اباضیه: تفاوت میان نسخهها
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
Hasanejraei (بحث | مشارکتها) جز (←پیشگامان اباضیه) |
Hasanejraei (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
==گستره اباضیان== | ==گستره اباضیان== | ||
اباضیان در سدههای گذشته در پهنهای بسیار گسترده -حتی در [[اندلس]]- میزیستند<ref>ابن حزم، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ج۴، ص۱۸۹؛ یاقوت، بلدان، ج۴، ص۱۹۱.</ref> و گروههایی از آنان تا کنون ماندهاند و در عمان، زنگبار و شمال افریقا سکونت دارند. | اباضیان در سدههای گذشته در پهنهای بسیار گسترده -حتی در [[اندلس]]- میزیستند<ref>ابن حزم، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ج۴، ص۱۸۹؛ یاقوت، بلدان، ج۴، ص۱۹۱.</ref> و گروههایی از آنان تا کنون ماندهاند و در عمان، زنگبار و شمال افریقا سکونت دارند. | ||
*'''[[عمان]]''': امروزه مذهب عموم قبایل و مردم عمان اباضی است<ref>دروزه، ج۹، ص۱۵۸</ref> و قابوس، سلطان این کشور نیز بر همین مذهب است، گرچه رهبر مذهبی ملت بهشمار نمیآید.<ref>بریتانیکا، XIII/۵۶۸</ref> | *'''[[عمان]]''': امروزه مذهب عموم قبایل و مردم عمان اباضی است<ref>دروزه، ج۹، ص۱۵۸.</ref> و قابوس، سلطان این کشور نیز بر همین مذهب است، گرچه رهبر مذهبی ملت بهشمار نمیآید.<ref>بریتانیکا، XIII/۵۶۸.</ref> | ||
*'''[[زنگبار]]''': در زنگبار مسلماً زمانی گروههایی بسیار اباضی مذهب بودهاند، لیکن امروزه ظاهراً [[شافعی]] مذهباند و فقط خانوادهٔ حاکم و نزدیکانشان اباضیاند. در '''[[تانزانیا]]''' هم زمانی اباضیانی بودهاند و شاید امروز هم باشند.<ref>نک: بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۳۲</ref> | *'''[[زنگبار]]''': در زنگبار مسلماً زمانی گروههایی بسیار اباضی مذهب بودهاند، لیکن امروزه ظاهراً [[شافعی]] مذهباند و فقط خانوادهٔ حاکم و نزدیکانشان اباضیاند. در '''[[تانزانیا]]''' هم زمانی اباضیانی بودهاند و شاید امروز هم باشند.<ref>نک: بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۳۲.</ref> | ||
*'''شمال آفریقا''': مذهب اباضیه در میان قبایل بربر شمال افریقا هم نفوذ چشمگیری داشته است و هماکنون در جبل نَفوسه و زواره (طرابلس)، جزیره جِربه ([[تونس]]) قبایل وادی میزاب ([[الجزایر]]) زندگی میکنند.<ref>اسمیت، ۲۷۹؛ لویکی، «اباضیان...»، ۳؛ بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۳۱، ۳۲</ref> | *'''شمال آفریقا''': مذهب اباضیه در میان قبایل بربر شمال افریقا هم نفوذ چشمگیری داشته است و هماکنون در جبل نَفوسه و زواره (طرابلس)، جزیره جِربه ([[تونس]]) قبایل وادی میزاب ([[الجزایر]]) زندگی میکنند.<ref>اسمیت، ۲۷۹؛ لویکی، «اباضیان...»، ۳؛ بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۳۱، ۳۲.</ref> | ||
*'''مومباسا''': شاید چند گروه منزوی و دورافتاده دیگر هم از اباضیان در مناطقی چون مومباسا (در [[کنیا]]) وجود داشته باشند.<ref>نک: اسمیت ۲۸۰؛ والیری، ۲۷۴</ref> | *'''مومباسا''': شاید چند گروه منزوی و دورافتاده دیگر هم از اباضیان در مناطقی چون مومباسا (در [[کنیا]]) وجود داشته باشند.<ref>نک: اسمیت ۲۸۰؛ والیری، ۲۷۴.</ref> | ||
==نامهای اباضیان== | ==نامهای اباضیان== | ||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
==نزدیکی به اهل سنت== | ==نزدیکی به اهل سنت== | ||
وجود اعتدال نسبی و دوری از افراط در اباضیان موجب شده است که آنان نزدیکترین فرقهٔ خوارج به اهل سنت بهشمار آیند<ref>مبرّد، الکامل، ج۲، ص۲۱۴؛ ابن حزم، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ج۲، ص۱۱۲.</ref> در طول زمان بعضی از گروههای اباضیه به اهل سنت نزدیکتر هم شدهاند، تا جایی که اکنون اباضیان [[لیبی]] و [[تونس]] تفاوت اندکی با اهل تسنن دارند، اما اباضیان [[الجزایر]] و عمان تا حدود قابل ملاحظهای بر راه و رسم قدیم اباضی پابرجا ماندهاند.<ref>نک: بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ص۳۱</ref> | وجود اعتدال نسبی و دوری از افراط در اباضیان موجب شده است که آنان نزدیکترین فرقهٔ خوارج به اهل سنت بهشمار آیند<ref>مبرّد، الکامل، ج۲، ص۲۱۴؛ ابن حزم، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ج۲، ص۱۱۲.</ref> در طول زمان بعضی از گروههای اباضیه به اهل سنت نزدیکتر هم شدهاند، تا جایی که اکنون اباضیان [[لیبی]] و [[تونس]] تفاوت اندکی با اهل تسنن دارند، اما اباضیان [[الجزایر]] و عمان تا حدود قابل ملاحظهای بر راه و رسم قدیم اباضی پابرجا ماندهاند.<ref>نک: بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ص۳۱.</ref> | ||
==انکار انتساب به خوارج== | ==انکار انتساب به خوارج== | ||
{{اصلی|خوارج}} | {{اصلی|خوارج}} | ||
اباضیان که از همان آغاز با بعضی از تندرویهای خوارج سازگاری نداشتند، انتساب خود را به خوارج انکار کردهاند. مورخین برجستهٔ اباضی همچون برّادی در جواهر المُنْتَقات و شماخی در کتاب السیر، تاریخ پیدایش فرقهٔ اباضی را به زمان خلافت [[عثمان]] میرسانند و آن را قدیمتر از خروج خوارج در اردوی [[حضرت علی(ع)]] میشمارند و علت حرکت مخالفتآمیز اباضیه در مقابل عثمان را هم اعمال خلاف او که منجر به قتلش شد، میدانند<ref>اسمیت، ۲۷۷-۲۷۸</ref> | اباضیان که از همان آغاز با بعضی از تندرویهای خوارج سازگاری نداشتند، انتساب خود را به خوارج انکار کردهاند. مورخین برجستهٔ اباضی همچون برّادی در جواهر المُنْتَقات و شماخی در کتاب السیر، تاریخ پیدایش فرقهٔ اباضی را به زمان خلافت [[عثمان]] میرسانند و آن را قدیمتر از خروج خوارج در اردوی [[حضرت علی(ع)]] میشمارند و علت حرکت مخالفتآمیز اباضیه در مقابل عثمان را هم اعمال خلاف او که منجر به قتلش شد، میدانند<ref>اسمیت، ۲۷۷-۲۷۸.</ref> به هر حال اباضیهٔ کنونی این را که در زمرهٔ خوارج شمرده شوند، ظلمی به خود میانگارند و خود را بیگانهترین گروه نسبت به خوارج میشمارند<ref>معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ج۱، ص۳۸، ۶۴، ۱۳۳.</ref> | ||
نخستین اباضیان در این مسائل تا این اندازه حساسیت از خود نشان نمیدادند و حتی خود را دوستدار محکّمهٔ نخستین میخواندند<ref>اشعری، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۱۷۰، ۱۷۱.</ref> درجینی در طبقهٔ اول مشایخ اباضی، بعد از [[صحابه|صحابهٔ]] حضرت رسول(ص) نخست از [[عبدالله بن وهب راسبی]] نام میبرد<ref> درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج۲، ص۲۰۰.</ref> و حِرقوص بن زهیر را پس از او در همان طبقه قرار میدهد<ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج۲، ص۲۰۲-۲۰۴.</ref>، و اینان از اولین رهبران و زعیمان خوارج بودند که در [[حکمیت|قضیهٔ تحکیم]] بر حضرت علی(ع) خروج کردند. | نخستین اباضیان در این مسائل تا این اندازه حساسیت از خود نشان نمیدادند و حتی خود را دوستدار محکّمهٔ نخستین میخواندند<ref>اشعری، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۱۷۰، ۱۷۱.</ref> درجینی در طبقهٔ اول مشایخ اباضی، بعد از [[صحابه|صحابهٔ]] حضرت رسول(ص) نخست از [[عبدالله بن وهب راسبی]] نام میبرد<ref> درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج۲، ص۲۰۰.</ref> و حِرقوص بن زهیر را پس از او در همان طبقه قرار میدهد<ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج۲، ص۲۰۲-۲۰۴.</ref>، و اینان از اولین رهبران و زعیمان خوارج بودند که در [[حکمیت|قضیهٔ تحکیم]] بر حضرت علی(ع) خروج کردند. | ||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
*'''انشعاب ابوبلال مرداس از خوارج''' | *'''انشعاب ابوبلال مرداس از خوارج''' | ||
تاریخ گواه آن است که اباضیه در جریان حرکت خوارج پدید آمدند و سپس راهی مستقل در پیش گرفتند. البته زمینهٔ انشعاب را [[ابوبلال مرداس|ابوبلال مرداس بن اُدَیه]] و افکار او فراهم ساخت و این گروه با تأثیر پذیرفتن از راه و روش او، از گروههای تندرو خوارج چون ازارقه و... کناره گرفتند. ابوبلال چنانکه در جای خود خواهد آمد حلقهٔ واسطی بود میان جریان اصلی خوارج و گروههای معتدل و میانهرو. پس از شهادت امیر مؤمنان علی(ع)، خوارج چند بار قیام کردند که از آن میان قیام ابوبلال مرداس در زمان [[یزید بن معاویه|یزیدبن معاویه]] دارای اهمیت خاصی است. وی در ۵۸ق پس از رهایی از زندانِ [[عبیدالله بن زیاد|عبیدالله بن زیاد]] همراه با ۳۰ تن از یاران خود از بصره خارج شد و در آسَک (میان رامهرمز و ارّجان) فرود آمد. همراهان او در آنجا ۴۰ تن شدند<ref>مبرد، الکامل، ج ۲، ص۱۸۳-۱۸۵؛ طبری، تاریخ، ج ۵، ص۳۱۳-۳۱۴، ۴۷۱؛ یاقوت، بلدان،ج ۱، ص۶۲</ref> | تاریخ گواه آن است که اباضیه در جریان حرکت خوارج پدید آمدند و سپس راهی مستقل در پیش گرفتند. البته زمینهٔ انشعاب را [[ابوبلال مرداس|ابوبلال مرداس بن اُدَیه]] و افکار او فراهم ساخت و این گروه با تأثیر پذیرفتن از راه و روش او، از گروههای تندرو خوارج چون ازارقه و... کناره گرفتند. ابوبلال چنانکه در جای خود خواهد آمد حلقهٔ واسطی بود میان جریان اصلی خوارج و گروههای معتدل و میانهرو. پس از شهادت امیر مؤمنان علی(ع)، خوارج چند بار قیام کردند که از آن میان قیام ابوبلال مرداس در زمان [[یزید بن معاویه|یزیدبن معاویه]] دارای اهمیت خاصی است. وی در ۵۸ق پس از رهایی از زندانِ [[عبیدالله بن زیاد|عبیدالله بن زیاد]] همراه با ۳۰ تن از یاران خود از بصره خارج شد و در آسَک (میان رامهرمز و ارّجان) فرود آمد. همراهان او در آنجا ۴۰ تن شدند<ref>مبرد، الکامل، ج ۲، ص۱۸۳-۱۸۵؛ طبری، تاریخ، ج ۵، ص۳۱۳-۳۱۴، ۴۷۱؛ یاقوت، بلدان،ج ۱، ص۶۲.</ref> وی از ابتدا اعلام کرد با کسی نخواهند جنگید، مگر آنکه به ایشان حمله شود<ref>مبرد، الکامل، ج ۲، ص۱۸۳-۱۸۵؛ ابن عبدربه، العقد الفرید،ج ۲، ص۲۴۰، ۲۴۱.</ref> عبیدالله در ۶۰ق<ref>ابن اثیر، الکامل، ج ۳، ص۵۱۹.</ref> برای سرکوب ابوبلال، سپاهی دوهزار نفره را<ref>یاقوت، بلدان، ج ۱، ص۶۳؛ مَعبدبن اسلّم.</ref> جنگ او فرستاد. ابوبلال خواستار توقف جنگ شد، اما به هر روی جنگ رخ داد و ابوبلال پیروز شد<ref>مبرد، الکامل، ج ۲، ص۱۸۵؛ طبری، تاریخ، ج ۵، ص۳۱۴، ۴۷۱.</ref> سال بعد عبیدالله سپاهی ۴۰۰۰ نفری را<ref>ابن اثیر، الکامل،ج ۳، ص۵۱۹: ۰‘۳.</ref> به مقابله با آنان فرستاد. در میانه جنگ و هنگامی که خوارج به نماز ایستاده بودند، سپاهیان دشمن بر سر آنان ریختند و همه از جمله مرداس را به قتل رساندند<ref>مبرد، الکامل، ج ۲، ص۱۸۶-۱۸۷؛ طبری، تاریخ، ج ۵، ص۴۷۱؛ ابن عبدربه، العقد الفرید،ج ۱، ص۱۸۳.</ref> | ||
*'''عقاید ابوبلال مرداس''' | *'''عقاید ابوبلال مرداس''' | ||
عقاید ابوبلال معرف نخستین مراحل شکلگیری آراء خوارج است<ref>معروف، ۱۹۷</ref> | عقاید ابوبلال معرف نخستین مراحل شکلگیری آراء خوارج است<ref>معروف، ۱۹۷.</ref> وی [[تقیه]] را جایز میدانست<ref>مبرد، الکامل، ج ۲، ص۱۸۲.</ref> کسی را که نماز بگزارد مسلمان، و تجاوز به حقوق او را ممنوع میدانست، شمشیر کشدن بر مسلمانان را نهی میکرد، از ستم میگریخت و فقط به قصد دفاع به جنگ میکرد و از کردار خوارج تبرّی میجست و خروج زنان را هم حرام میدانست<ref>مبرد، الکامل، ج ۲، ص۱۸۲-۱۸۵؛ ابن عبدربه، العقد الفرید،ج ۱، ص۱۸۴؛ ابن اثیر، الکامل، ج ۳، ص۵۱۸.</ref> وی همچنانکه تقیه را مجاز میدانست، قعود را هم برخلاف خوارج تندرو به کلی نفی نمیکرد.<ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۲، ص۲۱۵.</ref> | ||
نظریات ابوبلال به آراء اباضیان بسیار نزدیک و از عقاید خوارج تندرو دور است، اما به لحاظ شخصیت برجستهاش همهٔ خوارج او را از خود میدانستند و بزرگ میداشتند<ref>مبرد، الکامل، ج ۲، ص۱۸۱؛ ابن اثیر، الکامل،ج ۳، ص۵۱۸</ref> | نظریات ابوبلال به آراء اباضیان بسیار نزدیک و از عقاید خوارج تندرو دور است، اما به لحاظ شخصیت برجستهاش همهٔ خوارج او را از خود میدانستند و بزرگ میداشتند<ref>مبرد، الکامل، ج ۲، ص۱۸۱؛ ابن اثیر، الکامل،ج ۳، ص۵۱۸.</ref> بیش از همهٔ گروههای خوارج، صفریه و اباضیه به تعالیم و راه و روش او نزدیک بودند. صفریه خود را از پیروان نخستین «محکّمه» (خوارج) میدانستند و ابوبلال مرداس را، پس از عبدالله بن وهب راسبی و حرقوص بن زهیر، امام خویش میخواندند<ref>بغدادی، الفرق، ۵۵.</ref> جیطالی (از علمای بزرگ اباضی) هم جابربن زید، ابوبلال مرداس و ابوعبیده مسلم بن ابی کریمه را در کنار یکدیگر و هم شأن یکدیگر ذکر میکند و از بزرگانی میشمارد که شایستهٔ پیرویند<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۱، ص۶۵.</ref> | ||
به هر حال باتوجه به نزدیکی آراء صفریه و اباضیه و دوری این هر دو فرقه از سایر فرق تندرو و افراطی خوارج، ابوبلال را میتوان آماده کنندهٔ زمینه یا برخاسته از زمینهٔ قبلی برای جنبش اعتدالی خوارج بهشمار آورد، زیرا این گرایش به اعتدال از قبل با فَرَوه بن توفل و یارانش که در جنگ نهروان از جمع خوارج خارج شده و قعود را مجاز دانسته بودند، آغاز شده بود و سپس با مرداس ادامه یافت و پیشرفت کرد تا سرانجام در مذاهب ابن اباض و ابن صفار به اوج خود رسید. | به هر حال باتوجه به نزدیکی آراء صفریه و اباضیه و دوری این هر دو فرقه از سایر فرق تندرو و افراطی خوارج، ابوبلال را میتوان آماده کنندهٔ زمینه یا برخاسته از زمینهٔ قبلی برای جنبش اعتدالی خوارج بهشمار آورد، زیرا این گرایش به اعتدال از قبل با فَرَوه بن توفل و یارانش که در جنگ نهروان از جمع خوارج خارج شده و قعود را مجاز دانسته بودند، آغاز شده بود و سپس با مرداس ادامه یافت و پیشرفت کرد تا سرانجام در مذاهب ابن اباض و ابن صفار به اوج خود رسید. | ||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
==پیدایش مذهب اباضی== | ==پیدایش مذهب اباضی== | ||
*'''همراهی خوارج با ابن زبیر''' | *'''همراهی خوارج با ابن زبیر''' | ||
پس از کشته شدن ابوبلال، ابن زیاد به قصد ریشهکن کردن خوارج با شدت بیشتری به قلع و قمع آنان ادامه داد. متقابلاً خوارج هم به قصد جهاد در [[بصره]] گرد آمدند، و در میان آنان رهبران قوم همچون [[نافع بن ازرق]]، [[عبدالله بن صفار]] و [[عبدالله بن اباض|ابن اباض]] حاضر بودند و ظاهراً نافع نسبت به دیگران ریاستی داشت. در همین ایام [[عبدالله بن زبیر|عبدالله بن زبیر]] در [[مکه]] قیام و ادعای [[خلافت]] کرده بود. به پیشنهاد نافع، در سال ۶۴ق آنان در کنار ابن زبیر برابر سپاه شام جنگیدند و پیروز شدند.<ref>مبرد، الکامل، ج ۲، ص۲۰۲-۲۰۶؛ طبری، تاریخ، ج ۵، ص۵۶۴؛ ابن عبدربه، العقد الفرید،ج۲، ص۲۳۵-۲۳۷</ref> | پس از کشته شدن ابوبلال، ابن زیاد به قصد ریشهکن کردن خوارج با شدت بیشتری به قلع و قمع آنان ادامه داد. متقابلاً خوارج هم به قصد جهاد در [[بصره]] گرد آمدند، و در میان آنان رهبران قوم همچون [[نافع بن ازرق]]، [[عبدالله بن صفار]] و [[عبدالله بن اباض|ابن اباض]] حاضر بودند و ظاهراً نافع نسبت به دیگران ریاستی داشت. در همین ایام [[عبدالله بن زبیر|عبدالله بن زبیر]] در [[مکه]] قیام و ادعای [[خلافت]] کرده بود. به پیشنهاد نافع، در سال ۶۴ق آنان در کنار ابن زبیر برابر سپاه شام جنگیدند و پیروز شدند.<ref>مبرد، الکامل، ج ۲، ص۲۰۲-۲۰۶؛ طبری، تاریخ، ج ۵، ص۵۶۴؛ ابن عبدربه، العقد الفرید،ج۲، ص۲۳۵-۲۳۷.</ref> | ||
پس از نبرد، خوارج از باور ابن زبیر پرس و جو کردند. ابن زبیر اگرچه پیش از نبرد، خود را موافق آنان نشان داده بود، اما با احساس بینیازی از خوارج، [[عثمان]] و [[طلحه]] و [[زبیر]] را ستود و از خوارج تبری جست و خوارج از او جدا شدند.<ref>مبرد، الکامل، ج ۲، ص۲۰۲-۲۰۶؛ طبری، تاریخ، ج ۵، ص۵۶۶؛ ابن عبدربه، العقد الفرید،ج۲، ص۲۳۵-۲۳۷</ref> | پس از نبرد، خوارج از باور ابن زبیر پرس و جو کردند. ابن زبیر اگرچه پیش از نبرد، خود را موافق آنان نشان داده بود، اما با احساس بینیازی از خوارج، [[عثمان]] و [[طلحه]] و [[زبیر]] را ستود و از خوارج تبری جست و خوارج از او جدا شدند.<ref>مبرد، الکامل، ج ۲، ص۲۰۲-۲۰۶؛ طبری، تاریخ، ج ۵، ص۵۶۶؛ ابن عبدربه، العقد الفرید،ج۲، ص۲۳۵-۲۳۷.</ref> | ||
*'''رویگردانی از ابن زبیر و انشعاب''' | *'''رویگردانی از ابن زبیر و انشعاب''' | ||
پس از جدایی خوارج از ابن زبیر در ۶۴ق گروهی از آنان به بصره رفتند و گروهی به [[یمامه]]. سرکردگان گروهی که به بصره رفتند، نافع بن ازرق حنظلی، عبدالله بن صفار سعدی، [[عبدالله بن اباض]] و چند تن دیگر بودند و گروهی که به یمامه رفتند گرد [[نجده بن عامر حنفی]]، [[عطیه ابن اسود]] و ابوفُدَیک جمع شدند<ref>دینوری، اخبار الطوال، ۲۶۹؛ مبرد، الکامل، ج ۲، ص۲۰۷؛ طبری، تاریخ، ج ۵، ص۵۶۶-۵۶۷</ref> | پس از جدایی خوارج از ابن زبیر در ۶۴ق گروهی از آنان به بصره رفتند و گروهی به [[یمامه]]. سرکردگان گروهی که به بصره رفتند، نافع بن ازرق حنظلی، عبدالله بن صفار سعدی، [[عبدالله بن اباض]] و چند تن دیگر بودند و گروهی که به یمامه رفتند گرد [[نجده بن عامر حنفی]]، [[عطیه ابن اسود]] و ابوفُدَیک جمع شدند<ref>دینوری، اخبار الطوال، ۲۶۹؛ مبرد، الکامل، ج ۲، ص۲۰۷؛ طبری، تاریخ، ج ۵، ص۵۶۶-۵۶۷.</ref> | ||
از گروهی که به [[بصره]] رفتند و مدعی پیروی از ابوبلال بودند<ref>طبری، تاریخ، ج ۵، ص۵۶۶-۵۶۷</ref>، ۳۰۰ تن با نافع همپیمان شدند تا به رهبری او قیام کنند و با این هدف به [[اهواز]] رفتند (۶۴ق). دستههای دیگری از خوارج نیز از بیم آزار ابنزیاد از بصره خارج شدند و به نافع پیوستند، اما از میان آنان کسانی که با قیام موافق نبودند، به رهبری عبدالله بن اباض، عبدالله بن صفار و ابوییهس هیصم بن جابر در بصره ماندند<ref>مبرد، الکامل، ج ۲، ص۲۰۷، ۲۱۳؛ طبری، تاریخ، ج ۵، ص۵۶۷</ref> | از گروهی که به [[بصره]] رفتند و مدعی پیروی از ابوبلال بودند<ref>طبری، تاریخ، ج ۵، ص۵۶۶-۵۶۷.</ref>، ۳۰۰ تن با نافع همپیمان شدند تا به رهبری او قیام کنند و با این هدف به [[اهواز]] رفتند (۶۴ق). دستههای دیگری از خوارج نیز از بیم آزار ابنزیاد از بصره خارج شدند و به نافع پیوستند، اما از میان آنان کسانی که با قیام موافق نبودند، به رهبری عبدالله بن اباض، عبدالله بن صفار و ابوییهس هیصم بن جابر در بصره ماندند<ref>مبرد، الکامل، ج ۲، ص۲۰۷، ۲۱۳؛ طبری، تاریخ، ج ۵، ص۵۶۷.</ref> | ||
نافع از [[اهواز]] نامهای خطاب به خوارج بصره نوشت و آنان را از اقامت در میان کفار و مشرکین منع و دعوت به مجاهده کرد. ابن اباض چون از مضمون نامهٔ نافع مطلع شد، اظهار داشت که «اگر این قوم مشرک بودند، سخنان نافع درست بود... ولی اینان تنها کافرِ نعمتها و احکاماند و از شرک بدورند و تنها خون اینان بر ما حلال است نه اموالشان». عبدالله بن اباض بر آن بود که مخالفانِ مسلمان آنان کافرند نه مشرک؛ ازدواج با ایشان و ارث بردن از آنان جایز است؛ غنیمتی که میتوان در جنگها از ایشان گرفت، فقط سلاح است و اسب، نه چیز دیگر؛ کشتن آنان بهطور پنهانی و اغتیالِ ایشان حرام اسنت، اما پس از اقامهٔ حجت و در جنگ میتوان به قتل آنان اقدام کرد.<ref>مبرد، الکامل، ج ۲، ص۲۱۲-۲۱۴؛ طبری، تاریخ، ج ۵، ص۵۶۷-۵۶۸؛ ابن عبدربه، العقد الفرید،ج ۱، ص۱۸۶-۱۸۷؛ شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص۲۴۴</ref> | نافع از [[اهواز]] نامهای خطاب به خوارج بصره نوشت و آنان را از اقامت در میان کفار و مشرکین منع و دعوت به مجاهده کرد. ابن اباض چون از مضمون نامهٔ نافع مطلع شد، اظهار داشت که «اگر این قوم مشرک بودند، سخنان نافع درست بود... ولی اینان تنها کافرِ نعمتها و احکاماند و از شرک بدورند و تنها خون اینان بر ما حلال است نه اموالشان». عبدالله بن اباض بر آن بود که مخالفانِ مسلمان آنان کافرند نه مشرک؛ ازدواج با ایشان و ارث بردن از آنان جایز است؛ غنیمتی که میتوان در جنگها از ایشان گرفت، فقط سلاح است و اسب، نه چیز دیگر؛ کشتن آنان بهطور پنهانی و اغتیالِ ایشان حرام اسنت، اما پس از اقامهٔ حجت و در جنگ میتوان به قتل آنان اقدام کرد.<ref>مبرد، الکامل، ج ۲، ص۲۱۲-۲۱۴؛ طبری، تاریخ، ج ۵، ص۵۶۷-۵۶۸؛ ابن عبدربه، العقد الفرید،ج ۱، ص۱۸۶-۱۸۷؛ شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص۲۴۴.</ref> | ||
==پیشگامان اباضیه== | ==پیشگامان اباضیه== | ||
*'''عبدالله بن اباض:''' | *'''عبدالله بن اباض:''' | ||
در عمان همزهٔ این نام را به فتح میخوانند و در شمال افریقا به کسر<ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۴۳-۴۴</ref> | در عمان همزهٔ این نام را به فتح میخوانند و در شمال افریقا به کسر<ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۴۳-۴۴.</ref> وی همچون عبدالله بن صفار، از بنی عُبیدبن مُقاعِس بود که [[بنی تمیم]] بودند.<ref>ابن عبدربه، العقد الفرید،ج ۳، ص۲۹۹-۳۰۰؛ نیز: طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ص۴۳؛طبری، تاریخ، ج ۵، ص۵۶۶.</ref>اما ابن حزم اباضیه را اصحاب عبدالله بن یزید اباضی فرازی کوفی میداند<ref>ابن حزم، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ج ۲، ص۱۱۲.</ref> که معلوم نیست بر چه اصلی مبتنی است. | ||
::از تاریخ تولد و مرگ ابن اباض اطلاعی در دست نیست. از [[تابعین]] نخستین بوده، صحابه را درک کرده و با [[عبدالملک بن مروان]] (د ۸۶ق)مکاتباتی داشته است<ref>بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۱۷-۲۷؛ معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ج ۱، ص۱۵۰</ref> | ::از تاریخ تولد و مرگ ابن اباض اطلاعی در دست نیست. از [[تابعین]] نخستین بوده، صحابه را درک کرده و با [[عبدالملک بن مروان]] (د ۸۶ق)مکاتباتی داشته است<ref>بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۱۷-۲۷؛ معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ج ۱، ص۱۵۰.</ref> گویا مرگ ابن اباض در ۸۰ق رخ داده است.<ref>نک: موسوعه، ج ۱، ص۳۶؛ درجینی حدس زده او تا سال ۱۰۰ زنده بوده. درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۲، ص۲۱۴.</ref> | ||
::عبدالله بن اباض پایهگذار عقاید و احکام مذهب اباضی است<ref>اسمو گورزوسکی، ۲۶۳</ref> و اباضیان از او با تکریم تمام سخن گفتهاند: او را از پیشوایان برجسته<ref>به نقل ابوالعباس بن منصور سکسکی؛طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۴۵</ref> و امام اهل طریق و کسی که مبانی اعتقادی را سامان بخشید و مرجع و معتمد اعتقادات و روشنگر طریق استدلال و شاهراه اعتدال خواندهاند<ref>نک: درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۲، ص۲۱۴</ref> | ::عبدالله بن اباض پایهگذار عقاید و احکام مذهب اباضی است<ref>اسمو گورزوسکی، ۲۶۳.</ref> و اباضیان از او با تکریم تمام سخن گفتهاند: او را از پیشوایان برجسته<ref>به نقل ابوالعباس بن منصور سکسکی؛طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۴۵.</ref> و امام اهل طریق و کسی که مبانی اعتقادی را سامان بخشید و مرجع و معتمد اعتقادات و روشنگر طریق استدلال و شاهراه اعتدال خواندهاند<ref>نک: درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۲، ص۲۱۴.</ref> بهعلاوه گفتهاند که او تدوین کنندهٔ مذهب و استوار سازندهٔ مبانی آن بوده است که به اصحابش اقامهٔ حق و برکندن بنای جور و ظلم را تلقین میکرد<ref>معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ج ۱، ص۱۵۱.</ref>، ولی ابن حجر مینویسد: گفته شده که ابن اباض از [[بدعت]] خود برگشت و یارانش از او برائت جستند، اما نسبت آنها بدو ادامه یافت<ref>ابن حجر، لسان المیزان، ج ۳، ص۲۴۸.</ref> که صحت این سخن محقق نیست. | ||
::او در دفاع خوارج از مکه به همراه ابن زبیر شرکت داشته و بنابه روایت درگذشت او در جبل نفوسهٔ مغرب، میبایست بعد از این تاریخ، از بصره به آنجا رفته باشد<ref>نک: لویکی، «اباضیان...»، ۴</ref> | ::او در دفاع خوارج از مکه به همراه ابن زبیر شرکت داشته و بنابه روایت درگذشت او در جبل نفوسهٔ مغرب، میبایست بعد از این تاریخ، از بصره به آنجا رفته باشد<ref>نک: لویکی، «اباضیان...»، ۴.</ref> منابع اباضی میگویند که ابن اباض در کلیهٔ امور به فتاوی جابربن زید اتکا داشت و در کارها با او مشورت و از آراء او متابعت میکرد<ref>بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۲۹؛ معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ج ۱، ص۱۵۱.</ref> | ||
