پرش به محتوا

حلف الفضول: تفاوت میان نسخه‌ها

۷۷ بایت اضافه‌شده ،  ‏۹ نوامبر ۲۰۱۴
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Smnazem
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Smnazem
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''حِلْفُ الْفُضول'''، نام پیمانی است که میان برخی طوایف [[قریش]] در روزگار [[جاهلیت]]، برای حمایت از ستمدیدگان در [[مکه]] منعقد شد. زُبیر بن عبدالمطلب، عموی [[رسول اکرم]] و از بزرگان و اشراف قریش، نخستین کسی بود که درباره حلف الفضول سخن گفت و به آن دعوت کرد. در پی آن، برخی طوایف قریش در [[دارالنَّدوه]] گرد آمدند و درباره این موضوع به توافق رسیدند و سپس در خانه عبدالله بن جدعان به طور رسمی با یکدیگر بر سر این موضوع هم‌پیمان شدند. [[بنی هاشم]] و [[بنی مطّلب]]، فرزندان [[عبدمَناف]]، بنی زُهرة بن کلاب، بنی تَیم بن مُرَّه، و بنی اسد بن عبدالعُزّی بن قُصَی طوایف شرکت کننده در این پیمان بودند. [[رسول اکرم]]  پس از [[بعثت]] از این پیمان به نیکی یاد کردند.
'''حِلْفُ الْفُضول'''، نام پیمانی است که میان برخی طوایف [[قریش]] در روزگار [[جاهلیت]]، برای حمایت از ستمدیدگان در [[مکه]] منعقد شد.
 
زُبیر بن عبدالمطلب، عموی [[رسول اکرم]](ص) و از بزرگان و اشراف قریش، نخستین کسی بود که درباره حلف الفضول سخن گفت و به آن دعوت کرد. در پی آن، برخی طوایف قریش در [[دارالنَّدوه]] گرد آمدند و درباره این موضوع به توافق رسیدند و سپس در خانه عبدالله بن جدعان به طور رسمی با یکدیگر بر سر این موضوع هم‌پیمان شدند.
 
[[بنی هاشم]] و [[بنی مطّلب]]، فرزندان [[عبدمَناف]]، بنی زُهرة بن کلاب، بنی تَیم بن مُرَّه، و بنی اسد بن عبدالعُزّی بن قُصَی طوایف شرکت کننده در این پیمان بودند.
 
پیامبر(ص) پس از [[بعثت]] از این پیمان به نیکی یاد کرده است.
 


== علت شکل گیری ==
== علت شکل گیری ==
سبب این پیمان آن بود که اعضای قبیله [[قریش]]‌ گاه به بیگانگان یا کسانی که خاندان و عشیره‌ای در [[مکه]] نداشتند، ستم می‌کردند.<ref>یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۱۷</ref> از جمله، روزی مردی از زَبیدِ [[یمن]] با کالای خود به مکه رفت. عاص بن وائل سَهْمی (پدر [[عمرو بن عاص]]) کالای وی را خرید، اما در پرداخت قیمت آن تأخیر و او را خسته کرد. مرد یمنی به قریش پناه جست و از آنان خواست تا او را در گرفتن حقّش یاری کنند، اما کسی به او یاری نکرد؛ از این رو، وی بر فراز [[کوه ابوقبیس|کوه ابوقبیس]] (نزدیک [[مسجدالحرام]])، یا در کنار [[حجر اسماعیل|حِجر]]، ایستاد و با صدای بلند این اشعار را خواند:
سبب این پیمان آن بود که اعضای قبیله [[قریش]]‌ گاه به بیگانگان یا کسانی که خاندان و عشیره‌ای در [[مکه]] نداشتند، ستم می‌کردند.<ref>یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۱۷</ref> از جمله، روزی مردی از زَبیدِ [[یمن]] با کالای خود به مکه رفت. عاص بن وائل سَهْمی (پدر [[عمرو بن عاص]]) کالای وی را خرید، اما در پرداخت قیمت آن تأخیر و او را خسته کرد. مرد یمنی به قریش پناه جست و از آنان خواست تا او را در گرفتن حقّش یاری کنند، اما کسی به او یاری نکرد؛ از این رو، وی بر فراز [[کوه ابوقبیس|کوه ابوقبیس]] (نزدیک [[مسجدالحرام]])، یا در کنار [[حجر اسماعیل|حِجر]]، ایستاد و با صدای بلند این اشعار را خواند:


خط ۱۳: خط ۲۱:
که مضمونش دادخواهی بود.<ref>ابن حبیب، کتاب المُنَمَّق فی اخبار قریش، ص۵۲ـ۵۳، ۱۸۶؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۳؛ مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۹؛ قس یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۱۷</ref>
که مضمونش دادخواهی بود.<ref>ابن حبیب، کتاب المُنَمَّق فی اخبار قریش، ص۵۲ـ۵۳، ۱۸۶؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۳؛ مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۹؛ قس یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۱۷</ref>


زُبیر بن عبدالمطلب، عموی [[رسول اکرم]] و از بزرگان و اشراف قریش، نخستین کسی بود که درباره حلف الفضول سخن گفت و به آن دعوت کرد.<ref>ابن سعد، ج۱، ص۱۲۸؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۱۴، ص۱۳۰</ref> در پی آن، برخی طوایف قریش در [[دارالنَّدوه]] (که محل حل و عقد امور بود) گرد آمدند و هم سخن شدند که داد مظلوم را از ظالم بگیرند.<ref>مسعودی، مروج، ج۳، ص۹</ref> سپس، به کوشش زبیر بن عبدالمطلب، در خانه عبداللّه بن جُدعان تَیمی، یکی از اشراف قریش، گرد آمدند. آنان دست در آب [[زمزم]] فرو کردند (و به قولی دستان خود را بر خاک مالیدند) <ref>ابن حبیب، کتاب المُنَمَّق فی اخبار قریش، ص۱۸۷؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۳ـ۲۴؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۱۴، ص۱۳۰ و ج۱۵، ص۲۰۳</ref> و با یکدیگر پیمان بستند که اگر بر کسی از اهالی مکه یا بیگانه‌ای در این شهر ستمی رود، او را یاری کنند تا حق خود را از ظالم بگیرد، <ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۱۴۱؛ ابن حبیب، کتاب المُنَمَّق فی اخبار قریش، ص۵۳</ref> ظالم را از ظلم باز دارند و از هر منکری نهی کنند<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۱۴، ص۱۳۰</ref> و به تهیدستان در مال و معاش کمک کنند.<ref>ابن سعد، طبقات، ج۱، ص۱۲۹؛ ابن حبیب، کتاب المُنَمَّق فی اخبار قریش، ص۱۸۷؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۱۵، ص۲۰۳</ref>
زُبیر بن عبدالمطلب، عموی رسول اکرم(ص) و از بزرگان و اشراف قریش، نخستین کسی بود که درباره حلف الفضول سخن گفت و به آن دعوت کرد.<ref>ابن سعد، ج۱، ص۱۲۸؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۱۴، ص۱۳۰</ref> در پی آن، برخی طوایف قریش در [[دارالنَّدوه]] (که محل حل و عقد امور بود) گرد آمدند و هم سخن شدند که داد مظلوم را از ظالم بگیرند.<ref>مسعودی، مروج، ج۳، ص۹</ref> سپس، به کوشش زبیر بن عبدالمطلب، در خانه عبداللّه بن جُدعان تَیمی، یکی از اشراف قریش، گرد آمدند. آنان دست در آب [[زمزم]] فرو کردند (و به قولی دستان خود را بر خاک مالیدند) <ref>ابن حبیب، کتاب المُنَمَّق فی اخبار قریش، ص۱۸۷؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۳ـ۲۴؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۱۴، ص۱۳۰ و ج۱۵، ص۲۰۳</ref> و با یکدیگر پیمان بستند که اگر بر کسی از اهالی مکه یا بیگانه‌ای در این شهر ستمی رود، او را یاری کنند تا حق خود را از ظالم بگیرد، <ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۱۴۱؛ ابن حبیب، کتاب المُنَمَّق فی اخبار قریش، ص۵۳</ref> ظالم را از ظلم باز دارند و از هر منکری نهی کنند<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۱۴، ص۱۳۰</ref> و به تهیدستان در مال و معاش کمک کنند.<ref>ابن سعد، طبقات، ج۱، ص۱۲۹؛ ابن حبیب، کتاب المُنَمَّق فی اخبار قریش، ص۱۸۷؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۱۵، ص۲۰۳</ref>


