پرش به محتوا

سیره نبوی: تفاوت میان نسخه‌ها

۵۳ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۰ فوریهٔ ۲۰۱۹
جز
خط ۱۲: خط ۱۲:


==سیره تبلیغی==
==سیره تبلیغی==
تبلیغ دین اسلام ابتدا به صورت مخفیانه توسط پیامبر انجام می‌یافت<ref>رک: یوسفی غروی، تاریخ تحقیقی اسلام، ۱۳۸۲ش، ج۱، ص۳۵۵.</ref> و در مرحله بعد با دعوت از خویشاوندان نزدیک ادامه یافت که با تمسخر [[ابولهب]] و دیگران مواجه شد.<ref>رک: یوسفی غروی، تاریخ تحقیقی اسلام، ۱۳۸۲ش، ج۱، ص۳۳۸ـ۳۴۶.</ref> پس از سه سال از آغاز [[بعثت]] آن‌چنان که در [[آیه]] ۹۴ و ۹۵ [[سوره حجر]] آمده [[خدا]] به پیامبر دستور داد «آن‌چه را مأموریت داری آشکارا ابلاغ کن و از مشرکان روی بگردان. ما شر مسخره‌کنندگان را از تو دفع خواهیم کرد.»<ref>رک: یوسفی غروی، تاریخ تحقیقی اسلام، ۱۳۸۲ش، ج۱، ص۳۵۵ـ۳۶۷.</ref>  
تبلیغ دین اسلام به صورت مخفیانه توسط پیامبر آغاز شد<ref>رک: یوسفی غروی، تاریخ تحقیقی اسلام، ۱۳۸۲ش، ج۱، ص۳۵۵.</ref> و در مرحله بعد با دعوت از خویشاوندان نزدیک ادامه یافت که با تمسخر [[ابولهب]] و دیگران مواجه شد.<ref>رک: یوسفی غروی، تاریخ تحقیقی اسلام، ۱۳۸۲ش، ج۱، ص۳۳۸ـ۳۴۶.</ref> پس از سه سال از آغاز [[بعثت]] و با نزول [[آیه]] ۹۴ و ۹۵ [[سوره حجر]]، [[خدا]] به پیامبر دستور داد «آن‌چه را مأموریت داری آشکارا ابلاغ کن و از مشرکان روی بگردان. ما شر مسخره‌کنندگان را از تو دفع خواهیم کرد.»<ref>رک: یوسفی غروی، تاریخ تحقیقی اسلام، ۱۳۸۲ش، ج۱، ص۳۵۵ـ۳۶۷.</ref>  


