهائی|شیخ بهایی]] در نقد این استدلال گفته است که نعمت‌ها گرچه به نسبت دارایی الهی ناچیزند اما به نسبت انسان بزرگ و فراوانند و عقل ترک شکر را کفران می‌داند.<ref>شیخ بهایی، زبدة الأصول مع حواشی المصنف علیها، ۱۳۸۳ش، ص۱۱۸.</ref>


== نمونه کاربردهای قاعده در علوم دینی ==
==نمونه کاربردهای قاعده در علوم دینی==
وجوب شکر منعم قاعده‌ای است که در علوم مختلف دینی متناسب با موضوع و مسائل آن علم به کار گرفته شده است. برای نمونه به چند مورد از این کاربرده‌ها اشاره می‌شود:
وجوب شکر منعم قاعده‌ای است که در علوم مختلف دینی متناسب با موضوع و مسائل آن علم به کار گرفته شده است. برای نمونه به چند مورد از این کاربرده‌ها اشاره می‌شود:


=== دلیل بر وجوب نظر ===
===دلیل بر وجوب نظر===
[[متکلم|متکلمین]] برای اثبات [[وجوب نظر|ضرورت تحقیق در وجود خدا و مسائل مربوط به عقاید]] در کنار [[دفع ضرر محتمل|وجوب دفع ضرر محتمل]]،<ref>برای نمونه نگاه کنید به: ابن‌میثم، قواعد المرام فی علم الکلام، ۱۴۰۶ق، ص۲۸–۲۹.</ref> به وجوب شکر منعم به عنوان یک قانون عقلی استناد می‌کنند.<ref>هاشمی شاهرودی، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ۱۳۸۲ش، ج۶، ص۴۴۷.</ref> گفته شده اصل مسئله ضرورت تحصیل معرفت در این امور اجماعی است، اما برخی همچون [[معتزله]] و [[امامیه]] آن را وجوب عقلی دانسته، در مقابل [[اشاعره]] این وجوب را به صورت شرعی تصویر می‌کنند.<ref>مجلسی، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ۱۳۶۳ش، ج۷، ص۱۳۴؛ عضدالدین ایجی، شرح المواقف، نشر الشریف الرضی، ج۱، ص۲۵۱.</ref>
[[متکلم|متکلمین]] برای اثبات [[وجوب نظر|ضرورت تحقیق در وجود خدا و مسائل مربوط به عقاید]] در کنار [[دفع ضرر محتمل|وجوب دفع ضرر محتمل]]،<ref>برای نمونه نگاه کنید به: ابن‌میثم، قواعد المرام فی علم الکلام، ۱۴۰۶ق، ص۲۸–۲۹.</ref> به وجوب شکر منعم به عنوان یک قانون عقلی استناد می‌کنند.<ref>هاشمی شاهرودی، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ۱۳۸۲ش، ج۶، ص۴۴۷.</ref> گفته شده اصل مسئله ضرورت تحصیل معرفت در این امور اجماعی است، اما برخی همچون [[معتزله]] و [[امامیه]] آن را وجوب عقلی دانسته، در مقابل [[اشاعره]] این وجوب را به صورت شرعی تصویر می‌کنند.<ref>مجلسی، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ۱۳۶۳ش، ج۷، ص۱۳۴؛ عضدالدین ایجی، شرح المواقف، نشر الشریف الرضی، ج۱، ص۲۵۱.</ref>


استدلال به این قاعده برای وجوب نظر و تحقیق به این صورت است: وجوب شکر منعم از نظر عقلی واجب است. شکر منعم بدون معرفت محقق نمی‌شود. معرفت در نتیجه نظر و تحقیق است. در نتیجه تحقیق و نظر در رابطه با منعم و احکام احتمالی مورد نظر او واجب است.<ref>ابن نوبخت، الیاقوت فی علم الکلام، ۱۴۱۳ق، ص۲۷؛ شیخ طوسی، تمهید الأصول فی علم الکلام، ۱۳۶۲ش، ص۲۰۶؛ ابن‌میثم، قواعد المرام فی علم الکلام، ۱۴۰۶ق، ص۲۹؛ فاضل مقداد، الاعتماد فی شرح واجب الاعتقاد، ۱۴۱۲ق، ص۴۸.</ref>
استدلال به این قاعده برای وجوب نظر و تحقیق به این صورت است: وجوب شکر منعم از نظر عقلی واجب است. شکر منعم بدون معرفت محقق نمی‌شود. معرفت در نتیجه نظر و تحقیق است. در نتیجه تحقیق و نظر در رابطه با منعم و احکام احتمالی مورد نظر او واجب است.<ref>ابن نوبخت، الیاقوت فی علم الکلام، ۱۴۱۳ق، ص۲۷؛ شیخ طوسی، تمهید الأصول فی علم الکلام، ۱۳۶۲ش، ص۲۰۶؛ ابن‌میثم، قواعد المرام فی علم الکلام، ۱۴۰۶ق، ص۲۹؛ فاضل مقداد، الاعتماد فی شرح واجب الاعتقاد، ۱۴۱۲ق، ص۴۸.</ref>


