پرش به محتوا

یزید بن معاویه: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
←‏خلافت یزید: ویرایش نگارشی
imported>Salvand
imported>Salvand
جز (←‏خلافت یزید: ویرایش نگارشی)
خط ۳۴: خط ۳۴:


==خلافت یزید==
==خلافت یزید==
پس از مرگ معاویه، یزید به حکومت رسید.<ref>طبری، تاریخ المم و الملوک، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ۱۳۵۲ش، ج۷، ص۲۹۰۴.</ref> او نخستین کسی بود که بر خلاف سنت خلفای پیشین، به انتصاب پدرش و به صورت موروثی به [[خلافت]] رسید.<ref>طقوش، دولت امویان، ترجمه جودکی، ۱۳۸۹ش، ص۳۲. </ref> بر اساس منابع تاریخی، یزید در زمان حکومتش هرگونه مخالفتی را سرکوب می‌کرد.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج‏۳، ص۶۷.</ref> در روز نخست، نامه‌ای به حاکم [[مدینه]] نوشت و او را از مرگ معاویه مطلع ساخت و به او دستور داد که از [[حسین بن علی(ع)]] و [[عبدالله بن عمر]] و [[عبدالرحمن بن ابی بکر]] و [[عبدالله بن زبیر]] به زور بیعت بگیر و هر کس نپذیرفت گردنش را بزن.<ref>یعقوبی، تاریخ، ترجمه آیتی، ۱۳۷۸ش، ج‏۲، ص۱۷۷.</ref> [[مسعودی]] در توصیف سیاست او می­‎نویسد: سیره یزید همان سیره [[فرعون]] بود، بلکه فرعون عادل­‎تر از او در میان رعیتش و منصف‎تر از او در میان خاص و عامش بود.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۶۸.</ref> همچنین مسعودی از [[ابومخنف]]، نقل کرده که در زمان حکومت یزید، شراب‌خواری و گناه به دست کارگزاران او در [[مکه]] و [[مدینه]] به صورت علنی رواج یافت.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج‏۳، ص۶۸.</ref>
پس از مرگ معاویه، یزید به حکومت رسید.<ref>طبری، تاریخ المم و الملوک، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ۱۳۵۲ش، ج۷، ص۲۹۰۴.</ref> او نخستین کسی بود که بر خلاف سنت خلفای پیشین، به انتصاب پدرش و به صورت موروثی حاکم شد.<ref>طقوش، دولت امویان، ترجمه جودکی، ۱۳۸۹ش، ص۳۲. </ref> بر اساس منابع تاریخی، یزید در زمان حکومتش هرگونه مخالفتی را سرکوب می‌کرد.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج‏۳، ص۶۷.</ref> در روز نخست، نامه‌ای به حاکم [[مدینه]] نوشت و او را از مرگ معاویه مطلع ساخت و به او دستور داد که از [[حسین بن علی(ع)]] و [[عبدالله بن عمر]] و [[عبدالرحمن بن ابی بکر]] و [[عبدالله بن زبیر]] به زور بیعت بگیرد و هر کس نپذیرفت گردنش را بزند.<ref>یعقوبی، تاریخ، ترجمه آیتی، ۱۳۷۸ش، ج‏۲، ص۱۷۷.</ref> [[مسعودی]] در توصیف سیاست او می­‎نویسد: سیره یزید همان سیره [[فرعون]] بود، بلکه فرعون عادل­‎تر از او در میان رعیتش و منصف‎تر از او در میان خاص و عامش بود.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۶۸.</ref> همچنین مسعودی از [[ابومخنف]]، نقل کرده که در زمان حکومت یزید، شراب‌خواری و گناه به دست کارگزاران او در [[مکه]] و [[مدینه]] به صورت علنی رواج یافت.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج‏۳، ص۶۸.</ref>


