تولی: تفاوت میان نسخهها
جز
←جایگاه
جز (←جایگاه) |
جز (←جایگاه) |
||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
[[خواجه نصیرالدین طوسی]] در [[اخلاق محتشمی]] بابی را به [[حب و بغض]] و تولی و [[تبری]] اختصاص داده و در آن، آیات و احادیث و سخنان حُکما را در این باره آورده است. علاوه بر این، نوشته مختصر و مستقلی با نام «[[رساله در تولا و تبرا]]» به وی منسوب است (که همراه با [[اخلاق محتشمی]] چاپ شده) که در آن با دیدی فلسفی به موضوع پرداخته و در نهایت، حاصل شدن ایمان را با تولّی و تبرّی مرتبط ساخته است. <ref>طوسی، اخلاق محتشمی، ۱۳۷۷ش، ج۱، ص۵۶۷.</ref>{{یادداشت|و چون تولا و تبرا و رضا و تسليم حاصل آمد، ايمان حاصل آمده باشد، و الّا اسم مؤمن برو واقع نشود، چنانكه فرموده است: «فَلاوَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً» يعنى: نه بحق خداوند تو كه اين مردم ايمان دار نباشند، تا ترا بر خود تحاكم نكنند، در هر اختلاف كه ايشان را مىافتد، يعنى: در هر حال گردنده كه فراپيش ايشان ميآيد. پس چنان شوند كه از هر حكم و قضا كه تو بريشان كنى در دل خود اندوهى و دلتنگى نيابند، و باز سپارند آنچه بازسپردنى است بازسپردنى تمام.طوسی، اخلاق محتشمی، ج۱، ص۵۶۷.}} | [[خواجه نصیرالدین طوسی]] در [[اخلاق محتشمی]] بابی را به [[حب و بغض]] و تولی و [[تبری]] اختصاص داده و در آن، آیات و احادیث و سخنان حُکما را در این باره آورده است. علاوه بر این، نوشته مختصر و مستقلی با نام «[[رساله در تولا و تبرا]]» به وی منسوب است (که همراه با [[اخلاق محتشمی]] چاپ شده) که در آن با دیدی فلسفی به موضوع پرداخته و در نهایت، حاصل شدن ایمان را با تولّی و تبرّی مرتبط ساخته است. <ref>طوسی، اخلاق محتشمی، ۱۳۷۷ش، ج۱، ص۵۶۷.</ref>{{یادداشت|و چون تولا و تبرا و رضا و تسليم حاصل آمد، ايمان حاصل آمده باشد، و الّا اسم مؤمن برو واقع نشود، چنانكه فرموده است: «فَلاوَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً» يعنى: نه بحق خداوند تو كه اين مردم ايمان دار نباشند، تا ترا بر خود تحاكم نكنند، در هر اختلاف كه ايشان را مىافتد، يعنى: در هر حال گردنده كه فراپيش ايشان ميآيد. پس چنان شوند كه از هر حكم و قضا كه تو بريشان كنى در دل خود اندوهى و دلتنگى نيابند، و باز سپارند آنچه بازسپردنى است بازسپردنى تمام.طوسی، اخلاق محتشمی، ج۱، ص۵۶۷.}} | ||
خواجه نصیر در این کتاب تولی و تبری را اینگونه تحلیل میکند که هرگاه نفس بهیمی تحت فرمان نفس ناطقه در آید، دو قوه شهوت و غضب لطیفتر شده، به شوق و اِعراض | خواجه نصیر در این کتاب تولی و تبری را اینگونه تحلیل میکند که هرگاه نفس بهیمی تحت فرمان نفس ناطقه در آید، دو قوه شهوت و غضب لطیفتر شده، به شوق و اِعراض بَدَل میشوند و چون نفس ناطقه فرمانبردار عقل گردد، شوق و اعراض باز هم لطیفتر شده، به ارادت و کراهت تبدیل میشوند و سرانجام، وقتی عقل، به فرمانِ فرمانده حقیقت تن دهد، ارادت و کراهت به تولّی و تبرّی مبدل خواهند شد.<ref>خواجه نصیر، اخلاق محتشمی، ص۵۶۳</ref> وی کمال تولّی و تبرّی را در آن دانسته که عناصر چهارگانه آنها، یعنی معرفت، [[حب و بغض|محبت]]، هجرت و [[جهاد]]، محقق شود<ref>ص ۵۶۵</ref> اما معتقد است کمال دینداری درجهای بالاتر دارد که مرتبه [[رضا]] و [[تسلیم]] است و آن زمانی حاصل میشود که تولّی و تبرّی یکی شوند؛ یعنی، تبرّی در تولّی مستغرق گردد.<ref>خواجه نصیر، اخلاق محتشمی، ص۵۶۶</ref> در نهایت، از نظر [[خواجه نصیرالدین طوسی]] ایمان زمانی حاصل میشود که مجموع تولّی و تبرّی و رضا و تسلیم یکجا در فرد جمع و محقق گردد و در این صورت است که میتوان نام مؤمن بر او نهاد.<ref>خواجه نصیر، اخلاق محتشمی، ص۵۶۷</ref> | ||
به گفته [[فضل بن روزبهان]]، از عالمان اهل سنت در قرن نهم و دهم قمری، تولی و تبری به اجماع [[فریقین]] جزو [[ایمان]] است. [[اهل سنت و جماعت|اهل سنّت]] نیز بر آناند که تولاّی پیامبر و آل او و تبرّی از دشمنان او، بر هر مؤمنی واجب است و کسی که ایشان را والی و متصرف امور خود نداند یا از دشمنان ایشان تبرّی نجوید، مؤمن نیست. از نظر وی، ایمان بدون دوستی پیامبر(ص) و دشمنی با دشمنان او تمام نیست. از آنجا که [[امامان شیعه|امامان دوازدهگانه شیعه]] نیز محبوب پیامبر(ص) بودند، بنابراین محبت امامان و برائت از دشمنی آنان نیز جزو ایمان است.<ref>فضل الله بن روزبهان، وسیلة الخادم الی المخدوم، ۱۳۷۵ش، ص۳۰۰.</ref> | به گفته [[فضل بن روزبهان]]، از عالمان اهل سنت در قرن نهم و دهم قمری، تولی و تبری به اجماع [[فریقین]] جزو [[ایمان]] است. [[اهل سنت و جماعت|اهل سنّت]] نیز بر آناند که تولاّی پیامبر و آل او و تبرّی از دشمنان او، بر هر مؤمنی واجب است و کسی که ایشان را والی و متصرف امور خود نداند یا از دشمنان ایشان تبرّی نجوید، مؤمن نیست. از نظر وی، ایمان بدون دوستی پیامبر(ص) و دشمنی با دشمنان او تمام نیست. از آنجا که [[امامان شیعه|امامان دوازدهگانه شیعه]] نیز محبوب پیامبر(ص) بودند، بنابراین محبت امامان و برائت از دشمنی آنان نیز جزو ایمان است.<ref>فضل الله بن روزبهان، وسیلة الخادم الی المخدوم، ۱۳۷۵ش، ص۳۰۰.</ref> |