پرش به محتوا

عبدالملک بن مروان: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۰٬۹۵۰ بایت حذف‌شده ،  ‏۷ ژانویهٔ ۲۰۱۶
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Hasaninasab
جزبدون خلاصۀ ویرایش
imported>Hasaninasab
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴: خط ۴:


==نسب، کنیه و ولادت==
==نسب، کنیه و ولادت==
ابوالولید عبدالملک بن مروان بن حَکَم بن ابی العاص بن امیة بن عبدشمس پنجمین خلیفه [[اموی]] بود. او در سال ۲۶ ه‍.ق (۶۴۷ م) به دنیا آمد (هم سن [[یزید بن معاویه]]) و در مدینه پرورش یافت.
ابوالولید عبدالملک بن مروان بن حَکَم بن ابی العاص بن امیة بن عبدشمس پنجمین خلیفه [[اموی]] بود. او در سال ۲۶ ه‍.ق (۶۴۷ م) به دنیا آمد (هم سن [[یزید بن معاویه]]) و در مدینه پرورش یافت. پدرش [[مروان بن حکم]] بود که مدتی خلیفه اموی بود و زمام حکومت آنها را در دست داشت. مادرش عایشه دختر معاویه بن مغیره بن ابی عاص است. عبدالملک ۱۷ پسر داشت که چهار نفر از آنها ([[ولید بن عبدالملک|ولید]]، [[سلیمان بن عبدالملک|سلیمان]]، [[یزید بن عبدالملک|یزید]]، [[هشام بن عبدالملک|هشام]]) خلیفه شدند.<ref> ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، </ref>
پدرش [[مروان بن حکم]] بود که مدتی خلیفه اموی بود و زمام حکومت آنها را در دست داشت.
مادرش عایشه دختر معاویه بن مغیره بن ابی عاص است.


==خلافت و فرمانروایی==
==خلافت و فرمانروایی==
خط ۱۷: خط ۱۵:
یکی دیگر از دلایلی که عبدالملک، در تاریخ اسلام، به عنوان شخصیتی تأثیر گذار و مقتدر شناخته شده، این است که او به اصلاحات گسترده‌ای در شیوۀ حکومتداری دست زد. در زمان [[خلافت]] او زبان [[عربی]]، به عنوان زبان رسمی و حکومتی اعلام و جایگزین زبان‌های رومی و پهلوی شد. او برای اولین بار سکه‌های اسلامی ضرب کرد و دیوان‌ها و مؤسسات حکومتی جدیدی را راه‌اندازی نمود. با این حال، هیچ گاه نمی‌توان او را به عنوان یک شخصیت برجستۀ اسلامی شناخت؛ بلکه تاریخ او را به عنوان یک پادشاه جبّار معرفی می‌کند.
یکی دیگر از دلایلی که عبدالملک، در تاریخ اسلام، به عنوان شخصیتی تأثیر گذار و مقتدر شناخته شده، این است که او به اصلاحات گسترده‌ای در شیوۀ حکومتداری دست زد. در زمان [[خلافت]] او زبان [[عربی]]، به عنوان زبان رسمی و حکومتی اعلام و جایگزین زبان‌های رومی و پهلوی شد. او برای اولین بار سکه‌های اسلامی ضرب کرد و دیوان‌ها و مؤسسات حکومتی جدیدی را راه‌اندازی نمود. با این حال، هیچ گاه نمی‌توان او را به عنوان یک شخصیت برجستۀ اسلامی شناخت؛ بلکه تاریخ او را به عنوان یک پادشاه جبّار معرفی می‌کند.


==صفات و اخلاق او==
عبدالملک فردی بخیل، خونریز و سفاک بود. عمال و اطرافیانش نیز شبیه به او بودند که چند نفر از آنها عبارتند از: [[حجاج بن یوسف ثقفی]]، کارگزار او در [[عراق]]، [[مهلب بن ابی صفره| مُهلَّب بن ابی صُفره]] در [[خراسان]]، [[هشام بن اسماعیل]] در [[مدینه]]، فرزندش [[عبدالله بن عبدالملک]] در [[مصر]]، [[محمد بن یوسف ثقفی]] برادر حجاج در [[یمن]] و [[محمد بن مروان]] در جزیره.
عبدالملک خلیفه‌ای با هیبت بود و از شعر و ادب، اطلاع بسیاری داشت. در عین حال، فردی بخیل، خونریز و سفاک بود. البته در این خصلت، عمال و اطرافیانش نیز شبیه به او بودند که چند نفر از آنها عبارتند از: [[حجاج بن یوسف ثقفی]]، کارگزار او در [[عراق]]، [[مهلب بن ابی صفره| مُهلَّب بن ابی صُفره]] در [[خراسان]]، [[هشام بن اسماعیل]] در [[مدینه]]، فرزندش [[عبدالله بن عبدالملک]] در [[مصر]]، [[محمد بن یوسف ثقفی]] برادر حجاج در [[یمن]] و [[محمد بن مروان]] در جزیره، تمامی اینها بسیار ظالم و هتاک بودند که در میان همه آنها حجاج سرآمد ستم و خفقان سیاسی بود.


