پرش به محتوا

تفسیر قرآن به قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳: خط ۳:


تفسیر قرآن به قرآن دارای گستره وسیعی است که در گرایش‌ها و سبک‌های گوناگون تفسیری قابل توجه است و شیوه‌ها و انواع این تفسیر از منظرهای مختلف تقسیم‌بندی شده‌اند. به نظر می‌رسد شیوه‌های اساسی این نوع تفسیر را در دو شیوه می‌توان مورد توجه قرار داد:
تفسیر قرآن به قرآن دارای گستره وسیعی است که در گرایش‌ها و سبک‌های گوناگون تفسیری قابل توجه است و شیوه‌ها و انواع این تفسیر از منظرهای مختلف تقسیم‌بندی شده‌اند. به نظر می‌رسد شیوه‌های اساسی این نوع تفسیر را در دو شیوه می‌توان مورد توجه قرار داد:
* شیوه متکی به روابط و پیوندهای لفظی: در این شیوه، با ملاحظه واژگان و مفاهیم مشترک میان [[آیه|آیات]] و بخش‌ها و گردآوری آنها و تحلیل و تدبر در آنها می‌توان به فهم کامل‌تری دست یافت؛
*شیوه متکی به روابط و پیوندهای لفظی: در این شیوه، با ملاحظه واژگان و مفاهیم مشترک میان [[آیه|آیات]] و بخش‌ها و گردآوری آنها و تحلیل و تدبر در آنها می‌توان به فهم کامل‌تری دست یافت؛
* شیوه متکی به روابط و پیوندهای معنوی: در این شیوه، مفسر نیازمند توجه به مضامین مشترک میان آیات و تحلیل و بررسی رابطه آنها است.
*شیوه متکی به روابط و پیوندهای معنوی: در این شیوه، مفسر نیازمند توجه به مضامین مشترک میان آیات و تحلیل و بررسی رابطه آنها است.


شیوه نخست مرحله لازم و نه کافی در تفسیر قرآن به قرآن است، پس این دو شیوه مکمّل یکدیگر خواهند بود. در این دو شیوه رابطه آیات با یکدیگر، معمولاً در گونه‌های زیر سامان می‌یابد:
شیوه نخست مرحله لازم و نه کافی در تفسیر قرآن به قرآن است، پس این دو شیوه مکمّل یکدیگر خواهند بود. در این دو شیوه رابطه آیات با یکدیگر، معمولاً در گونه‌های زیر سامان می‌یابد:
# اجمال و تفصیل
#اجمال و تفصیل
# اجمال و تبیین (تشابه زدایی)
#اجمال و تبیین (تشابه زدایی)
# عموم و خصوص
#عموم و خصوص
# اطلاق و تقیید
#اطلاق و تقیید


== سیر تاریخی از پیدایش تا گسترش ==
==سیر تاریخی از پیدایش تا گسترش==
جریان‌های قرآن‌گرا که به نوعی به بحث ما مربوط می‌شوند در دو گونه متفاوت بروز یافته‌اند: نخست با تلقی کلامی و دوم با تلقی تفسیری.
جریان‌های قرآن‌گرا که به نوعی به بحث ما مربوط می‌شوند در دو گونه متفاوت بروز یافته‌اند: نخست با تلقی کلامی و دوم با تلقی تفسیری.


=== تلقی کلامی ===
===تلقی کلامی===
این تلقی به نگرش افراطی گروه‌هایی ناظر است که در معرفت دینی از کفایت [[قرآن]] و بسنده کردن به آن سخن گفته و بالأخص نقش سنّت نبوی و به تبع آن بیانات روایی [[اهل بیت|اهل بیت پیامبر]] را کم رنگ کرده یا نادیده انگاشته‌اند که به لحاظ مبنای کلامی فوق در منابع معرفت دینی و نه خصوص حوزه تفسیر، از آن به تلقّی کلامی یاد می‌کنیم.
این تلقی به نگرش افراطی گروه‌هایی ناظر است که در معرفت دینی از کفایت [[قرآن]] و بسنده کردن به آن سخن گفته و بالأخص نقش سنّت نبوی و به تبع آن بیانات روایی [[اهل بیت|اهل بیت پیامبر]] را کم رنگ کرده یا نادیده انگاشته‌اند که به لحاظ مبنای کلامی فوق در منابع معرفت دینی و نه خصوص حوزه تفسیر، از آن به تلقّی کلامی یاد می‌کنیم.
به گواهی اخبار و نقل‌های مشهور تاریخی، سه قرن نخست هجری به نوعی شاهد بروز رگه‌هایی از این نگرش بوده است. از قرن اول هجری به نمونه‌های زیر در اینجا اشاره می‌شود:
به گواهی اخبار و نقل‌های مشهور تاریخی، سه قرن نخست هجری به نوعی شاهد بروز رگه‌هایی از این نگرش بوده است. از قرن اول هجری به نمونه‌های زیر در اینجا اشاره می‌شود:
* شعار «‌حسبنا کتاب الله‌» که [[عمر بن خطاب|خلیفه دوم]] آن را کنار بستر بیماری [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر]] صلی الله علیه وآله مطرح کرد.<ref>صحیح البخاری، ج۷، ص۹؛ ج۵، ص۱۳۸؛ الملل و النحل، ج۱، ص۲۲</ref>
*شعار «‌حسبنا کتاب الله‌» که [[عمر بن خطاب|خلیفه دوم]] آن را کنار بستر بیماری [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر]] صلی الله علیه وآله مطرح کرد.<ref>صحیح البخاری، ج۷، ص۹؛ ج۵، ص۱۳۸؛ الملل و النحل، ج۱، ص۲۲</ref>
* نگرانی پیامبر صلی الله علیه وآله از اکتفا به قرآن در [[احادیث]] معروف به «‌اریکه». در یکی از این احادیث به نقل از پیامبر صلی الله علیه وآله چنین آمده است: «‌بعید نیست که مردی بر تخت خود تکیه زده و با شنیدن حدیثی از احادیث من بگوید: «‌ما کتاب الهی را داریم؛ [[حلال]] آن را حلال و حرامش را [[حرام]] می‌دانیم». هان بدانید که آنچه رسول خدا آن را حرام کرده مانند حرام الهی است.<ref>المستدرک، ج۱، ص۱۰۸ - ۱۰۹؛ المسند، ج۴، ص۱۳۱</ref> نگرانی مزبور در سخن و سیره برخی اصحاب پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه وآله عینیت یافت، چنان که [[ابوبکر]] با اشاره به مایه اختلاف بودن نقل حدیث پیامبر، از آن نهی کرد و گفت: به جویندگان حدیث بگویید: کتاب الهی در بین ماست، پس حلالش را حلال و حرامش را حرام بشمارید.<ref>تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۲ – ۳</ref>
*نگرانی پیامبر صلی الله علیه وآله از اکتفا به قرآن در [[احادیث]] معروف به «‌اریکه». در یکی از این احادیث به نقل از پیامبر صلی الله علیه وآله چنین آمده است: «‌بعید نیست که مردی بر تخت خود تکیه زده و با شنیدن حدیثی از احادیث من بگوید: «‌ما کتاب الهی را داریم؛ [[حلال]] آن را حلال و حرامش را [[حرام]] می‌دانیم». هان بدانید که آنچه رسول خدا آن را حرام کرده مانند حرام الهی است.<ref>المستدرک، ج۱، ص۱۰۸ - ۱۰۹؛ المسند، ج۴، ص۱۳۱</ref> نگرانی مزبور در سخن و سیره برخی اصحاب پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه وآله عینیت یافت، چنان که [[ابوبکر]] با اشاره به مایه اختلاف بودن نقل حدیث پیامبر، از آن نهی کرد و گفت: به جویندگان حدیث بگویید: کتاب الهی در بین ماست، پس حلالش را حلال و حرامش را حرام بشمارید.<ref>تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۲ – ۳</ref>
* دیدگاه‌های خاص خوارج که با تکیه بر قرآن به انکار برخی مسلّمات احکام و معارف دینی پرداختند. <ref>الملل و النحل، ج۱، ص۷۵، ۱۵۵؛ الکامل، ج۳، ص۱۶۶؛ الفرق بین الفرق، ص۷۲، ۸۹؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۹۵؛ مجموعة الرسائل الکبری، ج۱، ص۱۵۶</ref>
*دیدگاه‌های خاص خوارج که با تکیه بر قرآن به انکار برخی مسلّمات احکام و معارف دینی پرداختند. <ref>الملل و النحل، ج۱، ص۷۵، ۱۵۵؛ الکامل، ج۳، ص۱۶۶؛ الفرق بین الفرق، ص۷۲، ۸۹؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۹۵؛ مجموعة الرسائل الکبری، ج۱، ص۱۵۶</ref>
* در اواخر قرن دوم هجری نیز [[شافعی]] در الأُمّ  و در آغاز کتاب جماع العلم به فرقه‌ای در زمان خود اشاره می‌کند که قرآن را در معرفت دینی کافی شمرده‌اند.<ref>الأم، ج۷، ص۲۷۳، ۲۷۵ – ۲۷۶</ref> شواهد پراکنده دیگر تاریخی نیز از این عصر، حضور این نگرش را تأیید می‌کنند.<ref>تفسیر قرطبی، ج۱، ص۳۹؛ الموافقات، ج۴، ص۲۶</ref>
*در اواخر قرن دوم هجری نیز [[شافعی]] در الأُمّ  و در آغاز کتاب جماع العلم به فرقه‌ای در زمان خود اشاره می‌کند که قرآن را در معرفت دینی کافی شمرده‌اند.<ref>الأم، ج۷، ص۲۷۳، ۲۷۵ – ۲۷۶</ref> شواهد پراکنده دیگر تاریخی نیز از این عصر، حضور این نگرش را تأیید می‌کنند.<ref>تفسیر قرطبی، ج۱، ص۳۹؛ الموافقات، ج۴، ص۲۶</ref>
* در قرن سوم هجری می‌توان به سخن ابن قتیبه اشاره کرد که در دفاع از اهل حدیث از آرای برخی متکلمان و اهل رأی یاد می‌کند که با تکیه بر قرآن منهای سنت ابراز شده است.<ref>تأویل مختلف الحدیث، ص۵۹</ref>
*در قرن سوم هجری می‌توان به سخن ابن قتیبه اشاره کرد که در دفاع از اهل حدیث از آرای برخی متکلمان و اهل رأی یاد می‌کند که با تکیه بر قرآن منهای سنت ابراز شده است.<ref>تأویل مختلف الحدیث، ص۵۹</ref>


