پرش به محتوا

اصالة الاطلاق: تفاوت میان نسخه‌ها

ویکی‌سازی
(ویکی‌سازی)
خط ۱: خط ۱:
''' اَصالة الاِطلاق‏''' به معنای ترجیح احتمال فراگیری یک حکم شرعی بر احتمال محدود بودن آن حکم نسبت به همه افراد است. اصل اطلاق از مهم‌ترین [[اصول لفظی]] است که در علم [[اصول فقه]] بحث می‌شوند و هنگامی مطرح می‌شود که در یک عبارت قید خاصی برای محدود کردن حکم نباشد، ولی از سوی دیگر احتمال محدود بودن آن نیز مطرح باشد. در این صورت اصل آن است که حکم نسبت به همه افراد و همه زمان‌ها فراگیر و مطلق أخذ شود.
''' اَصالة الاِطلاق‏''' به‌معنای ترجیح احتمال فراگیری حکم شرعی بر همه افراد، بر احتمال محدود بودن آن حکم است. اصل اطلاق از مهمترین [[اصول لفظی]] است که در علم [[اصول فقه]] بحث می‌شود و هنگامی مطرح می‌شود که قید خاصی برای محدود کردن حکم نباشد، ولی از سوی دیگر احتمال محدود بودن آن نیز مطرح باشد. در این صورت اصل آن است که حکم بر همه افراد و همه زمان‌ها فراگیر و شامل باشد.


کارکرد اصلی اصالة الاطلاق و دیگر اصول لفظی، تشخیص مراد اصلی شارع در [[قرآن|کتاب خدا]] و سنت [[چهارده معصوم|معصومین(ع)]] برای استنباط [[احکام]] است. دلیل حجیت اصالة الاطلاق، [[سیره عقلا]] و [[سیره متشرعه]] است.
کارکرد اصلی اصالة‌الاطلاق و دیگر اصول لفظی، تشخیص مراد اصلی شارع در [[قرآن|کتاب خدا]] و سنت [[چهارده معصوم|معصومان(ع)]] برای استنباط [[احکام]] است. دلیل حجیت اصالة‌الاطلاق، [[سیره عقلا]] و [[سیره متشرعه]] بیان شده است. درباره اجرای اصالةالاطلاق گفته شده است که باید پیش از اجرای آن، جستجوی کاملی درباره وجود یا عدم وجود قید انجام شده باشد و روشن شود که گوینده نیز در مقام اهمال و اجمال‌گویی نبوده است.  


اصاة الاطلاق زمانی قابل اجرا دانسته شده است که جستجوی کاملی از نبودن قید انجام شده باشد و گوینده نیز در مقام اهمال و اجمال گویی نباشد. این اصل در شبهات حکمیه قابل اجرا است و در شبهات موضوعیه و مصداقیه کاربردی ندارد.
اصالة‌الاطلاق برای گوینده و شنونده حجت دانسته شده، و در صورت عمل به این قاعده، گوینده نمی‌تواند شنونده را به‌خاطر عمل به این قاعده مؤاخذه کند و شنونده نیز نمی‌تواند ادعا کند که به دلایلی به مطلق عمل نکرده است. برخی از اصولیان معتقدند که اصالةالاطلاق نیز مانند دیگر اصول لفظی از مصادیق و زیرمجموعه‌های [[اصالة الظهور]] بوده و به این اصل برمی‌گردد.
 
اصالة الاطلاق برای گوینده و شنونده حجت دانسته شده است و در صورت عمل به این قاعده، گوینده نمی‌تواند شنونده را به خاطر عمل به این قاعده مؤاخذه کند و شنونده نیز نمی‌تواند ادعا کند که به دلایلی به مطلق عمل نکرده است.
 
برخی از اصولیان معتقدند که اصالة الاطلاق نیز مانند دیگر اصول لفظی از مصادیق و زیرمجموعه‌های [[اصالة الظهور]] بوده و به این اصل برمی‌گردد.