عبدالملک با آل [[علی (ع)]] سخت مخالف بود و در زمان او هشام بن اسماعیل نسبت به اهل مدینه بسیار بد رفتاری کرد.<ref> علی اکبر فیاض، تاریخ اسلام، ص ۱۶۲ </ref>
عبدالملک با آل [[علی (ع)]] سخت مخالف بود و در زمان او هشام بن اسماعیل نسبت به اهل مدینه بسیار بد رفتاری کرد.<ref> فیاض، تاریخ اسلام، ص ۱۶۲ </ref>
 
==خانواده او==
عبدالملک ۱۷ پسر داشت که چهار نفر از آنها خلیفه شدند؛ از جمله فرزندان او:
*از همسر او ولاده دختر عباس عبسی:
#ولید (از خلفای بنی امیه)
#سلیمان (از خلفای بنی امیه)
#عایشه (همسر خالد بن یزید بن معاویه)
*از ام ولد او (جاریه) پسری به نام:
#مسلمه (از فرماندهان نظامی خلافت اموی)
*از همسر دیگر او عاتکه دختر یزید بن معاویه بن ابی سفیان:
#یزید (از خلفای بنی امیه)
#مروان (از نامزدان خلافت بود)
#معاویه
*از همسر دیگر او أم هِشام دختر هِشام بن اسماعیل:
#هشام (از خلفای بنی امیه): او جد اعلای حاکمان دولت بنی امیه در اندلس است که به مدت ۳۰۰ سال حکومت کردند.<ref> جمهرة أنساب العرب، ابن حزم </ref>


==چالش‌های سیاسی زمان==
==چالش‌های سیاسی زمان==
زمانی که عبدالملک در سال ۶۵ ه‍.ق بر تخت [[خلافت]] تکیه زد، حکومت اسلامی با اوضاع آشفته و نابسامانی روبرو بود.
زمانی که عبدالملک در سال ۶۵ ه‍.ق بر تخت [[خلافت]] تکیه زد، حکومت اسلامی با اوضاع آشفته و نابسامانی روبرو بود.
چهار گروه اسلامی در آغاز دوران عبدالملک وجود داشتند که برای رسیدن به حکومت مبارزه می‌کردند.
چهار گروه اسلامی در آغاز دوران عبدالملک وجود داشتند که برای رسیدن به حکومت مبارزه می‌کردند. نشانه این تقسیم بندی در جهان اسلام این است که به سال ۶۸ در موسم حج چهار پرچم برافراشته شد: پرچم عبدالملک  بن  مروان، پرچم [[محمد بن حنفیه]]، پرچم نجده بن عامر رهبر [[خوارج]] [[یمامه]] و پرچم [[عبدالله بن زبیر]]<ref> عز الدین أبو الحسن على بن ابى الکرم المعروف به  ابن‌الأثیر (م ۶۳۰)، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، ۱۳۸/۱۹۶۵، ج‏۴، ص۲۹۶ </ref>
نشانه این تقسیم بندی در جهان اسلام این است که به سال ۶۸ در موسم حج چهار پرچم برافراشته شد: پرچم عبدالملک  بن  مروان، پرچم [[محمد بن حنفیه]]، پرچم نجده بن عامر رهبر [[خوارج]] [[یمامه]] و پرچم [[عبدالله بن زبیر]]<ref> عز الدین أبو الحسن على بن ابى الکرم المعروف به  ابن‌الأثیر (م ۶۳۰)، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، ۱۳۸/۱۹۶۵، ج‏۴، ص۲۹۶ </ref>
 
هرگروه لاشۀ قدرت را به سمت خود می‌کشید وسهم بیشتری از خوان خلافت طلب می‌کرد. افزون بر آن، درگیری‌های داخلی بین خاندان [[اموی]] این اوضاع را پیچیده‌تر می‌کرد. در این زمان، عبدالله بن زبیر اکثر سرزمین‌های اسلامی را تحت سلطۀ خود داشت و [[شیعیان]] در [[عراق]] و [[ری]] قیام کرده بودند. [[خوارج]] هم در [[اهواز]] و [[یمامه]] سربرتافته، ادعای استقلال و خلافت کرده بودند. اوضاع در شاخ آفریقا بهتر از این نبود و امپراتوری روم به همراه قبایل بربر، [[قیروان]] را به دست گرفتند. علاوه بر این، نزاع داخلی در [[بنی امیه]] هم چون آتش زیر خاکستر، خاموش می‌نمود. بنابر این عبدالملک می‌دانست که برای یکپارچه کردن ممالک اسلامی باید سیاستی بسیار دقیق و ظریف را در پیش بگیرد، تا بتواند بنی امیه را از لبۀ پرتگاه به سمت قلۀ قدرت هدایت کند. با همه این مشکلات عبدالملک توانست، بر اوضاع فائق آمده و گستره جغرافیایی حکومتش را گسترش داده و اقتدار کامل یابد.
 
به طور کلی، عبدالملک در طول دوران خلافت با طوفان‌های بزرگ سیاسی روبرو شد که برخی از آنها موارد ذیل‌اند:


