۱۷٬۸۲۳
ویرایش
Shamsoddin (بحث | مشارکتها) جز (ویرایش جزیی) |
Shamsoddin (بحث | مشارکتها) جز (افزایش منبع) |
||
خط ۳: | خط ۳: | ||
==مفهوم== | ==مفهوم== | ||
عجب به معنای بزرگ شمردن و خشنود شدن از اعمال نیک خود مانند [[عبادت]] و [[زهد]] است به شرط آن که نسبتشان را به خدا فراموش کند، آنها را از جانب خود بداند و از | عجب به معنای بزرگ شمردن و خشنود شدن از اعمال نیک خود مانند [[عبادت]] و [[زهد]] است به شرط آن که نسبتشان را به خدا فراموش کند، آنها را از جانب خود بداند و از تباهشدن آنها نترسد. اگر کسی از اعمال خود خوشنود شود اما آنها را نعمتی از جانب خدا بداند یا از تباه شدن آنها در هراس باشد، این عجب نیست.<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، موسسة النشر الاسلامی، ج۶، ص۲۷۶.</ref> | ||
=== نسبت با تکبر و ادلال=== | === نسبت با تکبر و ادلال=== | ||
عجب معنایی نزدیک با [[تکبر]] دارد با این تفاوت که عجب جایی است که پای دیگران در میان نباشد ولی تکبر جایی است که انسان خود را از دیگران برتر و بالاتر بداند.<ref> | عجب معنایی نزدیک با [[تکبر]] دارد با این تفاوت که عجب جایی است که پای دیگران در میان نباشد ولی تکبر جایی است که انسان خود را از دیگران برتر و بالاتر بداند.<ref>[http://rch.ac.ir/article/Details/10381 نک: ابن قدامه مقدسی، مختصر منهاج القاصدین، ۱۳۹۸ق، ص۲۲۷ـ ۲۲۸: به نقل از دانشنامه جهان اسلام مدخل: تکبر.]</ref> | ||
در تفاوت میان عجب و اِدلال گفته شده که عجب بزرگ شمردن عمل و منت گذاردن بر خدا به واسطه انجام برخی اعمال و عبادات است. اما در ادلال علاوه بر آنها، انسان خود را مستحق حقی هم میداند که با وجود آن، خوف و ترسی ندارد. اِدلال به معنای نترسیدن از خدا به خاطر اعتمادی است که بر اثر برخی از اعمال و عبادات برای انسان حاصل میشود.<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ج۶، ص۲۷۶.</ref> | در تفاوت میان عجب و اِدلال گفته شده که عجب بزرگ شمردن عمل و منت گذاردن بر خدا به واسطه انجام برخی اعمال و عبادات است. اما در ادلال علاوه بر آنها، انسان خود را مستحق حقی هم میداند که با وجود آن، خوف و ترسی ندارد. اِدلال به معنای نترسیدن از خدا به خاطر اعتمادی است که بر اثر برخی از اعمال و عبادات برای انسان حاصل میشود.<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، موسسة النشر الاسلامی، ج۶، ص۲۷۶.</ref> | ||
==اسباب== | ==اسباب== | ||
عالمان اخلاق اسباب و انگیزههای مختلفی برای عجب بیان کردهاند. [[فیض کاشانی]] در [[المحجة البیضاء]]، جمال و زیبایی، قدرت و توانایی، زیرکی و عقل، نسب و خاندان، انتساب به سلاطین و قدرتمندان، کثرت فرزندان، مال و ثروت و فکر و اندیشه را از اسباب عجب شمرده است.<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۲۸۲-۲۸۷</ref> آنان همچنین آیات «وَ يَوْمَ حُنَيْن اذْ اعْجَبَتْكُمْ كَثْرتُكُمْ»،<ref>سوره توبه، آیه۲۶.</ref> آیه ۲ [[سوره حشر]] و آيه ۱۴۰ [[سوره کهف]] را با عجب مرتبط دانستهاند.<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ج۶، ص۲۳۶.</ref> | عالمان اخلاق اسباب و انگیزههای مختلفی برای عجب بیان کردهاند. [[فیض کاشانی]] در [[المحجة البیضاء]]، جمال و زیبایی، قدرت و توانایی، زیرکی و عقل، نسب و خاندان، انتساب به سلاطین و قدرتمندان، کثرت فرزندان، مال و ثروت و فکر و اندیشه را از اسباب عجب شمرده است.<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، موسسة النشر الاسلامی، ۲۸۲-۲۸۷</ref> آنان همچنین آیات «وَ يَوْمَ حُنَيْن اذْ اعْجَبَتْكُمْ كَثْرتُكُمْ»،<ref>سوره توبه، آیه۲۶.</ref> آیه ۲ [[سوره حشر]] و آيه ۱۴۰ [[سوره کهف]] را با عجب مرتبط دانستهاند.<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، موسسة النشر الاسلامی، ج۶، ص۲۳۶.</ref> | ||
