پرش به محتوا

کمیت بن زید اسدی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(ویکی سازی)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶۳: خط ۶۳:
قصیده عینیه کمیت از جمله قصاید هاشمیات او در باره [[اهل البیت(ع)| اهل بیت(ع)]] است که مجموعاً ۵۷۸ بیت است. <ref>امینی، الغدیر، ج۲، ص۱۸۱.</ref>
قصیده عینیه کمیت از جمله قصاید هاشمیات او در باره [[اهل البیت(ع)| اهل بیت(ع)]] است که مجموعاً ۵۷۸ بیت است. <ref>امینی، الغدیر، ج۲، ص۱۸۱.</ref>
برخی از ابیاتش چنین است:
برخی از ابیاتش چنین است:
{{شعر}}{{ب|نفى عن عينك الأرق الهجـوعا | وهـم يمتـري منها الدموع...}}
{{شعر جدید
 
| جداکننده = \\
{{ب|وَ یَوْمَ الدَّوْحِ دَوْحِ غَدِیرِ خُمٍّ|
| متن = نفى عن عينك الأرق الهجـوعا \\ وهـم يمتـري منها الدموع...
أبَانَ لَهُ الْوَلاَیَهَ لَوْاُطِیعَا}}
وَ یَوْمَ الدَّوْحِ دَوْحِ غَدِیرِ خُمٍّ\\أبَانَ لَهُ الْوَلاَیَهَ لَوْاُطِیعَا
 
وَلَكِنَّ الرِّجَالَ تَبَایَعُوهَا\\فَلَمْ أرَمِثْلَهَا خَطَراً مَبِیعَا}}
{{ب|وَلَكِنَّ الرِّجَالَ تَبَایَعُوهَا|
فَلَمْ أرَمِثْلَهَا خَطَراً مَبِیعَا}}{{پایان شعر}}
۱- «و در روزی كه از درخت سایبان درست كردند؛ از درختان غدیر خم؛ رسول خدا (ص) ولایت [[امام علی علیه‌السلام|علی بن ابیطالب (ع)]] را بر مردم آشكارا نمود، اگر مورد قبول واقع می شد و پیروی می‌شد.
۱- «و در روزی كه از درخت سایبان درست كردند؛ از درختان غدیر خم؛ رسول خدا (ص) ولایت [[امام علی علیه‌السلام|علی بن ابیطالب (ع)]] را بر مردم آشكارا نمود، اگر مورد قبول واقع می شد و پیروی می‌شد.


خط ۱۰۱: خط ۹۹:


===قصیدۀ میمیه===
===قصیدۀ میمیه===
{{شعر}}{{ب|من لقلب متیم مستهام|غیر ما صبوة و لا احلام}}{{پایان شعر}}
{{شعر جدید
ترجمه:
| جداکننده = \\
دل سرگشته و حیرت زده را چیزی جز عشق و آرزو نیست.
| متن =من لقلب متیم مستهام\\غیر ما صبوة و لا احلام
|ترجمه= دل سرگشته و حیرت زده را چیزی جز عشق و آرزو نیست.}}


«صاعد» غلام کمیت گفته است: با کمیت به خدمت [[امام باقر (ع)|ابی جعفر محمّد بن علی (ع)]] رسیدم و وی این قصیده را برای حضرت خواند و حضرت گفت: اللهم اغفر للکمیت. اللهم اغفر للکمیت. خدیا کمیت را بیامرز. خدایا کمیت رابیامرز.<ref>امینی، الغدیر، ج۴، ص۱۲-۱۳ به نقل از اغانی، جلد۱۵،  ص ۱۲۳</ref>
«صاعد» غلام کمیت گفته است: با کمیت به خدمت [[امام باقر (ع)|ابی جعفر محمّد بن علی (ع)]] رسیدم و وی این قصیده را برای حضرت خواند و حضرت گفت: اللهم اغفر للکمیت. اللهم اغفر للکمیت. خدیا کمیت را بیامرز. خدایا کمیت رابیامرز.<ref>امینی، الغدیر، ج۴، ص۱۲-۱۳ به نقل از اغانی، جلد۱۵،  ص ۱۲۳</ref>
خط ۱۲۴: خط ۱۲۳:


===قصیدۀ بائیه===
===قصیدۀ بائیه===
{{شعر}}{{ب|طربت و ما شوقا الی البیض اطرب|و لا لعبا منّی و ذو الشّیب یلعب}}{{ب|...|...}}{{ب|الم ترنی من حبّ آل محمد|اروح و اغدوّ خائفا اترقّب}}{{ب|...|...}}{{ب|فان هی لم تصلح لحی سواهم|فانّ ذوی القربی احقّ و اوجب}}{{ب|...|...}}{{ب|یقولون لم یورث و لو لا تراثه|لقد شرکت فیها «بکیل» و «ارحب»}}{{پایان شعر}}
{{شعر جدید
| جداکننده = \\
| متن =طربت و ما شوقا الی البیض اطرب\\و لا لعبا منّی و ذو الشّیب یلعب
الم ترنی من حبّ آل محمد\\اروح و اغدوّ خائفا اترقّب
فان هی لم تصلح لحی سواهم\\فانّ ذوی القربی احقّ و اوجب
یقولون لم یورث و لو لا تراثه\\لقد شرکت فیها «بکیل» و «ارحب»}}


«[[سیوطی]]» در صفحۀ  ۱۳  ''شرح شواهد المغنی'' گفته است: «[[ابن عساکر]]» به اسناد خود از «محمّد  بن عقیر» آورده است؛ [[بنی اسد|بنی اسد]] می‌گفتند: در ما فضیلتی است که در عالم نیست. هیچ خانه‌ای از - خانه‌های ما نیست که در آن برکت وراثت کمیت نباشد، زیرا او [[محمد (ص)|پیغمبر]] را در خواب دیده و رسول خدا به وی فرموده‌اند: شعر «طربت و ما شوقا الی البیض اطرب» را بخوان و خوانده است و پیغمبر فرموده‌اند. بورکت و بورک قومک «تو و خویشاوندانت را برکت باد.» و نیز در صفحۀ  ۱۴  ''شرح شواهد'' است که ابن عساکر از «ابی عکرمه ضبی» از پدرش آورده است که می‌گفت: در «[[کوفه]]» مردم را چنان یافتم که هر کس قصیدۀ طربت. . . را نمی‌خواند [[بنی هاشم|هاشمی]] نبود.<ref>امینی، الغدیر، ج۴، ص۱۸</ref>
«[[سیوطی]]» در صفحۀ  ۱۳  ''شرح شواهد المغنی'' گفته است: «[[ابن عساکر]]» به اسناد خود از «محمّد  بن عقیر» آورده است؛ [[بنی اسد|بنی اسد]] می‌گفتند: در ما فضیلتی است که در عالم نیست. هیچ خانه‌ای از - خانه‌های ما نیست که در آن برکت وراثت کمیت نباشد، زیرا او [[محمد (ص)|پیغمبر]] را در خواب دیده و رسول خدا به وی فرموده‌اند: شعر «طربت و ما شوقا الی البیض اطرب» را بخوان و خوانده است و پیغمبر فرموده‌اند. بورکت و بورک قومک «تو و خویشاوندانت را برکت باد.» و نیز در صفحۀ  ۱۴  ''شرح شواهد'' است که ابن عساکر از «ابی عکرمه ضبی» از پدرش آورده است که می‌گفت: در «[[کوفه]]» مردم را چنان یافتم که هر کس قصیدۀ طربت. . . را نمی‌خواند [[بنی هاشم|هاشمی]] نبود.<ref>امینی، الغدیر، ج۴، ص۱۸</ref>


===قصیدۀ لامیه===
===قصیدۀ لامیه===
{{شعر}}{{ب|الاهل عم فی رأیه متأمّل|و هل مدبر بعد الإسائة مقبل}}{{پایان شعر}}
{{شعر جدید
| جداکننده = \\
| متن = الاهل عم فی رأیه متأمّل\\و هل مدبر بعد الإسائة مقبل}}