* ادعای خلافت توسط عبدالله بن زبیر و نفوذ قدرت او در اکثر ممالک اسلامی
عبدالملک در طول دوران خلافت با طوفان‌های بزرگ سیاسی روبرو شد که برخی از آنها موارد ذیل‌اند:
* ادعای خلافت توسط [[عبدالله بن زبیر]] و نفوذ قدرت او در اکثر ممالک اسلامی
* قیام [[شیعیان]] در عراق و به مرکزیت [[کوفه]] وادعای خلافت توسط [[مختار بن ابی عبید ثقفی]]
* قیام [[شیعیان]] در عراق و به مرکزیت [[کوفه]] وادعای خلافت توسط [[مختار بن ابی عبید ثقفی]]
* قیام گروه‌های مختلف [[خوارج]]
* قیام گروه‌های مختلف [[خوارج]]
خط ۵۴: خط ۳۲:
* ناآرامی در [[شام]] ([[زُفر بن حارث]] در [[قرقیسیا]] و [[قیام جراجمه]])
* ناآرامی در [[شام]] ([[زُفر بن حارث]] در [[قرقیسیا]] و [[قیام جراجمه]])
* شورش‌های پراکنده در نواحی مختلف از جمله [[خراسان]]
* شورش‌های پراکنده در نواحی مختلف از جمله [[خراسان]]
عبدالملک به خوبی توانست مشکلات را یکی پس از دیگری برطرف کند. وی، با به کارگیری ترفندهای سیاسی، خلافت را در بنی امیه تثبیت کرد. به اجمال می‌توان گفت عبدالملک (و تمام پادشاهان بنی امیه) از چند روش کلی برای تثبیت قدرت خود استفاده می‌کردند؛ از جمله: مکر و حیله، تطمیع و تفرقه و خشونت بی حد و حصر.
==رقبای قدرتمند==


با اینکه عبدالملک با مشکلات و رقبای مختلفی در داخل و خارج روبرو بود اما دو رقیب بسیار قدرتمند داشت و پیروزی بر این دو رقیب، شاه کلید پیروزی بر دیگر رقبای داخلی و خارجی بود.
با اینکه عبدالملک با مشکلات و رقبای مختلفی در داخل و خارج روبرو بود اما دو رقیب بسیار قدرتمند داشت و پیروزی بر این دو رقیب، شاه کلید پیروزی بر دیگر رقبای داخلی و خارجی بود.
خط ۶۶: خط ۴۰:


==جنبش شیعیان در عراق==
==جنبش شیعیان در عراق==
در بین [[شیعیان]] به ویژه در [[کوفه]] دو قیام مستقل و جداگانه صورت گرفت؛ یکی: جنبشی که به [[قیام توابین]] معروف شد و رهبر آنها [[سلیمان بن صرد خزاعی]] بود و دیگری: [[قیام مختار]].
در بین [[شیعیان]] به ویژه در [[کوفه]] دو قیام مستقل و جداگانه صورت گرفت؛ یکی: جنبشی که به [[قیام توابین]] معروف شد و رهبر آنها [[سلیمان بن صرد خزاعی]] بود و دیگری: [[قیام مختار]].
===[[قیام توابین]]===
{{اصلی|قیام توابین}}
پس از حادثۀ کربلا و شهادت [[امام حسین]] (ع) و اهل بیت و یاران او، بسیاری از شیعیان در کوفه اظهار ندامت و پشیمانی کردند چون فرزند رسول خدا در حالی کشته شد که برای اجابت به دعوت آنها روانۀ کوفه شده بود و کوفیان هنگامی که امام حسین (ع) به یاری آنها نیاز داشت، او را رها کردند. به همین دلیل، شیعیان کوفه خود را مقصّر می‌دانستند و بعد از مرگ [[یزید بن معاویه]] و فرار [[عبیدالله بن زیاد]] از کوفه فضایی فراهم شد تا شیعیانی که به هر دلیلی در واقعه کربلا حاضر نبودند، به خون خواهی امام حسین (ع) قیام کنند.
بسیاری از بزرگان [[شیعه]] نخست جلساتی را به ریاست سلیمان بن صرد خزاعی در خانۀ او برای شروع قیام و نحوه انجام آن تشکیل دادند و با همدیگر هم قسم شدند تا انتقام خون امامشان را از قاتلین او بگیرند.<ref> ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴ ص۱۶۰ </ref>
سلیمان به آیۀ ۵۴ سوره بقره استناد کرد و در واقع این آیه را به عنوان شعار خود انتخاب کردند. در این آیه آمده است: ﴿یا قَوْمِ إِنَّکمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَکمْ بِاتِّخَاذِکمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلَى بَارِئِکمْ﴾؛ ای قوم من! شما با انتخاب گوساله (برای پرستش) به خودتان ستم کردید! پس توبه کنید؛ و به سوی خالق خود باز گردید!. به همین جهت به اين جنبش [[قیام توابین]] می‌گفتند.
این گروه، پس از توبه و طلب مغفرت و زیارت قبر ابی عبدالله (ع) بر علیه حکومت [[اموی]] قیام کردند.<ref> ابن‌اثیر؛ پیشین، ج‏۴، ص۱۵۹ </ref>


سلیمان بن صرد خزاعی و [[مسیب بن نجبة فزاری]] با گروهى از شیعیان عراق در جایى به نام [[عین الورده]] به خون خواهى امام حسین (ع) خروج کردند، مردمى بسیار به پیروی ایشان قیام کردند.
قیام توابین گرچه در زمان خلافت [[مروان بن حکم]] شروع شده و مروان [[عبیدالله بن زیاد]] را مأمور سرکوب توابین کره بود،<ref> یعقوبی احمد، تاریخ، ج۲، ص۲۵۷، بیروت، دارصادر</ref>، اما در زمان عبدالملک این قیام سرکوب شد.<ref> ابوعلی مسکویه احمد، تجارب الامم، ج۲، ص۹۵-۱۱۰، تهران، ۱۳۶۶ش؛ یعقوبی؛ تاریخ یعقوبی، (م بعد ۲۹۲)، بیروت، دار صادر، بى تا، ج۲، ص۲۵۷؛ طبری، تاریخ طبری، ج۷، ص۵۵۷ -۵۶۰ </ref>