== طوایف شرکت کننده ==
== طوایف شرکت کننده ==
خط ۳۵: خط ۴۳:


== نظر پیامبر درباره این پیمان ==
== نظر پیامبر درباره این پیمان ==
حلف الفضول شریف‌ترین و بزرگوارانه‌ترین پیمانی بود که تا آن روز میان عرب‌ها وجود داشت.<ref>ابن حبیب، کتاب المُنَمَّق فی اخبار قریش، ص۵۲، ۱۸۶؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۱۵، ص۲۰۳</ref> از [[رسول اکرم]] حدیثی روایت شده است که پس از [[بعثت]] فرمود:
حلف الفضول شریف‌ترین و بزرگوارانه‌ترین پیمانی بود که تا آن روز میان عرب‌ها وجود داشت.<ref>ابن حبیب، کتاب المُنَمَّق فی اخبار قریش، ص۵۲، ۱۸۶؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۱۵، ص۲۰۳</ref> از رسول اکرم(ص) حدیثی روایت شده است که پس از [[بعثت]] فرمود:
::: «‌(همراه عموهای خود) در خانه عبداللّه بن جدعان شاهد پیمانی بودم که اگر همه شتران سرخ موی را به من دهند، دوست ندارم به آن خیانت کنم و اگر امروز هم مرا به [مانند] آن دعوت کنند، می‌پذیرم ».<ref>ابن هشام، سیرة النبویه، ج۱، ص۱۴۱ـ۱۴۲؛ ابن سعد، طبقات، ج۱، ص۱۲۹؛ ابن حبیب، کتاب المُنَمَّق فی اخبار قریش، ص۵۳؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۴، ۲۶ـ۲۷</ref>
::: «‌(همراه عموهای خود) در خانه عبداللّه بن جدعان شاهد پیمانی بودم که اگر همه شتران سرخ موی را به من دهند، دوست ندارم به آن خیانت کنم و اگر امروز هم مرا به [مانند] آن دعوت کنند، می‌پذیرم ».<ref>ابن هشام، سیرة النبویه، ج۱، ص۱۴۱ـ۱۴۲؛ ابن سعد، طبقات، ج۱، ص۱۲۹؛ ابن حبیب، کتاب المُنَمَّق فی اخبار قریش، ص۵۳؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۴، ۲۶ـ۲۷</ref>


خط ۴۵: خط ۵۳:
این پیمان پس از اسلام نیز اهمیت خود را حفظ کرد. [[عمر بن خطاب|خلیفه دوم]] حضور در حلف الفضول را یکی از معیارهای تقدم قبایل برای برخورداری بیشتر از عطا و مقرری به شمار می‌آورد<ref>رجوع کنید به شافعی، الاُمّ، ج۴، ص۱۶۶؛ ابن حنبل، کتاب العلل و معرفة الرجال، ج۳، ص۴۲۳؛ مطیعی، التکملة الثانیة، ج۱۹، ص۳۸۱</ref>
این پیمان پس از اسلام نیز اهمیت خود را حفظ کرد. [[عمر بن خطاب|خلیفه دوم]] حضور در حلف الفضول را یکی از معیارهای تقدم قبایل برای برخورداری بیشتر از عطا و مقرری به شمار می‌آورد<ref>رجوع کنید به شافعی، الاُمّ، ج۴، ص۱۶۶؛ ابن حنبل، کتاب العلل و معرفة الرجال، ج۳، ص۴۲۳؛ مطیعی، التکملة الثانیة، ج۱۹، ص۳۸۱</ref>


