پرش به محتوا

حضرت محمد صلی الله علیه و آله: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۱۸: خط ۱۱۸:
انزوای بنی‌هاشم دو یا سه سال طول کشید. در این مدت که آنان در سختی به سر می‌بردند، چند تن از خویشاوندان، شبانه برای آنها گندم می‌بردند. شبی [[ابوجهل]] که با بنی‌هاشم دشمنی می‌کرد، از این ماجرا آگاه شد و مانع شد که [[حکیم بن حزام]] برای [[حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها|خدیجه]] بار گندم ببرد. همین سبب شد گروهی پشیمان شده و به حمایت از بنی‌هاشم برخاستند. آنها می‌گفتند چرا [[بنی‌مخزوم]] در نعمت به سر ببرند و پسران هاشم و عبدالمطلب در سختی بمانند. سرانجام گفتند این عهدنامه باید باطل شود. جمعی از شرکت‌کنندگان در پیمان، تصمیم گرفتند آن را پاره کنند. به روایت ابن‌اسحاق ([[سال ۸۰ هجری قمری|۸۰]]-[[سال ۱۵۱ هجری قمری|۱۵۱ق]])، نخستین سیره‌نویس درباره پیامبر(ص)، وقتی سراغ پیمان‌نامه رفتند، دیدند موریانه آن را خورده و تنها جمله «باسمک اللهم» از آن باقی مانده است.<ref> ابن اسحاق، سیره ابن اسحاق، ۱۳۹۸ق، ص۱۶۶ و ۱۶۷؛ شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ۱۳۹۰ش، ص۵۳.</ref>
انزوای بنی‌هاشم دو یا سه سال طول کشید. در این مدت که آنان در سختی به سر می‌بردند، چند تن از خویشاوندان، شبانه برای آنها گندم می‌بردند. شبی [[ابوجهل]] که با بنی‌هاشم دشمنی می‌کرد، از این ماجرا آگاه شد و مانع شد که [[حکیم بن حزام]] برای [[حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها|خدیجه]] بار گندم ببرد. همین سبب شد گروهی پشیمان شده و به حمایت از بنی‌هاشم برخاستند. آنها می‌گفتند چرا [[بنی‌مخزوم]] در نعمت به سر ببرند و پسران هاشم و عبدالمطلب در سختی بمانند. سرانجام گفتند این عهدنامه باید باطل شود. جمعی از شرکت‌کنندگان در پیمان، تصمیم گرفتند آن را پاره کنند. به روایت ابن‌اسحاق ([[سال ۸۰ هجری قمری|۸۰]]-[[سال ۱۵۱ هجری قمری|۱۵۱ق]])، نخستین سیره‌نویس درباره پیامبر(ص)، وقتی سراغ پیمان‌نامه رفتند، دیدند موریانه آن را خورده و تنها جمله «باسمک اللهم» از آن باقی مانده است.<ref> ابن اسحاق، سیره ابن اسحاق، ۱۳۹۸ق، ص۱۶۶ و ۱۶۷؛ شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ۱۳۹۰ش، ص۵۳.</ref>


به گزارش [[ابن هشام]] (درگذشت۲۱۳ یا ۲۱۸ق)، محدث و مورخ قرن دوم قمری ابوطالب به انجمن قریش رفت و گفت: برادرزاده‌ام می‌گوید موریانه پیمان‌نامه‌ای را که نوشته‌اید خورده و تنها نام [[خدا]] را باقی گذاشته است. ببینید اگر سخن او راست است محاصره ما را بشکنید و اگر دروغ می‌گوید او را به شما خواهم سپرد. چون به سروقت نامه رفتند، دیدند موریانه همه آن را جز نام خدا خورده است. بدین ترتیب پیمان محاصره بنی‌هاشم شکسته شد.»<ref name="shahi53"/>
به گزارش [[ابن‌هشام]] مورخ قرن دوم قمری، ابوطالب به انجمن قریش رفت و گفت: برادرزاده‌ام می‌گوید موریانه پیمان‌نامه‌ای را که نوشته‌اید خورده و تنها نام [[خدا]] را باقی گذاشته است. ببینید اگر سخن او راست است محاصره ما را بشکنید و اگر دروغ می‌گوید او را به شما خواهم سپرد. چون به سروقت نامه رفتند، دیدند موریانه همه آن را جز نام خدا خورده است. بدین ترتیب پیمان محاصره بنی‌هاشم شکسته شد.»<ref name="shahi53"/>