مروان بن حکم خلیفه وقت [[دمشق]] نیز عبیدالله بن زیاد را برای سرکوبی ایشان فرستاد و حکومت عراق را به شرط غلبه بر آن به وی داد.<ref> یعقوبی احمد، تاریخ، ج۲، ص۲۵۷، بیروت، دارصادر</ref>.
پس از شکست قیام توابین، [[مختار بن ابی عبید ثقفی]] ماهیت سیاسی خود را با دعوت به نام [[محمد بن حنفیه]] آشکار کرد.<ref>ابن‌اثیر، الکامل، ج‏۴، ص۱۶۹ </ref> او نخست با جلب رضایت [[ابراهیم بن مالک اشتر]] و توجه به نیروی بالقوه [[موالی]] (ایرانیان مقیم کوفه و حومه آن) توانست، نیرویی عظیم<ref> ابو حنیفه احمد بن داود الدینورى (م ۲۸۲)؛ الأخبار الطوال، تحقیق عبد المنعم عامر مراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات الرضى، ۱۳۶۸ش، ص۲۸۹ </ref> همراه با باورهای دینی از جمله خونخواهی امام حسین (ع)<ref> دینوری، الاخبار الطوال، ص۲۸۹ </ref> و رهبری ابن‌حنفیه<ref> أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن‌قتیبة الدینوری (۲۷۶) الإمامة و السیاسة المعروف بتاریخ الخلفاء، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالأضواء، ط الأولى، ۱۴۱۰/۱۹۹۰، ج‏۲، ص۳۱ </ref> گرد آورد و در اولین اقدام با اخراج کارگزاران ابن‌زبیر از کوفه<ref> ابن‌اثیر؛ پیشین، ج‏۴، ص۲۱۲ </ref> توانست لشگر شام را به فرماندهی ابن‌زیاد در منطقه [[جزیره]] و [[موصل]] شکست دهد و عبیدالله بن زیاد نیز کشته شود تا محکم‌ترین ضربه را به عبدالملک در آغاز حکومتش وارد کند. سپس کوفه را از اکثر قاتلین سیدالشهدا (ع) پاکسازی کرد.<ref> ابن‌اثیر؛ پیشین، ج‏۴، ص۲۲۹ </ref> ابن‌زبیر که از خطر مختار آگاه شد برای مقابله با او، برادرش مصعب را به جنگ مختار فرستاد که مختار در این نبرد، کشته شد و قیام او پایان یافت.<ref> أبو جعفر محمد بن جریر طبری (م ۳۱۰)؛ تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد أبو الفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، ط الثانیة، ق۱۳۸۷ ج‏۶، ص۷۷-۷۸ </ref>
 
ابن‌زیاد چون به جزیره رسید از مرگ مروان آگاه شد (۶۵ق /۶۸۵م) ولی به پیشروی خود ادامه داد. سلیمان بن صرد در عین الورده اردو زد.<ref> ابوعلی مسکویه احمد، تجارب الامم، ج۲، ص۹۵-۱۱۰، تهران، ۱۳۶۶ش </ref>
ابن زیاد پس از اطلاع از مرگ مروان نامه عبدالملک را دریافت کرد که با تایید توافق ابن زیاد و مروان خواستار ادامه ماموریت ابن زیاد شد.<ref> یعقوبی؛ تاریخ یعقوبی، (م بعد ۲۹۲)، بیروت، دار صادر، بى تا، ج۲، ص۲۵۷ </ref>
 
عبیدالله به همکاری [[حصین بن نمیر]] با سلیمان و لشگریانش روبرو شد و در جنگ خونینی که در گرفت (اواخر جمادی الاول ۶۵) سلیمان و یارانش شکست خوردند و کشته شدند.<ref> طبری، تاریخ طبری، ج۷، ص۵۵۷ -۵۶۰ </ref>
===[[قیام مختار]]===
{{اصلی|قیام مختار}}
آغاز فعالیت مختار بن ابی عبید ثقفی پس از مرگ یزید بن معاویه در سال ۶۴ و با پیوستن به اردوگاه ابن زبیر بود و بعد از اینکه رضایت ابن‌زبیر را برای بازگشت به کوفه و مقابله با لشگر عبیدالله بن زیاد  گرفت<ref> یعقوبی؛ پیشین، ج‏۲، ص۲۵۹ </ref> ماهیت سیاسی خود را با دعوت به نام [[محمد بن حنفیه]] آشکار کرد.<ref> ابن‌اثیر؛ پیشین، ج‏۴، ص۱۶۹ </ref> او نخست با جلب رضایت [[ابراهیم بن مالک اشتر]] و توجه به نیروی بالقوه [[موالی]] (ایرانیان مقیم کوفه و حومه آن) توانست، نیرویی عظیم<ref> ابو حنیفه احمد بن داود الدینورى (م ۲۸۲)؛ الأخبار الطوال، تحقیق عبد المنعم عامر مراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات الرضى، ۱۳۶۸ش، ص۲۸۹ </ref> همراه با باورهای دینی از جمله خونخواهی امام حسین (ع)<ref> همان، ص۲۸۹ </ref> و رهبری ابن‌حنفیه<ref> أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن‌قتیبة الدینوری (۲۷۶) الإمامة و السیاسة المعروف بتاریخ الخلفاء، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالأضواء، ط الأولى، ۱۴۱۰/۱۹۹۰، ج‏۲، ص۳۱ </ref> گرد آورد و در اولین اقدام با اخراج کارگزاران ابن‌زبیر از کوفه<ref> ابن‌اثیر؛ پیشین، ج‏۴، ص۲۱۲ </ref> توانست لشگر شام را به فرماندهی ابن‌زیاد در منطقه [[جزیره]] و [[موصل]] شکست دهد و عبیدالله بن زیاد نیز کشته شود تا محکم‌ترین ضربه را به عبدالملک در آغاز حکومتش وارد کند. سپس کوفه را از اکثر قاتلین سیدالشهدا (ع) پاکسازی کرد.<ref> ابن‌اثیر؛ پیشین، ج‏۴، ص۲۲۹ </ref> ابن‌زبیر که از خطر مختار آگاه شد برای مقابله با او، برادرش مصعب را به جنگ مختار فرستاد که مختار در این نبرد، کشته شد و قیام او پایان یافت.<ref> أبو جعفر محمد بن جریر طبری (م ۳۱۰)؛ تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد أبو الفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، ط الثانیة، ق۱۳۸۷ ج‏۶، ص۷۷-۷۸ </ref>


