۱۷٬۱۹۲
ویرایش
Shamsoddin (بحث | مشارکتها) جز (تمیزکاری) |
Shamsoddin (بحث | مشارکتها) جز (تمیزکاری) |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
|}'''نامه امام علی(ع) به عُثمان بن حُنَیف''' نامهای از امام علی(ع) نخستین امام شیعیان خطاب به [[عثمان بن حنیف]] کارگزارش در بصره. | |}'''نامه امام علی(ع) به عُثمان بن حُنَیف''' نامهای از امام علی(ع) نخستین امام شیعیان خطاب به [[عثمان بن حنیف]] کارگزارش در بصره. | ||
عثمان بن حنیف کارگزار امام علی(ع) در [[بصره]] بود این نامه پس از اطلاع امام علی(ع) از رفتن عثمان به مهمانىای در بصره که او را دعوت کرده بودند، نوشته شد. در این نامه از رفتن عثمان به مهمانیای که تهیدستان به آن دعوت نمیشوند و مختص ثروتمندان است، انتقاد شده است.<ref>نهج البلاغه، تحقیق صبحی صالح، دارالکتب البنانی، نامه ۴۵، ص۴۱۶.</ref> | عثمان بن حنیف کارگزار امام علی(ع) در [[بصره]] بود این نامه پس از اطلاع امام علی(ع) از رفتن عثمان به مهمانىای در بصره که او را دعوت کرده بودند، نوشته شد. در این نامه از رفتن عثمان به مهمانیای که تهیدستان به آن دعوت نمیشوند و مختص ثروتمندان است، انتقاد شده است.<ref>نهج البلاغه، تحقیق صبحی صالح، دارالکتب البنانی، نامه ۴۵، ص۴۱۶.</ref> در این نامه به سادهزیستی رهبران و کارگزاران حکومت اسلامی تأکید شده است. | ||
== متن نامه == | == متن نامه == | ||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
وَ حَسْبُكَ دَاءً أَنْ تَبِیتَ بِبِطْنَةٍ * وَ حَوْلَكَ أَكْبَادٌ تَحِنُّ إِلَی الْقِدِّ | وَ حَسْبُكَ دَاءً أَنْ تَبِیتَ بِبِطْنَةٍ * وَ حَوْلَكَ أَكْبَادٌ تَحِنُّ إِلَی الْقِدِّ | ||
|یا آنكه شب را با شكم سیر صبح كنم در حالی كه در اطرافم | |یا آنكه شب را با شكم سیر صبح كنم در حالی كه در اطرافم شكمهای گرسنه، و جگرهایی سوزان باشد، یا چنان باشم كه گویندهای گفته: | ||
«این درد و ننگ تو را بس كه با شكم سیر بخوابی، و در اطراف تو شكمهایی باشد كه پوستی را برای خوردن آرزو كنند». | «این درد و ننگ تو را بس كه با شكم سیر بخوابی، و در اطراف تو شكمهایی باشد كه پوستی را برای خوردن آرزو كنند». | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
| آفریده نشدم تا خوردن غذاهای پاكیزه مرا سر گرم كند به مانند حیوان به آخور بسته كه همه اندیشهاش علف خوردن است، یا چهار پای رها شده كه كارش به هم زدن خاكروبههاست، از علفهای آن شكم را پر میكند، و از منظور صاحبش از سیر كردن او بیخبر میباشد. | | آفریده نشدم تا خوردن غذاهای پاكیزه مرا سر گرم كند به مانند حیوان به آخور بسته كه همه اندیشهاش علف خوردن است، یا چهار پای رها شده كه كارش به هم زدن خاكروبههاست، از علفهای آن شكم را پر میكند، و از منظور صاحبش از سیر كردن او بیخبر میباشد. | ||
