پرش به محتوا

منع حدیث: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۵۳ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۷ آوریل ۲۰۱۹
جز
جز (مستندسازی)
خط ۱۴: خط ۱۴:


== انگیزه‌ها و عوامل==
== انگیزه‌ها و عوامل==
منع نگارش حدیث با انگیزه‌هایی انجام شده است. به گفته شهرستانی در کتاب منع تدوین الحدیث، اکثریت نویسندگان شیعه معتقدند یکی از عوامل منع حدیث جلوگیری از نشر فضایل [[امام علی(ع)]] بوده است.<ref>شهرستانی، منع تدوین الحدیث، ۱۴۱۸ق، ص۵۷.</ref> برای اثبات این مطلب شواهدی از منابع [[اهل سنت]] نقل کرده‌اند<ref>مرتضی عاملی،‌ الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۱۳۸۵ش، ج۱،‌ ص۱۹۹.</ref> از جمله نقلی که نسائی از [[ابن عباس]] آورده که آنها به جهت بغضی که از امام علی داشتند، [[سنت |سنت پیامبر]] را ترک کردند.<ref>نسائی، سنن نسائی،‌ ۱۴۰۶ق،‌ ج۵، ص۲۵۳.</ref> همچنین احاطه نداشتن خلفا به احکام شریعت و تلاش در جهت تثبیت حاکمیت شرعی آنان در کنار حاکمیت سیاسیشان از دیگر انگیزه‌های منع حدیث بوده است.<ref>شهرستانی، منع تدوین الحدیث، ۱۴۱۸ق، ص۵۴، ۸۵-۱۲۶.</ref> در حالی که از نظر عالمان اهل سنت، بیم از اختلاط حدیث با قرآن،<ref>[http://lib.efatwa.ir/43321/10/292 متقی هندی، کنزالعمال، ج۱۰، ص۲۹۱-۲۹۲، ح۲۹۴۷۴].</ref>پیشگیری از اختلاف مسلمانان،<ref>ذهبی، تذکرة الحفاظ، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص۹.</ref> نگرانی از کم‌توجهی به حفظ حدیث و اعتماد صرف بر نوشته‌ها،<ref>[http://lib.efatwa.ir/43491/1/123 ابوزهره، الحدیث و المحدثون، ص۱۳.]</ref> ترس از سرگرم شدن مردم به غیر قرآن،<ref>غزالی، احیاء العلوم، ج۱۰، ص۷۹.</ref> جلوگیری از نشر احادیث غیرمعتبر، نگرانی از به وجود آمدن کتابی در کنار [[قرآن|کتاب خدا]] و عدم آشنایی راویان حدیث با کتابت از جمله علل و انگیزه های منع حدیث ذکر شده است.<ref>دیاری بیدگلی، «نقد و بررسی علل و انگیزه‌های منع نگارش حدیث»، ص۴۰-۴۸.</ref>
منع نگارش حدیث با انگیزه‌هایی انجام شده است. به گفته شهرستانی در کتاب منع تدوین الحدیث، اکثریت نویسندگان شیعه معتقدند یکی از عوامل منع حدیث جلوگیری از نشر فضایل [[امام علی(ع)]] بوده است.<ref>شهرستانی، منع تدوین الحدیث، ۱۴۱۸ق، ص۵۷.</ref> نسائی از [[ابن عباس]] نقل کرده که آنها به جهت بغضی که از امام علی داشتند، [[سنت |سنت پیامبر]] را ترک کردند.<ref>نسائی، سنن نسائی،‌ ۱۴۰۶ق،‌ ج۵، ص۲۵۳.</ref> همچنین احاطه نداشتن خلفا به احکام شریعت و تلاش در جهت تثبیت حاکمیت شرعی آنان در کنار حاکمیت سیاسیشان از دیگر انگیزه‌های منع حدیث بوده است.<ref>شهرستانی، منع تدوین الحدیث، ۱۴۱۸ق، ص۵۴، ۸۵-۱۲۶.</ref> در حالی که از نظر عالمان اهل سنت، بیم از اختلاط حدیث با قرآن،<ref>[http://lib.efatwa.ir/43321/10/292 متقی هندی، کنزالعمال، ج۱۰، ص۲۹۱-۲۹۲، ح۲۹۴۷۴].</ref>پیشگیری از اختلاف مسلمانان،<ref>ذهبی، تذکرة الحفاظ، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص۹.</ref> نگرانی از کم‌توجهی به حفظ حدیث و اعتماد صرف بر نوشته‌ها،<ref>[http://lib.efatwa.ir/43491/1/123 ابوزهره، الحدیث و المحدثون، ص۱۳.]</ref> ترس از سرگرم شدن مردم به غیر قرآن،<ref>غزالی، احیاء العلوم، ج۱۰، ص۷۹.</ref> جلوگیری از نشر احادیث غیرمعتبر، نگرانی از به وجود آمدن کتابی در کنار [[قرآن|کتاب خدا]] و عدم آشنایی راویان حدیث با کتابت از جمله علل و انگیزه های منع حدیث ذکر شده است.<ref>دیاری بیدگلی، «نقد و بررسی علل و انگیزه‌های منع نگارش حدیث»، ص۴۰-۴۸.</ref>
 