===سفر به طائف===
===سفر به طائف===
پیامبر(ص) اندکی بعد از خروج از شعب ابی‌طالب، با درگذشت دو حامی خود، [[حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها|خدیجه]] و [[ابوطالب]] روبرو شد. وی برای جلب حمایت مردم [[طائف]] به آنجا سفر کرد؛ اما مردم آنجا با او بدرفتاری کرده و پیامبر به مکه بازگشت.<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، دار احیاء‌التراث العربی، ج۲، ص۶۰ -۶۳؛ طبری، تاریخ الطبری، دار احیاء‌التراث العربی، ج۲، ص۳۴۴-۳۴۶.</ref>
اندکی پس از خروج از شعب ابی‌طالب، [[حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها|خدیجه]] و [[ابوطالب]] دو حامی پیامبر از دنیا رفتند. وی برای جلب حمایت مردم [[طائف]] به آنجا سفر کرد؛ اما مردم آنجا با او بدرفتاری کرده و پیامبر به مکه بازگشت.<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، دار احیاء‌التراث العربی، ج۲، ص۶۰ -۶۳؛ طبری، تاریخ الطبری، دار احیاء‌التراث العربی، ج۲، ص۳۴۴-۳۴۶.</ref>


==هجرت به مدینه==
==هجرت به مدینه==
خط ۱۲۷: خط ۱۲۷:
====پیمان عقبه اول====
====پیمان عقبه اول====
{{اصلی|پیمان عقبه اول}}
{{اصلی|پیمان عقبه اول}}
در سال یازدهم [[بعثت]]، در مراسم [[حج]] شش تن از [[اوس و خزرج|قبیله خزرج]] با پیامبر دیدار کردند و پیامبر دین خود را بر آنها عرضه کرد. آنها با پیامبر عهد بستند که پیام دین محمد(ص) را به مردم خود ابلاغ کنند. سال بعد، در وقت حج، دوازده تن از مردم [[مدینه]] در [[عقبه]] با محمد(ص) [[بیعت]] کردند. بیعت آنان این بود که به [[خدا]]، [[شرک]] نورزند، دزدی نکنند، [[زنا]] نکنند، فرزندان خود را نکشند، [[تهمت]] نزنند، و در کارهای خیر که محمد(ص) دستور می‌دهد، از او اطاعت کنند. پیغمبر(ص) [[مصعب بن عمیر|مُصعب بن عُمیر]] را همراه آنان به [[یثرب]] فرستاد تا [[قرآن]] را به مردم تعلیم دهد و آنان را به [[اسلام]] دعوت کند و او را از وضعیت شهر و استقبال مردم از اسلام مطلع کند.<ref>شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ۱۳۹۰ش، ص۵۶.</ref>
در سال یازدهم [[بعثت]]، در مراسم [[حج]] شش تن از [[اوس و خزرج|قبیله خزرج]] با پیامبر دیدار کردند و پیامبر دین خود را بر آنها عرضه کرد. آنها با پیامبر عهد بستند که پیام دین محمد(ص) را به مردم خود ابلاغ کنند. سال بعد، در وقت حج، دوازده تن از مردم [[مدینه]] در عقبه با محمد(ص) [[بیعت]] کردند. بیعت آنان این بود که به [[خدا]]، [[شرک]] نورزند، دزدی نکنند، [[زنا]] نکنند، فرزندان خود را نکشند، [[تهمت]] نزنند، و در کارهای خیر که محمد(ص) دستور می‌دهد، از او اطاعت کنند. پیغمبر(ص) [[مصعب بن عمیر|مُصعب بن عُمیر]] را همراه آنان به [[یثرب]] فرستاد تا [[قرآن]] را به مردم تعلیم دهد و آنان را به [[اسلام]] دعوت کند و او را از وضعیت شهر و استقبال مردم از اسلام مطلع کند.<ref>شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ۱۳۹۰ش، ص۵۶.</ref>
{{گاهشمار پیامبر در مدینه}}
{{گاهشمار پیامبر در مدینه}}