|أَوْ أُتْرَكَ سُدًی أَوْ أُهْمَلَ عَابِثاً أَوْ أَجُرَّ حَبْلَ الضَّلَالَةِ أَوْ أَعْتَسِفَ طَرِیقَ الْمَتَاهَةِ وَ كَأَنِّی بِقَائِلِكُمْ یقُولُ إِذَا كَانَ هَذَا قُوتُ ابْنِ أَبِی طَالِبٍ فَقَدْ قَعَدَ بِهِ الضَّعْفُ عَنْ قِتَالِ الْأَقْرَانِ وَ مُنَازَلَةِ الشُّجْعَانِ أَلَا وَ إِنَّ الشَّجَرَةَ الْبَرِّیةَ أَصْلَبُ عُوداً وَ الرَّوَاتِعَ الْخَضِرَةَ أَرَقُّ جُلُوداً وَ النَّابِتَاتِ الْعِذْیةَ أَقْوَی وَقُوداً وَ أَبْطَأُ خُمُوداً. | |أَوْ أُتْرَكَ سُدًی أَوْ أُهْمَلَ عَابِثاً أَوْ أَجُرَّ حَبْلَ الضَّلَالَةِ أَوْ أَعْتَسِفَ طَرِیقَ الْمَتَاهَةِ وَ كَأَنِّی بِقَائِلِكُمْ یقُولُ إِذَا كَانَ هَذَا قُوتُ ابْنِ أَبِی طَالِبٍ فَقَدْ قَعَدَ بِهِ الضَّعْفُ عَنْ قِتَالِ الْأَقْرَانِ وَ مُنَازَلَةِ الشُّجْعَانِ أَلَا وَ إِنَّ الشَّجَرَةَ الْبَرِّیةَ أَصْلَبُ عُوداً وَ الرَّوَاتِعَ الْخَضِرَةَ أَرَقُّ جُلُوداً وَ النَّابِتَاتِ الْعِذْیةَ أَقْوَی وَقُوداً وَ أَبْطَأُ خُمُوداً. | ||
|هیهات از اینكه رهایم ساخته، یا بیكار و بیهودهام گذاشته باشند، یا كشاننده عنان گمراهی باشم، یا در حیرت و سرگردانی بیراهه روم. انگار گویندهای از شما میگوید: اگر خوراك فرزند | |هیهات از اینكه رهایم ساخته، یا بیكار و بیهودهام گذاشته باشند، یا كشاننده عنان گمراهی باشم، یا در حیرت و سرگردانی بیراهه روم. انگار گویندهای از شما میگوید: اگر خوراك فرزند ابیطالب این است پس ضعف و سستی او را از جنگ با هماوردان و معارضه با شجاعان مانع میگردد بدانید درختان بیابانی چوبشان سختتر، و درختان سرسبز پوستشان نازكتر، و گیاهان صحرایی آتششان قویتر، و خاموشی آنها دیرتر است. | ||
|وَ أَنَا مِنْ رَسُولِ اللهِ كَالضَّوْءِ مِنَ الضَّوْءِ وَ الذِّرَاعِ مِنَ الْعَضُدِ وَ اللهِ لَوْ تَظَاهَرَتِ الْعَرَبُ عَلَی قِتَالِی لَمَا وَلَّیتُ عَنْهَا وَ لَوْ أَمْكَنَتِ الْفُرَصُ مِنْ رِقَابِهَا لَسَارَعْتُ إِلَیهَا وَ سَأَجْهَدُ فِی أَنْ أُطَهِّرَ الْأَرْضَ مِنْ هَذَا الشَّخْصِ الْمَعْكُوسِ وَ الْجِسْمِ الْمَرْكُوسِ حَتَّی تَخْرُجَ الْمَدَرَةُ مِنْ بَینِ حَبِّ الْحَصِیدِ. | |وَ أَنَا مِنْ رَسُولِ اللهِ كَالضَّوْءِ مِنَ الضَّوْءِ وَ الذِّرَاعِ مِنَ الْعَضُدِ وَ اللهِ لَوْ تَظَاهَرَتِ الْعَرَبُ عَلَی قِتَالِی لَمَا وَلَّیتُ عَنْهَا وَ لَوْ أَمْكَنَتِ الْفُرَصُ مِنْ رِقَابِهَا لَسَارَعْتُ إِلَیهَا وَ سَأَجْهَدُ فِی أَنْ أُطَهِّرَ الْأَرْضَ مِنْ هَذَا الشَّخْصِ الْمَعْكُوسِ وَ الْجِسْمِ الْمَرْكُوسِ حَتَّی تَخْرُجَ الْمَدَرَةُ مِنْ بَینِ حَبِّ الْحَصِیدِ. | ||
|من و رسول خدا همچون دو درختی هستیم كه از یك ریشه رسته، و چون ساعد و بازو میباشیم. به خدا قسم اگر عرب در جنگ با من همدست شوند من از مقابله با آنان روی بر نگردانم، و اگر فرصتها دست دهد شتابان بدان سو (شام) میروم، و خواهم كوشید تا زمین را از این موجود وارونه، و سرنگون كالبد (معاویه) پاك نمایم، تا سنگریزهها از میان دانههای درو شده بیرون رود. | |من و رسول خدا همچون دو درختی هستیم كه از یك ریشه رسته، و چون ساعد و بازو میباشیم. به خدا قسم اگر عرب در جنگ با من همدست شوند من از مقابله با آنان روی بر نگردانم، و اگر فرصتها دست دهد شتابان بدان سو (شام) میروم، و خواهم كوشید تا زمین را از این موجود وارونه، و سرنگون كالبد (معاویه) پاك نمایم، تا سنگریزهها از میان دانههای درو شده بیرون رود. | ||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