افزون بر این پیشینه کهن، در قرون اخیر نگرش مزبور را می‌توان در جماعت موسوم به «‌[[اهل قرآن‌]]» در شبه قاره هند و قرآن‌گرایانی در سرزمین‌های عربی جست‌وجو کرد. در شبه قاره هند، جریان‌های اصلاح طلب و نوگرایی که «‌سنت‌» را مانع پیشرفت می‌دیدند، زمینه ساز جماعت اهل قرآن شدند. نمونه شاخص این جریان‌ها را می‌توان در حرکت [[سید احمدخان]] نویسنده تفسیر القرآن و هوالهدی و الفرقان و پس از او مدافع سرسختش، چراغ‌علی جست‌وجو کرد که هریک به نوعی در معرفت دینی و فهم قرآن از حدّ دلالت‌های قرآنی فراتر نرفته و نقش سنت را نادیده انگاشته‌اند.<ref>تاریخ تفکر اسلامی در هند، ص۲۱ - ۲۲؛ القرآنیون، ص۹۹ - ۱۱۱؛ نزاع سنت و تجدد، ص۲۷۲</ref>
افزون بر این پیشینه کهن، در قرون اخیر نگرش مزبور را می‌توان در جماعت موسوم به «‌[[اهل قرآن‌]]» در شبه قاره هند و قرآن‌گرایانی در سرزمین‌های عربی جست‌وجو کرد. در شبه قاره هند، جریان‌های اصلاح طلب و نوگرایی که «‌سنت‌» را مانع پیشرفت می‌دیدند، زمینه ساز جماعت اهل قرآن شدند. نمونه شاخص این جریان‌ها را می‌توان در حرکت [[سید احمدخان]] نویسنده تفسیر القرآن و هوالهدی و الفرقان و پس از او مدافع سرسختش، چراغ‌علی جست‌وجو کرد که هریک به نوعی در معرفت دینی و فهم قرآن از حدّ دلالت‌های قرآنی فراتر نرفته و نقش سنت را نادیده انگاشته‌اند.<ref>تاریخ تفکر اسلامی در هند، ص۲۱ - ۲۲؛ القرآنیون، ص۹۹ - ۱۱۱؛ نزاع سنت و تجدد، ص۲۷۲</ref>
خط ۳۴: خط ۳۴:
[[ایران]] نیز، قرن اخیر شاهد جریانی بوده است که هرچند با رویکردی معتدل‌تر، به نگرش قرآن‌گرایانه فوق دامن زده و آثاری را عرضه کرده است؛ مانند تفسیر تابشی از قرآن و احکام القرآن هر دو اثر سید ابوالفضل برقعی و تفسیر آیات مشکله قرآن اثر یوسف شعار و کلید فهم قرآن اثر محمد حسن شریعت سنگلجی.<ref>جریان‌ها و جنبش‌های مذهبی سیاسی ایران، ص۳۴۸ – ۳۵۶</ref>
[[ایران]] نیز، قرن اخیر شاهد جریانی بوده است که هرچند با رویکردی معتدل‌تر، به نگرش قرآن‌گرایانه فوق دامن زده و آثاری را عرضه کرده است؛ مانند تفسیر تابشی از قرآن و احکام القرآن هر دو اثر سید ابوالفضل برقعی و تفسیر آیات مشکله قرآن اثر یوسف شعار و کلید فهم قرآن اثر محمد حسن شریعت سنگلجی.<ref>جریان‌ها و جنبش‌های مذهبی سیاسی ایران، ص۳۴۸ – ۳۵۶</ref>


[[پرونده:تفسیر المیزان.jpg|180px|بندانگشتی|تفسیر المیزان از معروف‌ترین تفاسیر قرآن به قرآن در نزد شیعیان است.]]
[[پرونده:تفسیر المیزان.jpg|334x334px|بندانگشتی|تفسیر المیزان از معروف‌ترین تفاسیر قرآن به قرآن در نزد شیعیان است.]]