=== مبنای کلامی اصول فقه ===
===مبنای کلامی اصول فقه===
برخی [[اصول فقه|اصولیان]]، وجوب شکر منعم را از مبانی کلامی علم اصول دانسته‌اند. گفته شده [[علامه حلی]] این قاعده را یکی از مبانی کلامی علم اصول دانسته و به صورت مستقل به بحث در مورد آن پرداخته است.<ref>ضمیری، دانشنامه اصولیان شیعه، ۱۳۸۷ش، ص۳۲۳.</ref> [[شیخ بهائی|شیخ بهایی]] اصولی دیگری است که این قاعده را به عنوان یکی مبانی کلامی اصول طرح و بررسی کرده است.<ref>ضمیری، دانشنامه اصولیان شیعه، ۱۳۸۷ش، ص۵۱۸.</ref>
برخی [[اصول فقه|اصولیان]]، وجوب شکر منعم را از مبانی کلامی علم اصول دانسته‌اند. گفته شده [[علامه حلی]] این قاعده را یکی از مبانی کلامی علم اصول دانسته و به صورت مستقل به بحث در مورد آن پرداخته است.<ref>ضمیری، دانشنامه اصولیان شیعه، ۱۳۸۷ش، ص۳۲۳.</ref> [[شیخ بهائی|شیخ بهایی]] اصولی دیگری است که این قاعده را به عنوان یکی مبانی کلامی اصول طرح و بررسی کرده است.<ref>ضمیری، دانشنامه اصولیان شیعه، ۱۳۸۷ش، ص۵۱۸.</ref>


=== مستند سه‌گانه اجتهاد، احتیاط، تقلید ===
===مستند سه‌گانه اجتهاد، احتیاط، تقلید===
یکی از استنادهای به این قاعده در بحث ضرورت [[اجتهاد]]، [[اصل احتیاط|احتیاط]] یا [[تقلید (فقه)|تقلید]] است. بر اساس این قاعده گفته شده است که عقل وجوب شکر منعم را واجب می‌داند. شکر منعم نیز در صورتی تحقق می‌یابد که احکام و قوانین منعم را دانسته و بر اساس آن عمل کرده باشیم. در نتیجه یا باید خودمان قوه استنباط احکام از دین را به دست بیاوریم که همان اجتهاد است. یا به طوری عمل کنیم که یقین داشته باشیم حکم خدا اجرایی شده است که همان احتیاط است. یا از [[مرجع تقلید|مجتهد دارای شرایط]] تقلید کنیم.<ref>حکیم، مستمسک العروة الوثقی، ۱۳۷۴ش، ج۱، ص۶؛ موحدی نجفی، البرهان السدید فی الاجتهاد و التقلید، ۱۳۸۷ش، ص۳۴–۳۶؛ سیفی مازندرانی، دلیل تحریر الوسیلة (الاجتهاد و التقلید)، ۱۴۳۶ق، ص۳؛ سند، سند العروة الوثقی (الاجتهاد و التقلید)، ۱۳۹۴ش، ج۱، ص۲۳–۲۴.</ref>
یکی از استنادهای به این قاعده در بحث ضرورت [[اجتهاد]]، [[اصل احتیاط|احتیاط]] یا [[تقلید (فقه)|تقلید]] است. بر اساس این قاعده گفته شده است که عقل وجوب شکر منعم را واجب می‌داند. شکر منعم نیز در صورتی تحقق می‌یابد که احکام و قوانین منعم را دانسته و بر اساس آن عمل کرده باشیم. در نتیجه یا باید خودمان قوه استنباط احکام از دین را به دست بیاوریم که همان اجتهاد است. یا به طوری عمل کنیم که یقین داشته باشیم حکم خدا اجرایی شده است که همان احتیاط است. یا از [[مرجع تقلید|مجتهد دارای شرایط]] تقلید کنیم.<ref>حکیم، مستمسک العروة الوثقی، ۱۳۷۴ش، ج۱، ص۶؛ موحدی نجفی، البرهان السدید فی الاجتهاد و التقلید، ۱۳۸۷ش، ص۳۴–۳۶؛ سیفی مازندرانی، دلیل تحریر الوسیلة (الاجتهاد و التقلید)، ۱۴۳۶ق، ص۳؛ سند، سند العروة الوثقی (الاجتهاد و التقلید)، ۱۳۹۴ش، ج۱، ص۲۳–۲۴.</ref>