|إِلَیكِ عَنِّی یا دُنْیا، فَحَبْلُكِ عَلَی غَارِبِكِ قَدِ انْسَلَلْتُ مِنْ مَخَالِبِكِ وَ أَفْلَتُّ مِنْ حَبَائِلِكِ وَ اجْتَنَبْتُ الذَّهَابَ فِی مَدَاحِضِكِ | |إِلَیكِ عَنِّی یا دُنْیا، فَحَبْلُكِ عَلَی غَارِبِكِ قَدِ انْسَلَلْتُ مِنْ مَخَالِبِكِ وَ أَفْلَتُّ مِنْ حَبَائِلِكِ وَ اجْتَنَبْتُ الذَّهَابَ فِی مَدَاحِضِكِ | ||
|ای دنیا، از من فاصله بگیر، كه مهارت را بر گردنت انداختم، از چنگالت بیرون جستم، از | |ای دنیا، از من فاصله بگیر، كه مهارت را بر گردنت انداختم، از چنگالت بیرون جستم، از دامهایت فرار كردم، و از رفتن در لغزشگاههایت دوری گزیدم. | ||
|أَینَ الْقُرُونُ الَّذِینَ غَرَرْتِهِمْ بِمَدَاعِبِكِ؟ أَینَ الْأُمَمُ الَّذِینَ فَتَنْتِهِمْ بِزَخَارِفِكِ؟ فَهَا! هُمْ رَهَائِنُ الْقُبُورِ وَ مَضَامِینُ اللّحُودِ | |أَینَ الْقُرُونُ الَّذِینَ غَرَرْتِهِمْ بِمَدَاعِبِكِ؟ أَینَ الْأُمَمُ الَّذِینَ فَتَنْتِهِمْ بِزَخَارِفِكِ؟ فَهَا! هُمْ رَهَائِنُ الْقُبُورِ وَ مَضَامِینُ اللّحُودِ | ||
| كجایند گذشتگانی كه به بازیهایت آنان را فریفتی؟ كجایند ملّتهایی كه با زر و زیورت آنان را مغرور نمودی؟ اینك اینان گروگانهای قبور، و فرورفته در لابلای لحدهایند. | | كجایند گذشتگانی كه به بازیهایت آنان را فریفتی؟ كجایند ملّتهایی كه با زر و زیورت آنان را مغرور نمودی؟ اینك اینان گروگانهای قبور، و فرورفته در لابلای لحدهایند. | ||
|وَ اللهِ لَوْ كُنْتِ شَخْصاً مَرْئِیاً وَ قَالَباً حِسِّیاً لَأَقَمْتُ عَلَیكِ حُدُودَ اللهِ فِی عِبَادٍ غَرَرْتِهِمْ بِالْأَمَانِی وَ أُمَمٍ أَلْقَیتِهِمْ فِی الْمَهَاوِی وَ مُلُوكٍ أَسْلَمْتِهِمْ إِلَی التَّلَفِ وَ أَوْرَدْتِهِمْ مَوَارِدَ الْبَلَاءِ إِذْ لاوِرْدَ وَ لاصَدَرَ | |وَ اللهِ لَوْ كُنْتِ شَخْصاً مَرْئِیاً وَ قَالَباً حِسِّیاً لَأَقَمْتُ عَلَیكِ حُدُودَ اللهِ فِی عِبَادٍ غَرَرْتِهِمْ بِالْأَمَانِی وَ أُمَمٍ أَلْقَیتِهِمْ فِی الْمَهَاوِی وَ مُلُوكٍ أَسْلَمْتِهِمْ إِلَی التَّلَفِ وَ أَوْرَدْتِهِمْ مَوَارِدَ الْبَلَاءِ إِذْ لاوِرْدَ وَ لاصَدَرَ | ||
|به خدا قسم ای دنیا اگر موجودی قابل دیدن و جسمی سزاوار لمس بودی، حدود خدا را بر تو جاری میساختم در رابطه با بندگانی كه به آرزوها فریبشان دادی، و ملتهایی كه در پرتگاههای | |به خدا قسم ای دنیا اگر موجودی قابل دیدن و جسمی سزاوار لمس بودی، حدود خدا را بر تو جاری میساختم در رابطه با بندگانی كه به آرزوها فریبشان دادی، و ملتهایی كه در پرتگاههای هلاكتانداختی، و پادشاهانی كه تسلیم نابودی كردی و به سرچشمههای بلا وارد نمودی، به جایی كه در ورود و خروجش امنیت نباشد. | ||