====پیمان عقبه دوم====
====پیمان عقبه دوم====
{{اصلی| بیعت عقبه}}
{{اصلی| بیعت عقبه}}
[[سال ۱۳ بعثت]]، در موسم حج، ۷۳ مرد و زن از قبیله [[خزرج]]، پس از فراغت از مراسم حج در عقبه گرد آمدند. پیامبر اکرم(ص) با عموی خود [[عباس بن عبدالمطلب]] نزد آنان رفت. نوشته‌اند نخستین سخنگو عباس بود که گفت:
[[سال ۱۳ بعثت]]، در موسم حج، ۷۳ مرد و زن از [[اوس و خزرج|قبیله خزرج]]، پس از فراغت از مراسم حج در عقبه گرد آمدند. پیامبر(ص) با عموی خود [[عباس بن عبدالمطلب]] نزد آنان رفت. نوشته‌اند نخستین سخنگو عباس بود که گفت: «ای مردم خزرج! محمد از ماست و تا آنجا که در توان ما بود او را از گزند مردم بازداشتیم. اکنون او می‌خواهد نزد شما بیاید. اگر در توان خود می‌بینید که او را حمایت کنید و شر مخالفان را از او بازدارید چه بهتر و گرنه از همین حالا او را رها کنید».
«ای مردم خزرج! محمد از ماست و تا آنجا که در توان ما بود او را از گزند مردم بازداشتیم. اکنون او می‌خواهد نزد شما بیاید. اگر در توان خود می‌بینید که او را حمایت کنید و شر مخالفان را از او بازدارید چه بهتر وگرنه از همین حالا او را رها کنید».
آنان در پاسخ عباس گفتند: «سخن تو را شنیدیم، اکنون ای رسول خدا! آنچه نزد تو و خدای تو پسندیده است بگو!»
آنان در پاسخ عباس گفتند: «سخن تو را شنیدیم، اکنون ای رسول خدا! آنچه نزد تو و خدای تو پسندیده است بگو!»
پیغمبر آیاتی از [[قرآن]] خواند و سپس فرمود: «با شما بیعت می‌کنم که از من همچون کسان خود حمایت کنید».
پیغمبر آیاتی از [[قرآن]] خواند و سپس فرمود: «با شما بیعت می‌کنم که از من همچون کسان خود حمایت کنید».
خط ۱۳۹: خط ۱۳۸:


====توطئه دار النَدوة====
====توطئه دار النَدوة====
وقتی [[قریش]] از پیمان پیامبر با مردم [[یثرب]] و پشتیبانی آنان از محمد(ص) مطلع شدند، پیمان‌های قبیله‌ای را نادیده گرفتند و برای کشتن پیامبر(ص) توطئه کردند. قریشیان برای یافتن راهی مناسب، نشستی در [[دارالندوه |دار الندوة]] ترتیب دادند و سرانجام به این نتیجه رسیدند که از هر قبیله‌ای جوانی آماده شود تا دسته‌ جمعی بر سر محمد(ص) بریزند و همه با هم او را بکشند. در این صورت، کشنده او یک تن نخواهد بود و بنی‌هاشم نمی‌توانند به خون خواهی وی برخیزند؛ زیرا جنگ با همه تیره‌ها برای آنان مقدور نیست و ناچار به گرفتن خون‌ بها راضی خواهند شد. در شب اجرای توطئه قریش، پیامبر اکرم(ص) به فرمان خدا از [[مکه]] خارج شد و [[علی(ع)]] در بستر او خوابید ([[لیلة المبیت]]). پیامبر با [[ابوبکر بن ابی‌قحافه]] عازم یثرب شد و سه روز در [[کوه ثور|غار ثور]] توقف کرد تا کسانی که آن دو را تعقیب می‌کردند، ناامید شدند. پیامبر اسلام سپس از بیراهه به یثرب رفت.<ref>شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ۱۳۹۰ش، ص۵۹.</ref>
وقتی قریش از پیمان پیامبر با مردم [[مدینه|یثرب]] و پشتیبانی آنان از محمد(ص) مطلع شدند، پیمان‌های قبیله‌ای را نادیده گرفتند و برای کشتن پیامبر(ص) توطئه کردند. قریشیان برای یافتن راهی مناسب، نشستی در [[دارالندوه |دارالندوة]] ترتیب دادند و سرانجام به این نتیجه رسیدند که از هر قبیله‌ای جوانی آماده شود تا دسته‌‌جمعی بر سر محمد(ص) بریزند و همه با هم او را بکشند. در این صورت، کشنده او یک تن نخواهد بود و بنی‌هاشم نمی‌توانند به خون‌خواهی وی برخیزند؛ زیرا جنگ با همه تیره‌ها برای آنان مقدور نیست و ناچار به گرفتن خون‌بها راضی خواهند شد. در شب اجرای توطئه قریش، پیامبر(ص) به فرمان خدا از [[مکه]] خارج شد و [[امام علی علیه‌السلام|علی(ع)]] در بستر او خوابید ([[لیلة المبیت]]). پیامبر با [[ابوبکر بن ابی‌قحافه]] عازم یثرب شد و سه روز در [[کوه ثور|غار ثور]] توقف کرد تا کسانی که آن دو را تعقیب می‌کردند، ناامید شدند. پیامبر اسلام سپس از بیراهه به یثرب رفت.<ref>شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ۱۳۹۰ش، ص۵۹.</ref>  


===آغاز هجرت===
===آغاز هجرت===
{{اصلی|هجرت}}
{{اصلی|هجرت}}
درباره روز خروج پیامبر(ص) از [[مکه]] و رسیدن او به [[مدینه]]، میان سیره‌نویسان اختلاف است. [[ابن هشام]] که خط سیر او را ضبط کرده، می‌نویسد نیمروز [[دوشنبه]]، [[۱۲ ربیع‌الاول]] به [[قبا]] رسید. ابن کلبی، خارج شدن پیامبر را دوشنبه [[۱ ربیع‌الاول|اول ربیع الاول]] و رسیدن او به قبا را [[جمعه]] دوازده ربیع الاول نوشته است. بعضی دیگر نوشته‌اند روز [[۸ ربیع‌الاول]] به آنجا رسید. مورخان متأخر اسلامی و اروپایی نوشته‌اند که پیامبر ۹ روز در سفر بود و روز ۱۲ ربیع الاول [[سال ۱۴ بعثت]] برابر با ۲۴ سپتامبر ۶۲۲م به [[قبا]] در نزدیکی مدینه رسید. هجرت پیامبر از [[مکه]] به [[مدینه]] مبدأ تاریخ مسلمانان قرار گرفت. رسول خدا(ص) هنگام توقف در قبا مسجدی بنا کرد که [[مسجد قبا]] نام گرفت.<ref>شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ۱۳۹۰ش، ص۵۹-۶۰.</ref>
درباره روز خروج پیامبر(ص) از [[مکه]] و رسیدن او به [[مدینه]]، میان سیره‌نویسان اختلاف است. [[ابن هشام]] که خط سیر او را ضبط کرده، می‌نویسد نیمروز [[دوشنبه]]، [[۱۲ ربیع‌الاول]] به [[قبا]] رسید. ابن کلبی، خارج شدن پیامبر را دوشنبه [[۱ ربیع‌الاول|اول ربیع الاول]] و رسیدن او به قبا را [[جمعه (روز)|جمعه]] دوازده ربیع الاول نوشته است. بعضی دیگر نوشته‌اند روز [[۸ ربیع‌الاول]] به آنجا رسید. مورخان متأخر اسلامی و اروپایی نوشته‌اند که پیامبر ۹ روز در سفر بود و روز ۱۲ ربیع الاول [[سال ۱۴ بعثت]] برابر با ۲۴ سپتامبر ۶۲۲م به [[قبا]] در نزدیکی مدینه رسید. هجرت پیامبر از [[مکه]] به [[مدینه]] مبدأ تاریخ مسلمانان قرار گرفت. رسول خدا(ص) هنگام توقف در قبا مسجدی بنا کرد که [[مسجد قبا]] نام گرفت.<ref>شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ۱۳۹۰ش، ص۵۹-۶۰.</ref>