ترجمه:
ترجمه:
خط ۱۳۵: خط ۱۴۱:


«[[ابوالفرج اصفهانی|ابوالفرج]]» در صفحۀ  ۱۲۶  جلد  ۲  «[[الاغانی (کتاب)|اغانی]]» به اسناد خود از «[[ابوبکر خضرمی]]» روایت کرده است که گفت: در ایام تشریق در «[[منا|مِنی]]» از [[امام باقر (ع)|ابی جعفر محمّد بن علی (ع)]] برای کمیت اجازه شرفیابی خواستم و حضرت اجازه داد؛ کمیت به او گفت: قربانت گردم، در ستایش شما شعری سروده‌ام که دوست دارم برایتان بخوانم. فرمود: در این روزهای مشخّص شده و شماره شده، به یاد خدا باش. کمیت استدعای خویش را از سر گرفت. ابو جعفر فرمود: بخوان! کمیت قصیده را خواند و به اینجا رسید که:
«[[ابوالفرج اصفهانی|ابوالفرج]]» در صفحۀ  ۱۲۶  جلد  ۲  «[[الاغانی (کتاب)|اغانی]]» به اسناد خود از «[[ابوبکر خضرمی]]» روایت کرده است که گفت: در ایام تشریق در «[[منا|مِنی]]» از [[امام باقر (ع)|ابی جعفر محمّد بن علی (ع)]] برای کمیت اجازه شرفیابی خواستم و حضرت اجازه داد؛ کمیت به او گفت: قربانت گردم، در ستایش شما شعری سروده‌ام که دوست دارم برایتان بخوانم. فرمود: در این روزهای مشخّص شده و شماره شده، به یاد خدا باش. کمیت استدعای خویش را از سر گرفت. ابو جعفر فرمود: بخوان! کمیت قصیده را خواند و به اینجا رسید که:
{{شعر}}{{ب|یصیب به الرّامون عن قوس غیرهم|فیا آخر اسدی له الغی اوّل}}{{پایان شعر}}
{{شعر جدید
| جداکننده = \\
| متن =یصیب به الرّامون عن قوس غیرهم\\فیا آخر اسدی له الغی اوّل}}


