پرش به محتوا

سمیه دختر خباط: تفاوت میان نسخه‌ها

۵۱۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۱ ژانویهٔ ۲۰۱۵
جز
imported>Aghaie
خط ۱: خط ۱:
 
{{جعبه اطلاعات صحابه
|اطلاعات صحابه  =
| تصویر        = [[پرونده:قبرستان ابوطالب محل دفن یاسر و سمیه اولین شهدای اسلام.jpg|250px|وسط]]
| توضیح تصویر  = قبرستان ابوطالب محل دفن یاسر و سمیه اولین شهدای اسلام
| نام کامل    = '''سمیه دختر خباط'''
| کنیه        =
| لقب          =
| دلیل شهرت    =
| زادروز/زادگاه =
| محل زندگی    =
| مهاجر/انصار  =
| نسب/قبیله    =
| خویشاوندان سرشناس  = مادر [[عمار یاسر]]؛ همسر [[یاسر]]
| تاریخ و مکان درگذشت/شهادت =
| نحوه درگذشت/شهادت = بر اثر شکنجه‌های [[مشرکان]]
| مدفن =
| زمان اسلام آوردن = جزء نخستین گروندگان به [[اسلام]]
| نحوه اسلام آوردن =
| حضور در جنگ‌ها  =
| هجرت به        =
| دیگر فعالیت‌ها  =
| آثار            =
}}
'''سمیه دختر خباط'''، مادر [[عمار یاسر]] صحابه مشهور پیامبر اکرم(ص)، از اولین گروندگان به [[اسلام]] و اولین [[شهید|شهیده]] (زن شهید) اسلام است.
'''سمیه دختر خباط'''، مادر [[عمار یاسر]] صحابه مشهور پیامبر اکرم(ص)، از اولین گروندگان به [[اسلام]] و اولین [[شهید|شهیده]] (زن شهید) اسلام است.
[[پرونده:قبرستان ابوطالب محل دفن یاسر و سمیه اولین شهدای اسلام.jpg|250px|بندانگشتی|قبرستان ابوطالب محل دفن یاسر و سمیه اولین شهدای اسلام]]


==نسب و زندگی او پیش از اسلام==
==نسب و زندگی او پیش از اسلام==
سمیه، دختر خباط و کنیز ابی حذیفة بن المغیره - رییس قبیله بنی مخزوم – بود.<ref>بحار الانوار، ج 18، ص 241؛ معارف و معاریف، ج 6، ص 334.</ref> همسرش [[یاسر]]، پسر عامر و از اعراب عنسی مذجحی قحطانی [[یمن]] بود که همراه دو برادرش «حارث» و «مالک» از [[یمن]] به [[مکه]] راه افتاد تا برادر چهارمش را که بر اثر قحطی و خشک سالی و فساد اوضاع حکومت یمن، آواره شده بود، پیدا کند. پس از آن که سه برادر از پیدا کردن برادر گمشده خود مایوس شدند، مالک و حارث بازگشتند، ولی یاسر در مکه ماند و با رییس قبیله ی بنی مخزوم - ابی حذیفة بن مغیره - هم پیمان شد.<ref>منتهی الآمال، ص 160- 161.</ref>
سمیه، دختر خباط و کنیز ابی حذیفة بن المغیره - رییس قبیله بنی مخزوم – بود.<ref>بحار الانوار، ج ۱۸، ص۲۴۱؛ معارف و معاریف، ج ۶، ص۳۳۴.</ref> همسرش [[یاسر]]، پسر عامر و از اعراب عنسی مذجحی قحطانی [[یمن]] بود که همراه دو برادرش «حارث» و «مالک» از [[یمن]] به [[مکه]] راه افتاد تا برادر چهارمش را که بر اثر قحطی و خشک سالی و فساد اوضاع حکومت یمن، آواره شده بود، پیدا کند. پس از آن که سه برادر از پیدا کردن برادر گمشده خود مایوس شدند، مالک و حارث بازگشتند، ولی یاسر در مکه ماند و با رییس قبیلۀ بنی مخزوم - ابی حذیفة بن مغیره - هم پیمان شد.<ref>منتهی الآمال، ص۱۶۰- ۱۶۱.</ref>


