پرش به محتوا

سعد بن ابی‌وقاص: تفاوت میان نسخه‌ها

۱٬۴۹۰ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۳ دسامبر ۲۰۱۷
جز
تمیزکاری
جز (تمیزکاری)
جز (تمیزکاری)
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش ۲|ماه=[[آذر]]|روز=[[۳۰]]|سال=[[۱۳۹۶]]|کاربر=Shamsoddin  }}
{{جعبه اطلاعات صحابه
{{جعبه اطلاعات صحابه
|اطلاعات صحابه  =سعد بن ابی‌وقاص
|اطلاعات صحابه  =سعد بن ابی‌وقاص
| تصویر        =
| تصویر        =
| توضیح تصویر  =
| توضیح تصویر  =
| نام کامل    =سعد بن ابی‌وقاص مالک بن وهیب بن عبدمناف بن زهره بن کلاب قرشی زهری
| نام کامل    = مالک بن وهیب بن عبدمناف بن زهره
| کنیه        =ابواسحاق
| کنیه        =ابواسحاق
| لقب          =
| لقب          =
خط ۳۰: خط ۲۹:
سعد بین سال‌های ۵۴ تا ۵۸ قمری از دنیا رفت و در [[قبرستان بقیع]] دفن شد.
سعد بین سال‌های ۵۴ تا ۵۸ قمری از دنیا رفت و در [[قبرستان بقیع]] دفن شد.


==نسب==
==نسب و خاندان==
ابواسحاق، سعد بن ابی‌وقاص مالک بن وهیب بن عبدمناف بن زهره بن کلاب قرشی زهری از [[صحابه|صحابه پیامبر(ص)]] بود. مادرش حمنه دختر ابوسفیان بن امیه بن عبدالشمس بود.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۱۷۱؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۲، ص۳۰۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۱۳۷؛ ابن حجر، تقریب التهذیب، ص۲۸۲؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۳۰۹؛ طوسی، رجال، ص۲۰؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۴۱۹؛ بخاری، کتاب التاریخ الکبیر، ج۴، ص۴۳؛ زرکلی، الاعلام، ج۳، ص۷۸.</ref>
کنیه‌ سعد، ابواسحاق  و نام اصلی او مالک بود. پدرش وهیب بن عبدمناف بن زهره و مادرش حمنه دختر ابوسفیان بن امیه بن عبدالشمس بود.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۱۷۱؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۲، ص۳۰۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۱۳۷؛ ابن حجر، تقریب التهذیب، ص۲۸۲؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۳۰۹؛ طوسی، رجال، ص۲۰؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۴۱۹؛ بخاری، کتاب التاریخ الکبیر، ج۴، ص۴۳؛ زرکلی، الاعلام، ج۳، ص۷۸.</ref> [[عمر سعد]] فرمانده [[لشکر عمر بن سعد|سپاه کوفه]] در واقعه کربلا که [[امام حسین(ع)]] و یارانش را به [[شهادت]] رساند، فرزند وی بوده است.


==صحابی پیامبر==
==صحابی پیامبر==
در مورد [[اسلام]] آوردن وی روایات و اقوال متفاوتی وجود دارد. نقل شده هفتمین یا چهارمین یا دومین نفری بوده که [[مسلمان]] شده است، و همچنین از خودش نقل شده که قبل از وجوب [[نماز]]، اسلام آورده است.<ref>رکـ: ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۱۷۱؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۲، ص۳۰۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۲۱، ۱۳۹؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۳۰۹؛ بخاری، کتاب التاریخ الکبیر، ج۴، ص۴۳.</ref> البته در منابع [[اهل سنت]] آمده است که [[خدیجه(س)]] و [[علی(ع)]] اولین کسانی بودند که اسلام آوردند و در زمره نخستین نمازگزاران بودند.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، صص۲۱-۲۲.</ref>
درباره [[اسلام]] آوردن وی روایات و اقوال متفاوتی وجود دارد. نقل شده هفتمین یا چهارمین و یا دومین نفری بوده که [[مسلمان]] شده است. از خودش نقل شده که قبل از وجوب [[نماز]]، اسلام آورده است.<ref>رکـ: ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۱۷۱؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۲، ص۳۰۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۲۱، ۱۳۹؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۳۰۹؛ بخاری، کتاب التاریخ الکبیر، ج۴، ص۴۳.</ref> البته در منابع [[اهل سنت]] آمده است که [[خدیجه(س)]] و [[علی(ع)]] اولین کسانی بودند که اسلام آوردند و در زمره نخستین نمازگزاران بودند.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، صص۲۱-۲۲.</ref>


