پرش به محتوا

ثنویت: تفاوت میان نسخه‌ها

۵۸ بایت حذف‌شده ،  ‏۳ دسامبر ۲۰۱۴
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Salvand
جزبدون خلاصۀ ویرایش
imported>Mahboobi
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''ثنویت'''، به معنای اعتقاد به وجود دو [[خدا]] (دو خالق و مدبر) در عالم است. ثنویت یکی از مباحث دیرین در [[علم کلام|کلام اسلامی]] است که البته پیشینه آن به [[فلسفه یونان]] تحت عنوان '''دوآلیسم''' و نیز در [[آیین زرتشت]] تحت عنوان [[مایا]] و [[آتمن]] و نیز آیین های شرقی با عناوین [[یین و یان]] می رسد.
'''ثنویت'''، به معنای اعتقاد به وجود دو [[خدا]] (دو خالق و مدبر) در عالم است. ثنویت یکی از مباحث دیرین در [[علم کلام|کلام اسلامی]] است که البته پیشینه آن به [[فلسفه یونان]] تحت عنوان دوآلیسم و نیز در [[آیین زرتشت]] تحت عنوان [[مایا]] و [[آتمن]] و نیز آیین های شرقی با عناوین [[یین و یان]] می رسد.


دوگانه انگاری در [[اسلام]] از همان ابتدا شناخته شده بود و در [[قرآن]] و [[حدیث]] به آن اشاره شده است. عالمان مسلمان در شناخت آرای قائلان به این نظریه و رد آنها نوشته های فراوانی از خود باقی گذاشته اند که از جمله آنها می‌توان ''الردُّ علی اَصحابِ الاِثْنَیْن'' نوشته [[هشام بن حکم]]، کتاب ''الرد علی الثنویة'' تألیف [[ابوالهذیل علاف]]، ''الرد علی اصحاب الاثنین'' اثر [[ابراهیم نظام|ابراهیم نَظّام]]، ''رسالة فی الرد علی الثنویة'' تألیف [[ابن اسحاق کندی|ابویوسف یعقوب بن اسحاق بن کندی]] را نام برد.
دوگانه انگاری در [[اسلام]] از همان ابتدا شناخته شده بود و در [[قرآن]] و [[حدیث]] به آن اشاره شده است. عالمان مسلمان در شناخت آرای قائلان به این نظریه و رد آنها نوشته های فراوانی از خود باقی گذاشته اند که از جمله آنها می‌توان الردُّ علی اَصحابِ الاِثْنَیْن نوشته [[هشام بن حکم]]، کتاب الرد علی الثنویة تألیف [[ابوالهذیل علاف]]، الرد علی اصحاب الاثنین اثر [[ابراهیم نظام|ابراهیم نَظّام]]، رسالة فی الرد علی الثنویة تألیف [[ابن اسحاق کندی|ابویوسف یعقوب بن اسحاق بن کندی]] را نام برد.
==مفهوم شناسی==
==مفهوم شناسی==
'''ثنویت''' [[مصدر جعلی]] از صفت نسبیِ ثَنَوی (منسوب به اثنَین) و ریشه آن '''ث ن ی''' است.<ref>ابن منظور، ذیل «ثنی »؛ مرتضی زبیدی ، ج 19، ص 260ـ261</ref>
ثنویت [[مصدر جعلی]] از صفت نسبیِ ثَنَوی (منسوب به اثنَین) و ریشه آن ث ن ی است.<ref>ابن منظور، ذیل «ثنی »؛ مرتضی زبیدی ، ج 19، ص 260ـ261</ref>


در برخی منابع،<ref>برای نمونه رجوع کنید به مازندرانی ، ج 3، ص 6؛ طُرَیحی ، ذیل «زندق»</ref> [[زندیق]] نیز برای اشاره به ثنوی مذهبان به کار رفته و در بیشتر موارد<ref>برای نمونه رجوع کنید به جوهری ، ذیل «زندق »؛ سمعانی ، ج 3، ص 173؛ابن منظور، ذیل «زندق »؛ مرتضی زبیدی ، ج 13، ص 201</ref> زنادقه فرقه ای از ثنویه ذکر شده است.<ref>برای دیگر معانی زندیق رجوع کنید به ابن منظور، همانجا؛ فیروزآبادی ، ذیل «زندق »</ref>
در برخی منابع،<ref>برای نمونه رجوع کنید به مازندرانی ، ج 3، ص 6؛ طُرَیحی ، ذیل «زندق»</ref> [[زندیق]] نیز برای اشاره به ثنوی مذهبان به کار رفته و در بیشتر موارد<ref>برای نمونه رجوع کنید به جوهری ، ذیل «زندق »؛ سمعانی ، ج 3، ص 173؛ابن منظور، ذیل «زندق »؛ مرتضی زبیدی ، ج 13، ص 201</ref> زنادقه فرقه ای از ثنویه ذکر شده است.<ref>برای دیگر معانی زندیق رجوع کنید به ابن منظور، همانجا؛ فیروزآبادی ، ذیل «زندق »</ref>
خط ۳۳: خط ۳۳:


==تاریخچه بحث==
==تاریخچه بحث==
اساساً قول به دو مبدأ برای جهان ، در تاریخ و پدیدارشناسی دین پدیده ای قدیمی و آشناست که از آن به '''دوآلیسم''' تعبیر می شود. دوآلیسم یا دوگانه انگاری، باور به این امر است که وجود جهان مبتنی بر وجود دو مبدأ عالیِ بنیادی است.
اساساً قول به دو مبدأ برای جهان ، در تاریخ و پدیدارشناسی دین پدیده ای قدیمی و آشناست که از آن به دوآلیسم تعبیر می شود. دوآلیسم یا دوگانه انگاری، باور به این امر است که وجود جهان مبتنی بر وجود دو مبدأ عالیِ بنیادی است.
===پیشینه ثنویت در فلسفه===
===پیشینه ثنویت در فلسفه===
دوگانه انگاری در فلسفه مورد توجه بوده است چنانکه حتی در آثار [[افلاطون]]<ref>برای نمونه رجوع کنید به ج 4، ص 2194ـ 2205</ref> اشاراتی به آن یافته می شود.
دوگانه انگاری در فلسفه مورد توجه بوده است چنانکه حتی در آثار [[افلاطون]]<ref>برای نمونه رجوع کنید به ج 4، ص 2194ـ 2205</ref> اشاراتی به آن یافته می شود.
خط ۴۵: خط ۴۵:
*[[آیه]] 22 [[سوره انبیاء]] و آیه 91 [[سوره مؤمنون]] که برخی مفسران این دو آیه را در رد ثنویون و برخی آنها را تقریری از [[برهان تمانع]] تلقی کرده اند.<ref>رجوع کنید به قمی ، ذیل انبیاء: 22؛ مؤمنون : 91؛ زمخشری ، ذیل مؤمنون : 91؛ فخررازی ، ذیل انبیاء: 22؛محمودبن عبداللّه آلوسی ، ج 18، ص 59 ـ60</ref>
*[[آیه]] 22 [[سوره انبیاء]] و آیه 91 [[سوره مؤمنون]] که برخی مفسران این دو آیه را در رد ثنویون و برخی آنها را تقریری از [[برهان تمانع]] تلقی کرده اند.<ref>رجوع کنید به قمی ، ذیل انبیاء: 22؛ مؤمنون : 91؛ زمخشری ، ذیل مؤمنون : 91؛ فخررازی ، ذیل انبیاء: 22؛محمودبن عبداللّه آلوسی ، ج 18، ص 59 ـ60</ref>


*در [[آیه]] 78 [[سوره نساء]] مردم از این که امور خیر را از جانب خداوند و امور شر را از جانب غیر او (در اینجا [[محمد(ص)|پیامبر اسلام (ص)]] بدانند، منع شده اند. بر این اساس می توان آن را رد معنای خاص تری از ثنویت دانست. این آیه در باره افرادی نازل شده که پیروزی در جنگها و کسب غنایم جنگی را از جانب خدا، و کشته و مجروح و اسیر شدن در جنگها را از جانب پیامبر اکرم(ص) می دانستند.<ref>رجوع کنید به فضل بن حسن طَبرِسی ؛ طباطبائی ، ذیل آیه</ref> در ادامه [[آیه]] با تأکید بر اینکه همه اینها از جانب خداست '''قُلْ کلٌّ مِنْ عِندِاللّهِ'''، توحید و نفی اِسناد امور شر به غیر خدا، به مخاطبان یادآوری شده است .
*در [[آیه]] 78 [[سوره نساء]] مردم از این که امور خیر را از جانب خداوند و امور شر را از جانب غیر او (در اینجا [[محمد(ص)|پیامبر اسلام (ص)]] بدانند، منع شده اند. بر این اساس می توان آن را رد معنای خاص تری از ثنویت دانست. این آیه در باره افرادی نازل شده که پیروزی در جنگها و کسب غنایم جنگی را از جانب خدا، و کشته و مجروح و اسیر شدن در جنگها را از جانب پیامبر اکرم(ص) می دانستند.<ref>رجوع کنید به فضل بن حسن طَبرِسی ؛ طباطبائی ، ذیل آیه</ref> در ادامه [[آیه]] با تأکید بر اینکه همه اینها از جانب خداست قُلْ کلٌّ مِنْ عِندِاللّهِ، توحید و نفی اِسناد امور شر به غیر خدا، به مخاطبان یادآوری شده است .


