پرش به محتوا

وجوب شکر منعم: تفاوت میان نسخه‌ها

۹۵ بایت اضافه‌شده ،  پنج‌شنبهٔ ‏۱۴:۵۶
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰: خط ۱۰:
مفسران آیاتی را دال بر این قاعده دانسته‌اند. برای نمونه می‌توان به [[آیه ۱۱ سوره زخرف|آیات ۱۱]] الی [[آیه ۱۵ سوره زخرف|۱۵ سوره زخرف]]،<ref>حاکم جشمی، التهذیب فی التفسیر، ۱۴۴۰ق، ج۹، ص۶۲۸۷.</ref> [[آیه ۱۰۷ سوره اعراف]]،<ref>طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۱۴۰۸ق، ج۴، ص۷۰۱.</ref> [[آیه ۱۰۹ سوره انعام]]،<ref>ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، ۱۳۷۱ش، ج۷، ص۴۱۰.</ref> [[آیه ۱۶۴ سوره بقره]]<ref>فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج۴، ص۱۷۳.</ref> و [[آیه ۷ سوره ابراهیم]]<ref>طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۳۵۲ش، ج۱۲، ص۲۳.</ref> اشاره کرد.
مفسران آیاتی را دال بر این قاعده دانسته‌اند. برای نمونه می‌توان به [[آیه ۱۱ سوره زخرف|آیات ۱۱]] الی [[آیه ۱۵ سوره زخرف|۱۵ سوره زخرف]]،<ref>حاکم جشمی، التهذیب فی التفسیر، ۱۴۴۰ق، ج۹، ص۶۲۸۷.</ref> [[آیه ۱۰۷ سوره اعراف]]،<ref>طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۱۴۰۸ق، ج۴، ص۷۰۱.</ref> [[آیه ۱۰۹ سوره انعام]]،<ref>ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، ۱۳۷۱ش، ج۷، ص۴۱۰.</ref> [[آیه ۱۶۴ سوره بقره]]<ref>فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج۴، ص۱۷۳.</ref> و [[آیه ۷ سوره ابراهیم]]<ref>طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۳۵۲ش، ج۱۲، ص۲۳.</ref> اشاره کرد.


در [[حدیث|روایات]] نیز به مسئله ضرورت شکر نعمت‌های الهی تأکید شده است. [[محمد بن یعقوب کلینی|کلینی]] (درگذشت: [[سال ۳۲۹ هجری قمری|۳۲۹ق]]) در روایتی از [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر اکرم (ص)]] نقل کرده است که وقتی [[عایشه]] از علت عبادت‌های زیاد با وجود بدون گناه بودن حضرت سؤال کرد، ایشان در جواب فرمودند: '''«یا عائشة ألا أکون عبدا شکورا؟»''' (ای عایشه! آیا بنده شکوری نباشم؟)<ref>کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۹۵.</ref> به گفته [[محمدصالح بن احمد مازندرانی|ملاصالح مازندرانی]] (درگذشت: [[سال ۱۰۸۱ هجری قمری|۱۰۸۱ق]]) این روایت نشان می‌دهد که عبادت‌های سخت صرفاً به دلیل پاک شدن از [[گناه|گناهان]] نیست و می‌تواند به علت به جای آوردن [[شکر|شکر نعمت‌های پروردگار]] باشد.<ref>مازندرانی، شرح اصول الکافی، ۱۴۲۹ق، ج۸، ص۲۹۴.</ref> [[حبیب‌الله خویی]] (درگذشت: [[سال ۱۳۲۴ هجری قمری|۱۳۲۴ق]]) در شرح کلامی از [[امام علی علیه‌السلام|امام علی (ع)]]،{{یاد|لَوْ لَمْ یَتَوَعَّدِ اللَّهُ عَلَی مَعْصِیَتِهِ لَکَانَ یَجِبُ أَلاَّ یُعْصَی شُکْراً لِنِعَمِهِ. (اگر خداوند هیچ وعیدی نسبت به عذاب برای معصیت هم نداده بود، باز از باب شکر نعمت واجب بود که گناهی صورت نگیرد) (سید رضی، نهج البلاغه، ۱۴۱۴ق، ص۵۲۷، حکمت۲۹۰.)}} بر این باور است که ترک معصیت قبل از این که از نظر شرعی [[واجب]] باشد، از جهت شکر خداوند وجوب عقلی دارد. هنگامی که عقل توجه می‌کند به این که به لطف و عنایت حق خلق شده و نعمت‌های فروانی روزی او شده است، بندگی خداوند را ضروری می‌داند.<ref>خویی، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة، ۱۴۰۰ق، ج۲۱، ص۳۸۲.</ref>