==جایگاه و اهمیت==
==جایگاه و اهمیت==
اصالة الاطلاق اصطلاحی در [[اصول فقه|علم اصول]] است که در بخش مباحث الفاظ و [[اصول لفظی]] از آن نام برده شده است.<ref>مظفر، اصول الفقه، ۱۴۳۰ق، ج۱، ص۷۵؛ سبحانی، الموجز فی اصول الفقه، ۱۳۸۷ش، ص۱۸؛ فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول ؛ ص۷۵.</ref> این اصل یکی از مهمترین اصول لفظی دانسته شده است.<ref>مظفر، أصول الفقه، ۱۴۳۰ق، ج۱، ص۷۴؛ مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، فرهنگ‌نامه اصول فقه، ۱۳۸۹ش، ص۱۹۷.</ref> اصالة الاطلاق و دیگر اصول لفظی به عنوان یکی از ظنون، از حیث ارزش و اعتبار، هم ردیف یقین دانسته شده‌اند و به همین جهت به «دلیل علمی» یا «[[ظن خاص|ظنون خاصّه]]» معروف‌اند.<ref>گرجی، تاریخ فقه و فقها، ۱۴۲۱ق، ص۲۵۱-۲۵۲.</ref> کارکرد اصلی این اصول تشخیص مراد اصلی شارع در [[قرآن|کتاب خدا]] و سنت [[چهارده معصوم|معصومین(ع)]] برای استنباط [[احکام]] است.<ref>مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، فرهنگ‌نامه اصول فقه، ۱۳۸۹ش، ص۶۸۰.</ref>
اصالةالاطلاق اصطلاحی در [[اصول فقه|علم اصول]] است که در بخش مباحث الفاظ و [[اصول لفظی]] بیان شده است.<ref>مظفر، اصول الفقه، ۱۴۳۰ق، ج۱، ص۷۵؛ سبحانی، الموجز فی اصول الفقه، ۱۳۸۷ش، ص۱۸؛ فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، ص۷۵.</ref> این اصل یکی از مهمترین اصول لفظی دانسته شده است.<ref>مظفر، أصول الفقه، ۱۴۳۰ق، ج۱، ص۷۴؛ مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، فرهنگ‌نامه اصول فقه، ۱۳۸۹ش، ص۱۹۷.</ref> اصالة الاطلاق و دیگر اصول لفظی به‌عنوان یکی از ظنون، از حیث ارزش و اعتبار، هم‌ردیف یقین دانسته شده‌اند و به همین جهت معروف به «دلیل علمی» یا [[ظن خاص|ظنون خاصّه]] معروف‌اند.<ref>گرجی، تاریخ فقه و فقها، ۱۴۲۱ق، ص۲۵۱-۲۵۲.</ref> کارکرد اصلی این اصول تشخیص مراد اصلی شارع در [[قرآن|کتاب خدا]] و سنت [[چهارده معصوم|معصومان(ع)]] برای استنباط [[احکام]] است.<ref>مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، فرهنگ‌نامه اصول فقه، ۱۳۸۹ش، ص۶۸۰.</ref>


مدرک و دلیل حجیت همه اصول لفظیه چون اصالة الاطلاق، [[سیره عقلا]]<ref>آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ۱۴۰۹ق، ص۲۲۲، مظفر، اصول الفقه، ۱۴۳۰ق، ج۱، ص۷۶-۷۷.</ref> و [[سیره متشرعه]]<ref>رفاعی، محاضرات فی أصول الفقه، ۱۴۲۱ق، ج۱، ص۴۱۰-۴۱۳؛ صدر، دروس فی علم الأصول، ۱۴۱۸ق، ج۱، ص۱۰۲.</ref> دانسته شده است.
مدرک و دلیل حجیت همه اصول لفظیه چون اصالةالاطلاق، [[سیره عقلا]]<ref>آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ۱۴۰۹ق، ص۲۲۲؛ مظفر، اصول الفقه، ۱۴۳۰ق، ج۱، ص۷۶-۷۷.</ref> و [[سیره متشرعه]]<ref>رفاعی، محاضرات فی أصول الفقه، ۱۴۲۱ق، ج۱، ص۴۱۰-۴۱۳؛ صدر، دروس فی علم الأصول، ۱۴۱۸ق، ج۱، ص۱۰۲.</ref> دانسته شده است.