=== تلقی تفسیری ===
===تلقی تفسیری===
قرآن‌گرایی با شعار تفسیر قرآن به قرآن به مثابه تنها روش استوار فهم قرآن یا یکی از روش‌های فهم آن در کنار اذعان به نقش سنت در معرفت دینی و شناخت ابعادی از معارف قرآنی که ما از آن با عنوان تلقی تفسیری جریان مزبور یاد می‌کنیم، سه رویکرد متفاوت را در برمی‌گیرد:
قرآن‌گرایی با شعار تفسیر قرآن به قرآن به مثابه تنها روش استوار فهم قرآن یا یکی از روش‌های فهم آن در کنار اذعان به نقش سنت در معرفت دینی و شناخت ابعادی از معارف قرآنی که ما از آن با عنوان تلقی تفسیری جریان مزبور یاد می‌کنیم، سه رویکرد متفاوت را در برمی‌گیرد:
* رویکردی که در میان آثار تفسیری پیشینه‌ای کهن دارد و تفسیر قرآن به قرآن را به مثابه یکی از روش‌های تفسیر و بلکه در رتبه نخست کار تفسیر دانسته است. در این رویکرد، متن قرآن و رهنمودهای آن در رفع اجمال و بیان قیود و خصوصیات آیات، نخستین منبع تفسیر تلقی شده است. اما در رتبه پس از آن، سایر منابع جایگاه خود را داشته و در مواردی که دلیلی قرآنی در تفسیر [[آیه|آیه‌ای]] یافت نشود، نوبت به سایر منابع می‌رسد.<ref>مقدمة فی اصول التفسیر، ص۹۳؛ اصول التفسیر و قواعده، ص۷۹</ref> کسانی چون [[طبری]] و [[ابن تیمیه]] و [[ابن کثیر]] و [[شیخ طوسی|طوسى‌]] و [[فضل بن حسن طبرسی| طبرسی]] از پیشینیان و شنقیطی مؤلف أضواء البیان و احمدبن عبدالرحمان القاسم مؤلف تفسیرالقرآن بالقرآن و السنة و الآثار و بالأسلوب الحدیث از متأخران، هر یک به نوعی به همین رویکرد تعلق دارند.
*رویکردی که در میان آثار تفسیری پیشینه‌ای کهن دارد و تفسیر قرآن به قرآن را به مثابه یکی از روش‌های تفسیر و بلکه در رتبه نخست کار تفسیر دانسته است. در این رویکرد، متن قرآن و رهنمودهای آن در رفع اجمال و بیان قیود و خصوصیات آیات، نخستین منبع تفسیر تلقی شده است. اما در رتبه پس از آن، سایر منابع جایگاه خود را داشته و در مواردی که دلیلی قرآنی در تفسیر [[آیه|آیه‌ای]] یافت نشود، نوبت به سایر منابع می‌رسد.<ref>مقدمة فی اصول التفسیر، ص۹۳؛ اصول التفسیر و قواعده، ص۷۹</ref> کسانی چون [[طبری]] و [[ابن تیمیه]] و [[ابن کثیر]] و [[شیخ طوسی|طوسى‌]] و [[فضل بن حسن طبرسی| طبرسی]] از پیشینیان و شنقیطی مؤلف أضواء البیان و احمدبن عبدالرحمان القاسم مؤلف تفسیرالقرآن بالقرآن و السنة و الآثار و بالأسلوب الحدیث از متأخران، هر یک به نوعی به همین رویکرد تعلق دارند.
* رویکردی که با نگاهی حداقلی به سنت و منابع روایی، تأکید اساسی خود را بر مراجعه به قرآن نهاده است، هرچند [[تواتر|سنت متواتری]] را که بیانگر آیه‌ای باشد یا معرفتی از معارف دینی را باز گوید، مقبول می‌داند. از نمونه‌های روشن این رویکرد، التفسیر القرآنی للقرآن اثر عبدالکریم الخطیب است، چنان که برخی نوگرایان متأخر عرب که همگون با حرکت اصلاحی اجتماعی قرن چهاردهم مصر به حوزه تفسیر گام نهاده‌اند، نظیر [[محمد عبده]] در المنار و سایر رساله‌های تفسیری‌اش، احمد مصطفی المراغی در تفسیر المراغی و نیز برخی دانشمندان دیگر چون محمود أبوریه نویسنده أضواء علی السنة المحمدیه و [[احمد امین]] نویسنده فجر الاسلام و ضحی الاسلام، چنین نگرشی را پشتیبانی کرده‌اند.<ref>در این باره ر. ک: دراسات فی الحدیث النبوی، ج۱، ص۲۶ - ۲۷</ref> در حوزه [[شیعه|شیعی]] نیز تفسیر [[پرتوی از قرآن]] اثر [[سید محمود طالقانی]] تا حدود زیادی به این جریان پیوند خورده است.<ref>ر. ک: پرتوی از قرآن، ج۱، ص۱۸۸ - ۱۹۹؛ ج۲، ص۲۵۴؛ ج۳، ص۳۰۳</ref>
*رویکردی که با نگاهی حداقلی به سنت و منابع روایی، تأکید اساسی خود را بر مراجعه به قرآن نهاده است، هرچند [[تواتر|سنت متواتری]] را که بیانگر آیه‌ای باشد یا معرفتی از معارف دینی را باز گوید، مقبول می‌داند. از نمونه‌های روشن این رویکرد، التفسیر القرآنی للقرآن اثر عبدالکریم الخطیب است، چنان که برخی نوگرایان متأخر عرب که همگون با حرکت اصلاحی اجتماعی قرن چهاردهم مصر به حوزه تفسیر گام نهاده‌اند، نظیر [[محمد عبده]] در المنار و سایر رساله‌های تفسیری‌اش، احمد مصطفی المراغی در تفسیر المراغی و نیز برخی دانشمندان دیگر چون محمود أبوریه نویسنده أضواء علی السنة المحمدیه و [[احمد امین]] نویسنده فجر الاسلام و ضحی الاسلام، چنین نگرشی را پشتیبانی کرده‌اند.<ref>در این باره ر. ک: دراسات فی الحدیث النبوی، ج۱، ص۲۶ - ۲۷</ref> در حوزه [[شیعه|شیعی]] نیز تفسیر [[پرتوی از قرآن]] اثر [[سید محمود طالقانی]] تا حدود زیادی به این جریان پیوند خورده است.<ref>ر. ک: پرتوی از قرآن، ج۱، ص۱۸۸ - ۱۹۹؛ ج۲، ص۲۵۴؛ ج۳، ص۳۰۳</ref>
* سومین رویکرد که با نگاهی روشمند به سنّت و منابع روایی و نقش آن در تفسیر نظر داشته، در قرن اخیر توسط [[علامه طباطبایی|سید محمد حسین طباطبایی]] مؤلف [[المیزان]] و مفسران پیرو مکتب تفسیری وی: [[محمد صادقی]] مؤلف [[الفرقان]] و [[عبدالله جوادی آملی]] مؤلف [[تفسیر تسنیم|تسنیم]] دنبال شده است. این رویکرد بر خلاف رویکرد نخست، تفسیر قرآن به قرآن را به مثابه تنها روش استوار تفسیر و نه به عنوان یکی از روش‌ها و مراحل آن شمرده<ref>المیزان، ج۱، ص۱۱؛ ج۳، ص۷۶، ۸۷</ref> و به این روش نگاهی صرفاً نقلی و متنی اعمال نداشته است؛ توضیح آنکه در رویکرد اول، روش تفسیر قرآن به قرآن به مثابه یکی از روش‌های [[تفسیر نقلی]] و [[تفسیر مأثور|مأثور]] و در برابر [[تفسیر به رأی]] و اجتهاد ـ اعم از رأی و اجتهاد ممدوح یا مذموم ـ مطرح شده است؛<ref>التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۱۵۲، ۲۵۵</ref> اما در رویکرد اخیر، این روش از حدّ تفسیر نقلی متکی به راهنمایی‌های ساده در متن قرآن فراتر رفته و به تحلیل اجتهادی متن قرآن و جست‌وجوی اصول کلی و آیات محوری و تطبیق معارف بر سایر آیات منتهی می‌شود،<ref>تسنیم، ج۱، ص۶۱؛ تفسیر موضوعی، ج۱، ص۳۹۵ - ۳۹۸، «‌قرآن در قرآن»</ref> از همین رو این روش از یک سو در برابر تفسیر سطحی روایی و از سوی دیگر در برابر تفسیر به رأی مذموم قرار می‌گیرد.<ref>المیزان، ج۱، ص۶ - ۸</ref>
*سومین رویکرد که با نگاهی روشمند به سنّت و منابع روایی و نقش آن در تفسیر نظر داشته، در قرن اخیر توسط [[علامه طباطبایی|سید محمد حسین طباطبایی]] مؤلف [[المیزان]] و مفسران پیرو مکتب تفسیری وی: [[محمد صادقی]] مؤلف [[الفرقان]] و [[عبدالله جوادی آملی]] مؤلف [[تفسیر تسنیم|تسنیم]] دنبال شده است. این رویکرد بر خلاف رویکرد نخست، تفسیر قرآن به قرآن را به مثابه تنها روش استوار تفسیر و نه به عنوان یکی از روش‌ها و مراحل آن شمرده<ref>المیزان، ج۱، ص۱۱؛ ج۳، ص۷۶، ۸۷</ref> و به این روش نگاهی صرفاً نقلی و متنی اعمال نداشته است؛ توضیح آنکه در رویکرد اول، روش تفسیر قرآن به قرآن به مثابه یکی از روش‌های [[تفسیر نقلی]] و [[تفسیر مأثور|مأثور]] و در برابر [[تفسیر به رأی]] و اجتهاد ـ اعم از رأی و اجتهاد ممدوح یا مذموم ـ مطرح شده است؛<ref>التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۱۵۲، ۲۵۵</ref> اما در رویکرد اخیر، این روش از حدّ تفسیر نقلی متکی به راهنمایی‌های ساده در متن قرآن فراتر رفته و به تحلیل اجتهادی متن قرآن و جست‌وجوی اصول کلی و آیات محوری و تطبیق معارف بر سایر آیات منتهی می‌شود،<ref>تسنیم، ج۱، ص۶۱؛ تفسیر موضوعی، ج۱، ص۳۹۵ - ۳۹۸، «‌قرآن در قرآن»</ref> از همین رو این روش از یک سو در برابر تفسیر سطحی روایی و از سوی دیگر در برابر تفسیر به رأی مذموم قرار می‌گیرد.<ref>المیزان، ج۱، ص۶ - ۸</ref>


نقش [[روایات]] تفسیری در این روش، نقش کمکی در تحلیل و بررسی متن [[آیه|آیات]] و به مثابه کلیدهای تدبر در خود قرآن تلقی می‌شود. از طرف دیگر، در این رویکرد بر خلاف رویکرد دوم، به انبوه روایات تفسیری توجه شده و از نقش کلیدی آن‌ها غفلت نمی‌شود، بلکه معرفت قرآنی مفسّر در پرتو آموزه‌های روایی شکوفا شده و به کمک آن‌ها نتایجی نو و سازگار با قابلیت‌های متن قرآنی به دست می‌آید.<ref>المیزان، ج۳، ص۸۷؛ ج۱، ص۲۶۰</ref>
نقش [[روایات]] تفسیری در این روش، نقش کمکی در تحلیل و بررسی متن [[آیه|آیات]] و به مثابه کلیدهای تدبر در خود قرآن تلقی می‌شود. از طرف دیگر، در این رویکرد بر خلاف رویکرد دوم، به انبوه روایات تفسیری توجه شده و از نقش کلیدی آن‌ها غفلت نمی‌شود، بلکه معرفت قرآنی مفسّر در پرتو آموزه‌های روایی شکوفا شده و به کمک آن‌ها نتایجی نو و سازگار با قابلیت‌های متن قرآنی به دست می‌آید.<ref>المیزان، ج۳، ص۸۷؛ ج۱، ص۲۶۰</ref>
خط ۵۴: خط ۵۴:
همچنین آثار قرآنی [[ایزوتسو]] را که به نوعی با تکیه بر فضای معنایی قرآن، فهم مفاهیم آن را جست وجو می‌کند، نظیر خدا و انسان در قرآن و مفاهیم اخلاقی دینی در قرآن مجید در راستای همان رویکرد دوم می‌توان مطرح کرد.
همچنین آثار قرآنی [[ایزوتسو]] را که به نوعی با تکیه بر فضای معنایی قرآن، فهم مفاهیم آن را جست وجو می‌کند، نظیر خدا و انسان در قرآن و مفاهیم اخلاقی دینی در قرآن مجید در راستای همان رویکرد دوم می‌توان مطرح کرد.


[[پرونده:تفسیر تسنیم.JPG|180px|بندانگشتی|[[تفسیر تسنیم]] اثر [[عبدالله جوادی آملی]]]]
[[پرونده:تفسیر تسنیم.JPG|316x316px|بندانگشتی|[[تفسیر تسنیم]] اثر [[عبدالله جوادی آملی]]]]


== پشتوانه‌ها ==
==پشتوانه‌ها==
روش تفسیر قرآن به قرآن در رویکردهای مختلف آن به پشتوانه‌های نظری و عملی گوناگونی متکی است.
روش تفسیر قرآن به قرآن در رویکردهای مختلف آن به پشتوانه‌های نظری و عملی گوناگونی متکی است.