در [[حدیث|روایات]] نیز به مسئله ضرورت شکر نعمت‌های الهی تأکید شده است. [[محمد بن یعقوب کلینی|کلینی]] (درگذشت: [[سال ۳۲۹ هجری قمری|۳۲۹ق]]) در روایتی از [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر اکرم (ص)]] نقل کرده است که وقتی [[عایشه]] از علت عبادت‌های زیاد با وجود بدون گناه بودن حضرت سؤال کرد، ایشان در جواب فرمودند: '''«یا عائشة ألا أکون عبدا شکورا؟»''' (ای عایشه! آیا بنده شکوری نباشم؟)<ref>کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۹۵.</ref> به گفته [[محمدصالح بن احمد مازندرانی|ملاصالح مازندرانی]] (درگذشت: [[سال ۱۰۸۱ هجری قمری|۱۰۸۱ق]]) این روایت نشان می‌دهد که عبادت‌های سخت صرفاً به دلیل دور ساختن عذاب و [[استغفار معصومان|طلب مغفرت از خداوند]] برای گناهان نیست و می‌تواند به علت به جای آوردن [[شکر|شکر نعمت‌های پروردگار]] باشد.<ref>مازندرانی، شرح اصول الکافی، ۱۴۲۹ق، ج۸، ص۲۹۴.</ref> [[حبیب‌الله خویی]] (درگذشت: [[سال ۱۳۲۴ هجری قمری|۱۳۲۴ق]]) در شرح کلامی از [[امام علی علیه‌السلام|امام علی (ع)]]،{{یاد|لَوْ لَمْ یَتَوَعَّدِ اللَّهُ عَلَی مَعْصِیَتِهِ لَکَانَ یَجِبُ أَلاَّ یُعْصَی شُکْراً لِنِعَمِهِ. (اگر خداوند هیچ وعیدی نسبت به عذاب برای معصیت هم نداده بود، باز از باب شکر نعمت واجب بود که گناهی صورت نگیرد) (سید رضی، نهج البلاغه، ۱۴۱۴ق، ص۵۲۷، حکمت۲۹۰.)}} بر این باور است که ترک معصیت قبل از این که از نظر شرعی [[واجب]] باشد، از جهت شکر خداوند وجوب عقلی دارد. هنگامی که عقل توجه می‌کند به این که به لطف و عنایت حق خلق شده و نعمت‌های فروانی روزی او شده است، بندگی خداوند را ضروری می‌داند.<ref>خویی، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة، ۱۴۰۰ق، ج۲۱، ص۳۸۲.</ref>


مضمون این قاعده در اشعار نیز مطرح شده است. برای نمونه [[مولوی]] (درگذشت: [[سال ۶۷۲ هجری قمری|۶۷۲ق]]) چنین سروده است:{{شعر|شکر منعم واجب آید در خرد\\ورنه بگشاید درِ خشم ابد<ref>مولوی، مثنوی معنوی، ۱۳۷۶ش، ج۱، ص۴۴۸.</ref>}}[[سعدی|سعدی شیرازی]] (درگذشت: [[سال ۶۹۱ هجری قمری|۶۹۱ق]]) نیز در شعری چنین بیان کرده است:{{شعر|مکُن، گردن از شکر منعم مپیچ\\که روز پسین سر بر آری به هیچ<ref>سعدی، کلیات سعدی، ۱۳۲۰ش، ص۲۰۸.</ref>}}
مضمون این قاعده در اشعار نیز مطرح شده است. برای نمونه [[مولوی]] (درگذشت: [[سال ۶۷۲ هجری قمری|۶۷۲ق]]) چنین سروده است:{{شعر|شکر منعم واجب آید در خرد\\ورنه بگشاید درِ خشم ابد<ref>مولوی، مثنوی معنوی، ۱۳۷۶ش، ج۱، ص۴۴۸.</ref>}}[[سعدی|سعدی شیرازی]] (درگذشت: [[سال ۶۹۱ هجری قمری|۶۹۱ق]]) نیز در شعری چنین بیان کرده است:{{شعر|مکُن، گردن از شکر منعم مپیچ\\که روز پسین سر بر آری به هیچ<ref>سعدی، کلیات سعدی، ۱۳۲۰ش، ص۲۰۸.</ref>}}