پیامبر روزها در مجاورت [[کعبه]] قرآن می‌خواند و به این ترتیب توجه دیگران را به کلام خدا جلب می‌کرد. او از موسم [[حج]] یا [[عمره]] که طوایف و گروه‌های مختلف عرب به موسم حج می‌آمدند برای تبلیغ [[دین اسلام]] استفاده می‌کرد.<ref>رک: یوسفی غروی، تاریخ تحقیقی اسلام، ۱۳۸۲ش، ج۱، ص۳۶۵ـ۳۶۷.</ref> در سال دهم بعثت پیامبر اولین سفر تبلیغی خود را انجام داد و به این منظور به شهر [[طائف]] رفت و آن‌ها را به دین اسلام دعوت کرد که بی نتیجه بود و آن‌ها ایمان نیاوردند.<ref>رک: خانجانی، «محمد رسول الله»، بعثت رسول خدا (ص)، ص۵۱ـ۵۲.</ref> در سال دوازدهم بعثت گروهی از مردم [[یثرب]] که بعدها [[مدینه النبی]] نامیده شد در موسم حج با پیامبر دیدار کرده و اسلام آوردند و با آن حضرت [[بیعت]] کردند که به [[بیعت عقبه اول]] معروف است.<ref>خانجانی، «محمد رسول الله»، بعثت رسول خدا (ص)، ج۱، ص۵۳.</ref> پس از این بیعت بود که پیامبر [[مصعب بن عمیر|مُصعب بن عُمیر]] را برای تعلیم [[قرآن]] به مدینه فرستاد.<ref>خانجانی، «محمد رسول الله»، بعثت رسول خدا (ص)، ص۵۳.</ref>  
پیامبر روزها در مجاورت [[کعبه]] قرآن می‌خواند و به این ترتیب توجه دیگران را به کلام خدا جلب می‌کرد. او از فرصت موسم [[حج]] یا [[عمره]] که طوایف و گروه‌های مختلف عرب به [[مکه مکرمه|مکه]] می‌آمدند، برای تبلیغ [[دین اسلام]] استفاده می‌کرد.<ref>رک: یوسفی غروی، تاریخ تحقیقی اسلام، ۱۳۸۲ش، ج۱، ص۳۶۵ـ۳۶۷.</ref> در [[سال دهم بعثت]] پیامبر اولین سفر تبلیغی خود را انجام داد و به این منظور به شهر [[طائف]] رفت و [[قبیله ثقیف]] را به اسلام دعوت کرد ولی آن‌ها ایمان نیاوردند.<ref>رک: خانجانی، «محمد رسول الله»، بعثت رسول خدا (ص)، ص۵۱ـ۵۲.</ref> در سال دوازدهم بعثت گروهی از مردم [[یثرب]]، که بعدها [[انصار]] لقب گرفتند، با پیامبر دیدار کرده و اسلام آوردند و با آن حضرت [[بیعت]] کردند که به [[بیعت عقبه اول]] معروف است.<ref>خانجانی، «محمد رسول الله»، بعثت رسول خدا (ص)، ج۱، ص۵۳.</ref> پس از این بیعت بود که پیامبر [[مصعب بن عمیر|مُصعب بن عُمیر]] را برای تعلیم [[قرآن]] به مدینه فرستاد.<ref>خانجانی، «محمد رسول الله»، بعثت رسول خدا (ص)، ص۵۳.</ref>  


پیامبر پس از [[هجرت]] به مدینه، برای تبلیغ دین اسلام مبلغانی را به نقاط مختلف ارسال می‌کرد که کار دعوت و تعلیم قرآن و معارف را بر عهده داشتند. اعزام [[علی بن ابی‌طالب]] به [[یمن]]، [[معاذ بن جبل]] به [[حمیر]] و عمرو بن حزم به سوی خاندان بنی الحارث نمونه‌هایی از آن است.<ref>عبدالمحمدی، «سیره تبلیغی پیامبر خاتم از منظر قرآن کریم»، ص۹۷.</ref> [[بلال حبشی]] و [[ابن ام‌مکتوم|ابن‌ام مکتوم]] مؤذن آن حضرت بودند و [[حسّان بن ثابت]] نیز شاعر او بود. به این ترتیب سازمان تبلیغی پیامبر از قاری، [[مؤذن]] و شاعر شکل می‌یافت.<ref>داداش‌نژاد، «محمد رسول الله»، از هجرت تا بعثت، ج۱، ص۷۰.</ref> هم‌چنین، پیامبر سران و حاکمان جهان را نیز به دین اسلام دعوت کرد. در [[سال ششم هجری]] پیامبر در یک روز به [[نجاشی پادشاه حبشه|نجاشی]]، [[قیصر روم]]، [[خسرو پرویز]]، مقوقس، حارث بن غسانی و هوذة بن علی نامه‌هایی ارسال کرد.<ref>عبدالمحمدی، «سیره تبلیغی پیامبر خاتم از منظر قرآن کریم»، ص۹۷.</ref>   
پس از [[هجرت]] به مدینه، پیامبر مبلغانی را به نقاط مختلف ارسال می‌کرد که کار دعوت و تعلیم قرآن و معارف را بر عهده داشتند. اعزام [[علی بن ابی‌طالب]] به [[یمن]]، [[معاذ بن جبل]] به سوی [[حمیر|قبیله حمیر]] و عمرو بن حزم به سوی خاندان بنی الحارث نمونه‌هایی از آن است.<ref>عبدالمحمدی، «سیره تبلیغی پیامبر خاتم از منظر قرآن کریم»، ص۹۷.</ref> [[بلال حبشی]] و [[ابن ام‌مکتوم|ابن‌ام مکتوم]] مؤذن آن حضرت بودند و [[حسّان بن ثابت]] نیز شاعر او بود. به این ترتیب سازمان تبلیغی پیامبر از مبلغ، قاری، [[مؤذن]] و شاعر شکل می‌یافت.<ref>داداش‌نژاد، «محمد رسول الله»، از هجرت تا بعثت، ج۱، ص۷۰.</ref> هم‌چنین، پیامبر سران و حاکمان جهان را نیز به دین اسلام دعوت کرد. در [[سال ششم هجری]] پیامبر در یک روز به [[نجاشی پادشاه حبشه|نجاشی]]، [[قیصر روم]]، [[خسرو پرویز]]، مقوقس، حارث بن غسانی و هوذة بن علی نامه‌هایی ارسال کرد.<ref>عبدالمحمدی، «سیره تبلیغی پیامبر خاتم از منظر قرآن کریم»، ص۹۷.</ref>   