*'''جابربن زید''': | *'''جابربن زید''': | ||
ابوالشعثاء [[جابر بن زید|جابربن زید]] ازدی یحْمَدی (یحْمَدی) جَوفی حُرَفی، عالم و محدث و از تابعین است. ظاهراً اصلش از حُرَقهٔ عمان بوده است،<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۷، ص۱۷۹؛ بخاری، التاریخ الکبیر، ج۱ (۲)، ص۲۰۴؛ ابن حبان، کتاب الثقات، ج ۴، ص۱۰۱؛ یاقوت، بلدان، ج ۲، ص۲۴۳-۲۴۴</ref> مرگ وی را در [[سال ۹۳ هجری قمری|۹۳ق]] (۷۱۲م)<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۷، ص۱۸۲؛ بخاری، التاریخ الکبیر، ج۱ (۲)، ص۲۰۴؛ ابن حبان، کتاب الثقات، ج ۴، ص۱۰۲؛ یاقوت، بلدان، ج ۲، ص۲۴۴</ref> یا [[سال ۱۰۳ هجری قمری|۱۰۳ق]] (۷۲۱م)<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۷، ص۱۸۲؛ مسعودی، مروج الذهب، ج ۳، ص۲۰۳؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج ۲، ص۳۸</ref> و یا [[سال ۱۰۴ هجری قمری|۱۰۴ق]]<ref>ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج ۲، ص۳۸، به نقل از هیثم بن عدی</ref> گفتهاند. | ابوالشعثاء [[جابر بن زید|جابربن زید]] ازدی یحْمَدی (یحْمَدی) جَوفی حُرَفی، عالم و محدث و از تابعین است. ظاهراً اصلش از حُرَقهٔ عمان بوده است،<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۷، ص۱۷۹؛ بخاری، التاریخ الکبیر، ج۱ (۲)، ص۲۰۴؛ ابن حبان، کتاب الثقات، ج ۴، ص۱۰۱؛ یاقوت، بلدان، ج ۲، ص۲۴۳-۲۴۴.</ref> مرگ وی را در [[سال ۹۳ هجری قمری|۹۳ق]] (۷۱۲م)<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۷، ص۱۸۲؛ بخاری، التاریخ الکبیر، ج۱ (۲)، ص۲۰۴؛ ابن حبان، کتاب الثقات، ج ۴، ص۱۰۲؛ یاقوت، بلدان، ج ۲، ص۲۴۴.</ref> یا [[سال ۱۰۳ هجری قمری|۱۰۳ق]] (۷۲۱م)<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۷، ص۱۸۲؛ مسعودی، مروج الذهب، ج ۳، ص۲۰۳؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج ۲، ص۳۸.</ref> و یا [[سال ۱۰۴ هجری قمری|۱۰۴ق]]<ref>ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج ۲، ص۳۸، به نقل از هیثم بن عدی.</ref> گفتهاند. | ||
::اباضیه جابر بن زید را نخستین امام خود دانستهاند<ref>بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۲۸-۲۹؛ معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ج ۱، ص۵۹، ۶۰؛ نیز نک: اشعری، مقالات الاسلامیین، ج ۱، ص۱۷۵</ref> | ::اباضیه جابر بن زید را نخستین امام خود دانستهاند<ref>بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۲۸-۲۹؛ معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ج ۱، ص۵۹، ۶۰؛ نیز نک: اشعری، مقالات الاسلامیین، ج ۱، ص۱۷۵.</ref> درجینی در حالی که جابر، ابوبلال مرداس، عبدالله بن اباض و بعضی دیگر از خوارج را با عنوان مشایخ اباضی نیمه دوم قرن اول هجری ذکر میکند<ref> درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۷.</ref>، او را نخستین شیخ از طیقهٔ دوم مشایخ اباضی میشمارد<ref> درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۲، ص۲۰۵-۲۱۴.</ref> شاهد دیگرِ مقبولیتِ وی نزد اباضیان این است که نّفاث بن نصر از میان تمامی کتب کتابخانهٔ خلیفهٔ عباسی (شاید [[مأمون]]) فقط طالب دیوانِ (مجموعهٔ احادیثِ) جابربن زید شد و از آن کتاب که در اختیار اباضیان نبود، نسخهای برداشت<ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۸۰-۸۲؛ بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۴۳.</ref> بهعلاوه نقل احادیث از جابربن زید در میان علمای اباضی امری معمول بوده است<ref>مثلاً نک: جیطالی.</ref> | ||
::انتساب اباضیان به جابر و پیروی آنان از وی مختص به ادوار بعد از او نیست، بلکه در زمان خود وی هم سابقه داشته است. گفته شده که او خود این نسبت را انکار کرده و از اباضیه برائت جسته است.<ref>دربارهٔ این انتساب نک: ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۷، ص۱۸۱-۱۸۲؛ بخاری، التاریخ الکبیر، ج۱ (۲)، ص۲۰۴؛ ابن ابی حاتم، عبدالرحمن بن محمد، الجرح و التعدیل، ۱ (۱)/۴۹۵؛ ابن حبان، کتاب الثقات، ج ۴، ص۱۰۱؛ ابونعیم، حلیه الاولیاء و طبقات الاصفیاء،ج ۳، ص۸۹؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج ۲، ص۳۸</ref> | ::انتساب اباضیان به جابر و پیروی آنان از وی مختص به ادوار بعد از او نیست، بلکه در زمان خود وی هم سابقه داشته است. گفته شده که او خود این نسبت را انکار کرده و از اباضیه برائت جسته است.<ref>دربارهٔ این انتساب نک: ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۷، ص۱۸۱-۱۸۲؛ بخاری، التاریخ الکبیر، ج۱ (۲)، ص۲۰۴؛ ابن ابی حاتم، عبدالرحمن بن محمد، الجرح و التعدیل، ۱ (۱)/۴۹۵؛ ابن حبان، کتاب الثقات، ج ۴، ص۱۰۱؛ ابونعیم، حلیه الاولیاء و طبقات الاصفیاء،ج ۳، ص۸۹؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج ۲، ص۳۸.</ref> اباضیان قولی از او در تأیید این انتساب نمیآورند.<ref>مثلاً نک: درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۲، ص۲۰۵-۲۱۴، معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ج ۱، ص۵۹-۶۳، ۱۴۳-۱۵۰، ۲ (۱)/۲۱؛ بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۲۸-۲۹ نیز: بخاری و ابونعیم میگویند از او سخنی در ارتباط با اباضیان نشنیدهاند.بخاری، التاریخ الکبیر، ۱ (۲)، ۲۰۴ و ابونعیم، حلیه الاولیاء و طبقات الاصفیاء، ج ۳، ص۸۵-۹۱.</ref> حتی غیراباضیان او را از ائمه اهل سنت شمردهاند.<ref>مثلاً: یاقوت، بلدان، ج ۲، ص۲۴۳.</ref> | ||
علمای رجال و حدیث اهل سنت، با وجود سختگیری او را ستودهاند و توثیق کردهاند<ref>عجلی،تاریخ الثقات، ۹۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۷، ص۱۷۹-۱۸۲؛ بخاری، التاریخ الکبیر، ج۱ (۲)، ص۲۰۴؛ ابن حبان، کتاب الثقات، ج ۴، ص۱۰۱-۱۰۲؛ ابونعیم، حلیه الاولیاء و طبقات الاصفیاء، ج ۳، ص۸۵-۹۱؛ ذهبی، ج ۱، ص۷۲-۷۳؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج ۲، ص۳۸</ref> و این امر با انتساب او به اباضیه ناسازگار است. اگرچه اباضیه میتوانند تبری او را از باب تقیه بدانند. | علمای رجال و حدیث اهل سنت، با وجود سختگیری او را ستودهاند و توثیق کردهاند<ref>عجلی،تاریخ الثقات، ۹۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۷، ص۱۷۹-۱۸۲؛ بخاری، التاریخ الکبیر، ج۱ (۲)، ص۲۰۴؛ ابن حبان، کتاب الثقات، ج ۴، ص۱۰۱-۱۰۲؛ ابونعیم، حلیه الاولیاء و طبقات الاصفیاء، ج ۳، ص۸۵-۹۱؛ ذهبی، ج ۱، ص۷۲-۷۳؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج ۲، ص۳۸.</ref> و این امر با انتساب او به اباضیه ناسازگار است. اگرچه اباضیه میتوانند تبری او را از باب تقیه بدانند. | ||
*'''ابوعبیده مسلم بن ابی کریمهٔ تمیمی''': وی از شاگردان جابر و از ائمهٔ اباضیه<ref>بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۳۰-۳۱؛ عمر، ج ۱، ص۱۵۳-۱۵۹؛درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۲، ص۲۳۸</ref> و از مشایخ نیمهٔ اول قرن دوم<ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۷</ref> بوده است و ظاهراً تا ۱۶۰ق زنده بوده است<ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۴۵</ref> | *'''ابوعبیده مسلم بن ابی کریمهٔ تمیمی''': وی از شاگردان جابر و از ائمهٔ اباضیه<ref>بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۳۰-۳۱؛ عمر، ج ۱، ص۱۵۳-۱۵۹؛درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۲، ص۲۳۸.</ref> و از مشایخ نیمهٔ اول قرن دوم<ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۷.</ref> بوده است و ظاهراً تا ۱۶۰ق زنده بوده است<ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۴۵.</ref> به گفتهٔ [[ابوالفرج اصفهانی]] نام او کودین بوده<ref>ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ۲ج ۳، ص۲۲۴.</ref>، و جاحظ او را مسلم بن کرزین مینامد<ref>جاحظ، البیان و التبیین،ج ۱، ص۲۷۴، ج ۳، ص۱۶۶.</ref> از این روی ظاهراً اصل ایرانی داشته و از موالی بنی تمیم بوده است. درجینی او را در رأس طبقهٔ سوم از مشایخ اباضی ذکر میکند<ref> درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۲، ص۲۳۸-۲۴۶.</ref> و جاحظ وی را از علما و روات خوارج میخواند<ref>جاحظ، البیان و التبیین،ج ۱، ص۲۷۴، ج ۳، ص۱۶۶.</ref> [[ابوعبیده مسلم بن ابی کریمه|ابوعبیده]] مسلم که پس از عبدالله بن اباض بزرگترین رهبر و مجتهد اباضیه بهشمار میرود، با این حال، ابن ابی حاتم وی را مجهول<ref>ابن ابی حاتم، عبدالرحمن بن محمد، الجرح و التعدیل، ۴ (۱)، ۱۹۳.</ref>و ابن جوزی از ضعفا و متروکین میداند<ref>ابن جوزی، کتاب الضعفا، ج ۳، ص۱۱۸.</ref>، تنها ابن حبان نام او را در شمار ثقات آورده است<ref>ابن حبان، کتاب الثقات، ج ۵، ص۴۰۱.</ref> وی ظاهراً سعی در اختفای حال خود داشته و در کتب رجال از او کمتر سخن به میان آمده است. درجینی میگوید که او دین را (یعنی مذهب اباضی را) در خفا حفظ کرد تا به دست «حمله العلم» (الخمسه الیمامین) آشکار شد<ref> درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۲، ص۲۳۸؛ قس: درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۷۰.</ref> | ||
*'''ابوعمرو ربیع بن حبیب''': ابوعبیده شاگردش [[ابوعمرو ربیع بن حبیب]] را جانشین خود برگزید.<ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۷، ۴۹؛ ج ۲، ص۲۴۵</ref> | *'''ابوعمرو ربیع بن حبیب''': ابوعبیده شاگردش [[ابوعمرو ربیع بن حبیب]] را جانشین خود برگزید.<ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۷، ۴۹؛ ج ۲، ص۲۴۵.</ref> ربیع بن حبیب [[فقیه]] و حافظ معتبر و صاحب جامع صحیح یا مسند مشهور اباضیان است<ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۵۱-۵۲.</ref> اعتقاد اباضیان به مسند ربیع تا جایی است که شیخ عبدالله بن حمید سالمی آن را «صحیحترین کتب حدیث از لحاظ روایت و برترین این کتب از لحاظ سند» میخواند و آن را پس از قرآن صحیحترین کتاب میشمارد<ref>نک: طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۱۰۶.</ref> پس از ربیع ابوسفیان محبوب بن رحیل رأس جماعت اهل الدعوه در مشرق شد<ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۷۰.</ref> | ||
* '''حملة العلم''': وارثان علم ابوعبیده در مغرب پنج تن (حملة العلم) بودند، که از میان قبایل بربر به مشرق رفته بودند تا از علمایی همچون ابوعبیده علم بیاموزند. آنان پس از بازگشت «حمله العلم الی المغرب» لقب گرفتند.<ref>بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۳۵؛ معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ۲(۱)/۲۶، ۲۷</ref> اشتروتمان میگوید پیش از این پنج تن، ابن مغطیر نفوسی اهل جنّاوُن از مرکز تبلیغی ابوعبیده به جبل نفوسه در مغرب رفته بود<ref>اشتروتمان، ص۲۶۶</ref> که پس از بازگشت، همچون مرجعی بزرگ برای تدریس و فتوا شناخته میشد.<ref>معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ۲(۱)/۲۷</ref> درجینی نام نخستین عالم اباضی را که از بصره به مغرب رفت سلامه بن سعید مینامد<ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۱۱</ref>، اما معمر نام این نخستین مبلّغ را سلمه بن سعد ذکر میکند و مینویسد که او در اوایل قرن ۲ق/۸م به افریقا رفت و طی ۱۰ سال فعالیت تبلیغی مذهب اباضی را بین تِلمِسان و خلیج سِرْت در الجزایر و تونس و لیبی نشر داد. او گروهی را که حمله العلم نیز از آنان بودند، برای کسب دانش به بصره نزد ابوعبیده فرستاد.<ref>معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ۲(۱)/۲۵-۲۶</ref> نام این پنج تن (حمله العلم) اینهاست: | * '''حملة العلم''': وارثان علم ابوعبیده در مغرب پنج تن (حملة العلم) بودند، که از میان قبایل بربر به مشرق رفته بودند تا از علمایی همچون ابوعبیده علم بیاموزند. آنان پس از بازگشت «حمله العلم الی المغرب» لقب گرفتند.<ref>بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۳۵؛ معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ۲(۱)/۲۶، ۲۷.</ref> اشتروتمان میگوید پیش از این پنج تن، ابن مغطیر نفوسی اهل جنّاوُن از مرکز تبلیغی ابوعبیده به جبل نفوسه در مغرب رفته بود<ref>اشتروتمان، ص۲۶۶.</ref> که پس از بازگشت، همچون مرجعی بزرگ برای تدریس و فتوا شناخته میشد.<ref>معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ۲(۱)/۲۷.</ref> درجینی نام نخستین عالم اباضی را که از بصره به مغرب رفت سلامه بن سعید مینامد<ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۱۱.</ref>، اما معمر نام این نخستین مبلّغ را سلمه بن سعد ذکر میکند و مینویسد که او در اوایل قرن ۲ق/۸م به افریقا رفت و طی ۱۰ سال فعالیت تبلیغی مذهب اباضی را بین تِلمِسان و خلیج سِرْت در الجزایر و تونس و لیبی نشر داد. او گروهی را که حمله العلم نیز از آنان بودند، برای کسب دانش به بصره نزد ابوعبیده فرستاد.<ref>معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ۲(۱)/۲۵-۲۶.</ref> نام این پنج تن (حمله العلم) اینهاست: | ||
# ابوالخطّاب عبدالاعلی بن سَمْح مَعافری، او را یمنی دانستهاند.<ref>معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ،۲(۲)/۱۳؛ نیز لویکی، «اباضیان...» ۱۶</ref> از ابوعبیده اجازه فتوا داشت.<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۱، ص۱۲۵</ref> | # ابوالخطّاب عبدالاعلی بن سَمْح مَعافری، او را یمنی دانستهاند.<ref>معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ،۲(۲)/۱۳؛ نیز لویکی، «اباضیان...» ۱۶.</ref> از ابوعبیده اجازه فتوا داشت.<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۱، ص۱۲۵.</ref> | ||
# عبدالرحمن بن رستم فارسی، از ابوعبیده اجازه فتوا داشت. او و ابوالخطاب امامت اباضی را در مغرب بنیاد نهادند.<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۱، ص۱۲۵</ref> | # عبدالرحمن بن رستم فارسی، از ابوعبیده اجازه فتوا داشت. او و ابوالخطاب امامت اباضی را در مغرب بنیاد نهادند.<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۱، ص۱۲۵.</ref> | ||
# عاصم سَدْراتی، | # عاصم سَدْراتی، | ||
# اسماعیل بن دَرّار غدامِسی و | # اسماعیل بن دَرّار غدامِسی و | ||
# ابوداوود قبلی<ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۱۹</ref> | # ابوداوود قبلی<ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۱۹.</ref> | ||
==مراکز نخستین امامت اباضی== | ==مراکز نخستین امامت اباضی== | ||
مشایخ اباضیهٔ بصره بهویژه ابوعبیده توانستند در نیمه اول قرن ۲ق/۸م، سه مرکز امامت اباضی، مستقل از یکدیگر در حضرموت، مغرب و عمان به وجود آورند<ref>لویکی، «اباضیان...»، ۳, ۵</ref> و یا حداقل در شکلگیری این مراکز دخیل و مؤثر باشند. مثلاً درجینی از کمکهای ابوعبیده به قیام عبدالله بن یحیی و ابوحمزه مختار در حضرموت سخن میگوید<ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب،ج ۲، ص۲۶۲</ref> که منجر به تأسیس نخستین امامت اباضی و رویدادی مهم در تاریخ خلافت اموی شد. | مشایخ اباضیهٔ بصره بهویژه ابوعبیده توانستند در نیمه اول قرن ۲ق/۸م، سه مرکز امامت اباضی، مستقل از یکدیگر در حضرموت، مغرب و عمان به وجود آورند<ref>لویکی، «اباضیان...»، ۳, ۵.</ref> و یا حداقل در شکلگیری این مراکز دخیل و مؤثر باشند. مثلاً درجینی از کمکهای ابوعبیده به قیام عبدالله بن یحیی و ابوحمزه مختار در حضرموت سخن میگوید<ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب،ج ۲، ص۲۶۲.</ref> که منجر به تأسیس نخستین امامت اباضی و رویدادی مهم در تاریخ خلافت اموی شد. | ||
===[[حضرموت]]=== | ===[[حضرموت]]=== | ||
*'''قیام حضرموت''' | *'''قیام حضرموت''' | ||
جزئیات تبلیغات اباضیان در جنوب عربستان چندان روشن نیست لیکن میتوان حدس زد به سبب آنکه رؤسای اباضی بصره در میان جماعاتی از قبیلهٔ ازد میزیستند، و بسیاری از شیوخ اباضی هم ازدی بودند و به واسطهٔ آنان مذهب اباضی به آنجا منتقل شده است<ref>لویکی، «اباضیان...»، ۵</ref> | جزئیات تبلیغات اباضیان در جنوب عربستان چندان روشن نیست لیکن میتوان حدس زد به سبب آنکه رؤسای اباضی بصره در میان جماعاتی از قبیلهٔ ازد میزیستند، و بسیاری از شیوخ اباضی هم ازدی بودند و به واسطهٔ آنان مذهب اباضی به آنجا منتقل شده است<ref>لویکی، «اباضیان...»، ۵.</ref> پس شاید بیسبب نبوده که خوارج در ۷۱ق/۶۹۰م به [[صنعا]] هجوم برده، آنجا را تصرف کردند. گرچه در این اقدام به زودی شکست خوردند<ref>لویکی، «اباضیان...»، ص۴.</ref> بعدها بار دیگر قیام کردند و حکومتی برای خود تشکیل دادند. | ||
ستم [[امویان]] بر مردم [[یمن]] و نیز خواست مردم سبب قیام ابویحیی عبدالله بن یحیی بن عمربن اسود بن حارث کندی (از اهالی [[حضرموت]])، قاضی مجتهد و پرهیزگار این سرزمین شد<ref>ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، الاغانی، ۲ج ۳، ص۳۲۴؛ لویکی، «اباضیان...»، ۶</ref> | ستم [[امویان]] بر مردم [[یمن]] و نیز خواست مردم سبب قیام ابویحیی عبدالله بن یحیی بن عمربن اسود بن حارث کندی (از اهالی [[حضرموت]])، قاضی مجتهد و پرهیزگار این سرزمین شد<ref>ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، الاغانی، ۲ج ۳، ص۳۲۴؛ لویکی، «اباضیان...»، ۶.</ref> وی نامهای به ابوعبیده مسلم و دیگر مراجع اباضی در بصره نوشت. آنان چنین حکم دادند که اگر قادر به صبر نیست، خروج کند<ref>ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ۲ج ۳، ص۳۲۴.</ref> | ||
ابوعبیده، ابوحمزه مختار و بلج بن عقبه را برای یاری او فرستاد. در اواخر ۱۲۸ در مکه با عبدالله ملاقات کردند. به آنان توصیه شده بود تا در قیام افراط نکنند و به اسلاف اقتدا کنند.<ref>ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ۲ج ۳، ص۳۲۴؛ نیز نک: طبری، تاریخ، ج ۷، ص۳۴۸ و درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۲، ص۲۶۲</ref> فرستادگان همراه عبدالله به [[حضرموت]] رفتند و با او بیعت کردند.<ref>طبری، تاریخ، هامنجا؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ۲ج ۳، ص۲۲۵-۲۲۶</ref> و نخستین امامت اباضی بنیاد نهاده شد. عبدالله با عنوان «طالب الحق» بر حکومت نشست.<ref>ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ۲ج ۳، ص۲۲۵-۲۲۶</ref> | ابوعبیده، ابوحمزه مختار و بلج بن عقبه را برای یاری او فرستاد. در اواخر ۱۲۸ در مکه با عبدالله ملاقات کردند. به آنان توصیه شده بود تا در قیام افراط نکنند و به اسلاف اقتدا کنند.<ref>ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ۲ج ۳، ص۳۲۴؛ نیز نک: طبری، تاریخ، ج ۷، ص۳۴۸ و درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۲، ص۲۶۲.</ref> فرستادگان همراه عبدالله به [[حضرموت]] رفتند و با او بیعت کردند.<ref>طبری، تاریخ، هامنجا؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ۲ج ۳، ص۲۲۵-۲۲۶.</ref> و نخستین امامت اباضی بنیاد نهاده شد. عبدالله با عنوان «طالب الحق» بر حکومت نشست.<ref>ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ۲ج ۳، ص۲۲۵-۲۲۶.</ref> | ||
همزمان با آغاز قیام [[عباسیان]] در خراسان و درگیری امویان در سال ۱۲۹، طالب الحق برآن شد تا مکه و [[مدینه]] را تصرف کند و به پیروزی اولیه دست یافتند.<ref>لویکی، «اباضیان...»، ۷</ref> | همزمان با آغاز قیام [[عباسیان]] در خراسان و درگیری امویان در سال ۱۲۹، طالب الحق برآن شد تا مکه و [[مدینه]] را تصرف کند و به پیروزی اولیه دست یافتند.<ref>لویکی، «اباضیان...»، ۷.</ref> | ||
*'''تصرف مکه و مدینه''' | *'''تصرف مکه و مدینه''' | ||
[[عبدالله بن یحیی]]، ابوحمزه مختار و بَلْج بن عُقبه را به [[حج]] فرستاد تا مردم را به شعار لا حُکْمَ اِلا لِلّه دعوت کنند و بر ضد [[مروان بن محمد]] برانگیزند<ref>طبری، تاریخ، ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ۲ج ۳، ص۲۲۵-۲۲۶</ref> | [[عبدالله بن یحیی]]، ابوحمزه مختار و بَلْج بن عُقبه را به [[حج]] فرستاد تا مردم را به شعار لا حُکْمَ اِلا لِلّه دعوت کنند و بر ضد [[مروان بن محمد]] برانگیزند<ref>طبری، تاریخ، ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ۲ج ۳، ص۲۲۵-۲۲۶.</ref> اباضیان ۷۰۰ تا ۱۱۰۰ تن بودند و عمامه سیاه بر سر و پرچمهای سیاه در دست داشتند. والی مکه پس از آگاهی از هدف اباضیان، شهر را ترک کرد و مکه به دست اباضیان افتاد.<ref>طبری، تاریخ، ج ۷، ص۳۷۴-۳۷۵؛ مسعودی، مروج الذهب، ج ۳، ص۲۴۲؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ۲ج ۳، ص۲۲۵-۲۲۶؛ لویکی، «اباضیان...»، ۸.</ref> قوای اموی در خارج مکه، در جایی به نام قُدَید اردو زدند و بسیاری از مدنیان نیز به آنان پیوستند. در صفر ۱۳۰ ابوحمزه بر سپاه اموی پیروز شد و مدینه را تصرف کرد.<ref>طبری، تاریخ، ج ۷، ص۳۹۴-۳۹۵؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ۲ج ۳، ص۲۳۲-۲۳۴، ۲۳۷؛ ابن اثیر، الکامل، ج ۵، ص۳۸۸-۳۸۹.</ref> ابوحمزه سه ماه در مدینه حکومت کرد.<ref>ابن اثیر، الکامل، ج ۵، ص۳۹۰.</ref> | ||
*'''خطبه ابوحمزه در مدینه''' | *'''خطبه ابوحمزه در مدینه''' | ||
وی خطبهای برای اهل مدینه ایراد کرد که در تاریخ اباضیه اهمیت خاص دارد. در این خطبه از اعمال اباضیان دفاع کرد، حقانیت آنان را متذکر شد و از مردم خواست که دست از حمایت آل مروان بردارند و اعلام کرد که قیامش برای اقامهٔ حق و عدل بوده و از سه شخص یا گروه برائت جست: حاکمی که خلاف فرمان خدا عمل کند. کسانی که از چنین حاکمی پیروی کنند و کسانی که راضی به عمل او باشند. آنگاه از خلافت عثمان و [[حضرت علی(ع)]] انتقاد کرد، [[معاویه]] را ملعون خواند و از [[یزید]] با زشتترین صفات یاده کرد. به قولی فقط [[عمر بن عبدالعزیز]] را مستثنی کرد و به قولی حتی بر او هم لعنت فرستاد.<ref>جاحظ،البیان و التبیین، ج ۲، ص۹۹-۱۰۳؛ طبری، تاریخ، ج ۷، ص۳۹۵-۳۹۷؛ ابن عبدربه، العقد الفرید،ج ۴، ص۲۲۸-۲۳۱؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ۲ج ۳، ص۲۳۷-۲۴۴؛ درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۲، ص۲۶۴</ref> | وی خطبهای برای اهل مدینه ایراد کرد که در تاریخ اباضیه اهمیت خاص دارد. در این خطبه از اعمال اباضیان دفاع کرد، حقانیت آنان را متذکر شد و از مردم خواست که دست از حمایت آل مروان بردارند و اعلام کرد که قیامش برای اقامهٔ حق و عدل بوده و از سه شخص یا گروه برائت جست: حاکمی که خلاف فرمان خدا عمل کند. کسانی که از چنین حاکمی پیروی کنند و کسانی که راضی به عمل او باشند. آنگاه از خلافت عثمان و [[حضرت علی(ع)]] انتقاد کرد، [[معاویه]] را ملعون خواند و از [[یزید]] با زشتترین صفات یاده کرد. به قولی فقط [[عمر بن عبدالعزیز]] را مستثنی کرد و به قولی حتی بر او هم لعنت فرستاد.<ref>جاحظ،البیان و التبیین، ج ۲، ص۹۹-۱۰۳؛ طبری، تاریخ، ج ۷، ص۳۹۵-۳۹۷؛ ابن عبدربه، العقد الفرید،ج ۴، ص۲۲۸-۲۳۱؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ۲ج ۳، ص۲۳۷-۲۴۴؛ درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۲، ص۲۶۴.</ref> | ||
*'''شکست در مکه و مدینه و صنعا''' | *'''شکست در مکه و مدینه و صنعا''' | ||
