Automoderated users، confirmed، protected، templateeditor
۵٬۰۷۳
ویرایش
خط ۲۲۲: | خط ۲۲۲: | ||
===روز تاسوعا=== | ===روز تاسوعا=== | ||
{{اصلی|روز تاسوعا}} | {{اصلی|روز تاسوعا}} | ||
شمر بن ذیالجوشن بعد از ظهر، [[روز تاسوعا|نهم محرم]] سال ۶۱ق. | شمر بن ذیالجوشن بعد از ظهر، [[روز تاسوعا|نهم محرم]] سال ۶۱ق. با چهار هزار نفر، نزد عمر بن سعد رسید و حامل نامهای از [[عبیدالله بن زیاد]] خطاب به [[عمر بن سعد]] بود که از ابن سعد خواسته بود یا امام حسین(ع) را مجبور به پذیرش [[بیعت]] کند و یا با او بجنگد. عبیدالله در این نامه عمر سعد را تهدید کرده بود که اگر از فرمان او سرباز زند، باید از لشکر کناره بگیرد و مسئولیت آن را به شمر واگذار کند.<ref>ابنسعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۴۶۶؛ ابناعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۹۴؛ ابن شهرآشوب، مناقب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۹۸.</ref> عمر بن سعد به شمر گفت: من خود عهدهدار این کار خواهم بود.<ref> بلاذری، انسابالاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۸۳؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۶۷م، ج۵، ص۴۱۵؛ مفید، الارشاد، ۱۳۹۹ق، ج۲، ص۸۹؛ ابنمسکویه، تجاربالامم، ۱۳۷۹ش، ج۲، ص۷۳؛ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۹۶۵م، ج۴، ص۵۶.</ref> | ||
بنا به یک روایت، شمر و طبق روایتی دیگر [[عبدالله بن ابی المحل]]، برادرزاده | بنا به یک روایت، شمر و طبق روایتی دیگر [[عبدالله بن ابی المحل]]، برادرزاده امالبنین، از ابن زیاد برای فرزندان امالبنین اماننامه گرفته بودند.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۶۷م، ج۵، ص۴۱۵؛ خوارزمی، مقتلالحسین، مکتبة المفید، ج۱، ص۲۴۶؛ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۹۶۵م، ج۴، ص۵۶.</ref> عبدالله، اماننامه خود را توسط غلامش به [[کربلا]] فرستاد و خود پس از ورود به کربلا، متن آن را برای فرزندان امالبنین خواند؛ اما آنها مخالفت کردند.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۶۷م، ج۵، ص۴۱۵؛ ابناعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۹۳-۹۴؛ خوارزمی، مقتلالحسین، مکتبة المفید، ج۱، ص۲۴۶؛ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۹۶۵م، ج۴، ص۵۶.</ref> بنا به روایت دیگر، شمر اماننامه را به کربلا آورد و به نزد [[حضرت عباس علیه السلام|عباس(ع)]] و برادرانش برد؛<ref> خوارزمی، مقتلالحسین، مکتبة المفید، ج۱، ص۲۴۶.</ref> اما آنها اماننامه را رد کردند.<ref>بلاذری، انسابالاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۸۴؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۶۷م، ج۵، ص۴۱۶؛ مفید، الارشاد، ۱۳۹۹ق، ج۲، ص۸۹؛ خوارزمی، مقتلالحسین، مکتبة المفید، ج۱، ص۲۴۹-۲۵۰؛ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۹۶۵م، ج۴، ص۵۶.</ref> به گفته [[شیخ مفید]] شمر گفت: ای خواهرزادگان من، شما در امانید. آنها پاسخ دادند: خدا تو را و امانت را [[لعن|لعنت]] کند، ما را امان میدهی و فرزند رسول خدا(ص) بیامان است؟!<ref> مفید، الارشاد، ۱۳۹۹ق، ج۲، ص۸۹.</ref> | ||
عصر تاسوعا، عمر بن سعد ندا داد: ای لشکریان خدا! سوار شوید و بشارت دهید. پس لشکریان سوار شدند و به سوی اردوگاه امام حرکت کردند.<ref> مفید، الارشاد، ۱۳۹۹ق، ج۲، ص۸۹.</ref> وقتی حسین(ع) از نیت دشمن آگاه شد، | عصر تاسوعا، عمر بن سعد ندا داد: ای لشکریان خدا! سوار شوید و بشارت دهید. پس لشکریان سوار شدند و به سوی اردوگاه امام حرکت کردند.<ref> مفید، الارشاد، ۱۳۹۹ق، ج۲، ص۸۹.</ref> وقتی حسین(ع) از نیت دشمن آگاه شد، از برادرش عباس خواست تا آن شب را از آنها مهلت بگیرد تا با خدا راز و نیاز کنند و [[نماز]] بگزارند. سپس فرمود: «خدا میداند که من نماز و تلاوت [[قرآن]] را بسیار دوست میدارم».<ref> طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۹۶۷م، ج۵، ص۴۱۷؛ مفید، الارشاد، ۱۳۹۹ق، ج۲، ص۹۱؛ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۹۶۵م، ج۴، ص۵۷.</ref> عباس نزد سپاهیان دشمن رفت و آن شب را مهلت گرفت.<ref> طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۹۶۷م، ج۵، ص۴۱۷؛ ابناعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۹۸؛ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۹۶۵م، ج۴، ص۵۷.</ref> | ||
عباس نزد سپاهیان دشمن رفت و آن شب را | |||
</ref> | از [[امام صادق علیهالسلام|امام صادق(ع)]] نقل شده که در روز نهم، امام حسین(ع) و یارانش محاصره شدند.<ref>کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۴، ص۱۴۷.</ref> | ||
===وقایع شب عاشورا=== | ===وقایع شب عاشورا=== |