پرش به محتوا

یزید بن معاویه: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
imported>Alipour
imported>Alipour
خط ۱۳: خط ۱۳:
== شخصیت یزید ==
== شخصیت یزید ==
{{خلافت بنی امیه}}
{{خلافت بنی امیه}}
بیشتر منابع تاریخی به روحیه شاعری و خوشگذرانی و شراب‌خواری یزید اشاره کرده‌اند.<ref>برای نمونه ر.ک.ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۶۵، ص۳۹۷؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۶ش، ج۴، ص۱۲۷؛ فقیهی، «بنی‌امیه در تاریخ»، ۱۴۱۳ق، ص۳۳.</ref>
بیشتر منابع تاریخی به روحیه شاعری و خوشگذرانی و [[شراب‌خواری]] یزید اشاره کرده‌اند.<ref>برای نمونه ر.ک.ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۶۵، ص۳۹۷؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۶ش، ج۴، ص۱۲۷؛ فقیهی، «بنی‌امیه در تاریخ»، ۱۴۱۳ق، ص۳۳.</ref>
===خوشگذرانی‌===
===خوشگذرانی‌===
طبق نقل منابع، یزید خوشگذران و هوس‌باز بود.<ref>فقیهی، «بنی‌امیه در تاریخ»، ۱۴۱۳ق، ص۳۳.</ref> به صورت آشکار [[شراب]] می‌نوشید و در این کار زیاده‌روی می‌کرد.<ref>«فقیهی، بنی‌امیه در تاریخ»، ۱۴۱۳ق، ص۳۴.</ref> برخی [[صحابه پیامبر(ص)]] و نیز [[امام حسین(ع)]] به صراحت او را [[فاسق]] و اهل [[گناه]] خوانده‌اند.<ref>یعقوبی، تاریخ، ترجمه آیتی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۱۶۰.</ref> بلاذری او را نخستین خلیفه‌ای می‌داند که  آشکارا شراب می‌نوشید، زنان خواننده و نوازنده را نزد خود نگه می‌داشت و برای لذت بردن، سگ‌ها و خروس‌ها را به جنگ همدیگر وا‌می‌داشت.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج‏۵، ص۲۹۷.</ref> او میمونی داشت که او را «اباقیس» نامید و به او شراب می‌نوشاند و از حرکات وی می‌خندید.<ref>فقیهی، «بنی‌امیه در تاریخ»، ۱۴۱۳ق، ص۳۴.</ref>
طبق نقل منابع، یزید خوشگذران و هوس‌باز بود.<ref>فقیهی، «بنی‌امیه در تاریخ»، ۱۴۱۳ق، ص۳۳.</ref> به صورت آشکار [[شراب]] می‌نوشید و در این کار زیاده‌روی می‌کرد.<ref>«فقیهی، بنی‌امیه در تاریخ»، ۱۴۱۳ق، ص۳۴.</ref> برخی [[صحابه پیامبر(ص)]] و نیز [[امام حسین(ع)]] به صراحت او را [[فاسق]] و اهل [[گناه]] خوانده‌اند.<ref>یعقوبی، تاریخ، ترجمه آیتی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۱۶۰.</ref> بلاذری او را نخستین خلیفه‌ای می‌داند که  آشکارا شراب می‌نوشید، زنان خواننده و نوازنده را نزد خود نگه می‌داشت و برای لذت بردن، سگ‌ها و خروس‌ها را به جنگ همدیگر وا‌می‌داشت.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج‏۵، ص۲۹۷.</ref> او میمونی داشت که او را «اباقیس» نامید و به او شراب می‌نوشاند و از حرکات وی می‌خندید.<ref>فقیهی، «بنی‌امیه در تاریخ»، ۱۴۱۳ق، ص۳۴.</ref>
خط ۲۶: خط ۲۶:
{{شعر|}}{{ب|ما ان ابالی بما لاقت جموعهم |بالغذقذونة من حمی و من موم }}{{پایان شعر}}
{{شعر|}}{{ب|ما ان ابالی بما لاقت جموعهم |بالغذقذونة من حمی و من موم }}{{پایان شعر}}
{{شعر|}}{{ب|اذا اتکأت علي الأنماط فی غرف |بدیر مران عندی ام كلثوم<ref> یعقوبی، تاریخ، ترجمه آیتی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۱۶۰.</ref>}}{{پایان شعر}}
{{شعر|}}{{ب|اذا اتکأت علي الأنماط فی غرف |بدیر مران عندی ام كلثوم<ref> یعقوبی، تاریخ، ترجمه آیتی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۱۶۰.</ref>}}{{پایان شعر}}
==بیعت گرفتن معاویه برای یزید==
==بیعت گرفتن معاویه برای یزید==
طبق نقل تاریخ، زمانی که معاویه تصمیم به ولایتعهدی یزید گرفت، [[زیاد بن ابیه]] به او گفت: «یزید انسان سستی است که به شکارکردن بیش از [[خلافت]] علاقه دارد و برای خلافت مناسب نیست».<ref>طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۳۰۲-۳۰۳.</ref> معاویه برای نشان دادن چهره‌ای مجاهد از یزید، در [[سال ۵۲ قمری]] او را با سپاهیان مسلمان، به سوی روم فرستاد.<ref> بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۸۶؛ یعقوبی، تاریخ، ترجمه آیتی، ۱۳۷۸ش، ج‏۲، ص۱۶۰.</ref> همچنین مقام امیری حاجیان را به یزید داد تا وی را از شراب‌خواری بازدارد و از مخالفت‌ها علیه او بکاهد.<ref>طقوش، دولت امویان، ترجمه جودکی، ۱۳۸۹ش، ص۶۱. </ref> به‌علاوه اینکه [[بیعت|بیعت گرفتن]] برای یزید را تا پس از شهادت [[امام حسن(ع)]] به تأخیر انداخت.<ref>طقوش، دولت امویان، ترجمه جودکی، ۱۳۸۹ش، ص۳۴. </ref>
طبق نقل تاریخ، زمانی که معاویه تصمیم به ولایتعهدی یزید گرفت، [[زیاد بن ابیه]] به او گفت: «یزید انسان سستی است که به شکارکردن بیش از [[خلافت]] علاقه دارد و برای خلافت مناسب نیست».<ref>طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۳۰۲-۳۰۳.</ref> معاویه برای نشان دادن چهره‌ای مجاهد از یزید، در [[سال ۵۲ قمری]] او را با سپاهیان مسلمان، به سوی روم فرستاد.<ref> بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۸۶؛ یعقوبی، تاریخ، ترجمه آیتی، ۱۳۷۸ش، ج‏۲، ص۱۶۰.</ref> همچنین مقام امیری حاجیان را به یزید داد تا وی را از شراب‌خواری بازدارد و از مخالفت‌ها علیه او بکاهد.<ref>طقوش، دولت امویان، ترجمه جودکی، ۱۳۸۹ش، ص۶۱. </ref> به‌علاوه اینکه [[بیعت|بیعت گرفتن]] برای یزید را تا پس از شهادت [[امام حسن(ع)]] به تأخیر انداخت.<ref>طقوش، دولت امویان، ترجمه جودکی، ۱۳۸۹ش، ص۳۴. </ref>
کاربر ناشناس