پشتوانه‌های نظری به مبانی و ادله‌ای ناظراند که مشروعیت و اعتبار روش تفسیری مورد بحث را پشتیبانی و تأیید می‌کنند. پشتوانه‌های عملی نیز به سیره عملی پیشوایان دین و اصحاب آنان مربوط‌اند.
پشتوانه‌های نظری به مبانی و ادله‌ای ناظراند که مشروعیت و اعتبار روش تفسیری مورد بحث را پشتیبانی و تأیید می‌کنند. پشتوانه‌های عملی نیز به سیره عملی پیشوایان دین و اصحاب آنان مربوط‌اند.


=== پشتوانه‌های نظری ===
===پشتوانه‌های نظری===
این پشتوانه‌ها خود به دو نوع تقسیم می‌شوند:
این پشتوانه‌ها خود به دو نوع تقسیم می‌شوند:
# پشتوانه‌های قرآن شناختی: از مبانی قرآن شناسانه‌ای که اثبات آن‌ها برای مفسّر قرآن به قرآن با نگاهی فارغ از حوزه تفسیر متن قرآنی ضروری است، به پشتوانه‌های قرآن شناختی یاد می‌کنیم. اهمّ این مبانی عبارت‌اند از حجیت و اعتبار متن قرآن، معناداری و فهم‌پذیری قرآن، سلامت متن قرآن از تحریفی مخلّ و مضرّ به معانی آیات و انسجام معنایی و اختلاف‌ناپذیری قرآن. طبعاً هریک از این مبانی می‌تواند متکی به نگرش خاص کلامی مفسران یا متونی از [[آیه|آیات]] و [[روایات]] باشد که مفسّر باید پیش‌تر به تحلیل و تنقیح آن‌ها بپردازد و آن‌ها رابه مثابه «‌اصول موضوعه‌» در روش خود مدنظر گیرد.
#پشتوانه‌های قرآن شناختی: از مبانی قرآن شناسانه‌ای که اثبات آن‌ها برای مفسّر قرآن به قرآن با نگاهی فارغ از حوزه تفسیر متن قرآنی ضروری است، به پشتوانه‌های قرآن شناختی یاد می‌کنیم. اهمّ این مبانی عبارت‌اند از حجیت و اعتبار متن قرآن، معناداری و فهم‌پذیری قرآن، سلامت متن قرآن از تحریفی مخلّ و مضرّ به معانی آیات و انسجام معنایی و اختلاف‌ناپذیری قرآن. طبعاً هریک از این مبانی می‌تواند متکی به نگرش خاص کلامی مفسران یا متونی از [[آیه|آیات]] و [[روایات]] باشد که مفسّر باید پیش‌تر به تحلیل و تنقیح آن‌ها بپردازد و آن‌ها رابه مثابه «‌اصول موضوعه‌» در روش خود مدنظر گیرد.
# پشتوانه‌های قرآنی و روایی: مراد از پشتوانه‌های قرآنی و روایی، آیات و روایاتی است که به گونه‌ای روش مزبور را در فهم و تفسیر قرآن تأیید می‌کنند که اهمّ آن‌ها از این قرارند:
#پشتوانه‌های قرآنی و روایی: مراد از پشتوانه‌های قرآنی و روایی، آیات و روایاتی است که به گونه‌ای روش مزبور را در فهم و تفسیر قرآن تأیید می‌کنند که اهمّ آن‌ها از این قرارند:
*آیات ناظر به «‌نور‌» و «‌تبیان‌» بودن قرآن: نظیر آیه ۸۹ [[سوره نحل|نحل]]، ۱۷۴ [[سوره نساء|نساء]] و ۲۱۹ [[سوره بقره|بقره]]. از این آیات می‌توان دریافت که [[قرآن]] بیان کننده و روشنگر معارف و حقایق است و با این اوصاف، منطقی نیست که دلالت این کتاب پیچیده، غیر قابل حل و وابسته به منابع بیرونی باشد و نتواند بیانگر معارف خود باشد.<ref>المیزان، ج۱، ص۶؛ تسنیم، ج۱، ص۶۵ - ۶۶؛ اسباب الخطأ فی التفسیر، ج۱، ص۵۲</ref>  
*آیات ناظر به «‌نور‌» و «‌تبیان‌» بودن قرآن: نظیر آیه ۸۹ [[سوره نحل|نحل]]، ۱۷۴ [[سوره نساء|نساء]] و ۲۱۹ [[سوره بقره|بقره]]. از این آیات می‌توان دریافت که [[قرآن]] بیان کننده و روشنگر معارف و حقایق است و با این اوصاف، منطقی نیست که دلالت این کتاب پیچیده، غیر قابل حل و وابسته به منابع بیرونی باشد و نتواند بیانگر معارف خود باشد.<ref>المیزان، ج۱، ص۶؛ تسنیم، ج۱، ص۶۵ - ۶۶؛ اسباب الخطأ فی التفسیر، ج۱، ص۵۲</ref>  
*آیات ناظر به اختلاف ناپذیری و همگونی قرآن: در آیه ۸۲ نساء پس از توصیه به تدبر در قرآن، از عدم اختلاف در این کتاب یاد شده است و در آیه ۲۳ [[سوره زمر|زمر]] قرآن به وصف نیکوترین سخن و همگون و سازگار ستوده شده است. در آیه اخیر، وصف «‌متشابه‌» درباره کل آیات قرآن آمده و ناظر به همگونی و یکدستی در ادبیات و معارف آن است.<ref>مجمع البیان، ج۸، ص۷۷۲؛ المیزان، ج۱۲، ص۱۹۱</ref> واژه «‌مَثانِی‌» نیز در همین آیه بر اساس وجهی که آن را از ماده «‌ثنی‌» به معنای انعطاف شمرده،<ref>المیزان، ج۱۲، ص۱۹۱؛ ص۷۱؛ الدرالمنثور، ج۵، ص۶۱۰</ref> مفید معنای سازگاری و وفاق میان آیه‌ها خواهد بود. طبعاً از نتایج چنین اوصافی، می‌تواند همگونی معنایی و همپوشی تفسیری میان آیات باشد یا به گونه‌ای که آیات مختلف بتوانند به فهم درست و کامل‌تر یکدیگر مدد رسانند.<ref>تفسیر موضوعی، ج۱، ص۱۴۰؛ «‌قرآن در قرآن‌»</ref>
*آیات ناظر به اختلاف ناپذیری و همگونی قرآن: در آیه ۸۲ نساء پس از توصیه به تدبر در قرآن، از عدم اختلاف در این کتاب یاد شده است و در آیه ۲۳ [[سوره زمر|زمر]] قرآن به وصف نیکوترین سخن و همگون و سازگار ستوده شده است. در آیه اخیر، وصف «‌متشابه‌» درباره کل آیات قرآن آمده و ناظر به همگونی و یکدستی در ادبیات و معارف آن است.<ref>مجمع البیان، ج۸، ص۷۷۲؛ المیزان، ج۱۲، ص۱۹۱</ref> واژه «‌مَثانِی‌» نیز در همین آیه بر اساس وجهی که آن را از ماده «‌ثنی‌» به معنای انعطاف شمرده،<ref>المیزان، ج۱۲، ص۱۹۱؛ ص۷۱؛ الدرالمنثور، ج۵، ص۶۱۰</ref> مفید معنای سازگاری و وفاق میان آیه‌ها خواهد بود. طبعاً از نتایج چنین اوصافی، می‌تواند همگونی معنایی و همپوشی تفسیری میان آیات باشد یا به گونه‌ای که آیات مختلف بتوانند به فهم درست و کامل‌تر یکدیگر مدد رسانند.<ref>تفسیر موضوعی، ج۱، ص۱۴۰؛ «‌قرآن در قرآن‌»</ref>
* توصیف بخشی از قرآن به «‌أمّ الکتاب‌» و «‌محکمات»: این آیات مرجع تفسیری بخش‌های دیگرند که «‌[[محکم و متشابه|متشابه‌]]» (شبهه‌انگیز) شمرده شده‌اند. در آیه ۷ [[سوره آل عمران|آل عمران]] از تقسیم فوق یاد شده و پیروی از متشابهات بدون توجه به [[محکم و متشابه|محکمات]]، کار کج‌دلان فتنه‌انگیز شمرده شده و محکمات به مثابه‌ام‌الکتاب، جانمایۀ اصلی قرآن تلقی شده است.<ref>المیزان، ج۳، ص۳۲ ـ ۴۴</ref> این [[آیه]] به ضمیمه [[روایات|روایاتی]] که راه تفسیر و فهم مقصود از آیات متشابه را رجوع به محکمات و بالطبع همگون دیدن آن‌ها با هم دانسته،<ref>عیون اخبار الرضا علیه‌السلام، ج۲، ص۲۶۱؛ الاحتجاج، ج۲، ص۱۹۱ - ۱۹۲</ref> می‌تواند از پشتوانه‌های نظری مورد بحث به شمار آید.<ref>المیزان، ج۱۱، ص۲۵، ۷۵</ref>
* توصیف بخشی از قرآن به «‌أمّ الکتاب‌» و «‌محکمات»: این آیات مرجع تفسیری بخش‌های دیگرند که «‌[[محکم و متشابه|متشابه‌]]» (شبهه‌انگیز) شمرده شده‌اند. در آیه ۷ [[سوره آل عمران|آل عمران]] از تقسیم فوق یاد شده و پیروی از متشابهات بدون توجه به [[محکم و متشابه|محکمات]]، کار کج‌دلان فتنه‌انگیز شمرده شده و محکمات به مثابه‌ام‌الکتاب، جانمایۀ اصلی قرآن تلقی شده است.<ref>المیزان، ج۳، ص۳۲ ـ ۴۴</ref> این [[آیه]] به ضمیمه [[روایات|روایاتی]] که راه تفسیر و فهم مقصود از آیات متشابه را رجوع به محکمات و بالطبع همگون دیدن آن‌ها با هم دانسته،<ref>عیون اخبار الرضا علیه‌السلام، ج۲، ص۲۶۱؛ الاحتجاج، ج۲، ص۱۹۱ - ۱۹۲</ref> می‌تواند از پشتوانه‌های نظری مورد بحث به شمار آید.<ref>المیزان، ج۱۱، ص۲۵، ۷۵</ref>
* تصدیق و گواهی آیات نسبت به مفاد یکدیگر: بر اساس روایات دینی، آیه‌های [[قرآن]] یکدیگر را تأیید و تصدیق می‌کنند، پس نباید میان آن‌ها ناسازگاری و ناهمخوانی افکند، چنان که [[پیامبر اکرم(ص)]] فرمودند:{{حدیث|إنّ القرآن لیصدّق بعضه بعضاً فلا تکذّبوا بعضه ببعض}}. <ref>کنز العمال، ج۱، ص۶۱۹</ref>[[امام علی علیه السلام|امام علی(ع)]] نیز آیات قرآن را تصدیق‌گر و گواه و گویای یکدیگر معرفی می‌کند:{{حدیث|کتاب الله ینطق بعضه ببعض و یشهد بعضه علی بعض}}.<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۳۳</ref> عبارت مشهور «‌إنّ القرآن یفسّر بعضه بعضاً‌» نیز هرچند به نحو مسند از پیشوایان دین نقل نشده است،<ref>روح المعانی، ج۸، ص۱۵؛ بحارالانوار، ج۲۹، ص۳۵۲</ref> مضمونی تأییدپذیر دارد.
* تصدیق و گواهی آیات نسبت به مفاد یکدیگر: بر اساس روایات دینی، آیه‌های [[قرآن]] یکدیگر را تأیید و تصدیق می‌کنند، پس نباید میان آن‌ها ناسازگاری و ناهمخوانی افکند، چنان که [[پیامبر اکرم(ص)]] فرمودند:{{حدیث|إنّ القرآن لیصدّق بعضه بعضاً فلا تکذّبوا بعضه ببعض}}. <ref>کنز العمال، ج۱، ص۶۱۹</ref>[[امام علی علیه السلام|امام علی(ع)]] نیز آیات قرآن را تصدیق‌گر و گواه و گویای یکدیگر معرفی می‌کند:{{حدیث|کتاب الله ینطق بعضه ببعض و یشهد بعضه علی بعض}}.<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۳۳</ref> عبارت مشهور «‌إنّ القرآن یفسّر بعضه بعضاً‌» نیز هرچند به نحو مسند از پیشوایان دین نقل نشده است،<ref>روح المعانی، ج۸، ص۱۵؛ بحارالانوار، ج۲۹، ص۳۵۲</ref> مضمونی تأییدپذیر دارد.
* مرجعیت قرآن نسبت به روایات دینی: بر اساس [[احادیث عرض]]، روایات باید بر قرآن عرضه شوند. احادیث عرض احادیثی‌اند که لزوم عرضه عموم [[احادیث]] را بر قرآن و کشف میزان سازگاری با آن را مطرح ساخته<ref>الکافی، ج۱، ص۶۹؛ جامع احادیث الشیعه، ج۱، ص۳۱۱</ref> یا ملاک ترجیح روایات متعارض را موافقت با قرآن دانسته‌اند.<ref>وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۱۰۶، ۱۱۲، ۱۱۸</ref> به رغم تأمل برخی حدیث پژوهان درباره میزان اعتبار این احادیث در منابع [[سنی]]،<ref>جامع بیان العلم و فضله، ج۲، ص۳۶۴</ref> اعتبار آن‌ها دست کم در منابع [[شیعه|شیعی]] مسلّم است.<ref>بحوث فی علم الاصول، ج۷، ص۳۱۵، ۳۲۴، ۳۴۹</ref> این احادیث نیز می‌توانند روش فهم و [[تفسیر قرآن]] را با محوریت خود قرآن تأیید کنند.<ref>المیزان، ج۳، ص۷۶</ref>
*مرجعیت قرآن نسبت به روایات دینی: بر اساس [[احادیث عرض]]، روایات باید بر قرآن عرضه شوند. احادیث عرض احادیثی‌اند که لزوم عرضه عموم [[احادیث]] را بر قرآن و کشف میزان سازگاری با آن را مطرح ساخته<ref>الکافی، ج۱، ص۶۹؛ جامع احادیث الشیعه، ج۱، ص۳۱۱</ref> یا ملاک ترجیح روایات متعارض را موافقت با قرآن دانسته‌اند.<ref>وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۱۰۶، ۱۱۲، ۱۱۸</ref> به رغم تأمل برخی حدیث پژوهان درباره میزان اعتبار این احادیث در منابع [[سنی]]،<ref>جامع بیان العلم و فضله، ج۲، ص۳۶۴</ref> اعتبار آن‌ها دست کم در منابع [[شیعه|شیعی]] مسلّم است.<ref>بحوث فی علم الاصول، ج۷، ص۳۱۵، ۳۲۴، ۳۴۹</ref> این احادیث نیز می‌توانند روش فهم و [[تفسیر قرآن]] را با محوریت خود قرآن تأیید کنند.<ref>المیزان، ج۳، ص۷۶</ref>