برخی از عالمان اخلاق معتقدند زمینه عجب در عبادات بیشتر از دیگر اعمال است. البته نراقی گفته است که عجب در عبادات با فلسفه آنها که اظهار ذلت و خواری در برابر خداست، منافات دارد.<ref>نراقی، جامع السعادات، ۱۳۸۳ق، ج۱، ص۳۳۳.</ref> | برخی از عالمان اخلاق معتقدند زمینه عجب در عبادات بیشتر از دیگر اعمال است. البته نراقی گفته است که عجب در عبادات با فلسفه آنها که اظهار ذلت و خواری در برابر خداست، منافات دارد.<ref>نراقی، جامع السعادات، ۱۳۸۳ق، ج۱، ص۳۳۳.</ref> | ||
==آثار == | ==آثار == | ||
در روایات آثار و پیامدهایی برای عجب بیان شده است؛ | در روایات آثار و پیامدهایی برای عجب بیان شده است؛ | ||
* تباه کردن اعمال نیک؛ از پیامبر(ص) نقل شده که عجب اعمال ۷۰ ساله انسان را از بین میبرد.<ref>پاینده، نهجالفصاحه، ص۲۸۵.</ref> همچنین بر پایه روایتی که از [[امام صادق]] نقل شده دو نفر فاسق و عابد وارد [[مسجد]] شدند اما هنگامی که از مسجد بیرون میآمدند، فرد فاسق، عابد و عابد فاسق شده بود زیرا عابد در مسجد دچار عجب شده بود و به عبادت خود مینازید، اما فاسق در فکر [[توبه]] بود و [[استغفار]] میکرد.<ref> | * تباه کردن اعمال نیک؛ از پیامبر(ص) نقل شده که عجب اعمال ۷۰ ساله انسان را از بین میبرد.<ref>پاینده، نهجالفصاحه، ۱۳۸۲ش، ص۲۸۵.</ref> همچنین بر پایه روایتی که از [[امام صادق]] نقل شده دو نفر فاسق و عابد وارد [[مسجد]] شدند اما هنگامی که از مسجد بیرون میآمدند، فرد فاسق، عابد و عابد فاسق شده بود زیرا عابد در مسجد دچار عجب شده بود و به عبادت خود مینازید، اما فاسق در فکر [[توبه]] بود و [[استغفار]] میکرد.<ref> کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۳۱۴.</ref> | ||
* تکبر؛ عجب را از اسباب و منشا [[تکبر]] دانستهاند.<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ص۲۷۵؛ نراقی، جامع السعادات، ۱۳۸۳ق، ج۱، ص۳۲۵.</ref> | * تکبر؛ عجب را از اسباب و منشا [[تکبر]] دانستهاند.<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، موسسة النشر الاسلامی، ص۲۷۵؛ نراقی، جامع السعادات، ۱۳۸۳ق، ج۱، ص۳۲۵.</ref> | ||
* از یاد بردن و یا کوچک شمردن [[گناهان]]. | * از یاد بردن و یا کوچک شمردن [[گناهان]]. | ||
* بزرگ شمردن اعمال، عبادات و منت گذاشتن بر خدا.<ref>>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ص۲۷۵؛ نراقی، جامع السعادات، ۱۳۸۳ق، ج۱، ص۳۲۵.</ref> | * بزرگ شمردن اعمال، عبادات و منت گذاشتن بر خدا.<ref>>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، موسسة النشر الاسلامی، ص۲۷۵؛ نراقی، جامع السعادات، ۱۳۸۳ق، ج۱، ص۳۲۵.</ref> | ||
در روایات، فساد عقل<ref> | در روایات، فساد عقل<ref>تمیمی آمدی، غررالحکم، ۱۴۱۰ق، ص۳۸۸.</ref> و خرد<ref>ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ۱۳۶۳ق، ص۷۴؛ نهج البلاغه، ۱۴۱۴ق، ص۳۹۷.</ref>، هلاکت<ref> کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۳۱۳.</ref> و تنهایی<ref> ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ۱۳۶۳ق، ص۶.</ref> از پیامدهای عجب دانسته شده، همچنین عجب، مانعی برای دانشافزایی<ref>مجلسی، بحارالانوار،۱۴۰۳ق، ج۶۹، ص۱۹۹.</ref> و رسیدن به کمالات<ref> نهج البلاغه، ۱۴۱۴ق، ص۸۱۷.</ref> معرفی شده است. | ||
بر پایه روایتی که در نهج البلاغه آمده، گناهی که انسان را ناراحت کند یا او را وادار به عذرخواهی کند از کار نیکی که او را به عجب درآورد، بهتر است.<ref>نهج البلاغه، ص۴۷۷.</ref> | بر پایه روایتی که در نهج البلاغه آمده، گناهی که انسان را ناراحت کند یا او را وادار به عذرخواهی کند از کار نیکی که او را به عجب درآورد، بهتر است.<ref>نهج البلاغه، ۱۴۱۴ق، ص۴۷۷.</ref> | ||
== درمان== | == درمان== | ||