*در [[آیه]] نخست [[سوره انعام]] که در رد سه گروه [[دهریه]]، ثنویه و [[شرک|مشرکان]] عرب نازل شده، عبارت دوم آیه '''و جَعَلَ الظُّلُماتِ و النورَ''' را ناظر به دیدگاه ثنویون و رد آن دانسته اند.<ref>رجوع کنید به رسّی ، ص 104؛مجلسی ، ج 9، ص 266</ref> در احادیث نیز این نکته از قول [[علی (ع)]] به نقل از [[امام صادق (ع)]] ذکر شده است.<ref>برای نمونه رجوع کنید به احمدبن علی طبرسی ، ج 1، ص 24ـ25</ref>
*در [[آیه]] نخست [[سوره انعام]] که در رد سه گروه [[دهریه]]، ثنویه و [[شرک|مشرکان]] عرب نازل شده، عبارت دوم آیه و جَعَلَ الظُّلُماتِ و النورَ را ناظر به دیدگاه ثنویون و رد آن دانسته اند.<ref>رجوع کنید به رسّی ، ص 104؛مجلسی ، ج 9، ص 266</ref> در احادیث نیز این نکته از قول [[علی (ع)]] به نقل از [[امام صادق (ع)]] ذکر شده است.<ref>برای نمونه رجوع کنید به احمدبن علی طبرسی ، ج 1، ص 24ـ25</ref>


*مفسران در تفسیر [[آیه]] 100 سوره انعام و ''جَعَلُو لِلّهِ شُرَکآءَ الجِنَّ''، مخاطب آیه را [[مجوس]] و ثنویانی دانسته اند که معتقد به دو خدا، [[یزدان]] و [[اهریمن]]، بوده اند. از دیدگاه مفسران مقصود از [[جن]] در این آیه، [[شیطان]](اهریمن) است که به عقیده ثنویون، آنها خالق شُرور و موجودات آسیب رسان و شر هستند.
*مفسران در تفسیر [[آیه]] 100 سوره انعام و ''جَعَلُو لِلّهِ شُرَکآءَ الجِنَّ''، مخاطب آیه را [[مجوس]] و ثنویانی دانسته اند که معتقد به دو خدا، [[یزدان]] و [[اهریمن]]، بوده اند. از دیدگاه مفسران مقصود از [[جن]] در این آیه، [[شیطان]](اهریمن) است که به عقیده ثنویون، آنها خالق شُرور و موجودات آسیب رسان و شر هستند.
خط ۱۴۶: خط ۱۴۶:
*المسائل علی اهل التثنیه تألیف [[ابوالحسن اشعری]].<ref>اسماعیل بغدادی ، ج 1، ستون 676ـ677</ref>
*المسائل علی اهل التثنیه تألیف [[ابوالحسن اشعری]].<ref>اسماعیل بغدادی ، ج 1، ستون 676ـ677</ref>


در بسیاری از کتابهای کلامی نیز بخشی به رد ثنویه اختصاص داده شده است. [[ابن بابویه]] نیز در [[التوحید(کتاب)|التوحید]] بابی را با عنوان '''الرد علی الثنویه و الزنادقه'''<ref>ص 243ـ270</ref> به این موضوع اختصاص داده است.
در بسیاری از کتابهای کلامی نیز بخشی به رد ثنویه اختصاص داده شده است. [[ابن بابویه]] نیز در [[التوحید(کتاب)|التوحید]] بابی را با عنوان الرد علی الثنویه و الزنادقه<ref>ص 243ـ270</ref> به این موضوع اختصاص داده است.


در [[فلسفه اسلامی]] هم هر چند بحث ثنویت مستقلاً چندان محل توجه نبوده است اما لازمه براهینی که فلاسفه مسلمان در اثبات وجود خداوند اقامه کرده اند و بحث از [[واجب الوجود]] بَحْت و بسیط و مطلق که ضد و نِدّ ندارد، نفی ثنویت است. فلاسفه همچنین درباره وحدانیت خداوند، مبتنی بر مبانی فلسفی خود، مستقلاً به اقامه دلیل پرداخته اند.<ref>برای نمونه رجوع کنید به ابن سینا، 1379 ش ، ص 551 ـ 568؛ همو، 1403، ج 3، ص 21ـ 67؛ همو، 1376 ش ، ص 56 ـ62؛ صدرالدین شیرازی ، سفر 1، ج 1، ص 134ـ137؛ نیز رجوع کنید به توحید: بخش 5</ref>
در [[فلسفه اسلامی]] هم هر چند بحث ثنویت مستقلاً چندان محل توجه نبوده است اما لازمه براهینی که فلاسفه مسلمان در اثبات وجود خداوند اقامه کرده اند و بحث از [[واجب الوجود]] بَحْت و بسیط و مطلق که ضد و نِدّ ندارد، نفی ثنویت است. فلاسفه همچنین درباره وحدانیت خداوند، مبتنی بر مبانی فلسفی خود، مستقلاً به اقامه دلیل پرداخته اند.<ref>برای نمونه رجوع کنید به ابن سینا، 1379 ش ، ص 551 ـ 568؛ همو، 1403، ج 3، ص 21ـ 67؛ همو، 1376 ش ، ص 56 ـ62؛ صدرالدین شیرازی ، سفر 1، ج 1، ص 134ـ137؛ نیز رجوع کنید به توحید: بخش 5</ref>
کاربر ناشناس