=== اثبات حاکمیت مطلق خداوند ===
===اثبات حاکمیت مطلق خداوند===
بر اساس این قاعده بر حاکمیت مطلق حق‌تعالی استدلال شده است. خداوند منعم است و شکر منعم واجب است. شکر منعم هم بدون تحقق اهدافی که خداوند به خاطر آن مخلوقات را خلق کرده است حاصل نمی‌شود. تحقق این اهداف هم وابسته به حاکمیت الله و قوانین الهی است. در نتیجه تحقق حاکمیت الهی ضروری است.<ref>سند، أسس النظام السیاسی عند الأمامیة، ۱۴۳۳ق، ص۷۶–۷۷.</ref>
بر اساس این قاعده بر حاکمیت مطلق حق‌تعالی استدلال شده است. خداوند منعم است و شکر منعم واجب است. شکر منعم هم بدون تحقق اهدافی که خداوند به خاطر آن مخلوقات را خلق کرده است حاصل نمی‌شود. تحقق این اهداف هم وابسته به حاکمیت الله و قوانین الهی است. در نتیجه تحقق حاکمیت الهی ضروری است.<ref>سند، أسس النظام السیاسی عند الأمامیة، ۱۴۳۳ق، ص۷۶–۷۷.</ref>


=== لزوم اطاعت از پیامبر و امام ===
===لزوم اطاعت از پیامبر و امام===
برخی از [[مجتهد|فقهای شیعه]] در بحث لزوم اطاعت از پیامبر و امام به این قاعده استناد کرده‌اند. بر اساس این استدلال، [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر (ص)]] و [[امامان شیعه|امامان (ع)]] واسطه فیض هستند و حتی اگر خودشان به صورت مستقل منعم نباشند، جریان هدایت و فیض الهی از طریق آن‌ها به ما می‌رسد. به همین جهت لازمه شکر آن است که انسان مطیع آن‌ها باشد.<ref>شیخ انصاری، المکاسب، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۵۴۸؛ موسوی سبزواری، مهذب الأحکام فی بیان الحلال و الحرام، ۱۴۱۳ق، ج۱۶، ص۳۶۴؛ اراکی، کتاب البیع، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۲۳.</ref>
برخی از [[مجتهد|فقهای شیعه]] در بحث لزوم اطاعت از پیامبر و امام به این قاعده استناد کرده‌اند. بر اساس این استدلال، [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر (ص)]] و [[امامان شیعه|امامان (ع)]] واسطه فیض هستند و حتی اگر خودشان به صورت مستقل منعم نباشند، جریان هدایت و فیض الهی از طریق آن‌ها به ما می‌رسد. به همین جهت لازمه شکر آن است که انسان مطیع آن‌ها باشد.<ref>شیخ انصاری، المکاسب، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۵۴۸؛ موسوی سبزواری، مهذب الأحکام فی بیان الحلال و الحرام، ۱۴۱۳ق، ج۱۶، ص۳۶۴؛ اراکی، کتاب البیع، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۲۳.</ref>


=== ضرورت دعا در مشکلات و سختی‌ها ===
===ضرورت دعا در مشکلات و سختی‌ها===
[[احمد بن فهد حلی|ابن‌فهد حلی]] (درگذشت: [[سال ۸۴۱ هجری قمری|۸۴۱ق]]) این قاعده را دلیل عقلی می‌داند که انسان در هنگام سختی‌ها و مشکلات دست به [[دعا]] برداد. بر اساس این تقریر، هرگونه ذکر و یاد خداوند نوعی شکر اوست و عقل [[شکر]] را ضروری می‌داند.<ref>ابن‌فهد حلی، عدة الداعی، ۱۴۰۷ق، ص۲۴۵–۲۴۶.</ref>
[[احمد بن فهد حلی|ابن‌فهد حلی]] (درگذشت: [[سال ۸۴۱ هجری قمری|۸۴۱ق]]) این قاعده را دلیل عقلی می‌داند که انسان در هنگام سختی‌ها و مشکلات دست به [[دعا]] برداد. بر اساس این تقریر، هرگونه ذکر و یاد خداوند نوعی شکر اوست و عقل [[شکر]] را ضروری می‌داند.<ref>ابن‌فهد حلی، عدة الداعی، ۱۴۰۷ق، ص۲۴۵–۲۴۶.</ref>