ترجمه:
ترجمه:
خط ۱۴۵: خط ۱۵۳:
{{دارای نستعلیق}}
{{دارای نستعلیق}}
{{جعبه نقل قول | عنوان = | نقل‌قول = ابیاتی از قصائد کمیت درباره [[امام حسین (ع)]]:{{سخ}}{{شعر|نستعلیق}}{{ب|و من أكبر الأحداث كانت مصيبة|علينا قتيل الأدعياء الملحّب}}{{ب|قتيل بجنب الطف من آل هاشم|فيا لك لحما ليس عنه مذبب}}{{ب|و منعفر الخدين من آل هاشم|ألا حبّذا ذاك الجبين المتّرب}}{{ب|و من عجب لم أقضه أن خيلهم|لأجوافها تحت العجاجة أزمل}}{{ب|هماهم بالمستلئمين عوابس|كحدءان يوم الدّجن تعلو و تسفل}}{{ب|يحلئن عن ماء الفرات و ظلّه|حسينا و لم يشهر عليهن منصل}}{{ب|كأنّ حسينا و البهاليل حوله|لأسيافهم ما يختلي المتقبّل}}{{ب|يخضن به من آل أحمد في الوغى|دما طلّ منهم كالبهيم المحجّل}}{{ب|و غاب نبي اللّه عنهم و فقده|على الناس رزء ما هنالك مجلل}}{{ب|فلم أر مخذولا أجلّ مصيبة|و أوجب منه نصرة حين يخذل}}{{ب|يصيب به الرّامون عن قوس غيرهم|فيا آخرا أسدى له الغيّ أول}}{{ب|تهافت ذبّان المطامع حوله|فريقان شتى: ذو سلاح و أعزل}}{{ب|إذا شرعت فيه الأسنة كبّرت|غواتهم من كل أوب و هللوا}}{{ب|فما ظفر المجرى إليهم برأسه|و لا عذل الباكي عليه المولول}}{{ب|فلم أر موتورين أهل بصيرة|و حقّ لهم أيد صحاح و أرجل}}{{ب|كشيعته، و الحرب قد ثفيت لهم|أمامهم قدر تخيش و مرجل}}{{ب|فريقان: هذا راكب في عداوة|و باك على خذلانه الحق معول}}{{ب|فما نفع المستأخرين نكيصهم|و لا ضرّ أهل السابقات التعجّل}}{{پایان شعر}}|تاریخ بایگانی | | منبع =<small>شبر، ادب الطف، ج۱، ص۱۸۱-۱۸۲</small>|تراز = چپ| عرض = 400px | اندازه خط = 14px|رنگ پس‌زمینه =#C4C2C2| گیومه نقل‌قول = | تراز منبع = چپ}}
{{جعبه نقل قول | عنوان = | نقل‌قول = ابیاتی از قصائد کمیت درباره [[امام حسین (ع)]]:{{سخ}}{{شعر|نستعلیق}}{{ب|و من أكبر الأحداث كانت مصيبة|علينا قتيل الأدعياء الملحّب}}{{ب|قتيل بجنب الطف من آل هاشم|فيا لك لحما ليس عنه مذبب}}{{ب|و منعفر الخدين من آل هاشم|ألا حبّذا ذاك الجبين المتّرب}}{{ب|و من عجب لم أقضه أن خيلهم|لأجوافها تحت العجاجة أزمل}}{{ب|هماهم بالمستلئمين عوابس|كحدءان يوم الدّجن تعلو و تسفل}}{{ب|يحلئن عن ماء الفرات و ظلّه|حسينا و لم يشهر عليهن منصل}}{{ب|كأنّ حسينا و البهاليل حوله|لأسيافهم ما يختلي المتقبّل}}{{ب|يخضن به من آل أحمد في الوغى|دما طلّ منهم كالبهيم المحجّل}}{{ب|و غاب نبي اللّه عنهم و فقده|على الناس رزء ما هنالك مجلل}}{{ب|فلم أر مخذولا أجلّ مصيبة|و أوجب منه نصرة حين يخذل}}{{ب|يصيب به الرّامون عن قوس غيرهم|فيا آخرا أسدى له الغيّ أول}}{{ب|تهافت ذبّان المطامع حوله|فريقان شتى: ذو سلاح و أعزل}}{{ب|إذا شرعت فيه الأسنة كبّرت|غواتهم من كل أوب و هللوا}}{{ب|فما ظفر المجرى إليهم برأسه|و لا عذل الباكي عليه المولول}}{{ب|فلم أر موتورين أهل بصيرة|و حقّ لهم أيد صحاح و أرجل}}{{ب|كشيعته، و الحرب قد ثفيت لهم|أمامهم قدر تخيش و مرجل}}{{ب|فريقان: هذا راكب في عداوة|و باك على خذلانه الحق معول}}{{ب|فما نفع المستأخرين نكيصهم|و لا ضرّ أهل السابقات التعجّل}}{{پایان شعر}}|تاریخ بایگانی | | منبع =<small>شبر، ادب الطف، ج۱، ص۱۸۱-۱۸۲</small>|تراز = چپ| عرض = 400px | اندازه خط = 14px|رنگ پس‌زمینه =#C4C2C2| گیومه نقل‌قول = | تراز منبع = چپ}}
===اخلاص شاعر===
===اخلاص شاعر===
کمیت، هدایای مادی را که به خاطر سرایش اشعار در مدح [[اهل بیت (ع)]] بود نمی‌پذیرفت؛ وی  ۴۰۰  هزار درهم را به [[امام سجاد (ع)]] برگرداند و تن‌پوشی را که امام به تن داشت، درخواست کرد تا بدان تبرک جوید. همچنین یک بار  ۱۰۰  هزار درهم و بار دیگر  ۵۰۰  هزار درهم را به [[امام باقر (ع)]] باز پس داد و پیراهنی از پیراهن‌های حضرت را تقاضا کرد. او هزار دینار و جامه‌ای را که [[امام صادق (ع)]] به وی ارزانی کرده بود، برگرداند و درخواست کرد تا او را به جامه‌ای که بر بدن امام است، سرافراز کند.{{مدرک}}
کمیت، هدایای مادی را که به خاطر سرایش اشعار در مدح [[اهل بیت (ع)]] بود نمی‌پذیرفت؛ وی  ۴۰۰  هزار درهم را به [[امام سجاد (ع)]] برگرداند و تن‌پوشی را که امام به تن داشت، درخواست کرد تا بدان تبرک جوید. همچنین یک بار  ۱۰۰  هزار درهم و بار دیگر  ۵۰۰  هزار درهم را به [[امام باقر (ع)]] باز پس داد و پیراهنی از پیراهن‌های حضرت را تقاضا کرد. او هزار دینار و جامه‌ای را که [[امام صادق (ع)]] به وی ارزانی کرده بود، برگرداند و درخواست کرد تا او را به جامه‌ای که بر بدن امام است، سرافراز کند.{{مدرک}}
خط ۱۶۶: خط ۱۷۵:


==قصیده رائیه و مدح بنی امیه==
==قصیده رائیه و مدح بنی امیه==
[[خالد بن عبد اللّه قسری]] با شنیدن قصیدۀ کمیت در هجو «[[یمن]]» با مطلع{{شعر}}{{ب|الا حییت عنا یا مدینا|و هل ناس تقول مسلمینا}}{{پایان شعر}} تصمیم به انتقام از او گرفت. او [[قصائد هاشمیات|هاشمیات]] را به سی [[کنیز]] آموخت و به سوی [[هشام بن عبد الملک]] فرستاد. هشام، از آن‌ها خواست تا [[قرآن]] بخوانند و شعر بسرایند. آنها هاشمیات کمیت را، خواندند. او با شنیدن این اشعار برآشفت و به خالد که عامل او در [[عراق]] بود نامه نوشت که: سر کمیت را برایش بفرستد.<ref>امینی، الغدیر، ج۴، ص۴۰</ref>
[[خالد بن عبد اللّه قسری]] با شنیدن قصیدۀ کمیت در هجو «[[یمن]]» با مطلع{{شعر جدید
| جداکننده = \\
| متن = الا حییت عنا یا مدینا\\و هل ناس تقول مسلمینا}}تصمیم به انتقام از او گرفت. او [[قصائد هاشمیات|هاشمیات]] را به سی [[کنیز]] آموخت و به سوی [[هشام بن عبد الملک]] فرستاد. هشام، از آن‌ها خواست تا [[قرآن]] بخوانند و شعر بسرایند. آنها هاشمیات کمیت را، خواندند. او با شنیدن این اشعار برآشفت و به خالد که عامل او در [[عراق]] بود نامه نوشت که: سر کمیت را برایش بفرستد.<ref>امینی، الغدیر، ج۴، ص۴۰</ref>