پس از تصرف مکه و مدینه، اباضیان خطر مهمی برای امویان بودند.مروان سپاهی ۴۰۰۰ نفره را به جنگ آنان فرستاد و سپاه ۶۰۰ نفره اباضیان به فرماندهی بلج را در جمادی الاول ۱۳۰ در [[وادی القری]] شکست داد.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۲۴۴؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ۲ج ۳، ص۲۴۴-۲۴۶؛ ابن اثیر،الکامل، ج ۵، ص۲۹۱</ref> | پس از تصرف مکه و مدینه، اباضیان خطر مهمی برای امویان بودند.مروان سپاهی ۴۰۰۰ نفره را به جنگ آنان فرستاد و سپاه ۶۰۰ نفره اباضیان به فرماندهی بلج را در جمادی الاول ۱۳۰ در [[وادی القری]] شکست داد.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۲۴۴؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ۲ج ۳، ص۲۴۴-۲۴۶؛ ابن اثیر،الکامل، ج ۵، ص۲۹۱.</ref> ابوحمزه به مکه رفت.<ref>طبری، تاریخ، ج ۷، ص۳۹۹.</ref> پس از آن، امویان به پشتیبانی مردم مکه، مکه را از اباضیان پس گرفتند. جسد ابوحمزه و سه تن دیگر از سران اباضی در همانجا بهدار آویخته شد.<ref>طبری، تاریخ، ج ۷، ص۳۹۵-۳۹۷؛مسعودی، مروج الذهب، ج ۳، ص۲۴۲؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ۲ج ۳، ص۲۴۷.</ref> | ||
پس از یک ماه، ابن عطیه فرمانده سپاه اموی به سوی صنعا رفت و بر اباضیان پیروز شد. عبدالله بن یحیی کشته شد. اندکی از اباضیان توانستند به [[حضرموت]] بگریزند.<ref>طبری، تاریخ، ج ۷، ص۴۰۰؛ مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۲۴۴؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج ۳، ص۲۵۴-۲۵۵</ref> ابن عطیه اگرچه حضرموت را محاصره کرده بود، اما به فرمان مروان به سمت مکه بازگشت و در میانه راه، چند تن از خوارج او را کشتند.<ref>ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج ۳، ص۲۵۴-۲۵۵</ref> | پس از یک ماه، ابن عطیه فرمانده سپاه اموی به سوی صنعا رفت و بر اباضیان پیروز شد. عبدالله بن یحیی کشته شد. اندکی از اباضیان توانستند به [[حضرموت]] بگریزند.<ref>طبری، تاریخ، ج ۷، ص۴۰۰؛ مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۲۴۴؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج ۳، ص۲۵۴-۲۵۵.</ref> ابن عطیه اگرچه حضرموت را محاصره کرده بود، اما به فرمان مروان به سمت مکه بازگشت و در میانه راه، چند تن از خوارج او را کشتند.<ref>ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج ۳، ص۲۵۴-۲۵۵.</ref> | ||
از تمامی قلمرو عبدالله بن یحیی تنها حضرموت به عقاید اباضی وفادار ماند. مسعودی گوید که در زمان او (سال ۳۳۲ق/۹۴۴م) بیشتر مردم آنجا اباضی مذهب بودند و از لحاظ عقاید میان آنان و اباضیان عمان اختلافی نبود<ref>مسعودی، مروج الذهب، ج ۳، ص۲۴۲</ref> | از تمامی قلمرو عبدالله بن یحیی تنها حضرموت به عقاید اباضی وفادار ماند. مسعودی گوید که در زمان او (سال ۳۳۲ق/۹۴۴م) بیشتر مردم آنجا اباضی مذهب بودند و از لحاظ عقاید میان آنان و اباضیان عمان اختلافی نبود<ref>مسعودی، مروج الذهب، ج ۳، ص۲۴۲.</ref> ظاهراً اغلب اباضیان جنوب عربستان پیرو شاخهٔ وَهْبیه بودهاند که مهمترین فرقهٔ اباضی شمرده میشد. از پیروان شاخهٔ طَریفیه و احتمالاً گروهی از فرقه نُکّاری نیز در میان آنان بودهاند<ref>لویکی، «اباضیان...»، ۱۵.</ref>اباضیان حضرموت پس از چندی گرفتار اختلافات داخلی شدند و به تدریج به امامت اباضی عمان پیوستند<ref>لویکی، «اباضیان...»،، ۹-۱۲.</ref> | ||
===عمان=== | ===عمان=== | ||
گرایش مردم [[عمان]] به مذهب اباضیه باید از اوایل تشکیل فرقه و گسترش آن آغاز شده باشد. شاخه مهمی از تیرهٔ ازد، از سدهٔ ۶م از داخل عربستان به عمان کوچ کردند و با مجوزی که از شاهان ساسانی داشتند بر این منطقه تسلط یافتند.از آغاز حرکت و جنگهای خوارج در زمان امویان، بعضی از روسای فرقهٔ اباضیه به عمان آمدند و به نشر عقاید خود پرداختند و یاران بسیاری گرد آوردند<ref>دروزه، ج۹، ص۱۶۱</ref> | گرایش مردم [[عمان]] به مذهب اباضیه باید از اوایل تشکیل فرقه و گسترش آن آغاز شده باشد. شاخه مهمی از تیرهٔ ازد، از سدهٔ ۶م از داخل عربستان به عمان کوچ کردند و با مجوزی که از شاهان ساسانی داشتند بر این منطقه تسلط یافتند.از آغاز حرکت و جنگهای خوارج در زمان امویان، بعضی از روسای فرقهٔ اباضیه به عمان آمدند و به نشر عقاید خود پرداختند و یاران بسیاری گرد آوردند<ref>دروزه، ج۹، ص۱۶۱.</ref> | ||
نخستین امام اباضیان، [[جلندی بن مسعود ازدی|جُلَندی بن مسعود ازدی]] بود. قدرت حاکم از آن ازدیان بود و امامان نیز اغلب ازدی بودند. خاندان سلطنتی کنونی هم از این قبیلهاند. | نخستین امام اباضیان، [[جلندی بن مسعود ازدی|جُلَندی بن مسعود ازدی]] بود. قدرت حاکم از آن ازدیان بود و امامان نیز اغلب ازدی بودند. خاندان سلطنتی کنونی هم از این قبیلهاند. | ||
عقاید اباضی که از همان آغاز در عمان مورد اقبال عموم بود، در طی تاریخ پابرجا ماند و همچنان ادامه یافت.<ref>ابن حوقل، کتاب صوره الارض، ج ۱، ص۳۸</ref><ref>یاقوت، بلدان، ج ۳، ص۷۱۷</ref><ref>ابن بطوطه، رحله، ص۲۷۲</ref> اکثریت نزدیک به اتفاق مردم عمان اباضی مذهب بودهاند و عمان تا زمان ما به عنوان تنها کشور اباضی مذهب باقی مانده است، و مردم عمان برخلاف گفته ابن اثیر<ref>ابن اثیر، الکامل، ج ۵، ص۵۸۴</ref> به جزبا اباضیان با دیگر خوارج رفتاری خشن و ستیزهجویانه داشتهاند.<ref>نک: والیری، ۲۵۳</ref> | عقاید اباضی که از همان آغاز در عمان مورد اقبال عموم بود، در طی تاریخ پابرجا ماند و همچنان ادامه یافت.<ref>ابن حوقل، کتاب صوره الارض، ج ۱، ص۳۸.</ref><ref>یاقوت، بلدان، ج ۳، ص۷۱۷.</ref><ref>ابن بطوطه، رحله، ص۲۷۲.</ref> اکثریت نزدیک به اتفاق مردم عمان اباضی مذهب بودهاند و عمان تا زمان ما به عنوان تنها کشور اباضی مذهب باقی مانده است، و مردم عمان برخلاف گفته ابن اثیر<ref>ابن اثیر، الکامل، ج ۵، ص۵۸۴.</ref> به جزبا اباضیان با دیگر خوارج رفتاری خشن و ستیزهجویانه داشتهاند.<ref>نک: والیری، ۲۵۳.</ref> | ||
*'''دوره نخستین امامت اباضیان در عمان''' (۱۳۰ق-۲۸۰ق) | *'''دوره نخستین امامت اباضیان در عمان''' (۱۳۰ق-۲۸۰ق) | ||
# '''جلندی بن مسعود''': پس از شکست وادی القری و اضمحلال امامت در حضرموت در ۱۳۰ق، اباضیان پراکنده به عمان پناه بردند و هستهٔ قدرتمندی تشکیل دادند<ref>نک: لویکی، «اباضیان...»، ص۱۰</ref> | # '''جلندی بن مسعود''': پس از شکست وادی القری و اضمحلال امامت در حضرموت در ۱۳۰ق، اباضیان پراکنده به عمان پناه بردند و هستهٔ قدرتمندی تشکیل دادند<ref>نک: لویکی، «اباضیان...»، ص۱۰.</ref> در هنگامه انتقال حکومت از [[امویان]] به عباسیان در ۱۳۲ق، اباضیان با استفاده از این فرصت، جُلَنْدی (یا جُلُنْدی) بن مسعودبن جَیفربن جلندی ازدی را از میان خود به امامت برگزیدند<ref>ابن اثیر،الکامل، ج ۵، ص۳۵۵.</ref> بیعت با او به عنوان امام، محققاً در ثلث اول قرن ۲ق صورت گرفت.<ref>نک: دروزه، ج۹، ص۱۶۲.</ref>{ | ||
جلندی، رهبری پرهیزگار و محبوب مردم بود و میگفت که قدرت باید در دست جامعه باشد<ref>دروزه، ج۹، ص۱۶۲؛ والیری، ۲۵۷</ref> | جلندی، رهبری پرهیزگار و محبوب مردم بود و میگفت که قدرت باید در دست جامعه باشد<ref>دروزه، ج۹، ص۱۶۲؛ والیری، ۲۵۷.</ref> وی بر تمامی عمان<ref>دروزه، ج۹، ص۱۶۱.</ref> و بر بخشی از حضرموت حکومت میکرد<ref>لویکی، «اباضیان...»، ص۱۰.</ref> به همین سبب پس از آن نیز همواره حضرموت روابط دوستانه خود را با عمان حفظ کرد<ref>لویکی، «اباضیان...»، ۱۱.</ref> | ||
یاران شیبیان حروری که صفری مذهب بود، پس از شکست از [[سفاح عباسی]] به عمان گریختند. جلندی با آن جنگید و شیبان و یارانش کشته شدند. در ۱۳۴ق سفاح لشکری برای سرکوب اباضیان عمان فرستاد. نخست سپاه عباسی موفقیتی نداشت، اما با آتش زدن خانههای اباضیان و حمله بسیاری از آنان را کشتند. شمار کشتگان را ده هزار تن گفتهاند. سر جلندی را نزد سفاح فرستادند.<ref>طبری، تاریخ، ج ۷، ص۴۶۲-۴۶۳؛ ابن اثیر،الکامل، ج ۵، ص۴۵۲</ref> و حاکمی غیراباضی بر حکومت عمان گماشته شد.<ref>دروزه، ج۹، ص۱۶۲؛ والیری، ۲۵۸</ref> | یاران شیبیان حروری که صفری مذهب بود، پس از شکست از [[سفاح عباسی]] به عمان گریختند. جلندی با آن جنگید و شیبان و یارانش کشته شدند. در ۱۳۴ق سفاح لشکری برای سرکوب اباضیان عمان فرستاد. نخست سپاه عباسی موفقیتی نداشت، اما با آتش زدن خانههای اباضیان و حمله بسیاری از آنان را کشتند. شمار کشتگان را ده هزار تن گفتهاند. سر جلندی را نزد سفاح فرستادند.<ref>طبری، تاریخ، ج ۷، ص۴۶۲-۴۶۳؛ ابن اثیر،الکامل، ج ۵، ص۴۵۲.</ref> و حاکمی غیراباضی بر حکومت عمان گماشته شد.<ref>دروزه، ج۹، ص۱۶۲؛ والیری، ۲۵۸.</ref> | ||
# '''وارث بن کعب''': در زمان [[هارون الرشید]]، اباضیان خواستند از میان خود، امامی برگزینند. نخست با محمد بن عبدالله بن ابی عفان بیعت کردند، پس از دو سال بیعت را بازگرفتند،<ref>دروزه، ج۹، ص۱۶۳؛ بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۵۸؛ والیری، ۲۵۸</ref> و با وارث بن کعب بیعت کردند. او شهر نزوی را پایتخت خود کرد.<ref>دروزه، ج۹، ص۱۶۳</ref> سپاه هارون الرشید برای سرکوب آنان، شکست خورد. وارث ۱۲ سال امامت کرد. در ۱۹۰ یا ۱۹۲ق در گذشت.<ref>بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه،ص ۵۸؛ دروزه، ج۹، ص۱۶۳، والیری، ۲۵۸</ref> | # '''وارث بن کعب''': در زمان [[هارون الرشید]]، اباضیان خواستند از میان خود، امامی برگزینند. نخست با محمد بن عبدالله بن ابی عفان بیعت کردند، پس از دو سال بیعت را بازگرفتند،<ref>دروزه، ج۹، ص۱۶۳؛ بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۵۸؛ والیری، ۲۵۸.</ref> و با وارث بن کعب بیعت کردند. او شهر نزوی را پایتخت خود کرد.<ref>دروزه، ج۹، ص۱۶۳.</ref> سپاه هارون الرشید برای سرکوب آنان، شکست خورد. وارث ۱۲ سال امامت کرد. در ۱۹۰ یا ۱۹۲ق در گذشت.<ref>بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه،ص ۵۸؛ دروزه، ج۹، ص۱۶۳، والیری، ۲۵۸.</ref> | ||
# '''غسان بن عبدالله''': دورهٔ اقتدار امامت عمان در زمان جانشین او غَسّان بن عبدالله یحمدی بود. غسّان در ۲۰۸ق/۸۲۳م<ref>دروزه، ج۹، ص۱۶۳</ref> یا ۲۰۷ق<ref>بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ص۵۸</ref> درگذشت. | # '''غسان بن عبدالله''': دورهٔ اقتدار امامت عمان در زمان جانشین او غَسّان بن عبدالله یحمدی بود. غسّان در ۲۰۸ق/۸۲۳م<ref>دروزه، ج۹، ص۱۶۳.</ref> یا ۲۰۷ق<ref>بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ص۵۸.</ref> درگذشت. | ||
# عبدالملک بن حمید. تا زمان مرگ<ref>۲۲۶ق/۸۴۱م</ref> در مسند امامت بود<ref>دروزه، ج۹، ص۱۶۳؛ بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ص۵۸؛ والیری، ۲۵۹</ref> | # عبدالملک بن حمید. تا زمان مرگ<ref>۲۲۶ق/۸۴۱م.</ref> در مسند امامت بود<ref>دروزه، ج۹، ص۱۶۳؛ بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ص۵۸؛ والیری، ۲۵۹.</ref> | ||
#'''مُهَنّا بن جیفر یحمدی''': او سپاه زمینی و دریایی قدرتمندی ساخت. قیام خاندانهای غیراباضی را در زمان خود سرکوب کرد.<ref>دروزه، ج۹، ص۱۶۳؛ بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ص۵۸؛ والیری، ۲۵۹</ref> پس از آن، رفتاری نادرست و خشن در پیش گرفت.<ref>نک: والیری، ص۲۵۹</ref> در ۲۳۷ درگذشت. | #'''مُهَنّا بن جیفر یحمدی''': او سپاه زمینی و دریایی قدرتمندی ساخت. قیام خاندانهای غیراباضی را در زمان خود سرکوب کرد.<ref>دروزه، ج۹، ص۱۶۳؛ بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ص۵۸؛ والیری، ۲۵۹.</ref> پس از آن، رفتاری نادرست و خشن در پیش گرفت.<ref>نک: والیری، ص۲۵۹.</ref> در ۲۳۷ درگذشت. | ||
# '''صلت بن مالک خروصی''': تا ۲۷۲ق بر مسند امامت بود. به دلیل ناتوانی و رفتار ناشایست، به پیشنهاد علما استعفا کرد.<ref>دروزه، ج۹، ص۱۶۴-۱۶۵</ref> | # '''صلت بن مالک خروصی''': تا ۲۷۲ق بر مسند امامت بود. به دلیل ناتوانی و رفتار ناشایست، به پیشنهاد علما استعفا کرد.<ref>دروزه، ج۹، ص۱۶۴-۱۶۵.</ref> | ||
# '''راشد بن نظر''': بر سر امامت او اختلاف بود. در ۲۷۷ق خلع شد. | # '''راشد بن نظر''': بر سر امامت او اختلاف بود. در ۲۷۷ق خلع شد. | ||
# '''عزان بن تمیم خروصی''': در زمان او اختلاف بالا گرفت. مخالفان از [[عباسیان]] یاری خواستند و ضربهای قاطع بر حکومت اباضیان وارد آوردند و در ۲۸۰ق پس از ۱۵۰ سال،نخستین امامت اباضیان برچیده شد.<ref>دروزه، ج۹، ص۱۶۵؛ بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۵۹</ref> عباسیان علاوه بر کشتار، تمامی کتابهای اباضیان را سوزاندند. بسیاری از اباضیان به [[هرمز]]، [[شیراز]] و [[بصره]] مهاجرت کردند.<ref>والیری، ۲۶۱</ref> | # '''عزان بن تمیم خروصی''': در زمان او اختلاف بالا گرفت. مخالفان از [[عباسیان]] یاری خواستند و ضربهای قاطع بر حکومت اباضیان وارد آوردند و در ۲۸۰ق پس از ۱۵۰ سال،نخستین امامت اباضیان برچیده شد.<ref>دروزه، ج۹، ص۱۶۵؛ بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۵۹.</ref> عباسیان علاوه بر کشتار، تمامی کتابهای اباضیان را سوزاندند. بسیاری از اباضیان به [[هرمز]]، [[شیراز]] و [[بصره]] مهاجرت کردند.<ref>والیری، ۲۶۱.</ref> | ||
* '''دوره تسلط عباسیان و بنی نبهان''' | * '''دوره تسلط عباسیان و بنی نبهان''' | ||
سلطهٔ عباسیان بر عمان یک چند ادامه یافت ولی اباضیان دست از مبارزه برنداشتند، چنانکه بعد از ۳۲۰ق قیام کردند، ولی شکست خوردند<ref>مسعودی، مروج الذهب، ج ۳، ص۱۳۹</ref> | سلطهٔ عباسیان بر عمان یک چند ادامه یافت ولی اباضیان دست از مبارزه برنداشتند، چنانکه بعد از ۳۲۰ق قیام کردند، ولی شکست خوردند<ref>مسعودی، مروج الذهب، ج ۳، ص۱۳۹.</ref> یا تسلط [[آل بویه]] بر [[بغداد]]، عمان هم به قدرت آنان تسلیم شد و همزمان با افزایش اقتدار بویهیان، طایفهای به نام بنی نبهان به تدریج در عمان قدرت گرفتند و پس از آن تا قرنها بر این سرزمین حکم راندند. دولت نبهانیان در ۳۶۳ق/۹۷۴م به قدرت رسید و شخصی به نام عمربن نبهان طایی حکومت را به دست گرفت و به نام [[عضدالدوله دیلمی]] خطبه خواند<ref>ابن اثیر،الکامل، ج ۸، ص۶۴۶.</ref> | ||
در این دوره اباضیان در کوهها پناه گرفته بودند و از خود در دفاع میکردند و مترصد فرصتی برای کسب استقلال خود بودند و هرگاه که میتوانستند شورشی برپا میکردند<ref>والیری، ۲۶۳, ۲۶۵</ref> | در این دوره اباضیان در کوهها پناه گرفته بودند و از خود در دفاع میکردند و مترصد فرصتی برای کسب استقلال خود بودند و هرگاه که میتوانستند شورشی برپا میکردند<ref>والیری، ۲۶۳, ۲۶۵.</ref> از جمله قیامهای ایشان قیام حفض راشد بن ولید بود. که در سالهای ۳۲۸-۴۰۰ق بر اباضیان حکومت کرد.<ref>والیری، ۲۶۶.</ref> قیام او شکست خورد.<ref>والیری، ۲۶۷-۲۶۸؛ نک: بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۶۰.</ref> | ||
قیام دیگر، قیام ابن راشد در ۴۴۲ق است. در حمله نخست به پایتخت شکست خوردند. اما در هجوم دوم پیروز شدند. آنگاه ابن راشد خود را الراشد بالله لقب داد، خطبه را به نام خویش کرد، لباس پشمین پوشید، دارالاماره را ویران ساخت و جای چون مسجد بنیاد نهاد، عدل و داد پیشه کرد، عوارض و مالیات را لغو نمود و تنها برای کالاهای وارداتی عشریه مقرر کرد، ولی این حرکت دیری نپایید و به زودی با شکست روبهرو شد<ref>ابن اثیر، الکامل،ج ۹، ص۵۶۵-۵۶۶؛ والیری، ۲۶۶</ref> | قیام دیگر، قیام ابن راشد در ۴۴۲ق است. در حمله نخست به پایتخت شکست خوردند. اما در هجوم دوم پیروز شدند. آنگاه ابن راشد خود را الراشد بالله لقب داد، خطبه را به نام خویش کرد، لباس پشمین پوشید، دارالاماره را ویران ساخت و جای چون مسجد بنیاد نهاد، عدل و داد پیشه کرد، عوارض و مالیات را لغو نمود و تنها برای کالاهای وارداتی عشریه مقرر کرد، ولی این حرکت دیری نپایید و به زودی با شکست روبهرو شد<ref>ابن اثیر، الکامل،ج ۹، ص۵۶۵-۵۶۶؛ والیری، ۲۶۶.</ref> | ||
در فاصله ۴۴۷ق تا ۵۳۶ق [[سلجوقیان]] بر عمان حکومت کردند. اما پس از آن نبهانیان به حکومت رسیدند.<ref>والیری، ۲۶۸-۲۷۱</ref> در ۸۰۹ق/۱۴۰۶م امام حواری بن مالک به امامت برگزیده شد. او توانست بر قسمت عمدهٔ دولت نبهانی مسلط شود و امامتش تا ۸۳۳ق/۱۴۳۰م ادامه یافت<ref>دروزه، ج۹، ص۱۶۷</ref> | در فاصله ۴۴۷ق تا ۵۳۶ق [[سلجوقیان]] بر عمان حکومت کردند. اما پس از آن نبهانیان به حکومت رسیدند.<ref>والیری، ۲۶۸-۲۷۱.</ref> در ۸۰۹ق/۱۴۰۶م امام حواری بن مالک به امامت برگزیده شد. او توانست بر قسمت عمدهٔ دولت نبهانی مسلط شود و امامتش تا ۸۳۳ق/۱۴۳۰م ادامه یافت<ref>دروزه، ج۹، ص۱۶۷.</ref> | ||
جنب و جوش مجدد اباضیان از اواخر سدهٔ ۹ق/۱۵م شدت گرفت<ref>والیری، ۲۷۱</ref> | جنب و جوش مجدد اباضیان از اواخر سدهٔ ۹ق/۱۵م شدت گرفت<ref>والیری، ۲۷۱.</ref> آنان در ۸۸۵ق/۱۴۸۰م با عمربن خطاب خروصی به امامت بیعت کردند<ref>بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۶۰؛ نک: والیری، ۲۷۱.</ref>، اما بار دیگر بنی نبهان بر عمان مسلط شدند. | ||
*'''ورود پرتغال به خلیج فارس و بازگشت اباضیان به قدرت''' | *'''ورود پرتغال به خلیج فارس و بازگشت اباضیان به قدرت''' | ||
از رویدادهای مهم اواخر این دوره دستاندازی پرتغال به خلیج فارس بود. پرتغالیان در ۱۵۰۷م /۹۱۳ق به رهبری آلبوکرک با ناوگان خود به عمان آمدند و به تدریج در شهرهای ساحلی مستقر شدند و مسقط را به عنوان مرکز و پایگاه خویش انتخاب کردند. این تهاجمات در سرنوشت اباضیان تأثیر فوری نداشت، زیرا پرتغالیان در بنادر بزرگ حکومت میکردند و با نواحی کوهستانی کاری نداشتند. در این مدت بخشهای داخلی عمان احتمالاً دچار هرج و مرج بود و زمینه از هر لحاظ برای به قدرت رسیدن یعرُبیان اباضی فراهم میشد<ref>والیری، ۲۷۱-۲۷۲؛ دروزه، ج۹، ص۱۶۷</ref> | از رویدادهای مهم اواخر این دوره دستاندازی پرتغال به خلیج فارس بود. پرتغالیان در ۱۵۰۷م /۹۱۳ق به رهبری آلبوکرک با ناوگان خود به عمان آمدند و به تدریج در شهرهای ساحلی مستقر شدند و مسقط را به عنوان مرکز و پایگاه خویش انتخاب کردند. این تهاجمات در سرنوشت اباضیان تأثیر فوری نداشت، زیرا پرتغالیان در بنادر بزرگ حکومت میکردند و با نواحی کوهستانی کاری نداشتند. در این مدت بخشهای داخلی عمان احتمالاً دچار هرج و مرج بود و زمینه از هر لحاظ برای به قدرت رسیدن یعرُبیان اباضی فراهم میشد<ref>والیری، ۲۷۱-۲۷۲؛ دروزه، ج۹، ص۱۶۷.</ref> | ||
*'''امامت یعربیان''' (۱۰۳۴-۱۱۵۴ق) | *'''امامت یعربیان''' (۱۰۳۴-۱۱۵۴ق) | ||
#'''ناصر بن مرشد بن مالک یعربی''':اباضیان از آشوب و خلأ قدرت این دوره استفاده کرده مجتمع شدند و در ۱۰۳۴ق با ناصربن مرشداز [[خاندان یعربی|یعربیان]] ازدی بیعت کردند که اولین امام یعربی عمان بود؛ ناصر ملوک الطوایفی را برانداخت و بر همه نواحی داخلی و شرقی حکومت کرد.<ref>در آن زمان نواحی ساحلی در اختیار پرتغال و نواحی داخلی بین پنج حاکم تقسیم شده بود</ref> او نخست شهر مقری را به پایتختی برگزید، اما پس از فتح نزوی بدانجا منتقل شد. بر پرتغالیان پیروز شد و از عمان نه [[مسقط]] بیرونشان راند. پرتغالیان ناچار به مصالحه شدند و سالانه مبالغی به اومیپرداختند. بخشی از عمان که در دست ایرانیان بود، پس گرفت. لقب «المعتصم بالله، المتوکل علی الله، امام المسلمین» گرفت و با قدرت تمام حکومت کرد.<ref>دروزه، ج ۹، ص۱۶۹؛ والیری، ۲۷۳, ۲۷۵؛ بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۶۱؛ لوند، ۵-۶</ref> | #'''ناصر بن مرشد بن مالک یعربی''':اباضیان از آشوب و خلأ قدرت این دوره استفاده کرده مجتمع شدند و در ۱۰۳۴ق با ناصربن مرشداز [[خاندان یعربی|یعربیان]] ازدی بیعت کردند که اولین امام یعربی عمان بود؛ ناصر ملوک الطوایفی را برانداخت و بر همه نواحی داخلی و شرقی حکومت کرد.<ref>در آن زمان نواحی ساحلی در اختیار پرتغال و نواحی داخلی بین پنج حاکم تقسیم شده بود.</ref> او نخست شهر مقری را به پایتختی برگزید، اما پس از فتح نزوی بدانجا منتقل شد. بر پرتغالیان پیروز شد و از عمان نه [[مسقط]] بیرونشان راند. پرتغالیان ناچار به مصالحه شدند و سالانه مبالغی به اومیپرداختند. بخشی از عمان که در دست ایرانیان بود، پس گرفت. لقب «المعتصم بالله، المتوکل علی الله، امام المسلمین» گرفت و با قدرت تمام حکومت کرد.<ref>دروزه، ج ۹، ص۱۶۹؛ والیری، ۲۷۳, ۲۷۵؛ بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۶۱؛ لوند، ۵-۶.</ref>دورهٔ ناصر همراه با پیشرفت فرهنگی و اقتصادی چشمگیری در عمان بود. در زمان جانشینان ناصر عمان روی به رشد و ترقی نهاد و شبکهٔ اداری و تمرکز قدرت به بسط نفوذ و اقتدار دولت کمک کرد<ref>والیری، ۲۷۴, ۲۷۵.</ref> اما اصل انتخاب امام که در مذهب اباضی اهمیت بسیار داشت، دیگر بیرنگ شده و به جای آن روش حکومت موروثی در کشور برقرار گشته بود.<ref>والیری، ۲۷۴.</ref>ناصر در ۱۰۵۰ق/۱۶۴۰م درگذشت. | ||
#'''سلطان بن سیف بن مالک''': اباضیان با پسرعم ناصر، سلطان بن سیف بن مالک بیعت کردند. در ۱۰۶۰ق وی مسقط، پایگاه پرتغالیان را تصرف کرد به اموال و غنایم بسیار دست یافت، آنجا را بندرگاه نظامی خود قرار داد، پرتغالیان را از سواحل خلیج فارس دور کرد و با ناوگان نیرومندی که فراهم آورده بود، نه تنها بر تنگهٔ هرمز، بلکه بر بخشی از سواحلِ شرقی افریقا از جمله [[باب المندب]] هم مستولی شد و در ۱۰۹۰ق/۱۶۷۹م در پایتخت خود نزوی درگذشت.<ref>دروزه، ج۹، ص۱۶۹؛ بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۶۱؛ والیری، ۲۷۵؛ لوند، ۶</ref> | #'''سلطان بن سیف بن مالک''': اباضیان با پسرعم ناصر، سلطان بن سیف بن مالک بیعت کردند. در ۱۰۶۰ق وی مسقط، پایگاه پرتغالیان را تصرف کرد به اموال و غنایم بسیار دست یافت، آنجا را بندرگاه نظامی خود قرار داد، پرتغالیان را از سواحل خلیج فارس دور کرد و با ناوگان نیرومندی که فراهم آورده بود، نه تنها بر تنگهٔ هرمز، بلکه بر بخشی از سواحلِ شرقی افریقا از جمله [[باب المندب]] هم مستولی شد و در ۱۰۹۰ق/۱۶۷۹م در پایتخت خود نزوی درگذشت.<ref>دروزه، ج۹، ص۱۶۹؛ بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۶۱؛ والیری، ۲۷۵؛ لوند، ۶.</ref> | ||
#'''بلعرب بن سلطان بن سیف''': تا زمان مرگش در ۱۱۰۴ق با اقتدار حکومت کرد. | #'''بلعرب بن سلطان بن سیف''': تا زمان مرگش در ۱۱۰۴ق با اقتدار حکومت کرد. | ||
#'''سیف بن سلطان بن سیف''': او مومباسا و جزیرهالخضراء در ساحل افریقا را تصرف کرد و به سواحل [[ایران]] و [[هند]] نیز دستاندازی نمود، ظاهراً [[ریاض]] پایتخت کنونی [[آل سعود]] را هم تصرف کرد<ref>دروزه، ج۹، ص۱۷۰؛ بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۶۱</ref> | #'''سیف بن سلطان بن سیف''': او مومباسا و جزیرهالخضراء در ساحل افریقا را تصرف کرد و به سواحل [[ایران]] و [[هند]] نیز دستاندازی نمود، ظاهراً [[ریاض]] پایتخت کنونی [[آل سعود]] را هم تصرف کرد<ref>دروزه، ج۹، ص۱۷۰؛ بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۶۱.</ref> در همین دوران بود که جزیرهٔ زنگبار نیز ضمیمهٔ عمان شد<ref>بریتانیکا، X/۸۶۳.</ref> در ۱۱۲۳ق درگذشت. | ||
#'''سلطان بن سیف بن سلطان''': در زمان او عمان به اوج توسعه و قدرت خود رسید<ref>دروزه، ج۹، ص۱۶۹؛ بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۶۲؛ والیری، ۲۷۵</ref>، اما با مرگ سلطان در ۱۱۳۱ق، انحطاط دوران [[یعربیان]] آغاز شد و سرانجام پس از کشمکشهایی، حکومت از خاندان یعربی به بوسعید منتقل گردید. | #'''سلطان بن سیف بن سلطان''': در زمان او عمان به اوج توسعه و قدرت خود رسید<ref>دروزه، ج۹، ص۱۶۹؛ بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۶۲؛ والیری، ۲۷۵.</ref>، اما با مرگ سلطان در ۱۱۳۱ق، انحطاط دوران [[یعربیان]] آغاز شد و سرانجام پس از کشمکشهایی، حکومت از خاندان یعربی به بوسعید منتقل گردید. | ||
===شمال آفریقا=== | ===شمال آفریقا=== | ||