خط ۲۵: خط ۲۵:
برخلاف عدلیه، اشاعره معتقدند که لزوم شکر منعم از [[شریعت|شرع]] استنباط می‌شود نه [[عقل]]. برای اثبات این ادعا استدلال‌هایی توسط این گروه مطرح شده است:
برخلاف عدلیه، اشاعره معتقدند که لزوم شکر منعم از [[شریعت|شرع]] استنباط می‌شود نه [[عقل]]. برای اثبات این ادعا استدلال‌هایی توسط این گروه مطرح شده است:
*آیاتی مانند [[آیه ۱۵ سوره اسراء|۱۵ اسراء]] و [[آیه ۱۶۵ سوره نساء|۱۶۵ نساء]] نشان می‌دهند که قبل از [[نبوت|بعثت انبیاء]] و شریعت، انسان مستحق عذاب نیست. در نتیجه عقل نمی‌تواند به صورت مستقل حکم به لزوم شکر کند.<ref>فخر رازی، المحصول فی علم اصول الفقه، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۶۷.</ref> در پاسخ گفته شده است که این آیات دربارهٔ عذاب دنیوی است نه اخروی. علاوه بر این که علت عذاب، مخالفت درونی است که فرد با [[خدا|خداوند]] دارد و اگر کسی به [[دلیل عقلی|حکم عقل]] این ضرورت را درک کرده و به آن ملتزم نباشد، مستحق عذاب است.<ref>کاشف‌الغطاء، غایة المأمول، بی‌تا، ص۱۹۹.</ref>
*آیاتی مانند [[آیه ۱۵ سوره اسراء|۱۵ اسراء]] و [[آیه ۱۶۵ سوره نساء|۱۶۵ نساء]] نشان می‌دهند که قبل از [[نبوت|بعثت انبیاء]] و شریعت، انسان مستحق عذاب نیست. در نتیجه عقل نمی‌تواند به صورت مستقل حکم به لزوم شکر کند.<ref>فخر رازی، المحصول فی علم اصول الفقه، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۶۷.</ref> در پاسخ گفته شده است که این آیات دربارهٔ عذاب دنیوی است نه اخروی. علاوه بر این که علت عذاب، مخالفت درونی است که فرد با [[خدا|خداوند]] دارد و اگر کسی به [[دلیل عقلی|حکم عقل]] این ضرورت را درک کرده و به آن ملتزم نباشد، مستحق عذاب است.<ref>کاشف‌الغطاء، غایة المأمول، بی‌تا، ص۱۹۹.</ref>
*معنای وجوب با دستور خداوند درک می‌شود و قبل از دستور خدا وجوب هیچ معنایی ندارد. چرا که حصول پاداش در نتیجه اطاعت یا عقاب در نتیجه [[گناه|عصیان]] بعد از امر و نهی خدا معنا پیدا می‌کند.<ref>غزالی، المستصفی فی علم الاصول، ۱۴۱۳ق، ص۴۹.</ref> در پاسخ گفته شده است که مراد در این مقام وجوب و ضرورت عقلی است که عقل انجام کاری را ضروری می‌داند نه وجوب شرعی که لازمه اطاعت فرمان الهی است.<ref>مظفر، دلائل الصدق لنهج الحق، ۱۴۲۲ق، ج۲، ص۱۵۹.</ref>
*معنای وجوب با دستور خداوند درک می‌شود و قبل از دستور خدا وجوب هیچ معنایی ندارد. چرا که حصول پاداش در نتیجه اطاعت، یا عقاب در نتیجه [[گناه|عصیان]]، بعد از امر و نهی خدا معنا پیدا می‌کند.<ref>غزالی، المستصفی فی علم الاصول، ۱۴۱۳ق، ص۴۹.</ref> در پاسخ گفته شده است که مراد در این مقام وجوب و ضرورت عقلی است که عقل انجام کاری را ضروری می‌داند نه وجوب شرعی که لازمه اطاعت فرمان الهی است.<ref>مظفر، دلائل الصدق لنهج الحق، ۱۴۲۲ق، ج۲، ص۱۵۹.</ref>