حضور در حلف الفضول نوعی افتخار محسوب می‌شد. در یکی از سفرهای معاویه به مدینه، عبداللّه بن زبیر به او گفت که با [[امام حسن(ع)]] در حلف الفضول همراه است و اگر امام از وی بر ضد معاویه یاری بخواهد، او را اجابت می‌کند، اما معاویه ادعای او را در انتساب به حلف الفضول به تمسخر گرفت و رد کرد.<ref>اخبار الدولة العباسیة، ص۵۸ـ ۵۹</ref> پس از شهادت امام حسن نیز هنگامی که [[امام حسین(ع)]] بنا بر وصیت برادرش، می‌خواست پیکر آن حضرت را در کنار قبر [[رسول خدا]] دفن کند، چون با مخالفت امویان روبه رو شد، به حلف الفضول متوسل شد و برخی قبایل برای یاری وی آماده شدند، اما آن حضرت از تصمیم خود منصرف گردید.<ref>ابن عساکر، ترجمة الامام الحسن(ع)، ص۲۲۲</ref>
حضور در حلف الفضول نوعی افتخار محسوب می‌شد. در یکی از سفرهای [[معاویه]] به [[مدینه]]، [[عبدالله بن زبیر|عبداللّه بن زبیر]] به او گفت که با [[امام حسن(ع)]] در حلف الفضول همراه است و اگر امام از وی بر ضد معاویه یاری بخواهد، او را اجابت می‌کند، اما معاویه ادعای او را در انتساب به حلف الفضول به تمسخر گرفت و رد کرد.<ref>اخبار الدولة العباسیة، ص۵۸ـ ۵۹</ref> پس از [[شهادت]] امام حسن(ع) نیز هنگامی که [[امام حسین(ع)]] بنا بر وصیت برادرش، می‌خواست پیکر آن حضرت را در کنار قبر رسول خدا(ص) دفن کند، چون با مخالفت [[امویان]] روبه رو شد، به حلف الفضول متوسل شد و برخی قبایل برای یاری وی آماده شدند، اما آن حضرت از تصمیم خود منصرف گردید.<ref>ابن عساکر، ترجمة الامام الحسن(ع)، ص۲۲۲</ref>


همچنین هنگامی که ولیدبن عُتبة بن ابی سُفیان، امیر اموی مدینه (دوران حکومت: ۵۷ـ۶۰ و ۶۱ـ۶۲)، درباره مال یا زمینی از آنِ امام حسین بر وی ستم کرد، امام وی را تهدید کرد که اگر حق او را ندهد، شمشیر برمی دارد و در [[مسجد النبی|مسجد رسول خدا]]، مردم را به حلف الفضول می‌خواند. در پی آن، کسانی برای حمایت از امام حسین اعلام آمادگی کردند و ولید، ناگزیر، حق امام را داد.<ref>ابن هشام، سیرة النبویه، ج۱، ص۱۴۲؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۶؛ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۰، ص۱۶۹</ref> به نوشته جوادعلی، <ref>المفصل فی تاریخ العرب، ج۴، ص۸۹</ref> شاید مقصود امام آن بوده است که به پیمانی همچون حلف الفضول دعوت می‌کند و لذا نمی‌توان از این حکایت نتیجه گرفت که حلف الفضول تا آن زمان برقرار بوده است. هشام بن محمد بن سائب کلبی (متوفی ۲۰۴) کتابی با عنوان حلف الفضول نوشته بوده است.<ref>ابن ندیم، فهرست، ص۱۰۸؛ ابن خلّکان، وفیات الاعیان، ج۶، ص۸۲</ref>
همچنین هنگامی که ولیدبن عُتبة بن ابی سُفیان، امیر اموی مدینه (دوران حکومت: ۵۷ـ۶۰ و ۶۱ـ۶۲)، درباره مال یا زمینی از آنِ امام حسین(ع) بر وی ستم کرد، امام(ع) وی را تهدید کرد که اگر حق او را ندهد، شمشیر برمی دارد و در [[مسجد النبی|مسجد رسول خدا]](ص)، مردم را به حلف الفضول می‌خواند. در پی آن، کسانی برای حمایت از امام حسین(ع) اعلام آمادگی کردند و ولید، ناگزیر، حق امام را داد.<ref>ابن هشام، سیرة النبویه، ج۱، ص۱۴۲؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۶؛ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۰، ص۱۶۹</ref> به نوشته جوادعلی، <ref>المفصل فی تاریخ العرب، ج۴، ص۸۹</ref> شاید مقصود امام آن بوده است که به پیمانی همچون حلف الفضول دعوت می‌کند و لذا نمی‌توان از این حکایت نتیجه گرفت که حلف الفضول تا آن زمان برقرار بوده است. هشام بن محمد بن سائب کلبی (متوفی ۲۰۴) کتابی با عنوان حلف الفضول نوشته بوده است.<ref>ابن ندیم، فهرست، ص۱۰۸؛ ابن خلّکان، وفیات الاعیان، ج۶، ص۸۲</ref>




کاربر ناشناس