پرش به محتوا

یزید بن معاویه: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۸٬۶۹۷ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۲ اکتبر ۲۰۱۷
بازنویسی و بارگذاری جدید مدخل
imported>Movahhed
(..)
imported>Movahhed
(بازنویسی و بارگذاری جدید مدخل)
خط ۱: خط ۱:
{{خلافت بنی امیه}}
{{خلافت بنی امیه}}
'''یزید بن معاویة بن ابی سفیان''' (۲۵-۶۴ق)، دومین خلیفه سلسله [[بنی امیه|اموی]] که به دستور او [[امام حسین]] و یارانش در [[کربلا]] به شهادت رسیدند. یزید پس از پدرش [[معاویه بن ابی سفیان]] (متوفی [[سال ۶۰ قمری|۶۰ق]]) نزدیک چهار سال حکومت کرد و در [[شام]] ([[دمشق]]) درگذشت. او نخستین کسی بود که بر خلاف سنت خلفای پیشین، به انتصاب پدرش و به صورت موروثی مدعی خلافت شد. بیعت گرفتن اجباری او از خویشاوندان نزدیک و برخی [[صحابه]] [[پیامبر(ص)]] که با مقاومت برخی از آنان رو به رو شد، چندین واقعه بزرگ را در تاریخ اسلام رقم زد. [[واقعه کربلا]] در [[سال ۶۱ قمری]] و [[شهادت]] [[امام حسین(ع)]] در زمان حکومت وی، موجب شد او به یکی از منفورترین شخصیت‎ها نزد [[شیعیان]] تبدیل شود. همچنین غارت [[مدینه]] در [[سال ۶۳ قمری]] که به [[واقعه حره]] مشهور است، به قتل عام هزاران نفر از [[صحابه]] [[پیامبر(ص)]] و حافظان قرآن انجامید. حمله به [[مکه]] در [[سال ۶۴ قمری]] نیز برای سرکوبی [[عبدالله بن زبیر]] و هدف قرار دادن [[کعبه]] با منجنیق، از رخدادهای دوران حکومت اوست.
'''یزید بن معاویة بن ابی سفیان''' (۲۶-۶۴ق)، دومین حاکم [[بنی امیه|اموی]] است که به دستور او [[امام حسین]] و یارانش در [[کربلا]] به [[شهادت]] رسیده و اهل‌بیت او به [[اسیران کربلا|اسارت]] گرفته شدند. او پس از پدرش [[معاویه]]، سه سال حکومت کرد و سه واقعه مهم در زمان خلافتش رخ داد: در [[سال ۶۱ قمری]]، [[واقعه کربلا]] را رقم زد. [[سال ۶۳ قمری]] به [[مدینه]] حمله کرد که به کشته شدن هزاران نفر از [[صحابه]] و حافظان [[قرآن]] انجامید و به [[واقعه حره]] معروف شد. در [[سال ۶۴ قمری]] نیز برای سرکوبی مخالفانش به [[مکه]] حمله نمود و [[کعبه]] را نیز با منجنیق هدف آتش قرار داد.


== نسب و پیشینه خانوادگی ==
بر اساس منابع تاریخی، یزید به صورت آشکارا [[شراب]] می‌نوشید و طبعی شاعرانه داشت. او نخستین کسی است که بر خلاف سنت خلفای پیشین، با انتصاب پدرش و به صورت موروثی به خلافت رسید. برگزیدن او نیز بر خلاف [[صلح امام حسن|صلح‌نامه]] [[امام حسن]] و معاویه بود. در برخی از [[روایات]]، به [[لعن]] یزید و قاتلان [[امام حسین(ع)]] تصریح شده است. تمام [[شیعیان]] و گروهی از [[اهل‌سنت]]، با استناد به کارهایی که یزید در دوران خلافتش انجام داد، او را سزاوار لعن می‌دانند.
تاریخ‌نگاران، نسب یزید را از دودمان [[بنی امیه]] و طایفه [[قریش]] دانسته‌اند: «‌یزید بن معاویة بن صخر بن حرب بن أمیة بن عبد شمس بن عبد مناف‌»<ref>ذهبی، ج‏۵، ص:۲۶۹.</ref>  
{{تبارنامه بنی‌امیه}}
 
==زندگی‌نامه ==
بر اساس منابع تاریخی، یزید در [[سال ۲۶ هجری قمری]] به دنیا آمد.<ref>طقوش، دولت امویان، ترجمه جودکی، ۱۳۸۹ش، ص۶۱. </ref> پدر او [[معاویه]] فرزند [[ابوسفیان]] و مادرش «میسون» دختر «بجدل کلبی» است.<ref>ذهبی، تاریخ الاسلام، ۱۴۱۳ق، ج‏۵، ص۲۷۰؛ زرکلی، الأعلام قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء، ۱۹۸۹م، ج‏۷، ص۳۳۹.</ref> میسون پس از ازدواج با معاویه، نتوانست زندگی در [[دمشق]] را تحمل کند و پس از جدایی از معاویه، به صحرا بازگشت. بنا بر احتمال منابع، او در این هنگام، یزید را باردار بوده یا یزید شیرخوار وی بوده است.<ref>ذهبی، تاریخ الاسلام، ۱۴۱۳ق، ج‏۵، ص۲۷۱؛ زرکلی، الأعلام قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء، ۱۹۸۹م، ج‏۷، ص۳۳۹.</ref>
یزید کودکی خود را در قبیله میسون و در کنار مادرش گذراند.<ref>طقوش، دولت امویان، ترجمه جودکی، ۱۳۸۹ش، ص۶۱. </ref> مردمان آن قبیله از قبایل  حُوّارین(در منطقه حمص شام) با پیشینه [[مسیحیت]] در زمان پیش از [[اسلام]] و اهل فصاحت و شعر عربی بودند، یزید نیز تحت تاثیر آنان سخن‌پرداز و شاعر شد.<ref>طقوش، دولت امویان، ترجمه جودکی، ۱۳۸۹ش، ص۶۱. </ref>


درباره مادر یزید مطلب چندانی در روایات تاریخی نیست جز آن که نام او میسون بنت بحدل (به احتمال: م. ۸۰ق./ ۷۰۰م.) و از طایفه بنی حارثة بن جناب کلبی و اهل بادیه بوده است.<ref>ذهبی، ج‏۵، ص:۲۷۰؛ زرکلی، ج‏۷، ص:۳۳۹.</ref>
پدر او معاویه فرزند [[ابوسفیان]] همراه با [[هند جگرخوار]] و عده‌ای دیگر، پس از [[فتح مکه]] اسلام آوردند و [[پیامبر(ص)]] آنان را طلقاء (اسیران آزادشده) خطاب نمود و از مجازات، عفو و آزاد کرد.<ref>طبری، تاریخ الأمم والملوک، ۱۳۸۷ش، ج۳، ص۶۱؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ۱۳۸۳ش، ج۲، ص۴۱۲.</ref> عنوان کنایه‎آمیز طلقاء همواره برای آنان بر جای ماند. حضرت زینب نیز پس از عاشورا، در خطبه‌ای یزید را فرزند [[طلقاء]] خطاب  نمود.<ref>سید بن طاوس،اللهوف علی قتلی الطفوف، ۱۳۸۱ش، ص۱۸۲.</ref> در زیارت عاشورا نیز با عبارت «وابن آکلةالکباد» (فرزند زن جگرخوار) از آنان یاد شده است.<ref>میرخانی، شرح زیارت عاشورا، ۱۳۷۴ش، ص۴۴۶.</ref>
او پس از آن‌که با معاویه ازدواج کرد؛ به شام (دمشق) آمد، اما دوری از وطن خویش را تاب نیاورد و معاویه او را طلاق داد و میسون به صحرا بازگشت. بنا بر احتمال منابع، او در این هنگام یزید را باردار بوده یا یزید شیرخوار وی بوده است.<ref>ذهبی، ج‏۵، ص:۲۷۰ و ۲۷۱؛ زرکلی، ج‏۷، ص:۳۳۹.</ref>