==کارکردشناسی==
==کارکردشناسی==
اصالة الاطلاق {{یادداشت|اطلاق از ریشه طلق به معنای آزادی و رهایی است. در مقابل آن تقیید از ریشه قید و به معنای گرفتاری و در بند بودن آمده است.(محقق داماد، مباحثی از اصول فقه، ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۴۳.)}} زمانی مورد استفاده قرار می‌گیرد که لفظی از سوی گوینده یا نویسنده به صورت مطلق و بدون قید استعمال شود که قابلیت تقیید داشته باشد؛ اما در مراد گوینده تردید به وجود آید که لفظ را به صورت مطلق استعمال کرده یا همراه با قیودی است که به ما نرسیده است، در این صورت با اتکا به قاعده اصالة الاطلاق، لفظ حمل بر اطلاق و عدم وجود قید می‌شود. و چنین گفته می‌شود که اگر گوینده قیودی را در نظر داشته باید آن را بیان می‌کرد و چون بیان نکرده است به قید محتمل توجهی نمی‌شود.<ref>مظفر، اصول الفقه، ۱۴۳۰ق، ج۱، ص۷۵؛ سبحانی، الموجز فی اصول الفقه، ۱۳۸۷ش، ص۱۹؛</ref> زیرا گوینده در مقام بیان بوده و اگر مرادش همراه با قید خاصی بود آن را بیان می‌کرد.<ref>سمیعی، متن، ترجمه و شرح کامل کفایة الأصول، ۱۳۸۶ش، ج۲، ص۲۶۱.</ref>
اصالةالاطلاق {{یادداشت|اطلاق از ریشه طلق به‌معنای آزادی و رهایی است. در مقابل آن تقیید از ریشه قید و به‌معنای گرفتاری و در بند بودن آمده است.(محقق داماد، مباحثی از اصول فقه، ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۴۳.)}} زمانی مورد استفاده قرار می‌گیرد که لفظی از سوی گوینده یا نویسنده به‌صورت مطلق و بدون قید به کار گرفته شود، آن هم در حالی که قابلیت تقیید داشته باشد، اما در تشخیص مراد گوینده تردید به وجود آید که لفظ را به‌صورت مطلق استعمال کرده یا همراه با قیودی است که به ما نرسیده است؛ در این صورت با اتکا به قاعده اصالةالاطلاق، لفظ حمل بر اطلاق و عدم وجود قید می‌شود، و چنین گفته می‌شود که اگر گوینده قیودی را در نظر داشته، باید آن را بیان می‌کرد و چون بیان نکرده، به قید محتمل توجهی نمی‌شود؛<ref>مظفر، اصول الفقه، ۱۴۳۰ق، ج۱، ص۷۵؛ سبحانی، الموجز فی اصول الفقه، ۱۳۸۷ش، ص۱۹.</ref> زیرا گوینده در مقام بیان بوده و اگر مرادش همراه با قید خاصی بود، آن را بیان می‌کرد.<ref>سمیعی، متن، ترجمه و شرح کامل کفایة الأصول، ۱۳۸۶ش، ج۲، ص۲۶۱.</ref>


برخی از اصولیان چون [[محمدرضا مظفر]] پس از ذکر تعریف، به آیه‌ای از قرآن «أَحَلَّ اللَّهُ الْبَیعَ»<ref>سوره بقره، آیه ۲۷۵.</ref> اشاره کرده و گفته‌اند که اگر در معاملات شک شود که صحت معاملات، مشروط به انشا با الفاظ عربی است یا با الفاظ غیر عربی نیز منعقد می‌شود؛ در این صورت با تمسک به این قاعده به عدم اعتبار شرط و قید استناد شده و به جواز بیع با الفاظ غیر عربی حکم می‌شود؛<ref>مظفر، اصول الفقه، ۱۴۳۰ق، ج۱، ص۷۵.</ref> زیرا هیچ قید و وصف محدودکننده‌ای در کلام [[خدا|خداوند]] نیست و شنونده حق ندارد این حکم را ناظر به موارد خاصی کرده و مواردی از بیع را از شمول حکم خارج نماید.<ref>محقق داماد، مباحثی از اصول فقه، ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۴۴.</ref> برای اصاله الاطلاق مثال‌های دیگری نیز ذکر شده است.<ref>برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به: رشتی، بدائع الأفکار، قم، ص۱۰۵؛ صنقور، المعجم الأصولی، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۲۴۸.</ref>
برخی از اصولیان چون [[محمدرضا مظفر]] پس از ذکر تعریف، به آیهٔ «أَحَلَّ اللَّهُ الْبَیعَ»<ref>سوره بقره، آیه ۲۷۵.</ref> اشاره کرده و گفته‌اند که اگر در معاملات شک شود که صحت معاملات، مشروط به انشا با الفاظ عربی است یا با الفاظ غیرعربی نیز منعقد می‌شود، در این صورت با تمسک به این قاعده به عدم اعتبار شرط و قید استناد شده و به جواز بیع با الفاظ غیرعربی حکم می‌شود؛<ref>مظفر، اصول الفقه، ۱۴۳۰ق، ج۱، ص۷۵.</ref> زیرا هیچ قید و وصف محدودکننده‌ای در کلام [[خدا|خداوند]] نیست و شنونده حق ندارد این حکم را ناظر به موارد خاصی کرده و مواردی از بیع را از شمول حکم خارج نماید.<ref>محقق داماد، مباحثی از اصول فقه، ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۴۴؛ برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به: رشتی، بدائع الأفکار، قم، ص۱۰۵؛ صنقور، المعجم الأصولی، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۲۴۸.</ref>