سعد قبل از پیامبر(ص) به [[مدینه]] مهاجرت کرد،<ref>ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۴۱۹.</ref> پیامبر(ص) میان وی و [[سعد بن معاذ]]، [[پیمان برادری]] برقرار کرد.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۱۴۰.</ref>
سعد قبل از پیامبر(ص) به [[مدینه]] مهاجرت کرد،<ref>ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۴۱۹.</ref> پیامبر(ص) میان وی و [[سعد بن معاذ]]، [[پیمان برادری]] برقرار کرد.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۱۴۰.</ref>


=== حضور در غزوات===
=== حضور در غزوات===
وی نخستین فردی است که در [[سریه عبید بن حارث]] در راه اسلام به دشمن تیر انداخته است،<ref>ابن سعد، طبقات، ج۳، ص۱۲۳؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۱۷۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۱۴۰؛ ابن حجر، تقریب التهذیب، ص۲۸۲؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۳۱۰؛ زرکلی، الاعلام، ج۳، ص۷۸.</ref>  
سعد نخستین فردی است که در [[سریه عبید بن حارث]] در راه اسلام به دشمن تیر انداخته است.<ref>ابن سعد، طبقات، ج۳، ص۱۲۳؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۱۷۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۱۴۰؛ ابن حجر، تقریب التهذیب، ص۲۸۲؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۳۱۰؛ زرکلی، الاعلام، ج۳، ص۷۸.</ref>  او در [[جنگ بدر]] و [[جنگ احد|احد]] حضور داشت.<ref>ابن سعد، طبقات، ج۳، ص۱۲۳؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۲، ص۳۰۷.</ref> همچنین در [[غزوه خندق|غزوۀ خندق]]، [[غزوه خیبر|خیبر]] و [[فتح مکه]] شرکت کرد. هنگام فتح مکه یکی از سه پرچم [[مهاجران]] در دست او بود. در دیگر [[غزوات]] هم همراه پیامبر(ص) بود و از تیراندازان مشهور سپاه اسلام به شمار می‌رفت.<ref> ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، صص۱۷۱-۱۷۲؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۲، ص۳۰۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، صص۱۴۰-۱۴۱.</ref>  


سعد در [[جنگ بدر]] و [[جنگ احد|احد]] حضور داشت،<ref>ابن سعد، طبقات، ج۳، ص۱۲۳؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۲، ص۳۰۷.</ref> همچنین در [[غزوه خندق|غزوۀ خندق]]، [[غزوه خیبر|خیبر]] و [[فتح مکه]] شرکت کرد. هنگام فتح مکه یکی از سه پرچم [[مهاجران]] در دست او بود. در دیگر [[غزوات]] هم همراه پیامبر(ص) بود و از تیراندازان مشهور سپاه بود.<ref> ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، صص۱۷۱-۱۷۲؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۲، ص۳۰۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، صص۱۴۰-۱۴۱.</ref>  
او ۲۷۱ [[حدیث]] از پیامبر(ص) نقل کرده است.<ref>ابن حزم، اسماء الصحابه الرواة، ص۴۸.</ref>