پدربزرگ یزید، [[ابوسفیان]] و مادربزرگش [[هند بنت عتبه]]، تا پیش از [[فتح مکه]] از سرسخت‌ترین دشمنان [[پیامبر اکرم(ص)]] بودند. هند به سبب آن که در [[جنگ احد]]، جگر عموی پیامبر(ص)، [[حمزه بن عبدالمطلب]]، را به دندان گرفت، به [[هند بنت عتبه|هند جگرخوار]] مشهور گشت. پس از فتح مکه، پیامبر اکرم(ص) آنان و دیگر دشمنان خود در مکه را [[طلقاء]] خطاب و از مجازات، عفو و آزاد کرد.<ref>طبری، ج۳، ص۶۱؛ ابن هشام، ج۲، ص۴۱۲.</ref> این کلمه جمع «‌طلیق‌» و به معنای اسیران مستحق مجازات است که آن‌ها را آزاد کنند. عنوان کنایه‎آمیز طلقاء همواره برای آنان بر جای ماند. بنابر برخی روایات، امام علی(ع) تصریح دارد که معاویه و پدرش هیچگاه ایمان نیاورده و از سر اکراه و به ظاهر، اسلام آورده‌اند.<ref>دینوری، ص۱۷۸.</ref> همچنین در نامه‌ای به معاویه او را از طلقاء خوانده که خلافت پیامبر(ص) بر آنان روا نیست.<ref>دینوری، ص۱۷۸.</ref>
او چندین فرزن از جمله خالد، [[معاویه بن یزید|معاویه]]، ابوسفیان و عبدالله و همسرانی به نام‌های فاخته، ام‌کلثوم و ام‌مسکین داشته است.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ۱۳۵۲ش، ج۷، ص۳۱۲۳.</ref> یزید پس از سه سال و هشت ماه حکومت، در [[۱۴ ربیع‌الاول]] [[سال ۶۴ قمری|سال ۶۴ق]] در ۳۸ سالگی درگذشت.<ref>بلاذری، انساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۳۵۴.</ref> گروهی سبب [[مرگ]] او را مستی بیش از حد ذکر کردند.<ref>ابن حبان، الثقات، ۱۳۹۳ق، ص۱۶۲.</ref> برخی دیگر گفته‌اند که روزی در حالت مستی، میمون خود را بر خری وحشی سوار کرده بود و در پی‌ او می­‎تاخت تا اینکه از اسب فرو افتاد و از دنیا رفت.<ref>بلاذری، انساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۲۸۷.</ref> برخی نیز می‌گویند بر اثر بیماری ذات الجنب (عفونت ریه) از دنیا رفت.<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۶۵، ص۳۹۷.</ref> پس از مرگ، او را در دمشق دفن کردند.<ref>یعقوبی، تاریخ، ترجمه آیتی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۱۹۳.</ref> نقل شده است وقتی [[عباسیان]] بر دمشق مسلط شدند، [[قبر]] وی را [[نبش قبر|نبش]] کردند.<ref>نویری، نهایة الأرب فی فنون الأدب، ۱۴۲۴ق، ج۲۲، ص۳۳.</ref>
{{تبارنامه بنی‌امیه}}
== شخصیت یزید ==
==زندگی‌نامه ==
بیشتر منابع تاریخی به شاعر بودن و جنبه خوشگذرانی و شراب‌خواری یزید اشاره کرده‌اند.<ref>برای نمونه ر.ک.ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۶۵، ص۳۹۷؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۶ش، ج۴، ص۱۲۷؛ فقیهی، «بنی امیه در تاریخ»، ۱۴۱۳ق، ص۳۳.</ref>
یزید کودکی خود را در قبیله میسون و در کنار مادرش گذراند. مردمان آن قبیله از قبایل  حُوّارین(در منطقه حمص شام) با پیشینه مسیحیت و بت پرستی در زمان پیش از اسلام و اهل فصاحت و شعر عربی بودند. برخی معتقدند که رشد و پرورش یزید تحت تأثیر عقاید مسیحیان تازه مسلمان این قبیله در تکوین شخصیت او مؤثر بوده و حمایت­‎های او از مسیحیان پس از رسیدن به خلافت و به خصوص شعرای آنان و نیز وجود مشاوران مسیحی در دربار او و نیز سازش با اروپائیان، تأثیر این پرورش را بر شخصیت یزید تأیید می­‌کند.<ref>[http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=43125 سایت پژوهه]</ref>
===خوشگذرانی‌===
طبق نقل منابع، یزید خوش‌گذران و هوس‌باز بود.<ref>فقیهی، «بنی امیه در تاریخ»، ۱۴۱۳ق، ص۳۳.</ref> به صورت آشکار [[شراب]] می‌نوشید و در این کار زیاده‌روی می‌کرد.<ref>«فقیهی، بنی امیه در تاریخ»، ۱۴۱۳ق، ص۳۴.</ref> برخی [[صحابه پیامبر(ص)]] و نیز [[امام حسین(ع)]] به صراحت او را [[فاسق]] و اهل گناه و هرزگی خوانده‌اند.<ref>یعقوبی، تاریخ، ترجمه آیتی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۱۶۰.</ref> بلاذری او را نخستین خلیفه‌ای می‌داند که آشکارا شراب می‌نوشید، زنان خواننده و نوازنده را نزد خود نگه می‌داشت و برای لذت بردن، سگ‌ها و خروس‌ها را به جنگ همدیگر وا‌میداشت.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج‏۵، ص۲۹۷.</ref> او میمونی داشت که او را «اباقیس» نامید و به او شراب می‌نوشاند و از حرکات وی می‌خندید.<ref>فقیهی، «بنی امیه در تاریخ»، ۱۴۱۳ق، ص۳۴.</ref>