اصاله الاطلاق برای گوینده و شنونده حجت دانسته شده است؛ بدین معنا که گوینده نمی‌تواند شنونده را به خاطر عمل به این قاعده مؤاخذه کند؛<ref>محمدی، شرح اصول فقه، ۱۳۸۷ش، ج۱، ص۶۳.</ref> همان‌گونه که شنونده نمی‌تواند ادعا کند که به دلایلی به مطلق عمل نکرده است.<ref>ولایی، فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، ۱۳۸۷ش، ص۷۶.</ref>
بنابر اصول فقه شیعه، اصالةالاطلاق برای گوینده و شنونده حجت است؛ بدین معنا که گوینده نمی‌تواند شنونده را به‌خاطر عمل به این قاعده مؤاخذه کند؛<ref>محمدی، شرح اصول فقه، ۱۳۸۷ش، ج۱، ص۶۳.</ref> همان‌گونه که شنونده نمی‌تواند ادعا کند که به دلایلی به مطلق عمل نکرده است.<ref>ولایی، فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، ۱۳۸۷ش، ص۷۶.</ref>


==شرایط استفاده از قاعده==
==شرایط استفاده از قاعده==
اصولیان برای استفاده از قاعده اصالة الاطلاق شروطی را در نظر گرفته‌اند که برخی از آنها عبارت‌اند از:
اصولیان برای استفاده از قاعده اصالةالاطلاق شروطی ذکر کرده‌اند که برخی از آنها عبارت‌اند از:
 
*در صورتی استفاده از این قاعده جایز است که پس از جستجوی کامل، قیدی یافت نشده باشد.<ref>موسوی بجنوردی، استصحاب شرح کفایة الأصول، ۱۳۸۷ش، ص۶۹.</ref>
*زمانی استفاده از این قاعده جایز دانسته شده است که جستجوی کاملی در نبودن قید انجام شده باشد و از وجود قید کاملا ناامید شده باشد.<ref>موسوی بجنوردی، استصحاب شرح کفایة الأصول، ۱۳۸۷ش، ص۶۹.</ref>
*گوینده در مقام توضیح کامل باشد و اگر در مقام اهمال و اجمال‌گویی و یا در مقام بیان به منظور جعل و تشریع قانونی باشد و فعلاً مقام عمل و امتثال آن مطرح نباشد، نمی‌توان در آن از اطلاق کلام او استفاده کرد؛ زیرا تأخیر بیان در چنین مواردی قبیح نیست.<ref>سمیعی، متن، ترجمه و شرح کامل کفایة الأصول، ۱۳۸۶ش، ج۹، ص۳۳۸-۳۳۹.</ref>{{یادداشت|برخی از محققان برای تقریب به ذهن مثالی ارائه کرده‌اند و آن اینکه شخصی در مسیر محل کار، به پزشک محل که از آشنایان اوست برخورد می‌کند و پزشک به او می‌گوید که باید دارو مصرف کند. او نمی‌تواند به داروخانه مراجعه کرده و هر دارویی را مصرف کند، زیرا دکتر در وسط راه در مقام اهمال‌گویی بوده است؛ به عبارت دیگر، سخن طبیب در مقام بیان اصل تجویز استعمال و مصرف دارو بوده است، نه در مقام بیان جزئیات.(سمیعی، متن، ترجمه و شرح کامل کفایة الأصول، ۱۳۸۶ش، ج۹، ص۳۳۸- ۳۳۹.)}}
*گوینده در مقام توضیح کامل باشد و اگر در مقام اهمال و اجمال‌گویی و یا در مقام بیان به منظور جعل و تشریع قانونی باشد و فعلا مقام عمل و امتثال آن مطرح نباشد، نمی‌توان در آن از اطلاق کلام او استفاده کرد؛ زیرا تأخیر بیان در چنین مواردی قبیح نیست.<ref>سمیعی، متن، ترجمه و شرح کامل کفایة الأصول، ۱۳۸۶ش، ج۹، ص۳۳۸- ۳۳۹.</ref> {{یادداشت|برخی از محققان برای تقریب به ذهن مثالی ارائه کرده‌اند و آن اینکه شخصی در مسیر محل کار به دکتر محل که از آشنایان اوست برخورد میکند دکتر به او می‌گوید که باید دارو مصرف کند. او نمی‌تواند به داروخانه مراجعه کرده و هر دارویی را مصرف کند. زیرا دکتر در وسط راه در مقام اهمالگویی بوده است؛ به عبارت دیگر، سخن طبیب در مقام بیان اصل تجویز استعمال و مصرف دارو بوده است و نه در مقام بیان جزئیات.(سمیعی، متن، ترجمه و شرح کامل کفایة الأصول، ۱۳۸۶ش، ج۹، ص۳۳۸- ۳۳۹.)}}
*شبهه، [[شبهه حکمیه]] باشد، نه [[شبهه موضوعیه]] و مصداقیه؛ زیرا در شبهات موضوعیه به علت اینکه مصداق محرز و معلوم نیست، استفاده از اصالةالاطلاق جایز نیست.<ref>صالحی مازندرانی، شرح کفایة الأصول، ۱۳۸۲ش، ج۱، ص۱۴۳.</ref>{{یادداشت| وقتی مولی به‌طور اطلاق می‌گوید «أکرم عالماً»، اگر درباره «زید عالم» شک شود که آیا حکم اکرام شامل او هم می‌شود یا اینکه قیدی خاص آن را از تحت عموم یا اطلاق حکم خارج کرده، به‌واسطه اصالةالاطلاق، حکم برای او هم ثابت می‌شود، زیرا شبهه حکمیه است و موضوع در آن محرز است، اما اگر درباره «زید» شک شود که آیا عالم محسوب می‌شود تا تحت حکم درآید یا اینکه عالم نیست، نمی‌توان به اصالةالاطلاق تمسّک کرد و حکم را برای او ثابت نمود، زیرا در این صورت شبهه مصداقیه شده و موضوعْ محرز نخواهد بود.(صالحی مازندرانی، شرح کفایة الأصول، ۱۳۸۲ش، ج۱، ص۱۴۳.)}}
*اصالة الاطلاق را زمانی قابل استفاده دانسته‌اند که شبهه، [[شبهه حکمیه]] بوده و [[شبهه موضوعیه]] و مصداقیه نباشد، زیرا در شبهات موضوعیه به علت اینکه مصداق محرز و معلوم نمی‌باشد، استفاده از اصالة اطلاق، جایز نیست.<ref>صالحی مازندرانی، شرح کفایة الأصول، ۱۳۸۲ش، ج۱، ص۱۴۳.</ref> {{یادداشت| وقتی مولی به‌طور اطلاق می‌گوید: «أکرم عالما»، چنانچه در مورد «زید عالم» شک شود که آیا حکم اکرام شامل او هم می‌شود یا اینکه قیدی خاص آن را از تحت عموم یا اطلاق حکم خارج کرده، به واسطه اصالة الاطلاق، حکم برای او هم ثابت می‌شود، زیرا شبهه حکمیه است و موضوع در آن محرز می‌باشد. امّا اگر در مورد «زید» شک شود که آیا عالم محسوب می‌شود تا تحت حکم درآید یا اینکه عالم نیست، نمی‌توان به أصالة الاطلاق تمسّک کرد و حکم را برای او ثابت نمود، زیرا در این صورت شبهه مصداقیه شده و موضوع، محرز نخواهد بود.(صالحی مازندرانی، شرح کفایة الأصول، ۱۳۸۲ش، ج۱، ص۱۴۳.)}}