|هَیهَاتَ مَنْ وَطِئَ دَحْضَكِ زَلِقَ وَ مَنْ رَكِبَ لُجَجَكِ غَرِقَ وَ مَنِ ازْوَرَّ عَنْ حَبَائِلِكِ وُفِّقَ، | |هَیهَاتَ مَنْ وَطِئَ دَحْضَكِ زَلِقَ وَ مَنْ رَكِبَ لُجَجَكِ غَرِقَ وَ مَنِ ازْوَرَّ عَنْ حَبَائِلِكِ وُفِّقَ، | ||
|هیهات هر كس گام در لغزشگاههایت نهد بلغزد، و هر كه سوار | |هیهات هر كس گام در لغزشگاههایت نهد بلغزد، و هر كه سوار آبهای متراكمت گردد غرق شود، و آن كه از دامهای تو به یك سو رود موفق گردد، | ||
|وَ السَّالِمُ مِنْكِ لایبَالِی إِنْ ضَاقَ بِهِ مُنَاخُهُ وَ الدُّنْیا عِنْدَهُ كَیوْمٍ حَانَ انْسِلَاخُهُ. | |وَ السَّالِمُ مِنْكِ لایبَالِی إِنْ ضَاقَ بِهِ مُنَاخُهُ وَ الدُّنْیا عِنْدَهُ كَیوْمٍ حَانَ انْسِلَاخُهُ. | ||
|و كسی كه از فتنههای تو سالم است باكی ندارد كه گرفتار تنگی زندگی باشد، و دنیا نزد او مانند روزی است كه لحظه پایانش فرا رسیده. | |و كسی كه از فتنههای تو سالم است باكی ندارد كه گرفتار تنگی زندگی باشد، و دنیا نزد او مانند روزی است كه لحظه پایانش فرا رسیده. | ||
خط ۸۰: | خط ۸۰: | ||
|خوشا به حال كسی كه واجبات پروردگارش را به جا آورده، و مشكلات را تحمل نموده، و در شب از خواب خوش دوری كرده، تا وقتی كه خواب بر او چیره شود زمین را فرش خود گرفته، و دست را بالش زیر سر كند، در میان جمعیتی كه ترس از قیامت دیدههایشان را بیدار گذاشته، و پهلوهاشان از بستر استراحت جدا شده، | |خوشا به حال كسی كه واجبات پروردگارش را به جا آورده، و مشكلات را تحمل نموده، و در شب از خواب خوش دوری كرده، تا وقتی كه خواب بر او چیره شود زمین را فرش خود گرفته، و دست را بالش زیر سر كند، در میان جمعیتی كه ترس از قیامت دیدههایشان را بیدار گذاشته، و پهلوهاشان از بستر استراحت جدا شده، | ||
|وَ هَمْهَمَتْ بِذِكْرِ رَبِّهِمْ شِفَاهُهُمْ وَ تَقَشَّعَتْ بِطُولِ اسْتِغْفَارِهِمْ ذُنُوبُهُمْ أُولئِكَ حِزْبُ اللهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ | |وَ هَمْهَمَتْ بِذِكْرِ رَبِّهِمْ شِفَاهُهُمْ وَ تَقَشَّعَتْ بِطُولِ اسْتِغْفَارِهِمْ ذُنُوبُهُمْ أُولئِكَ حِزْبُ اللهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ | ||
|و | |و لبهاشان به ذكر پروردگارشان آهسته و آرام گویاست، و گناهانشان به كثرت استغفار از بین رفته، «اینان حزب خدایند، و بدانید كه حزب خدا رستگارانند».|فَاتَّقِ اللهَ یا ابْنَ حُنَیفٍ وَ لْتَكْفُفْ أَقْرَاصُكَ لِیكُونَ مِنَ النَّارِ خَلَاصُكَ.<ref>نهج البلاغه، تحقیق صبحی صالح، دارالکتب البنانی، نامه ۴۵، ص۴۱۶-۴۱۷.</ref> | ||
| پسر حنیف از خدا پروا كن، و قرصهای نان خودت تو را بس باشد، تا این روش موجب خلاصیات از آتش جهنم گردد.<ref>نهج البلاغه، ترجمه انصاریان، ۱۳۸۸ش، نامه ۴۵.</ref>}} | | پسر حنیف از خدا پروا كن، و قرصهای نان خودت تو را بس باشد، تا این روش موجب خلاصیات از آتش جهنم گردد.<ref>نهج البلاغه، ترجمه انصاریان، ۱۳۸۸ش، نامه ۴۵.</ref>}} | ||
{{پاک کن}} | {{پاک کن}} |
ویرایش