یزید، پس از سه سال و هشت ماه حکومت در [[۱۴ ربیع‌الاول]] [[سال ۶۴ قمری|سال ۶۴ق]]. در ۳۸ سالگی <ref>بلاذری، ج۵، ص۳۵۴.</ref> درگذشت.<ref>ابن عبد ربه، ج۵، ص۱۳۶.</ref> در سبب مرگ یزید گفته‌اند که روزی میمون خود را بر خری وحشی سوار کرده بود، خر وحشی می­‎دوید و یزید نیز در حالی که مست بود، در پی‌­اش می­‎تاخت تا این­که از اسب فرو افتاد و گردنش شکست.<ref>بلاذری، ج۵، ص ۲۸۷.</ref> <ref>[http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=43125 سایت پژوهه]</ref> او را در دمشق دفن کردند. نقل شده است که وقتی عباسیان بر دمشق مسلط شدند بدن قبر وی را نبش کردند اما جز خاکستر در آن نیافتند. <ref>الطقطقی، الفخری فی الآداب السلطانیة، ج۱، ص۵۵؛ النویری، نهایة الأرب فی فنون الأدب، ج۲۲، ص۳۳؛ المقدسی، البدء والتاریخ، ج۶، ص۷۱ </ref>
برخی معتقدند رشد و پرورش یزید، تحت تأثیر عقاید [[مسیحیان]] تازه مسلمان قبیله میسون، در تکوین شخصیت او مؤثر بوده است.<ref>ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۷، ص۳۰۱، به نقل از ولوی و دیگران، «مناسبات خلفای اموی با مسیحیان ذمی»، ص۱۳۸.</ref> آنان وجود مشاوران [[مسیحی]] همانند سِرجون و اَخطَل نصرانی در دربار او و سازش با رومیان شرقی را گواه بر ادعای خود می‌دانند.<ref>ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۷، ص۳۰۱، به نقل از ولوی و دیگران، «مناسبات خلفای اموی با مسیحیان ذمی»، ص۱۳۸.</ref>
===شاعر بودن===
یزید فردی سخن‌پرداز و شاعر بود. دیوان شعر او نیز به چاپ رسیده و به زبان فارسی نیز ترجمه شده است.<ref>ر.ک. شجاعی، حیدر، سهرابی، حیدر، «زندگی و شعر یزید بن معاویه لعنهما الله – ترجمه، نقد و بررسی دیوان»، تهران، ناشران حیدر سهرابی و حیدر شجایی، ۱۳۹۵ش.</ref> یکی از شعرهایی که پس از [[واقعه عاشورا]]، از او نقل شده، این است: جامی از شراب به من بنوشان که استخوان‌هایم را سیراب کند. سپس برگرد و [[ابن زیاد]] را چنین جامی بنوشان، همان که رازدار و امین من است و اساس خلافت من به دست او استوار گردید.<ref> عباس آبادی، پژوهشی سزا در بایدها و نبایدهای ناسزا، ۱۳۸۶ش، ص۹۲.</ref>
{{شعر|}}{{ب|اسقنی شربة تروی مشاشی |ثم صل فاسق مثلها ابن زیاد}}{{پایان شعر}}
{{شعر|}}{{ب|صاحب السر و الامانة عندی  |و لتسدید مغنمی و جهادی<ref> عباس آبادی، پژوهشی سزا در بایدها و نبایدهای ناسزا، ۱۳۸۶ش، ص۹۲.</ref>}}{{پایان شعر}}
مورخان نقل کرده‌اند در زمانی که [[معاویه]]، یزید را با سپاه اسلام به سوی رم فرستاد، لشکریان جلو رفته و دچار آبله و تب شدند؛ ولی یزید با همسرش میان راه ماند، سرگرم می‌گساری شد و اشعاری چنین سرود: از تب و آبله‌ای که به لشکر رسید باکی ندارم، هر گاه در دیر مران در غرفه‌ها بر تخت تکیه داده باشم و در کنارم ام‌کلثوم باشد.<ref> یعقوبی، تاریخ، ترجمه آیتی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۱۶۰.</ref>
{{شعر|}}{{ب|ما ان ابالی بما لاقت جموعهم |بالغذقذونة من حمی و من موم }}{{پایان شعر}}
{{شعر|}}{{ب|اذا اتکأت علي الأنماط فی غرف  |بدیر مران عندی ام كلثوم<ref> یعقوبی، تاریخ، ترجمه آیتی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۱۶۰.</ref>}}{{پایان شعر}}
==بیعت گرفتن معاویه برای یزید==
طبق نقل تاریخ، زمانی که معاویه تصمیم به ولایتعهدی یزید گرفت، زیاد بن ابییه به او گفت: «یزید انسان سستی است که به شکارکردن بیش از [[خلافت]] علاقه دارد و برای خلافت مناسب نیست».<ref>طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۳۰۲-۳۰۳.</ref> معاویه برای نشان دادن چهره‌ای مجاهد از یزید، در [[سال ۵۲ قمری]] او را با سپاهیان مسلمان، به سوی رم فرستاد.<ref> بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۸۶؛ یعقوبی، تاریخ، ترجمه آیتی، ۱۳۷۸ش، ج‏۲، ص۱۶۰.</ref> همچنین [[امارت حاجیان]] را به یزید داد تا وی را از شراب‌خواری بازدارد و از مخالفت‌ها علیه او بکاهد.<ref>طقوش، دولت امویان، ترجمه جودکی، ۱۳۸۹ش، ص۶۱. </ref> به‌علاوه اینکه [[بیعت|بیعت گرفتن]] برای یزید را تا پس از شهادت [[امام حسن(ع)]] به تاخیر انداخت.<ref>طقوش، دولت امویان، ترجمه جودکی، ۱۳۸۹ش، ص۳۴. </ref>


== ویژگی‎های شخصی و اخلاقی ==
در [[صلح امام حسن|صلح‌نامه]] امام حسن(ع) آمده بود که معاویه نباید کسی را جانشین خود کند و انتخاب خلیفه را به شورای مسلمانان واگذارد. پس از شهادت امام حسن(ع)، معاویه به صلح‌نامه وفادار نماند و به فرمانداران و کارگزارانش دستور داد به ستایش از یزید بپردازند و هیأت‌هایی از شهرهای بزرگ برای [[بیعت]] با یزید به سوی او روانه کنند.<ref> بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۸۶؛ یعقوبی، تاریخ، ترجمه آیتی، ۱۳۷۸ش، ج‏۲، ص۱۶۰.</ref>  
در بسیاری از منابع تاریخ اسلام، یزید به لحاظ اخلاقی شخصی فاسد و هوس‌باز معرفی شده است. بلاذری (م. ۲۷۹ق) او را نخستین حکمران ارشد خلافت اسلامی می‌داند که گناهانی مانند شراب‌خواری را آشکارا مرتکب شد.<ref>بلاذری، ج‏۵، ص:۲۹۷.</ref> [[مسعودی]] (م. ۳۴۶ق) از [[ابومخنف]]، نقل کرده که در ایام یزید، شراب‌خواری و فسق به دست کارگزاران او در مکه و مدینه به صورت علنی رواج یافت.<ref>مسعودی، ج‏۳، ص۶۸.</ref> شهرت یزید در [[لهو]] و لعب و عدم پایبندی‌اش به موازین و اخلاقیات اسلامی، گویا شهره خاص و عام بوده است و حتی برخی [[صحابه]] مشهور پیامبر(ص) و نیز [[امام حسین(ع)]] به صراحت او را فاسق و اهل گناه و هرزگی خوانده‌اند. بدین رو، وقتی معاویه پس از شهادت امام حسن(ع) اصرار داشت تا برای خلافت یزید از بزرگان بیعت گیرد، با مشکلاتی رو به رو شد و کسانی مانند امام حسین(ع)، [[عبدالله بن زبیر]] و [[عبد الله بن عمر]] تن به بیعت ندادند. از [[عبدالله بن عمر]] نقل است که در این باره گفته است: «‌بیعت کنیم با کسی که با میمون‎ها و سگ‌ها بازی می‌کند و شراب می‌‏نوشد و آشکارا فسق می‌کند؟! عذر ما نزد خدا چیست؟!‌» <ref>یعقوبی، ج‏۲، ص:۱۶۰.</ref><br />