سعد ۲۷۱ [[حدیث]] از پیامبر(ص) نقل کرده است.<ref>ابن حزم، اسماء الصحابه الرواة، ص۴۸.</ref>
==دوران خلفای سه‌گانه==
طبق برخی روایات، سعد پس از درگذشت پیامبر(ص)، همراه گروهی بود که در خانه [[فاطمه(س)]] جمع شده و با [[مقداد بن اسود]] قرار گذاشته بودند که با امام علی(ع) [[بیعت]] کنند.<ref>شرح ابن ابی‌الحدید، ج۲، ص۵۶.</ref> البته برخی در صحت این موضوع  تردید کرده‌اند. آنان به گزارش [[یعقوبی]] استناد می‌کنند که عمر و [[ابوبکر]] از دادن فرماندهی به [[خالد بن سعید |خالد بن سعید]] به این دلیل که بعد از [[سقیفه]] برای مدت کوتاهی از [[بیعت]] خودداری کرده بود، خودداری کردند.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲. </ref> اما سعد در دوران عمر از نفوذ قابل ملاحظه‌ای برخوردار بود.{{مدرک}}


==سعد در دوران خلفای سه‌گانه==
سعد در دوران عمر بن خطاب، در آخر [[سال ۱۶ هجری قمری|سال ۱۶ق]] فرماندهی سپاه اسلام را در [[نبرد قادسیه]] علیه ساسانیان را برعهده داشت.<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ص۲۵۲؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۲، ص۳۰۸؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۳۱۰ و۳۱۲.</ref> طبق دستور [[عمر بن خطاب]] به وی در سال [[سال ۱۵ هجری قمری|۱۵]]، [[سال ۱۷ هجری قمری|۱۷]] یا [[سال ۱۹ هجری قمری|۱۹ق]] ، کوفه که پیشتر محل اردوی سپاهیان مسلمان در جریان [[فتوحات اسلامی]] بود، به جایی برای اقامت مسلمانان تبدیل شد.<ref>دینوری، الأخبار الطوال، ۱۳۷۳ش، ص۱۲۳-۱۲۴.</ref> عمر سعد را به ولایت کوفه منصوب کرد اما با شکایت اهل کوفه در [[سال ۲۱ هجری قمری|سال ۲۱ق]]، از آن برکنار شد.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۱۷۲؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۴۱۹؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۳۱۱. رک: بلاذری، فتوح البلدان، صص۲۷۰-۲۷۱.</ref> از اولین اقدامات سعد بن ابی وقاص، ساخت [[مسجد کوفه]] و [[دارالاماره کوفه|دارالاماره]] در کوفه بود.<ref>براقی، تاریخ کوفه، ۱۳۸۱ش، ص۱۱۹.</ref>
طبق برخی روایات، سعد پس از درگذشت پیامبر(ص)، همراه گروهی بود که در خانه [[فاطمه(س)]] جمع شده و با [[مقداد بن اسود]] قرار گذاشته بودند که با امام علی(ع) [[بیعت]] کنند.<ref>شرح ابن ابی‌الحدید، ج۲، ص۵۶.</ref> برخی در صحت این موضوع  تردید کرده‌اند. آنان به گزارش [[یعقوبی]] استناد می‌کنند که عمر و [[ابوبکر]] از دادن فرماندهی به خالد بن سعید بن عاص به این دلیل که بعد از [[سقیفه]] برای مدت کوتاهی از [[بیعت]] خودداری کرده بود، خودداری کردند.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲. </ref> اما سعد در دوران عمر از نفوذ قابل ملاحظه‌ای برخوردار بود.{{مدرک}}
 