[[اسلام]] نخست با مذهب [[تسنن]] به آفریقا وارد شد. از اوایل قرن ۲ق به شمار اباضیانِ شمال افریقا افزوده شد و جای تسنن را گرفت.<ref>برای دلایل غلبه اباضیه بر تسنن نک: اشتروتمان، ۲۵۹؛ نک: آمریکانا، XX/۴۱۶</ref> در نیمهٔ نخست این قرن حکومتی برای خود تشکیل دادند. جبل نفوسه (واقع در [[لیبی]]، جنوب [[طرابلس]]) دارالهجرهٔ اباضیه بوده است. گفته شده است [[عبدالله بن اباض]] در آنجا درگذشت.<ref>ابن حوقل، کتاب صوره الارض، ج ۱، ص۳۷، ۹۵</ref> مذاهب اباضی و صفریه در این منطقه رشد کردند. زناته، تیرهٔ بزرگ قبایل بربر ساکن در صحرای غربی افریقا، نیز به این دو مذهب گروید<ref>لویکی، «صحرای شرقی...»، ۴۵</ref> | [[اسلام]] نخست با مذهب [[تسنن]] به آفریقا وارد شد. از اوایل قرن ۲ق به شمار اباضیانِ شمال افریقا افزوده شد و جای تسنن را گرفت.<ref>برای دلایل غلبه اباضیه بر تسنن نک: اشتروتمان، ۲۵۹؛ نک: آمریکانا، XX/۴۱۶.</ref> در نیمهٔ نخست این قرن حکومتی برای خود تشکیل دادند. جبل نفوسه (واقع در [[لیبی]]، جنوب [[طرابلس]]) دارالهجرهٔ اباضیه بوده است. گفته شده است [[عبدالله بن اباض]] در آنجا درگذشت.<ref>ابن حوقل، کتاب صوره الارض، ج ۱، ص۳۷، ۹۵.</ref> مذاهب اباضی و صفریه در این منطقه رشد کردند. زناته، تیرهٔ بزرگ قبایل بربر ساکن در صحرای غربی افریقا، نیز به این دو مذهب گروید<ref>لویکی، «صحرای شرقی...»، ۴۵.</ref> ظاهراً در همان روزگاری که قبیلهٔ بربر نفوسه به اباضیه پیوست، ساکنان غدامس نیز این مذهب را پذیرفتند<ref>لویکی، «صحرای شرقی...»، ۵۸.</ref> | ||
در زمان خلافت [[مروان بن محمد]]، مذهب اباضیه در طرابلس رواج و انتشار تمام یافته بود<ref>بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۳۲</ref> | در زمان خلافت [[مروان بن محمد]]، مذهب اباضیه در طرابلس رواج و انتشار تمام یافته بود<ref>بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۳۲.</ref>عبدالله بن مسعود تُجیبی (د ۱۲۶ق/۷۴۴م) نخستین رئیس اباضی شناخته شده در مغرب است<ref>لویکی، «اباضیان...»، ۱۶.</ref> اما اباضیان پس از مدتی با حارث بن تلید به امامت بیعت کردند. او و عبدالجبار بن قیس به یاری یکدیگر طرابلس را از تسلط امویان خارج ساختند و مشترکاً حکومت کردند. حملات چندباره امویان برای بازپس گیری طرابلس شکست خورد. به سبب دادگری و حسن رفتار حارث تمامی لیبی به زیر نفوذ او درآمد. پس از مدتی در دارالحکومه با توطئه امویان کشته شدند.<ref>بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۳۲-۳۳؛ معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ۲(۱)/۴۵-۴۷.</ref> | ||
*'''ابوالخطاب عبدالاعلی بن سمح معافری حمیری''': | *'''ابوالخطاب عبدالاعلی بن سمح معافری حمیری''': | ||
پس از این حادثه، در سال ۱۴۰ق اباضیان با ابوالخطاب عبدالاعلی بن سمح معافری [[بیعت]] کردند. شهر را به دست گرفتند و حکومت را به ابوالخطاب سپردند. ابوالخطاب نخستین امام اباضی است که علناً و رسماً قیام کرده است<ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۲۲، ۲۳، ۲۶؛ معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ۲(۱)/۴۰، ۵۰، ۵۱؛ اشتروتمان، ۲۶۳</ref> | پس از این حادثه، در سال ۱۴۰ق اباضیان با ابوالخطاب عبدالاعلی بن سمح معافری [[بیعت]] کردند. شهر را به دست گرفتند و حکومت را به ابوالخطاب سپردند. ابوالخطاب نخستین امام اباضی است که علناً و رسماً قیام کرده است<ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۲۲، ۲۳، ۲۶؛ معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ۲(۱)/۴۰، ۵۰، ۵۱؛ اشتروتمان، ۲۶۳.</ref> وی طرابلس را به پایتختی برگزید و قلمرو خویش را از شرق تا بَرقه در مشرق لیبی و از غرب تا قَیروان و از جنوب تا فَزّان (در جنوب غربی لیبی) گسترش داد. قیروان را به سختی تصرف کرد و عبدالرحمن بن رستم فارسی را به ولایت آنجا گماشت<ref>معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ۲(۱)/۴۱، ۵۱-۵۳، ۲(۲)/۲۸۸؛ بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۳۳؛ درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۲۷-۲۹.</ref> | ||
با گسترش قدرت اباضیان، [[منصور دوانیقی|منصور]] خلیفه عباسی در ۱۴۴ق سپاهی بزرگ برای سرکوبشان فرستاد. در جنگ اباضیان شکست خوردند و ابوالخطاب کشته شد.<ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۳۲-۳۵؛ بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۳۴؛ معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ۲(۱)/۵۳-۶۱</ref>زمانی که عبدالرحمن بن رستم به محل نبرد رسید، همهٔ یاران را کشته یافت<ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۲۷-۲۹</ref> | با گسترش قدرت اباضیان، [[منصور دوانیقی|منصور]] خلیفه عباسی در ۱۴۴ق سپاهی بزرگ برای سرکوبشان فرستاد. در جنگ اباضیان شکست خوردند و ابوالخطاب کشته شد.<ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۳۲-۳۵؛ بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۳۴؛ معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ۲(۱)/۵۳-۶۱.</ref>زمانی که عبدالرحمن بن رستم به محل نبرد رسید، همهٔ یاران را کشته یافت<ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۲۷-۲۹.</ref> | ||
*'''ابوحاتم یعقوب بن حبیب ملزوزی هواری''': | *'''ابوحاتم یعقوب بن حبیب ملزوزی هواری''': | ||
در سال ۱۵۴ق بعد بربرهای اباضی با ابوحاتم یعقوب بن حبیب بیعت کردند و شورش کردند<ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۳۶؛ لبیب</ref> | در سال ۱۵۴ق بعد بربرهای اباضی با ابوحاتم یعقوب بن حبیب بیعت کردند و شورش کردند<ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۳۶؛ لبیب.</ref> طرابلس را تصرف کردند. ابوحاتم در آنجا پیروان خویش را برای حمله به افریقیه فرا خواند<ref>بن اثیر، الکامل، ج ۵، ص۵۹۸-۶۰۱؛ درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۳۶-۳۸؛ معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ۲(۱)/۶۲؛ بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۳۴.</ref> اما راه به جایی نبرد.<ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۲۹.</ref> در این مدت دوباره قیروان را تصرف کردند. منصور با فرستادن سپاهی شصت هزار نفره قیام اباضیان را سرکوب کرد. ابوحاتم در ربیع الاول ۱۵۵ق کشته شد.<ref>ابن اثیر، الکامل، ج ۵، ص۵۹۸-۶۰۱؛ درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۳۹-۴۰؛ معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ۲(۱)/۶۲-۶۵؛ بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۳۴.</ref> | ||
*'''عبدالرحمن بن رستم و دولت رستمیان''' : | *'''عبدالرحمن بن رستم و دولت رستمیان''' : | ||
پس از شکست ابوحاتم حکومت اباضی به الجزایر منتقل شد. اباضیان با [[عبدالرحمن بن رستم]] به خلافت بیعت کردند و شهر تاهرت<ref>تیهرت یا تیارت کنونی در ۲۳۰ کیلومتری جنوب غربی الجزیره</ref> را بنیاد نهادند که مرکز حکومت [[رستمیان]] شد.<ref>معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ۲(۱)/۷۵؛ بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۳۴</ref> | پس از شکست ابوحاتم حکومت اباضی به الجزایر منتقل شد. اباضیان با [[عبدالرحمن بن رستم]] به خلافت بیعت کردند و شهر تاهرت<ref>تیهرت یا تیارت کنونی در ۲۳۰ کیلومتری جنوب غربی الجزیره.</ref> را بنیاد نهادند که مرکز حکومت [[رستمیان]] شد.<ref>معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ۲(۱)/۷۵؛ بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۳۴.</ref> دولت رستمیان تا سال ۲۹۴ق ادامه داشت. | ||
*'''پس از رستمیان''': | *'''پس از رستمیان''': | ||
اباضیان مغرب در زمان حکومت رستمیان از قدرت سیاسی برخوردار بودند، اما با سقوط این دولت اقتدار سیاسی اباضیان افریقا از دست رفت، اما نفوسه به عنوان مرکز اباضیان لیبی تا زمان اشغال آن به دست ترکان [[عثمانی]] استقلال خود را حفظ کرد. در نفوسه دولتی و امامتی برقرار نکردند و تنها برای ادارهٔ امور خود کسانی را انتخاب میکردند. بعضی از این اشخاص عنوان «امام الدفاع» داشتند که وظیفهٔ آنان دفاع از جامعهٔ اباضی بود<ref>معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ۲(۱)/۱۴۵، ۱۵۴؛ بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۵۰-۵۱؛ اسمیت، ۲۷۹؛ زامباور ۱۰۰-۱۰۱</ref> | اباضیان مغرب در زمان حکومت رستمیان از قدرت سیاسی برخوردار بودند، اما با سقوط این دولت اقتدار سیاسی اباضیان افریقا از دست رفت، اما نفوسه به عنوان مرکز اباضیان لیبی تا زمان اشغال آن به دست ترکان [[عثمانی]] استقلال خود را حفظ کرد. در نفوسه دولتی و امامتی برقرار نکردند و تنها برای ادارهٔ امور خود کسانی را انتخاب میکردند. بعضی از این اشخاص عنوان «امام الدفاع» داشتند که وظیفهٔ آنان دفاع از جامعهٔ اباضی بود<ref>معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ۲(۱)/۱۴۵، ۱۵۴؛ بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۵۰-۵۱؛ اسمیت، ۲۷۹؛ زامباور ۱۰۰-۱۰۱.</ref> اباضیان سدراته هم یک قرن بعد از مهاجرت از تاهرت، برای حفظ امنیت خود به العطوف نزدیکتر مزاب و بعد به خودِ مزاب که زندگی در آنجا بسیار مشکل بود، نقل مکان کردند<ref>بریتانیکا، IX/۹۹۴، VII/۱۵۶.</ref> اکنون هم اباضیان افریقا بیشتر در همان نقاط ساکناند. | ||
==اعتقادات== | ==اعتقادات== | ||
افتراق اصلی [[خوارج]] از [[مسلمانان]] دیگر مبتنی بر این اعتقاد بوده که مرتکب [[گناه کبیره]] کافر است<ref>اشعری، مقالات الاسلامیین، ج ۱، ص۱۵۷؛ مسعودی، مروج الذهب، ج ۳، ص۱۳۸؛ بغدادی، الملل، ۵۸؛ بغدادی، الفرق، ۴۵؛ ابن حزم، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل،ج ۲، ص۱۱۳؛ شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص۱۹۸</ref> | افتراق اصلی [[خوارج]] از [[مسلمانان]] دیگر مبتنی بر این اعتقاد بوده که مرتکب [[گناه کبیره]] کافر است<ref>اشعری، مقالات الاسلامیین، ج ۱، ص۱۵۷؛ مسعودی، مروج الذهب، ج ۳، ص۱۳۸؛ بغدادی، الملل، ۵۸؛ بغدادی، الفرق، ۴۵؛ ابن حزم، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل،ج ۲، ص۱۱۳؛ شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص۱۹۸.</ref> جدایی اباضیه از خوارج دیگر نیز به سبب موضع خاصی بود که در همین مورد اتخاذ کردند. آنان با دیدگاه ویژهای که در اینباره پیدا کردند، خود را از افراط و تندروی دیگر خوارج برکنار کشیدند و خطمشی میانه و معتدلی در پیش گرفتند. زمینهٔ اصلی رشد اندیشههای اباضی را باید در همین برداشتِ مخصوص ایشان از کفرِ مرتکب کبیره جستجو کرد. | ||
===شرک و کفر و نفاق=== | ===شرک و کفر و نفاق=== | ||
*'''[[شرک]]''' | *'''[[شرک]]''' | ||
نزد اباضیه مشرک کسی است که [[خدا]] را دروغ پندارد، یا وجهی از وجوه [[توحید]] را انکار کند، یا حرفی از [[قرآن]] را منکر شود و یا حلال منصوصی را حرام یا حرام منصوصی را حلال کند<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۱، ص۲۵۳، ۲۵۴</ref> | نزد اباضیه مشرک کسی است که [[خدا]] را دروغ پندارد، یا وجهی از وجوه [[توحید]] را انکار کند، یا حرفی از [[قرآن]] را منکر شود و یا حلال منصوصی را حرام یا حرام منصوصی را حلال کند<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۱، ص۲۵۳، ۲۵۴.</ref> این شخص [[کافر]] به کفر شرک (کفر المله)است و از دین خارج است. | ||
کفر شرک دو نوع است: | کفر شرک دو نوع است: | ||
# کفر انکار: کفر انکار عبارت است از انکار وجود خدا، پیامبران، [[ملائکه|ملائک]]، کتب، [[معاد]]، بعث، حساب، [[بهشت]] و [[دوزخ]]؛ | # کفر انکار: کفر انکار عبارت است از انکار وجود خدا، پیامبران، [[ملائکه|ملائک]]، کتب، [[معاد]]، بعث، حساب، [[بهشت]] و [[دوزخ]]؛ | ||
# کفر مساوات: شرک مساوات یعنی مساوی قرار دادن خالق و مخلوق در ذات و صفات<ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۱۱۹؛ شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص۲۴۵</ref> | # کفر مساوات: شرک مساوات یعنی مساوی قرار دادن خالق و مخلوق در ذات و صفات<ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۱۱۹؛ شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص۲۴۵.</ref> | ||
*'''کفر نعمت''' | *'''کفر نعمت''' | ||
اباضیه کسی را که به خداوند تعالی و آنچه از جانب او آمده، اعتقاد داشته باشد، ولی مرتکب فعلی شود که در مورد آن [[وعید]] داده شده است، کافر نعمت میدانند<ref>بغدادی، الفرق، ۷۰</ref><ref>بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۲۲، ۷۲-۷۳</ref> | اباضیه کسی را که به خداوند تعالی و آنچه از جانب او آمده، اعتقاد داشته باشد، ولی مرتکب فعلی شود که در مورد آن [[وعید]] داده شده است، کافر نعمت میدانند<ref>بغدادی، الفرق، ۷۰.</ref><ref>بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۲۲، ۷۲-۷۳.</ref> در مذهب اباضیه نمیتوان مرتکبین کبائر را مؤمن خواند، زیرا اطاعت هم [[ایمان]] است و هم دین؛ هرچه خداوند بر بندگانش فرض کرده نیز جزء ایمان است و از این روی، اینان موحدند، نه مؤمن<ref>اشعری، مقالات الاسلامیین، ج ۱، ص۱۷۲، ۱۷۵؛ شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص۲۴۵.</ref> | ||
نظریهٔ «کفر نعمت» مختص اباضیه نیست. صفریه و برخی از فرق دیگر چنین عقیدهای داشتهاند.<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۱، ص۲۹۰؛ شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص۲۵۱</ref> | نظریهٔ «کفر نعمت» مختص اباضیه نیست. صفریه و برخی از فرق دیگر چنین عقیدهای داشتهاند.<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۱، ص۲۹۰؛ شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص۲۵۱.</ref> | ||
عبدالله بن یحیی، طالب الحق در خطبهٔ معروف خود که پیشتر ذکرش رفت، اعلام کرد که هرکس زنا کند، سرقت کند و خمر بنوشد کافر است، و هر که شک کند در اینکه او کافر است خود کافر است<ref>ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ۲ج ۳، ص۲۲۶</ref> کافر نعمت که از کبیرهٔ خود بازنگردد و [[توبه]] نکند، جاودانه درآتش خواهد بود<ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۱۲۲</ref> | عبدالله بن یحیی، طالب الحق در خطبهٔ معروف خود که پیشتر ذکرش رفت، اعلام کرد که هرکس زنا کند، سرقت کند و خمر بنوشد کافر است، و هر که شک کند در اینکه او کافر است خود کافر است<ref>ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ۲ج ۳، ص۲۲۶.</ref> کافر نعمت که از کبیرهٔ خود بازنگردد و [[توبه]] نکند، جاودانه درآتش خواهد بود<ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۱۲۲.</ref> | ||
::* '''چیستی [[گناه کبیره]] و [[گناه صغیره|صغیره]]''' | ::* '''چیستی [[گناه کبیره]] و [[گناه صغیره|صغیره]]''' | ||
::::به گفتهٔ جیطالی هرچه مستوجب نکال در دنیا و عذاب در آخرت شود، کبیره است و غیر آن صغیره<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۲، ص۲۲۸</ref> | ::::به گفتهٔ جیطالی هرچه مستوجب نکال در دنیا و عذاب در آخرت شود، کبیره است و غیر آن صغیره<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۲، ص۲۲۸.</ref> اباضیان مغرب معتقدند که گناهان صغیره نامشخصاند؛ اما نظر اباضیان شرق [[گناه صغیره|گناهان صغیره]] را معلوم میدانند و اعمالی مانند دروغ کوچک، [[رقص]] و بازیهای غیرمباح را از مصادیق گناهان صغیره میشمارند<ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۱۲۰.</ref> | ||
مرتکب صغیره موحد است، نه فاسق، نه گمراه و نه کافر، مگر آنکه بر گناه اصرار ورزد و بر آن باشد که [[توبه]] نکند.<ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۱۲۰</ref> | مرتکب صغیره موحد است، نه فاسق، نه گمراه و نه کافر، مگر آنکه بر گناه اصرار ورزد و بر آن باشد که [[توبه]] نکند.<ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۱۲۰.</ref> | ||
*'''[[نفاق]]''' | *'''[[نفاق]]''' | ||
به عقیدهٔ اباضیه، مرتکب کبیره هرگاه بر گناه خود مصر باشد، منافقی است کافر (البته به کفر نعمت، نه کفر شرک) و [[خلود|مخلّد]] در نار است<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۱، ص۲۸۶</ref> | به عقیدهٔ اباضیه، مرتکب کبیره هرگاه بر گناه خود مصر باشد، منافقی است کافر (البته به کفر نعمت، نه کفر شرک) و [[خلود|مخلّد]] در نار است<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۱، ص۲۸۶.</ref>اما نکتهای که اباضیه بر آن تأکید دارند، فرق بین شرک و نفاق است. ایشان گویند که در زمان حضرت رسول(ص) منافقین را موحد میدانستند<ref>شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص۲۴۶.</ref>، پس نمیتوان آنان را مشرک دانست. منافق کسی است که به خدا دروغ ببندد که این به کفر منجر میشود، مانند [[تأویل]] کتاب خدا به طریقی که به گمراهی بیانجامد.<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۱، ص۲۵۳.</ref> پس منافق مشرک نیست، ولی کافر است<ref>نک: شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص۲۴۶.</ref> | ||
قابل ذکر است که اباضیه -دست کم قدمای اباضیه- دربارهٔ نفاق، سه یا چهار رأی داشتهاند: بنابر نظر غالب چنانکه آمد نفاق کفر است، نه شرک. بنابر قول دیگر، نفاق شرک است، زیرا ضد توحید است. گروهی از اباضیه هم اطلاق منافق را فقط در مورد قومی که خداوند آنان را به این صفت خوانده است، جایز دانستهاند و گروهی دیگر هم گویا نفاق را برائت از شرک و ایمان شمردهاند<ref>اشعری، مقالات الاسلامیین، ج ۱، ص۱۷۲؛ بغدادی، الفرق، ۶۳</ref> و به این آیه از قرآن استناد کردهاند: مُذَبْذَبینَ بَینَ ذلِکَ لا اِلی هؤُلاءِ وَلا اِلی هؤُلاءِ...: در این میان مردّدند، نه به اینان میگروند، نه به آنان...<ref>نساء/ج ۴، ص۱۴۳</ref> | قابل ذکر است که اباضیه -دست کم قدمای اباضیه- دربارهٔ نفاق، سه یا چهار رأی داشتهاند: بنابر نظر غالب چنانکه آمد نفاق کفر است، نه شرک. بنابر قول دیگر، نفاق شرک است، زیرا ضد توحید است. گروهی از اباضیه هم اطلاق منافق را فقط در مورد قومی که خداوند آنان را به این صفت خوانده است، جایز دانستهاند و گروهی دیگر هم گویا نفاق را برائت از شرک و ایمان شمردهاند<ref>اشعری، مقالات الاسلامیین، ج ۱، ص۱۷۲؛ بغدادی، الفرق، ۶۳.</ref> و به این آیه از قرآن استناد کردهاند: مُذَبْذَبینَ بَینَ ذلِکَ لا اِلی هؤُلاءِ وَلا اِلی هؤُلاءِ...: در این میان مردّدند، نه به اینان میگروند، نه به آنان...<ref>نساء/ج ۴، ص۱۴۳.</ref> | ||
*'''مسلمانان مخالف''' | *'''مسلمانان مخالف''' | ||
اباضیه مسلمانانِ مخالف خود را کفّار میخواندند<ref>اشعری، مقالات الاسلامیین، ج ۱، ص۱۷۱؛ بغدادی، الفرق، ۶۱؛ اسفراینی، التبصیر فیالدین، ۵۸</ref> | اباضیه مسلمانانِ مخالف خود را کفّار میخواندند<ref>اشعری، مقالات الاسلامیین، ج ۱، ص۱۷۱؛ بغدادی، الفرق، ۶۱؛ اسفراینی، التبصیر فیالدین، ۵۸.</ref> اما چون آنان موحدند، جایگاهشان را دارالتوحید میدانستند، به جزاردوگاه سلطان که آن را دارالکفر، دارالبغی یا دارالظلم مینامیدند<ref>اشعری، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۱۷۱؛ شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص۲۴۵.</ref> دارالتّقیه نیز نامی دیگر برای آنجاست، چون باید در میان مخالفان با تقیه روزگار بگذرانند. اباضیه برخلاف خوارج تندرو، شهادت مخالفین مسلمان را بر یاران خود قبول داشتند، ازدواج با آنان و ارث بردن از آنان را جائز میدانستند<ref>اشعری، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۱۷۱؛ شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص۲۴۵؛ نیز بغدادی، الفرق، ص۶۱.</ref> خون مسلمین و اموال ایشان و سبی ذریهٔ آنان، به سبب موحد بودن آنان، حرام است. قتل موحد مگر در مورد زنای محصنه، شرکِ بعد از ایمان و قتل نفس حرام است.<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۱، ص۲۵۴؛ بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۳؛ اشعری، مقالات الاسلامیین، ج ۱، ص۱۷۱-۱۷۲، ۱۷۵؛ بغدادی، الفرق، ۶۱-۶۲؛ اسفراینی، التبصیر فیالدین، ۵۸؛ طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۱۴۲.</ref> | ||
===ایمان و اسلام=== | ===ایمان و اسلام=== | ||
گفته شد که به عقیدهٔ اباضیه هرچه خداوند بر بندگانش فرض کرده، جزء ایمان است. یعنی اگر مسلمان بدانچه خداوند فرض کرده، عمل نکند، ایمانش ناقص است.<ref>معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ج ۱، ص۷۷</ref> همچنین معتقدند که نباید دین خدا را تجزیه کرد و بین قول و عمل جدایی افکند و کسانی را که مصرّ در ارتکاب گناهاند و [[توبه]] نمیکنند، به رحمت خدا امیدوار ساخت.<ref>معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ج ۱، ص۸۰-۸۱</ref> به نظر آنان اسلام در عقیده و قول و عمل متجلی میگردد و عقیده جز با قول و عمل کامل نمیشود. قول به زبان آوردن کلمهٔ [[شهادت]] است و عمل ادای جمیع فرایض و اجتناب از همهٔ محرمات و توقف در برابر همهٔ شبهات.<ref>معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ج ۱، ص۷۷؛ بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۷۱</ref> | گفته شد که به عقیدهٔ اباضیه هرچه خداوند بر بندگانش فرض کرده، جزء ایمان است. یعنی اگر مسلمان بدانچه خداوند فرض کرده، عمل نکند، ایمانش ناقص است.<ref>معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ج ۱، ص۷۷.</ref> همچنین معتقدند که نباید دین خدا را تجزیه کرد و بین قول و عمل جدایی افکند و کسانی را که مصرّ در ارتکاب گناهاند و [[توبه]] نمیکنند، به رحمت خدا امیدوار ساخت.<ref>معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ج ۱، ص۸۰-۸۱.</ref> به نظر آنان اسلام در عقیده و قول و عمل متجلی میگردد و عقیده جز با قول و عمل کامل نمیشود. قول به زبان آوردن کلمهٔ [[شهادت]] است و عمل ادای جمیع فرایض و اجتناب از همهٔ محرمات و توقف در برابر همهٔ شبهات.<ref>معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ج ۱، ص۷۷؛ بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۷۱.</ref> | ||
*'''مقومات ایمان''' | *'''مقومات ایمان''' | ||
مقومات سهگانهٔ ایمان -یا به گفتهٔ خود اباضیه، مقامات ایمان- اینهاست: | مقومات سهگانهٔ ایمان -یا به گفتهٔ خود اباضیه، مقامات ایمان- اینهاست: | ||
خط ۲۲۷: | خط ۲۲۷: | ||
# عمل به ارکان و جوارح، و تحقق آن اعتقاد و اقرار در افعال. ایمان با عمل صحّت میپذیرد؛ و عمل برهانی است بر صدق اعتقاد و صدق لسان. | # عمل به ارکان و جوارح، و تحقق آن اعتقاد و اقرار در افعال. ایمان با عمل صحّت میپذیرد؛ و عمل برهانی است بر صدق اعتقاد و صدق لسان. | ||
کسانی که هریک از سه مقام ایمان را ضایع کنند به کفر نعمت کافرند، نه به کفر شرک؛ و چنین کسانی «خاسرین»، «مفسدین» و «کاذبین»اند<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۱، ص۲۶۴-۲۶۵؛ ۲۸۶؛ طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۱۱۲، ۱۱۳، ۱۱۶</ref> | کسانی که هریک از سه مقام ایمان را ضایع کنند به کفر نعمت کافرند، نه به کفر شرک؛ و چنین کسانی «خاسرین»، «مفسدین» و «کاذبین»اند<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۱، ص۲۶۴-۲۶۵؛ ۲۸۶؛ طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۱۱۲، ۱۱۳، ۱۱۶.</ref> اباضیه علیرغم جدایی مفهوم ایمان و اسلام در [[قرآن]]<ref>حجرات، آیه ۱۴.</ref>، باز هم ایمان و اسلام را هم معنی و مترادف میشمرند<ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۱۰۹.</ref> ایمان اسلام است و اسلام ایمان، و دین هر دو آنهاست.<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۱، ص۲۸۱-۲۸۵.</ref> | ||
*'''شهادات چهارگانه شرط ایمان''' | *'''شهادات چهارگانه شرط ایمان''' | ||
بندهای مؤمن نمیشود مگر آنکه به چهار شهادت ایمان بیاورد: | بندهای مؤمن نمیشود مگر آنکه به چهار شهادت ایمان بیاورد: | ||
خط ۲۳۴: | خط ۲۳۴: | ||