بنابر منابع تاریخی، در [[سال ۵۲ قمری]] یزید با سپاهیان مسلمان، که برخی بزرگان صحابه نیز در میان آنان بودند، به سوی روم رفت. او با همسرش ام‌کلثوم میان راه ایستاد و سرگرم عیاشی و می‌گساری شد. اما سپاهیان که از پیش رفته بودند، به وبا و آبله مبتلا گشتند و خسارت و تلفات سنگینی دیدند. هنگامی که یزید مطلع شد، شعری با این مضمون بر زبان آورد که او را باکی نیست اگر مسلمانان از تب و آبله و وبا هلاک شوند. خبر به معاویه رسید و او به خشم آمد و دستور داد تا یزید به اردوگاه ملحق شود. <ref>یعقوبی،، ج‏۲، ص:۱۶۰؛ بلاذری، ج۵، ص۸۶.</ref>
مردم [[مدینه]] بیش از دیگر شهرهای اسلامی، با بیعت مخالف بودند.<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۶ش، ج۳، ص۲۵۰.</ref> معاویه به شاعرانِ مخالف یزید، هدیه‌هایی داد و نظر آنان را برگرداند.<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۶ش، ج۳، ص۵۰۳.</ref> همچنین به مدینه سفر کرد تا از مردم بیعت بگیرد؛<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ۱۳۵۲ش، ج۷، ص۲۸۶۷.</ref> ولی نتوانست [[امام حسین]]، [[عبدالله بن زبیر]] و [[عبدالله بن عمر]] و [[عبدالرحمن ابن ابی بکر]] را وادار به بیعت با یزید کند.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ۱۳۵۲ش، ج۷، ص۲۸۶۷.</ref> از [[عبدالله بن عمر]] نقل است که دراین‌باره گفته است: «‌بیعت کنیم با کسی که با میمون‎ها و سگ‌ها بازی می‌کند و [[شراب]] می‌‏نوشد و آشکارا فسق می‌کند؟! عذر ما نزد [[خدا]] چیست؟!‌».<ref>یعقوبی، تاریخ، ترجمه آیتی، ۱۳۷۸ش، ج‏۲، ص۱۶۰.</ref>
==خلافت یزید==
پس از مرگ معاویه، یزید حاکم مدینه شد.<ref>طبری، تاریخ المم و الملوک، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ۱۳۵۲ش، ج۷، ص۲۹۰۴.</ref> او نخستین کسی بود که بر خلاف سنت خلفای پیشین، به انتصاب پدرش و به صورت موروثی به [[خلافت]] رسید.<ref>طقوش، دولت امویان، ترجمه جودکی، ۱۳۸۹ش، ص۳۲. </ref> بر اساس منابع تاریخی، یزید در زمان حکومتش هرگونه مخالفتی را سرکوب می‌کرد.<ref>مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ۱۴۰۹ق، ج‏۳، ص۶۷.</ref> در روز نخست، نامه‌ای به حاکم [[مدینه]] نوشت و او را از مرگ معاویه مطلع ساخت و به او دستور داد که از [[حسین بن علی(ع)]] و [[عبدالله بن عمر]] و [[عبدالرحمن بن ابی بکر]] و [[عبدالله بن زبیر]] به زور بیعت بگیر و هر کس نپذیرفت گردنش را بزن.<ref>یعقوبی، تاریخ، ترجمه آیتی، ۱۳۷۸ش، ج‏۲، ص۱۷۷.</ref> [[مسعودی]] در توصیف سیاست او می­‎نویسد: سیره یزید همان سیره [[فرعون]] بود، بلکه فرعون عادل­‎تر از او در میان رعیتش و منصف‎تر از او در میان خاص و عامش بود.<ref>مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۶۸.</ref> همچنین مسعودی از [[ابومخنف]]، نقل کرده که در زمان حکومت یزید، شراب‌خواری و گناه به دست کارگزاران او در [[مکه]] و [[مدینه]] به صورت علنی رواج یافت.<ref>مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ۱۴۰۹ق، ج‏۳، ص۶۸.</ref>


==حکومت و سیاست==
حکومت یزید سه سال طول کشید.<ref>طبری، تاریخ المم و الملوک، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ۱۳۵۲ش، ج۷، ص۳۱۲۱.</ref> مورخان اعمال و اقدامات او در این سه سال را سرآغاز بسیاری از مخالفت­‎ها بر ضد [[خلفای بنی‌امیه]] و سقوط حکومت آنها می‌دانند.<ref>طقوش، دولت امویان، ترجمه جودکی، ۱۳۸۹ش، ص۷۵. </ref> او در سال اول حکومتش امام حسین(ع) و اهل بیت او را شهید کرد.<ref>یعقوبی، تاریخ، ترجمه آیتی، ۱۳۷۸ش، ج‏۲، ص۲۵۳.</ref> در سال دوم، حرمت مدینه را شکست و به مدت سه روز جان و مال مردم مدینه را بر سپاهیانش حلال کرد.<ref>یعقوبی، تاریخ، ترجمه آیتی، ۱۳۷۸ش، ج‏۲، ص۲۵۳.</ref> در سال سوم نیز [[کعبه]] را مورد تاخت و تاز قرار داد و آن را به آتش کشید.<ref>یعقوبی، تاریخ، ترجمه آیتی، ۱۳۷۸ش، ج‏۲، ص۲۵۳.</ref>
دوران کوتاه سلطنت یزید بن معاویه از نظر سیاسی دورانی بسیار پر التهاب و پر تشنج بود و حکومتش که کمی بیش از سه سال دوام نداشت، بیشتر صرف سرکوب قیام­‎های داخلی و آرام نمودن اوضاع ممالک اسلامی شد. او در ایام حکومتش با شدت تمام­، هرگونه مخالفتی را در نطفه خفه ­نمود. فشار و اختناق در حکومت او به حدی رسیده بود که مسعودی در توصیف این دوره چنین می­‎نویسد: «‌سیره یزید همان سیره فرعون بود، بلکه فرعون عادل­‎تر از او در میان رعیتش و منصف‎تر از او در میان خاص و عامش بود.‌» <ref>مسعودی، ۱۴۰۹، ص۶۸.</ref> «‌او در سال اول حکومتش امام حسین(ع) و [[اهل بیت]] پیامبر(ص) را کشت و در سال دوم حرمت حرم رسول خدا(ص) ([[مدینه]]) را، شکست و آن را سه روز تمام بر سپاهیانش حلال کرد. در سال سوم [[کعبه]] را مورد تاخت و تاز قرار داد و آن را به آتش کشید.‌» <ref>یعقوبی، ص۲۵۳</ref>اعمال و اقدامات یزید در این مدت کوتاه، سرآغازی شد بر بسیاری از درگیری‎­ها و مخالفت­‎ها علیه خلفای اموی در آینده؛ مخالفت‎­ها و قیام­‎هایی که سرانجام موجبات سر آمدن عمر دولت  اموی را فراهم آورد.
<ref>[http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=43125 سایت پژوهه]</ref>


=== واقعه کربلا ===
=== واقعه کربلا ===
{{اصلی|واقعه کربلا}}
{{اصلی|واقعه کربلا}}
از فجیع­‌ترین وقایع ایام حکومت یزید بن معاویه، [[واقعه کربلا]] است؛ که گویند زشت‌تر از آن در اسلام به وقوع نپیوسته است.<ref>ابن الطقطقا، ص۱۱۶.</ref> در [[ذی الحجه]] سال ۶۰ق، امام حسین(ع) و جمعی از خاندان رسول خدا(ص) به دعوت مردم [[کوفه]]، عازم [[عراق]] شدند؛ اما [[کوفه|کوفیان]] بر اثر فشار حکومت یزید بیعت شکسته، امام(ع) را همراه جمع اندکی از یارانش تنها گذاشتند. امام حسین(ع) به همراه خانواده و یارانش، به دست سپاهیان حکومت یزید و به دستور والی او [[عبیدالله بن زیاد]] به [[شهادت]] رسیدند؛ سرهای [[شهدای کربلا]] در [[کوفه]] و [[شام]] به نمایش گذاشته شد و اهل­‌بیت پیامبر(ص) به اسارت در آمدند. شرح واقعه کربلا در منابع کهن و معاصر به تفصیل آمده است.<ref>[http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=43125 سایت پژوهه]</ref>
طبق نقل منابع، وقتی یزید به حکومت رسید، به والی مدینه دستور داد «از حسین بیعت بگیر و اگر نپذیرفت، سر او را برایم بفرست».<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۶، ج۴، ص۱۴؛ ازدی، مقتل الحسین(ع)، بی‌تا، ص۳.</ref> امام حسین با یزید بیعت نکرد و به همراه خانواده و شماری از [[بنی‌هاشم]] از مدینه به سمت مکه رفت.<ref>بَلاذُری، انساب‌الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۶۰.</ref> کوفیان با ارسال نامه‌های فراوان امام را به [[کوفه]] دعوت نمودند و امام به سمت آنجا حرکت کرد.<ref>ابن‌اعثم، الفتوح، ۱۹۹۱م، ج۵، صص۲۷-۲۸؛ مفید، الارشاد، ۱۳۹۹ق، ج۲، ص۳۶-۳۷.</ref> یزید، [[عبیدالله بن زیاد]] را حاکم کوفه کرد که او توانست آنان را از اطراف امام دور کند.<ref>طبری، تاریخ المم و الملوک، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ۱۳۵۲ش، ج۷، صص۲۹۳۳-۲۹۶۲.</ref> پس از پیمان‌شکنی کوفیان، امام به سوی [[کربلا]] رفت. در آنجا در روز [[روز عاشورا|دهم محرم]] با لشکریان [[عمر سعد]] که از طرف ابن زیاد به فرماندهی منصوب شده بود روبرو شد.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ۱۳۵۲ش، ج۷، صص۲۹۸۹-۳۰۶۰.</ref>
 