او در دوران عمر بن خطاب، فرماندهی سپاه اسلام را در [[نبرد قادسیه]] علیه ساسانیان در آخر [[سال ۱۶ هجری قمری|سال ۱۶ق]] برعهده داشت.<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ص۲۵۲؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۲، ص۳۰۸؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۳۱۰ و۳۱۲.</ref> طبق دستور [[عمر بن خطاب]] به سعد در سال [[سال ۱۵ هجری قمری|۱۵]]، [[سال ۱۷ هجری قمری|۱۷]] یا [[سال ۱۹ هجری قمری|۱۹]] قمری، کوفه که پیشتر محل اردوی دائم سپاهیان مسلمان در جریان فتوحات اسلامی بود، به جایی برای اقامت مسلمانان تبدیل شد.<ref>دینوری، الأخبار الطوال، ۱۳۷۳ش، ص۱۲۳-۱۲۴.</ref> عمر او را به ولایت کوفه منصوب کرد اما با شکایت اهل کوفه در [[سال ۲۱ هجری قمری|سال ۲۱ق]]، از آن برکنار شد.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۱۷۲؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۴۱۹؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۳۱۱. رک: بلاذری، فتوح البلدان، صص۲۷۰-۲۷۱.</ref> از اولین اقدامات سعد بن ابی وقاص، ساخت [[مسجد کوفه]] و [[دارالاماره کوفه|دارالاماره]] در بخش مرتفع کوفه بود.<ref>براقی، تاریخ کوفه، ۱۳۸۱ش، ص۱۱۹.</ref>


===شورای خلافت===
===شورای خلافت===
{{اعضای شورای شش نفره}}
{{اعضای شورای شش نفره}}
{{اصلی|شورای شش نفره}}
{{اصلی|شورای شش نفره}}
عمر سعد را به عنوان یکی از اعضای [[شورای شش نفره]] برای تعیین خلافت انتخاب کرد. از منابع برمی‌آید که این شش تن، خود را شایسته خلافت می‌دانستند.<ref>ابن اثیر، اسد الغابه، ج۲، ص۳۰۸؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۳۱۱؛ مفید، الجمل، ص۹۷، یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۱۶۰.</ref> بعد از مرگ عمر، اعضای شورا جمع شدند و [[ابوطلحه انصاری]] بر در خانه ایستاد تا مانع از رفت و آمد اشخاص شود، نوشته‌اند که [[عمرو بن عاص]] و [[مغیرة بن شعبه]] کنار در محل اجتماع نشستند، اما سعد بن ابی‌وقاص آن دو را از آنجا در کرد و به آنها گفت: مقصود شما از نشستن در اینجا این است که مدعی شوید ما هم از اصحاب شورا بودیم و در آن حضور داشتیم؟ به گزارش نهایة الارب امام علی(ع) در این ماجرا با سعد ملاقات کرد و او را سوگند داد با [[عبدالرحمن بن عوف]] به نفع عثمان همدست نشود.<ref>نویری، نهایة الارب، ج۴، ص۳۲۳.</ref> اما سعد به نفع عبدالرحمن بن عوف رأی داد و در نهایت منجر به انتخاب [[عثمان]] شد. عثمان ولایت کوفه را مدتی به سعد داد اما بعد او را عزل نمود. عثمان همچنین کمک‌هایی به سعد می‌کرد از جمله قریه‌ای به نام «قریۀ هرمز» را به اقطاع به سعد داد.<ref>ترجمه فتوح البلادان، ص۳۹۱.</ref>
خلیفه دوم، سعد را به عنوان یکی از اعضای [[شورای شش نفره]] برای تعیین خلافت انتخاب کرد.<ref>ابن اثیر، اسد الغابه، ج۲، ص۳۰۸؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۳۱۱؛ مفید، الجمل، ص۹۷، یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۱۶۰.</ref> بعد از مرگ عمر، اعضای شورا برای تعیین خلیفه گرد هم آمدند. نوشته‌اند که [[عمرو بن عاص]] و [[مغیرة بن شعبه]] کنار درِ محل اجتماع نشستند، سعد بن ابی‌وقاص آن دو را از آنجا دور کرد.{{مدرک}} به گزارش نهایة الارب امام علی(ع) در این ماجرا با سعد ملاقات کرد و او را سوگند داد با [[عبدالرحمن بن عوف]] به نفع عثمان همدست نشود.<ref>نویری، نهایة الارب، ج۴، ص۳۲۳.</ref> اما سعد به نفع عبدالرحمن بن عوف رأی داد و در نهایت منجر به انتخاب [[عثمان]] گردید. عثمان مدتی ولایت کوفه را به سعد داد اما بعد او را عزل نمود. عثمان همچنین کمک‌هایی به سعد می‌کرد از جمله قریه‌ای به نام «قریۀ هرمز» را به اقطاع به سعد داد.<ref>ترجمه فتوح البلادان، ص۳۹۱.</ref>


