پرش به محتوا

محکم و متشابه: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
imported>Lohrasbi
imported>Lohrasbi
خط ۵۳: خط ۵۳:


البته در تفسیر ابن عباس محکمات به آیات ناسخ و حلال و حرام و حدود و فرایض تفسیر شده و همین هاست که باید ایمان آورد و عمل کرد، اما متشابهات منسوخات و مقدم و مؤثر و امثال و اقسام هستند و لذا باید ایمان آورد و عمل نکرد.<ref>این کلام ابن عباس را طبری و ابن کثیر و سیوطی در تفسیرشان نقل کرده‌اند. نک: جامع البیان، ج۳، س ۲۳۴، ج۵۱۶۴، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ ق؛ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۴؛ سیوطی، الدرالمنثور، ج۲، ص۱۴۴، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۴ ق) به ابن مسعود (م ۳۲) نیز شبیه همین معنا نسبت داده شده با این تفاوت که گفته است محکمات، ناسخات قرآن هستند و متشابهات، منسوخات. (طبری، جامع البیان، ج۳، ص۲۳۵، ح ۵۱۶۶، قتاده و سفیان الثوری (م ۱۶۱) نیز همین معنا را تأیید کرده‌اند: نک: تفسیر سفیان الثوری، ص۷۵ به روایت ابوجعفر نهدی، بیروت، دارالکتب العلمیه</ref>
البته در تفسیر ابن عباس محکمات به آیات ناسخ و حلال و حرام و حدود و فرایض تفسیر شده و همین هاست که باید ایمان آورد و عمل کرد، اما متشابهات منسوخات و مقدم و مؤثر و امثال و اقسام هستند و لذا باید ایمان آورد و عمل نکرد.<ref>این کلام ابن عباس را طبری و ابن کثیر و سیوطی در تفسیرشان نقل کرده‌اند. نک: جامع البیان، ج۳، س ۲۳۴، ج۵۱۶۴، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ ق؛ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۴؛ سیوطی، الدرالمنثور، ج۲، ص۱۴۴، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۴ ق) به ابن مسعود (م ۳۲) نیز شبیه همین معنا نسبت داده شده با این تفاوت که گفته است محکمات، ناسخات قرآن هستند و متشابهات، منسوخات. (طبری، جامع البیان، ج۳، ص۲۳۵، ح ۵۱۶۶، قتاده و سفیان الثوری (م ۱۶۱) نیز همین معنا را تأیید کرده‌اند: نک: تفسیر سفیان الثوری، ص۷۵ به روایت ابوجعفر نهدی، بیروت، دارالکتب العلمیه</ref>
۲. [[مجاهد]] (م ۱۰۳) گفته است محکمات آنهایی است که خداوند بیان حلال و حرام آن را آورده و متشابه آن چیزی است که در معنا شبیه به یکدیگر باشد، گر چه در لفظ اختلاف داشته باشند.<ref>همان</ref>
۲. [[مجاهد]] (م ۱۰۳) گفته است محکمات آنهایی است که خداوند بیان حلال و حرام آن را آورده و متشابه آن چیزی است که در معنا شبیه به یکدیگر باشد، گر چه در لفظ اختلاف داشته باشند.<ref>همان</ref>
۳. <ref>حسن بصری</ref> (م۱۱۰) محکمات را [[حلال]] و [[حرام]] دانسته و چون احکام حلال و حرام هستند، ام قرآن هستند.<ref>تفسیر الحسن البصری، ج۲، ص۲۰۲، جمع و تحقیق محمدعبدالرحیم، قاهره، دارالحدیث، ۱۴۱۳ق</ref>
۳. <ref>حسن بصری</ref> (م۱۱۰) محکمات را [[حلال]] و [[حرام]] دانسته و چون احکام حلال و حرام هستند، ام قرآن هستند.<ref>تفسیر الحسن البصری، ج۲، ص۲۰۲، جمع و تحقیق محمدعبدالرحیم، قاهره، دارالحدیث، ۱۴۱۳ق</ref>
۴. [[ابوبکر اصم|ابوبکر اصم عبدالرحمان بن کیسان معتزلی]] (م ۲۲۵) محکم را به شکل دقیق‌تری توصیف کرده و بدون آنکه به مصادیق بپردازد گفته است: «‌محکم آن است که اجماع بر تأویل آن باشد و متشابه اختلاف در تأویل».<ref>خناجی عبدالمنعم، تفسیر القرآن الحکیم، ج۳، ص۱۴۵، قاهره، مکتبه الازهریه للتراث</ref> در نقل دیگری از همین اصم آمده: «‌محکم آن است که دلیل آن واضح و جلی باشد، مانند دلایل وحدانیت و قدرت و حکمت خداوند، و متشابه چیزی که محتاج به شناخت و تدبر و تأمل باشد».<ref>راغب، مفردات، ص۴۴۴، شبه</ref>
۴. [[ابوبکر اصم|ابوبکر اصم عبدالرحمان بن کیسان معتزلی]] (م ۲۲۵) محکم را به شکل دقیق‌تری توصیف کرده و بدون آنکه به مصادیق بپردازد گفته است: «‌محکم آن است که اجماع بر تأویل آن باشد و متشابه اختلاف در تأویل».<ref>خناجی عبدالمنعم، تفسیر القرآن الحکیم، ج۳، ص۱۴۵، قاهره، مکتبه الازهریه للتراث</ref> در نقل دیگری از همین اصم آمده: «‌محکم آن است که دلیل آن واضح و جلی باشد، مانند دلایل وحدانیت و قدرت و حکمت خداوند، و متشابه چیزی که محتاج به شناخت و تدبر و تأمل باشد».<ref>راغب، مفردات، ص۴۴۴، شبه</ref>