==سرکوب مخالفان در [[شام]]==
==سرکوب مخالفان در [[شام]]==
با کشته شدن مختار بن ابی عبید ثقفی، یک رقیب قَدَر از صحنۀ سیاسی خارج شد و تنها عبدالملک بن مروان و عبدالله بن زبیر بر سفرۀ قدرت نشسته بودند. لاجرم نزاع و جنگ بین این دو قدرت گریزناپذیر بود.
عبدالملک پیش از اینکه به سمت [[عراق]] و [[حجاز]] (برای مقابله با زبیریان) لشگر بکشد، تصمیم گرفت به منازعات داخلی در شام پایان دهد. او بالاخره توانست [[عمرو بن سعید بن عاص]] معروف به "عمرو بن سعید بن الاشدق" را به قتل برساند. هنگامی که عبدالملک لشگر را به سمت قرقیسیا حرکت داد، ابن‌سعید به دمشق بازگشت و آنجا را تصرف کرد و برای خود خطبه خواند. عبدالملک به دمشق بازگشت و به ابن‌سعید قول ولایت عهدی داد و او را از این کار منصرف کرد و پس از این، سرفرصت او را کشت.
اما عبدالملک پیش از اینکه به سمت [[عراق]] و [[حجاز]] لشگر بکشد، تصمیم گرفت به منازعات داخلی در شام پایان دهد. او بالاخره توانست [[عمرو بن سعید بن عاص]] معروف به "عمرو بن سعید بن الاشدق" را به قتل برساند. هنگامی که عبدالملک لشگر را به سمت قرقیسیا حرکت داد، ابن‌سعید به دمشق بازگشت و آنجا را تصرف کرد و برای خود خطبه خواند. عبدالملک به دمشق بازگشت و به ابن‌سعید قول ولایت عهدی داد و او را از این کار منصرف کرد و پس از این، سرفرصت او را کشت.


عبدالملک توانست جنبشی به نام قیام جراجمه را هم به همین منوال سرکوب کند.<ref> ابن‌اثیر، الکامل ج۲ ص ۳۰۴ </ref> دو حاکم در شام همچنان طرفدار ابن‌زبیر بودند یکی [[زُفر بن حارث]] در قرقیسیا ودیگری [[ناتل بن قیس جذامی]] در [[فلسطین]] که عبدالملک هر دوی آنها را سرکوب کرد. همچنین عبدالملک ناچار شد به امپراتور روم مالیات بپردازد تا خیالش از بابت مرزها آسوده باشد.<ref> بلاذری، انساب الاشراف ص ۲۱۸ </ref>
عبدالملک توانست جنبشی به نام قیام جراجمه را هم به همین منوال سرکوب کند.<ref> ابن‌اثیر، الکامل ج۲ ص ۳۰۴ </ref> دو حاکم در شام همچنان طرفدار ابن‌زبیر بودند یکی [[زُفر بن حارث]] در قرقیسیا ودیگری [[ناتل بن قیس جذامی]] در [[فلسطین]] که عبدالملک هر دوی آنها را سرکوب کرد. همچنین عبدالملک ناچار شد به امپراتور روم مالیات بپردازد تا خیالش از بابت مرزها آسوده باشد.<ref> بلاذری، انساب الاشراف ص ۲۱۸ </ref>