=== پشتوانه‌های عملی ===
===پشتوانه‌های عملی===
مراد از پشتوانه‌های عملی، گزارش‌های تاریخی فراوانی است که از یک سو از سیره عملی پیشوایان دین و از سوی دیگر از سیره اصحاب آنان در تفسیر قرآن به قرآن حکایت دارند.
مراد از پشتوانه‌های عملی، گزارش‌های تاریخی فراوانی است که از یک سو از سیره عملی پیشوایان دین و از سوی دیگر از سیره اصحاب آنان در تفسیر قرآن به قرآن حکایت دارند.


خط ۸۰: خط ۸۰:
از طبقه اصحاب نیز نمونه‌های تفسیری فراوانی بر اساس همین روش گزارش شده است.<ref>التفسیر و المفسرون، ج۱، ص۴۱؛ المنهج الأثری، ص۶۷ - ۶۸؛ تفسیر التابعین، ج۲، ص۶۱۱ - ۶۲۷</ref>
از طبقه اصحاب نیز نمونه‌های تفسیری فراوانی بر اساس همین روش گزارش شده است.<ref>التفسیر و المفسرون، ج۱، ص۴۱؛ المنهج الأثری، ص۶۷ - ۶۸؛ تفسیر التابعین، ج۲، ص۶۱۱ - ۶۲۷</ref>


== شیوه‌ها و گونه ها ==
==شیوه‌ها و گونه ها==
=== شیوه متکی به روابط و پیوندهای لفظی ===
===شیوه متکی به روابط و پیوندهای لفظی===
در این شیوه، با ملاحظه واژگان و مفاهیم مشترک میان [[آیه|آیات]] و بخش‌ها و گردآوری آن‌ها و تحلیل و تدبر در آن‌ها می‌توان به فهم کامل‌تری دست یافت، چنان که غالب آیاتی که رابطه عام و خاص و مطلق و مقید دارند در این شیوه قابل توجه‌اند.
در این شیوه، با ملاحظه واژگان و مفاهیم مشترک میان [[آیه|آیات]] و بخش‌ها و گردآوری آن‌ها و تحلیل و تدبر در آن‌ها می‌توان به فهم کامل‌تری دست یافت، چنان که غالب آیاتی که رابطه عام و خاص و مطلق و مقید دارند در این شیوه قابل توجه‌اند.


=== شیوه متکی به روابط و پیوندهای معنوی ===
===شیوه متکی به روابط و پیوندهای معنوی===
در این شیوه، مفسر نیازمند توجه به مضامین مشترک میان آیات و تحلیل و بررسی رابطه آن هاست. نمونه واضح آیاتی که با این شیوه تفسیر می‌شوند [[محکم و متشابه|آیات محکم]] و [[محکم و متشابه|آیات متشابهی]] است که با هم رابطه لفظی ندارند.
در این شیوه، مفسر نیازمند توجه به مضامین مشترک میان آیات و تحلیل و بررسی رابطه آن هاست. نمونه واضح آیاتی که با این شیوه تفسیر می‌شوند [[محکم و متشابه|آیات محکم]] و [[محکم و متشابه|آیات متشابهی]] است که با هم رابطه لفظی ندارند.