حکومت یزید سه سال طول کشید.<ref>طبری، تاریخ المم و الملوک، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ۱۳۵۲ش، ج۷، ص۳۱۲۱.</ref> مورخان اعمال و اقدامات او در این سه سال را سرآغاز بسیاری از مخالفت­‎ها بر ضد [[خلفای بنی‌امیه]] و سقوط حکومت آنن می‌دانند.<ref>طقوش، دولت امویان، ترجمه جودکی، ۱۳۸۹ش، ص۷۵. </ref> او در سال اول حکومتش امام حسین(ع) و اهل بیت او را شهید کرد.<ref>یعقوبی، تاریخ، ترجمه آیتی، ۱۳۷۸ش، ج‏۲، ص۲۵۳.</ref> در سال دوم، حرمت مدینه را شکست و به مدت سه روز جان و مال مردم مدینه را بر سپاهیانش حلال کرد.<ref>یعقوبی، تاریخ، ترجمه آیتی، ۱۳۷۸ش، ج‏۲، ص۲۵۳.</ref> در سال سوم نیز [[کعبه]] را مورد تاخت و تاز قرار داد و آن را به آتش کشید.‌<ref>یعقوبی، تاریخ، ترجمه آیتی، ۱۳۷۸ش، ج‏۲، ص۲۵۳.</ref>
حکومت یزید سه سال طول کشید.<ref>طبری، تاریخ المم و الملوک، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ۱۳۵۲ش، ج۷، ص۳۱۲۱.</ref> مورخان اعمال و اقدامات او در این سه سال را سرآغاز بسیاری از مخالفت­‎ها بر ضد [[خلفای بنی‌امیه]] و سقوط حکومت آنان می‌دانند.<ref>طقوش، دولت امویان، ترجمه جودکی، ۱۳۸۹ش، ص۷۵. </ref> او در سال اول حکومتش امام حسین(ع) و اهل بیت او را شهید کرد،<ref>یعقوبی، تاریخ، ترجمه آیتی، ۱۳۷۸ش، ج‏۲، ص۲۵۳.</ref> در سال دوم، حرمت مدینه را شکست و به مدت سه روز جان و مال مردم مدینه را بر سپاهیانش حلال کرد<ref>یعقوبی، تاریخ، ترجمه آیتی، ۱۳۷۸ش، ج‏۲، ص۲۵۳.</ref> و در سال سوم [[کعبه]] را مورد تاخت و تاز قرار داد و آن را به آتش کشید.‌<ref>یعقوبی، تاریخ، ترجمه آیتی، ۱۳۷۸ش، ج‏۲، ص۲۵۳.</ref>


=== واقعه کربلا ===
=== واقعه کربلا ===
{{اصلی|واقعه کربلا}}
{{اصلی|واقعه کربلا}}
طبق نقل منابع، وقتی یزید به حکومت رسید، به والی مدینه دستور داد «از حسین بیعت بگیر و اگر نپذیرفت، سر او را برایم بفرست».<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۶، ج۴، ص۱۴؛ ازدی، مقتل الحسین(ع)، بی‌تا، ص۳.</ref> امام حسین با یزید بیعت نکرد و به همراه خانواده و شماری از [[بنی‌هاشم]] از مدینه به سمت مکه رفت.<ref>بَلاذُری، انساب‌الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۶۰.</ref> کوفیان با ارسال نامه‌های فراوان امام را به [[کوفه]] دعوت نمودند و امام به سمت آنجا حرکت کرد.<ref>ابن‌اعثم، الفتوح، ۱۹۹۱م، ج۵، صص۲۷-۲۸؛ مفید، الارشاد، ۱۳۹۹ق، ج۲، ص۳۶-۳۷.</ref> یزید، [[عبیدالله بن زیاد]] را حاکم کوفه کرد که او توانست کوفیان را از اطراف امام دور کند.<ref>طبری، تاریخ المم و الملوک، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ۱۳۵۲ش، ج۷، صص۲۹۳۳-۲۹۶۲.</ref> پس از پیمان‌شکنی کوفیان، امام به سوی [[کربلا]] رفت. در آنجا در روز [[روز عاشورا|دهم محرم]] با لشکریان [[عمر سعد]] که از طرف ابن زیاد به فرماندهی منصوب شده بود روبرو شد.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ۱۳۵۲ش، ج۷، صص۲۹۸۹-۳۰۶۰.</ref>
یزید وقتی به حکومت رسید، به والی مدینه دستور داد «از حسین بیعت بگیر و اگر نپذیرفت، سر او را برایم بفرست».<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۶، ج۴، ص۱۴؛ ازدی، مقتل الحسین(ع)، بی‌تا، ص۳.</ref> امام حسین با یزید بیعت نکرد و به همراه خانواده و شماری از [[بنی‌هاشم]] از مدینه به سمت مکه رفت.<ref>بَلاذُری، انساب‌الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۶۰.</ref> کوفیان با ارسال نامه‌های فراوان امام را به [[کوفه]] دعوت کردند و امام به سمت آنجا حرکت کرد.<ref>ابن‌اعثم، الفتوح، ۱۹۹۱م، ج۵، صص۲۷-۲۸؛ مفید، الارشاد، ۱۳۹۹ق، ج۲، ص۳۶-۳۷.</ref> یزید [[عبیدالله بن زیاد]] را حاکم کوفه کرد و او توانست کوفیان را از اطراف امام دور کند.<ref>طبری، تاریخ المم و الملوک، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ۱۳۵۲ش، ج۷، صص۲۹۳۳-۲۹۶۲.</ref> پس از پیمان‌شکنی کوفیان، امام به سوی [[کربلا]] رفت. در آنجا در روز [[روز عاشورا|دهم محرم]] با لشکریان [[عمر سعد]] که از طرف ابن زیاد به فرماندهی منصوب شده بود روبرو شد.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ۱۳۵۲ش، ج۷، صص۲۹۸۹-۳۰۶۰.</ref>