سعد در ماجرای قتل عثمان، دخالت چندانی نکرد، گرچه گفته شده وی آماده شده بود که به نفع عثمان و به حمایت او برخیزد اما کمکی نکرد و بعدها خود اشاره می‌کند که در قتل عثمان بی‌طرف بوده است.{{مدرک}}
سعد در ماجرای [[قتل عثمان]]، دخالت چندانی نکرد، گرچه گفته شده وی آماده شده بود که به نفع عثمان و به حمایت او برخیزد اما کمکی نکرد. او خود گفته است که در قتل عثمان بی‌طرف بوده است.{{مدرک}}


==خلافت امام علی(ع) ==
==خلافت امام علی(ع) ==
هنگامی که امام علی(ع) خلافت را به دست گرفت در بیعت عمومی سعد با امام بیعت نکرد او خطاب به امام گفت: بیعت نمی‌کنم تا همه مردم بیعت کنند، به خدا مایه زحمت نخواهم شد. امام نیز فرمود: بگذارید برود.<ref>مفید، الجمل، ص۱۳۱.</ref> مام در خطبه‌ای به عدم بیعت عده‌ای با خود اشاره کرده و گفته که از [[ابن عمر]]، سعد بن ابی وقاص و [[محمد بن مسلمه]] اخباری به اطلاع من رسیده که آن را خوش نمی‌دارم و در این باره میان من و آنان حق حکم خواهد کرد.<ref>مفید، ارشاد، ج۱، ص۲۸۶.</ref> شيخ مفيد معتقد است گرچه امام علی از تخلف‌کنندگان ناراضی بود اما بیعت تحمیلی و اجباری را نمی‌پذیرفت.<ref>مفید، الجمل، ص۱۱۱.</ref>
هنگامی که امام علی(ع) خلافت را به دست گرفت سعد در بیعت عمومی با امام بیعت نکرد او خطاب به امام گفت: بیعت نمی‌کنم تا همه مردم بیعت کنند، به خدا مایه زحمت نخواهم شد.<ref>مفید، الجمل، ص۱۳۱.</ref> امام در خطبه‌ای به عدم بیعت عده‌ای با خود اشاره کرده و گفته که از [[ابن عمر]]، سعد بن ابی‌وقاص و [[محمد بن مسلمه]] اخباری به اطلاع من رسیده که آن را خوش نمی‌دارم و در این باره میان من و آنان حق حکم خواهد کرد.<ref>مفید، ارشاد، ج۱، ص۲۸۶.</ref> [[شیخ مفید]] معتقد است گرچه امام علی از تخلف‌کنندگان ناراضی بود اما بیعت تحمیلی و اجباری را نیز نمی‌پذیرفت.<ref>مفید، الجمل، ص۱۱۱.</ref>