===تشابه و تمایز اطلاق و عام===
===تشابه و تمایز اطلاق و عام===
لفظ مطلق از جهاتی به لفظ عام شباهت دارد؛ به گونه‌ای که در هر دو، نوعی شمول و گستردگی لفظ، نسبت به افراد و مصادیق متعدد وجود دارد؛ اما تفاوت عام و مطلق در این است که شمولیت عام نسبت به افراد خود از نوع دلالت لفظیه است؛ مثلا کلمه «کل» و امثال آن برای عموم وضع شده‌اند؛ اما شمولیت مطلق از نوع دلالت عقلیه است و صرف نیامدن قید در کلام، موجب اطلاق خواهد بود.<ref>امام خمینی، معتمد الأصول، ۱۴۲۰ق، ج۲، ص۳۴۸-۳۵۰؛ عدالت، ترجمه و شرح فارسی الموجز فی أصول الفقه، ۱۳۸۵ش، ص۶۵-۶۶.</ref>
لفظ مطلق از جهاتی به لفظ عام شباهت دارد؛ به‌گونه‌ای که در هر دو نوعی شمول و گستردگی لفظ ناظر به افراد و مصادیق متعدد وجود دارد، اما تفاوت عام و مطلق در این است که شمولیت عام بر افراد خود از نوع دلالت لفظیه است؛ مثلاً کلمه «کل» و امثال آن برای عموم وضع شده‌اند، اما شمولیت مطلق از نوع دلالت عقلیه است و صرف نیامدن قید در کلام موجب اطلاق خواهد بود.<ref>امام خمینی، معتمد الأصول، ۱۴۲۰ق، ج۲، ص۳۴۸-۳۵۰؛ عدالت، ترجمه و شرح فارسی الموجز فی أصول الفقه، ۱۳۸۵ش، ص۶۵-۶۶.</ref>