در این جنگ، امام حسین و فرزندانش، برادرش عباس، ۱۷ نفر از [[بنی‌هاشم]] و بیش از ۵۰ نفر از یارانش شهید شدند.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ۱۳۵۲ش، ج۷، صص۲۹۸۹-۳۰۶۰.</ref> پس از جنگ، لشکریان یزید، با اسب‌های خود بر بدن کشته‌شدگان تاختند.<ref>مفید، الإرشاد، ۱۳۹۹ق، ج‏۲، ص۱۱۳؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۵۵.</ref> به خیمه‌های بازماندگان حمله کردند و آنچه بود به غنیمت گرفتند و خیمه‌ها را آتش زدند.<ref>سید ابن طاووس، لهوف، ترجمه فهری زنجانی، بی‌تا، ص۱۳۲.</ref> [[امام سجاد(ع)]] به علت بیماری نتوانست جنگ کند و زنده ماند.<ref>مسعودی، مروج‌الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۲۵۹؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۵۶.</ref> وی به همراه [[حضرت زینب]] و سایر زنان و بچه‌ها اسیر سپاه کوفه شد. آنان سرهای شهیدان را به نیزه زدند و به همراه اسیران به [[کوفه]] نزد عبیدالله بن زیاد و از آنجا به [[شام]] نزد یزید بردند.<ref>مسعودی، مروج‌الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۲۵۹؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۵۶.</ref>
====رفتار یزید با اسیران کربلا====
هنگام ورود اسیران به شام، یزید دستور داد شهر را آذین بندی کنند.<ref>صدوق، امالی، ۱۴۰۳ق، مجلس ۳۱، ص۲۳۰.</ref> او همچنین قصر را تزیین کرد و بزرگان شام را به حضور طلبید.<ref>سیدبن طاووس، لهوف، ۱۳۸۱ش، ص۲۱۳.</ref> یزید در حضور اسیران، سر [[امام حسین(ع)]] را در ظرف طلا گذاشت و با چوب دستی به آن می‌زد<ref>یعقوبی، تاریخ، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۶۴.</ref> و این شعر ابن زبعری را تکرار می‌کرد:<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۱۳۲-۱۳۳.</ref>
ای کاش بزرگانی از قبیله من که در جنگ [[بدر]] کشته شدند، بودند و زاری [[قبیله خزرج]] را می‌دیدند. شادمانی و خوشحالی کرده و می‌گفتند ای یزید دست تو درد نکند. بنی‌هاشم با حکومت بازی کردند و گرنه خبری نیامده بود و وحیی نازل نشده بود.<ref>مقرم، مقتل الحسین (ع)، ترجمه مخدومی، ۱۳۸۷ش، ص۳۵۸. </ref>
 
{{شعر|}}{{ب|لیت أشیاخی ببدرٍ شَهِدوا |جزعَ الخزرجِ من وَقْع الأسَلْ}}{{پایان شعر}}{{شعر|}}{{ب|لأهلّوا و استهلّوا فرحاً |ثُمّ قالوا یایزیدُ لاتُشَلْ}}{{پایان شعر}}{{شعر|}}{{ب|لعِبَتْ هاشمُ بالملکِ |فلا خبرٌ جاءَ ولاوحی نَزَلْ<ref>مقرم، مقتل الحسین (ع)، ترجمه مخدومی، ۱۳۸۷ش، ص۳۵۸. </ref>}}{{پایان شعر}}
در روایتی از [[امام رضا(ع)]] آمده، یزید سر امام را در تشتی گذاشت و بر روی آن میز غذا نهاد. آن‌گاه با یارانش سرگرم خوردن غذا و [[آبجو]] شد، سپس میز بازی [[شطرنج]] را روی آن تشت گذاشته و به بازی شطرنج مشغول شد. هنگامی‌که در بازی پیروز می‌شد، جام آب‌جو را گرفته می‌نوشید و ته‌مانده آن را در کنار تشت، بر زمین می‌ریخت.<ref>صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۲۵، ح۵۰.</ref> «یحیی بن حکم» به این رفتار یزید اعتراض نمود که یزید با مشت به سینه وی زد. «ابوبرزه اسلمی» نیز اعتراض کرد که به دستور یزید از مجلس اخراج شد.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ۱۴۱۷ق، ص۴۱۶.</ref>
 
از منابع تاریخی و روایی برمی‌آید که یزید ابتدا [[اسیران کربلا|اسیران]] را در ویرانه‌ای بی‌سقف  که به [[خرابه شام]] معروف است اقامت داد.<ref>صدوق، امالی، ۱۴۰۳ق، مجلس ۳۱، ص۲۳۱، ح۴.</ref> پس از سخنرانی‌های [[امام سجاد(ع)]] و [[زینب(س)]]، آنان را به خانه‌ای نزدیک قصر یزید منتقل کرد.<ref>شیخ مفید، ارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۲۲.</ref>