به گفته ابن سعد، سعد بن ابی‌وقاص بعدها با امام علی(ع) بیعت کرد اما چون در جنگ‌ها همراه امام نبود این شبهه به وجود آمد که با او بیعت نکرده است.<ref>ابن سعد، طبقات، ج۳، ص۲۴.</ref> سعد درباره بیعت نکردن و عدم همراهی خود با امام علی سخنان و دلایل گوناگونی به زبان می‌آورد. گاه خود را سزاوارتر به خلافت می‌دانست و‌ گاه مشخص نبودن جبهه حق از باطل را دلیل عدم شرکت خود در نبردها ذکر می‌کرد.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۱۷۳؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۲، ص۳۰۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۱۴۳؛ مفید، الجمل، ص۹۵.</ref>
به گفته ابن سعد، سعد بن ابی‌وقاص بعدها با امام علی(ع) بیعت کرد اما چون در جنگ‌ها همراه امام نبود این شبهه به وجود آمد که با او بیعت نکرده است.<ref>ابن سعد، طبقات، ج۳، ص۲۴.</ref> سعد درباره بیعت نکردن و عدم همراهی خود با امام علی سخنان و دلایل گوناگونی به زبان آورده است. گاه خود را سزاوارتر به خلافت می‌دانست و‌ گاه مشخص نبودن جبهه حق از باطل را دلیل عدم شرکت خود در نبردها ذکر می‌کرد.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۱۷۳؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۲، ص۳۰۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۱۴۳؛ مفید، الجمل، ص۹۵.</ref> امام علی(ع) کسانی که با او بیعت نکرده و او را یاری نکرده بودند را طایفه‌ای می‌دانست که حق را ضایع کرده و باطل را هم یاری نکردند.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۱۷۳؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۳۱۳.</ref>


[[شیخ مفید]] سبب اصلی خودداری سعد از یاری امام علی(ع) را [[حسد]] دانسته و می‌نویسد: این موضوع از آنجا سرچشمه گرفت که [[عمر بن خطاب]]، سعد را هم از اعضای شورای شش نفری قرار داد و شایستگی او را برای رسیدن به [[خلافت]] تصویب کرد و سعد هم پنداشت که شایستگی مقام رهبری را دارد و این گمان، دنیا و دین او را تباه ساخت و سرانجام هم به آنچه امید بسته بود نرسید.<ref>مفید، الجمل، ص۹۷.</ref>
شیخ مفید سبب اصلی خودداری سعد از یاری امام علی(ع) را [[حسد]] دانسته و می‌نویسد: این موضوع از آنجا سرچشمه گرفت که [[عمر بن خطاب]]، سعد را هم از اعضای شورای شش نفری قرار داد و شایستگی او را برای رسیدن به [[خلافت]] تصویب کرد و سعد هم پنداشت که شایستگی مقام رهبری را دارد و این گمان، دنیا و دین او را تباه ساخت و سرانجام هم به آنچه امید بسته بود نرسید.<ref>مفید، الجمل، ص۹۷.</ref>
 
از امام علی(ع) درباره کسانی که با او بیعت نکرده، او را یاری نکردند، سؤال کردند، فرمود: اینها طایفه‌ای هستند که حق را ضایع کرده و باطل را هم یاری نکردند.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۱۷۳؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۳۱۳.</ref>