در این جنگ، امام حسین و فرزندانش، برادرش [[عباس بن علی (ع)|عباس]]، ۱۷ نفر از [[بنی‌هاشم]] و بیش از ۵۰ نفر از یارانش شهید شدند.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ۱۳۵۲ش، ج۷، صص۲۹۸۹-۳۰۶۰.</ref> پس از جنگ، لشکریان عمر بن سعد، با اسب‌های خود بر بدن کشته‌شدگان تاختند.<ref>مفید، الإرشاد، ۱۳۹۹ق، ج‏۲، ص۱۱۳؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۵۵.</ref> به خیمه‌های بازماندگان حمله کردند و آنچه بود به غنیمت گرفتند و خیمه‌ها را آتش زدند.<ref>سید ابن طاووس، لهوف، ترجمه فهری زنجانی، بی‌تا، ص۱۳۲.</ref> [[امام سجاد(ع)]] به علت بیماری نتوانست جنگ کند و زنده ماند.<ref>مسعودی، مروج‌الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۲۵۹؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۵۶.</ref> وی به همراه [[حضرت زینب]] و سایر زنان و بچه‌ها اسیر سپاه کوفه شد. آنان سرهای [[شهیدان کربلا|شهیدان]] را به نیزه زدند و به همراه [[اسیران کربلا|اسیران]] به [[کوفه]] نزد عبیدالله بن زیاد و از آنجا به [[شام]] نزد یزید بردند.<ref>مسعودی، مروج‌الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۲۵۹؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۵۶.</ref>
در این جنگ، امام حسین و فرزندانش، برادرش [[عباس بن علی (ع)|عباس]]، ۱۷ نفر از [[بنی‌هاشم]] و بیش از ۵۰ نفر از یارانش شهید شدند.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ۱۳۵۲ش، ج۷، صص۲۹۸۹-۳۰۶۰.</ref> پس از جنگ، لشکریان عمر بن سعد، با اسب‌های خود بر بدن کشته‌شدگان تاختند.<ref>مفید، الإرشاد، ۱۳۹۹ق، ج‏۲، ص۱۱۳؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۵۵.</ref> به خیمه‌های بازماندگان حمله کردند و آنچه بود به غنیمت گرفتند و خیمه‌ها را آتش زدند.<ref>سید ابن طاووس، لهوف، ترجمه فهری زنجانی، بی‌تا، ص۱۳۲.</ref> [[امام سجاد(ع)]] به علت بیماری نتوانست جنگ کند و زنده ماند.<ref>مسعودی، مروج‌الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۲۵۹؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۵۶.</ref> وی به همراه [[حضرت زینب]] و سایر زنان و بچه‌ها اسیر سپاه کوفه شد. سپاهیان عمر سعد سرهای [[شهیدان کربلا|شهیدان]] را به نیزه زدند و به همراه [[اسیران کربلا|اسیران]] به [[کوفه]] نزد عبیدالله بن زیاد و از آنجا به [[شام]] نزد یزید بردند.<ref>مسعودی، مروج‌الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۲۵۹؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۵۶.</ref>


