کاربر ناشناس
حدیث قاروره: تفاوت میان نسخهها
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Emadmohseny جزبدون خلاصۀ ویرایش |
imported>Emadmohseny جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{در دست ویرایش ۲|ماه=اکتبر|روز=۲۵|سال=۲۰۱۵|چند = 2}} | {{در دست ویرایش ۲|ماه=اکتبر|روز=۲۵|سال=۲۰۱۵|چند = 2}} | ||
حدیث قاروره، حدیثی از [[پیامبر(ص)]] خطاب به [[ام المومنین]] [[ام سلمه]] در مورد روز شهادت [[امام حسین(ع)]]. | حدیث قاروره، حدیثی از [[پیامبر(ص)]] خطاب به [[ام المومنین]] [[ام سلمه]] در مورد روز شهادت [[امام حسین(ع)]]. | ||
==اصل حدیث== | ==اصل حدیث== | ||
پیامبر، مقداری از [[خاک کربلا]] را بهام سلمه داده بود و او نیز آنرا در شیشهای نگهداری میکرد. حضرت فرموده بود هرگاه دیدی که این خاک، به خون تبدیل شد، بدان که فرزندم امام حسین(ع) کشته به شهادت رسیده است. روزی ام سلمه در خواب، رسول خدا را با چهرهای غمگین و لباسی خاک آلود دید، که حضرت به او فرمود: از کربلا و از دفن شهدا میآیم. ناگهان از خواب برخاست، نگاه به آن شیشه کرد، خاک را خونین یافت، دانست که حسین(ع) شهید شده است. آنگاه شیون و زاری نمود و وقتی همسایهها آمدند، ماجرا را به آنان بیان کرد.<ref>بحار، ج۴۵، ص۸۹، ۲۲۷ و ۲۳۲، ج۴۴، ص۲۲۵، ۲۳۱، ۲۳۶ و ۲۳۹، اثبات الهداة، ج۵، ص۱۹۲، امالی صدوق، ص۱۲۰.</ref> همه صدای همسایه به شیون و غوغا برخواست به طوری که گریه و زاری شهر مدینه چنان در بر گرفت که تا آن زمان دیده نشده بود.<ref>تاريخ اليعقوبى،ج2،ص:246</ref>این ماجرا در روایات، به «[[حدیث قاروره]]» معروف است. | پیامبر، مقداری از [[خاک کربلا]] را بهام سلمه داده بود و او نیز آنرا در شیشهای نگهداری میکرد. حضرت فرموده بود هرگاه دیدی که این خاک، به خون تبدیل شد، بدان که فرزندم امام حسین(ع) کشته به شهادت رسیده است. روزی ام سلمه در خواب، رسول خدا را با چهرهای غمگین و لباسی خاک آلود دید، که حضرت به او فرمود: از کربلا و از دفن شهدا میآیم. ناگهان از خواب برخاست، نگاه به آن شیشه کرد، خاک را خونین یافت، دانست که حسین(ع) شهید شده است. آنگاه شیون و زاری نمود و وقتی همسایهها آمدند، ماجرا را به آنان بیان کرد.<ref>بحار، ج۴۵، ص۸۹، ۲۲۷ و ۲۳۲، ج۴۴، ص۲۲۵، ۲۳۱، ۲۳۶ و ۲۳۹، اثبات الهداة، ج۵، ص۱۹۲، امالی صدوق، ص۱۲۰.</ref> همه صدای همسایه به شیون و غوغا برخواست به طوری که گریه و زاری شهر مدینه چنان در بر گرفت که تا آن زمان دیده نشده بود.<ref>تاريخ اليعقوبى،ج2،ص:246</ref>این ماجرا در روایات، به «[[حدیث قاروره]]» معروف است. |