Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۴٬۲۱۱
ویرایش
imported>Shadpoor |
Mkhaghanif (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
==علت غاییِ افعال طبیعی== | ==علت غاییِ افعال طبیعی== | ||
از نظر مشهور فیلسوفان، هر فعلیت و معلولی، علت غایی دارد، چرا که خروج شیء از قوه به فعلیت، تنها در صورتی رخ میدهد که فاعل، از میان فعلیتهای ممکن، به یک فعلیت خاص، میل داشته باشد و آن را ترجیح دهد؛ وگرنه، اولا ترجیح بلا مرجح(برگزیدن | از نظر مشهور فیلسوفان، هر فعلیت و معلولی، علت غایی دارد، چرا که خروج شیء از قوه به فعلیت، تنها در صورتی رخ میدهد که فاعل، از میان فعلیتهای ممکن، به یک فعلیت خاص، میل داشته باشد و آن را ترجیح دهد؛ وگرنه، اولا ترجیح بلا مرجح(برگزیدن یکی از دو امر مساوی بر دیگری بدون دلیل) میشود که محال است<ref>صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۱، ص۲۷۵-۲۷۷؛ فیض کاشانی، اصول المعارف، ۱۳۷۵ش، ص۷۱.</ref> و ثانیا آثار و افعال طبیعی اشیاء، غیرقابل پیشبینی و نامشخص میشود و از هر علتی، هر معلولی رخ میدهد.<ref>مصباح یزدی، «بحثی پیرامون علت غایی»، ص۱۳.</ref> از این نظر، میان غایت و علت غایی تساوی است؛ یعنی هر موردی که غایت دارد، علت غایی نیز دارد و هر موردی که علت غایی دارد، غایت نیز دارد.<ref>طباطبائی، سیدمحمدحسین، نهایة الحکمة، موسسه النشر الاسلامی، ص۱۸۱؛ صدرالدین شیرازی، الحکمة | ||
المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۲، ص۱۲۸ و ۲۵۰؛ فارابی، الجمع بین رای الحکیمین، ۱۴۰۵ق، ص۲۹.</ref> | |||
برخی از فلاسفه، لزوم علت غایی برای انجام افعال طبیعی(مثلا: میل آب به نزول یا میل آتش به صعود) را بیمعنا و نادرست دانستهاند چرا که فاعلهای طبیعی، فاقد علم و میل و شوق و اختیار هستند.<ref>مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ۱۳۸۸ش، ج۲، ص۱۰۶-۱۰۷ و ص۱۱۶-۱۱۸؛ نبویان، جستارهایی در فلسفه اسلامی، ۱۳۹۷ش، ج۳، ص۲۱۴.</ref> به باور این گروه از متفکران، انتساب علت غایی به فاعلهای طبیعی، یا به سبب خلط معنای غایت و علت غایی است{{یادداشت|به اشتباه، غایت و علت غایی یکی گرفته میشوند و در نتیجه، از «غایت داشتنِ همه افعال طبیعی»، به اشتباه، به «علت غایی داشتنِ همه آنها» تعبیر میشود.(مصباح یزدی، شرح برهان شفاء، ۱۳۸۸ش، ج۱، ص۳۲۷)}} یا به سبب مجازگویی و شاعرانه سخن گفتن.<ref>مصباح یزدی، شرح برهان شفاء، ۱۳۸۸ش، ج۱، ص۳۲۷؛ مصباح یزدی، تعلیقة علی نهایة الحکمة، ۱۳۹۳ش، ص۲۹۵.</ref> | برخی از فلاسفه، لزوم علت غایی برای انجام افعال طبیعی(مثلا: میل آب به نزول یا میل آتش به صعود) را بیمعنا و نادرست دانستهاند چرا که فاعلهای طبیعی، فاقد علم و میل و شوق و اختیار هستند.<ref>مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ۱۳۸۸ش، ج۲، ص۱۰۶-۱۰۷ و ص۱۱۶-۱۱۸؛ نبویان، جستارهایی در فلسفه اسلامی، ۱۳۹۷ش، ج۳، ص۲۱۴.</ref> به باور این گروه از متفکران، انتساب علت غایی به فاعلهای طبیعی، یا به سبب خلط معنای غایت و علت غایی است{{یادداشت|به اشتباه، غایت و علت غایی یکی گرفته میشوند و در نتیجه، از «غایت داشتنِ همه افعال طبیعی»، به اشتباه، به «علت غایی داشتنِ همه آنها» تعبیر میشود.(مصباح یزدی، شرح برهان شفاء، ۱۳۸۸ش، ج۱، ص۳۲۷)}} یا به سبب مجازگویی و شاعرانه سخن گفتن.<ref>مصباح یزدی، شرح برهان شفاء، ۱۳۸۸ش، ج۱، ص۳۲۷؛ مصباح یزدی، تعلیقة علی نهایة الحکمة، ۱۳۹۳ش، ص۲۹۵.</ref> |