=== استحباب مؤکد سجده شکر ===
===استحباب مؤکد سجده شکر===
[[شیخ حر عاملی]] (درگذشت: [[سال ۱۱۰۴ هجری قمری|۱۱۰۴ق]]) این قاعده را [[دلیل عقلی|دلیلی عقلی]] بر استحباب شدید [[سجده شکر]] بعد از [[نماز]] یا پدید آمدن نعمت‌های دیگر می‌داند.<ref>شیخ حر عاملی، هدایة الأمة إلی أحکام الأئمة علیهم السلام، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۲۰۹.</ref>
[[شیخ حر عاملی]] (درگذشت: [[سال ۱۱۰۴ هجری قمری|۱۱۰۴ق]]) این قاعده را [[دلیل عقلی|دلیلی عقلی]] بر استحباب شدید [[سجده شکر]] بعد از [[نماز]] یا پدید آمدن [[نعمت|نعمت‌های]] دیگر می‌داند.<ref>شیخ حر عاملی، هدایة الأمة إلی أحکام الأئمة علیهم السلام، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۲۰۹.</ref>


=== جایز نبودن استجمار با خوراکی‌ها ===
===جایز نبودن استجمار با خوراکی‌ها===
[[سید محمدسعید حکیم|محمد سعید حکیم]] (درگذشت: [[سال ۱۴۴۳ هجری قمری|۱۴۴۳ق]]) [[مرجع تقلید]]، [[استجمار]] (پاک کردن محل دفع غائط با اجسام) را به وسیله اجسام خوراکی جایز ندانسته است. وی در علت این حکم معتقد است چون مواد غذایی نعمت هستند، این‌کار توهین به نعمت شمرده شده و با شکر منعم سازگار نیست.<ref>طباطبایی حکیم، مصباح المنهاج (الطهارة)، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۱۰۷–۱۰۸.</ref>
[[سید محمدسعید حکیم|محمد سعید حکیم]] (درگذشت: [[سال ۱۴۴۳ هجری قمری|۱۴۴۳ق]]) [[مرجع تقلید]]، [[استجمار]] (پاک کردن محل دفع غائط با اجسام) را به وسیله اجسام خوراکی جایز ندانسته است. وی در علت این حکم معتقد است چون مواد غذایی نعمت هستند، این‌کار توهین به نعمت شمرده شده و با شکر منعم سازگار نیست.<ref>طباطبایی حکیم، مصباح المنهاج (الطهارة)، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۱۰۷–۱۰۸.</ref>


=== لزوم دوری از ریا در عبادت ===
===لزوم دوری از ریا در عبادت===
[[علی‌پناه اشتهاردی|علی‌پناه اشتهاری]] (درگذشت: [[سال ۱۳۸۷ هجری شمسی|۱۳۸۷ش]]) فقیه شیعه [[عبادت]] را از باب قاعده عقلی شکر منعم دانسته است. وی براین باور است که اگر عبادت همراه با [[ریا]] باشد با شکر سازگار نیست چرا که به نیت دیده شدن توسط دیگران صورت می‌گیرد.<ref>اشتهاردی، مدارک العروة، ۱۴۱۷ق، ج۴، ص۳۹۰–۳۹۱.</ref>
[[علی‌پناه اشتهاردی|علی‌پناه اشتهاری]] (درگذشت: [[سال ۱۳۸۷ هجری شمسی|۱۳۸۷ش]]) فقیه شیعه [[عبادت]] را از باب قاعده عقلی شکر منعم دانسته است. وی براین باور است که اگر عبادت همراه با [[ریا]] باشد با شکر سازگار نیست چرا که به نیت دیده شدن توسط دیگران صورت می‌گیرد.<ref>اشتهاردی، مدارک العروة، ۱۴۱۷ق، ج۴، ص۳۹۰–۳۹۱.</ref>


== پانویس ==
==پانویس==
{{پانوشت}}
{{پانوشت}}


== یادداشت‌ها ==
==یادداشت‌ها==
{{یادداشت‌ها}}
{{یادداشت‌ها}}


== منابع ==
==منابع==
{{منابع}}
{{منابع}}
* آل‌طالقانی، محمدحسن، الشیخیة نشأتها و تطورها و مصادر دراستها، بیروت، الآمال للمطبوعات، ۱۴۲۰ق.
* آل‌طالقانی، محمدحسن، الشیخیة نشأتها و تطورها و مصادر دراستها، بیروت، الآمال للمطبوعات، ۱۴۲۰ق.
Automoderated users، confirmed، protected، templateeditor
۲٬۳۱۳

ویرایش