پرش به محتوا

توکل: تفاوت میان نسخه‌ها

۴۱۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۷ ژوئیهٔ ۲۰۱۸
جز
تمیزکاری
جز (تمیزکاری)
جز (تمیزکاری)
خط ۴: خط ۴:
توکل به معنای این است که انسان، خدا را تنها مؤثرِ در وجود بداند و تنها به او اعتماد کند و امور خود را به او واگذار کند. قرآن توکل را لازمه [[ایمان]] و برخی احادیث آن را از ارکان ایمان معرفی کرده‌اند. برخی از عالمان اخلاق، یکسان بودن حال انسان قبل و بعد از به دست آوردن مال و یا از دست دادن آن را، نشانه وجود توکل در وجود آدمی دانسته‌اند.
توکل به معنای این است که انسان، خدا را تنها مؤثرِ در وجود بداند و تنها به او اعتماد کند و امور خود را به او واگذار کند. قرآن توکل را لازمه [[ایمان]] و برخی احادیث آن را از ارکان ایمان معرفی کرده‌اند. برخی از عالمان اخلاق، یکسان بودن حال انسان قبل و بعد از به دست آوردن مال و یا از دست دادن آن را، نشانه وجود توکل در وجود آدمی دانسته‌اند.


از نظر اسلام، توکل با کار و تلاش و [[توحید افعالی]] منافاتی ندارد. زیرا اسباب و علل ظاهری، تأثیر استقلالی ندارند و تأثیر آنها در تحت [[مشیت الهی]] و در طول قدرت اوست.
از نظر [[دین اسلام]]، توکل با کار و تلاش و [[توحید افعالی]] منافاتی ندارد. زیرا اسباب و علل ظاهری، تأثیر استقلالی ندارند و تأثیر آنها در تحت [[مشیت الهی]] و در طول قدرت اوست.
== مفهوم==
== مفهوم==
توکل در لغت به معنای «اظهار ناتوانی در کاری و اعتماد کردن به دیگری» است.<ref>ابن فارس، معجم مقائیس اللغه، ۱۴۰۴ق، ج۶، ص۱۳۶.</ref> در اصطلاح، به معنای آن است که انسان معتقد باشد که جز خداوند مؤثری در وجود نیست از این‌رو تنها به او اعتماد کند و از غیر او قطع امید نماید و امور خود را به او واگذارد.<ref> نراقی، جامع السعادات، ۱۳۸۳ق، ج۳، ص۲۱۸-۲۱۹.</ref>
توکل در لغت به معنای «اظهار ناتوانی در کاری و اعتماد کردن به دیگری» است.<ref>ابن فارس، معجم مقائیس اللغه، ۱۴۰۴ق، ج۶، ص۱۳۶.</ref> در اصطلاح، به معنای آن است که انسان معتقد باشد که جز خداوند مؤثری در وجود نیست از این‌رو تنها به او اعتماد کند و از غیر او قطع امید نماید و امور خود را به او واگذارد.<ref> نراقی، جامع السعادات، ۱۳۸۳ق، ج۳، ص۲۱۸-۲۱۹ و۲۲۶.</ref>