[[مرتضی مطهری]] روش تبلیغ پیامبر را همان‌گونه که [[خداوند]] در [[قرآن]] توصیف کرده<ref>«يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا» احزاب/۴۵.</ref> همراه با بشارت و انذار دانسته است. وی می‌گوید بشارت به معنی مژده دادن است که برای تشویق به انجام کاری کارآیی دارد. انذار نیز به معنی بیم دادن و اعلام خطر کردن است. او معتقد است در دعوت به دین تبشیر و انذار دو رکنی هستند که باید در کنار هم وجود داشته باشند. پیامبر، هم خود به این روش پای‌بند بود و هم دعوت کنندگان را توصیه می‌کرد به این روش عمل کنند. به عنوان مثال وقتی پیامبر معاذ بن جبل را برای تبلیغ به [[یمن]] فرستاد به او فرمود<ref>ابن هشام، السیره النبویه، دارالمعرفه، ج۲، ص۵۹۰.</ref> که «ای معاذ! بشارت بده و تنفر ایجاد نکن، امور را سهل و آسان گیر و از سخت‌گیری پرهیز کن».<ref>رک: مطهری، سیری در سیره نبوی (ص)،‌۱۳۸۱ش، ص۲۰۵ـ۲۱۱.</ref>  
[[مرتضی مطهری]] روش تبلیغ پیامبر را همان‌گونه که [[خداوند]] در [[قرآن]] توصیف کرده<ref>«يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا» احزاب/۴۵.</ref> همراه با بشارت و انذار دانسته است. وی می‌گوید بشارت به معنی مژده دادن است که برای تشویق به انجام کاری کارآیی دارد. انذار نیز به معنی بیم دادن و اعلام خطر کردن است. او معتقد است در دعوت به دین تبشیر و انذار دو رکنی هستند که باید در کنار هم وجود داشته باشند. پیامبر، هم خود به این روش پای‌بند بود و هم دعوت کنندگان را توصیه می‌کرد به این روش عمل کنند. به عنوان مثال وقتی پیامبر معاذ بن جبل را برای تبلیغ به [[یمن]] فرستاد به او فرمود<ref>ابن هشام، السیره النبویه، دارالمعرفه، ج۲، ص۵۹۰.</ref> که «ای معاذ! بشارت بده و تنفر ایجاد نکن، امور را سهل و آسان گیر و از سخت‌گیری پرهیز کن».<ref>رک: مطهری، سیری در سیره نبوی (ص)،‌۱۳۸۱ش، ص۲۰۵ـ۲۱۱.</ref>  
confirmed، protected، templateeditor
۲۳۰

ویرایش