[[فیض کاشانی]] عجب را بیماری میداند که علت آن جهل و نادانی است و از آنجا که وی هر مرضی را با ضد آن قابل درمان میداند، معتقد است که عجب نیز با آگاهی و معرفت درمان میشود.<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ص۲۷۷.</ref> فیض و برخی دیگر از عالمان اخلاقی بر این باروند که برای درمان عجب، باید به اسباب و ریشههای آن توجه کرد؛ اگر سبب عجب یکی از نعمتهای خدا مانند زیبایی، قدرت و کثرت اولاد است، انسان به این نکته توجه کند که خدایی که این نعمتها را به او داده در یک چشم بههم زدن میتواند آنها را از او بگیرد همچنین از کسانی که در طول تاریخ این نعمتها را داشتهاند، و از آنها در راه صحیح استفاده نکردهاند، عبرت بگیرد. به عنوان نمونه درمان عجبی که سبب آن قدرت و توانایی است، توجه به بزرگی قدرت الهی و نیز توجه به مراحل آفرینش انسان است که از چه چیزی خلق شده است. همچنین اگر عجب او ناشی از فکر و اندیشه است علاج آن به این است که همیشه نظریات خود را متهم کند مگر اینکه دلیل قطعی از قرآن یا روایات بر صحت آن گواهی دهد همچنین آن را بر افراد صاحبنظر عرضه کند.<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ص۲۸۲-۲۸۹؛ نراقی، جامع السعادات، ۱۳۸۳ق، ج۱، ص۳۲۶-۳۴۴.</ref> | [[فیض کاشانی]] عجب را بیماری میداند که علت آن جهل و نادانی است و از آنجا که وی هر مرضی را با ضد آن قابل درمان میداند، معتقد است که عجب نیز با آگاهی و معرفت درمان میشود.<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، موسسة النشر الاسلامی، ص۲۷۷.</ref> فیض و برخی دیگر از عالمان اخلاقی بر این باروند که برای درمان عجب، باید به اسباب و ریشههای آن توجه کرد؛ اگر سبب عجب یکی از نعمتهای خدا مانند زیبایی، قدرت و کثرت اولاد است، انسان به این نکته توجه کند که خدایی که این نعمتها را به او داده در یک چشم بههم زدن میتواند آنها را از او بگیرد همچنین از کسانی که در طول تاریخ این نعمتها را داشتهاند، و از آنها در راه صحیح استفاده نکردهاند، عبرت بگیرد. به عنوان نمونه درمان عجبی که سبب آن قدرت و توانایی است، توجه به بزرگی قدرت الهی و نیز توجه به مراحل آفرینش انسان است که از چه چیزی خلق شده است. همچنین اگر عجب او ناشی از فکر و اندیشه است علاج آن به این است که همیشه نظریات خود را متهم کند مگر اینکه دلیل قطعی از قرآن یا روایات بر صحت آن گواهی دهد همچنین آن را بر افراد صاحبنظر عرضه کند.<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، موسسة النشر الاسلامی، ص۲۸۲-۲۸۹؛ نراقی، جامع السعادات، ۱۳۸۳ق، ج۱، ص۳۲۶-۳۴۴.</ref> | ||
بر پایه وصیتی از [[امام باقر(ع)]] به [[جابر بن یزید جعفی]]، با شناخت نفس باید راه عجب را بست.<ref>ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۲۸۵.</ref> | بر پایه وصیتی از [[امام باقر(ع)]] به [[جابر بن یزید جعفی]]، با شناخت نفس باید راه عجب را بست.<ref>ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ۱۳۶۳ق، ص۲۸۵.</ref> | ||
== پانویس== | == پانویس== | ||
{{پانویس۲}} | {{پانویس۲}} | ||
== منابع== | == منابع== | ||
* ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول، تصحیح: علی اکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین، ۱۳۶۳ق | |||
* پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحه، تهران، دانش، ۱۳۸۲ش. | * پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحه، تهران، دانش، ۱۳۸۲ش. | ||
* | * تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و دررالکلم، تصحیح: مهدی رجائی، قم، دارالکتب الاسلامی، ۱۴۱۰ق. | ||
* | * فیض کاشانی، محمد بن مرتضی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، تصحیح: علیاکبر غفاری، قم، موسسة النشر الاسلامی، بیتا. | ||
* کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تصحیح: علی اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۴۰۷ق. | * کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تصحیح: علی اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۴۰۷ق. | ||
* | * مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق. | ||
* نراقی، محمدمهدی، جامع السعادات، قم، مؤسسه مطبوعاتی ایرانیان، ۱۹۶۳م/۱۳۸۳ق. | * نراقی، محمدمهدی، جامع السعادات، قم، مؤسسه مطبوعاتی ایرانیان، ۱۹۶۳م/۱۳۸۳ق. | ||
* | * نهج البلاغه، تصحیح: صبحی صالح، قم، هجرت، ۱۴۱۴ق. | ||
* ابن قدامه مقدسی، مختصر منهاج القاصدین، چاپ شعیب و عبدالقادر ارنؤوط، دمشق ۱۳۹۸ق/۱۹۷۸م. | |||
{{اخلاق}} | {{اخلاق}} | ||
[[رده:رذایل اخلاقی]] | [[رده:رذایل اخلاقی]] |
ویرایش