پرش به محتوا

ادریس (پیامبر): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
تمیزکاری
جز (تمیزکاری)
خط ۱۳: خط ۱۳:
  | نام قوم = دودمان [[قابیل]]
  | نام قوم = دودمان [[قابیل]]
  | پیش از= [[نوح(ع)]]
  | پیش از= [[نوح(ع)]]
  | پس از = [[شیث]](ع)
  | پس از = [[شیث]]
  | نام کتاب = صحیفه ادریس
  | نام کتاب = صحیفه ادریس
  | خویشاوندان مهم = حضرت آدم(ع) و حضرت نوح(ع)
  | خویشاوندان مهم = [[حضرت آدم(ع)]] و حضرت نوح(ع)
  | معجزات =
  | معجزات =
  | پیامبران هم‌عصر =
  | پیامبران هم‌عصر =
خط ۲۶: خط ۲۶:
}}
}}
'''ادریس''' یا '''خنوخ''' یکی از [[پیامبران]] است. [[قرآن]] او را یکی از [[پیامبر|پیامبران]] بزرگ لقب داده که به جایگاه والایی رسیده است. برخی از [[تفسیر|مفسران]] قرآن و تاریخ‌نویسان [[مسلمان]] ادریس را با اُخنوخ یا خَنوخ (جد [[نوح (پیامبر)|حضرت نوح]] که در تورات نام او ذکر شده است) یکی دانسته‌اند. براساس روایات اسلامی ادریس نخستین کسی بود که جامه دوخت و قلم را برای نوشتن به کار بست و به دانش ستاره شناسی و حساب پرداخت. شغل او خیاطی و [[مسجد سهله]] خانه او بود. درباره وفات یا زنده بودن او، بین مفسران و علمای اسلامی اختلاف نظر وجود دارد.
'''ادریس''' یا '''خنوخ''' یکی از [[پیامبران]] است. [[قرآن]] او را یکی از [[پیامبر|پیامبران]] بزرگ لقب داده که به جایگاه والایی رسیده است. برخی از [[تفسیر|مفسران]] قرآن و تاریخ‌نویسان [[مسلمان]] ادریس را با اُخنوخ یا خَنوخ (جد [[نوح (پیامبر)|حضرت نوح]] که در تورات نام او ذکر شده است) یکی دانسته‌اند. براساس روایات اسلامی ادریس نخستین کسی بود که جامه دوخت و قلم را برای نوشتن به کار بست و به دانش ستاره شناسی و حساب پرداخت. شغل او خیاطی و [[مسجد سهله]] خانه او بود. درباره وفات یا زنده بودن او، بین مفسران و علمای اسلامی اختلاف نظر وجود دارد.
==دلیل نامگذاری به ادریس==
==دلیل نامگذاری به ادریس==
در این زمینه سه نظریه وجود دارد:
در این زمینه سه نظریه وجود دارد:
خط ۳۳: خط ۳۲:
#بعضی می‌گویند ادریس اسمی عجمی (غیر عربی) است و نمی‌تواند مشتق از دراست باشد.<ref>زبیدی، تاج العروس، ۱۳۰۶ق، ج۴، ص۱۴۹؛ زمخشری، الکشاف، ۴۱۵ق، ج۳، ص۲۳.</ref> به قولی، ادریس همان هرمس است که در یونان باستان واسطه بین خدایان و انسان به حساب آمده است.<ref>مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۲۴؛ ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ۱۴۲۱ق، ج۱، ص۷؛ صدرالدین شیرازی، تفسیر القرآن الکریم، ۱۳۷۱ش، ج۳، ص۱۸.</ref>
#بعضی می‌گویند ادریس اسمی عجمی (غیر عربی) است و نمی‌تواند مشتق از دراست باشد.<ref>زبیدی، تاج العروس، ۱۳۰۶ق، ج۴، ص۱۴۹؛ زمخشری، الکشاف، ۴۱۵ق، ج۳، ص۲۳.</ref> به قولی، ادریس همان هرمس است که در یونان باستان واسطه بین خدایان و انسان به حساب آمده است.<ref>مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۲۴؛ ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ۱۴۲۱ق، ج۱، ص۷؛ صدرالدین شیرازی، تفسیر القرآن الکریم، ۱۳۷۱ش، ج۳، ص۱۸.</ref>