====رفتار یزید با اسیران کربلا====
====رفتار یزید با اسیران کربلا====
هنگام ورود اسیران به شام، یزید دستور داد شهر را آذین‌بندی کنند.<ref>صدوق، امالی، ۱۴۰۳ق، مجلس ۳۱، ص۲۳۰.</ref> او همچنین قصر را تزیین کرد و بزرگان شام را به حضور طلبید.<ref>سید ابن طاووس، لهوف، ۱۳۸۱ش، ص۲۱۳.</ref> یزید در حضور اسیران، سر [[امام حسین(ع)]] را در ظرف طلا گذاشت و با چوب‌دستی به آن می‌زد<ref>یعقوبی، تاریخ، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۶۴.</ref> و این شعر ابن زبعری را تکرار می‌کرد:<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۱۳۲-۱۳۳.</ref>  
هنگام ورود اسیران به شام، یزید دستور داد شهر را آذین‌بندی کنند.<ref>صدوق، امالی، ۱۴۰۳ق، مجلس ۳۱، ص۲۳۰.</ref> او همچنین قصر را تزیین کرد و بزرگان شام را به حضور طلبید.<ref>سید ابن طاووس، لهوف، ۱۳۸۱ش، ص۲۱۳.</ref> یزید در حضور اسیران، سر [[امام حسین(ع)]] را در ظرف طلا گذاشت و با چوب‌دستی به آن می‌زد<ref>یعقوبی، تاریخ، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۶۴.</ref> و این شعر ابن زبعری را تکرار می‌کرد:<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۱۳۲-۱۳۳.</ref>  
ای کاش بزرگانی از قبیله من که در [[جنگ بدر]] کشته شدند، بودند و زاری [[قبیله خزرج]] را می‌دیدند. شادمانی و خوشحالی کرده و می‌گفتند ای یزید دست تو درد نکند. بنی‌هاشم با حکومت بازی کردند و گرنه خبری نیامده بود و وحیی نازل نشده بود.<ref>مقرم، مقتل الحسین (ع)، ترجمه مخدومی، ۱۳۸۷ش، ص۳۵۸. </ref>
ای کاش بزرگانی از قبیله من که در [[جنگ بدر]] کشته شدند، بودند و زاری [[قبیله خزرج]] را می‌دیدند. شادمانی و خوشحالی می‌کردند و می‌گفتند ای یزید دست تو درد نکند. بنی‌هاشم با حکومت بازی کردند وگرنه خبری نیامده بود و وحیی نازل نشده بود.<ref>مقرم، مقتل الحسین (ع)، ترجمه مخدومی، ۱۳۸۷ش، ص۳۵۸. </ref>


{{شعر|}}{{ب|لیت أشیاخی ببدرٍ شَهِدوا |جزعَ الخزرجِ من وَقْع الأسَلْ}}{{پایان شعر}}{{شعر|}}{{ب|لأهلّوا و استهلّوا فرحاً |ثُمّ قالوا یایزیدُ لاتُشَلْ}}{{پایان شعر}}{{شعر|}}{{ب|لعِبَتْ هاشمُ بالملکِ |فلا خبرٌ جاءَ ولاوحی نَزَلْ<ref>مقرم، مقتل الحسین (ع)، ترجمه مخدومی، ۱۳۸۷ش، ص۳۵۸. </ref>}}{{پایان شعر}}
{{شعر|}}{{ب|لیت أشیاخی ببدرٍ شَهِدوا |جزعَ الخزرجِ من وَقْع الأسَلْ}}{{پایان شعر}}{{شعر|}}{{ب|لأهلّوا و استهلّوا فرحاً |ثُمّ قالوا یایزیدُ لاتُشَلْ}}{{پایان شعر}}{{شعر|}}{{ب|لعِبَتْ هاشمُ بالملکِ |فلا خبرٌ جاءَ ولاوحی نَزَلْ<ref>مقرم، مقتل الحسین (ع)، ترجمه مخدومی، ۱۳۸۷ش، ص۳۵۸. </ref>}}{{پایان شعر}}
کاربر ناشناس