=== مکمل بودن دو شیوه ===
===مکمل بودن دو شیوه===
شیوه نخست مرحله لازم و نه کافی در تفسیر قرآن به قرآن است، پس این دو شیوه مکمّل یکدیگر خواهند بود. در این دو شیوه رابطه آیات با یکدیگر، معمولاً در گونه‌های زیر سامان می‌یابد:
شیوه نخست مرحله لازم و نه کافی در تفسیر قرآن به قرآن است، پس این دو شیوه مکمّل یکدیگر خواهند بود. در این دو شیوه رابطه آیات با یکدیگر، معمولاً در گونه‌های زیر سامان می‌یابد:
# اجمال و تفصیل: در این گونه، مفهومِ سربسته و مجمل یک آیه در آیه دیگر باز شده و تفاصیل آن روشن می‌گردد؛ مانند تفصیل شرایط [[نماز]] و اوقات شرعی آن در آیات ۷۸ [[سوره اسراء|اسراء]] و ۱۱۴ [[سوره هود|هود]] و ۱۰۲ [[سوره نساء|نساء]] و... نسبت به آیات سربسته درباره اصل نماز؛ همچون آیه ۴۳ [[سوره بقره|بقره]]؛ یا بیان تفصیلی شب نزول [[قرآن]] در آیه ۱ [[سوره قدر|قدر]]و ۱۸۵ [[سوره بقره|بقره]] نسبت به آیه ۳ [[سوره دخان|دخان]]، یا بیان تفصیلی بهره‌مندان از نعمت ویژه الهی در آیه ۶۹ [[سوره نساء|نساء]] که در آیه ۷ [[سوره حمد|حمد]] به اجمال آمده است؛<ref>ر. ک: المنهج الاثری، ص۷۲</ref> همچنین رابطه اجمال و تفصیل در آیات قصص به گونه بارزتری قابل جست وجوست؛<ref>ر. ک: همان، ص۷۳</ref> به عنوان نمونه اجمال قصّه [[حضرت موسی(ع)]] و [[فرعون]] را در آیات ۳۸ - ۴۰ [[سوره ذاریات|ذاریات]] با تفاصیل آن قصه در آیات ۱۷۴ - ۱۰۳ [[سوره اعراف|اعراف]] و نیز اجمال قصه [[حضرت هود(ع)]] و [[قوم عاد]] را در آیات ۴۱ - ۴۲ [[سوره ذاریات|ذاریات]] با تفاصیل آن در آیات ۵۰ - ۶۰ [[سوره هود|هود]] می‌توان مقایسه کرد.
#اجمال و تفصیل: در این گونه، مفهومِ سربسته و مجمل یک آیه در آیه دیگر باز شده و تفاصیل آن روشن می‌گردد؛ مانند تفصیل شرایط [[نماز]] و اوقات شرعی آن در آیات ۷۸ [[سوره اسراء|اسراء]] و ۱۱۴ [[سوره هود|هود]] و ۱۰۲ [[سوره نساء|نساء]] و... نسبت به آیات سربسته درباره اصل نماز؛ همچون آیه ۴۳ [[سوره بقره|بقره]]؛ یا بیان تفصیلی شب نزول [[قرآن]] در آیه ۱ [[سوره قدر|قدر]]و ۱۸۵ [[سوره بقره|بقره]] نسبت به آیه ۳ [[سوره دخان|دخان]]، یا بیان تفصیلی بهره‌مندان از نعمت ویژه الهی در آیه ۶۹ [[سوره نساء|نساء]] که در آیه ۷ [[سوره حمد|حمد]] به اجمال آمده است؛<ref>ر. ک: المنهج الاثری، ص۷۲</ref> همچنین رابطه اجمال و تفصیل در آیات قصص به گونه بارزتری قابل جست وجوست؛<ref>ر. ک: همان، ص۷۳</ref> به عنوان نمونه اجمال قصّه [[حضرت موسی(ع)]] و [[فرعون]] را در آیات ۳۸ - ۴۰ [[سوره ذاریات|ذاریات]] با تفاصیل آن قصه در آیات ۱۷۴ - ۱۰۳ [[سوره اعراف|اعراف]] و نیز اجمال قصه [[حضرت هود(ع)]] و [[قوم عاد]] را در آیات ۴۱ - ۴۲ [[سوره ذاریات|ذاریات]] با تفاصیل آن در آیات ۵۰ - ۶۰ [[سوره هود|هود]] می‌توان مقایسه کرد.
# اجمال و تبیین (تشابه زدایی): در این گونه، اجمال و پیچیدگی خاصی در مفهوم یک [[آیه]] با توضیح و شرح آیه دیگر برطرف می‌شود، چنان که تشابه آیه ۷ بقره: {{متن قرآن|خَتَمَ اللّهُ عَلی قُلوبِهِم‌|سوره= [[سوره بقره|بقره]]|آیه= ۷}} که مهر خوردن دل‌های کافران (و بسته شدن باب هدایت بر آنان) را به خداوند نسبت می‌دهد، در [[روایت|روایتی]] از [[امام رضا(ع)]] به قرینه آیه ۱۵۵ نساء: {{متن قرآن|بَل طَبَعَ اللّهُ عَلَیها بِکفرِهِم فَلا یؤمِنونَ اِلاّ قَلیلا‌|سوره= [[سوره نساء|نساء]]|آیه= ۱۵۵}} که آن را ناشی از [[کفر]] خود آن‌ها شمرده است، برطرف شده است؛<ref>عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۱۱۳؛ البرهان فی علوم القرآن، ج۱، ص۱۳۳</ref> نیز ارجاع آیات متشابه در حوزه صفات الهی؛ به عنوان مثال تبیین و تشابه زدایی از مفهوم استقرار خداوند بر [[عرش]] در آیه ۵ [[سوره طه|طه]] و مفهوم [[رؤیت خدا|رؤیت الهی]] در آیه ۲۳ [[سوره قیامت|قیامت]] با آیات محکم مانند آیه ۱۱ [[سوره شوری|شوری]]: {{متن قرآن|لَیسَ کمِثلِهِ شَیءٌ...‌|سوره= [[سوره شوری|شوری]]|آیه= ۱۱}} و آیه ۱۰۳ [[سوره انعام|انعام]]: {{متن قرآن|لا تُدرِکهُ الاَبصـر...‌|سوره= [[سوره انعام|انعام]]|آیه=  ۱۰۳}} و رفع شبهه جسمانیت و شباهت خدا به انسان<ref>البرهان فی علوم القرآن، ج۲، ص۵۱، ۷۱</ref> در همین راستا قابل توجه‌اند.
#اجمال و تبیین (تشابه زدایی): در این گونه، اجمال و پیچیدگی خاصی در مفهوم یک [[آیه]] با توضیح و شرح آیه دیگر برطرف می‌شود، چنان که تشابه آیه ۷ بقره: {{متن قرآن|خَتَمَ اللّهُ عَلی قُلوبِهِم‌|سوره= [[سوره بقره|بقره]]|آیه= ۷}} که مهر خوردن دل‌های کافران (و بسته شدن باب هدایت بر آنان) را به خداوند نسبت می‌دهد، در [[روایت|روایتی]] از [[امام رضا(ع)]] به قرینه آیه ۱۵۵ نساء: {{متن قرآن|بَل طَبَعَ اللّهُ عَلَیها بِکفرِهِم فَلا یؤمِنونَ اِلاّ قَلیلا‌|سوره= [[سوره نساء|نساء]]|آیه= ۱۵۵}} که آن را ناشی از [[کفر]] خود آن‌ها شمرده است، برطرف شده است؛<ref>عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۱۱۳؛ البرهان فی علوم القرآن، ج۱، ص۱۳۳</ref> نیز ارجاع آیات متشابه در حوزه صفات الهی؛ به عنوان مثال تبیین و تشابه زدایی از مفهوم استقرار خداوند بر [[عرش]] در آیه ۵ [[سوره طه|طه]] و مفهوم [[رؤیت خدا|رؤیت الهی]] در آیه ۲۳ [[سوره قیامت|قیامت]] با آیات محکم مانند آیه ۱۱ [[سوره شوری|شوری]]: {{متن قرآن|لَیسَ کمِثلِهِ شَیءٌ...‌|سوره= [[سوره شوری|شوری]]|آیه= ۱۱}} و آیه ۱۰۳ [[سوره انعام|انعام]]: {{متن قرآن|لا تُدرِکهُ الاَبصـر...‌|سوره= [[سوره انعام|انعام]]|آیه=  ۱۰۳}} و رفع شبهه جسمانیت و شباهت خدا به انسان<ref>البرهان فی علوم القرآن، ج۲، ص۵۱، ۷۱</ref> در همین راستا قابل توجه‌اند.
# عموم و خصوص: در این گونه، آیه حاوی بیان عامی است که خصوصیات آن در بخش‌های دیگر آمده است؛ مثلا در آیه ۲۵۴ بقره: {{متن قرآن|یومٌ لا بَیعٌ فیهِ ولا خُلَّةٌ ولا شَفـعَةٌ‌|سوره= [[سوره بقره|بقره]]|آیه= ۲۵۴}} به نحو عموم روابط دوستانه دنیوی را در قیامت منقطع شمرده؛ ولی در آیه ۶۷ [[سوره زخرف|زخرف]]: {{متن قرآن|الاَخِلاّءُ یومَئِذ بَعضُهُم لِبَعض عَدُوٌّ اِلاَّ المُتَّقین‌|سوره= [[سوره زخرف|زخرف]]|آیه= ۶۷}} این عموم نسبت به [[تقوا|متقین]] و روابط دوستانه آنان تخصیص خورده است؛ نیز عمومیت نفی [[شفاعت]] در آیه ۲۵۴ بقره، در آیاتی چون ۲۶ [[سوره نجم|نجم]] و ۲۵۵ بقره و ۸۷ [[سوره مریم|مریم]] تخصیص خورده یا عمومیت نفی [[علم غیب]] از غیر [[خدا]] در آیه ۶۵ [[سوره نمل|نمل]] با آیاتی چون ۴۹ [[سوره هود|هود]] و ۱۰۲ [[سوره یوسف|یوسف]] و ۲۶ - ۲۷ [[سوره جن|جنّ]] به نوعی تخصیص خورده است. در مسائل فقهی نیز عمومیت [[حکم عده]] [[طلاق|زنان مطلّقه]] در صدر آیه ۲۲۸ بقره به قرینه ذیل آیه، مخصوص [[طلاق|طلاق رجعی]] تلقی شده است.<ref>البرهان فی علوم القرآن، ج۲، ص۲۲۱؛ الاتقان، ج۱، ص۵۴۸</ref> رابطه نسخ میان برخی آیات را که نوعی تخصیص در زمان حکم است، می‌توان در همین گونه مورد توجه قرار داد.
#عموم و خصوص: در این گونه، آیه حاوی بیان عامی است که خصوصیات آن در بخش‌های دیگر آمده است؛ مثلا در آیه ۲۵۴ بقره: {{متن قرآن|یومٌ لا بَیعٌ فیهِ ولا خُلَّةٌ ولا شَفـعَةٌ‌|سوره= [[سوره بقره|بقره]]|آیه= ۲۵۴}} به نحو عموم روابط دوستانه دنیوی را در قیامت منقطع شمرده؛ ولی در آیه ۶۷ [[سوره زخرف|زخرف]]: {{متن قرآن|الاَخِلاّءُ یومَئِذ بَعضُهُم لِبَعض عَدُوٌّ اِلاَّ المُتَّقین‌|سوره= [[سوره زخرف|زخرف]]|آیه= ۶۷}} این عموم نسبت به [[تقوا|متقین]] و روابط دوستانه آنان تخصیص خورده است؛ نیز عمومیت نفی [[شفاعت]] در آیه ۲۵۴ بقره، در آیاتی چون ۲۶ [[سوره نجم|نجم]] و ۲۵۵ بقره و ۸۷ [[سوره مریم|مریم]] تخصیص خورده یا عمومیت نفی [[علم غیب]] از غیر [[خدا]] در آیه ۶۵ [[سوره نمل|نمل]] با آیاتی چون ۴۹ [[سوره هود|هود]] و ۱۰۲ [[سوره یوسف|یوسف]] و ۲۶ - ۲۷ [[سوره جن|جنّ]] به نوعی تخصیص خورده است. در مسائل فقهی نیز عمومیت [[حکم عده]] [[طلاق|زنان مطلّقه]] در صدر آیه ۲۲۸ بقره به قرینه ذیل آیه، مخصوص [[طلاق|طلاق رجعی]] تلقی شده است.<ref>البرهان فی علوم القرآن، ج۲، ص۲۲۱؛ الاتقان، ج۱، ص۵۴۸</ref> رابطه نسخ میان برخی آیات را که نوعی تخصیص در زمان حکم است، می‌توان در همین گونه مورد توجه قرار داد.
# اطلاق و تقیید: در این گونه، بیان و حکم مطلق در برخی آیات، در آیه دیگر مقید می‌شود، چنان که اطلاق حبط عمل [[مرتد]] در آیه ۵ [[سوره مائده|مائده]] با آیه ۲۱۷ بقره به صورت مرگ او در حال [[کفر]] و [[مرتد|ارتداد]]، مقید شده است<ref>البرهان فی علوم القرآن، ج۲، ص۱۵ - ۱۶</ref> یا اطلاق تحریم خون در آیه ۳ مائده به قرینه آیه ۱۴۵ [[سوره انعام|انعام]] به خون جاری و بیرون آمده از بدن حیوان (دم مسفوح) مقید شده است.<ref>تعریف الدارسین، ص۱۶۶</ref>
#اطلاق و تقیید: در این گونه، بیان و حکم مطلق در برخی آیات، در آیه دیگر مقید می‌شود، چنان که اطلاق حبط عمل [[مرتد]] در آیه ۵ [[سوره مائده|مائده]] با آیه ۲۱۷ بقره به صورت مرگ او در حال [[کفر]] و [[مرتد|ارتداد]]، مقید شده است<ref>البرهان فی علوم القرآن، ج۲، ص۱۵ - ۱۶</ref> یا اطلاق تحریم خون در آیه ۳ مائده به قرینه آیه ۱۴۵ [[سوره انعام|انعام]] به خون جاری و بیرون آمده از بدن حیوان (دم مسفوح) مقید شده است.<ref>تعریف الدارسین، ص۱۶۶</ref>


