بحث:علم ذاتی خدا
عبارت «با توجه به این که مفهوم «علم» بدیهی است؛ امّا تعاریف مختلفی برای آن ارائه شده است» نياز به ويرايش ادبي نياز دارد. علي رغم اين كه ... .Kadkhodaee (بحث) ۱۵ فوریهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۰:۰۶ (UTC)
با تشکر از شما، ویرایش اعمال شد.--H.ahmadi (بحث) ۱۶ فوریهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۲:۲۱ (UTC)
چند نکته
با تشکر از زحمات نویسنده محترم و دقت نظر ایشان، نکاتی را تقدیم میکنم:
- مفهومشناسی
«علم از صفات ذات در مقابل صفات فعل است»؛ «بنا به گفتهٔ آیت الله سبحانی، الهیدانان بر این که «علم» یکی از صفات ذاتی و کمالی خداوند است، اتفاق نظر دارند».
این مطالب درست به نظر نمیرسند؛ چرا که علم فعلی از صفات فعل است. صفت فعل صفتی است که اتصاف موصوف به آن، نیازمند فرض/تحقق موجود دیگر است. از این رو، مسلما علم فعلی(علم به شئ بعد از ایجادش) از صفات فعلی خداوند است.
«در وجود یا ذات مجرد دیگری مانند نَفْسْ حضور مییابد»
این عبارت، تعبیر دقیقی نیست و در هیچ یک از منابعی که برایش ذکر شده نیامده است. همچنین فرق وجود و ذات مشخص نیست! بهتر بود از تعبیر عالِم استفاده شود. تعبیر «موجود دیگر» نیز دقیق نیست چون علم ذات به خودش، حضور موجود مجرد در موجود مجرددیگر نیست بلکه عینیت دارند.
«علم حصولی عبارت است از: حصول صورت معلوم در نزد عالم و علم حضوری، حضور خود معلوم به وجود خارجی در نزد عالم است.»
گذشته از اشکال شکلی در عبارت(«در نزد» یا ناهمخوانی صورتبندی دو تعریف، اضافه بودنِ قید «به وجود خارجی»)، یک اشکال محتوایی هم دارد: در تعریف علم حصولی، حصول صورت گفته شده است در حالی که آنجا نیز حضور است؛ فرقشان صرفا در این است که گاهی حضور معلوم باواسطه صورت ذهنی است و گاهی بی واسطه صورت ذهنی. همچنین باید قید ذهنی را افزود چرا که واقعا خودِ صورت معلوم نزد من حاضر نمی شود بلکه صورت و تصویر ذهنی آن نزد من حاضر می شود.
- برهان بر علم ذاتی خداوند
سزاوار بود ابتدا اقسام علم ذاتی خدا(علم خدا به خودش و علم خدا به مخلوقات قبل از ایجادها) بحث میشد و سپس به دلالت هر برهان بر هر یک از آنها اشاره می شد. مثلا دلیل إحکام هر دو قسم را ظاهرا اثبات می کند ولی دلیل کمال فقط به قسم اول نظر دارد.
دلیل تجرد «خداوند متعال به ذات خود علم دارد و ذاتش علّت تامهٔ همه موجودات است پس به همهٔ موجودات نیز علم دارد» نیز ناقص است و باید مقدمات دیگری افزوده شود: علت تامه حقیقت کمالات معلول را به نحو شدیدتر داراست؛ و چون خداوند به خودش علم دارد پس در مقام ذات خودش به کمالات معلولش نیز علم دارد.
عبارت نقل شده از محقق دوانی نیز عین عبارتی است که در همان بخش آمده است و تکرار بی فایده است.
- اقوال منکران علم ذاتی خداوند؛ اقوال مختلف درباره علم خداوند به اشیاء قبل از پیدایش آنها
سزاوار بود اقوال مجموعا در یک دسته بندی ذکر میشد یا اگر قرار بود در دو دسته ذکر شود، بهتر بود اقوال در هر قسم را مستقلا ذکر میفرمودند. مثلا در قسمت «اقوال منکران علم ذاتی خداوند» به قولی در باب علم خداوند به اشیاء قبل از پیدایش آنها هم اشاره میشود در حالی که در قسمت بعد، یعنی «اقوال مختلف درباره علم خداوند به اشیاء قبل از پیدایش آنها»، مجددا آرای موافقانی که درباره کیفیت این علم اختلاف دارند، ذکر میشود. --Shadpoor (بحث) ۱۶ فوریهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۶:۳۵ (UTC)
رفع چند ابهام
- با تشکر از شما از این که مقاله را با دقت مطالعه کردید و موارد دقیقی را متذکر شدید، نکاتی را در پاسخ عرض میکنم:
۱-علم فعلی از صفات فعل نیست. تقسیم علم خداوند به علم ذاتی و علم فعلی به این معنا نیست که علم فعلی خداوند از صفات فعل است؛ چرا که صفات فعلی از مقام فعل انتزاع شده و زائد بر ذات هستند در حالی که علم بطور مطلق از مقام ذات انتزاع شده و عین ذات است و تقسیم علم خداوند به ذاتی و فعلی صرفا به این اعتبار است که علم خداوند به موجودات در مقام ذاتش و علم به آنها در مرتبه ذات آنها(موجودات) معلوم شود.