===شک در مراد متکلم===
===شک در مراد متکلم===
محل اجرای اصالة الاطلاق به عنوان یکی از اصول لفظی، شک در مراد متکلم است و هنگام شک در وضع و معنای کلمه{{یادداشت|مانند کلمه «صعید» که در معنای حقیقی آن شک می‌شود که در این صورت از راه تبادر یا صحت وضع و سلب و یا تصریح اهل لغت به معنای واقعی حکم می‌شود.(مظفر، أصول الفقه، ۱۴۳۰ق، ج۱، ص۷۶؛ ولایی، فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، ۱۳۸۷ش، ص۱۰۶؛ مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، فرهنگ‌نامه اصول فقه، ۱۳۸۹ش، ص۲۱۶-۲۱۷.)}} قابل اجرا نیست.<ref> اصغری، أصول الفقه با شرح فارسی، ۱۳۸۶ش، ج۱، ص۵۰-۵۲.</ref> شک در مراد متکلم زمانی دانسته شده است که معانی کلمه مشخص است؛ اما در منظور متکلم شک به وجود می‌آید که در این صورت برای تعیین معنای مورد نظر، به اصول و قواعدی که در جهت تشخیص مراد گوینده جعل شده است، تمسک می‌شود که به آن قواعد [[اصول لفظی|اصول لفظیه]] گفته می‌شود.<ref>مظفر، أصول الفقه، ۱۴۳۰ق، ج۱، ص۷۶؛ سبحانی، الموجز فی اصول الفقه، ۱۳۸۷ش، ص۱۸؛ ولایی، فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، ۱۳۸۷ش، ص۱۰۶؛ مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، فرهنگ‌نامه اصول فقه، ۱۳۸۹ش، ص۲۱۶-۲۱۷.</ref> برخی از آنها اصول لفظی وجودی هستند؛ مانند: اصالة الاطلاق، [[اصالة الظهور]]، [[اصالة الاطلاق|اصالة الحقیقة]]، [[اصالة العموم]] و برخی دیگر چون [[اصالت عدم قرینه]]، [[اصالت عدم تقیید]] و [[اصالت عدم تخصیص]] از اصول لفظی عدمی می‌باشند.<ref>مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، فرهنگ‌نامه اصول فقه، ۱۳۸۹ش، ص۲۱۶-۲۱۷.</ref>
محل اجرای اصالةالاطلاق به‌عنوان یکی از اصول لفظی، شک در مراد متکلم است و هنگام شک در وضع و معنای کلمه{{یادداشت|مانند کلمه «صعید» که در معنای حقیقی آن شک می‌شود که در این صورت از راه تبادر یا صحت وضع و سلب و یا تصریح اهل لغت به معنای واقعی حکم می‌شود.(مظفر، أصول الفقه، ۱۴۳۰ق، ج۱، ص۷۶؛ ولایی، فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، ۱۳۸۷ش، ص۱۰۶؛ مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، فرهنگ‌نامه اصول فقه، ۱۳۸۹ش، ص۲۱۶-۲۱۷.)}} قابل اجرا نیست.<ref>اصغری، أصول الفقه با شرح فارسی، ۱۳۸۶ش، ج۱، ص۵۰-۵۲.</ref> شک در مراد متکلم زمانی دانسته شده است که معانی کلمه مشخص است؛ اما در منظور متکلم شک به وجود می‌آید که در این صورت برای تعیین معنای مورد نظر، به اصول و قواعدی که در جهت تشخیص مراد گوینده جعل شده است، تمسک می‌شود که به آن قواعد [[اصول لفظی|اصول لفظیه]] گفته می‌شود.<ref>مظفر، أصول الفقه، ۱۴۳۰ق، ج۱، ص۷۶؛ سبحانی، الموجز فی اصول الفقه، ۱۳۸۷ش، ص۱۸؛ ولایی، فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، ۱۳۸۷ش، ص۱۰۶؛ مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، فرهنگ‌نامه اصول فقه، ۱۳۸۹ش، ص۲۱۶-۲۱۷.</ref> برخی از آنها اصول لفظی وجودی هستند؛ مانند: اصالة الاطلاق، [[اصالة الظهور]]، [[اصالة الاطلاق|اصالة الحقیقة]]، [[اصالة العموم]] و برخی دیگر چون [[اصالت عدم قرینه]]، [[اصالت عدم تقیید]] و [[اصالت عدم تخصیص]] از اصول لفظی عدمی می‌باشند.<ref>مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، فرهنگ‌نامه اصول فقه، ۱۳۸۹ش، ص۲۱۶-۲۱۷.</ref>