=== گسترۀ تفسیر قرآن به قرآن ===
===گسترۀ تفسیر قرآن به قرآن===
نکته مهم آن که نظر به وسعت حوزه‌ها و مراتب معنایی آیات قرآن، روش تفسیر قرآن به قرآن طیف گسترده‌ای را در برمی‌گیرد و بسته به میزان ژرف‌اندیشی و جامع‌نگری مفسران، توسعه پذیر است؛ مثلاً در نگرش قرآنی پیشوایان دین که به ابعاد مختلف معانی و معارف قرآن در گذر زمان، اشراف داشته‌اند، نمونه‌های نابی از دریافت معانی باطنی و تأویلی در پرتو آیات گزارش شده است که معمولاً از افق نگاه توده مفسران پنهان می‌مانند.<ref>تفسیر موضوعی، ج۱، ص۳۷۴ ـ ۳۷۹، «‌قرآن در قرآن‌»</ref> تفسیر «‌احیای نفس‌» در آیه ۳۲ مائده: {{متن قرآن|و مَن اَحیاها فَکاَنَّما اَحیا النّاسَ جَمیعـًا‌|سوره=[[سوره مائده|مائده]]|آیه= ۳۲}} به هدایت معنوی<ref>البرهان، ج۲، ص۲۸۱ ـ ۲۸۳؛ نورالثقلین، ج۱، ص۶۱۸]</ref>و تفسیر «‌نظر به طعام‌» در آیه ۲۴ [[سوره عبس|عبس]] به بررسی علم و مأخذ آن<ref>الکافی، ج۱، ص۵۰</ref> و تفسیر «‌قضای تَفَث‌» در آیه ۲۹[[سوره حج|حجّ]]: {{متن قرآن|ثُمَّ لیقضوا تَفَثَهُم‌|سوره= [[سوره حج|حجّ]]|آیه= ۲۹}} به دیدار [[مؤمن|مؤمنانه]] با [[امام معصوم|امام معصوم علیه‌السلام]]<ref>من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۴۸۵</ref>، نمونه‌هایی از این قبیل‌اند. در مرتبه‌ای پایین‌تر مفسران ژرف اندیش در پرتو ارشادات کلیدی آنان، می‌توانند به دریافت‌های تفسیری ژرف و گسترده‌ای نایل آیند که کوشش‌های ارجمند بسیاری از [[فقیه|فقیهان]]، [[حکیم|حکیمان]] و [[عارف|عارفان]] در تحلیل معضلات معرفتی مرتبط با حوزه دانش خویش به مدد آیات قرآن در این راستایند.<ref>الصافی، ج۱، ص۲۹ - ۳۵؛ تسنیم، ج۱، ص۱۱۷ - ۱۳۱</ref> از نمونه‌های این امر، جست وجوی آیات کلیدی و برجسته تحت عنوان «‌غرر آیات‌» در [[تفسیر المیزان]] است که در پرتو آن، معارف فرعی و متنوعی در آیات دیگر تحلیل پذیر است.<ref>المیزان، ج۱۱، ص۳۳۵؛ ج۱۲، ص۹۶، ۱۴۳، ۳۰۷؛ ج۱۳، ص۶؛ ج۱۴، ص۱۱۹؛ ج۱۵، ص۷۸، ۹۵؛ ج۱۶، ص۲۰۹؛ ج۱۷، ص۶۲، ۱۱۴</ref>
نکته مهم آن که نظر به وسعت حوزه‌ها و مراتب معنایی آیات قرآن، روش تفسیر قرآن به قرآن طیف گسترده‌ای را در برمی‌گیرد و بسته به میزان ژرف‌اندیشی و جامع‌نگری مفسران، توسعه پذیر است؛ مثلاً در نگرش قرآنی پیشوایان دین که به ابعاد مختلف معانی و معارف قرآن در گذر زمان، اشراف داشته‌اند، نمونه‌های نابی از دریافت معانی باطنی و تأویلی در پرتو آیات گزارش شده است که معمولاً از افق نگاه توده مفسران پنهان می‌مانند.<ref>تفسیر موضوعی، ج۱، ص۳۷۴ ـ ۳۷۹، «‌قرآن در قرآن‌»</ref> تفسیر «‌احیای نفس‌» در آیه ۳۲ مائده: {{متن قرآن|و مَن اَحیاها فَکاَنَّما اَحیا النّاسَ جَمیعـًا‌|سوره=[[سوره مائده|مائده]]|آیه= ۳۲}} به هدایت معنوی<ref>البرهان، ج۲، ص۲۸۱ ـ ۲۸۳؛ نورالثقلین، ج۱، ص۶۱۸]</ref>و تفسیر «‌نظر به طعام‌» در آیه ۲۴ [[سوره عبس|عبس]] به بررسی علم و مأخذ آن<ref>الکافی، ج۱، ص۵۰</ref> و تفسیر «‌قضای تَفَث‌» در آیه ۲۹[[سوره حج|حجّ]]: {{متن قرآن|ثُمَّ لیقضوا تَفَثَهُم‌|سوره= [[سوره حج|حجّ]]|آیه= ۲۹}} به دیدار [[مؤمن|مؤمنانه]] با [[امام معصوم|امام معصوم علیه‌السلام]]<ref>من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۴۸۵</ref>، نمونه‌هایی از این قبیل‌اند. در مرتبه‌ای پایین‌تر مفسران ژرف اندیش در پرتو ارشادات کلیدی آنان، می‌توانند به دریافت‌های تفسیری ژرف و گسترده‌ای نایل آیند که کوشش‌های ارجمند بسیاری از [[فقیه|فقیهان]]، [[حکیم|حکیمان]] و [[عارف|عارفان]] در تحلیل معضلات معرفتی مرتبط با حوزه دانش خویش به مدد آیات قرآن در این راستایند.<ref>الصافی، ج۱، ص۲۹ - ۳۵؛ تسنیم، ج۱، ص۱۱۷ - ۱۳۱</ref> از نمونه‌های این امر، جست وجوی آیات کلیدی و برجسته تحت عنوان «‌غرر آیات‌» در [[تفسیر المیزان]] است که در پرتو آن، معارف فرعی و متنوعی در آیات دیگر تحلیل پذیر است.<ref>المیزان، ج۱۱، ص۳۳۵؛ ج۱۲، ص۹۶، ۱۴۳، ۳۰۷؛ ج۱۳، ص۶؛ ج۱۴، ص۱۱۹؛ ج۱۵، ص۷۸، ۹۵؛ ج۱۶، ص۲۰۹؛ ج۱۷، ص۶۲، ۱۱۴</ref>


