پرش به محتوا

محکم و متشابه: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۲٬۲۶۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۱ اوت ۲۰۱۴
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Lohrasbi
imported>Lohrasbi
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷۲: خط ۷۲:


بنابراین کاوش قرآن پژوه در متشابه در معنای لغوی و رفع ابهام در دایرۀ ظاهر لفظ نیست. در چنین مواردی باید سراغ لغت و ادب و قرینه‌های لفظی رفت، در حالی که در متشابه به جست و جو و برای بکارگیری قرینه‌های عقلی و مدلولات صریح قرآن کریم است.
بنابراین کاوش قرآن پژوه در متشابه در معنای لغوی و رفع ابهام در دایرۀ ظاهر لفظ نیست. در چنین مواردی باید سراغ لغت و ادب و قرینه‌های لفظی رفت، در حالی که در متشابه به جست و جو و برای بکارگیری قرینه‌های عقلی و مدلولات صریح قرآن کریم است.
== تحقیق و جمع بندی مسأله ==
بر اساس تلقی‌های گزارش شده و نقد آنها، متشابه [[آیه|آیه‌ای]] است که مراد آن برای غالب افهام مردم مشتبه است، چون در مرتبه‌ای از بیان قرار دارد که با محدودۀ حسی و قالب ذهنی سادۀ آنان، قابل درک نیست. در حالی که آیات محکم و دلایل عقلی آن، معانی بلند را در مرتبه‌ای قرار می‌دهد که متأمل در آیات دریابد که آنچه از ظاهر کلام برداشت می‌کند منظور نیست(جهت سلبی معنای محکم). به عنوان نمونه وقتی خداوند می‌فرماید: {{متن قرآن|'''الرَّ‌حْمَـٰنُ عَلَى الْعَرْ‌شِ اسْتَوَىٰ'''|سوره= [[سوره طه|طه]]|آیه= ۵}}، در مرحله اول برای شنوندۀ ظاهربین این سؤال مطرح است که منظور از در استوا بودن [[خداوند]] یعنی چه؟ آیا خداوند مانند پادشاهان روی تخت خود می‌نشیند و فرمان می‌دهد؟ ظاهر آیه از نظر مفهوم و واژگان مشکلی ندارد، مشکل در فهم عقلانی آن است. لذا وقتی آیه دیگری می‌گوید:{{متن قرآن|'''لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ ۖ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ‌'''|سوره= [[سوره شوری|شوری]]|آیه= ۱۱}}، ذهن همان آیه را به گونه‌ای دیگر تفسیر می‌کند و استواییت خداوند را از مقوله‌های مادی و بشری خارج و به مرتبه‌ای جز مخلوقات تفسیر می‌کند. دلالت آیه اول و ظهور آن از بین نمی‌رود، تصحیح می‌شود و از اشتباه و شبه خارج می‌شود. این عمل گاه با دلیل عقلی نسبت به آیه صورت می‌گیرد، چون تجسم خداوند جل جلاله محال است. خداوند جا و مکان ندارد تا بر روی تخت و در عرش بنشیند، لذا مدلول استوا، تسلط بر جهان و احاطه بر خلق معنا می‌شود. نمونه دیگر، آیه شریفه {{متن قرآن|''' وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَّاضِرَ‌ةٌإِلَىٰ رَ‌بِّهَا نَاظِرَ‌ةٌ وَوُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ بَاسِرَ‌ةٌ'''|سوره= [[سوره قیامت|قیامت]]|آیه= ٢٢ - ٢٤}} است. خداوند در قیامت دیده می‌شود، اما بر شنونده مشتبه می‌شود که آیا خداوند با همین چشم حسی دیده می‌شود؟ اگر خدا احد است، صمد است، لم یلد و لم یولد است، اگر خدا همتا ندارد، قابل رؤیت مادی نیست، پس این آیه چه می‌گوید؟ آیه‌ای دیگر این اشتباه را تصحیح می‌کند: {{متن قرآن|'''لَّا تُدْرِ‌كُهُ الْأَبْصَارُ‌ وَهُوَ يُدْرِ‌كُ الْأَبْصَارَ‌'''|سوره= [[سوره انعام|انعام]]|آیه= ١٠٣}} در این جاست که روشن می‌شود منظور از نظر، دیدن حسی نیست، به همین دلیل نقش محکم، نقش سلبی است، چون کلام متشابه را از اشتباه و افساد بیرون می‌آورد و شنونده را بر حذر می‌دارد.