# شهادت به [[معاد|رستاخیز]] پس از مرگ | # شهادت به [[معاد|رستاخیز]] پس از مرگ | ||
# شهادت به [[قدر|قَدَر]]. | # شهادت به [[قدر|قَدَر]]. | ||
هرگاه بندهای این چهار شهادت را به زبان آورد، ایمان او از نظر مردم کامل است، ولی در اینکه ایمان او پیش خدا نیز کامل است یا نه اختلاف نظر وجود دارد<ref>جیطالی، قناطر الخیرات،، ج ۱، ص۲۴۲-۲۴۳؛ قس: ج ۳، ص۵۵۲</ref> | هرگاه بندهای این چهار شهادت را به زبان آورد، ایمان او از نظر مردم کامل است، ولی در اینکه ایمان او پیش خدا نیز کامل است یا نه اختلاف نظر وجود دارد<ref>جیطالی، قناطر الخیرات،، ج ۱، ص۲۴۲-۲۴۳؛ قس: ج ۳، ص۵۵۲.</ref> | ||
معرفت توحید و عقیده به توحید و تصدیق لسانی بر هر کس که به مرحلهٔ تکلیف رسیده باشد، واجب است. تصدیق لسانی ادای «کلمه الشهاده» «کلمه التوحید» یا «جمله التوحید» است و با ادای آن، شخص مسلمان شناخته میشود، و از تمامی حقوقی که به هر مسلمان تعلق میگیرد، برخوردار میگردد. تنها زمانی این حقوق که به هر مسلمان تعلق میگیرد، برخوردار میگردد. تنها زمانی این حقوق از او سلب میشود که بعد از ایمان کافر گردد یا مرتکب زنای محصنه یا قتل نفس شود<ref>معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ج ۱، ص۷۷؛ طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۸۸، ۸۹</ref> | معرفت توحید و عقیده به توحید و تصدیق لسانی بر هر کس که به مرحلهٔ تکلیف رسیده باشد، واجب است. تصدیق لسانی ادای «کلمه الشهاده» «کلمه التوحید» یا «جمله التوحید» است و با ادای آن، شخص مسلمان شناخته میشود، و از تمامی حقوقی که به هر مسلمان تعلق میگیرد، برخوردار میگردد. تنها زمانی این حقوق که به هر مسلمان تعلق میگیرد، برخوردار میگردد. تنها زمانی این حقوق از او سلب میشود که بعد از ایمان کافر گردد یا مرتکب زنای محصنه یا قتل نفس شود<ref>معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ج ۱، ص۷۷؛ طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۸۸، ۸۹.</ref> مفهوم اصطلاح «جمله التوحید» به گفتهٔ محمدبن یوسف اطفیش، از ائمه اباضی، این است که شخص شهادت دهد که خدایی جز خدای یگانه نیست و محمد(ص) فرستادهٔ خداست و اعتقاد داشته باشد به اینکه آنچه محمد(ص) از جانب خدا آورده، حق است و ایمان آورد به همهٔ فرشتگان و پیامبران و کتبی که خدا بر ایشان فرو فرستاده و به حقانیت مرگ و آتش [[دوزخ]]، و نیز ایمان آورد به قضا و قدر. هر که اقرار کند که به همهٔ اینها اعتقاد دارد، ایمانش بین او و خدا، و نیز بین او و مردم کامل است<ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ص۸۸؛ جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۱، ص۲۴۲، ۲۵۰-۲۵۱.</ref> | ||
در میان اباضیه از کاهش و افزایش ایمان نیز سخن میرود. بعضی از آنان میگویند که ایمان با طاعت زیاد و با غفلت و معصیت کم میشود<ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۱۱۴-۱۱۵؛ جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۱، ص۲۶۸</ref> و گروهی فقط به افزایش ایمان قائلاند و معتقدند که اگر بخشی از ایمان زایل شود، همهٔ آن از میان خواهد رفت. از دیدگاه گروه دوم نقصان در ایمان به شک بدل میگردد و شک منافی ایمان است و به کفر شرک یا کفر نعمت، منجر میشود.<ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۱۱۶-۱۱۷</ref> | در میان اباضیه از کاهش و افزایش ایمان نیز سخن میرود. بعضی از آنان میگویند که ایمان با طاعت زیاد و با غفلت و معصیت کم میشود<ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۱۱۴-۱۱۵؛ جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۱، ص۲۶۸.</ref> و گروهی فقط به افزایش ایمان قائلاند و معتقدند که اگر بخشی از ایمان زایل شود، همهٔ آن از میان خواهد رفت. از دیدگاه گروه دوم نقصان در ایمان به شک بدل میگردد و شک منافی ایمان است و به کفر شرک یا کفر نعمت، منجر میشود.<ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۱۱۶-۱۱۷.</ref> | ||
اباضیان در بحث از کاهش و افزایش ایمان درجاتی برای آن قائل شدهاند: | اباضیان در بحث از کاهش و افزایش ایمان درجاتی برای آن قائل شدهاند: | ||
# '''درجه ایمان''': ایمان، به معنایی که خداوند همهٔ بندگان مؤمن خود را بدان [[تکلیف|مکلف]] ساخته و آن همان تصدیق عامه همه مسلمانان است. | # '''درجه ایمان''': ایمان، به معنایی که خداوند همهٔ بندگان مؤمن خود را بدان [[تکلیف|مکلف]] ساخته و آن همان تصدیق عامه همه مسلمانان است. | ||
# '''درجه ظن''': درجهای بالاتر از درجهٔ نخست که بنده پس از تحقق ایمان و راسخ شدن آن در دل، بدان میرسد، و مقصود از ظن در اینجا ظنی است که خدا مؤمنان را بدان ستوده است: اَلَّذینَ یظُنّونَ اَنَّهُمْ مُلاقوا رَبَّهِم...: آنان که میدانند که دیدارکنندگان پروردگار خویشاند...<ref>بقره، آیه ۴۶</ref>، ظنِ راهبر به یقین، نه شک؛ | # '''درجه ظن''': درجهای بالاتر از درجهٔ نخست که بنده پس از تحقق ایمان و راسخ شدن آن در دل، بدان میرسد، و مقصود از ظن در اینجا ظنی است که خدا مؤمنان را بدان ستوده است: اَلَّذینَ یظُنّونَ اَنَّهُمْ مُلاقوا رَبَّهِم...: آنان که میدانند که دیدارکنندگان پروردگار خویشاند...<ref>بقره، آیه ۴۶.</ref>، ظنِ راهبر به یقین، نه شک؛ | ||
# '''درجهٔ علم'''، که با قوی شدن ظن حاصل میشود و نفس بدان آرامش مییابد؛ | # '''درجهٔ علم'''، که با قوی شدن ظن حاصل میشود و نفس بدان آرامش مییابد؛ | ||
# '''درجهٔ یقین'''؛ و آن علم راسخ در دل است که شک را میزداید؛ | # '''درجهٔ یقین'''؛ و آن علم راسخ در دل است که شک را میزداید؛ | ||
# '''درجه معرفت'''، که با قوت گرفتن یقین تحقق مییابد و در مفهوم آن اختلاف کردهاند<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ۲۶۶-۲۸۰؛ طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۱۱۵</ref> | # '''درجه معرفت'''، که با قوت گرفتن یقین تحقق مییابد و در مفهوم آن اختلاف کردهاند<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ۲۶۶-۲۸۰؛ طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۱۱۵.</ref> | ||
*'''جایگاه عقل''' | *'''جایگاه عقل''' | ||
ایمان و علم اکتسابی نیست؛ علم نوری است که به قلب مؤمن میتابد، او را از دنیا دور میکند و برای مرگ و زندگی بازپسین آمادهاش میسازد<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۱، ص۲۶۹</ref> | ایمان و علم اکتسابی نیست؛ علم نوری است که به قلب مؤمن میتابد، او را از دنیا دور میکند و برای مرگ و زندگی بازپسین آمادهاش میسازد<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۱، ص۲۶۹.</ref> معرفت خداوند و طاعت او با ایجاب ذات حق و به موجب شرع واجب است، نه به تجویز [[عقل]]. تمییز طاعت از معصیت هم به موجب شرع است. عقل فقط میتواند سود و زیان این دنیا را تشخیص دهد، اما دربارهٔ آخرت و ثواب و عقاب اخروی قادر به صدور هیچ حکمی نیست<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۱، ص۲۳۹-۲۴۱.</ref>، پیش از شرع، حتی با وجود حکم عقل، توحید و عبادت واجب نمیشود.<ref>طیعمه، ۸۹-۹۰.</ref> تفسیر قرآن هم اگر براساس رأی باشد، نه نقل، کفر است و جایگاه چنین مفسری در آتش است.<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۳، ص۳۸۴.</ref> | ||
===اسماء و صفات خدا=== | ===اسماء و صفات خدا=== | ||
اسناد هیچ اسم و صفتی به خدا بدون اذن شارع جایز نیست<ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۹۱</ref> | اسناد هیچ اسم و صفتی به خدا بدون اذن شارع جایز نیست<ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۹۱.</ref> | ||
خدا [[قدیم]] و بینهایت است و تنها قدیم اوست.<ref>جیطالی، قناطر الخیرات،،ج ۱، ص۲۳۱-۲۲۴</ref> | خدا [[قدیم]] و بینهایت است و تنها قدیم اوست.<ref>جیطالی، قناطر الخیرات،،ج ۱، ص۲۳۱-۲۲۴.</ref> خداوند عالِم، قادر، حی و قیوم، مرید، سمیع، بصیر، متکلم و منزه از حلول عوارض و آفات است<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۱، ص۲۲۸-۲۳۰.</ref> | ||
اما تکلّم خدا دو وجه دارد: ۱. تکلم از صفات ذاتی اوست و پیوسته بدان موصوف است؛ ۲. تکلم از افعال او است و مصداق آن قرآن و دیگر کتابهای آسمانی است<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۱، ص۲۳۰</ref> | اما تکلّم خدا دو وجه دارد: ۱. تکلم از صفات ذاتی اوست و پیوسته بدان موصوف است؛ ۲. تکلم از افعال او است و مصداق آن قرآن و دیگر کتابهای آسمانی است<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۱، ص۲۳۰.</ref> | ||
خداوند فعال مایشاء است و مجبور نیست و اگر اراده کند میتواند ضد فعل را انجام دهد.<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۱، ص۲۲۹</ref> | خداوند فعال مایشاء است و مجبور نیست و اگر اراده کند میتواند ضد فعل را انجام دهد.<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۱، ص۲۲۹.</ref> بسیاری از اباضیان معتقدند که ارادهٔ خداوند سبحان همواره به بودن چیزهایی تعلق میگیرد که علمش بودن آنها را ایجاب میکند<ref>اشعری، مقالات الاسلامیین، ج ۱، ص۱۷۴، ۱۸۹.</ref> | ||
اباضیان معتقدند که [[صفات الهی|صفات خدای تعالی]] عین ذات اوست، غیر از او نیست و تغایری هم میان آنها وجود ندارد؛ نه از او جدا میگردد، نه با او ملازمت دارد؛ قائم به ذات او هم نیست، بنابراین صفات خداوند ازلی است، نه حادث<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۱، ص۲۳۱-۲۳۲</ref><ref>بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۷۱</ref> | اباضیان معتقدند که [[صفات الهی|صفات خدای تعالی]] عین ذات اوست، غیر از او نیست و تغایری هم میان آنها وجود ندارد؛ نه از او جدا میگردد، نه با او ملازمت دارد؛ قائم به ذات او هم نیست، بنابراین صفات خداوند ازلی است، نه حادث<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۱، ص۲۳۱-۲۳۲.</ref><ref>بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۷۱.</ref> | ||
آنچه گفته شد نظر متکلمان اباضی [[مغرب]] بود، اما متفکران اباضی مشرق با جدا کردن [[صفات ذات و صفات فعل|صفات ذات]] از فعل، صفات فعل را حادث و مخلوق میدانند.<ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۹۴</ref> | آنچه گفته شد نظر متکلمان اباضی [[مغرب]] بود، اما متفکران اباضی مشرق با جدا کردن [[صفات ذات و صفات فعل|صفات ذات]] از فعل، صفات فعل را حادث و مخلوق میدانند.<ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۹۴.</ref> | ||
خداوند هیچ یک از ویژگیها و عوارض جسم را دارا نیست و لامکان است.<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۱، ص۲۲۵</ref> اباضیه هم [[رؤیت خدا]] را چه در دنیا، چه در عقبی نفی میکنند<ref>بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۷۱</ref> | خداوند هیچ یک از ویژگیها و عوارض جسم را دارا نیست و لامکان است.<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۱، ص۲۲۵.</ref> اباضیه هم [[رؤیت خدا]] را چه در دنیا، چه در عقبی نفی میکنند<ref>بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۷۱.</ref> | ||
اباضیه بهرغم آنکه تعقل در شرع را جایز نمیدانند، وجه، عین، ید، یمین، تجلّی و... را که در قرآن و احادیث نبوی به خدا نسبت داده شده است، از او نفی و آنها را تأویل کردهاند تا به ورطهٔ [[تشبیه]] و [[تجسیم]] نیفتند<ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۹۶</ref>، زیرا اگر خداوند را به صفات حدوث وصف کنند، از آنجا که در هر حادثی فنا راه دارد، بقای او باطل خواهد شد<ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۱۲۳</ref> | اباضیه بهرغم آنکه تعقل در شرع را جایز نمیدانند، وجه، عین، ید، یمین، تجلّی و... را که در قرآن و احادیث نبوی به خدا نسبت داده شده است، از او نفی و آنها را تأویل کردهاند تا به ورطهٔ [[تشبیه]] و [[تجسیم]] نیفتند<ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۹۶.</ref>، زیرا اگر خداوند را به صفات حدوث وصف کنند، از آنجا که در هر حادثی فنا راه دارد، بقای او باطل خواهد شد<ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۱۲۳.</ref> توجیه اباضیه متکی بر [[تنزیه]] خداوند از مشابهت با خلق است و با استناد به [[محکمات|محکمات قرآن]]، آیات موهم تشبیه را به مقتضای سیاق کلمات و عبارات [[تأویل]] میکنند، مانند تأویل «استواء» به استیلاء و «ید» به قدرت و جز اینها<ref>معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ج ۱، ص۶۰.</ref> | ||
===قرآن و معجزه=== | ===قرآن و معجزه=== | ||
اباضیهٔ متقدّم در باب لزوم [[معجزه]] متفق القول نبودهاند: | اباضیهٔ متقدّم در باب لزوم [[معجزه]] متفق القول نبودهاند: | ||
# بعضی از ایشان گفتهاند که خداوند هر پیامبری را که میفرستد، دلیلی برای شناخته شدن او قرار میدهد. به عقیدهٔ جیطالی (زنده در ۷۲۲ق/۱۳۲۲م) صدق پیامبری رسولان با معجزه شناخته میشود<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۱، ص۲۴۱</ref> و دربارهٔ خاتمالانبیاء علاوه بر معجزهٔ آشکار و پایدار او یعنی [[قرآن]]، معجزاتی دیگر چون [[شق القمر|شقالقمر]] و به سخن آوردن شخص گنگ و... را ذکر میکند<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۱، ص۲۴۱-۲۴۲</ref> | # بعضی از ایشان گفتهاند که خداوند هر پیامبری را که میفرستد، دلیلی برای شناخته شدن او قرار میدهد. به عقیدهٔ جیطالی (زنده در ۷۲۲ق/۱۳۲۲م) صدق پیامبری رسولان با معجزه شناخته میشود<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۱، ص۲۴۱.</ref> و دربارهٔ خاتمالانبیاء علاوه بر معجزهٔ آشکار و پایدار او یعنی [[قرآن]]، معجزاتی دیگر چون [[شق القمر|شقالقمر]] و به سخن آوردن شخص گنگ و... را ذکر میکند<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۱، ص۲۴۱-۲۴۲.</ref> | ||
# ولی برخی دیگر اعتقاد داشتهاند که ممکن است خداوند پیامبری را بدون چنین نشانهای یا بیمعجزه بفرستد؛ و بر خدا و پیامبر اظهار معجزه واجب نیست<ref>اشعری، مقالات الاسلامیین، ج ۱، ص۱۷۲؛ بغدادی، الفرق، ۶۳؛ شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص۲۴۶</ref> | # ولی برخی دیگر اعتقاد داشتهاند که ممکن است خداوند پیامبری را بدون چنین نشانهای یا بیمعجزه بفرستد؛ و بر خدا و پیامبر اظهار معجزه واجب نیست<ref>اشعری، مقالات الاسلامیین، ج ۱، ص۱۷۲؛ بغدادی، الفرق، ۶۳؛ شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص۲۴۶.</ref> این گروه از اباضیه به خبری که از رسول اکرم نقل شده است، استناد کردهاند: من پیامبر هستم و نفس قول نبی حجت است و به برهان نیازی ندارد<ref>بغدادی، الفرق، ۱۳۵؛ ابنالفرّاء، المعتمد فی اصولالدین، ۱۵۵.</ref> | ||
====خلق و قدمت قرآن==== | ====خلق و قدمت قرآن==== | ||
*'''اباضیه مغرب؛ حدوث قرآن''':اباضیان مغرب [[حدوث و قدم قرآن|قدم قرآن]] را نفی میکنند. آنان به آیاتی چون «لوحٍ مَحْفوظٍ»<ref>بروج/۸ج ۵، ص۲۲</ref> و تعابیر قرآنی نظیر نزول و حدوث و ذهاب بر حدوث و خلق کلام استدلال میکنند.حتی گفتهاند: کسی که بگوید قرآن غیرمخلوق است از مانیست.<ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۱۰۳</ref> | *'''اباضیه مغرب؛ حدوث قرآن''':اباضیان مغرب [[حدوث و قدم قرآن|قدم قرآن]] را نفی میکنند. آنان به آیاتی چون «لوحٍ مَحْفوظٍ»<ref>بروج/۸ج ۵، ص۲۲.</ref> و تعابیر قرآنی نظیر نزول و حدوث و ذهاب بر حدوث و خلق کلام استدلال میکنند.حتی گفتهاند: کسی که بگوید قرآن غیرمخلوق است از مانیست.<ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۱۰۳.</ref> | ||
*'''اباضیه مشرق: قدم قرآن:'''اما اباضیهٔ مشرق متفقاً قائل بودند به اینکه قرآن قدیم است و این نظر باز میگردد به امام محمدبن هشام بن غیلان که از عقیدهٔ خود بر [[خلق قرآن]] منصرف و به ازلیت آن مؤمن شد. دلیل [[عقل|عقلی]] بر این مدعا آن است که کلام از صفات خدا و صفت ازلی اوست. خداوند متکلم است و کلام او قرآن است، پس قرآن نیز قدیم است<ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۱۰۰-۱۰۱</ref> | *'''اباضیه مشرق: قدم قرآن:'''اما اباضیهٔ مشرق متفقاً قائل بودند به اینکه قرآن قدیم است و این نظر باز میگردد به امام محمدبن هشام بن غیلان که از عقیدهٔ خود بر [[خلق قرآن]] منصرف و به ازلیت آن مؤمن شد. دلیل [[عقل|عقلی]] بر این مدعا آن است که کلام از صفات خدا و صفت ازلی اوست. خداوند متکلم است و کلام او قرآن است، پس قرآن نیز قدیم است<ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۱۰۰-۱۰۱.</ref> اباضیهٔ مشرق، اجماع بر قدم قرآن را و کلام امام علی را که در پاسخ به معترضین تحکیم گفت «مخلوقی را حَکَم نکردم؛ بلکه قرآن حکم است» حجت قدمت قرآن دانستهاند.<ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۱۰۲.</ref> | ||
===افعال انسان=== | ===افعال انسان=== | ||
هرچه در عالم حادث شود، خلق و فعل خداست و هیچ خالق و محدثی جز او نیست، پس جمیع افعال بندگان هم از اوست، مخلوق اوست و متعلق به قدرت اوست. افعال بندگان از نظر اباضیان خالقی جز خداوند سبحان ندارد که قدرتش تام است<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۱، ص۲۳۳، بغدادی، الفرق، ۶۲</ref><ref> شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص۲۴۵</ref><ref>اشعری، مقالات الاسلامیین، ج ۱، ص۱۷۴</ref> | هرچه در عالم حادث شود، خلق و فعل خداست و هیچ خالق و محدثی جز او نیست، پس جمیع افعال بندگان هم از اوست، مخلوق اوست و متعلق به قدرت اوست. افعال بندگان از نظر اباضیان خالقی جز خداوند سبحان ندارد که قدرتش تام است<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۱، ص۲۳۳، بغدادی، الفرق، ۶۲.</ref><ref> شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص۲۴۵.</ref><ref>اشعری، مقالات الاسلامیین، ج ۱، ص۱۷۴.</ref> | ||
حرکات و سکنات بندگان برای آنان مقدر شده است، و قدرت و مقدور و کسب و مکتسب همه مخلوق خدای تعالی است. اینکه قدرت یا حرکت را به بنده نسبت میدهند، از آن روی است که اینها اکتساباً مقدورِ قدرت بندهاند، ولی چون مخلوق خداوندند، پس اختراعاً مقدور قدرت پروردگارند<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۱، ص۲۳۴</ref> | حرکات و سکنات بندگان برای آنان مقدر شده است، و قدرت و مقدور و کسب و مکتسب همه مخلوق خدای تعالی است. اینکه قدرت یا حرکت را به بنده نسبت میدهند، از آن روی است که اینها اکتساباً مقدورِ قدرت بندهاند، ولی چون مخلوق خداوندند، پس اختراعاً مقدور قدرت پروردگارند<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۱، ص۲۳۴.</ref> و در اثبات این عقیده به این آیه استشهاد میکنند:... لَها ماکَسَبَتْ وَ عَلَیها مَا اکْتَسَبَتْ...<ref>بقره، آیه۲۸۶.</ref> | ||
عبدالکافی اباضی در این باب گفته است: افعال بندگان را به دو اعتبار میتوان در نظر گرفت: | عبدالکافی اباضی در این باب گفته است: افعال بندگان را به دو اعتبار میتوان در نظر گرفت: | ||
#یکی از جهت خلق یعنی ایجاد و اختراع که مختص به خدای تعالی است، # | #یکی از جهت خلق یعنی ایجاد و اختراع که مختص به خدای تعالی است، # | ||
و دیگر از جهت انتساب فعل به بنده که اکتساب نامیده میشود و قدرت بنده بر فعل همین است<ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۱۲۸-۱۲۹؛ معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ج ۱، ص۶۰</ref> | و دیگر از جهت انتساب فعل به بنده که اکتساب نامیده میشود و قدرت بنده بر فعل همین است<ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۱۲۸-۱۲۹؛ معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ج ۱، ص۶۰.</ref> | ||
اباضیه با این نظر، هم خلق افعال از جانب بندگان را و هم [[جبر|جبر و اختیار]] مطلق را رد میکنند<ref>نک: بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۳</ref> | اباضیه با این نظر، هم خلق افعال از جانب بندگان را و هم [[جبر|جبر و اختیار]] مطلق را رد میکنند<ref>نک: بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۳.</ref> آنان به جبر قائل نیستند و علم ازلی را حاکم بر سرنوشت بشر نمیدانند. نهایتِ جبری که به نظر ایشان خداوند بر بندگان روا داشته، ترغیب و تخویف بندگان است<ref>نک: درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۲، ص۲۴۱.</ref> اما تفویض هم نزد ایشان مردود است. گفتهاند که ابوعبیده از قَدَر کراهت داشت.<ref>نک:درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۲، ص۲۴۱، ۲۴۶؛ معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ج ۱، ص۶۸.</ref> مخالفت اباضیه با قدریه به حدی است که آنان را از ملعونان دانستهاند<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۳، ص۵۵۲.</ref> | ||
از سوی دیگر چنانکه قبلاً هم گفته شد، اباضیه [[قضا و قدر]] را از [[اصول دین]] میشمارند: ایمانِ انسان جز با اعتقاد به قدر خداوند کامل نیست<ref>معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ج ۱، ص۶۰</ref> | از سوی دیگر چنانکه قبلاً هم گفته شد، اباضیه [[قضا و قدر]] را از [[اصول دین]] میشمارند: ایمانِ انسان جز با اعتقاد به قدر خداوند کامل نیست<ref>معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ج ۱، ص۶۰.</ref> بر هر [[تکلیف|مکلف]] واجب است که بداند هر خیر و شرّ، ایمان و کفر، سعادت و شقاوت و... که به او میرسد، همه از ازل و پیش از وجود و ظهور در قضا و قدر الهی منطوی بوده است و همهچیز از زندگی و مرگ از قبل در قضای الهی مقدّر شده و هیچچیز از تقدیر او خارج نیست، زیرا قضا ایجاد اشیاء است در لوح محفوظ، و قدر علم مقادیر اشیاء قبل از ایجاد آنها، و عالَم خلق کلاً برحسب آنچه در علم خدا موجود بوده، ایجاد شده است<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۱، ص۲۵۱-۲۵۲؛ طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۱۲۸.</ref> نظر اباضیه در موضوع استطاعات هم موافق رأی مذکور است و آن را از اعراضی میدانند که خداوند در انسان خلق میکند تا فعلی از او سر زند<ref> طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۱۳۰؛ شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص۲۴۵.</ref> آنان معتقدند که استطاعت و تکلیف با فعل مقارناند، زیرا اگر خداوند استطاعت را در کسی ایجاد نکند، او قادر به کسب چیزی نخواهد بود<ref>اشعری، مقالات الاسلامیین، ج ۱، ص۱۷۴؛ طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ص۱۲۸.</ref> بعضی از اباضیه استطاعت را تخلیه خواندهاند، ولی بسیاری هم آن را تخلیه ندانسته، بلکه آن را به معنایی گرفتهاند که پدید آمدن فعل وابسته بدان است. استطاعت در دو وقت باقی نمیماند و استطاعت برای هر کار غیر از استطاعت برای ضد آن است<ref>اشعری، مقالات الاسلامیین، ج ۱، ص۱۷۴.</ref> | ||
خلق و اختراع تفضل الهی است و تکلیف خدا بر بندگان منّتی است که بر آنان نهاده، نه خلق و نه تکلیف هیچ کدام بر او واجب نیست، و اینکه برخی پنداشتهاند که تکلیف باید فقط در جهت صلاح بنده باشد، درست نیست<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۱، ص۲۳۶</ref> | خلق و اختراع تفضل الهی است و تکلیف خدا بر بندگان منّتی است که بر آنان نهاده، نه خلق و نه تکلیف هیچ کدام بر او واجب نیست، و اینکه برخی پنداشتهاند که تکلیف باید فقط در جهت صلاح بنده باشد، درست نیست<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۱، ص۲۳۶.</ref> خداوند در مورد بندگانش هر چه بخواهد میکند و رعایت مصلحت بنده بر او واجب نیست. مقتضای معنای لغوی امر، حُسنِ آنچه بدان امر شده، نیست؛ همچنانکه نهی بر قُبح آنچه از آن نهی شده، دلالت نمیکند. یعنی برخلاف نظر قدریه حُسن و قُبح امور را شرع معین میکند، نه مصلحت<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۱، ص۲۳۸-۲۳۹.</ref> تکلیف بندگان از حکمت الهی سرچشمه میگیرد و شایستهٔ خداوند حکیم نیست که بندگان را در حالی که به آنان [[عقل]] و تمییز عنایت کرده، بیتعیین تکلیف رها کند. از سوی دیگر، اینان همانند معتزله معتقدند که خداوند تکلیف ما لایطاق هم بر بنده روا نمیدارد<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۱، ص۲۳۷- ۲۳۸.</ref>، زیرا آن هم شایسته خداوند حکیم نیست. به اعتقاد اکثر اباضیه خداوند اراده کرده است که آنچه از طاعات و معاصی بندگان میداند، تحقق یابد، بیآنکه او را خوش آید یا کراهتی از آن داشته باشد. در نظر آنان قوّتِ طاعت توفیق است و تسدید و فضل و نعمت و احسان و لطف؛ و استطاعت بر کفر ضلالت است و خذلان و بلا و شرّ<ref>اشعری، مقالات الاسلامیین، ج ۱، ص۱۷۴.</ref> | ||