==بازگشت به اصالة الظهور==
==بازگشت به اصالة الظهور==
برخی معتقدند که همه [[اصول لفظی]] از جمله اصالة الاطلاق به [[اصالة الظهور]] برمی‌گردند<ref>مظفر، أصول الفقه، ۱۴۳۰ق، ج۱، ص۷۶؛ ولایی، فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، ۱۳۸۷ش، ص۸۸.</ref> به عبارت دیگر اصالة الحقیقة از مصادیق<ref>سبحانی، الموجز فی اصول الفقه، ۱۳۸۷ش، ص۲۰؛ گرجی، تاریخ فقه و فقها، ۱۴۲۱ق، ص۲۵۱-۲۵۲.</ref> و زیر مجموعه‌های اصالة الظهور است<ref>عدالت، ترجمه و شرح فارسی الموجز فی أصول الفقه، ۱۳۸۵ش، ص۶۹.</ref> و از خود استقلالی ندارد.<ref>سید اشرفی، نهایة الإیصال، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۲۵۴.</ref> بنابراین اعتبار آن تا زمانی است که با اصالة الظهور هماهنگ باشد؛<ref>شیروانی، تحریر اصول فقه، ۱۳۸۵ش، ص۳۶.</ref> زیرا در تمامی اصول لفظی احتمال خلاف ظاهر لفظ داده می‌شود که با اجرای آن اصول، به معنای ظاهر لفظ عمل می‌شود. مثلا در اصل اصالت اطلاق احتمال معنای خلاف ظاهر داده می‌شود که با اجرای اصول یادشده حکم به معنای ظاهر لفظ که اطلاق بوده، خواهد شد.<ref> مظفر، أصول الفقه، ۱۴۳۰ق، ج۱، ص۷۶.</ref>
به‌گفته محمدرضا مظفر، همه [[اصول لفظی]] از جمله اصالةالاطلاق به [[اصالةالظهور]] برمی‌گردد<ref>مظفر، أصول الفقه، ۱۴۳۰ق، ج۱، ص۷۶؛ ولایی، فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، ۱۳۸۷ش، ص۸۸.</ref> به عبارت دیگر اصالةالحقیقة از مصادیق<ref>سبحانی، الموجز فی اصول الفقه، ۱۳۸۷ش، ص۲۰؛ گرجی، تاریخ فقه و فقها، ۱۴۲۱ق، ص۲۵۱-۲۵۲.</ref> و زیرمجموعه‌های اصالةالظهور است<ref>عدالت، ترجمه و شرح فارسی الموجز فی أصول الفقه، ۱۳۸۵ش، ص۶۹.</ref> و از خود استقلالی ندارد؛<ref>سید اشرفی، نهایة الإیصال، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۲۵۴.</ref> بنابراین اعتبار آن تا زمانی است که با اصالةالظهور هماهنگ باشد؛<ref>شیروانی، تحریر اصول فقه، ۱۳۸۵ش، ص۳۶.</ref> زیرا در تمامی اصول لفظی احتمال خلاف ظاهر لفظ داده می‌شود که با اجرای آن اصول به معنای ظاهر لفظ عمل می‌شود؛ مثلاً در اصل اصالت اطلاق احتمال معنای خلاف ظاهر داده می‌شود که با اجرای اصول یادشده حکم به معنای ظاهر لفظ خواهد شد که اطلاق بوده است.<ref>مظفر، أصول الفقه، ۱۴۳۰ق، ج۱، ص۷۶.</ref>


برخی از محققان علم اصول معتقدند که اصاله الاطلاق به [[اصالة عدم القرینه]] برمی‌گردد؛ بدین‌گونه که اگر مخاطب احتمال وجود قید را داد به آن تمسک می‌کند و هرکدام از قیود قرینه‌ای هستند که در صورت علم و قطع به وجودشان، لازم است کلام را بر مقتضای آنها حمل نمود، پس در فرض شک می‌توان گفت اصل عدم وجود قرینه است.<ref>ذهنی تهرانی، تشریح المقاصد، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۱۶۴.</ref>
یکی از محققان علم اصول معتقد است که اصالةالاطلاق به [[اصالة عدم القرینه]] برمی‌گردد؛ بدین‌گونه که اگر مخاطب احتمال وجود قید را داد به آن تمسک می‌کند و هر کدام از قیود قرینه‌ای است که در صورت علم و قطع به وجودشان، لازم است کلام را بر مقتضای آنها حمل نمود؛ پس در فرض شک می‌توان گفت اصل عدم وجود قرینه است.<ref>ذهنی تهرانی، تشریح المقاصد، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۱۶۴.</ref>