== بدعت یا سنت؟==
== بدعت یا سنت؟==
موافقان منع حدیث، برای اثبات نظریه خود به روایت «هر کس جز قرآن را از من نوشته است، محوش کند.» <ref>[http://lib.efatwa.ir/42175/4/2298 مسلم، صحیح مسلم، ج۴، ص۲۲۹۸، ح۳۰۰۴.]</ref> استناد کرده‌اند، هرچند در سند و قابلیت استناد به روایت مذکور تردید شده است.<ref>دیاری بیدگلی، «نقد و بررسی علل و انگیزه‌های منع نگارش حدیث»، ص۳۹-۴۰.</ref> گفته شده تعدادی  از صحابه و تابعین از جمله [[زید بن ثابت]]، ابوموسی، [[ابوسعید خدری]]، [[ابوهریره]] و [[ابن عباس]] نگارش حدیث را [[مکروه]] می‌دانستند و افرادی همچون[[امام علی(ع)]]، [[امام حسن(ع)]]، [[عبدالله بن عمر]]، [[انس بن مالک]]، [[عطاء بن یسار]] و [[سعید بن جبیر]] آن را جایز می‌دانستند.<ref> مامقانی، مقباس‌الهدایة فی علم الدرایة، ۱۴۱۱ق، ج۳، ص۱۸۹-۱۹۴.</ref>  
موافقان منع حدیث، برای اثبات نظریه خود به روایت «هر کس جز قرآن را از من نوشته است، محوش کند.» <ref>[http://lib.efatwa.ir/42175/4/2298 مسلم، صحیح مسلم، ج۴، ص۲۲۹۸، ح۳۰۰۴.]</ref> استناد کرده‌اند، هرچند در سند و قابلیت استناد به روایت مذکور تردید شده است.<ref>دیاری بیدگلی، «نقد و بررسی علل و انگیزه‌های منع نگارش حدیث»، ص۳۹-۴۰.</ref> گفته شده تعدادی  از صحابه و تابعین از جمله [[زید بن ثابت]]، ابوموسی، [[ابوسعید خدری]]، [[ابوهریره]] و [[ابن عباس]] نگارش حدیث را [[مکروه]] می‌دانستند و افرادی همچون[[امام علی(ع)]]، [[امام حسن(ع)]]، [[عبدالله بن عمر]]، [[انس بن مالک]]، [[عطاء بن یسار]] و [[سعید بن جبیر]] آن را جایز می‌دانستند.<ref> مامقانی، مقباس‌الهدایة فی علم الدرایة، ۱۴۱۱ق، ج۳، ص۱۸۹-۱۹۴.</ref>