یکی از قرآن پژوهان معاصر توضیحی می‌دهد که ابعاد دیگر این بحث را روشن می‌کند و زمینه محدود کردن دایره متشابه را فراهم می‌کند او می‌نویسد:
::متشابه، در اصطلاح، از نوع تشابه در معنا و صورت دادن به معنا و معین کردن مصداق واقعی و موضوعی آن است. تشابه از سنخ علاقۀ بین لفظ و معنای لغوی نیست تا لغوی و ادیب و مفسر بخواهد با بررسی، پرده برداری کند و مدلول و مفهوم معنایی آن را نشان دهد.
::به عبارت دیگر، تشابه از ناحیه دلالت لفظ بر معنا حاصل نشده است؛ زیرا آیه متشابه بر معنای معین عرفی دلالت دارد و قابل تمسک است. به همین دلیل، قابل استناد و تمسک برای ایجاد فتنه است. اگر لفظی بر معنایی دلالت نداشته باشد، قابل استناد و اعتماد نیست و دیگران به آن اعتنایی ندارند.<ref>حکیم محمد باقر، علوم القرآن، ص۱۶۹-۱۷۲، قم، المجمع الفکر الاسلامی، ۱۴۱۷ق</ref>
این تفسیر از تشابه با مثالی که آورده شد کاملاً روشن می‌شود، چون (در مثال اول) ظاهر کلام در {{متن قرآن|'''الرَّ‌حْمَـٰنُ عَلَى الْعَرْ‌شِ اسْتَوَىٰ'''|سوره= [[سوره طه|طه]]|آیه= ۵}} روشن است و معنای لغوی آن مشخص است، منتها مفهوم و مصداق این استواییت در مورد خداوند مبهم است. به همین دلیل متشابه است و محکم چنین نقشی ایفا می‌کند که مصداق معینی را برای معنا به ارمغان آورد. به همین جهت، در این تفسیر [[تفسیر|مفسر]] نمی‌خواهد که علاقه میان لفظ و مفهوم واژگانی را کاوش کند، و در صدد آن نیست که اگر شک در اصل وجود علاقه میان لفظ و مفهوم لغوی حاصل شد بگوید متشابه شده، یا اگر لفظ در دو معنا استعمال شد، بگوید پس متشابه شده؛ زیرا اگر چه در این موارد، کلام مبهم و مجمل است و حتی لفظاً تشابه لغوی نام می‌گیرد،<ref>سیوطی، جلال الدین، الاتقان فی علوم القرآن، ج۳ ص۱۱ و ۴۳۴، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قم انتشارات رضی</ref> اما از مدار بحث محکم و متشابه خارج است چون با قرینه‌ای که در خود آیه است، یا کاوشی که در لغت می‌شود دلالت آن آشکار می‌شود، اما در جایی که لفظ و معنا مشخص است، ولی نوعی از مصداق آشکار نیست، محکم آن مصداق را با جهت سلبی آشکار می‌کند. خداوند در آیه ۷ آل عمران می‌فرماید: {{متن قرآن|'''فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ'''}} مفهوم اتباع تنها در حالتی منطبق می‌شود که لفظ در معفوم لغوی تمام بشود و از این جهت برای اخذ و عمل به آن مشکلی وجود نداشته باشد، اما در صورتی که لفظ، مشترک باشد و در یک معنا ظهور نداشته باشد، عمل کردن بر آن اتباع نیست، بلکه متابعت هوا و رأی شخصی است و ارتباطی به بحث ما ندارد و متابعت از متشابه نیست.
بنابراین، تشابه از ناحیۀ اختلاط و تردید در معانی لفظ و مفهوم لغوی حاصل نمی‌گردد؛ زیرا فرض کردیم که برای لفظ، مفهوم لغوی معینی وجود دارد و از این جهت ابهامی ندارد.
