پرش به محتوا

عبدالملک بن مروان: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Hasaninasab
جزبدون خلاصۀ ویرایش
imported>Hasaninasab
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹: خط ۹:


==خلافت و فرمانروایی==
==خلافت و فرمانروایی==
عبدالملک پس از اینکه پدرش [[دمشق]] را ترک کرد و برای جنگ مرج راهط عازم [[مصر]] شد، نائب حکومت شد و در روزی که پدرش مرد (رمضان سال ۶۵ ه‍.ق)، مردم دمشق با او در همان روز [[بیعت]] کردند.<ref> أبو الفداء اسماعیل بن عمر بن کثیر الدمشقى (م ۷۷۴)؛ البدایة و النهایة، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷/ ۱۹۸۶، ج‏۸، ص۲۶۰ </ref> عبدالملک پس از مرگ پدرش [[مروان بن حکم]] در زمانی که ناآرامی جهان اسلام را در بر گرفته بود و حکومت [[اموی]] در آستانه سقوط بود، در سال ۶۵ ه‍.ق در سن ۴۰ سالگی خلیفه [[امویان]] در [[دمشق]] شد.
عبدالملک پس از اینکه پدرش [[دمشق]] را ترک کرد و برای [[جنگ مرج راهط]] عازم [[مصر]] شد، نائب حکومت شد و در روزی که پدرش مرد (رمضان سال ۶۵ ه‍.ق)، مردم دمشق با او در همان روز [[بیعت]] کردند.<ref> أبو الفداء اسماعیل بن عمر بن کثیر الدمشقى (م ۷۷۴)؛ البدایة و النهایة، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷/ ۱۹۸۶، ج‏۸، ص۲۶۰ </ref> عبدالملک پس از مرگ پدرش [[مروان بن حکم]] در زمانی که ناآرامی جهان اسلام را در بر گرفته بود و حکومت [[اموی]] در آستانه سقوط بود، در سال ۶۵ ه‍.ق در سن ۴۰ سالگی خلیفه [[امویان]] در [[دمشق]] شد.


او پیش از خلافت، به حفظ [[قرآن]] و [[علوم دینی]] علاقه نشان می‌داد، با محدثین و فقهای [[مدینه]] حشر و نشر داشت و خودش را با زهد و عبادت در نظر مردم موجه جلوه می‌داد، به طوری که او را "حمامة المسجد" (کبوتر مسجد) می‌گفتند؛ ولی به محض رسیدن به [[خلافت]]، با همه ارزش‌های اسلامی و اخلاقی، خداحافظی کرد و چون قرآن تلاوت کرد، آن را برهم نهاد و گفت: "هذا فراق بینی و بینک و هذا آخرالعهد بک"؛ این آغاز جدایی میان من و توست و این آخرین دیدار با توست.
او پیش از خلافت، به حفظ [[قرآن]] و [[علوم دینی]] علاقه نشان می‌داد، با محدثین و فقهای [[مدینه]] حشر و نشر داشت و خودش را با زهد و عبادت در نظر مردم موجه جلوه می‌داد، به طوری که او را "حمامة المسجد" (کبوتر مسجد) می‌گفتند؛ ولی به محض رسیدن به [[خلافت]]، با همه ارزش‌های اسلامی و اخلاقی، خداحافظی کرد و چون قرآن تلاوت کرد، آن را برهم نهاد و گفت: "هذا فراق بینی و بینک و هذا آخرالعهد بک"؛ این آغاز جدایی میان من و توست و این آخرین دیدار با توست.
کاربر ناشناس