===جهان عقبی و احوال انسان پس از مرگ=== | ===جهان عقبی و احوال انسان پس از مرگ=== | ||
[[بهشت]] و [[دوزخ]] مخلوق و هماکنون موجودند؛ بهشت در آسمان و جهنم زیر زمین است<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۱، ص۲۴۹؛ طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۱۲۷</ref> | [[بهشت]] و [[دوزخ]] مخلوق و هماکنون موجودند؛ بهشت در آسمان و جهنم زیر زمین است<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۱، ص۲۴۹؛ طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۱۲۷.</ref> جنّت و نار پایدار و دائمی است و ساکنان آن دو [[جاودانگی|جاودانه]]اند، نه میمیرند و نه از آنجا خارج میشوند<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۱، ص۲۵۰.</ref>موحد عاصی اگرچه مخلد در جهنم است اما عذابی سبکتر دارد<ref>بارونی. ۷۱.</ref> | ||
اباضیه در مادی یا معنوی بودن [[صراط]] و [[میزان]] اختلاف کردهاند.<ref>بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۷۳</ref><ref> برای این اختلاف رک: سالمی از علمای اباضی مذهب، صراط را طریق واضح و دین مستقیم میداند، نه پلی بر جهنم که نازکتر از موی و تیزتر از شمشیر است طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۱۲۶، ۱۶۱-۱۶۲؛ اسمیت، ۲۸۲. اما جیطالی ضمن قبول این معنی و تعبیر آن به طریق الاسلام و تطبیق آن به «الصراط المستقیم»، صراط را به معنی پلی ممتد بر جهنم نیز میپذیردج ۱، ص۲۴۶-۲۴۷، ۵۵۱؛ اما در باب میزان، نظر اکثر آنان این است که اعمال بندگان اعراضاند، نه اجسام. بنابراین، آیات و احادیث مربوط به میزان را تفسیر میکنند و میگویند که مراد از آن تمییز اعمال و تفصیل آنهاست طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۱۲۶؛جیطالی نیز در این باب میگوید که مقصود از میزان فصل و تمییز اعمال و نیات است ج۱، ص۲۴۵</ref> | اباضیه در مادی یا معنوی بودن [[صراط]] و [[میزان]] اختلاف کردهاند.<ref>بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۷۳.</ref><ref> برای این اختلاف رک: سالمی از علمای اباضی مذهب، صراط را طریق واضح و دین مستقیم میداند، نه پلی بر جهنم که نازکتر از موی و تیزتر از شمشیر است طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۱۲۶، ۱۶۱-۱۶۲؛ اسمیت، ۲۸۲. اما جیطالی ضمن قبول این معنی و تعبیر آن به طریق الاسلام و تطبیق آن به «الصراط المستقیم»، صراط را به معنی پلی ممتد بر جهنم نیز میپذیردج ۱، ص۲۴۶-۲۴۷، ۵۵۱؛ اما در باب میزان، نظر اکثر آنان این است که اعمال بندگان اعراضاند، نه اجسام. بنابراین، آیات و احادیث مربوط به میزان را تفسیر میکنند و میگویند که مراد از آن تمییز اعمال و تفصیل آنهاست طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۱۲۶؛جیطالی نیز در این باب میگوید که مقصود از میزان فصل و تمییز اعمال و نیات است ج۱، ص۲۴۵.</ref> | ||
اباضیان به شفاعتِ [[ملائکه]]، انبیاء و مؤمنان اعتقاد دارند و شفاعتشان فقط به کسانی تعلق میگیرد که مستوجب عقاب باشد، از عذاب نمیرهاند، بلکه فقط بر ثواب مؤمنین میافزاید<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۱، ص۲۴۸؛ طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۱۶۳-۱۶۴</ref> | اباضیان به شفاعتِ [[ملائکه]]، انبیاء و مؤمنان اعتقاد دارند و شفاعتشان فقط به کسانی تعلق میگیرد که مستوجب عقاب باشد، از عذاب نمیرهاند، بلکه فقط بر ثواب مؤمنین میافزاید<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۱، ص۲۴۸؛ طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۱۶۳-۱۶۴.</ref> به اعتقاد آنان [[شفاعت]] در محشر و قبل از دخول بهشتیان به بهشت و دوزخیان به دوزخ صورت میگیرد<ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۱۲۶-۱۶۳.</ref> | ||
===وقایع آخرالزمان=== | ===وقایع آخرالزمان=== | ||
خط ۳۰۱: | خط ۳۰۱: | ||
* قطع ارحام، | * قطع ارحام، | ||
* آراستن قرآنها و مساجد، | * آراستن قرآنها و مساجد، | ||
* گرایش علما به مالاندوزی و...<ref>ج ۳، ص۵۳۰-۵۳۱؛ درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۱۵۶</ref> | * گرایش علما به مالاندوزی و...<ref>ج ۳، ص۵۳۰-۵۳۱؛ درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۱۵۶.</ref> | ||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||
خط ۳۱۰: | خط ۳۱۰: | ||
# خروج [[یأجوج و مأجوج]]؛ | # خروج [[یأجوج و مأجوج]]؛ | ||
# خروج دابهالارض؛ | # خروج دابهالارض؛ | ||
# خسوف و دیگر پدیدههای زمینی و آسمانی.<ref>ج ۳، ص۵۳۱-۵۳۷درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب،</ref> | # خسوف و دیگر پدیدههای زمینی و آسمانی.<ref>ج ۳، ص۵۳۱-۵۳۷درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب،.</ref> | ||
'''جغراف در باور اباضیان مغرب''' | '''جغراف در باور اباضیان مغرب''' | ||
اباضیان مغرب دربارهٔ وقایع دورهٔ پیش از پایان جهان عقاید غریبی دارند که نزد دیگر فرق اسلامی به کلی ناشناخته است<ref>لویکی، «یک اعتقاد...»، ۳۱۷</ref>: همهٔ اباضیانی که دین و ایمان خود را حفظ کرده باشند، در دورهای که منتهی به پایان جهان میشود، در سرزمینی نیمهاسطورهای به نام «جُغراف» گرد میآیند<ref>لویکی، «یک اعتقاد...»، ۳۱۷</ref> | اباضیان مغرب دربارهٔ وقایع دورهٔ پیش از پایان جهان عقاید غریبی دارند که نزد دیگر فرق اسلامی به کلی ناشناخته است<ref>لویکی، «یک اعتقاد...»، ۳۱۷.</ref>: همهٔ اباضیانی که دین و ایمان خود را حفظ کرده باشند، در دورهای که منتهی به پایان جهان میشود، در سرزمینی نیمهاسطورهای به نام «جُغراف» گرد میآیند<ref>لویکی، «یک اعتقاد...»، ۳۱۷.</ref> جغراف منزلگاه آخر مؤمنان است و پارسایان اباضی تا فرا رسیدن پایان جهان در آنجا مقیم خواهند بود، و بنا بر یک روایت مدت اقامت آنان در جغراف ۳ سال به درازا خواهد کشید<ref>لویکی، «یک اعتقاد...»،۳۲۱.</ref> روایات مربوط به ارض جغراف باید ساخته و پرداختهٔ ساکنان افریقای شمالی باشد<ref>لویکی، «یک اعتقاد...»،۳۲۵-۳۲۶.</ref> | ||
اباضیان افریقای شمالی انتظار داشتند که عمر جهان در قرن ۵ق/۱۱م به پایان رسد<ref>لویکی، «یک اعتقاد...»، ۳۲۳</ref> | اباضیان افریقای شمالی انتظار داشتند که عمر جهان در قرن ۵ق/۱۱م به پایان رسد<ref>لویکی، «یک اعتقاد...»، ۳۲۳.</ref> حتی بعضی از اباضیان اقدام به مهاجرتهایی کرده بودند تا بتوانند به جغراف نزدیکتر شوند<ref>لویکی، «یک اعتقاد...»، ۳۲۲.</ref> | ||
نخست برای جغراف مکان مشخصی تعیین نکرده بودند؛ اما بعداً آن را با اودریغ یکی دانستند<ref>لویکی، «یک اعتقاد...»، ۳۲۵</ref> | نخست برای جغراف مکان مشخصی تعیین نکرده بودند؛ اما بعداً آن را با اودریغ یکی دانستند<ref>لویکی، «یک اعتقاد...»، ۳۲۵.</ref> شیخ ابوعبدالله نفوسی میپنداشت که جغراف میان صحرای آن سوی ورقله است، ولی یکی دیگر از محدثان اباضی، خودِ ورقله را مرکز جغراف میانگاشت. در نیمهٔ دوم قرن ۵ق/۱۱م و نیز در قرن ۶ق/۱۲م جغراف را همان اُریغ یا اودریغ امروزی میدانستند<ref>لویکی، «یک اعتقاد...»، ۳۲۴.</ref> اما به احتمال قوی این جغراف یا جوغْرَف باید همان درهٔ تُرغْرَف یا ژُغْراف در سلسله جبال مویدر در غرب به کوهستان اَهَگر باشد که درهای سرسبز و خوش آب و هوا بوده و خاطرهاش در اذهان باقی مانده بوده است<ref>لویکی، «یک اعتقاد...»، ۳۲۶-۳۲۷.</ref>، و بعداً هم اباضیان رنجیده آنجا را پناهگاه خود در دوران بلاها و مصائبِ پیش از پایان جهان پنداشته و آرزوی رفتن بدانجا را در دل میپروراندهاند. | ||
===آراء سیاسی=== | ===آراء سیاسی=== | ||
نظریات اباضیه در آراء سیاسی، بهویژه در قضیه [[حکمیت|تحکیم]]، همچنان وجه مشترک آنان با فرق دیگر [[خوارج]] باقی ماند، اما اباضیهٔ معاصر که سخت میکوشند که ارتباط خود را با خوارج انکار کنند، آن را دلیلی بر وحدت اعتقادی خود با آنان نمیشمارند.<ref>نک: معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ج ۱، ص۳۷</ref> | نظریات اباضیه در آراء سیاسی، بهویژه در قضیه [[حکمیت|تحکیم]]، همچنان وجه مشترک آنان با فرق دیگر [[خوارج]] باقی ماند، اما اباضیهٔ معاصر که سخت میکوشند که ارتباط خود را با خوارج انکار کنند، آن را دلیلی بر وحدت اعتقادی خود با آنان نمیشمارند.<ref>نک: معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ج ۱، ص۳۷.</ref> | ||
*'''اباضیان و خلفای راشدین''': با اینکه اباضیان جدید خود را از خوارج بری میدانند، معمر در کتاب خود از مواضع خوارج در برابر [[حضرت علی(ع)]] دفاع میکند<ref>معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ۲(۲)/۲۷۳</ref> و بر اتفاق اباضیه با خوارج در نظر خاصی که در باب [[خلافت]] دارند، تصریح میکند.<ref>معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ج ۱، ص۶۳-۶۴؛درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب،ج ۲، ص۲۰۲</ref> | *'''اباضیان و خلفای راشدین''': با اینکه اباضیان جدید خود را از خوارج بری میدانند، معمر در کتاب خود از مواضع خوارج در برابر [[حضرت علی(ع)]] دفاع میکند<ref>معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ۲(۲)/۲۷۳.</ref> و بر اتفاق اباضیه با خوارج در نظر خاصی که در باب [[خلافت]] دارند، تصریح میکند.<ref>معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ج ۱، ص۶۳-۶۴؛درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب،ج ۲، ص۲۰۲.</ref> | ||
اباضیه همچون خوارج دیگر معتقدند که [[امامت]] حقی شرعی است و تردید در آن جایز نیست و مدعیاند که حضرت علی(ع) با قبول حکمیت در این حق شک کرده است، پس بیعت او از گردن مردم برداشته میشود و آنان اختیار مییابند که خلیفهای دیگر برگزینند<ref>نک: معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ج ۱، ص۱۹-۲۰، ۲۳</ref> | اباضیه همچون خوارج دیگر معتقدند که [[امامت]] حقی شرعی است و تردید در آن جایز نیست و مدعیاند که حضرت علی(ع) با قبول حکمیت در این حق شک کرده است، پس بیعت او از گردن مردم برداشته میشود و آنان اختیار مییابند که خلیفهای دیگر برگزینند<ref>نک: معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ج ۱، ص۱۹-۲۰، ۲۳.</ref> اباضیان امروز [[جنگ نهروان|اهل نهروان]] را میستایند و برخلاف نظر اکثریت قاطع مسلمانان حضرت علی(ع)را در جنگ با ایشان محق نمیانگارند.<ref>نک: بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۷۳-۷۴.</ref> | ||
نظریات اباضیه دربارهٔ دیگر [[خلفای راشدین]] نیز با آراء سایر خوارج یکسان است. ابن اباض در نامهٔ خود به [[عبدالملک بن مروان]]، [[عثمان بن عفان|عثمان]] را به سبب بدعتهایش در دین و اینکه از راه و روش اسلاف دوری جسته بود، نفی میکند و روش او را خلاف سنت بنی اکرم(ص) میداند.<ref>نک: بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۱۹-۲۳</ref> | نظریات اباضیه دربارهٔ دیگر [[خلفای راشدین]] نیز با آراء سایر خوارج یکسان است. ابن اباض در نامهٔ خود به [[عبدالملک بن مروان]]، [[عثمان بن عفان|عثمان]] را به سبب بدعتهایش در دین و اینکه از راه و روش اسلاف دوری جسته بود، نفی میکند و روش او را خلاف سنت بنی اکرم(ص) میداند.<ref>نک: بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۱۹-۲۳.</ref> | ||
*'''مسالک اجتماعی اباضیان:''' اباضیه در حیات اجتماعی به چهار شیوهٔ سلوک<ref>معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ج ۱، ص۹۳؛ اسمیت، ۲۸۴</ref> یا چهار مسلک قائلاند: | *'''مسالک اجتماعی اباضیان:''' اباضیه در حیات اجتماعی به چهار شیوهٔ سلوک<ref>معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ج ۱، ص۹۳؛ اسمیت، ۲۸۴.</ref> یا چهار مسلک قائلاند: | ||
# '''مسلک الظهور''':اگر جامعهٔ اباضی به استقلال و آزادی در سرزمین خود زندگی کند، به احکام دینی خویش عمل نماید و در معرض آزار و تجاوز حاکم جابر یا استیلای قوانینی خلاف شرع از دیدگاه این مذهب نباشد، در وضع یا مسلک ظهور قرار داد<ref>معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ج۱، ص۹۳</ref> | # '''مسلک الظهور''':اگر جامعهٔ اباضی به استقلال و آزادی در سرزمین خود زندگی کند، به احکام دینی خویش عمل نماید و در معرض آزار و تجاوز حاکم جابر یا استیلای قوانینی خلاف شرع از دیدگاه این مذهب نباشد، در وضع یا مسلک ظهور قرار داد<ref>معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ج۱، ص۹۳.</ref> از نظر آنان در چنین وضعی تمامی شرایط برای تأسیس امامت جمع است و بنابر آنچه در عقیده الاباضیه آمده است، [[رسول اکرم]] نیز در سالهای آخر عمر در شرایطی بود که تأسیس امامت را امکانپذیر میدانست<ref>اسمیت، ۲۸۳-۲۸۴؛ نک: درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۶.</ref> | ||
# '''مسلک الدفاع''':اگر شرایط مسلک الظهور فراهم نباشد، یعنی حاکمی جابر که احکام الهی را زیر پا مینهد یا دشمنی بیگانه بر جامعه مسلط گردد، مسلمانان در وضع مسلک الدفاع قرار میگیرند و باید تمامی امکانات جامعه را در خدمت دفاع و قیام به کار برند. رهبر در این حال عنوان «امام الدفاع» مییابد<ref>معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ج ۱، ص۹۴</ref> | # '''مسلک الدفاع''':اگر شرایط مسلک الظهور فراهم نباشد، یعنی حاکمی جابر که احکام الهی را زیر پا مینهد یا دشمنی بیگانه بر جامعه مسلط گردد، مسلمانان در وضع مسلک الدفاع قرار میگیرند و باید تمامی امکانات جامعه را در خدمت دفاع و قیام به کار برند. رهبر در این حال عنوان «امام الدفاع» مییابد<ref>معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ج ۱، ص۹۴.</ref> امام الدفاع فرمانروای یک دولت کامل نیست، بلکه جنگاوری است نیرومند که حتی در صورت لزوم با همکاری قوای بیگانه برای منافع اباضیان میجنگد<ref>اشترونمان، ۲۷۲.</ref> نمونهٔ آن به قول مؤلفِ عقیده الاباضیه، عبدالله بن وهب راسبی است که امام الدفاع شمرده شده است.<ref>اسمیت، ۲۸۴.</ref> | ||
# '''مسلک الشِّراء''':در حالتی که جامعهٔ اباضی در ضعف باشد و نتواند مستقیماً به جنگ برخیزد، مسلک الشراء پیش میآید، یعنی گروهی اندک از آنان (دست کم ۴۰ تن) از جان خود گذشته قیام میکنند و به مبارزه با ظلم و فساد میپردازند. اینان که شُراه (جمع شاری) خوانده میشوند، حتی اگر به حکم ضرورت و برای تأمین حوایج و لوازمِ ادامهٔ فعالیت به شهر و دیار خود برگردند، مانند غریبی مسافر نماز را شکسته میخوانند. شراه به مبارزه ادامه میدهند تا کشته شوند یا به مقصود برسند، و البته خطر و احتمال کشته شدنشان به مراتب بیشتر است. اینان نمیتوانند مبارزه را ترک گویند، مگر آنکه تعدادشان به سه تن تقلیل یافته باشد. به عقیدهٔ اباضیه، شراه زندگی این جهانی را به بهای بهشت به خدا میفروشند<ref>معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ج ۱، ص۹۴-۹۵؛ اسمیت، ۲۸۴</ref> | # '''مسلک الشِّراء''':در حالتی که جامعهٔ اباضی در ضعف باشد و نتواند مستقیماً به جنگ برخیزد، مسلک الشراء پیش میآید، یعنی گروهی اندک از آنان (دست کم ۴۰ تن) از جان خود گذشته قیام میکنند و به مبارزه با ظلم و فساد میپردازند. اینان که شُراه (جمع شاری) خوانده میشوند، حتی اگر به حکم ضرورت و برای تأمین حوایج و لوازمِ ادامهٔ فعالیت به شهر و دیار خود برگردند، مانند غریبی مسافر نماز را شکسته میخوانند. شراه به مبارزه ادامه میدهند تا کشته شوند یا به مقصود برسند، و البته خطر و احتمال کشته شدنشان به مراتب بیشتر است. اینان نمیتوانند مبارزه را ترک گویند، مگر آنکه تعدادشان به سه تن تقلیل یافته باشد. به عقیدهٔ اباضیه، شراه زندگی این جهانی را به بهای بهشت به خدا میفروشند<ref>معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ج ۱، ص۹۴-۹۵؛ اسمیت، ۲۸۴.</ref> اباضیه همچون خوارج دیگر، این معنی را از آیهٔ ۱۱۱ [[سوره توبه|سورهٔ توبه]] اخذ کردهاند<ref>نیز: بقره، آیه ۲۰۷؛ نساء، آیه ۷۴.</ref> | ||
# '''مسلک الکتمان''':در این حالت هیچگونه امکان دفاع و مبارزه در جامعه نیست و به ناچار باید به ظلم گردن نهاد. در دورهٔ کتمان اباضیان احوال خود را مخفی نگاه میدارند و [[تقیه]] میکنند و در همان حال که در میان مخالفان دینی خود زندگی میکنند، واجب است که از مساعدت به ظالمین اجتناب کنند، کمترین پیوستگی را با آنان داشته باشند و تنها به امور خود بپردازند<ref>اسمیت، ۲۸۴-۲۸۵؛ معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ج ۱، ص۹۵-۹۶؛ نیز نک: درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۶</ref> | # '''مسلک الکتمان''':در این حالت هیچگونه امکان دفاع و مبارزه در جامعه نیست و به ناچار باید به ظلم گردن نهاد. در دورهٔ کتمان اباضیان احوال خود را مخفی نگاه میدارند و [[تقیه]] میکنند و در همان حال که در میان مخالفان دینی خود زندگی میکنند، واجب است که از مساعدت به ظالمین اجتناب کنند، کمترین پیوستگی را با آنان داشته باشند و تنها به امور خود بپردازند<ref>اسمیت، ۲۸۴-۲۸۵؛ معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ج ۱، ص۹۵-۹۶؛ نیز نک: درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۶.</ref> | ||
===امامت=== | ===امامت=== | ||
اباضیه اساس حکومت را بر مذهب میگذارند و حکم را از آنِ خداوند میدانند، زیرا مذهب اباضی چون دیگر مذاهب [[خوارج]] بر پایهٔ «لاحکم الالله» بنا شده است.امامت را خلافت حضرت رسول(ص) در اقامهٔ دین و حفظ [[اسلام]] تعریف است و نصب امام عادل را واجب میدانند، زیرا [[امر به معروف و نهی از منکر]] و اقامهٔ حدود و قیام به [[عدل]] و [[انصاف]] و دفع تجاوز واجب است<ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۱۳۶</ref> | اباضیه اساس حکومت را بر مذهب میگذارند و حکم را از آنِ خداوند میدانند، زیرا مذهب اباضی چون دیگر مذاهب [[خوارج]] بر پایهٔ «لاحکم الالله» بنا شده است.امامت را خلافت حضرت رسول(ص) در اقامهٔ دین و حفظ [[اسلام]] تعریف است و نصب امام عادل را واجب میدانند، زیرا [[امر به معروف و نهی از منکر]] و اقامهٔ حدود و قیام به [[عدل]] و [[انصاف]] و دفع تجاوز واجب است<ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۱۳۶.</ref> | ||
*'''شرط نصب امام''' | *'''شرط نصب امام''' | ||
در مسلک الظهور که در آن تمامی شرایط برای تشکیل امامت جمع است، اباضیان به انتخاب امام خود میپردازند. نصب امام نیز به شرطی واجب است که شمار ایشان نصف دشمن یا بیشتر باشد و از لحاظ علم، مال، سلاح و... آمادگی لازم را داشته باشند<ref>بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۷۴؛ اسمیت، ۲۸۵</ref> | در مسلک الظهور که در آن تمامی شرایط برای تشکیل امامت جمع است، اباضیان به انتخاب امام خود میپردازند. نصب امام نیز به شرطی واجب است که شمار ایشان نصف دشمن یا بیشتر باشد و از لحاظ علم، مال، سلاح و... آمادگی لازم را داشته باشند<ref>بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۷۴؛ اسمیت، ۲۸۵.</ref> | ||
معمر نظر اباضیه را در باب خلافت از زبان جابربن زید چنین نقل میکند: خلافت مهمترین رکن دولت و بزرگترین مظهر ارادهٔ امت و نیرومندترین مقام در اجرای اوامر خداوند است. بنابراین نباید مبتنی بر نظام موروثی باشد یا به نژاد، قبیله یا خانوادهای منحصر گردد؛ بلکه شرط آن کفایت مطلق است: کفایت دینی، کفایت عملی و کفایت عقلی. اگر این شرایط در کسانی جمع گردد، آنکه هاشمی، قرشی یا عرب باشد، مرجح است<ref>معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ج ۱، ص۶۳</ref> | معمر نظر اباضیه را در باب خلافت از زبان جابربن زید چنین نقل میکند: خلافت مهمترین رکن دولت و بزرگترین مظهر ارادهٔ امت و نیرومندترین مقام در اجرای اوامر خداوند است. بنابراین نباید مبتنی بر نظام موروثی باشد یا به نژاد، قبیله یا خانوادهای منحصر گردد؛ بلکه شرط آن کفایت مطلق است: کفایت دینی، کفایت عملی و کفایت عقلی. اگر این شرایط در کسانی جمع گردد، آنکه هاشمی، قرشی یا عرب باشد، مرجح است<ref>معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ج ۱، ص۶۳.</ref> اینان همچنین [[افضلیت امام|امامت مفضول]] را در صورتی که دارای سجایایی باشد که در فاضل نباشد، جایز میدانند<ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۶۷.</ref> | ||
*'''شرایط امام''' | *'''شرایط امام''' | ||
به عقیدهٔ اباضیه امام باید مرد، بالغ، عاقل، عالم به اصول و فروع، قادر به اقامهٔ حجج و ازالهٔ شبهات، صاحب رأی، شجاع و آشنا با جنگ باشد و از اقامهٔ حدود و گردن زدن در راه خدا باکی نداشته باشد. قوت دیانت، درایت، غیرت، همت، شجاعت، علم و تقوا از جمله شروط امامت است و بر امام است که مطابق [[قرآن]] و [[سنت]] حکومت کند. اگر این شروط در یک قرشی جمع بود او ارجح است، وگرنه کس دیگری از اهل حل و عقد که جامعهٔ اباضی او را بپذیرد، به امارت برداشته خواهد شد<ref>بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۷۵؛ اسمیت، ۲۸۵؛ طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۱۳۷</ref> | به عقیدهٔ اباضیه امام باید مرد، بالغ، عاقل، عالم به اصول و فروع، قادر به اقامهٔ حجج و ازالهٔ شبهات، صاحب رأی، شجاع و آشنا با جنگ باشد و از اقامهٔ حدود و گردن زدن در راه خدا باکی نداشته باشد. قوت دیانت، درایت، غیرت، همت، شجاعت، علم و تقوا از جمله شروط امامت است و بر امام است که مطابق [[قرآن]] و [[سنت]] حکومت کند. اگر این شروط در یک قرشی جمع بود او ارجح است، وگرنه کس دیگری از اهل حل و عقد که جامعهٔ اباضی او را بپذیرد، به امارت برداشته خواهد شد<ref>بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۷۵؛ اسمیت، ۲۸۵؛ طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۱۳۷.</ref> | ||
* '''وجوب امامت بر امام''' | * '''وجوب امامت بر امام''' | ||
هرگاه پیمان امامت با کسی بسته شد، مجاز به ترک آن نیست. فرار از مسئولیتی که جامعهٔ اباضی در تصدی وظایف ولایت برعهدهٔ کسی گذارده است، بعد از اینکه حجت بر او تمام شد، گناه است<ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۷۱؛ بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۷۴</ref> | هرگاه پیمان امامت با کسی بسته شد، مجاز به ترک آن نیست. فرار از مسئولیتی که جامعهٔ اباضی در تصدی وظایف ولایت برعهدهٔ کسی گذارده است، بعد از اینکه حجت بر او تمام شد، گناه است<ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۷۱؛ بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۷۴.</ref> از سوی دیگر بر مؤمنین است که تحت حکومت امام عادل بمانند و در کارها به او مساعدت کنند و تا زمانی که عادل و برحق باشد اطاعتش را واجب دارند. | ||
*'''عزل امام''' | *'''عزل امام''' | ||
اگر امام از قرآن و سنت تخلف کند، یا مرتکب [[گناه کبیره|معصیت کبیره]] شود و در آن اصرار ورزد، باید بر کنار گردد. بعضی از علمای اباضی مذهب گفتهاند که اگر امام پس از ارتکاب کبیره [[توبه]] کند، مؤمنان میتوانند دربارهاش تصمیم بگیرند که او را عزل کنند یا همچنان بر امامت باقی گذارند<ref>بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۷۴؛ طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۱۴۱؛ نیز اسمیت، ۲۸۵</ref> | اگر امام از قرآن و سنت تخلف کند، یا مرتکب [[گناه کبیره|معصیت کبیره]] شود و در آن اصرار ورزد، باید بر کنار گردد. بعضی از علمای اباضی مذهب گفتهاند که اگر امام پس از ارتکاب کبیره [[توبه]] کند، مؤمنان میتوانند دربارهاش تصمیم بگیرند که او را عزل کنند یا همچنان بر امامت باقی گذارند<ref>بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۷۴؛ طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۱۴۱؛ نیز اسمیت، ۲۸۵.</ref> دیگر از موجبات عزل امام ناتوانی او در اجرای وظایف است، چه ناتوانی جسمی باشد، چه ناتوانیهای دیگر<ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ص۱۳۷.</ref> | ||