==پانویس==
==پانویس==
خط ۴۴: خط ۳۹:
==منابع==
==منابع==
{{منابع}}
{{منابع}}
*اصغری، عبدالله، أصول الفقه (با شرح فارسی) - قم، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش.
*آخوند خراسانی، محمدکاظم، کفایة الاصول، قم، مؤسسه آل‌بیت(ع)، ۱۴۰۹ق.
*امام خمینی، روح الله، معتمد الأصول، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۲۰ق.
*اصغری، عبدالله، أصول الفقه: با شرح فارسی، قم، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش.
*آخوند خراسانی، محمد کاظم، کفایة الاصول، قم، مؤسسه آل‌بیت(ع)، ۱۴۰۹ق.
*امام خمینی، روح‌الله، معتمد الأصول، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۲۰ق.
*ذهنی تهرانی، محمدجواد، تشریح المقاصد فی شرح الفرائد، قم، حاذق، ۱۴۰۵ق.
*ذهنی تهرانی، محمدجواد، تشریح المقاصد فی شرح الفرائد، قم، حاذق، ۱۴۰۵ق.
*رشتی، حبیبالله بن محمدعلی، بدائع الأفکار، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، بی‌تا.
*رشتی، حبیب‌الله بن محمدعلی، بدائع الأفکار، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، بی‌تا.
*رفاعی، عبدالجبار، محاضرات فی أصول الفقه شرح الحلقة الثانیة، قم، دارالکتاب الاسلامی، ۱۴۲۱ق.
*رفاعی، عبدالجبار، محاضرات فی أصول الفقه شرح الحلقة الثانیة، قم، دارالکتاب الاسلامی، ۱۴۲۱ق.
*سبحانی تبریزی، جعفر، الموجز فی أصول الفقه، قم، موسسه امام صادق(ع)، چاپ چهاردهم، ۱۳۸۷ش.
*سبحانی تبریزی، جعفر، الموجز فی أصول الفقه، قم، موسسه امام صادق(ع)، چاپ چهاردهم، ۱۳۸۷ش.
*سمیعی، جمشید، متن، ترجمه و شرح کامل کفایة الأصول، اصفهان، خاتم الانبیاء، ۱۳۸۶ش.
*سمیعی، جمشید، متن، ترجمه و شرح کامل کفایة الأصول، اصفهان، خاتم الانبیاء، ۱۳۸۶ش.
*سید اشرفی، حسن، نهایة الإیصال (شرح فارسی اصول الفقه)، قم، نشر قدس، ۱۳۸۵ش.
*سید اشرفی، حسن، نهایة الإیصال: شرح فارسی اصول الفقه، قم، نشر قدس، ۱۳۸۵ش.
*شیروانی، علی، تحریر اصول فقه، قم، دارالعلم، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
*شیروانی، علی، تحریر اصول فقه، قم، دارالعلم، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
*صالحی مازندارنی، اسماعیل، شرح کفایة الأصول، قم، صالحان، ۱۳۸۲ش.
*صالحی مازندارنی، اسماعیل، شرح کفایة الأصول، قم، صالحان، ۱۳۸۲ش.
*صدر، محمد باقر، دروس فی علم الأصول، قم، انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۸ق.
*صدر، محمدباقر، دروس فی علم الأصول، قم، انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۸ق.
*صنقور، محمد، المعجم الأصولی، قم، منشورات الطیار، چاپ دوم، ۱۴۲۸ق.
*صنقور، محمد، المعجم الأصولی، قم، منشورات الطیار، چاپ دوم، ۱۴۲۸ق.
*عدالت، علی، ترجمه و شرح فارسی الموجز فی أصول الفقه، قم، نشر نصایح، ۱۳۸۵ش.
*عدالت، علی، ترجمه و شرح فارسی الموجز فی أصول الفقه، قم، نشر نصایح، ۱۳۸۵ش.
*گرجی، ابوالقاسم، تاریخ فقه و فقها، تهران، سمت، چاپ سوم، ۱۴۲۱ق.
*گرجی، ابوالقاسم، تاریخ فقه و فقها، تهران، سمت، چاپ سوم، ۱۴۲۱ق.
*محقق داماد، مصطفی، مباحثی از اصول فقه، تهران، مرکز نشر علوم اسلامی، ۱۳۶۲ش.
*محقق داماد، مصطفی، مباحثی از اصول فقه، تهران، مرکز نشر علوم اسلامی، ۱۳۶۲ش.
*محمدی، علی، شرح اصول فقه، قم،‌دار الفکر، چاپ دهم، ۱۳۸۷ش.
*محمدی، علی، شرح اصول فقه، قم،‌ دار الفکر، چاپ دهم، ۱۳۸۷ش.
*مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، فرهنگ‌نامه اصول فقه، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۹ش.
*مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، فرهنگ‌نامه اصول فقه، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۹ش.
*مظفر، محمد رضا، أصول الفقه، قم، انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۳۰ق.
*مظفر، محمدرضا، أصول الفقه، قم، انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۳۰ق.
*موسوی بجنوردی، محمد، استصحاب شرح کفایة الأصول، تهران، مجد، ۱۳۸۷ش.
*موسوی بجنوردی، محمد، استصحاب شرح کفایة الأصول، تهران، مجد، ۱۳۸۷ش.
*ولایی، عیسی، فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، تهران، نشر نی، چاپ ششم، ۱۳۸۷ش.
*ولایی، عیسی، فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، تهران، نشر نی، چاپ ششم، ۱۳۸۷ش.
۳۶۲

ویرایش