این تعریف‌ها که از معنای واژگانی خود خارج شده و احیاناً به ذکر برخی از مصادیق اکتفا شده، مشکلی را حل نمی‌کند و صورت مسأله را پیچیده‌تر می‌کند، اما نشان می‌دهد که در این زمینه چقدر اختلاف و تشتت آراء است. آنچه ابن عباس گفته است: «‌محکم آن است که باید ایمان آورد و عمل کرد‌» نه تعریف محکم است و نه ذکر مصداق، دستوری است در بارۀ مسأله و تعیین تکلیف در برخورد با محکم و متشابه. نهایت برداشتی که از این گفته می‌شود، این است که متشابهات مربوط به عقاید است نه تکالیف و در نقل دیگری که از او و دیگران شده که محکمات ناسخات هستند، این تلقی را نقض می‌کند؛ زیرا افزون بر این که تعریفی از محکم و متشابه به دست نمی‌دهد، حداکثر یکی از مصادیق محکم و متشابه را معرفی می‌کند که مربوط به عمل کردنی‌ها، یعنی احکام است. کلام حسن بصری نیز در تعریف متشابه کارساز نیست، چون محکمات را در حقیقت احکام می‌داند، در حالی که این حرف بر خلاف واقعیت و خارج از محدوده تعریفهاست و متشابه در نظر [[احمدبن حنبل]] نیز همین مشکل را دارد، چون اگر تنها متشابه نیازمند به بیان است، مبهمات و مجملات [[قرآن]] هم نیازمند به بیان است، پس چه فرقی میان آنها و متشابهات است؟! کلام ابوبکر اصم گوشه هایی از حقیقت را روشن می‌کرد که محکمات آیاتی هستند که دلیل آنها واضح و آشکار است و متشابهات آنهایی است که معرفت آنها نیازمند تأمل و تدبر است، اما بنابراین تفسیر، محکم و متشابه شدن، به عامل خارجی برمی‌گردد که هر جا دلیل این دو، آشکار و پنهان بود، چنین می‌شود و ارتباطی به خود قرآن ندارد. وانگهی، آیاتی که مجمل هستند نیز نیازمند به تأمل و تدبر هستند، پس چه فرقی میان متشابه و مجمل است؟
این تعریف‌ها که از معنای واژگانی خود خارج شده و احیاناً به ذکر برخی از مصادیق اکتفا شده، مشکلی را حل نمی‌کند و صورت مسأله را پیچیده‌تر می‌کند، اما نشان می‌دهد که در این زمینه چقدر اختلاف و تشتت آراء است. آنچه ابن عباس گفته است: «‌محکم آن است که باید ایمان آورد و عمل کرد‌» نه تعریف محکم است و نه ذکر مصداق، دستوری است در بارۀ مسأله و تعیین تکلیف در برخورد با محکم و متشابه. نهایت برداشتی که از این گفته می‌شود، این است که متشابهات مربوط به عقاید است نه تکالیف و در نقل دیگری که از او و دیگران شده که محکمات ناسخات هستند، این تلقی را نقض می‌کند؛ زیرا افزون بر این که تعریفی از محکم و متشابه به دست نمی‌دهد، حداکثر یکی از مصادیق محکم و متشابه را معرفی می‌کند که مربوط به عمل کردنی‌ها، یعنی احکام است. کلام حسن بصری نیز در تعریف متشابه کارساز نیست، چون محکمات را در حقیقت احکام می‌داند، در حالی که این حرف بر خلاف واقعیت و خارج از محدوده تعریفهاست و متشابه در نظر [[احمدبن حنبل]] نیز همین مشکل را دارد، چون اگر تنها متشابه نیازمند به بیان است، مبهمات و مجملات [[قرآن]] هم نیازمند به بیان است، پس چه فرقی میان آنها و متشابهات است؟! کلام ابوبکر اصم گوشه هایی از حقیقت را روشن می‌کرد که محکمات آیاتی هستند که دلیل آنها واضح و آشکار است و متشابهات آنهایی است که معرفت آنها نیازمند تأمل و تدبر است، اما بنابراین تفسیر، محکم و متشابه شدن، به عامل خارجی برمی‌گردد که هر جا دلیل این دو، آشکار و پنهان بود، چنین می‌شود و ارتباطی به خود قرآن ندارد. وانگهی، آیاتی که مجمل هستند نیز نیازمند به تأمل و تدبر هستند، پس چه فرقی میان متشابه و مجمل است؟
۵. [[فخر رازی]] محکم را به مبین در عرف اصطلاح [[اصول|اصولیان]] تفسیر کرده و متشابه را به مجمل. او در حقیقت در آنجا که کلام نص باشد و دلالت بر معنا جای احتمال دیگر نگذارد، و یا دلالت بر معنا با ترجیح باشد، حتی در مثل ظاهر (در برابر نص)، محکم می‌داند و در جایی که لفظ، مشترک است، یا احتمالی مرجوع و تأویل پذیر است، متشابه می‌داند.<ref>مفاتیح الغیب، ج۷، ص۱۸۰</ref>
۵. [[فخر رازی]] محکم را به مبین در عرف اصطلاح [[اصول|اصولیان]] تفسیر کرده و متشابه را به مجمل. او در حقیقت در آنجا که کلام نص باشد و دلالت بر معنا جای احتمال دیگر نگذارد، و یا دلالت بر معنا با ترجیح باشد، حتی در مثل ظاهر (در برابر نص)، محکم می‌داند و در جایی که لفظ، مشترک است، یا احتمالی مرجوع و تأویل پذیر است، متشابه می‌داند.<ref>مفاتیح الغیب، ج۷، ص۱۸۰</ref>


کاربر ناشناس