#بنا بر یک نظریه دیگر، او همان کسی است که در [[تورات]] اخنوخ نامیده شده و نام پدر وی «برد بن مهلیل» است<ref>کتاب مقدس، سفر تکوین، فصل پنجم، بند ۱۹ تا ۲۵؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۳۸۰ق، ج۱، ص۴۰. </ref> و چون نام ادریس را، عرب از اهل تورات گرفته و [[مخارج حروف]] در زبان عربی با مخارج حروف در زبان یهود فرق می‌کند، چنین اختلافی در نام او به وجود آمده است.<ref>ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ۱۴۲۱ق، ج۲، ص۷.</ref>  
#بنا بر یک نظریه دیگر، او همان کسی است که در [[تورات]] اخنوخ نامیده شده و نام پدر وی «برد بن مهلیل» است<ref>کتاب مقدس، سفر تکوین، فصل پنجم، بند ۱۹ تا ۲۵؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۳۸۰ق، ج۱، ص۴۰. </ref> و چون نام ادریس را، عرب از اهل تورات گرفته و [[مخارج حروف]] در زبان عربی با مخارج حروف در زبان یهود فرق می‌کند، چنین اختلافی در نام او به وجود آمده است.<ref>ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ۱۴۲۱ق، ج۲، ص۷.</ref>  
بدون در نظر گرفتن این نکته که حقیقتا اخنوخ و ادریس یک نفر هستند یا دو نفر، تمامی مسلمانان اخنوخ را از اولین پیامبران الهی دانسته و محترمش می‌شمارند.<ref>توفیقی،«کتاب رازهای خنوخ»، ۱۳۷۸ش، ص۲۱.</ref>[[سید محمدحسین طباطبائی|علامه طباطبایی]] در [[المیزان فی تفسیر القرآن|تفسیر المیزان]] عنوان می‌کند که ادریس(ع) «هرمس» نیز نام داشته است برخی معتقدند که کلمه هرمس عربی ارمیس یونانی است، و ارمیس به زبان یونانی به معنای عطارد است. بعضی دیگر عنوان کرده‌اند که نام او به زبان یونانی طرمیس و به زبان عبری خنوخ بود که معرب آن اخنوخ شده، و خدای عز و جل او را در کتاب عربی مبینش ادریس نامیده است.<ref>طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ۱۳۷۴ش، ج۱۴، ص۹۴.</ref>
بدون در نظر گرفتن این نکته که حقیقتا اخنوخ و ادریس یک نفر هستند یا دو نفر، تمامی مسلمانان اخنوخ را از اولین پیامبران الهی دانسته و محترمش می‌شمارند.<ref>توفیقی،«کتاب رازهای خنوخ»، ۱۳۷۸ش، ص۲۱.</ref>[[علامه طباطبایی]] در [[تفسیر المیزان]] عنوان می‌کند که ادریس(ع) «هرمس» نیز نام داشته است برخی معتقدند که کلمه هرمس عربی ارمیس یونانی است، و ارمیس به زبان یونانی به معنای عطارد است. بعضی دیگر عنوان کرده‌اند که نام او به زبان یونانی طرمیس و به زبان عبری خنوخ بود که معرب آن اخنوخ شده، و خدای عز و جل او را در کتاب عربی مبینش ادریس نامیده است.<ref>طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ۱۳۷۴ش، ج۱۴، ص۹۴.</ref>
 
==زندگی‌نامه==
==زندگی‌نامه==
درباره زندگی و سرانجام ادریس(ع) اختلاف بسیاری وجود دارد و مطالب موجود، چندان قابل اعتماد نبوده و برخی معتقدند بیشتر آنچه در مورد ادریس(ع) وجود دارد از زمره [[اسرائیلیات]] به حساب می‌آید.<ref>طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ۱۳۷۴ش، ج۱۴، ص۷۱-۷۳.</ref>
درباره زندگی و سرانجام ادریس(ع) اختلاف بسیاری وجود دارد و مطالب موجود، چندان قابل اعتماد نبوده و برخی معتقدند بیشتر آنچه در مورد ادریس(ع) وجود دارد از زمره [[اسرائیلیات]] به حساب می‌آید.<ref>طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ۱۳۷۴ش، ج۱۴، ص۷۱-۷۳.</ref>