==فتح [[عراق]]==
==مقابله با زبیریان==
پس از آرام شدنِ اوضاع در شام، عبدالملک لشگرش را به سمت عراق برد و خود فرمانده لشگر بود. [[مصعب بن زبیر]] از کوفه به سمت شمال عراق حرکت کرد. عبدالملک دوباره از سیاست همیشگی [[امویان]] استفاده برد؛ با سران سپاه مصعب مکاتبه کرد و آنها را به خود متمایل ساخت. در نتیجه زمانی که در سال ۷۲ ه‍.ق (۶۹۱ م) در کنار رودخانۀ [[دجیل]]، جنگ در گرفت، کار عبدالملک بسیار آسان‌تر شده بود و او توانست پیروزی چشمگیری را کسب کند.
پس از آرام شدنِ اوضاع در شام، عبدالملک لشگرش را به سمت عراق برد و خود فرمانده لشگر بود. [[مصعب بن زبیر]] از کوفه به سمت شمال عراق حرکت کرد. عبدالملک دوباره از سیاست همیشگی [[امویان]] استفاده برد؛ با سران سپاه مصعب مکاتبه کرد و آنها را به خود متمایل ساخت. در نتیجه زمانی که در سال ۷۲ ه‍.ق (۶۹۱ م) در کنار رودخانۀ [[دجیل]]، جنگ در گرفت، کار عبدالملک بسیار آسان‌تر شده بود و او توانست پیروزی چشمگیری را کسب کند. سرانجام مصعب کشته شد و سپاه او پراکنده گشتند و کار عراق پایان یافت. اکنون نوبت حجاز رسیده بود. عبدالملک [[حجاج بن یوسف ثقفی]] را به آنجا فرستاد.
سرانجام مصعب کشته شد و سپاه او پراکنده گشتند و کار عراق پایان یافت. اکنون نوبت حجاز رسیده بود. عبدالملک [[حجاج بن یوسف ثقفی]] را به آنجا فرستاد.
===سرکوب خلافت عبدالله بن زبیر===
پس از آنکه ابن‌زبیر از [[بیعت]] با یزید بن معاویه امتناع کرد،<ref> ابن‌قتیبه؛ پیشین، ص۲۶۳ </ref> یزید، [[مسلم بن عقبه]] ملقب به "مسرف" را برای سرکوب اهل حجاز فرستاد که منجر به [[واقعه حره]] در [[مدینه]] شد. پس از آن مسرف به سمت [[مکه]] حرکت کرد تا ابن زبیر را وادار به بیعت کند که اجل به او مهلت نداد و در میان راه مکه هلاک شد و حصین بن نمیر جانشین او شد و مکه را محاصره کرد. ابن‌زبیر در [[کعبه]] متحصن شد که در همین حال خبر مرگ یزید رسید و جنگ با توافق دو طرف مختومه شد.
 
با مرگ یزید اوضاع به نفع ابن‌زبیر تغییر کرد و درگیری در مرکز حکومت بر سرجانشینی یزید بالا گرفت و این فرصتی شد تا ابن‌زبیر توانست، بر همه سرزمین اسلامی غیر از بخشی از شامات و مصر مسلط شود<ref> ابن‌کثیر؛ پیشین، ‏۸، ص۲۲۵-۲۳۸ </ref> تا جایی که مروان بن حکم می‌خواست به نفع ابن‌زبیر کنار رود که با مشورت با عبیدالله بن زیاد، منصرف شد و عبیدالله را برای جنگ با ابن زبیر به عراق فرستاد که در همین زمان مروان کشته شد<ref> ابن‌قتیبه؛ پیشین، ص۲۸۵ </ref>
 
پس از مرگ مروان، طبق وصیت او، عبدالملک - که در این وقت ۳۹ ساله بود - به خلافت رسید. عبدالملک در دشوارترین شرایط سیاسی و اجتماعی عهده دار حکومت گردید. ابن زبیر در مکه خود را خلیفه خواند و حجاز را پایگاه خلافت قرار داد و دامنة قدرت خویش را بر عراق و قسمتی از شرق اسلامی گسترانید. خوارج در شهرها به شورش برخاسته و امنیت را از راه‌ها برداشته بودند. امپراتوری [[روم]] از به هم خوردن وضع داخل عربستان استفاده کرده لشگری به شام روانه ساخته بود. عبدالملک نخست به فکر چاره کار رومیان برآمد و پیمانی با امپراتوری بست و پرداخت مالیاتی سنگین را بعهده گرفت. چون از سوی دشمن خارجی آسوده خاطر گشت، آماده سرکوبی پسر زبیر شد. برای مقابله با حجاز از راه‌های نظامی و سیاسی، هر دو، دست به کار شد. نخست برای این که حاجیان شام را نگذارد تا از تبلیغات پسر زبیر متأثر گردند و بدین وسیله دعوت او را در شام گسترش دهند، سفر حج را موقوف ساخت.


یعقوبی می‌نویسد: مردم شکایت کردند که چرا ما را از حج واجب باز می‌داری؟ عبدالملک گفت: ابن‌شهاب زهری از پیغمبر حدیث می‌کند که به زیارت سه مسجد باید رفت: مسجدالحرام، مسجد من و مسجد [[بیت المقدس]]. امروز برای شما بیت المقدس حرمت مسجدالحرام را دارد. و همین ابن‌شهاب می‌گوید: این سنگ، صخره‌ای که یهودیان بر آن قربانی می‌کردند، همان سنگ است که پیغمبر در شب معراج پای بر آن نهاد. به دستور عبدالملک بر گرد آن سنگ قبه‌ای ساختند و بر آن پرده‌های حریر آویختند و خادمانی برای آن معین کردند و مردم را به طواف آن واداشتند و این رسم در تمام دوره [[بنی امیه]] باقی بود. عبدالملک به خیال خود می‌خواست مکه و مدینه را از رونق بیندازد و شام را در دیده مسلمانان چون حرم خدا جلوه دهد (کاری که بعضی زمامداران نیز از آن تقلید کردند).
عبدالملک بن مروان برای مقابله با حجاز از راه‌های نظامی و سیاسی، هر دو، دست به کار شد. نخست برای این که حاجیان شام را نگذارد تا از تبلیغات پسر زبیر متأثر گردند و بدین وسیله دعوت او را در شام گسترش دهند، سفر حج را موقوف ساخت. یعقوبی می‌نویسد: مردم شکایت کردند که چرا ما را از حج واجب باز می‌داری؟ عبدالملک گفت: ابن‌شهاب زهری از پیغمبر حدیث می‌کند که به زیارت سه مسجد باید رفت: مسجدالحرام، مسجد من و مسجد [[بیت المقدس]]. امروز برای شما بیت المقدس حرمت مسجدالحرام را دارد. و همین ابن‌شهاب می‌گوید: این سنگ، صخره‌ای که یهودیان بر آن قربانی می‌کردند، همان سنگ است که پیغمبر در شب معراج پای بر آن نهاد. به دستور عبدالملک بر گرد آن سنگ قبه‌ای ساختند و بر آن پرده‌های حریر آویختند و خادمانی برای آن معین کردند و مردم را به طواف آن واداشتند و این رسم در تمام دوره [[بنی امیه]] باقی بود. عبدالملک به خیال خود می‌خواست مکه و مدینه را از رونق بیندازد و شام را در دیده مسلمانان چون حرم خدا جلوه دهد (کاری که بعضی زمامداران نیز از آن تقلید کردند).