۲- تعریفی که برای علم ارائه شده است(در وجود یا ذات مجرد دیگری مانند نَفْسْ حضور مییابد) رو میتوانید در منابعی که ذکر کردهام پیدا کنید و در اینجا عین عبارات منابع مذکور را میآورم(فالعلم حصولُ أمر مجرّد من المادّة لأمر مجرّد ، وإن شئت قلت : حضور شيء لشيء. نهایة الحکمة، ج۲، ص۱۵۸. فصل اول از بخش علم، صفحه آخر) و در کتاب بدایه (ولا نعني بالعلم إلا حضور شيء لشيء-فصل دوازدهم بحث علم، ص۱۵۳ و در همان مبحث علم در فصل اول می گوید: حضور وجود مجرد لوجود مجرد..ص۱۳۸.) با توجه به این تعاریف، آوردن کلمه «دیگری» ایرادی وارد نمیکند و درست است و علم و عالم و معلوم با آن که در واقع و نفس الامر اتحاد دارند و یکی هستند اما اینجا مقام تعریف است و علم و عالم در این تعریف(وجود مجردی(علم) در وجود مجردی دیگر(عالم) تغایرشان اعتباری است لذا خللی به تعریف وارد نمیکند.
۳-در نگاه اول هیچ فرقی نیست در این که در تعریف «علم حصولی» گفته شود «حصول صورت معلوم» یا «حضور صورت معلوم» و علامه طباطبایی در بدایه گاهی در تعریف علم حضوری «حصول» را بکار برده است و گفته(حصول امر مجرد عن الماده) گاهی در تعریف هر دو قسم علم حصولی و حضوری، از لفظ «حصول» استفاده کرده است (حصول المعلوم للعالم اما بماهیه او بوجوده و الاول هو العلم الحصولی و الثانی هو العلم الحضوری) ضمن اینکه دقیقتر آن است که در تعریف «علم حصولی» لفظ «حصول» استفاده شود؛ زیرا «حصول» به معنای «رسیدن» یا «بدست آورن» است و این با علم حصولی که در آن، گویی عالم باید حتما با معلوم مواجههای داشته باشد تا این علم یا صورت برای او حاصل شود و یا به آن علم برسد، مناسبتر است؛ اما در علم حضوری، مادامی که عالم وجود داشته باشد؛ معلوم همیشه حاضر است و رسیدن و بدست آوردن در کار نیست و ضمن این که در «منطق منظومه» و «حاشیه ملاعبدالله» در تعریف علم حصولی، از اصطلاح «حصول» استفاده شده و این دقیقتر است.
۴-در «دلیل تجرد» هدف، اثبات علم خداوند به ذات خویش و علم او به موجودات است و اضافه کردن این مقدمه( علت تامه حقیقت کمالات معلول را به نحو شدیدتر داراست) ارتباطی به این برهان ندارد و اگر اضافه شود، می شود همان «برهان کمال» که قبل تر ذکر شده است.
۵-«ادله منکران» و «اقوال مختلف درباره علم ذاتی خداوند» در این که هر دو مربوط به علم ذاتی خداوند هستند، مشترک میباشند اما وجه افتراقشان در این است که یک گروه(منکران) علم ذاتی را انکار کردهاند و گروه دیگر، موافق علم ذاتی بوده و فقط در کیفیت آن اختلاف کردهاند و همین «وجه افتراق» کفایت می کند در این که تحت دو عنوان ذکر شوند.
۶-این مقاله دیروز در جلسه عمومی، نقد و بررسی شد و از طرف دوستان دو اشکال عمده و بجا «طولانی بودن مقاله» و «پیچیده بودن آن» بر آن وارد شده است و پیشنهاد دوستان، «اختصار» و «فهمپذیرتر» بودن مقاله است و برای تحقق این دو امر مهم و موارد مربوط به محتوا، برای بهتر شدن کیفیت مقاله، از شما و از دوستان طلب همکاری و همفکری میکنم.
با تشکر از شما و دوستان
--H.ahmadi (بحث) ۱۸ فوریهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۳:۱۱ (UTC)
نکاتی چند
@H.ahmadi: با سلام و عرض ادب
- مطالب «جایگاه و مقام بحث» به جز سطر اول، مناسب بخش پیشینه است. پیشنهاد میشود به بخش پیشینه منتقل شود. در بخش جایگاه سعی شود بیشتر به اهمیت مدخل و علم ذاتی خدا پراخته شود.
- به نظر میرسد نیازی نیست تعریف فلاسفه از علم در مدخل بیاید. اگر هم اصرار بر آوردن آن دارید، به یادداشت منتقل شود.
- به دیدگاه متکلمان اشاره نشده است. اگر متکلمان شیعه دیدگاه خاصی دارند اشاره شود و الا گفته شود که آنها در این مسئله اظهار نظر نکردهاند. در کتب کلامی همچون کشف المراد، شوارق الالهام لاهیجی و .... به دیدگاه متلکمان و دلایل آنها بر علم خداوند اشاره شده است.
- در بخش براهین، ظاهرا هر دو برهان برای اثبات علم خدا به ذاتش است و برای اثبات علم خدا به اشیاء پیش ازپیدایش دلیلی ارائه نشده است. فقط این جمله «از آنجا که خداوند متعال به ذات خود علم دارد و ذاتش علّت تامهٔ همه موجودات است پس به همهٔ موجودات نیز علم دارد» بیان شده که کلی است و معلوم نیست که مراد، علم پیش از پیدایش موجودات است یا پس از آن یا هردو!
ضمنا برهان احکام یا اتقان هم به صورت مختصر به مدخل بیفزایید.(الاحكام و التجرد، و استناد كل شيء اليه دلائل العلم) تجرید خواجه طوسی.Bazeli (بحث) ۲۲ فوریهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۵۸ (UTC)