===نسب===
===نسب===
[[جوادی آملی]] معتقد است که حضرت ادریس(ع) سر سلسلۀ بسیاری از [[انبیا|انبیائی]] است که قبل از [[نوح (پیامبر)|نوح]] مبعوث شدند.<ref>جوادی آملی، تفسیر موضوعی، ۱۳۸۳ش، ج۶، ص۵۳۲.</ref>برخی معتقدند که میان ادریس(ع) و [[حضرت آدم علیه‌السلام|آدم(ع)]] ۵ نسل فاصله است.<ref>میبدی، کشف الاسرار، ۱۳۸۰ش، ج۶، ص۶۵.</ref> [[فضل بن حسن طبرسی|طبرسی]] در [[مجمع البیان فی تفسیر القرآن|مجمع البیان]] بیان کرده است که او جد پدر حضرت نوح(ع) است، اسم او در تورات اخنوخ است و روایات متعددی درباره به آسمان رفتن او نقل شده است<ref>طبرسی، ترجمه تفسیر مجمع البیان، ۱۳۵۲ش، ج۱۵، ص۱۸۱.</ref>. در تورات سفر تکوین باب پنجم درباره اجداد نوح آمده است: «یارد صد و شصت دو سال زندگی کرد و خنوخ را به دنیا آورد و از خنوخ، متوشالخ به دنیا آمد، سپس متوشالخ را «لمک» نام می‌برد و گوید از «لمک» نوح به دنیا آمد.» این مؤید سخن مجمع البیان است که فرمود: ادریس جد نوح بود.<ref>قرشی، تفسیر أحسن الحدیث، ۱۳۷۸ش، ج۶، ص۳۴۳.</ref>
[[جوادی آملی]] معتقد است که حضرت ادریس(ع) سر سلسلۀ بسیاری از [[انبیا|انبیائی]] است که قبل از [[نوح (پیامبر)|نوح]] مبعوث شدند.<ref>جوادی آملی، تفسیر موضوعی، ۱۳۸۳ش، ج۶، ص۵۳۲.</ref>برخی معتقدند که میان ادریس(ع) و [[حضرت آدم علیه‌السلام|آدم(ع)]] ۵ نسل فاصله است.<ref>میبدی، کشف الاسرار، ۱۳۸۰ش، ج۶، ص۶۵.</ref> [[فضل بن حسن طبرسی|طبرسی]] در [[مجمع البیان]] بیان کرده است که او جد پدر حضرت نوح(ع) است، اسم او در تورات اخنوخ است و روایات متعددی درباره به آسمان رفتن او نقل شده است<ref>طبرسی، ترجمه تفسیر مجمع البیان، ۱۳۵۲ش، ج۱۵، ص۱۸۱.</ref>. در تورات سفر تکوین باب پنجم درباره اجداد نوح آمده است: «یارد صد و شصت دو سال زندگی کرد و خنوخ را به دنیا آورد و از خنوخ، متوشالخ به دنیا آمد، سپس متوشالخ را «لمک» نام می‌برد و گوید از «لمک» نوح به دنیا آمد.» این مؤید سخن مجمع البیان است که فرمود: ادریس جد نوح بود.<ref>قرشی، تفسیر أحسن الحدیث، ۱۳۷۸ش، ج۶، ص۳۴۳.</ref>


در برخی از منابع اسلامی، ادریس را در سلسله نسب [[پیامبر اسلام(ص)]] ذکر کرده‌اند<ref>ابن کثیر، البدایة والنهایه، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۹۳؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ۱۴۳۰‌ق، ج۱، ص۳. </ref> هر چند برخی این مطلب را نپذیرفته و عقیده دارند که چون ادریس، حضرت محمد(ص) را در شب [[معراج]] «الاخ الصالح» نامیده<ref>سهیلی، الروض الأنف، ۱۳۹۱‌ق، ج۱، ص۱۳۱۴؛ ابن جوزی،صحیح بخاری، ۱۹۹۳م، ج۱، ص۲۳.</ref> پس نمی‌تواند از اجداد پیامبر اکرم(ص) باشد<ref> رشید رضا، المنار، ۱۴۲۸ق، ج۱، ص۶۰۵؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص۵۴۹.</ref> البته ابن کثیر این روایت را دلیلی مناسبی برای این قول نمی‌داند و احتمال می‌دهد این کلام حضرت ادریس به دلیل تواضع و احترام بوده باشد.<ref>ابن کثیر، قصص الانبیاء، ۱۴۱۱ق، ص۶۳.</ref>  