سعد به فضایل امام علی(ع) آگاه بود. او در دیداری که با معاویه داشت در پاسخ [[معاویه]] که به امام علی(ع) ناسزا گفت، احادیثی در مدح امام علی(ع) نقل کرد و گفت
::به خدا اگر یکی از صفات علی(ع) را داشته باشم، بیشتر از آن دوست دارم تا همه ملک جهان را داشته باشم.<ref>یعقوبی، تاریخ، ج۲، ۱۴۴.</ref> اما در جنگ‌های دوره حضرت شرکت نکرد.
=== کناره‌گیری از شرکت در جنگ‌های جمل و صفین===
=== کناره‌گیری از شرکت در جنگ‌های جمل و صفین===
سعد به فضایل امام علی(ع) آگاه بود. او در دیداری که با معاویه  داشت[[معاویه]] به امام علی(ع) ناسزا گفت، سعد در جواب او احادیثی در مدح امام علی(ع) نقل کرد و گفت
بعد از [[جنگ جمل]]، معاویه در نامه‌ای به سعد، سزاوارترین مردم برای دادخواهی عثمان از میان [[قریش]] را کسانی دانست که در [[شورای شش نفره]] بودند. او هدف [[طلحه]] و [[زبیر]] و [[عایشه]] نیز برای همین دادخواهی دانست، و از و خواست که با آنان هماهنگ شود.<ref>یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۱۸۷.</ref> او در پاسخ معاویه نوشت:
::به خدا اگر یکی از صفات علی(ع) را داشته باشم، بیشتر از آن دوست دارم تا همه ملک جهان را داشته باشم.
:::عمر از قریش جز کسانی را که خلافت را سزاوار بودند در شورا وارد نکرد و هیچ یک از ما از دیگری شایسته‌تر نبود مگر به اتفاق نظر خود ما بر او، با این تفاوت که آنچه ما داشتیم در علی نیز بود ولی آنچه او داشت در ما نبود و این کاری بود که ما نه آغازش را خوش داشتیم و نه پایانش را. اما طلحه و زبیر اگر در خانه‌های خود می‌ماندند برایشان بهتر بود. خداوند ام‌المؤمنین(عایشه) را نیز بر آنچه کرد، ببخشاید.<ref>یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۱۸۷؛ رکـ: ابن اثیر، اسد الغابه، ج۲، ص۳۰۹.</ref>
معاویه در جواب وی گوشزد کرد که چرا او را یاری نکردی؟ سعد گفت: به خدا حق من به خلافت از تو بیشتر است، که این نشان از [[طمع]] سعد به خلافت دارد. معاویه به سعد گفت: حتی بنی‌زهره، قبیله خودت نیز با این کار موافق نیستند. سعد معترف بود که معاویه به زور بر مردم مسلط شده و از امیرالمؤمنین خواندن معاویه خودداری کرد و او را پادشاه خطاب کرد و در جواب اعتراض معاویه گفت: در صورتی که ما تو را امیر نموده بودیم، امیرمؤمنان بودی اما تو خود به این کار پریدی.<ref>یعقوبی، تاریخ، ج۲، ۱۴۴.</ref>
 
بعد از [[جنگ جمل]]، معاویه در نامه‌ای به سعد سزاوارترین مردم، برای دادخواهی عثمان از میان قریش را کسانی دانست که در شورا بودند. او [[طلحه]] و [[زبیر]] و [[عایشه]] نیز برای همین دادخواهی دانست، و از و خواست که با آنان هماهنگ شود.<ref>یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۱۸۷.</ref> سعد در پاسخ معاویه نوشت
::: اما بعد، عمر از قریش جز کسانی را که خلافت را سزاوار بودند در شورا وارد نکرد و هیچ یک از ما از دیگری شایسته‌تر نبود مگر به اتفاق نظر خود ما بر او، با این تفاوت که آنچه ما داشتیم در علی نیز بود ولی آنچه او داشت در ما نبود و این کاری بود که ما نه آغازش را خوش داشتیم و نه پایانش را. اما [[طلحه]] و [[زبیر]] اگر در خانه‌های خود می‌ماندند برایشان بهتر بود. خداوند [[ام المؤمنین|ام‌المؤمنین]] را نیز بر آنچه کرد، ببخشاید.<ref>یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۱۸۷؛ رکـ: ابن اثیر، اسد الغابه، ج۲، ص۳۰۹.</ref>
 
بعد از [[نبرد صفین]] و قضیه [[حکمیت]]، معاویه به سران قاعدین از جمله سعد نامه نوشت که جنگ تمام شده و [[ابو موسی اشعری]] و [[عمرو بن عاص]] به [[دومة الجندل]] رفته‌اند، شما بروید و شاهد کار باشد. سران قاعدین نیز در دومة الجندل حاضر شدند و سعد در آنجا گفت: من در این امر (خلافت) شایسته‌تر از دیگران هستم زیرا در قتل عثمان شرکت نکرده‌ام و در امور بعدی که فتنه بود، حاضر نشده ام.<ref>رکـ: بلاذری، فتوح البلدان، ج۲، ص۳۴۴؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۵۰-۲۵۱.</ref>
 