*اگر وجوب معنایی هم داشته باشد این وجوب یا فایده‌ای دارد یا بدون فائده است. اگر بی‌فایده باشد که عبث است. اگر هم فایده داشته باشد یا آن فایده برای خداست یا برای بنده. فایده برای خداوند معنایی ندارد. اما فایده برای بنده یا نسبت به دنیای اوست یا آخرت او. اگر نسبت به دنیای او باشد، نتیجه‌اش تنها این است که خود را در دنیا خسته کرده و از بسیاری لذت‌ها محروم کند. اما اگر فایده اخروی باشد، آخرت بر اساس حکم خداست و در این حالت علمی به حکم خدا وجود ندارد. پس در هیچ حالتی وجوب عقلی قبل از حکم خداوند معنا نخواهد داشت.<ref>غزالی، المستصفی فی علم الاصول، ۱۴۱۳ق، ص۴۹؛ فخر رازی، المحصول فی علم اصول الفقه، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۶۷.</ref> در رد این استدلال گفته شده است که این وجوب دارای فایده است که همان جلوگیری از عقاب و از دست دادن [[نعمت]] است.<ref>شیخ بهایی، زبدة الأصول مع حواشی المصنف علیها، ۱۳۸۳ش، ص۱۱۸.</ref> همچنین این فایده می‌تواند در دنیا باشد و فایده‌های دنیوی همواره با سختی و رنج حاصل می‌گردد. و می‌تواند اخروی باشد. این که خداوند در نتیجه شکر، پاداش اخروی می‌دهد، قابل کشف با عقل بوده و ضرورتی به حکم شرع نیست.<ref>علامه حلی، تهذیب الوصول الی علم الاصول، ۱۳۸۰ش، ص۵۵؛ مظفر، دلائل الصدق لنهج الحق، ۱۴۲۲ق، ج۲، ص۱۵۹.</ref>
*اگر وجوب معنایی هم داشته باشد این وجوب یا فایده‌ای دارد یا بدون فائده است. اگر بی‌فایده باشد که عبث است. اگر هم فایده داشته باشد یا آن فایده برای خداست یا برای بنده. فایده برای خداوند معنایی ندارد. اما فایده برای بنده یا نسبت به دنیای اوست یا آخرت او. اگر نسبت به دنیای او باشد، نتیجه‌اش تنها این است که خود را در دنیا خسته کرده و از بسیاری لذت‌ها محروم کند. اما اگر فایده اخروی باشد، آخرت بر اساس حکم خداست و در این حالت علمی به حکم خدا وجود ندارد. پس در هیچ حالتی وجوب عقلی قبل از حکم خداوند معنا نخواهد داشت.<ref>غزالی، المستصفی فی علم الاصول، ۱۴۱۳ق، ص۴۹؛ فخر رازی، المحصول فی علم اصول الفقه، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۶۷.</ref> در رد این استدلال گفته شده است که این وجوب دارای فایده است که همان جلوگیری از عقاب و از دست دادن [[نعمت]] است.<ref>شیخ بهایی، زبدة الأصول مع حواشی المصنف علیها، ۱۳۸۳ش، ص۱۱۸.</ref> همچنین این فایده می‌تواند در دنیا باشد و فایده‌های دنیوی همواره با سختی و رنج حاصل می‌گردد. و می‌تواند اخروی باشد. این که خداوند در نتیجه شکر، پاداش اخروی می‌دهد، قابل کشف با عقل بوده و ضرورتی به حکم شرع نیست.<ref>علامه حلی، تهذیب الوصول الی علم الاصول، ۱۳۸۰ش، ص۵۵؛ مظفر، دلائل الصدق لنهج الحق، ۱۴۲۲ق، ج۲، ص۱۵۹.</ref>
*مالک حقیقی انسان خداوند است و انسان نمی‌تواند بدون اذن در ملک خدا تصرف بکند. شکر کردن نوعی تصرف است. در نتیجه شکر قبل از امر خدا به شکر جایز نیست.<ref>فخر رازی، المحصول فی علم اصول الفقه، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۶۸.</ref> در جواب گفته شده است که خداوند اعضاء و جوارح انسان را برای استفاده‌های معقول آفریده است و مادامی که دلیلی برای عدم جواز نیامده است، بهره گرفتن از آن‌ها جایز است.<ref>مظفر، دلائل الصدق لنهج الحق، ۱۴۲۲ق، ج۲، ص۱۵۸–۱۵۹.</ref>