=== واقعه حرّه ===
=== واقعه حرّه ===
{{اصلی|واقعه حره}}
{{اصلی|واقعه حره}}
سال‎های پس از روی کار آمدن یزید، با نارضایتی روزافزون مردمان [[حجاز]] از حکومت مرکزی همراه بود که به برخی سیاست‎های یزید از جمله بی‌توجهی او به [[مکه]] و [[مدینه]] بازمی‌گشت. این وضعیت، آهسته آهسته به صورت بحران خود را نمایان ساخت. سرانجام، عثمان بن محمد بن ابی ­سفیان، حاکم جوان مدینه، هیئتی از بزرگان و سرشناسان مدینه را پس از مناسک حج عازم شام کرد تا شاید با انعام و دلجویی­ از آنان توسط یزید، اوضاع به هم ریخته­ مدینه سر و سامان یابد. بسیاری از بزرگان و اشراف مدینه از جمله [[عبدالله بن حنظله بن ابی‌عامر]] و پسرانش و نیز [[عبدالله بن عمر]] و منذر بن زبیر در این هیئت بودند.<ref>مسکویه، ج۲، ص۸۵</ref> هیئت اعزامی مدینه در بدو ورود به دمشق، هدایای بسیاری از یزید دریافت کرد.<ref>ابن خیاط، ص۱۴۷-۱۴۸</ref> اما یزید در حضور این بزرگان بنا به عادت همیشگی به شراب‎خواری و لهو و لعب پرداخت. رفتار یزید در برابر اعضای هیئت مدینه، ناراحتی و نارضایتی شدید آنان را در پی ­داشت و آنان پس از بازگشت به مدینه، آشکارا به یزید دشنام داده، معایب او را باز می‌­گفتند. در پی التهاب در شهر مدینه، یزید نامه­ تندی خطاب به مردم مدینه نوشت؛ <ref>دینوری، ج۱، ص۲۲۹</ref> اما این نامه بر آتش این التهاب دامن زد و قیام مردم را منجر گردید. یزید لشکری دوازده هزار نفری به فرماندهی [[مسلم بن عقبه]] مری به مدینه فرستاد. آنان به دستور یزید سه روز به مردم مدینه مهلت دادند تا به بیعت مجدد با یزید گردن نهند؛<ref>بلاذری، ج۵، ص۳۲۳؛ طبری، ج۵، ص۴۹۴.</ref> اما مردم مدینه نپذیرفتند. سرانجام جنگ آغاز شد که با شکست قیام کنندگان مدینه خاتمه یافت و باعث کشته شدن هزاران نفر از مردم مدینه و نیز اباحه جان و مال و ناموس آنان بر لشکر شام به مدت سه روز گردید.<ref>دینوری، ابوحنیفه احمد بن داوود، ج۲، ص۲۴۳.</ref> این واقعه در سال ۶۳ق. رخ داد.<ref>دینوری، الامامه و السیاسه، ج۱، ص۲۲۹.</ref>
بر اساس منابع تاریخی، پس از روی کار آمدن یزید و افزایش نارضایتی‌ها، مردم [[مدینه]] در [[سال ۶۳ قمری]] مردم مدینه به رهبری [[عبدالله بن حَنظَلة]] بر ضد حکومت یزید بن معاویه قیام کردند.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ۱۳۵۲ش، ج۷، صص۳۰۹۴-۳۱۰۰.</ref> یزید لشکری به فرماندهی «مسلم‌ بن عقبه» به مدینه فرستاد.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۳۲۳.</ref> وقتی خبر به مردم مدینه رسید، اطراف شهر خندق کندند و پناه گرفتند.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۳۲۳.</ref> لشکر یزید با عبور از [[واقعه حره|حرّه]]، در مشرق مدینه پیاده شد و به مردم مدینه سه روز مهلت داد تسلیم شوند.<ref>دینوری، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۱۸۴؛ ابن‌جوزی، المنتظم فی تاریخ‌الملوک و الامم، ۱۴۱۲ق، ج۶، ص۱۵.</ref> با تسلیم نشدن مردم مدینه، یزید سه روز جان و مال آنان را بر سپاهیانش حلال کرد.<ref>دینوری، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۱۸۴؛ ابن‌جوزی، المنتظم فی تاریخ‌الملوک و الامم، ۱۴۱۲ق، ج۶، ص۱۵.</ref> بر اساس نقل تاریخ، در این واقعه، لشکریان یزید از ارتکاب کارهایی چون تجاوز به زنان، بیرون کشیدن جنین از شکم زنان، کشتن نوزادان و توهین به [[صحابه پیامبر(ص)]] نیز فروگذار نکردند.<ref>ابن‌قتیبه، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۱۸۴؛ ابن‌جوزی، المنتظم فی تاریخ‌الملوک و الامم، ج۶، ص۱۵.</ref> در این جنگ، تعداد زیادی از مردم مدینه، از جمله ۸۰ تن از صحابه پیامبر(ص) و ۷۰۰ تن از حافظان قرآن کشته شدند.<ref>ذهبی، تاریخ‌الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ۱۴۱۰ق، ص۱۳۰.</ref>
<ref>[http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=43125 سایت پژوهه]</ref>
=== حمله به مکه ===
همزمان با قیام مردم مدینه، در [[مکه|شهر مکه]]، مردم با [[عبدالله بن زبیر]] بیعت کردند که باعث تسلط یافتن او و یارانش بر شهر مکه گردید.<ref>دینوری، اخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص.۲۶-۲۶۸.</ref>  
پس از [[واقعه حره]]، به دستور یزید، سپاه [[شام]]، رهسپار جنگ با ابن­ زبیر در مکه شد و شهر را محاصره نمود.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ۱۳۵۲ش، ج۷، صص۳۱۱۹-۳۱۲۰؛ یعقوبی، تاریخ، ترجمه آیتی، ۱۳۷۸ش، ج‏۲، ص۱۹۱.</ref> در طی روزهای محاصره مکه، [[خانه خدا]] بر اثر اصابت سنگ‎ها و گلوله‌های آتشینی که با منجنیق‌­های لشکر شام به سوی مکه پرتاب می‌شد، آسیب دیده و به آتش کشیده شد.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ۱۳۵۲ش، ج۷، صص۳۱۲۰؛یعقوبی، تاریخ، ترجمه آیتی، ۱۳۷۸ش، ج‏۲، ص۱۹۱.</ref> این محاصره تا زمانی که خبر مرگ یزید به لشکریانش رسید ادامه داشت.<ref>دینوری، اخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص۲۶۷-۲۶۸.</ref>  


=== شورش مکه ===
== فتوحات نظامی ==
این واقعه که همزمان با قیام مردم مدینه، در مکه به رهبری [[عبدالله بن زبیر]] صورت گرفت، موجب تسلط او و یارانش بر شهر مکه گردید. پس از [[واقعه حره]] و کشتار مردم مدینه، سپاه شام به فرماندهی حصین بن نمیر سکونی، راهی جنگ با ابن­ زبیر در مکه شد. اندکی بعد، شهر مکه به محاصره لشکر شام در آمد. در طول ایام محاصره این شهر، خانه خدا بر اثر اصابت سنگ‎هایی که با منجنیق‌­های لشکر شام به سوی مکه پرتاب می‌شد آسیب دیده، به آتش کشیده شد. این محاصره تا زمانی که خبر مرگ یزید به لشکریانش رسید ادامه داشت.<ref>دینوری، اخبار الطوال، ص ۲۶۷-۲۶۸</ref> <ref>[http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=43125 سایت پژوهه]</ref>
بر اساس منابع تاریخی، یزید در [[سال ۶۱ هجری قمری|سال ۶۱ هجری]]، سپاهی را به جنگ رومیان فرستاد که به جنگ «‌سوریا‌» معروف است.<ref>یعقوبی، تاریخ، ۱۳۷۸ش، ص۲۵۳.</ref> همچنین والی او در [[خراسان]]، توانست تا نواحی [[سمرقند]]، پیش رفته و [[سغد]] و [[بخارا]] را فتح کند؛<ref>نرشخی، تاریخ بخارا، ۱۳۶۳ش، ص۵۶.</ref> ولی در [[سال ۶۲ هجری قمری|سال ۶۲ هجری]] با اهل «خوارزم» به چهارصد هزار دینار صلح کرد.<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۸۸م، ص۳۳۹.</ref>
در زمان یزید، سپاه [[مسلمانان]] در «شمال آفریقا» به فتوحاتی دست یافتند؛ ولی یزید دستور داد قلعه مسلمانان در «جزیره ارواد‌» آفریقا<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۸۸م، ص۲۲۳.</ref> را خراب کنند و به شام برگردند.<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۸۸م، ص۲۲۳. </ref> او لشکریان خود را از «قبرس» فرا خواند<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۸۸م، ص۱۵۴.</ref> همچنین از برخی مناطق که در زمان [[معاویه]] با صرف هزینه‎ها و تلفات بسیار فتح شده بود عقب نشست.<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۸۸م، ص۱۵۴.</ref>