امام علی(ع) سه روز پس از هجرت پیغمبر(ص) در مکه ماند، امانت‌های مردم نزد رسول خدا را به صاحبان آنها برگرداند، سپس با زنانی از [[بنی‌هاشم]] که [[فاطمه(س)]] جزو آنان بود، به مدینه رفت و در قبا در خانه [[کلثوم بن هدم]] به پیغمبر ملحق شد.<ref>شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ۱۳۹۰ش، ص۶۰.</ref>
امام علی(ع) سه روز پس از هجرت پیغمبر(ص) در مکه ماند، امانت‌های مردم نزد رسول خدا را به صاحبان آنها برگرداند، سپس با زنانی از [[بنی‌هاشم]] که [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|فاطمه(س)]] جزو آنان بود، به مدینه رفت و در قبا در خانه کلثوم بن هدم به پیغمبر ملحق شد.<ref>شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ۱۳۹۰ش، ص۶۰.</ref>


پیامبر(ص)، جمعه، دوازده ربیع الاول، با گروهی از بنی النجار روانه مدینه شد. نخستین [[نماز جمعه]] را در قبیله [[بنی‌سالم بن عوف]] گزارد. هنگام ورود به شهر، بزرگ هر قبیله یا رئیس هر خانواده می‌خواست پیغمبر را به خانه خود ببرد تا افتخاری بیش از دیگران بیابد، محمد(ص) گفت هر جا شترم بر زمین بخوابد، منزل خواهم کرد. محمد(ص) در پاسخ دعوت‌کنندگان گفت شتر من مأمور است و می‌داند به کجا برود. شتر در میان خانه‌های بنی‌مالک بن نجار، در زمینی که دو یتیم مالک آن بودند، بر زمین نشست. پیامبر زمین را از [[معاذ بن عفراء]]، سرپرست آن دو خرید و در آن مسجدی ساخت که اساس [[مسجدالنبی]] است. [[ابوایوب انصاری]] بار و اسباب سفر پیامبر را به خانه برد و محمد(ص) تا روزی که حجره‌ای برای وی ترتیب دادند، نزد ابوایوب به سر برد. محمد(ص) در ساختن [[مسجد]] با مسلمانان همکاری کرد.<ref>شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ۱۳۹۰ش، ص۶۳-۶۰.</ref>  
پیامبر(ص)، جمعه، دوازده ربیع الاول، با گروهی از بنی النجار روانه مدینه شد. نخستین [[نماز جمعه]] را در قبیله [[بنی‌سالم بن عوف]] گزارد. هنگام ورود به شهر، بزرگ هر قبیله یا رئیس هر خانواده می‌خواست پیغمبر را به خانه خود ببرد تا افتخاری بیش از دیگران بیابد، محمد(ص) گفت هر جا شترم بر زمین بخوابد، منزل خواهم کرد. محمد(ص) در پاسخ دعوت‌کنندگان گفت شتر من مأمور است و می‌داند به کجا برود. شتر در میان خانه‌های بنی‌مالک بن نجار، در زمینی که دو یتیم مالک آن بودند، بر زمین نشست. پیامبر زمین را از [[معاذ بن عفراء]]، سرپرست آن دو خرید و در آن مسجدی ساخت که اساس [[مسجدالنبی]] است. [[ابوایوب انصاری]] بار و اسباب سفر پیامبر را به خانه برد و محمد(ص) تا روزی که حجره‌ای برای وی ترتیب دادند، نزد ابوایوب به سر برد. محمد(ص) در ساختن [[مسجد]] با مسلمانان همکاری کرد.<ref>شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ۱۳۹۰ش، ص۶۳-۶۰.</ref>  