[[سیدمحمدحسین طباطبایی|علامه طباطبایی]] توکل را به معنای ارجاع دادن تأثیر امور به خداوند و تنها او را مؤثر دانستن دانسته است.<ref> طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۹، ص۷۸.</ref> همچنین بر پایه روایتی از [[پیامبر اکرم]]، معنای توکل آن است که انسان بداند آفریدگان هیچ سود و زیانی برای او ندارند و فقط به خداوند امیدوار باشد و از غیر او نترسد و تنها برای او کار کند. <ref>شیخ صدوق، معانی الاخبار، ۱۴۰۳ق، ص۲۶۱.</ref>
[[سیدمحمدحسین طباطبایی|علامه طباطبایی]] توکل را به معنای ارجاع دادن تأثیر امور به خداوند و تنها او را مؤثر دانستن دانسته است.<ref> طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۹، ص۷۸.</ref> همچنین بر پایه روایتی از [[پیامبر اکرم]]، معنای توکل آن است که انسان بداند آفریدگان هیچ سود و زیانی برای او ندارند و فقط به خداوند امیدوار باشد و از غیر او نترسد و تنها برای او کار کند. <ref>شیخ صدوق، معانی الاخبار، ۱۴۰۳ق، ص۲۶۱.</ref>
خط ۲۸: خط ۲۸:
* درجه سوم؛ در این درجه، حال متوکل در افعال و کردار خود در برابر خدا مانند حالت مرده‌ای است که در دست‌های مرده‌شوی باشد و همان‌گونه که مرده‌شوی جسم بی‌اختیار میت را حرکت می‌دهد، حرکت وی نیز تحت قدرت خداوند است. تفاوت این درجه با درجه دوم توکل در این است که در درجه دوم متوکل، [[دعا]] و [[تضرع]] را همچون طفل نسبت به مادرش ترک نمی‌کند، اما در این حالت ممکن است متوکل به سبب اعتماد به عنایت پروردگار، دعا و تضرع به درگاه او را نیز ترک نماید.<ref> فیض کاشانی، المحجة البیضاء، دفتر نشر اسلامی، ج۷، ص۴۰۹؛ نراقی، جامع السعادات، ۱۳۸۳ق، ج۳، ص۲۲۳.</ref> نراقی این درجه از توکل را بالاترین درجه توکل و بسیار نادر دانسته است و معتقد است توکل [[حضرت ابراهیم]] در ماجرای پرتاب او به سوی آتش از این نوع است.<ref>نراقی، جامع السعادات، ۱۳۸۳ق، ج۳، ص۲۲۳-۲۲۴.</ref>{{یادداشت|هنگامی که ابراهیم را به سوی آتش پرتاب کردند، جبرئیل برای یاری او آمد و گفت: «آیا حاجتی داری؟» ابراهیم گفت: «امّا الیک فلا؛ به تو نیازی ندارم.»(نراقی، جامع السعادات، ۱۳۸۳ق، ج۳، ص۲۲۳-۲۲۴.)}}
* درجه سوم؛ در این درجه، حال متوکل در افعال و کردار خود در برابر خدا مانند حالت مرده‌ای است که در دست‌های مرده‌شوی باشد و همان‌گونه که مرده‌شوی جسم بی‌اختیار میت را حرکت می‌دهد، حرکت وی نیز تحت قدرت خداوند است. تفاوت این درجه با درجه دوم توکل در این است که در درجه دوم متوکل، [[دعا]] و [[تضرع]] را همچون طفل نسبت به مادرش ترک نمی‌کند، اما در این حالت ممکن است متوکل به سبب اعتماد به عنایت پروردگار، دعا و تضرع به درگاه او را نیز ترک نماید.<ref> فیض کاشانی، المحجة البیضاء، دفتر نشر اسلامی، ج۷، ص۴۰۹؛ نراقی، جامع السعادات، ۱۳۸۳ق، ج۳، ص۲۲۳.</ref> نراقی این درجه از توکل را بالاترین درجه توکل و بسیار نادر دانسته است و معتقد است توکل [[حضرت ابراهیم]] در ماجرای پرتاب او به سوی آتش از این نوع است.<ref>نراقی، جامع السعادات، ۱۳۸۳ق، ج۳، ص۲۲۳-۲۲۴.</ref>{{یادداشت|هنگامی که ابراهیم را به سوی آتش پرتاب کردند، جبرئیل برای یاری او آمد و گفت: «آیا حاجتی داری؟» ابراهیم گفت: «امّا الیک فلا؛ به تو نیازی ندارم.»(نراقی، جامع السعادات، ۱۳۸۳ق، ج۳، ص۲۲۳-۲۲۴.)}}


همچنین درجات مردم در توکل متفاوت است و بستگی به مرتبه [[یقین]] و [[توحید]] آنان دارد، هر کس از [[ایمان]] بیشتری برخوردار باشد، توکل بیشتری به خدا دارد.<ref>نراقی، جامع السعادات، ۱۳۸۳ق، ج۳، ص۲۲۹-۲۳۰.</ref>
== راه به دست آوردن==
== راه به دست آوردن==
[[ملا محمدمهدی نراقی]]، راه به دست آوردن توکل را تقویت باور انسان درباره [[توحید]] می‌داند که همه امور را از خدا بداند و غیر او را در هیچ کاری دخیل نداند. نراقی برای به دست آوردن توکل، تفکر در خلقت خود و تأمل در آیاتی از قرآن که درباره توکل است به ویژه آیه «و مَنْ یتوکّل علی اللّه فهوحَسبُهُ»<ref>سوره طلاق، آیه۳.</ref> و نیز مطالعه سرگذشت کسانی که به خدا توکل کرده اند را نیز سفارش کرده است.<ref> نراقی، جامع السعادات، ۱۳۸۳ق، ج۳، ص۲۳۱-۲۳۲.</ref>
[[ملا محمدمهدی نراقی]]، راه به دست آوردن توکل را تقویت باور انسان درباره [[توحید]] می‌داند که همه امور را از خدا بداند و غیر او را در هیچ کاری دخیل نداند. نراقی برای به دست آوردن توکل، تفکر در خلقت خود و تأمل در آیاتی از قرآن که درباره توکل است به ویژه آیه «و مَنْ یتوکّل علی اللّه فهوحَسبُهُ»<ref>سوره طلاق، آیه۳.</ref> و نیز مطالعه سرگذشت کسانی که به خدا توکل کرده اند را نیز سفارش کرده است.<ref> نراقی، جامع السعادات، ۱۳۸۳ق، ج۳، ص۲۳۱-۲۳۲.</ref>
خط ۴۳: خط ۴۴:


==رابطه توکل با کار و کوشش==
==رابطه توکل با کار و کوشش==
ابوحامد غزالی گفته است که برخی توکل را به معنای دست روی دست گذاشتن و رها کردن کار و کوشش می‌پندارند<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۴۰۶ق، ج۴، ص۲۸۲.</ref> از نظر برخی ریشه نظری این تفکر علیت ارسطویی است که اسباب و علل طبیعی را واجد جوهر و قدرت اثربخشی می‌داند.{{مدرک}} اما از نظر اسلام، توکل، منافاتی با کار و تلاش ندارد.<ref> فیض کاشانی، المحجة البیضاء، دفتر نشر اسلامی، ج۷، ص۴۱۳.</ref> همچنین اعتماد بر اسباب و علل ظاهری منافاتی با [[توحید افعالی]] ندارد زیرا اسباب و علل ظاهری قدرت استقلالی ندارند و تأثیر آنها در دایره قدرت و [[مشیت]] خداوند است.{{مدرک}} در احادیث نیز، توسل به اسباب طبیعی در کنار توکل، سفارش شده است. به عنوان نمونه از پیامبر(ص) نقل شده، زانوی شتر را ببند و توکل کن.<ref> طبرسی، مشکاة الانوار، ۱۳۸۵ق، ص۳۱۹-۳۲۰.</ref>  
گفته شده، برخی توکل را به معنای دست روی دست گذاشتن و رها کردن کار و کوشش می‌پندارند<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۴۰۶ق، ج۴، ص۲۸۲؛ نراقی، جامع السعادات، ۱۳۸۳ق، ج۳، ص۲۲۶.</ref> از نظر برخی ریشه نظری این تفکر علیت ارسطویی است که اسباب و علل طبیعی را واجد جوهر و قدرت اثربخشی می‌داند.{{مدرک}} اما از نظر اسلام، توکل، منافاتی با کار و تلاش ندارد.<ref> فیض کاشانی، المحجة البیضاء، دفتر نشر اسلامی، ج۷، ص۴۱۳.</ref> همچنین اعتماد بر اسباب و علل ظاهری منافاتی با [[توحید افعالی]] ندارد زیرا اسباب و علل ظاهری قدرت استقلالی ندارند و تأثیر آنها در دایره قدرت و [[مشیت]] خداوند است.{{مدرک}} در احادیث نیز، توسل به اسباب طبیعی در کنار توکل، سفارش شده است. به عنوان نمونه از پیامبر(ص) نقل شده، زانوی شتر را ببند و توکل کن.<ref> طبرسی، مشکاة الانوار، ۱۳۸۵ق، ص۳۱۹-۳۲۰.</ref>  


جلال الدین مولوی در داستان شیر و نخچیران به دو دیدگاه درباره توکل پرداخته است. او شیر را نماینده کسانی معرفی می‌کند که توکل را به معنای نفی کوشش نمی‌دانند و نخچیران را نماد گروهی برمی‌شمارد که توکل را با ترک کوشش در زندگی انسان یکی می‌دانند. و خود معتقد است که توکل به این معنا نیست که آدمی دست از کار و کوشش بکشد.<ref>مولوی، مثنوی معنوی، ۱۳۶۳ش، (دفتر اول) ج۱، ص۵۶-۶۲. </ref>
جلال الدین مولوی در داستان شیر و نخچیران به دو دیدگاه درباره توکل پرداخته است. او شیر را نماینده کسانی معرفی می‌کند که توکل را به معنای نفی کوشش نمی‌دانند و نخچیران را نماد گروهی برمی‌شمارد که توکل را با ترک کوشش در زندگی انسان یکی می‌دانند. و خود معتقد است که توکل به این معنا نیست که آدمی دست از کار و کوشش بکشد.<ref>مولوی، مثنوی معنوی، ۱۳۶۳ش، (دفتر اول) ج۱، ص۵۶-۶۲. </ref>