[[ابان بن ولید]] عامل [[واسط]]، که با کمیت دوست بود. غلامی را بر استری نشاند و او را به شرط رساندن نامه‌اش به کمیت آزاد کرد. ابان در نامه از کمیت خواست با حیله جایش را در زندان با «حبی» همسر و دخترعمویش، عوض کند. کمیت این کار را کرده و از زندان گریخت و بنی اسد، طایفه «حبی»، هم مانع این شدند که خالد بن عبدالله آسیبی به او برساند.<ref>امینی، الغدیر، ج۴، ص۴۱-۴۲</ref>
[[ابان بن ولید]] عامل [[واسط]]، که با کمیت دوست بود. غلامی را بر استری نشاند و او را به شرط رساندن نامه‌اش به کمیت آزاد کرد. ابان در نامه از کمیت خواست با حیله جایش را در زندان با «حبی» همسر و دخترعمویش، عوض کند. کمیت این کار را کرده و از زندان گریخت و بنی اسد، طایفه «حبی»، هم مانع این شدند که خالد بن عبدالله آسیبی به او برساند.<ref>امینی، الغدیر، ج۴، ص۴۱-۴۲</ref>
خط ۱۷۲: خط ۱۸۳:
کمیت روزگاری را به پنهانی و آوارگی گذراند. تا آنکه به [[عنبسة بن سعید بن عاص]] روی آورد و از او درخواست شفاعت پیش هشام کرد. او به کمیت پیشنهاد داد به گور [[معاویه بن هشام|معاویه پسر هشام]] در [[دیر حنیناء]] پناهنده شود.<ref>امینی، الغدیر، ج۴، ص۴۲</ref> عنبسه به دیدار [[مسلمة بن هشام]] آمد و به او گفت: کمیت شما را عموما و تو را به خصوص چنان مدح کرده است که مانند آن مسموع نیفتاده است. مسلمه با شنیدن این کلمات عهده دار شفاعت کمیت پیش پدرش شد. به دستور هشام مجلسی برپا کردند تا کمیت اشعارش را در مدح بنی امیه بخواند. [[ابرش کلبی]] نیز در این مجلس حضور داشت.کمیت در این مجلس هشام را به قصیدۀ رائیۀ خود ستود.
کمیت روزگاری را به پنهانی و آوارگی گذراند. تا آنکه به [[عنبسة بن سعید بن عاص]] روی آورد و از او درخواست شفاعت پیش هشام کرد. او به کمیت پیشنهاد داد به گور [[معاویه بن هشام|معاویه پسر هشام]] در [[دیر حنیناء]] پناهنده شود.<ref>امینی، الغدیر، ج۴، ص۴۲</ref> عنبسه به دیدار [[مسلمة بن هشام]] آمد و به او گفت: کمیت شما را عموما و تو را به خصوص چنان مدح کرده است که مانند آن مسموع نیفتاده است. مسلمه با شنیدن این کلمات عهده دار شفاعت کمیت پیش پدرش شد. به دستور هشام مجلسی برپا کردند تا کمیت اشعارش را در مدح بنی امیه بخواند. [[ابرش کلبی]] نیز در این مجلس حضور داشت.کمیت در این مجلس هشام را به قصیدۀ رائیۀ خود ستود.
او در این قصیده می‌گوید:
او در این قصیده می‌گوید:
{{شعر}}{{ب|فالان صرت الی امیة|و الامور الی المصائر}}{{پایان شعر}}<ref>امینی، الغدیر، ج۴، ص۴۲-۴۳</ref>
{{شعر جدید
| جداکننده = \\
| متن = فالان صرت الی امیة\\و الامور الی المصائر}}<ref>امینی، الغدیر، ج۴، ص۴۲-۴۳</ref>


او در این مجلس [[مرثیه|مرثیه ای]] در سوگ معاویه پسر هشام هم خواند. در این مجلس مسلمه به بیست هزار درهم و هشام به چهل هزار درهم برای وی دستور دادندو هشام طی نامه‌ای به خالد نوشت که: کمیت و خانواده‌اش در امانند و تو را بر آنان تسلّطی نیست.<ref>امینی، الغدیر، ج۴، ص۴۳-۴۴</ref>
او در این مجلس [[مرثیه|مرثیه ای]] در سوگ معاویه پسر هشام هم خواند. در این مجلس مسلمه به بیست هزار درهم و هشام به چهل هزار درهم برای وی دستور دادندو هشام طی نامه‌ای به خالد نوشت که: کمیت و خانواده‌اش در امانند و تو را بر آنان تسلّطی نیست.<ref>امینی، الغدیر، ج۴، ص۴۳-۴۴</ref>
Image-reviewer، abusefilter، Automoderated users، autopatrolled، ربات‌ها، botadmin، دیوان‌سالاران، checkuser، confirmed، electionadmin، eliminator، import، مدیران رابط کاربری، ipblock-exempt، Moderators، movedable، oversight، patroller، protected، مدیران اشتراک فشاری، reviewer، rollbacker، steward، پنهانگران، مدیران، templateeditor، translationadmin
۵٬۴۰۱

ویرایش