خط ۱۵۱: خط ۱۵۰:
[[پرونده:استقبال از پیامبر در مدینه- کتاب سیره النبی- قرن یازدهم.jpg|alt=استقبال از پیامبر(ص) در جریان هجرت به مدینه در کتاب سیره النبی که در قرن یازدهم هجری به دستور سلطان مراد سوم حاکم عثمانی و توسط سید سلیمان کسیم پاشا تهیه شده است.|thumb|استقبال از پیامبر(ص) در جریان [[هجرت به مدینه]] در کتاب سیره النبی که در قرن یازدهم هجری به دستور سلطان مراد سوم حاکم عثمانی و توسط سید سلیمان کسیم پاشا تهیه شده است.]]
[[پرونده:استقبال از پیامبر در مدینه- کتاب سیره النبی- قرن یازدهم.jpg|alt=استقبال از پیامبر(ص) در جریان هجرت به مدینه در کتاب سیره النبی که در قرن یازدهم هجری به دستور سلطان مراد سوم حاکم عثمانی و توسط سید سلیمان کسیم پاشا تهیه شده است.|thumb|استقبال از پیامبر(ص) در جریان [[هجرت به مدینه]] در کتاب سیره النبی که در قرن یازدهم هجری به دستور سلطان مراد سوم حاکم عثمانی و توسط سید سلیمان کسیم پاشا تهیه شده است.]]


مسلمانانی که به مدینه آمدند مهاجران نام گرفتند و [[انصار]] (ساکنان پیشین یثرب) آنان را در منزل خویش جای می‌دادند. پیامبر(ص) میان انصار و مهاجران، [[پیمان برادری]] برقرار کرد و خود، [[علی بن‌ابی‌طالب(ع)]] را به برادری گرفت.<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، دار احیاء‌التراث العربی، ج۲، ص۱۵۰-۱۵۳.</ref> مدتی پس از ورود به مدینه، پیامبر(ص) با اهالی شهر، از جمله [[یهودیان مدینه|یهودیان]]، [[دستور المدینه|پیمانی]] بست تا حقوق اجتماعی یکدیگر را رعایت کنند.<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، دار احیاء‌التراث العربی، ج۲، ص۱۴۷ به بعد.</ref>
مسلمانانی که به مدینه آمدند مهاجران نام گرفتند و [[انصار]] (ساکنان پیشین یثرب) آنان را در منزل خویش جای می‌دادند. پیامبر(ص) میان انصار و مهاجران، [[پیمان برادری]] برقرار کرد و خود، [[امام علی علیه‌السلام|علی بن‌ابی‌طالب(ع)]] را به برادری گرفت.<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، دار احیاء‌التراث العربی، ج۲، ص۱۵۰-۱۵۳.</ref> مدتی پس از ورود به مدینه، پیامبر(ص) با اهالی شهر، از جمله [[یهودیان مدینه|یهودیان]]، [[دستور المدینه|پیمانی]] بست تا حقوق اجتماعی یکدیگر را رعایت کنند.<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، دار احیاء‌التراث العربی، ج۲، ص۱۴۷ به بعد.</ref>


===کارشکنی‌های منافقان و یهودیان مدینه===
===کارشکنی‌های منافقان و یهودیان مدینه===