به نوشتهٔ بارونی شورا شالوده و پایهٔ اساسی حکومت در مذهب اباضیه است<ref>بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه،ص ۳۷</ref> | به نوشتهٔ بارونی شورا شالوده و پایهٔ اساسی حکومت در مذهب اباضیه است<ref>بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه،ص ۳۷.</ref> | ||
===ولایت و برائت=== | ===ولایت و برائت=== | ||
[[عبدالله بن یحیی]]، طالب الحق، در خطبهٔ خود در صنعا به «الولایه لاهل ولایه الله» و «العداوه لاعداءالله» دعوت کرد<ref>ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ۲ج ۳، ص۲۲۷</ref> | [[عبدالله بن یحیی]]، طالب الحق، در خطبهٔ خود در صنعا به «الولایه لاهل ولایه الله» و «العداوه لاعداءالله» دعوت کرد<ref>ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ۲ج ۳، ص۲۲۷.</ref> بر هر [[تکلیف|مکلف]] اباضی واجب است که خداوند و اولیای او را دوست بدارد و از دشمنان خداوند و اولیای او [[تبری]] جوید<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۱، ص۲۵۴، ج ۲، ص۳۳۷-۳۳۹؛ معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ج ۱، ص۸۳، ۲(۲)/۲۲۹.</ref> | ||
*'''ولایت''' از نظر آنان وجوب محبت هر اباضی نسبت به مؤمنی است که حریص به ادای واجبات، دوری جوینده از محرمات، متخلق به اخلاق اسلامی، تسلیم به تعالیم پیامبر اکرم و پیرو آثار سلف صالح باشد. | *'''ولایت''' از نظر آنان وجوب محبت هر اباضی نسبت به مؤمنی است که حریص به ادای واجبات، دوری جوینده از محرمات، متخلق به اخلاق اسلامی، تسلیم به تعالیم پیامبر اکرم و پیرو آثار سلف صالح باشد. | ||
*'''برائت''' دوری جستن از کسی است که در جمع، شهادتین بر زبان میآورد، ولی از ادای واجبات شانه خالی میکند، مرتکب [[محرمات]] میشود، خواستهای بشری را بر تعالیم دینی ترجیح میدهد، به مخلوقی مرده یا زنده، [[تقرب]] میجوید و از او چیزی طلب میکند که [[مؤمن]] جز از خدا طلب نمیکند. باید با چنین فردی با شدت عمل برخورد کنند و از مراوده و معامله با او خودداری نمایند تا آنجا که زندگی بر او سخت گردد و پناهی جز خدا نیابد<ref>این تنبیه را در اصطلاح «هجران» و «اِبعاد» میگویند</ref> | *'''برائت''' دوری جستن از کسی است که در جمع، شهادتین بر زبان میآورد، ولی از ادای واجبات شانه خالی میکند، مرتکب [[محرمات]] میشود، خواستهای بشری را بر تعالیم دینی ترجیح میدهد، به مخلوقی مرده یا زنده، [[تقرب]] میجوید و از او چیزی طلب میکند که [[مؤمن]] جز از خدا طلب نمیکند. باید با چنین فردی با شدت عمل برخورد کنند و از مراوده و معامله با او خودداری نمایند تا آنجا که زندگی بر او سخت گردد و پناهی جز خدا نیابد<ref>این تنبیه را در اصطلاح «هجران» و «اِبعاد» میگویند.</ref> اگر خدا قلب او را به سوی دین برگرداند و او به راه مستقیم قدم بگذارد، جزو برادران دینی در میآید<ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۵؛ بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۷۱-۷۲.</ref> در جامعهٔ اباضی روا نیست که معصیتی صورت گیرد و مردم در برابر آن سکوت کنند. یا مرتکب آن را دوست بدارند. مرتکبین معاصی از صف مؤمنان دور و جدا میمانند<ref>نک: معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ج ۱، ص۸۴-۸۷.</ref> | ||
===اصول و مبانی فقهی=== | ===اصول و مبانی فقهی=== | ||
اباضیان [[تقلید]] را در اصول عقاید جایز نمیدانند، اما در فروع و مسائل [[فقه|فقهی]] فقط در مواردی آن را جایز میدانند که دلیلی از [[قرآن|کتاب]]، [[سنت]]، [[اجماع]] امت یا [[عقل]] در دست نباشد.<ref> در توجیه این نظر میگویند که حقیقتِ تقلید، پذیرفتن سخن کسی است بیطلب دلیل و برهان؛ و در جایی که دلیلی از کتاب، سنت، اجماع امت یا عقل موجود باشد، تقلید بیمعنی است. جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۱، ص۲۵۷؛ قس: معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ۲(۲)/۲۲۹</ref> | اباضیان [[تقلید]] را در اصول عقاید جایز نمیدانند، اما در فروع و مسائل [[فقه|فقهی]] فقط در مواردی آن را جایز میدانند که دلیلی از [[قرآن|کتاب]]، [[سنت]]، [[اجماع]] امت یا [[عقل]] در دست نباشد.<ref> در توجیه این نظر میگویند که حقیقتِ تقلید، پذیرفتن سخن کسی است بیطلب دلیل و برهان؛ و در جایی که دلیلی از کتاب، سنت، اجماع امت یا عقل موجود باشد، تقلید بیمعنی است. جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۱، ص۲۵۷؛ قس: معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ۲(۲)/۲۲۹.</ref> | ||
اباضیه برخلاف بیشتر فرق اسلامی باب [[اجتهاد]] را بسته نمیدانند<ref>نک: معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ج ۱، ص۷۱-۷۲</ref> | اباضیه برخلاف بیشتر فرق اسلامی باب [[اجتهاد]] را بسته نمیدانند<ref>نک: معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ج ۱، ص۷۱-۷۲.</ref> | ||
علمای اباضی به امکانِ وقوع اجماع میان اهلِ حل و عقد قائلاند<ref>موسوعه، ج ۳، ص۵۷</ref> | علمای اباضی به امکانِ وقوع اجماع میان اهلِ حل و عقد قائلاند<ref>موسوعه، ج ۳، ص۵۷.</ref> | ||
از میان فرق خوارج فقط اباضیه، فقهی مدون دارند، چنناکه تنها مذاهب فقهی موجود در عالم اسلامی، مذاهب اهل سنت، شیعه و اباضیه است<ref>موسوعه، ج ۳، ص۳۲، ۳۴-۳۵</ref> | از میان فرق خوارج فقط اباضیه، فقهی مدون دارند، چنناکه تنها مذاهب فقهی موجود در عالم اسلامی، مذاهب اهل سنت، شیعه و اباضیه است<ref>موسوعه، ج ۳، ص۳۲، ۳۴-۳۵.</ref> | ||
'''بعضی احکام فقهی''': | '''بعضی احکام فقهی''': | ||
در بسیاری از احکام فقهی با مذاهب چهارگانهٔ [[اهل سنت]] چندان تفاوتی ندارد.<ref>بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۷۸</ref> | در بسیاری از احکام فقهی با مذاهب چهارگانهٔ [[اهل سنت]] چندان تفاوتی ندارد.<ref>بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۷۸.</ref> | ||
*بر اباضیان واجب است که در [[نماز صبح]] و دو رکعت اول از نمازهای [[نماز مغرب|مغرب]] و [[نماز عشاء|عشاء]]، [[فاتحة الکتاب|فاتحهالکتاب]] و یک سوره یا سه آیه از قرآن را به جهر بخوانند و در [[نماز ظهر]] و عصر و رکعت سوم مغرب و دو رکعت آخر عشاء که باید به سرّ (اخفات) خوانده شود، میتوانند فقط به فاتحهالکتاب اکتفا کنند<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۱، ص۳۷۵. ۳۸۱، موسوعه، ج ۱، ص۹۹</ref> | *بر اباضیان واجب است که در [[نماز صبح]] و دو رکعت اول از نمازهای [[نماز مغرب|مغرب]] و [[نماز عشاء|عشاء]]، [[فاتحة الکتاب|فاتحهالکتاب]] و یک سوره یا سه آیه از قرآن را به جهر بخوانند و در [[نماز ظهر]] و عصر و رکعت سوم مغرب و دو رکعت آخر عشاء که باید به سرّ (اخفات) خوانده شود، میتوانند فقط به فاتحهالکتاب اکتفا کنند<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۱، ص۳۷۵. ۳۸۱، موسوعه، ج ۱، ص۹۹.</ref> | ||
*[[قنوت]]، بالا بردن دستها و حرکت سبابه را در نماز منع میکنند. | *[[قنوت]]، بالا بردن دستها و حرکت سبابه را در نماز منع میکنند. | ||
*«[[بسم الله الرحمن الرحیم|بِسْمِ اللهِ الَّرحْمنِ الرَّحیم]]» را آیهای از آیات هر سوره و ذکر آن را در نماز واجب میدانند<ref>بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۷۷</ref> | *«[[بسم الله الرحمن الرحیم|بِسْمِ اللهِ الَّرحْمنِ الرَّحیم]]» را آیهای از آیات هر سوره و ذکر آن را در نماز واجب میدانند<ref>بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۷۷.</ref> | ||
*اباضیه به قصر [[نماز مسافر]] هر قدر سفر طول بکشد قائلاند، به شرط آنکه مسافر قصد اقامت (حداقل چهار روز) در آنجا نکند و آن را وطن خود نگیرد<ref>بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۷۶</ref> | *اباضیه به قصر [[نماز مسافر]] هر قدر سفر طول بکشد قائلاند، به شرط آنکه مسافر قصد اقامت (حداقل چهار روز) در آنجا نکند و آن را وطن خود نگیرد<ref>بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۷۶.</ref> | ||
*[[نماز جمعه]] را همواره واجب میدانند، حتی اگر امام جائر باشد<ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۶۷</ref> | *[[نماز جمعه]] را همواره واجب میدانند، حتی اگر امام جائر باشد<ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۶۷.</ref> | ||
*اباضیه قطع ید را در مورد سرقت کوچک یا بزرگ واجب میدانند<ref>بغدادی، الفرق، ۸۸</ref> | *اباضیه قطع ید را در مورد سرقت کوچک یا بزرگ واجب میدانند<ref>بغدادی، الفرق، ۸۸.</ref> | ||
*قاضی با وجود دو شاهد میتواند در دعاوی مالی حکم بدهد<ref>بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۷۷-۷۸</ref> | *قاضی با وجود دو شاهد میتواند در دعاوی مالی حکم بدهد<ref>بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۷۷-۷۸.</ref> در فقه اباضی، شهادت زنان در آنچه بر آن حد جاری میشود، پذیرفته نیست، اما شهادتشان در امور مختص زنان پذیرفته میشود. بعضی از فقهای اباضی شهادت یک زن را مانند شهادت یک مرد میپذیرند<ref>موسوعه، ج ۲، ص۱۵۷.</ref> | ||
*نکاح زانی با زانیه ممنوع است<ref>بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۷۶؛ معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ج ۱، ص۱۱۲-۱۱۳</ref> | *نکاح زانی با زانیه ممنوع است<ref>بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۷۶؛ معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ج ۱، ص۱۱۲-۱۱۳.</ref> در نکاح، وَلی نمیتواند دختر را به پذیرفتن عقد مجبور سازد و باید با او مشورت کند. | ||
*ترویج دوشیزهٔ نابالغ توسط ولی جایز است، لیکن با رسیدن به سن بلوغ میتواند تزویج ولی را رد کند<ref>بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۷۷</ref> | *ترویج دوشیزهٔ نابالغ توسط ولی جایز است، لیکن با رسیدن به سن بلوغ میتواند تزویج ولی را رد کند<ref>بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۷۷.</ref> | ||
*آنان اختلاف ملل را از موانع [[ارث]] میدانند: مسلمان از مشرک و کافر و مرتد ارث نمیبرد و نمیتواند برای مرتد ارث بگذارد<ref>موسوعه، ج ۴، ص۹۹</ref> | *آنان اختلاف ملل را از موانع [[ارث]] میدانند: مسلمان از مشرک و کافر و مرتد ارث نمیبرد و نمیتواند برای مرتد ارث بگذارد<ref>موسوعه، ج ۴، ص۹۹.</ref> | ||
*نزد اباضیه [[امر به معروف و نهی از منکر|امر به معروف، نهی از منکر]] و [[جهاد]] از اهمیت خاص برخوردار است. جیطالی آنها را «قطبِ اعظم دین» میخواند<ref>جیطالی، قناطر الخیرات،ج ۲، ص۱۲۹</ref> | *نزد اباضیه [[امر به معروف و نهی از منکر|امر به معروف، نهی از منکر]] و [[جهاد]] از اهمیت خاص برخوردار است. جیطالی آنها را «قطبِ اعظم دین» میخواند<ref>جیطالی، قناطر الخیرات،ج ۲، ص۱۲۹.</ref> آنان در اهمیت فریضهٔ امر به معروف و نهی از منکر و فضل ادای کلمه حق نزد امام جائر، تا آنجا پیش رفتهاند که حتی با امکان خطر کشته شدن نیز به استحباب آن رأی دادهاند، اما به شرطی که در این کار تأثیری باشد<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۲، ص۱۶۵.</ref> در جهاد، بر هر فرد واجب است که به صف کفار هجوم برد و با علم به کشته شدن بجنگد<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۲، ص۱۶۵.</ref> اما اگر پدر و مادر به علت کبر سن یا بیماری یا فقر به پسر محتاج باشند، ماندنش نزد پدر و مادر افضل از جهاد است، به شرط آنکه به شرکت او در جنگ نیاز نباشد. اگر پدر حربی و باغی باشد، به نظر اباضیه، بهتر است که پسر جنگ با پدر و یا کشتن او را به دیگری واگذار کند، ولی اگر او را کشت مجازاتی ندارد<ref>موسوعه، ج ۱، ص۱۴۶، ۲۲۳.</ref> | ||
===نظام و حیات اجتماعی=== | ===نظام و حیات اجتماعی=== | ||
اباضیه در عمل و برحسب مقتضیات زمان، نظام اجتماعی خاصی فراهم آوردند که در آن شرایط تشکیل یک جامعهٔ مطلوب از دیدگاه پیروان آن مذهب، و سازمان اداری و فرهنگی لازم برای آن پیشبینی شده بود. | اباضیه در عمل و برحسب مقتضیات زمان، نظام اجتماعی خاصی فراهم آوردند که در آن شرایط تشکیل یک جامعهٔ مطلوب از دیدگاه پیروان آن مذهب، و سازمان اداری و فرهنگی لازم برای آن پیشبینی شده بود. | ||
پس از دو شکست بزرگ اباضیان از بنی اغلب و فاطمیان، این گروه دولتهای جدید حاکم بر خود را کاملاً اسلامی نمیدانستند و چون میخواستند احکام خداوند را آنگونه که خود میفهمند، حفظ کنند با آنکه قادر به تشکیل دولتی مستقل نبودند به فکر ایجاد نظامی افتادند که برای جامعهٔ اباضی در حکم یک دولت باشد<ref>معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ج ۱، ص۱۰۷</ref> | پس از دو شکست بزرگ اباضیان از بنی اغلب و فاطمیان، این گروه دولتهای جدید حاکم بر خود را کاملاً اسلامی نمیدانستند و چون میخواستند احکام خداوند را آنگونه که خود میفهمند، حفظ کنند با آنکه قادر به تشکیل دولتی مستقل نبودند به فکر ایجاد نظامی افتادند که برای جامعهٔ اباضی در حکم یک دولت باشد<ref>معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ج ۱، ص۱۰۷.</ref> این نظام در آغاز جنبهٔ عرفی داشت، اما سرانجام ابوعبدالله محمدبن بکر فرسطائی<ref>اواخر قرن ۴ و اوایل قرن ۵ق/۱۱م.</ref> بر پایهٔ آن نظام اولیه، تشکیلات مناسبی تدارک دید و وشهای عرفی قبلی را به شکل قانون مدون کرد و اجزا و مواد آن را تنظیم نمود تا حیات اجتماعی بر پایهٔ اصول اعتقادی محفوظ بماند. این طرح و نظام، «غزّابه» نام گرفت و تا اوایل سدهٔ ۱۴ق/۲۰م در شمال افریقا معمول و مجری بوده<ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ¼، ۸، ۱۶۷-۱۷۰؛ معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ج ۱، ص۱۰۷-۱۱۰؛ معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ۲(۲)/۱۴۷.</ref> | ||
عَزّابه: این کلمه از ریشهٔ عُزوب و عِزابت(به معنی عزلت و غربت) مشتق شده است. هر اباضی را که به «حلقهٔ» عزابه بپویندد، عزابی نامند. عزابی کسی است که در راه دین گام بردارد، طلب علم کند و موافق اهل صلاح سلوک نماید؛ یعنی هم به علم و آگاهی مجهز باشد، هم در عمل بر راه راست و درست استوار شده باشد<ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۳-۴</ref> | عَزّابه: این کلمه از ریشهٔ عُزوب و عِزابت(به معنی عزلت و غربت) مشتق شده است. هر اباضی را که به «حلقهٔ» عزابه بپویندد، عزابی نامند. عزابی کسی است که در راه دین گام بردارد، طلب علم کند و موافق اهل صلاح سلوک نماید؛ یعنی هم به علم و آگاهی مجهز باشد، هم در عمل بر راه راست و درست استوار شده باشد<ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۳-۴.</ref> عزابه یا «حلقه العزّابه» که درواقع هیأت مدیرهٔ اجتماع اباضی است، گروهی از برگزیدگان قوماند که درجات علم را مرحله به مرحله پیمودهاند و از حاملان کتاب الله شمرده میشوند و از همهٔ شئون جامعهٔ اباضی آگاهاند و تدبیر امور آن را بهعهده دارند. اینان از حظوظ نفسانی پرهیز میکنند و به مشاغل دنیوی نمیپردازند و کمتر وقت و توان خود را برای اموری جون تعلقات خود و اهل و فرزند صرف میکنند<ref>معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ج ۱، ص۹۶-۹۷.</ref> | ||
حلقهٔ عزّابه از میان خود شیخی انتخاب میکنند که از دیگران عالمتر و دارای کفایت بیشتری است که او را شیخالعزابه مینامند. وی رئیس و سخنگوی هیأت است و امور جامعه و شهر باصلاح دید او جریان مییابد. شیخ حکمی صادر نمیکند، مگر بعد از اینکه ردی هیأت بر آن قرار گرفته باشد. | حلقهٔ عزّابه از میان خود شیخی انتخاب میکنند که از دیگران عالمتر و دارای کفایت بیشتری است که او را شیخالعزابه مینامند. وی رئیس و سخنگوی هیأت است و امور جامعه و شهر باصلاح دید او جریان مییابد. شیخ حکمی صادر نمیکند، مگر بعد از اینکه ردی هیأت بر آن قرار گرفته باشد. | ||
وجه تسمیهٔ این هیأت به حلقه، به سبب دایرهوار نشستن اعضای آن است. محل استقرار هیأت یا حلقه در جایی خاص از مسجد است که دور از محل تجمع عامه باشد، تا مشاورات آنان مخفی بماند. تنها نتایج تصمیمات است که علنی میگردد. هیأت عزابه از میان کسانی که مشاغل اجتماعی دارند، انتخاب میشوند. این هیأت بر تمامی شئون جامعه اباضی، دینی، آموزشی، اجتماعی و سیاسی اشراف کامل دارند و در زمان ظهور و دفاع به مثابهٔ مجلس شورا برای امام یا جانشین او بهشمار میروند، و در زمان شراء یا کتمان به منزلهٔ اماماند و به جای او عمل میکنند<ref>معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ج ۱، ص۹۷-۱۰۱، ۲(۲)/۱۳۷</ref> | وجه تسمیهٔ این هیأت به حلقه، به سبب دایرهوار نشستن اعضای آن است. محل استقرار هیأت یا حلقه در جایی خاص از مسجد است که دور از محل تجمع عامه باشد، تا مشاورات آنان مخفی بماند. تنها نتایج تصمیمات است که علنی میگردد. هیأت عزابه از میان کسانی که مشاغل اجتماعی دارند، انتخاب میشوند. این هیأت بر تمامی شئون جامعه اباضی، دینی، آموزشی، اجتماعی و سیاسی اشراف کامل دارند و در زمان ظهور و دفاع به مثابهٔ مجلس شورا برای امام یا جانشین او بهشمار میروند، و در زمان شراء یا کتمان به منزلهٔ اماماند و به جای او عمل میکنند<ref>معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ج ۱، ص۹۷-۱۰۱، ۲(۲)/۱۳۷.</ref> | ||
هر روستا و ظهری برای خود هیأت عزّابهای دارد که به امور همانجا میپردازد و کارها را سامان میبخشد، اما یک هیأت کبرای عزّابه هم هست که در مرکز یا پایتخت تشکیل میشود. عنوان رئیس هیأت «الشیخ الاکبر» است که در دورهٔ کتمان جانشین امام شمرده میشود. شیخ اکبر مشاورانی دارد که از شیوخ حلقههای عزابه در شهرهای دیگرند. ریاست حقیقی بر جامعهٔ اباضی از آنِ هیأت و شیخ آن است و بقیهٔ حلقهها یاور و اجراکنندهٔ احکام آناند. شیخ عزابه مقید به رأی هیأت است و نمیتواند بیموافقت آن رأیی صادر نماید<ref>معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ج ۱، ص۱۰۲-۱۰۳</ref> | هر روستا و ظهری برای خود هیأت عزّابهای دارد که به امور همانجا میپردازد و کارها را سامان میبخشد، اما یک هیأت کبرای عزّابه هم هست که در مرکز یا پایتخت تشکیل میشود. عنوان رئیس هیأت «الشیخ الاکبر» است که در دورهٔ کتمان جانشین امام شمرده میشود. شیخ اکبر مشاورانی دارد که از شیوخ حلقههای عزابه در شهرهای دیگرند. ریاست حقیقی بر جامعهٔ اباضی از آنِ هیأت و شیخ آن است و بقیهٔ حلقهها یاور و اجراکنندهٔ احکام آناند. شیخ عزابه مقید به رأی هیأت است و نمیتواند بیموافقت آن رأیی صادر نماید<ref>معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ج ۱، ص۱۰۲-۱۰۳.</ref> | ||
اما حلقهٔ عزابه و شیخ آن تنها مسئولیت اداری و اجتماعی ندارند و فقط عهدهدار تدبیر امور و شئون جامعه نیستند، بلکه شیخ رئیس حوزه علمیه نیز هست و هدایت عزابه و طلاب و پاسخگویی به مشکلات علمی و ارائه راه حل برای آنها را هم رعهده دارد<ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۱۷۲-۱۷۳</ref> | اما حلقهٔ عزابه و شیخ آن تنها مسئولیت اداری و اجتماعی ندارند و فقط عهدهدار تدبیر امور و شئون جامعه نیستند، بلکه شیخ رئیس حوزه علمیه نیز هست و هدایت عزابه و طلاب و پاسخگویی به مشکلات علمی و ارائه راه حل برای آنها را هم رعهده دارد<ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۱۷۲-۱۷۳.</ref> | ||
در جامعهٔ اباضی کسانی که به گونهای با علم و تعلیم و تعلم ارتباط دارند، به چهار دسته تقسیم میشوند: عزابه، عرفا، تلامیذ و مستمعین<ref>معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ۲(۲)/۱۳۷</ref> | در جامعهٔ اباضی کسانی که به گونهای با علم و تعلیم و تعلم ارتباط دارند، به چهار دسته تقسیم میشوند: عزابه، عرفا، تلامیذ و مستمعین<ref>معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ۲(۲)/۱۳۷.</ref> رئیس حلقهٔ عزابه شیخالحلقه یا «مستنابه» خوانده میشود. مرتبهٔ پایینتر مرتبهٔ عرفاست. در این مرتبه چند عریف وظایف گوناگون حوزهٔ علمیه را برعهده دارند. محصلان که در مرتبهٔ بعد هستند، به فراگیری و حفظ قرآن و تعلّم عاجزند و نتوانستهاند به عللی دورههای درسی را به پایان برسانند، ولی مشتاق درس استفاده کنند<ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ¼، ۱۷۱، ۱۷۲، ۱۷۵-۱۷۸، ۱۸۰؛ معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ۲(۲)/۱۳۸، ۱۴۵-۱۴۶.</ref> | ||
طلاب حافظ قرآن نیز سازمانی دارند که «اِیرَوان» خوانده میشود و دارای نظام و سنن و حقوق خاص خود است. این هیأت به منزلهٔ مجلسی است مشورتی که به هیأت عزابه یاری میکند. به بیان امروز نسبت ایروان به عزابه همانند نسبت مجلس نمایندگان به مجلس شیوخ (سنا) است و عزابه در بسیاری از امور به ایروان اتکا میکند<ref>معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ج ۱، ص۱۰۹</ref> | طلاب حافظ قرآن نیز سازمانی دارند که «اِیرَوان» خوانده میشود و دارای نظام و سنن و حقوق خاص خود است. این هیأت به منزلهٔ مجلسی است مشورتی که به هیأت عزابه یاری میکند. به بیان امروز نسبت ایروان به عزابه همانند نسبت مجلس نمایندگان به مجلس شیوخ (سنا) است و عزابه در بسیاری از امور به ایروان اتکا میکند<ref>معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ج ۱، ص۱۰۹.</ref> | ||
جیطالی در بیش از ۵۰ صفحه از کتاب خود<ref>جیطالی، ج ۲، القنطره الثامنه</ref> به زهد و نکوهش دنیا و مذمتِ دل بستن به مال و منال و لزوم توجه به آخرت پرداخته و در عین حال مباحثی را نیز به کسب و کار و اهمیت آن از لحاظ اخلاق و معاش اسلامی اختصاص داده است. دینداری توأم با پشتکار کاسبکارانه را بیش از روش زاهدانه میتوان مشخص اباضیان دانست. اباضیه از آغاز، هواداران ثروتمندی داشتند و به این [[مباهات]] هم میکردند، لیکن در عین حال کسانی هم بودند که در شمال افریقا در نهایت زهد و ترک دنیا زندگی میکردند<ref>اشتروتمان، ۲۶۸</ref> | جیطالی در بیش از ۵۰ صفحه از کتاب خود<ref>جیطالی، ج ۲، القنطره الثامنه.</ref> به زهد و نکوهش دنیا و مذمتِ دل بستن به مال و منال و لزوم توجه به آخرت پرداخته و در عین حال مباحثی را نیز به کسب و کار و اهمیت آن از لحاظ اخلاق و معاش اسلامی اختصاص داده است. دینداری توأم با پشتکار کاسبکارانه را بیش از روش زاهدانه میتوان مشخص اباضیان دانست. اباضیه از آغاز، هواداران ثروتمندی داشتند و به این [[مباهات]] هم میکردند، لیکن در عین حال کسانی هم بودند که در شمال افریقا در نهایت زهد و ترک دنیا زندگی میکردند<ref>اشتروتمان، ۲۶۸.</ref> | ||
اشتروتمان به نقل از شماخی برنامهٔ روزانهٔ زندگی اباضیان را چنین توصیف میکند: مؤمنین، زن و مرد، روز را وقف کار میکنند و ساعات شب را در مصلاها یا مساجد در جوار شیوخ یا به تنهایی به دعا خواندن میپردازند، و غالباً به خوابی کوتاه در شب بسنده میکنند تا باز فردا به امور دنیوی خود بپردازند<ref>نک: اشتروتمان، ۲۷۱</ref> | اشتروتمان به نقل از شماخی برنامهٔ روزانهٔ زندگی اباضیان را چنین توصیف میکند: مؤمنین، زن و مرد، روز را وقف کار میکنند و ساعات شب را در مصلاها یا مساجد در جوار شیوخ یا به تنهایی به دعا خواندن میپردازند، و غالباً به خوابی کوتاه در شب بسنده میکنند تا باز فردا به امور دنیوی خود بپردازند<ref>نک: اشتروتمان، ۲۷۱.</ref> اجتماع خاصی هم برای ذکر و دعا در اوقات طلوع یا غروب آفتاب داشتهاند که «ختمه» نامیده شده است<ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۵.</ref> | ||