== فتوحات نظامی ==
== دیدگاه مسلمانان درباره یزید==
در زمان حکومت یزید، به سبب درگیری‎ها و قیام­‎های داخلی که علیه یزید صورت گرفت، روند فتوحات مسلمانان از حرکت بازایستاد. او با مسیحیان اروپا رویه مسالمت­ آمیزی اختیار کرد و حتی از برخی نقاط که در زمان معاویه با صرف هزینه‎ها و تلفات بسیار فتح شده بود، عقب نشست و با دریافت رشوه سپاه خود را از قبرس فرا خواند.<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ص۱۵۴.</ref> هم­چنین به یزید بن جنادة بن ابی ­امیه دستور داد تا قلعه مسلمانان در جزیره «‌ارواد‌» <ref>بلاذری، فتوح البلدان، ص۲۲۳.</ref> را خراب کند و به شام برگردد.<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ص۲۲۳؛ ابن اثیر، ج۳، ص۴۹۷. </ref> یزید هم­چنین نیروهایش را از «‌رودس‌» فرا خواند.<ref>طبری، ج۵، ص۲۸۸.</ref> با این حال در سال ۶۱، مالک بن عبدالله خثعمی را به جنگ رومیان فرستاد که این جنگ به عنوان جنگ «‌سوریا‌» معروف است.<ref>یعقوبی، ص۲۵۳.</ref>
===دیدگاه شیعه===
در دوره یزید، سلم بن زیاد (والی خراسان) تا نواحی سمرقند، پیش رفت. او سغد و بخارا را فتح کرد<ref>نرشخی، ص۵۶.</ref> و در سال۶۲ هجری<ref>ابن خیاط، ص۱۴۶.</ref> با اهل خوارزم به چهارصد هزار دینار صلح کرد. سلم بن زیاد هنگامی که در سغد بود سپاهی را نیز به «‌خجند‌» فرستاده بود؛ اما آنان شکست خوردند. سپس سلم به مرو رفت و با سغدیان جنگید تا این­که خبر یافت که یزید به هلاکت رسیده است.<ref>بلاذری، فتوحل البلدان، ص۳۳۹.</ref> در افریقا نیز عقبة بن نافع در «‌سوس ادنی‌» به فتوحاتی دست یافت.<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ص۲۲۶.</ref>
[[واقعه کربلا]] در زمان حکومت یزید، موجب شد او به یکی از منفورترین شخصیت‎ها نزد [[شیعیان]] تبدیل شود. شیعیان یزید را مستحق [[لعن]] دانسته و بیزاری جستن از او و دیگر دشمنان [[اهل بیت(ع)]] را از ضروریات مکتب خود می‌دانند.<ref>صدوق، اعتقادات، ترجمه حسنی، ۱۳۷۱ش، ص۱۷۸.</ref> در منابع روایی [[شیعه]]، روایاتی از [[پیامبر(ص)]] و [[اهل بیت(ع)]] در لعن یزید و قاتلان امام حسین نقل شده است.<ref>ابن نما، مثیر الاحزان، ۱۴۰۶ق، ص۱۶.</ref> افزون بر این، در [[زیارت عاشورا]] نیز عبارتی در لعن همه [[خلفای بنی‌امیه]] وجود دارد.<ref> میرخانی، شرح زیارت عاشورا، ۱۳۷۴ش، ص۴۴۷؛ کریمی، اعتبار زیارت عاشورا و رفع برخی از شبهات، ۱۳۸۷ش، ص۷۷.</ref> همچنین در نسخه مشهور زیارت عاشورا، با عبارتِ «اللهُمَّ الْعَنْ یزِیدَ خَامِساً وَ الْعَنْ عُبَیدَ اللهِ بْنَ زِیادٍ...» به لعن یزید تصریح شده است.<ref> کریمی، اعتبار زیارت عاشورا و رفع برخی از شبهات، ۱۳۸۷ش، ص۸۴؛ میرخانی، شرح زیارت عاشورا، ۱۳۷۴ش، ص۶۵۸.</ref>
<ref>[http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=43125 سایت پژوهه]</ref>
=== دیدگاه اهل سنت ===
از گروهی از [[اهل سنت]] همانند «احمد بن حنبل»، «ذهبی»، «ابن عماد حنبلی»، «ابن جوزی» و «ابن خلدون» نقل شده که معتقد به لعن یزید هستند.<ref>عباس‌آبادی، پژوهشی سزا در بایدها و نبایدهای ناسزا، ۱۳۸۶، صص۹۰-۹۱. </ref> ابن خلدون ادعا می‌کند امت اسلام بر فسق یزید [[اجماع]] دارند. ابن جوزی عالم اهل سنت، در کتاب «الرد علی المتعصب العنید المانع من ذم یزید» به دلایل لعن یزید پرداخته و می‌گوید یزید علاوه بر اینکه احترام حرم پیامبر(ص) ([[مدینه]]) را شکست، برخلاف دستور [[پیامبر(ص)]]، [[امام حسین]] را [[شهید]] کرد و پس از آن، به سرِ بریده او و خاندانش بی احترامی نمود.<ref>ابن جوزی، الرد علی المتعصب العنید المانع من ذم الیزید، ص۱۳، به نقل از عباس‌آبادی، پژوهشی سزا در بایدها و نبایدهای ناسزا، ۱۳۸۶، صص۹۰-۹۱.</ref>
عده‌ دیگری از اهل سنت همانند [[غزالی]]، لعن همه مسلمانان از جمله یزید را جایز نمی‌دانند.<ref>غزالی، احیاءالعلوم، ج۳، ص۱۶۲، به نقل از عباس‌آبادی، پژوهشی سزا در بایدها و نبایدهای ناسزا، ۱۳۸۶، صص۸۹. </ref> بعضی دیگر می‌گویند شهادت امام حسین به دستور [[ابن زیاد]] صورت پذیرفت و یزید به دلیل نسبتی که با امام حسین داشت و اینکه هر دو از قبیله قریش بودند، راضی به جنگیدن و [[شهادت]] او نبود.{{الگو:مدرک}} «تفتازانی» نیز می‌گوید یزید مستحق لعن هست، ولی برای جلوگیری از گسترش [[لعن]] به سایر [[صحابه]] نباید او را لعن کرد.<ref>عباس‌آبادی، پژوهشی سزا در بایدها و نبایدهای ناسزا، ۱۳۸۶، ص۹۳. </ref>


== بازتاب لعن یزید در ادبیات فارسی==
شاعران در مذمت و لعن یزید، شعرهای فراوان سروده‌اند. شاعری در اعتراض به کسانی که یزید را لعن نمی‌کنند می‌گوید:{{الگو:مدرک}}
{{شعر|}}{{ب|بر چنین کس نکنی لعنت و شرمت بادا |لعن الله یزیدا و علی آل یزید}}{{پایان شعر}}
«سنایی غزنوی» نیز درباره لزوم لعن یزید چنین سروده است:
{{شعر|}}{{ب|داستان پسر [[هند جگر خوار|هند]] مگر نشنیدی |که از او بر سر [[اهل البیت(ع)|اولاد پیمبر]] چه رسید}}{{پایان شعر}}
{{شعر|}}{{ب|[[ابوسفیان|پدر او]] لب و دندان پیمبر بشکست |[[هند جگر خوار|مادر او]] جگر [[حمزه|عم پیمبر]] بمکید}}{{پایان شعر}}
{{شعر|}}{{ب|[[معاویه|خود]] به ناحق حق [[امام علی(ع)|داماد پیمبر]] بگرفت |پسرِ او سرِ فرزند پیمبر ببرید}}{{پایان شعر}}
{{شعر|}}{{ب|بر چنین [[بنی امیه|قوم]] چرا [[لعنت]] و نفرین نکنم |لعن الله یزیدا و علی آل یزید<ref> سنایی غزنوی، دیوان شعر، ۱۳۴۱ش، ص۵۵۹.</ref>}}{{پایان شعر}}
==پانویس==
==پانویس==
{{پانویس2}}
{{پانویس2}}
== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
*صدوق،ابن بابویه، اعتقادات، ترجمه حسنی، محمد علی، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، ۱۳۷۱ش.
*ابن اثیر، عزالدین علی، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۶ش.
*کریمی، حسین، اعتبار زیارت عاشورا و رفع برخی از شبهات، قم، مرکز فقهیی ائمه اطهار، ۱۳۸۷ش.
*ابن الطقطقا، محمد بن علی، فخری فی الآداب السلطانیه و الدول الاسلامیه، تحقیق عبدالقادر محمد مایو، بیروت، دارالقلم العربی، ۱۹۹۱م.
*میرخانی، احمد، شرح زیارت عاشورا، تهران، مکتب ولی عصر و مؤسسه فرهنگی نشر سُها، ۱۳۷۴ش.
*ابن حبان، ابوحاتم محمد، الثقات، بیروت، موسسةالکتب الثقافیه، ۱۳۹۳ق.
*ابن عساکر، ابوالقاسم علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، قم، دارالفکر، ۱۴۱۵ق.
*ابن نما، حلی، مثیر الاحزان، قم، مدرسه الامام عج، ۱۴۰۶ق.
*ابن نما، حلی، مثیر الاحزان، قم، مدرسه الامام عج، ۱۴۰۶ق.
*مقرم، عبدالرزاق، مقتل الحسین (ع)، ترجمه قربانعلی مخدومی، قم، نشر نصایح، ۱۳۸۷ش.
*سنایی غزنوی، مجدود بن آدم، دیوان شعر، تهران، نشر ابن سینا، ۱۳۴۱ش.
*یعقوبی، احمد، تاریخ، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۷۸ش.
*عباس آبادی، عبدالرحیم، پژوهشی سزا در بایدها و نبایدهای ناسزا، قم، گلستان معرفت، ۱۳۸۶ش.
*ذهبی، شمس الدین محمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، دارالکتاب العربی، ط الثانیة، ۱۴۱۳ق.
*زرکلی، خیر الدین، الأعلام قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۸۹م.
*ابن ­اثیر، علی بن ابی­ الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر، ۱۹۶۵م.
*ابن الطقطقا، محمد بن علی، فخری فی الآداب السلطانیه و الدول الاسلامیه، تحقیق عبدالقادر محمد مایو، بیروت، دارالقلم العربی، چاپ اول، ۱۹۹۱م.
*ابن هشام حمیری، السیرة النبویه، مکتبه محمدعلی صبیح و اولاده، بی‌جا، ۱۳۸۳ق.
*ابن هشام حمیری، السیرة النبویه، مکتبه محمدعلی صبیح و اولاده، بی‌جا، ۱۳۸۳ق.
*ابن‌اعثم، الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت: دارالأضواء، ۱۹۹۱.
*ابن‌جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن، المنتظم فی تاریخ‌الملوک و الامم، بیروت، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، ۱۴۱۲ق.
*ازدی، ابومخنف، مقتل الحسین(ع)، تحقیق و تعلیق حسین الغفاری، قم: مطبعة العلمیه، بی‌تا.
*بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، بیروت، دار و مکتبه الهلال، ۱۹۸۸م.
*بلاذری، أحمد بن یحیی، کتاب جمل من انساب الأشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق.
*بلاذری، أحمد بن یحیی، کتاب جمل من انساب الأشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق.
*دینوری، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتیبة، ''الإمامة و السیاسة المعروف بتاریخ الخلفاء''، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالأضواء، ۱۴۱۰ق.
*دینوری، ابن‌قتیبه، الامامة و السیاسة، المعروف بتاریخ‌الخلفاء، چاپ طه محمد زینی، چاپ افست بیروت، بی‌تا.
*دینوری، ابوحنیفه احمد بن داوود، اخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامر مراجعه جمال­الدین شیال، قم، منشورات رضی، ۱۳۶۸ش.
*دینوری، ابوحنیفه احمد بن داوود، اخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامر مراجعه جمال­الدین شیال، قم، منشورات رضی، ۱۳۶۸ش.
 