به عبارت دیگر متشابه، دارای معنای کلی است، اما از ناحیه مجسم شدن صورت واقعی معنا و مصداق بخشیدن به آن، اختلاط و تردید است و مصداق خاصی به جای مصداق واقعی در ذهن فرد ظاهربین، جای گرفته است. محکم خاص، فرد را مدد می‌رساند تا بتواند مصداق واقعی را با تصحیح متشابه دریابد.
از سوی دیگر، ممکن است آیاتی مبهم و مجمل لفظی و غیر قابل استناد باشد،<ref>مانندبسیاری از آنچه که در غریب القرآن‌ها و مشکل القرآن‌ها مطرح شده است. به عنوان نمونه نک: الخطیب العمری، تیجان البیان فی مشکلات القرآن، ص۲۶۱، جامعه موصل، تحقیق حسن مظفر</ref> اما به این معنای متشابه نباشد، زیرا در این آیات ظهور لفظی نیست در حالی که در متشابه ظهور لفظی هست همین طور الزاماً تمام آیات قرآن تقسیم به محکم و متشابه نشده است، لذا ممکن است آیه‌ای محکم نباشد، اما متشابه هم نباشد، یعنی مجمل و از نظر لغوی نیازمند مراجعه به اهل لغت باشد، از این رو ممکن است آیه‌ای غامض باشد اما در سایه مراجعه به قواعد از پیچیدگی درآید.
از آن گذشته اگر گفتیم منظور از متشابه همان مجملات هستند، روش عقلا در فهم آن، مراجعه به موارد مبین است و نه محکم، و تقسیم افراد از سوی قرآن به راسخان و کژدلان معنا ندارد؛ زیرا اهل لسان به طور طبیعی به مجمل عمل نمی‌کنند، در حالی که در متشابه، ظاهر کلام مشکلی ندارد.
نکته دیگر آن که میان محکم و متشابه تعارض مفهومی نیست؛ زیرا آیه متشابه دلالت بر مفهوم لغوی باطل ندارد. متشابه دلالت بر مفهوم صحیح دارد، اما انطباق آن بر موضوع خاص و مصداق معینی است که شبهه انگیز است و محکم این شبهه را برطرف می‌کند.
به عبارت دیگر، کار محکم پیشگیری از تأویل‌های باطل و ارجاع به اصلی است که صحیح و مطابق با عقل است؛ زیرا از آیه ۷ آل عمران استفاده می‌شود که تنها متابعت کژدلان از متشابه نیست و یافتن تأویل خاص هم هست. {{متن قرآن|'''ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ'''}}.
در پایان، این نکته یادآوری شود که مسأله محکم و متشابه دو صفت اضافی هستند، به این معنا که ممکن است آیه‌ای از جهتی محکم باشد و از جهتی متشابه و برعکس. به همین جهت ما بر خلاف [[راغب اصفهانی]] که محکم و متشابه را به چند دسته تقسیم می‌کند و یک قسم را متشابه علی‌الاطلاق می‌داند،<ref>راغب مفردات، ص۴۴۴، واژه شبه، تحقیق داودی</ref> ما متشابه علی الاطلاق در قرآن نداریم، گر چه مانعی ندارد که ما محکم علی الاطلاق داشته باشیم.<ref>طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج۳، ص۶۷</ref>
از سوی دیگر، نحوۀ عمل محکم و دلالت عقل بر تصحیح فهم متشابه، از بین بردن دلالت متشابه نیست، منع اشتباه است. مصداقی در ذهن جای گرفته، مصداقی دیگر را جای می‌دهد. تمام مثالهایی که در باب محکم و متشابه زده شده این چنین است. نمونه روشن آن، نقش تصحیحی آیات محکمات در مورد آیات صفات، [[جبر و اختیار]]، [[خلق افعال]] و انتساب افعال به خداوند است.<ref>برای نمونه نک: معرفت، التمهید، ج۳، ص۸۲-۳۲۰ چاپ دفتر انتشارات اسلامی</ref>


== پانویس ==
== پانویس ==
کاربر ناشناس