=== تفسیر آیات بر اساس قرائات مختلف ===
===تفسیر آیات بر اساس قرائات مختلف===
برخی پژوهش گران، تفسیر آیات بر اساس قرائات مختلف را نیز در شمار روش‌های تفسیر قرآن به قرآن تلقی کرده‌اند.<ref>التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۴۰؛ اصول التفسیر و قواعده، ص۱۱۶؛ تعریف الدارسین، ص۱۶۸</ref> ظاهراً این امر مبتنی بر دیدگاه وحدت قرآن و قرائات<ref>التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۴۰؛ تعریف الدارسین، ص۱۶۸</ref> و اعتبار قرائات متعدد به مثابه متن قرآن است؛ اما بر اساس دیدگاه وحدت [[نزول قرآن]] در باور [[شیعه|شیعی]] و متکی به [[روایات]] [[اهل بیت|اهل بیت علیهم السلام]] <ref>الکافی، ج۲، ص۶۳۰؛ البیان، ص۱۷۷؛ التمهید، ج۲، ص۱۷۰ - ۱۷۴</ref>سخن فوق استوار نیست. نهایت آن که بتوان روایات معتبر حاوی قرائتی متفاوت با متن [[تواتر|متواتر]] و مشهور قرآنی را در حکم روایات تفسیری تلقی کرد که طبعاً از این بحث بیرون‌اند.
برخی پژوهش گران، تفسیر آیات بر اساس قرائات مختلف را نیز در شمار روش‌های تفسیر قرآن به قرآن تلقی کرده‌اند.<ref>التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۴۰؛ اصول التفسیر و قواعده، ص۱۱۶؛ تعریف الدارسین، ص۱۶۸</ref> ظاهراً این امر مبتنی بر دیدگاه وحدت قرآن و قرائات<ref>التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۴۰؛ تعریف الدارسین، ص۱۶۸</ref> و اعتبار قرائات متعدد به مثابه متن قرآن است؛ اما بر اساس دیدگاه وحدت [[نزول قرآن]] در باور [[شیعه|شیعی]] و متکی به [[روایات]] [[اهل بیت|اهل بیت علیهم السلام]] <ref>الکافی، ج۲، ص۶۳۰؛ البیان، ص۱۷۷؛ التمهید، ج۲، ص۱۷۰ - ۱۷۴</ref>سخن فوق استوار نیست. نهایت آن که بتوان روایات معتبر حاوی قرائتی متفاوت با متن [[تواتر|متواتر]] و مشهور قرآنی را در حکم روایات تفسیری تلقی کرد که طبعاً از این بحث بیرون‌اند.


== مخالفت‌ها ==
==مخالفت‌ها==
مخالفت با روش تفسیر قرآن به قرآن به مثابه روشی تفسیری پیشینه‌ای کهن به قدمت خود این روش در تاریخ تفسیر دارد. مهم‌ترین جریان‌هایی که به این مخالفت‌ها دامن زده‌اند، جریان‌های حدیث‌گرای [[اهل سنت|سنّی]] و [[شیعه|شیعی]] هستند. شاخه افراطی این جریان‌ها که اساساً فهم [[قرآن]] را جز به مدد [[روایت]] روا ندانسته، <ref>جامع البیان، ج۱، ص۶۱؛ ر. ک: تفسیر ماوردی، ج۱، ص۳۴؛ مقدمة جامع التفاسیر، ص۹۳؛ التبیان، ج۹، ص۳۰۳؛ ج۱، ص۴</ref> هیچ یک از سه رویکرد پیش گفته تفسیری را برنمی تابد.
مخالفت با روش تفسیر قرآن به قرآن به مثابه روشی تفسیری پیشینه‌ای کهن به قدمت خود این روش در تاریخ تفسیر دارد. مهم‌ترین جریان‌هایی که به این مخالفت‌ها دامن زده‌اند، جریان‌های حدیث‌گرای [[اهل سنت|سنّی]] و [[شیعه|شیعی]] هستند. شاخه افراطی این جریان‌ها که اساساً فهم [[قرآن]] را جز به مدد [[روایت]] روا ندانسته، <ref>جامع البیان، ج۱، ص۶۱؛ ر. ک: تفسیر ماوردی، ج۱، ص۳۴؛ مقدمة جامع التفاسیر، ص۹۳؛ التبیان، ج۹، ص۳۰۳؛ ج۱، ص۴</ref> هیچ یک از سه رویکرد پیش گفته تفسیری را برنمی تابد.


خط ۱۱۱: خط ۱۱۱:
به طور خاص مخالفت برخی از دانشمندان شیعی متأخر با روش [[علامه طباطبایی]] در رویکرد سوم به برداشت نادرستی از مبانی تفسیری وی و مباحث انتزاعی پیرامون آن بازمی‌گردد و مخالفان، دیدگاه منفی خود را به آرای تفسیری خاصی از او که بر روش مزبور متکی بوده و با نادیده گرفتن روایات تفسیری معتبر حاصل آمده باشد، مستند نکرده‌اند. اصولا به نظر می‌رسد، ایشان بیش از دیگران به مراجعه به روایات تفسیری اهتمام داشته و تفسیر خود را مسبوق به مطالعه روشمند و دقیق انبوه روایات تفسیری نگاشته است،<ref>ر. ک: المیزان، ج۱، ص۱۲؛ ج۳، ص۸۷؛ قرآن در اسلام، ص۳۷، ۶۱</ref> منتها دلالت‌های روایی را توقف‌گاه و منزلگاه تفسیر نمی‌داند، بلکه معتقد است روایات اولا باید با دلالت‌های خود قرآن سنجیده شوند،<ref>ر. ک: المیزان، ج۳، ص۸۷</ref> ثانیاً روش تفسیر کردن را در اختیار قرار دهند؛ نه آنکه چون آموزگاری ساده، صرفاً به معنا کردن آیات بپردازند.<ref>همان، ص۸۵</ref>
به طور خاص مخالفت برخی از دانشمندان شیعی متأخر با روش [[علامه طباطبایی]] در رویکرد سوم به برداشت نادرستی از مبانی تفسیری وی و مباحث انتزاعی پیرامون آن بازمی‌گردد و مخالفان، دیدگاه منفی خود را به آرای تفسیری خاصی از او که بر روش مزبور متکی بوده و با نادیده گرفتن روایات تفسیری معتبر حاصل آمده باشد، مستند نکرده‌اند. اصولا به نظر می‌رسد، ایشان بیش از دیگران به مراجعه به روایات تفسیری اهتمام داشته و تفسیر خود را مسبوق به مطالعه روشمند و دقیق انبوه روایات تفسیری نگاشته است،<ref>ر. ک: المیزان، ج۱، ص۱۲؛ ج۳، ص۸۷؛ قرآن در اسلام، ص۳۷، ۶۱</ref> منتها دلالت‌های روایی را توقف‌گاه و منزلگاه تفسیر نمی‌داند، بلکه معتقد است روایات اولا باید با دلالت‌های خود قرآن سنجیده شوند،<ref>ر. ک: المیزان، ج۳، ص۸۷</ref> ثانیاً روش تفسیر کردن را در اختیار قرار دهند؛ نه آنکه چون آموزگاری ساده، صرفاً به معنا کردن آیات بپردازند.<ref>همان، ص۸۵</ref>


== پانویس ==
==پانویس==
{{پانوشت}}
{{پانوشت}}


== منابع ==
==منابع==
{{منابع}}
{{منابع}}
* ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م. ۶۳۰ق.)، الکامل فی التاریخ، به کوشش عبدالله القاضی، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۰۷ق.
* ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م. ۶۳۰ق.)، الکامل فی التاریخ، به کوشش عبدالله القاضی، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۰۷ق.
خط ۱۹۲: خط ۱۹۲:
{{پایان}}
{{پایان}}


== پیوند به بیرون ==
==پیوند به بیرون==
* منبع مقاله: [http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/8/29.htm جلد۸ دائرة المعارف قرآن کریم]
*منبع مقاله: [http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/8/29.htm جلد۸ دائرة المعارف قرآن کریم]