Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۳٬۸۶۳
ویرایش
(درج الگوی درجه بندی) |
|||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
پدر زید، حارثه بن شراحیل از قبیله بنی کلب قضاعه<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۴۶۷.</ref> و مادرش، سعدی بن ثعلبه بن عامر از قبیله بنی معن و طی بودند.<ref>ابن اثیر، اسدالغابه، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۱۲۹.</ref> او را زید الحب میگفتند، چون رسول خدا او را دوست میداشت.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۴۶۹.</ref> زید آزاد شدۀ [[رسول خدا(ص)]] بود و به همین سبب زید و فرزندش [[اسامه بن زید|اسامه]] را از موالی پیامبر(ص) میخواندهاند.<ref> ر.ک: ابن حبیب، المحبر، ۱۹۴۲م، ص۱۲۸؛ طبری، تاریخ الامم، ۱۹۶۷م، ج۳، ص۱۶۹.</ref> | پدر زید، حارثه بن شراحیل از قبیله بنی کلب قضاعه<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۴۶۷.</ref> و مادرش، سعدی بن ثعلبه بن عامر از قبیله بنی معن و طی بودند.<ref>ابن اثیر، اسدالغابه، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۱۲۹.</ref> او را زید الحب میگفتند، چون رسول خدا او را دوست میداشت.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۴۶۹.</ref> زید آزاد شدۀ [[رسول خدا(ص)]] بود و به همین سبب زید و فرزندش [[اسامه بن زید|اسامه]] را از موالی پیامبر(ص) میخواندهاند.<ref> ر.ک: ابن حبیب، المحبر، ۱۹۴۲م، ص۱۲۸؛ طبری، تاریخ الامم، ۱۹۶۷م، ج۳، ص۱۶۹.</ref> | ||
از تاریخ تولد زید خبر دقیقی در دست نیست. او در زمان [[جاهلیت]] به همراه مادرش به دیدار قبیله بنی معن رفت. در همان ایام این قبیله مورد هجوم دشمن قرار گرفت و زید اسیر شد. حدود ۸ سال داشت که [[حکیم بن حزام]] او را در بازاری از نواحی [[مکه]] برای [[خدیجه]] خرید. خدیجه پس از [[ازدواج]]، او را به رسول خدا هدیه کرد. حضرت محمد(ص) زید را آزاد کرد و سپس وی را در خانه خود نگه داشت.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۴۶۷.</ref> گفتهاند که پیامبر در آن زمان ۱۰ سال از زید بزرگتر بوده است.{{مدرک}} | از تاریخ تولد زید خبر دقیقی در دست نیست. او در زمان [[جاهلیت]] به همراه مادرش به دیدار قبیله بنی معن رفت. در همان ایام این قبیله مورد هجوم دشمن قرار گرفت و زید [[اسیر]] شد. حدود ۸ سال داشت که [[حکیم بن حزام]] او را در بازاری از نواحی [[مکه]] برای [[خدیجه]] خرید. خدیجه پس از [[ازدواج]]، او را به رسول خدا هدیه کرد. حضرت محمد(ص) زید را آزاد کرد و سپس وی را در خانه خود نگه داشت.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۴۶۷.</ref> گفتهاند که پیامبر در آن زمان ۱۰ سال از زید بزرگتر بوده است.{{مدرک}} | ||
سالها بعد، زید در موسم [[حج]] عدهای از مردم قبیله خود را دید، از طریق آنان خبر سلامتش را به پدر و مادرش رساند. پدرش در فراق او اشعاری سروده است.<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، دار المعرفة، ج۱، ص۲۴۸؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۱۳۰.</ref> پدر زید از رسول خدا(ص) درخواست کرد تا در برابر دریافت بهای زید، او را به آنان برگرداند، اما پیامبر(ص) زید را میان ماندن نزد خودش و بازگشت به سوی قبیلهاش مخیر کرد، زید ماندن نزد پیامبر را برگزید، حارثه گفت:ای فرزند! بندگی را بر آزادگی اختیار مینمائی و پدر را مهجور میگذاری؟ زید گفت: من از آن وقتی که پیامبر را دیدهام دیگر هرگز کسی را بر آن حضرت اختیار نخواهم کرد. | سالها بعد، زید در موسم [[حج]] عدهای از مردم قبیله خود را دید، از طریق آنان خبر سلامتش را به پدر و مادرش رساند. پدرش در فراق او اشعاری سروده است.<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، دار المعرفة، ج۱، ص۲۴۸؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۱۳۰.</ref> پدر زید از رسول خدا(ص) درخواست کرد تا در برابر دریافت بهای زید، او را به آنان برگرداند، اما پیامبر(ص) زید را میان ماندن نزد خودش و بازگشت به سوی قبیلهاش مخیر کرد، زید ماندن نزد پیامبر را برگزید، حارثه گفت:ای فرزند! بندگی را بر آزادگی اختیار مینمائی و پدر را مهجور میگذاری؟ زید گفت: من از آن وقتی که پیامبر را دیدهام دیگر هرگز کسی را بر آن حضرت اختیار نخواهم کرد. |