*ذهبی، شمس الدین محمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، دارالکتاب العربی، ط الثانیة، ۱۴۱۳ق.
*صاحبی نخجوانی، هندوشاه، تجارب السلف، به اهتمام امیر سید حسن روضاتی، اصفهان، نشر نفائس مخطوطات، ۱۳۶۱ش.
*ذهبی، محمدبن احمد، تاریخ‌الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، بیروت، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، ۱۴۱۰ق.
*زرکلی، خیر الدین، الأعلام قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۸۹م.
*سنایی غزنوی، مجدود بن آدم، دیوان شعر، تهران، نشر ابن سینا، ۱۳۴۱ش.
*سید ابن طاووس، علی بن موسی، لهوف، ترجمه احمد فهری زنجانی، تهران، انتشارات جهان، بی‌تا.
*سید بن طاوس،رضی الدین علی بن موسی، اللهوف علی قتلی الطفوف، تهران، نشر آفاق، ۱۳۸۱ش.
*شجاعی، حیدر، سهرابی، حیدر، «زندگی و شعر یزید بن معاویه لعنهما الله – ترجمه، نقد و بررسی دیوان»، تهران، ناشران حیدر سهرابی و حیدر شجایی، ۱۳۹۵ش.
*صدوق، محمد بن علی، عیون اخبارالرضا، تصحیح حسین اعلمی، موسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، ۱۴۰۴ق.
*صدوق، محمد بن علی، الامالی، قم، مؤسسة البعثة، ۱۴۱۷ق.
*صدوق،ابن بابویه، اعتقادات، ترجمه حسنی، محمد علی، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، ۱۳۷۱ش.
*طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم والملوک، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷ق.
*طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم والملوک، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷ق.
*طبری، محمد بن جریر، تاریخ المم و الملوک، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۲ش.
*طقوش، دولت امویان، ترجمه حجت‌الله جودکی، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۹ش.
*عباس آبادی، عبدالرحیم، پژوهشی سزا در بایدها و نبایدهای ناسزا، قم، گلستان معرفت، ۱۳۸۶ش.
*فقیهی، علی اصغر، «بنی امیه در تاریخ»، در مقالات فارسی کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، شماره ۶۲، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، ۱۴۱۳ق.
*کریمی، حسین، اعتبار زیارت عاشورا و رفع برخی از شبهات، قم، مرکز فقهیی ائمه اطهار، ۱۳۸۷ش.
*مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
*مسعودی، أبوالحسن علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجرة، ۱۴۰۹ق.
*مسعودی، أبوالحسن علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجرة، ۱۴۰۹ق.
*مفید، محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، تحقیق موسسه آل البیت، الموتمر العالمی الالفیه الشیخ المفید، قم، ۱۴۱۳ق.
*مفید،  بن محمد، الارشاد، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۹ق.
*مقرم، عبدالرزاق، مقتل الحسین (ع)، ترجمه قربانعلی مخدومی، قم، نشر نصایح، ۱۳۸۷ش.
*میرخانی، احمد، شرح زیارت عاشورا، تهران، مکتب ولی عصر و مؤسسه فرهنگی نشر سُها، ۱۳۷۴ش.
*نرشخی، ابوبکر محمد، تاریخ بخارا، تحقیق محمدتقی مدرس رضوی، تهران، نشر توس، ۱۳۶۳ش.
* نويری، شهاب الدين أحمد، نهاية الأرب في فنون الأدب، تحقيق مفيد قمحية وجماعة، دار الكتب العلمية - بيروت، ۱۴۲۴ق.
* نويری، شهاب الدين أحمد، نهاية الأرب في فنون الأدب، تحقيق مفيد قمحية وجماعة، دار الكتب العلمية - بيروت، ۱۴۲۴ق.
*ولوی، علی محمد و دیگران، «مناسبات خلفای اموی با مسیحیان ذمی»، در مجله تاریخ در آیینه پژوهش، شماره ۳، پاییز ۱۳۸۹ش.
*یعقوبی، احمد، تاریخ، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۷۸ش.
{{پایان}}
{{پایان}}
==پیوند به بیرون==
[http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=43125 سایت پژوهه]
{{بنی‌امیه}}
{{بنی‌امیه}}
{{فاجعه کربلا}}
{{فاجعه کربلا}}
خط ۷۷: خط ۱۳۲:
[[ur:یزید بن معاویہ]]
[[ur:یزید بن معاویہ]]
[[tr:Yezid bin Muaviye]]
[[tr:Yezid bin Muaviye]]
[[fr:Yazid Ier ibn Muawiya]]
[[es:Yazid Ibn Mu'awiya]]
[[es:Yazid Ibn Mu'awiya]]
[[id:Yazid bin Muawiyah]]
[[id:Yazid bin Muawiyah]]
<onlyinclude>{{درجه‌بندی
| پیوند = <!--ندارد، ناقص، کامل-->کامل
| رده = <!--ندارد، ناقص، کامل-->کامل
| جعبه اطلاعات = <!--نمی‌خواهد، ندارد، دارد-->ندارد
| عکس = <!--نمی‌خواهد، ندارد، دارد-->نمی‌خواهد
| ناوبری = <!--ندارد، دارد-->دارد
| رعایت شیوه‌نامه ارجاع = <!--ندارد، دارد-->ندارد
| کپی‌کاری = <!--از منبع مردود، از منبع خوب، ندارد-->از منبع خوب
| استناد به منابع مناسب = <!--ندارد، ناقص، کامل-->کامل
| جانبداری = <!--دارد، ندارد-->ندارد
| رسا بودن = <!--ندارد، دارد-->دارد
| جامعیت = <!--ندارد، دارد-->دارد
| زیاده‌نویسی = <!--دارد، ندارد-->ندارد
| تاریخ خوبیدگی =<!--{{subst:#time:xij xiF xiY}}-->
| تاریخ برتر شدن =<!--{{subst:#time:xij xiF xiY}}-->
| توضیحات =
}}</onlyinclude>


[[رده:خلفای بنی‌امیه]]
[[رده:خلفای بنی‌امیه]]
کاربر ناشناس