ابو حذیفه روزی به فکر هم پیمان عنسی خود افتاد تا برای او همسری انتخاب کند بدین جهت سمیه دختر خباط را، که شریف ترین و عفیف ترین کنیز وی بود، به [[ازدواج]] یاسر درآورد و پس از آن سمیه را نیز آزاد کرد و مقرر داشت که فرزندان این زن و شوهر نیز جزو آزادگان (احرار) شناخته شوند. از این ازدواج، [[عمار]] متولد شد.
ابو حذیفه سمیه دختر خباط را، که شریف‌ترین و عفیف‌ترین کنیز وی بود، به [[ازدواج]] یاسر درآورد و پس از آن سمیه را نیز آزاد کرد و مقرر داشت که فرزندان این زن و شوهر نیز جزو آزادگان (احرار) شناخته شوند.


==اسلام آوردن سمیه==
==اسلام آوردن سمیه==
وقتی [[حضرت محمد (ص)]] به مقام نبوت مبعوث شد، یاسر و سمیه و فرزندشان عمار، جزو اولین نفراتی بودند که به دین اسلام گرویدند و تمام خطرات احتمالی را با جان و دل پذیرا شدند.
وقتی [[حضرت محمد(ص)]] به مقام نبوت مبعوث شد، یاسر و سمیه و فرزندشان عمار، جزو اولین نفراتی بودند که به دین اسلام گرویدند و تمام خطرات احتمالی را با جان و دل پذیرا شدند.


==یاسر و سمیه زیر شکنجه مشرکان==
==یاسر و سمیه زیر شکنجه مشرکان==
با اسلام آوردن این خانواده، آزار و اذیت‌ها و شکنجه‌های کفار [[قریش]] نسبت به آن‌ها شروع شد و روز به روز شدت می‌گرفت. در ریگزار داغ مکه، [[ابوجهل]] آنان را شکنجه می‌کرد. جلادها سنگ‌های سنگینی روی سینه هر یک از این سه نفر گذاشته و به سختی آن‌ها را شکنجه و آزار می‌دادند.


با اسلام آوردن این خانواده، آزار و اذیت ها و شکنجه‌های کفار [[قریش]] نسبت به آن ها شروع شد و روز به روز فزونی می یافت و شدت می گرفت. در ریگزار داغ مکه، [[ابوجهل]] آنان را شکنجه می‌کرد. جلادها سنگ‌های سنگینی روی سینه ی هر یک از این سه نفر گذاشته و به سختی آن ها را شکنجه و آزار می‌دادند.
ابو جهل می‌گفت:
 
::«یکی از این سه امر موجب نجات و آسایش شما خواهد بود: ۱. سب و شتم پیامبر ۲. تبری جستن از او ۳. رجوع به لات و عزی. ولی از زبان آن‌ها جملاتی غیر از «الله اکبر» و «لا اله الا الله» و بد گفتن به لات و عزی و یاد کردن نام [[پیامبر(ص)]] با کمال احترام چیزی شنیده نمی‌شد.<ref> عمار یاسر، پیشاهنگ اسلام و پرچمدار علی(ع)، ص۷۱.</ref>
ابو جهل می گفت:
::«یکی از این سه امر موجب نجات و آسایش شما خواهد بود: 1. سب و شتم پیامبر 2. تبری جستن از او 3. رجوع به لات و عزی. ولی از زبان آن ها جملاتی غیر از «الله اکبر» و «لا اله الا الله » و بد گفتن به لات و عزی و یاد کردن نام [[پیامبر(ص)]] با کمال احترام چیزی شنیده نمی شد.<ref> عمار یاسر، پیشاهنگ اسلام و پرچمدار علی (ع)، ص 71.</ref>


ابوجهل زره‌های آهنین بر بدنشان می‌کرد و آنها را در آفتاب سوزان صحرای مکه نگاه می‌داشت؛ به نحوی که حرارت آفتاب و داغی آهن بدنشان را می‌پخت و مغزشان را به جوش می‌آورد.<ref>قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، ج1، ص 305.</ref>
ابوجهل زره‌های آهنین بر بدنشان می‌کرد و آن‌ها را در آفتاب سوزان صحرای مکه نگاه می‌داشت؛ به نحوی که حرارت آفتاب و داغی آهن بدنشان را می‌پخت و مغزشان را به جوش می‌آورد.<ref>قمی، منتهی الآمال، ج۱، ص۳۰۵.</ref>