پس از این، عبدالملک تنها یک پله با موفقیت نهائی فاصله داشت وآن فتح حجاز و پیروزی بر عبدالله بن زبیر بود. عبدالملک یکی از بی‌رحم‌ترین سرداران خود را برای این کار مامور کرد و حجاج بن یوسف ثقفی را برای سرکوب شورشیان مکه فرستاد. حجّاج با دوازده هزار نفر به [[طائف]] رفت و ابتدا کار، به صورت مذاکره با ابن‌زبیر پیش می‌رفت. اما ابن‌زبیر به هیچ وجه زیر بار نرفت حجّاج از عبدالملک اجازه خواست تا مکه را محاصره کند و شهر را با منجنیق بکوبد. عبدالملک هم اجازه داد. تاریخ نویسان می‌گویند: زمانی که یزید بن معاویه مکه را محاصره کرد عبدالملک به شدت مخالفت کرد اما در زمان پادشاهی خود، او اقدام به این کار می‌کرد.<ref> ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۵۰ </ref>
سپس عبدالملک برای تسلط بر [[حجاز]]، [[حجاج بن یوسف ثقفی]] را برای سرکوب زبیریان فرستاد. حجّاج با دوازده هزار نفر به [[طائف]] رفت و ابتدا کار، به صورت مذاکره با ابن‌زبیر پیش می‌رفت؛ اما ابن‌زبیر به هیچ وجه زیر بار نرفت. حجّاج از عبدالملک اجازه خواست تا مکه را محاصره کند و شهر را با منجنیق بکوبد. عبدالملک هم اجازه داد. تاریخ نویسان می‌گویند: زمانی که یزید بن معاویه مکه را محاصره کرد عبدالملک به شدت مخالفت کرد اما در زمان پادشاهی خود، او اقدام به این کار می‌کرد.<ref> ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۵۰ </ref> ابن زبیر به کعبه پناه برد و حجاج شهر مکه مکرمه را محاصره کرد و بخشی از خانه خدا را با پرتاب سنگ منجنیق‌هایی که بر [[کوه ابوقبیس]] نصب کرده بود، را ویران کرد.<ref> محمد بن سعد بن منیع الهاشمی البصری (م ۲۳۰)؛ الطبقات الکبرى، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الأولى، ۱۴۱۰/۱۹۹۰، ج‏۵، ص۱۷۷ </ref>


با درگیری بین مختار بن ابی عبید ثقفی و ابن زبیر و کشته شدن مختار که به نفع عبدالملک انجامید، لشگر شام توانست دوباره قدرت خود را بازیابی کند که در نهایت با خدعه عبدالملک و خریدن فرماندهان مصعب بن زبیر بر سپاه ابن زبیر در عراق چیره شود و سپس بر حجاز مسلط شد و مکه را توسط حجاج بن یوسف ثقفی محاصره کرد.
محاصرۀ مکه هفت ماه به طول انجامید. اما مردم اندک اندک از دور عبدالله بن زبیر پراکنده شدند و ده هزار نفر از حجّاج امان گرفتند؛ از جمله: دو تن از پسران عبدالله بن زبیر، به نام‌های حبیب و حمزه هم فرار کردند. اما یکی از پسرانش به نام زبیر در کنار او کشته شد. عبدالله بن زبیر با عدّه‌ای از یارانش مقاومت کردند و در آخرین لحظات، جنگ بسیار سختی با شامیان کردند. سرانجام، ابن زبیر در حرم کشته شد و این چنین عبدالملک رقیب سرسخت خود را از صحنه قدرت از بین برد.
 
ابن¬زبیر به کعبه پناه برد و حجاج شهر مکه مکرمه را محاصره کرد و بخشی از خانه خدا را با پرتاب سنگ منجنیق‌هایی که بر [[کوه ابوقبیس]] نصب کرده بود، را ویران کرد.<ref> محمد بن سعد بن منیع الهاشمی البصری (م ۲۳۰)؛ الطبقات الکبرى، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الأولى، ۱۴۱۰/۱۹۹۰، ج‏۵، ص۱۷۷ </ref>
 
محاصرۀ مکه هفت ماه به طول انجامید. اما مردم اندک اندک از دور عبدالله بن زبیر پراکنده شدند و ده هزار نفر از حجّاج امان گرفتند؛ از جمله: دو تن از پسران عبدالله بن زبیر، به نام‌های حبیب و حمزه هم فرار کردند. اما یکی از پسرانش به نام زبیر در کنار او کشته شد. عبدالله بن زبیر با عدّه‌ای از یارانش مقاومت کردند و در آخرین لحظات، جنگ بسیار سختی با شامیان کردند. سرانجام، ابن زبیر در حرم کشته شد و این چنین عبدالملک رقیب سرسخت خود را از صحنه قدرت از بین برد. ابن زبیر هفت سال به نام "خلیفۀ مسلمین" حکومت می کرد و سرانجام در ۱۷ جمادی الاول سال ۷۳ ه‍.ق کشته شد.
 