سعد در هیچ یک از جنگ‌های علی(ع) را همراهی نکرد و با یاری نکردن، زمینه را برای پیروزی معاویه فراهم نمود. [[سید حمیری]] در قسمتی از شعری که در این زمینه سروده می‌گوید: قوم سعد از راه راست خدا بگشتند؛ فرومایه‌ای را بخواندند که پیشوای آنها شد. اگر سستی بنی‌زهره (قوم سعد) نبود، به پیشوایی نمی‌رسید.<ref>مروج الذهب، ج۲، ص۱۹.</ref>


سعد در جواب معاویه درباره علت کناره‌گیری از جمل گفت: مَثَل من و مَثَل مردم، همچون گروهی است که به تاریکی برسند و یکی از ایشان به شتر خود فرمان زمین نشستن دهد و شتر خود را بنشاند تا راه برایش روشن شود. معاویه هم برای خوار کردن سعد به آیه ۹ [[سوره حجرات]] اشاره کرد و گفت: تو نه با ستمگر و نه با آن که بر او ستم شده است، جنگ نکردی. سعد که جوابی نداشت ساکت ماند.<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۶۳-۲۶۴.</ref>
بعد از [[نبرد صفین]] و قضیه [[حکمیت]]، معاویه به سران قاعدین از جمله سعد نامه نوشت که جنگ تمام شده و [[ابوموسی اشعری]] و [[عمرو بن عاص]] به [[دومة الجندل]] رفته‌اند، شما بروید و شاهد کار باشد. سران قاعدین نیز در دومة الجندل حاضر شدند. سعد در آنجا گفت: من در خلافت شایسته‌تر از دیگران هستم زیرا در قتل عثمان شرکت نکرده‌ام و در امور بعدی که فتنه بود، حاضر نشده‌ام.<ref>رکـ: بلاذری، فتوح البلدان، ج۲، ص۳۴۴؛ ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۵۰-۲۵۱.</ref>


سعد خود را به خلافت سزاوارتر از دیگران می‌دانست و معتقد بود که معاویه به زور بر مردم مسلط شده و از امیرالمؤمنین خواندن معاویه خودداری و او را پادشاه خطاب کرد و در جواب اعتراض معاویه گفت: در صورتی که ما تو را امیر نموده بودیم، امیرمؤمنان بودی اما تو خود به این کار پریدی.<ref>یعقوبی، تاریخ، ج۲، ۱۴۴.</ref> [[سید حمیری]] در شعری اشاره کرده که با یاری نکردن سعد و قبیله‌اش حضرت علی را، زمینه پیروزی معاویه فراهم شد:
قوم سعد از راه راست خدا بگشتند؛ فرومایه‌ای را بخواندند که پیشوای آنها شد. اگر سستی بنی‌زهره (قوم سعد) نبود، به پیشوایی نمی‌رسید.<ref>مروج الذهب، ج۲، ص۱۹.</ref>
==خصوصیات==
==خصوصیات==
سعد مردی کوتاه قامت و فربه، با سری بزرگ و پرمو بود. اخلاقی تند داشت و گاهی لباسی از خز می‌پوشید و انگشتری از طلا در دست داشت.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۱۴۳؛ زرکلی، الاعلام، ج۳، ص۷۸.</ref>
سعد مردی کوتاه قامت و فربه، با سری بزرگ و پرمو بود. اخلاقی تند داشت و گاهی لباسی از خز می‌پوشید و انگشتری از طلا در دست داشت.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۱۴۳؛ زرکلی، الاعلام، ج۳، ص۷۸.</ref>