اکنون نیز، با اینکه عوامل فرهنگی تمدن غرب در جامعهٔ اباضی مزاب، در شمال افریقا رخنه کرده، کمابیش این مردم قوانین و اعتقادات خود را رعایت میکنند، هیچ غیراباضی را به مساجد خود راه نمیدهند، با پیروان فرق دیگر اختلاط و آمیزشی ندارند و غالباً با غیراباضیان ازدواج نمیکنند. در اخلاقیات بسیار سختگیرند و در امور اجتماعی مساوات اصلی بنیادی برای آنان است، گرچه رؤسای جامعه در امور دینی با استبداد عمل میکنند<ref>اسمیت، ۲۸۶؛ بریتانیکا، VII/۱۵۶</ref> | اکنون نیز، با اینکه عوامل فرهنگی تمدن غرب در جامعهٔ اباضی مزاب، در شمال افریقا رخنه کرده، کمابیش این مردم قوانین و اعتقادات خود را رعایت میکنند، هیچ غیراباضی را به مساجد خود راه نمیدهند، با پیروان فرق دیگر اختلاط و آمیزشی ندارند و غالباً با غیراباضیان ازدواج نمیکنند. در اخلاقیات بسیار سختگیرند و در امور اجتماعی مساوات اصلی بنیادی برای آنان است، گرچه رؤسای جامعه در امور دینی با استبداد عمل میکنند<ref>اسمیت، ۲۸۶؛ بریتانیکا، VII/۱۵۶.</ref> | ||
با آنکه گرایش به زهد در میان آنان بسیار دیده میشود، هیچیک از طریقههای صوفیه در جوامع اباضی رواج نیافته است. و اصولاً مذهب اباضی تصوف را بدعت و شرعاً حرام میداند. با وجود این، اباضیه به وجود اولیا و صالحین و لزوم تکریم ایشان معتقدند<ref>بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۷۷- ۷۸</ref> | با آنکه گرایش به زهد در میان آنان بسیار دیده میشود، هیچیک از طریقههای صوفیه در جوامع اباضی رواج نیافته است. و اصولاً مذهب اباضی تصوف را بدعت و شرعاً حرام میداند. با وجود این، اباضیه به وجود اولیا و صالحین و لزوم تکریم ایشان معتقدند<ref>بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۷۷- ۷۸.</ref> به نظر میرسد که اباضیه برای برخی از صالحین به کرامات هم قائلاند و کسانی را مستجاب الدعا میدانند<ref>نک: درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۸۴.</ref>، و حتی افراط در شرح وصف کرامات هم گاهی در نوشتههای اینان دیده میشود<ref>اشتروتمان، ۲۷۹.</ref> | ||
از پارسایی و دینداری زنان اباضی مغرب روایتهای بسیار نقل کردهاند، از جمله اشتروتمان<ref>اشتروتمان، ص۲۹۶ به بعد</ref> داستانهایی در اینباره میآورد. زنان اباضی شدیداً در حجاباند و حق ندارند از منطقه خارج شوند<ref>بریتانیکا، VII/۱۵۶</ref>، ولی ظاهراً در گذشته سهم مهمی در جامعه و حیات اجتماعی داشتهاند<ref>نک: معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ۲(۲)/۲۳۱، ۲۳۸-۲۴۰</ref> | از پارسایی و دینداری زنان اباضی مغرب روایتهای بسیار نقل کردهاند، از جمله اشتروتمان<ref>اشتروتمان، ص۲۹۶ به بعد.</ref> داستانهایی در اینباره میآورد. زنان اباضی شدیداً در حجاباند و حق ندارند از منطقه خارج شوند<ref>بریتانیکا، VII/۱۵۶.</ref>، ولی ظاهراً در گذشته سهم مهمی در جامعه و حیات اجتماعی داشتهاند<ref>نک: معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ۲(۲)/۲۳۱، ۲۳۸-۲۴۰.</ref> | ||
==فرق اباضیه== | ==فرق اباضیه== | ||
*'''وَهْبیه''': این فرقه از گروههای اصلی مذهب اباضی است و بخش عمدهٔ اباضیان به این شاخه تعلق دارند. عنوان وهبیه به زمان امامت عبدالوهاب باز میگردد که چندین گروه با او به مخالفت برخاسته، علم طغیان برافراشتند. این گروهها همه در مقابل اکثریت اباضیان که به امام خود وفادار مانده بودند، قرار گرفتند و جمهور اباضیه به نام امام خود، وهبی یا وهابی نامیده شدند<ref>نک: بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۳۹؛ طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۵۱</ref>این گروه وهّابیه نیز خوانده میشود. | *'''وَهْبیه''': این فرقه از گروههای اصلی مذهب اباضی است و بخش عمدهٔ اباضیان به این شاخه تعلق دارند. عنوان وهبیه به زمان امامت عبدالوهاب باز میگردد که چندین گروه با او به مخالفت برخاسته، علم طغیان برافراشتند. این گروهها همه در مقابل اکثریت اباضیان که به امام خود وفادار مانده بودند، قرار گرفتند و جمهور اباضیه به نام امام خود، وهبی یا وهابی نامیده شدند<ref>نک: بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۳۹؛ طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۵۱.</ref>این گروه وهّابیه نیز خوانده میشود. | ||
*'''ابراهیمیه''': ابراهیمیه و چندین فرقه دیگر بر اثر اختلافی فقهی پدید آمدند. ابراهیم از صاحبان فتوای اباضی در [[مدینه]]<ref>بغدادی، الفرق، ۶۴؛ اسفراینی، التبصیر فیالدین، ۵۹-۶۰؛ حمیری، الحورالعین، ۱۷۵</ref> | *'''ابراهیمیه''': ابراهیمیه و چندین فرقه دیگر بر اثر اختلافی فقهی پدید آمدند. ابراهیم از صاحبان فتوای اباضی در [[مدینه]]<ref>بغدادی، الفرق، ۶۴؛ اسفراینی، التبصیر فیالدین، ۵۹-۶۰؛ حمیری، الحورالعین، ۱۷۵.</ref> ابراهیم خود را صاحب فتوا میدانست<ref>نک: اشعری، مقالات الاسلامیین، ج ۱، ص۱۷۵؛ حمیری، الحورالعین، ص۱۷۵.</ref>، با استناد به آیه «احل الله البیع»<ref>بقره، ۲۷۵.</ref> به جواز فروش کنیز مسلمان به کافر حکم کرد.<ref>اشعری، مقالات الاسلامیین، ج ۱، ص۱۷۵؛ بغدادی، الفرق، ص۶۴؛ اسفراینی، التبصیر فیالدین، ۵۹-۶۰؛ حمیری، الحورالعین، ص۱۷۵.</ref> فردی به نام میمون در مقابل حکم به عدم جواز داد و استدلال ابراهیم را نذیرفت. در اختلاف این دو دستهای توقف کردند.<ref>اشعری، مقالات الاسلامیین، ج ۱، ص۱۷۵؛ بغدادی، الفرق، ص۶۴؛ اسفراینی، التبصیر فیالدین، ۵۹-۶۰؛ حمیری، الحورالعین، ص۱۷۵.</ref> در این اختلاف سه فرقه ابراهیمیه، میمونیه و واقفه پدید آمدند. ابوبیهس هیصم، هر سه گروه را [[تکفیر]] کرد.<ref>اشعری، مقالات الاسلامیین، بغدادی، الفرق، ص۶۴؛ اسفراینی، التبصیر فیالدین، شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۲۲۰.</ref> پس از آن، گروهی به نام ضحاکیه، حکم ابراهیم را پذیرفت و حتی به جواز [[نکاح]] دختر مسلمان با مرد کافر در دارالتقیه رأی داد.<ref>بغدادی، الفرق، ص۶۴؛ اشعری، مقالات الاسلامیین، ج ۱، ص۱۷۶؛ حمیری، الحور العین، ۱۷۶.</ref> | ||
*'''اصحاب طاعهٍ لایراد بِهَاالله''': مقصود این گروه آن است که اگر کسی کاری را انجام دهد که خداوند بدان امر کرده است، حتی اگر عملش برای خدا نباشد، باز مقبول است.<ref>اشعری، مقالات الاسلامیین، ج ۱، ص۱۷۲؛ بغدادی، الفرق، ۶۲؛ ۷۵؛ اسفراینی، التبصیر فیالدین، ۵۹؛ شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص۲۶۴</ref> | *'''اصحاب طاعهٍ لایراد بِهَاالله''': مقصود این گروه آن است که اگر کسی کاری را انجام دهد که خداوند بدان امر کرده است، حتی اگر عملش برای خدا نباشد، باز مقبول است.<ref>اشعری، مقالات الاسلامیین، ج ۱، ص۱۷۲؛ بغدادی، الفرق، ۶۲؛ ۷۵؛ اسفراینی، التبصیر فیالدین، ۵۹؛ شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص۲۶۴.</ref> | ||
*'''حارثیه''': اصحاب حارث بن یزید<ref>بغدادی، الفرق، ۶۲؛ یا حارث بن مزید: اسفراینی، التبصیر فیالدین، ۵۹</ref> | *'''حارثیه''': اصحاب حارث بن یزید<ref>بغدادی، الفرق، ۶۲؛ یا حارث بن مزید: اسفراینی، التبصیر فیالدین، ۵۹.</ref> رأی اصحاب طاعة لایراد بها الله را پذیرفتند.<ref>شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص۲۴۸.</ref> برخلاف دیگر اباضیان، قائل به اختیار و قَدَر شدند. بدین سبب تکفیر شدند.<ref>اشعری، مقالات الاسلامیین، ج ۱، ص۱۷۱؛ بغدادی، الفرق، ص۶۲؛ بغدادی، الملل، ۷۸؛ اسفراینی، التبصیر فیالدین، ص۵۹؛ شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص۲۴۷.</ref> نیز به وجود استطاعت قبل از فعل معتقد بودند.<ref>اشعری ج ۱، ص۱۷۱؛ بغدادی، الفرق، ص۶۲؛ شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص۲۴۸.</ref> | ||
*'''حسینیه''':پیروان ابوزیاد احمدبن حسین یا حسن طرابلسی بودند. وی گویا تألیفات بسیاری داشته است<ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۶۲-۶۳</ref> | *'''حسینیه''':پیروان ابوزیاد احمدبن حسین یا حسن طرابلسی بودند. وی گویا تألیفات بسیاری داشته است<ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۶۲-۶۳.</ref> خیلی زود عمریه با حسینیه درآمیختند. عمریه قبل از حسینیه و پیرو عیسی بن عمیر بودند بودند. مذهب خود را به عبدالله بن مسعود نامی نسبت میدادند.<ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۶۱، ۶۳؛ درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۴۷.</ref> اینان منکر امامت عبدالوهاب رستمی بودند.<ref>بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ص۵۴.</ref> | ||
حسینیه سنت و اجماع را رد میکردند<ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۶۷</ref> منکر عذاب قبر بودند.<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۳، ص۵۲۶</ref> | حسینیه سنت و اجماع را رد میکردند<ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۶۷.</ref> منکر عذاب قبر بودند.<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۳، ص۵۲۶.</ref> بعضی دیگر از عقاید منسوب به حسینیه عمریه اینهاست: [[شرک]] تنها با انکار خدا محقق میشود؛ حب، رضا، دوستی و دشمنی، افعال خدا هستند، نه صفات او؛ [[زنا]] مباح است؛ رسول خدا علامتی دارد که با آن شناخته میشود؛ برتری عقلا به تکلیف و استطاعت است نه به عقلشان؛ خوف و رجا برای اهل بهشت هم هست<ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۶۲-۶۳.</ref> | ||
*'''حفصیه''': اینان پیروان حفص بن ابی المِقدام بودند. حفصیه [[ایمان]] را تنها بر پایهٔ معرفت خداوند تعالی استوار میدانند.<ref>فخر رازی، اعتقادات فرق المسلمین و المشرکین، ص۵۱</ref> تنها آن کس که خداوند تعالی را انکار کند، مشرک است<ref>اشعری، مقالات الاسلامیین، ۱۷۰؛ بغدادی، الفرق، ۶۲؛ شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص۲۴۷؛ اسفراینی، التبصیر فیالدین، ۵۹</ref> | *'''حفصیه''': اینان پیروان حفص بن ابی المِقدام بودند. حفصیه [[ایمان]] را تنها بر پایهٔ معرفت خداوند تعالی استوار میدانند.<ref>فخر رازی، اعتقادات فرق المسلمین و المشرکین، ص۵۱.</ref> تنها آن کس که خداوند تعالی را انکار کند، مشرک است<ref>اشعری، مقالات الاسلامیین، ۱۷۰؛ بغدادی، الفرق، ۶۲؛ شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص۲۴۷؛ اسفراینی، التبصیر فیالدین، ۵۹.</ref> اینان بعداً معتقد شدند که ایمان به کتب و رسل هم متصل به [[توحید]] است و هرکه آنها را منکر شود، مشرک است<ref>اشعری، مقالات الاسلامیینص ۱۷۰؛ بغدادی، الفرق، ص۶۲.</ref> | ||
*'''خَلَفیه''': خلفیه تنها وجهه سیاسی داشت. و منسوب به خَلَف بن سَمْح بن ابیالخطاب عبدالاعلی هستند که در زمان امامت عبدالوهاب قیام کرد.<ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۶۷-۸۷؛ معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ۲(۱)/۹۷- ۹۸؛ بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۴۰، ۵۴؛ طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۵۹</ref><ref>لویکی، «صحرای شرقی...»، ۵۸, ۶۱-۶۲</ref> | *'''خَلَفیه''': خلفیه تنها وجهه سیاسی داشت. و منسوب به خَلَف بن سَمْح بن ابیالخطاب عبدالاعلی هستند که در زمان امامت عبدالوهاب قیام کرد.<ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۶۷-۸۷؛ معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ۲(۱)/۹۷- ۹۸؛ بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۴۰، ۵۴؛ طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۵۹.</ref><ref>لویکی، «صحرای شرقی...»، ۵۸, ۶۱-۶۲.</ref> | ||
*'''سَکاَکیه''': اینان به عبدالله<ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۱۱۸:ابدالله</ref> سکاک لواتی منسوباند. وی به درجات عالی از علم رسید، اما راه دیگر در پیش گرفت<ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً،ص ۶۴</ref> و مانند حسینیه سنت و اجماع و قیاس را رد کرد و گفت همهچیز را باید فقط از قرآن استخراج کرد.<ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۶۵</ref><ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۱۱۸</ref> سکاکیه [[نماز جماعت]] و [[اذان]] را [[بدعت]]، و نماز را در صورتی صحیح میدانستند که معنی و تفسیر عبارات آن معلوم باشد.<ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۱۱۸</ref> مشایخ اباضیه غالباً آنان را مشرک و گاهی هم منافق شمردهاند. این مذهب دیری نپایید و از میان رفت.<ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب،، ۱۱۹</ref> | *'''سَکاَکیه''': اینان به عبدالله<ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۱۱۸:ابدالله.</ref> سکاک لواتی منسوباند. وی به درجات عالی از علم رسید، اما راه دیگر در پیش گرفت<ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً،ص ۶۴.</ref> و مانند حسینیه سنت و اجماع و قیاس را رد کرد و گفت همهچیز را باید فقط از قرآن استخراج کرد.<ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۶۵.</ref><ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۱۱۸.</ref> سکاکیه [[نماز جماعت]] و [[اذان]] را [[بدعت]]، و نماز را در صورتی صحیح میدانستند که معنی و تفسیر عبارات آن معلوم باشد.<ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۱۱۸.</ref> مشایخ اباضیه غالباً آنان را مشرک و گاهی هم منافق شمردهاند. این مذهب دیری نپایید و از میان رفت.<ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب،، ۱۱۹.</ref> | ||
*'''طریفیه''': این گروه یاران عبدالله بن طریف بودند که خود از همراهان امام عبدالله بن یحیی بود و بیشتر آنان در عربستان جنوبی سکونت داشتند<ref>لویکی، «اباضیان...»، ۱۵</ref> | *'''طریفیه''': این گروه یاران عبدالله بن طریف بودند که خود از همراهان امام عبدالله بن یحیی بود و بیشتر آنان در عربستان جنوبی سکونت داشتند<ref>لویکی، «اباضیان...»، ۱۵.</ref> احتمالاً پس از شکست عبدالله رشد کردند و در دیگر فرق اباضیه حل شدند. | ||
*'''فَرْثیه''': اینان پیروان ابوسلیمان بن یعقوب بن افلح، پسر یعقوب بن افلح امام بودند. ابوسلیمان به تتبع در آراء و مذاهب گوناگون اباضی پرداخت و سرانجام خود نظراتی جدید آورد.<ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۱۰۵-۱۰۸، ۱۱۹؛ طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۶۶</ref> | *'''فَرْثیه''': اینان پیروان ابوسلیمان بن یعقوب بن افلح، پسر یعقوب بن افلح امام بودند. ابوسلیمان به تتبع در آراء و مذاهب گوناگون اباضی پرداخت و سرانجام خود نظراتی جدید آورد.<ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۱۰۵-۱۰۸، ۱۱۹؛ طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۶۶.</ref> | ||
*'''نَفاثبه''': این فرقه منسوب به فرج بن نصر، معروف به نفاث<ref>بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۴۲: نفات</ref> است که نزد امام افلح بن عبدالوهاب شاگردی کرد، اما سرانجام به انکار امام برخاست<ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۷۷- ۷۸</ref> | *'''نَفاثبه''': این فرقه منسوب به فرج بن نصر، معروف به نفاث<ref>بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۴۲: نفات.</ref> است که نزد امام افلح بن عبدالوهاب شاگردی کرد، اما سرانجام به انکار امام برخاست<ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۷۷- ۷۸.</ref> دانش او را ستودهاند.<ref>نک: درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۷۹؛ بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۴۳.</ref> نفاث ظاهراً بر اثر فشارهای دستگاه حکومتی به بغداد رفت و به تنها نسخهای که از «دیوان» (مجموعهٔ احادیث) جابربن زید دست یافت و از آن نسخه برداشته با خود به مغرب برد<ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۸۰ -۸۲؛ بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ص۴۳.</ref> | ||
اباضیان نفوسه از او استقبال کردند. فرج بن نصر در ۱۹۰ق/۸۰۶م در مغرب بر ضدّ امام افلح بن عبدالوهاب شورش کرد.<ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۵۵</ref> و علت مهم مخالفتش با امامت رستمی، موروثی شدن امامت و حذف عامل شورا در انتخاب امام بود<ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۵۶</ref> | اباضیان نفوسه از او استقبال کردند. فرج بن نصر در ۱۹۰ق/۸۰۶م در مغرب بر ضدّ امام افلح بن عبدالوهاب شورش کرد.<ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۵۵.</ref> و علت مهم مخالفتش با امامت رستمی، موروثی شدن امامت و حذف عامل شورا در انتخاب امام بود<ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۵۶.</ref> نفاث افلح را به رفتار شاهانه متهم میکرد.<ref>اشتروتمان، ۲۷۴.</ref><ref>بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۴۲.</ref> وی نظرات تازهای هم در مسائل اعتقادی و بهخصوص در فقه آورده بود<ref>نک: درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۷۹.</ref> | ||
*'''نُکّار''': پیروان یزید بن فندین بودند و باور داشتند در میانشان افرادی عالمتر از عبدلوهاب است. عبدالوهاب پس از پدرش عبدالرحمن رستمی، امام اباضیه شده بود. ابن فندین با پیروان بسیار خروج کرد. عالمان اباضی از او حمایت نکردند. تنها [[فقیه|فقیهی]] مصری<ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۵۲: لیبیایی</ref> به نام شعیب به نفع ابن فندین فتوا داد و خود به تاهرت رفت. ابن فندین به یاری او علم طغیان برافراشت. در جنگی که روی داد، امام عبدالوهاب پیروز و ابن فندین کشته شد. شعیب هم به مصر یا طرابلس گریخت.<ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۴۹-۵۱، ۵۴؛ بارونی. ۳۸-۳۹؛ طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۵۰-۵۲</ref> | *'''نُکّار''': پیروان یزید بن فندین بودند و باور داشتند در میانشان افرادی عالمتر از عبدلوهاب است. عبدالوهاب پس از پدرش عبدالرحمن رستمی، امام اباضیه شده بود. ابن فندین با پیروان بسیار خروج کرد. عالمان اباضی از او حمایت نکردند. تنها [[فقیه|فقیهی]] مصری<ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۵۲: لیبیایی.</ref> به نام شعیب به نفع ابن فندین فتوا داد و خود به تاهرت رفت. ابن فندین به یاری او علم طغیان برافراشت. در جنگی که روی داد، امام عبدالوهاب پیروز و ابن فندین کشته شد. شعیب هم به مصر یا طرابلس گریخت.<ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۴۹-۵۱، ۵۴؛ بارونی. ۳۸-۳۹؛ طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۵۰-۵۲.</ref> | ||
پایه و اساس عقیدهٔ نکار دو رأی بود: یکی آنکه با وجود افضل امامت مفضول صحیح نیست و مفضول باید خلع گردد؛ دیگر اینکه امامت با حفظ شروطی که در موقع بیعت با امام قرار داده شده، صحیح است<ref>شرط امامت عبدالوهاب مشاورت و تأیید جماعتی از مشاوران بوده است</ref><ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۴۸؛ طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۵۲؛ اشتروتمان، ۲۶۵</ref>از جمله عقاید نکّار که آنها را از سایر اباضیه جدا میکرد. به جزدو اصل بنیادی مذکور، میتوان اینها را برشمرد: امامت امری واجب و حتمی نیست؛ پشت سر امام جائر نمیتوان نماز جمعه گزارد؛ گرفتن عطایای شاهان مجاز نیست؛ اسماء خداوند به نوافل امر نکرده است؛ حرام مجهول حرام است؛ [[شرابخواری|نوشیدن شراب]] به تقیه مجاز است<ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۵۲-۵۴</ref> و عذاب قبر صحیح نیست<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۳، ص۵۲۶</ref> | پایه و اساس عقیدهٔ نکار دو رأی بود: یکی آنکه با وجود افضل امامت مفضول صحیح نیست و مفضول باید خلع گردد؛ دیگر اینکه امامت با حفظ شروطی که در موقع بیعت با امام قرار داده شده، صحیح است<ref>شرط امامت عبدالوهاب مشاورت و تأیید جماعتی از مشاوران بوده است.</ref><ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۴۸؛ طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۵۲؛ اشتروتمان، ۲۶۵.</ref>از جمله عقاید نکّار که آنها را از سایر اباضیه جدا میکرد. به جزدو اصل بنیادی مذکور، میتوان اینها را برشمرد: امامت امری واجب و حتمی نیست؛ پشت سر امام جائر نمیتوان نماز جمعه گزارد؛ گرفتن عطایای شاهان مجاز نیست؛ اسماء خداوند به نوافل امر نکرده است؛ حرام مجهول حرام است؛ [[شرابخواری|نوشیدن شراب]] به تقیه مجاز است<ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۵۲-۵۴.</ref> و عذاب قبر صحیح نیست<ref>جیطالی، قناطر الخیرات، ج ۳، ص۵۲۶.</ref> فرقه نکار با سرکوب شدن به دست امام عبدالوهاب ریشهکن نشد و پیروان آن دست کم تا یک قرن بعد باقی بودند. کسانی همچون عبدالله ابن یزید فزاری<ref>از علمای قرن ۳ق/۹م.</ref> و ابویزید مخلدبن کیداد یفرنی (معاصر [[دولت فاطمیان]]) از مشاهیر و برجستگان فرقه نکّارند<ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۵۲.</ref> شغبیه، مستاوه، نجویه و نکات از دیگر نامهای نکار است.<ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص۵۱.</ref> | ||
*'''یزیدیه''': اینان پیروان یزیدبن اُنَیسه یا یزیدبن ابی انیسه بودند<ref>اشعری، مقالات الاسلامیین، ج ۱، ص۱۷۰؛ بغدادی، الفرق، ۱۶۷؛ شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص۲۴۸</ref> | *'''یزیدیه''': اینان پیروان یزیدبن اُنَیسه یا یزیدبن ابی انیسه بودند<ref>اشعری، مقالات الاسلامیین، ج ۱، ص۱۷۰؛ بغدادی، الفرق، ۱۶۷؛ شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص۲۴۸.</ref> عقایدشان از اباضیه دور است. یزیدیه خود را از یاران [[خوارج|محکّمهٔ]] نخستین میدانستند و از همهٔ خوارج پس از ایشان تبری میجستند، اما فقط به همراهی با اباضیان اقرار داشتند<ref>اشعری، مقالات الاسلامیین، ج ۱، ص۱۷۰-۱۷۱؛ شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص۲۴۸.</ref> اینان هر گناهی را، چه صغیره چه کبیره، شرک میدانستند و میگفتند که هر کس حدّ بر او واجب شود، کافر و مشرک است<ref> شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص۲۴۹.</ref> یزید کسی از [[اهل کتاب]] را که به رسالت حضرت محمد(ص) شهادت دهد، حتی اگر به دین او درنیاید، دوست خود میخواند<ref>اشعری، مقالات الاسلامیین، ج ۱، ص۱۷۰-۱۷۱ بغدادی، الفرق، ۱۶۷؛ بغدادی، الملل، ۷۸؛ شهرستانی، الملل و النحل، ۲۴۹؛ ابن حزم، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل،ج ۴، ص۱۸۸.</ref> نظر غریب دیگری که به یزیدیه نسبت دادهاند، این است که به اعتقاد ایشان خداوند رسولی از عجم خواهد فرستاد و کتابی بر او نازل خواهد کرد و او شریعت محمد(ص) را ترک گفته شریعت جدیدی خواهد آورد؛ و میگفتند که این پیامبر از [[صابئین]] است<ref>اشعری، مقالات الاسلامیین، ج ۱، ص۱۷۰-۱۷۱؛ شهرستانی، الملل و النحل، ص۲۴۹؛ بغدادی، الفرق، ۱۶۷؛ اسفراینی، التبصیر فیالدین، ۱۴۰.</ref> به گفتهٔ اشعری<ref>اشعری، مقالات الاسلامیین، ج ۱، ص۱۷۰-۱۷۱.</ref> از اباضیه بعضی در کار یزیدیه توقف کردند و برخی دیگر خود را از آنان بری دانستند، ولی چنین به نظر میرسد که کلاً از آنها برائت جسته و حتی حکم به کفر و شرکشان داده باشند، چنانکه ابن حزم<ref>ابن حزم، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل،ج ۴، ص۱۸۹.</ref> بدین نکته اشارت دارد. | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
خط ۵۰۱: | خط ۵۰۱: | ||
| توضیحات = | | توضیحات = | ||
}}</onlyinclude> | }}</onlyinclude> | ||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[Category:فرقههای کلامی]] | |||
[[Category:مقالههای بدون اولویت]] | |||
[[رده:فرقههای کلامی]] | [[رده:فرقههای کلامی]] | ||
[[رده:مقالههای بدون اولویت]] | [[رده:مقالههای بدون اولویت]] |