*مالک حقیقی انسان خداوند است و انسان نمی‌تواند بدون اذن در ملک خدا تصرف بکند. شکر کردن نوعی تصرف است. در نتیجه شکر قبل از امر خدا به شکر جایز نیست.<ref>فخر رازی، المحصول فی علم اصول الفقه، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۶۸.</ref> در جواب گفته شده است که خداوند اعضاء و جوارح انسان را برای استفاده‌های معقول آفریده است و مادامی که دلیلی برای عدم جواز نیامده است، بهره گرفتن از آن‌ها جایز است.<ref>مظفر، دلائل الصدق لنهج الحق، ۱۴۲۲ق، ج۲، ص۱۵۸–۱۵۹.</ref>
خط ۳۳: خط ۳۳:
وجوب شکر منعم قاعده‌ای است که در علوم مختلف دینی متناسب با موضوع و مسائل آن علم به کار گرفته شده است. برای نمونه به چند مورد از این کاربرده‌ها اشاره می‌شود:
وجوب شکر منعم قاعده‌ای است که در علوم مختلف دینی متناسب با موضوع و مسائل آن علم به کار گرفته شده است. برای نمونه به چند مورد از این کاربرده‌ها اشاره می‌شود:


===دلیل بر وجوب نظر===
===ضرورت تحقیق در اعتقادات===
[[متکلم|متکلمین]] برای اثبات [[وجوب نظر|ضرورت تحقیق در وجود خدا و مسائل مربوط به عقاید]] در کنار [[دفع ضرر محتمل|وجوب دفع ضرر محتمل]]،<ref>برای نمونه نگاه کنید به: ابن‌میثم، قواعد المرام فی علم الکلام، ۱۴۰۶ق، ص۲۸–۲۹.</ref> به وجوب شکر منعم به عنوان یک قانون عقلی استناد می‌کنند.<ref>هاشمی شاهرودی، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ۱۳۸۲ش، ج۶، ص۴۴۷.</ref> گفته شده اصل مسئله ضرورت تحصیل معرفت در این امور اجماعی است، اما برخی همچون [[معتزله]] و [[امامیه]] آن را وجوب عقلی دانسته، در مقابل [[اشاعره]] این وجوب را به صورت شرعی تصویر می‌کنند.<ref>مجلسی، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ۱۳۶۳ش، ج۷، ص۱۳۴؛ عضدالدین ایجی، شرح المواقف، نشر الشریف الرضی، ج۱، ص۲۵۱.</ref>
[[متکلم|متکلمین]] برای اثبات [[وجوب نظر|ضرورت تحقیق در وجود خدا و مسائل مربوط به عقاید]] در کنار [[دفع ضرر محتمل|وجوب دفع ضرر محتمل]]،<ref>برای نمونه نگاه کنید به: ابن‌میثم، قواعد المرام فی علم الکلام، ۱۴۰۶ق، ص۲۸–۲۹.</ref> به وجوب شکر منعم به عنوان یک قانون عقلی استناد می‌کنند.<ref>هاشمی شاهرودی، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ۱۳۸۲ش، ج۶، ص۴۴۷.</ref> گفته شده اصل مسئله ضرورت تحصیل معرفت در این امور اجماعی است، اما برخی همچون [[معتزله]] و [[امامیه]] آن را وجوب عقلی دانسته، در مقابل [[اشاعره]] این وجوب را به صورت شرعی تصویر می‌کنند.<ref>مجلسی، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ۱۳۶۳ش، ج۷، ص۱۳۴؛ عضدالدین ایجی، شرح المواقف، نشر الشریف الرضی، ج۱، ص۲۵۱.</ref>


Automoderated users، confirmed، protected، templateeditor
۲٬۳۱۳

ویرایش