==همدردی پیامبر(ص) با یاسر و سمیه==
==همدردی پیامبر(ص) با یاسر و سمیه==
[[پیامبر اسلام|پیامبر اسلام(ص)]] برای هم دردی و تفقد از حال آن‌ها به نزدشان می‌آمد، پشت سر هر یک از آن‌ها قرار می‌گرفت و با دست بدنشان را نوازش می‌داد و می‌فرمود:
::«صَبراً یا آلِ یاسر فَاِنَّ مَوعدَکُمُ الجَنَّة<ref>قمی، منتهی الآمال، ج۱، ص۳۰۵.</ref>‌ای افراد خاندان یاسر شکیبا باشید! موعد شما بهشت است.» و نیز رو به آسمان می‌کرد و می‌گفت: «خدایا! آل یاسر را بیامرز که من آن چه از عهده‌ام ساخته بود انجام دادم.<ref> عمار یاسر، پیشاهنگ اسلام و پرچمدار علی(ع)، ص۷۲.</ref>


[[پیامبر اسلام|پیامبر اسلام (ص)]] برای هم دردی و تفقد از حال آن ها به نزدشان می‌آمد، پشت سر هر یک از آن ها قرار می‌گرفت و با دست بدنشان را نوازش می‌داد و می‌فرمود:
روزی عمار به پیامبر(ص) گفت:
::«صَبراً یا آلِ یاسر فَاِنَّ مَوعدَکُمُ الجَنَّة<ref>قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، ج1، ص305.</ref> ای افراد خاندان یاسر شکیبا باشید! موعد شما بهشت است.» و نیز رو به آسمان می‌کرد و می‌گفت: «خدایا! آل یاسر را بیامرز که من آن چه از عهده‌ام ساخته بود انجام دادم.<ref> عمار یاسر، پیشاهنگ اسلام و پرچمدار علی (ع)، ص 72.</ref>
::«یا رسول الله: بَلَغَ العَذابُ مِن اُمّی کُلَّ مَبلَغٍ؛‌ای رسول خدا! شکنجه مادرم (به دست کفار قریش) از حد گذشته است.» پیامبر به او فرمودند: «صبراً یا اَبَاالیقظانِ! اَللَّهُمَّ لا تُعَذِّب اَحَداً مِن آلِ یاسِر بِالنًّارِ؛‌ای ابا یقظان! صبر کن.» و رو به آسمان کرد و گفت: «خداوندا! هیچ کدام از خاندان یاسر را در عذاب و آتش خودت مسوزان.»<ref>قمی، منتهی الآمال، ج۱، ص۳۰۶.</ref>
 
روزی عمار به پیامبر (ص) گفت:
::«یا رسول الله: بَلَغَ العَذابُ مِن اُمّی کُلَّ مَبلَغٍ؛ ای رسول خدا! شکنجه مادرم (به دست کفار قریش) از حد گذشته است.» پیامبر به او فرمودند: «صبراً یا اَبَاالیَقظانِ! اَللَّهُمَّ لا تُعَذِّب اَحَداً مِن آلِ یاسِر بِالنًّارِ؛ ای ابا یقظان! صبر کن.» و رو به آسمان کرد و گفت: «خداوندا! هیچ کدام از خاندان یاسر را در عذاب و آتش خودت مسوزان.»<ref>قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، ج1، ص306.</ref>