با کشته شدن وی آخرین رقیب عبدالملک که در برابر خلیفه پیش از او ایستادگی کرده بود و چنان که نوشته‌اند مردی پرهیزگار و پارسا بود از پا درآمد (سال ۷۳ ه‍.ق) .


به فرمان حجاج مرده او را بر دار کردند. از آن روزگار شعرهایی در نکوهش عبدالله باقی مانده و گفته‌هایی را بدو نسبت داده‌اند که پیس از آن که نماینده واقعیت خارجی باشد، دون همتی مردم و قدرت پرستی آنان را نشان می‌دهد. حجاج در این مأموریت هیچ بی‌حرمتی را فرو نگذاشت. گذشته از خراب کردن خانه کعبه و توهین به قبر پیغمبر و منبر و مسجد او، گردن گروهی از صحابه چون: [[جابر بن عبدالله انصاری]]، [[انس بن مالک]] و [[سهل بن سعد ساعدی]] و جمعی دیگر را به قصد خوار کردن آنان مهر نهاد و عذر او این بود که شما کشندگان عثمانید.
به فرمان حجاج مرده او را بر دار کردند. از آن روزگار شعرهایی در نکوهش عبدالله باقی مانده و گفته‌هایی را بدو نسبت داده‌اند که پیس از آن که نماینده واقعیت خارجی باشد، دون همتی مردم و قدرت پرستی آنان را نشان می‌دهد. حجاج در این مأموریت هیچ بی‌حرمتی را فرو نگذاشت. گذشته از خراب کردن خانه کعبه و توهین به قبر پیغمبر و منبر و مسجد او، گردن گروهی از صحابه چون: [[جابر بن عبدالله انصاری]]، [[انس بن مالک]] و [[سهل بن سعد ساعدی]] و جمعی دیگر را به قصد خوار کردن آنان مهر نهاد و عذر او این بود که شما کشندگان عثمانید.
خط ۱۳۴: خط ۷۸:
پیروزی حجاج بن یوسف ثقفی، در جنگ ابن زبیر در مکه و تصرف این شهر توسط او زمینه را فراهم کرد تا در نزد عبدالملک، عزیزتر شود و به همین دلیل، حکومت حجاز را به دست گرفت و پس از آن حاکم عراق و [[خراسان]] نیز شد. در زمان حکومت او بر عراق با خشونت فزاینده و بی‌نظیر به سرکوب مردم مشغول شد به گونه‌ای که در تاریخ ضرب‌المثل گردید و داستان‌ها در مورد آن نوشته‌اند.
پیروزی حجاج بن یوسف ثقفی، در جنگ ابن زبیر در مکه و تصرف این شهر توسط او زمینه را فراهم کرد تا در نزد عبدالملک، عزیزتر شود و به همین دلیل، حکومت حجاز را به دست گرفت و پس از آن حاکم عراق و [[خراسان]] نیز شد. در زمان حکومت او بر عراق با خشونت فزاینده و بی‌نظیر به سرکوب مردم مشغول شد به گونه‌ای که در تاریخ ضرب‌المثل گردید و داستان‌ها در مورد آن نوشته‌اند.


او حدود بیست سال بر کوفه که مرکز انقلاب‌های [[شیعه]] بود، حکومت کرد و ده‌ها هزار شیعه را کشت یا به زندان انداخت.
او حدود بیست سال بر کوفه که مرکز انقلاب‌های [[شیعه]] بود، حکومت کرد و ده‌ها هزار شیعه را کشت یا به زندان انداخت. در تاریخ ثبت است که وقتی حجاج وارد کوفه شد، برای خواندن خطبه بر بالای منبر رفت؛ مدتی سکوت کرد، سپس برخواست و گفت: «ای مردم عراق! والله سرهایی را می‌بینم که چون میوه رسیده‌اند و زمان چیدن آنها فرا رسیده و من آنها را می‌چینم و گویا جوشش خون را از میان عمامه‌ها و ریش‌ها می‌بینم»<ref> ابن‌عبری، تاریخ مختصر الدول ص ۱۱۲ </ref> حجاج چنان بر مردم [[عراق]] و [[ایران]] سخت گرفت که سرتاسر این سرزمین آرام شد و هر شورشی به شدت سرکوب می‌شد. تا اینکه در سال ۷۸ ه‍.ق حادثه‌ای رخ دادکه نزدیک بود، بنیان حکومت اموی را از هم بپاشد.
در تاریخ ثبت است که وقتی حجاج وارد کوفه شد، برای خواندن خطبه بر بالای منبر رفت؛ مدتی سکوت کرد، سپس برخواست و گفت: «ای مردم عراق! والله سرهایی را می‌بینم که چون میوه رسیده‌اند و زمان چیدن آنها فرا رسیده و من آنها را می‌چینم و گویا جوشش خون را از میان عمامه‌ها و ریش‌ها می‌بینم»<ref> ابن‌عبری، تاریخ مختصر الدول ص ۱۱۲ </ref>
 
حجاج چنان بر مردم [[عراق]] و [[ایران]] سخت گرفت که سرتاسر این سرزمین آرام شد و هر شورشی به شدت سرکوب می‌شد. تا اینکه در سال ۷۸ ه‍.ق حادثه‌ای رخ دادکه نزدیک بود، بنیان حکومت اموی را از هم بپاشد.


==قیام ابن‌اشعث==
==قیام ابن‌اشعث==
کاربر ناشناس