==شهادت سمیه==
==شهادت سمیه==
یاسر در نهایت در اثر شکنجه‌ها به شهادت رسید. همسرش سمیه نیز که در سن پیری بود، همچنان مقاومت می­‌کرد. او پس از شهادت همسرش همواره مورد ناسزاگویی ابوجهل قرار می‌­گرفت. ابوجهل از روی خشم دستور داد، تا پاهای سمیه را به دو شتر بستند و شتران را از یکدیگر جدا می­‌نمودند.<ref>امین، سید محسن، اعیان الشیعه، ج8، ص272.</ref> سرانجام کاسه صبر ابوجهل لبریز شده و با خنجر یا نیزه بر شکم او زد و شکمش را درید و به این ترتیب این بانوی با صلابت را به شهادت رساند.<ref>ابن اثیر، عزالدین؛ الکامل، ترجمه محمد حسین روحانی، ص885؛ بحار الانوار، ج 18، ص 241.</ref>
یاسر در نهایت در اثر شکنجه‌ها به شهادت رسید. همسرش سمیه نیز که در سن پیری بود، همچنان مقاومت می­‌کرد. او پس از شهادت همسرش همواره مورد ناسزاگویی ابوجهل قرار می‌­گرفت. ابوجهل از روی خشم دستور داد، تا پاهای سمیه را به دو شتر بستند و شتران را از یکدیگر جدا می­‌نمودند.<ref>امین، اعیان الشیعه، ج۸، ص۲۷۲.</ref> سرانجام کاسه صبر ابوجهل لبریز شده و با خنجر یا نیزه بر شکم او زد و شکمش را درید و به این ترتیب این بانوی با صلابت را به شهادت رساند.<ref>ابن اثیر، الکامل، ص۸۸۵؛ مجلسی، بحار الانوار، ج ۱۸، ص۲۴۱.</ref>


==به خاک‌سپاری==
==به خاک‌سپاری==
جوانان قریش که شاهد این صحنه بودند، با تمام وحدت منافعی که در کوبیدن اسلام داشتند، عمار را با تن مجروح از زیر شکنجهٔ ابوجهل نجات دادند، تا بتواند جسد پدر و مادر خود را به خاک بسپارد.<ref>فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، نوشته جعفر صحابی، تهران ۱۳۷۱، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، معاونت آموزش و تحقیقات، ص ۱۱۷.</ref>
جوانان قریش که شاهد این صحنه بودند، با تمام وحدت منافعی که در کوبیدن اسلام داشتند، عمار را با تن مجروح از زیر شکنجهٔ ابوجهل نجات دادند، تا بتواند جسد پدر و مادر خود را به خاک بسپارد.<ref>صحابی، فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، ص ۱۱۷.</ref>


==پانویس==
==پانویس==
{{پانویس}}
{{پانویس|اندازه=ریز|3}}
 


==منابع==
==منابع==
 
{{ستون-شروع}}
*ابن اثیر، عزالدین؛ الکامل، ترجمه محمد حسین روحانی، تهران، اساطیر، 1370ش، چاپ اول.
*ابن اثیر، عزالدین؛ الکامل، ترجمه محمد حسین روحانی، تهران، اساطیر، ۱۳۷۰ش، چاپ اول.
*امین، سید محسن؛ اعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف.
*امین، سید محسن؛ اعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف.
*شرف الدین صدر الدین، عمار یاسر، پیشاهنگ اسلام و پرچمدار علی (ع)، مترجم:سیدغلام‌رضا سعیدی، تهران، آيين جعفری، بی تا.
*شرف الدین صدر الدین، عمار یاسر، پیشاهنگ اسلام و پرچمدار علی(ع)، مترجم:سیدغلام‌رضا سعیدی، تهران، آیین جعفری، بی‌تا.
*صحابی، جعفر، فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، معاونت آموزش و تحقیقات، ۱۳۷۱ش.
*صحابی، جعفر، فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، معاونت آموزش و تحقیقات، ۱۳۷۱ش.
*قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، قم، نشر دلیل، 1379ش.
*قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، قم، نشر دلیل، ۱۳۷۹ش.
*مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، محقق محمدباقر محمودی، عبدالزهرا علوی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
*مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، محقق محمدباقر محمودی، عبدالزهرا علوی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
 
{{پایان}}
{{زنان شهیده شیعه}}
{{زنان شهیده شیعه}}
{{صحابه}}
{{صحابه}}
{{پیامبر اسلام}}


[[رده:صحابه]]
[[رده:صحابه]]
کاربر ناشناس