در برخی از منابع اسلامی، ادریس را در سلسله نسب [[پیامبر اسلام(ص)]] ذکر کرده‌اند<ref>ابن کثیر، البدایة والنهایه، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۹۳؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ۱۴۳۰‌ق، ج۱، ص۳. </ref> هر چند برخی این مطلب را نپذیرفته و عقیده دارند که چون ادریس، حضرت محمد(ص) را در شب [[معراج]] «الاخ الصالح» نامیده<ref>سهیلی، الروض الأنف، ۱۳۹۱‌ق، ج۱، ص۱۳۱۴؛ ابن جوزی،صحیح بخاری، ۱۹۹۳م، ج۱، ص۲۳.</ref> پس نمی‌تواند از اجداد پیامبر اکرم(ص) باشد<ref> رشید رضا، المنار، ۱۴۲۸ق، ج۱، ص۶۰۵؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص۵۴۹.</ref> البته ابن کثیر این روایت را دلیلی مناسبی برای این قول نمی‌داند و احتمال می‌دهد این کلام حضرت ادریس به دلیل تواضع و احترام بوده باشد.<ref>ابن کثیر، قصص الانبیاء، ۱۴۱۱ق، ص۶۳.</ref>  
خط ۴۵: خط ۴۳:
===ولادت===
===ولادت===
[[پرونده:دیدار پیامبر با ادریس و حضرت نوح در معراج.jpg|thumb|تصویر دیدار پیامبر اسلام(ص)با حضرت ادریس و نوح در معراج- این تصویر در مکتب هرات و معراج‌نامه میرحیدر مربوط به قرن پانزدهم میلادی و نهم هجری تهیه شده است.]]
[[پرونده:دیدار پیامبر با ادریس و حضرت نوح در معراج.jpg|thumb|تصویر دیدار پیامبر اسلام(ص)با حضرت ادریس و نوح در معراج- این تصویر در مکتب هرات و معراج‌نامه میرحیدر مربوط به قرن پانزدهم میلادی و نهم هجری تهیه شده است.]]
بعضی «منف» [[مصر]] را محل ولادت ادریس می‌دانند<ref>زمخشری، ربیع الابرار ونصوص الاخبار، ۱۴۱۰‌ق، ج۱، ص۳۶۹-۳۷۱.</ref> و برخی می‌گویند در [[بابل|بابِل]] به دنیا آمده است. او در آنجا رشد کرد و [[شیث]] بن آدم که جد جد پدرش بود درس گرفت. اما وقتی ادریس بزرگ شد، خداوند او را به افتخار نبوت مفتخر ساخت اما چون بیشتر مردم بابل از اطاعتش سرپیچی کردند و با او مخالفت کردند تصمیم گرفت با کسانی که به او ایمان آورده‌اند کوچ کند و به سرزمینی دیگر برود. آنها بعد از خروج از بابل به رود نیل و سرزمین مصر رفتند. ادریس در محل جدید علاوه بر آموزش آموزه‌های دینی به مردمان خود آداب و طریقه نقشه کشی برای شهر سازی، سیاست مدنیت و قواعد آن را به آنها آموخت.<ref>طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ۱۳۷۴ش، ج۱۴، ص۹۵.</ref>
بعضی «منف» [[مصر]] را محل ولادت ادریس می‌دانند<ref>زمخشری، ربیع الابرار ونصوص الاخبار، ۱۴۱۰‌ق، ج۱، ص۳۶۹-۳۷۱.</ref> و برخی می‌گویند در [[بابل]] به دنیا آمده است. او در آنجا رشد کرد و [[شیث]] بن آدم که جد جد پدرش بود درس گرفت. اما وقتی ادریس بزرگ شد، خداوند او را به افتخار نبوت مفتخر ساخت اما چون بیشتر مردم بابل از اطاعتش سرپیچی کردند و با او مخالفت کردند تصمیم گرفت با کسانی که به او ایمان آورده‌اند کوچ کند و به سرزمینی دیگر برود. آنها بعد از خروج از بابل به رود نیل و سرزمین مصر رفتند. ادریس در محل جدید علاوه بر آموزش آموزه‌های دینی به مردمان خود آداب و طریقه نقشه کشی برای شهر سازی، سیاست مدنیت و قواعد آن را به آنها آموخت.<ref>طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ۱۳۷۴ش، ج۱۴، ص۹۵.</ref>


=== فرزندان ===
=== فرزندان ===
خط ۵۹: خط ۵۷:
# برخی هم در مورد سرانجام حضرت ادریس گفته‌اند، چون او، گناهان فرزندان قابیل را دید از خداوند خواست که او را به سوی خود بالا ببرد و خداوند هم اجابت کرد و هم اکنون در آسمان چهارم یا ششم زندگی می‌کند.<ref>بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن،۱۴۱۶ق، ج۶، ص۳۵۰.</ref> برخی گفته‌اند وی به آسمان چهارم رفت و در آن‌جا جان داد.<ref>طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۶، ص۴۹۲؛ زمخشری، الکشاف، ۴۱۵ق، ج۳، ص۲۴. </ref> درمقابل بعضی نیز معتقدند که او به صورت زنده وارد بهشت شد و هرگز از آن بیرون نیامد.<ref>ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک والامم، ۱۹۹۳ق، ج۱، ص۲۳۴. </ref>
# برخی هم در مورد سرانجام حضرت ادریس گفته‌اند، چون او، گناهان فرزندان قابیل را دید از خداوند خواست که او را به سوی خود بالا ببرد و خداوند هم اجابت کرد و هم اکنون در آسمان چهارم یا ششم زندگی می‌کند.<ref>بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن،۱۴۱۶ق، ج۶، ص۳۵۰.</ref> برخی گفته‌اند وی به آسمان چهارم رفت و در آن‌جا جان داد.<ref>طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۶، ص۴۹۲؛ زمخشری، الکشاف، ۴۱۵ق، ج۳، ص۲۴. </ref> درمقابل بعضی نیز معتقدند که او به صورت زنده وارد بهشت شد و هرگز از آن بیرون نیامد.<ref>ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک والامم، ۱۹۹۳ق، ج۱، ص۲۳۴. </ref>
# در روایت آمده که سبب بردن ادریس به آسمان این بود که فرشته‌ای به او بشارت قبولی اعمال و آمرزش لغزش‌ها داد، او نیز آرزو کرد زنده بماند، فرشته پرسید: برای چه آرزوی حیات داری؟ گفت: برای این‌که سپاس حق را به جای آورم، زیرا در مدت حیات، دعا می‌کردم اعمالم قبول شود، حال که به مقصود خود نایل گشته‌ام، می‌خواهم شکر خدا را به‌جای آورم؟ آن فرشته بال خود را گشود و او را دربرگرفت و به آسمان‌ها برد.<ref>دیلمی، ارشاد القلوب، ۱۳۷۶ش، ج۱، ص۳۲۶.</ref>
# در روایت آمده که سبب بردن ادریس به آسمان این بود که فرشته‌ای به او بشارت قبولی اعمال و آمرزش لغزش‌ها داد، او نیز آرزو کرد زنده بماند، فرشته پرسید: برای چه آرزوی حیات داری؟ گفت: برای این‌که سپاس حق را به جای آورم، زیرا در مدت حیات، دعا می‌کردم اعمالم قبول شود، حال که به مقصود خود نایل گشته‌ام، می‌خواهم شکر خدا را به‌جای آورم؟ آن فرشته بال خود را گشود و او را دربرگرفت و به آسمان‌ها برد.<ref>دیلمی، ارشاد القلوب، ۱۳۷۶ش، ج۱، ص۳۲۶.</ref>
== ادریس در قرآن ==
== ادریس در قرآن ==
ادریس(ع) یکی از ۲۶ پیامبری است که خداوند نام آنها را در قرآن کریم آورده است.<ref>طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ۱۳۷۴ش، ج۲،ص۲۱۱؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۲۰، ص۱۸۵.</ref> قرآن کریم دوبار و در آیات ۵۶ و ۵۷ سوره [[سوره مریم|مریم]] و همچنین آیات ۸۴ و ۸۵ سوره [[سوره انبیاء|انبیاء]] از حضرت ادریس یاد می‌کند و او را پیامبری صدیق، صابر و صالح و دارای منزلتی والا می‌داند و از داخل شدن او در رحمت الهی خبر می‌دهد. این در حالی است که در عهد عتیق از حضرت ادریس به طور عام و کلی یاد شده است و از او با عناوینی همچون «سلوک با خدا» و «زیستن با خدا» یاد شده است.<ref>امیری، «هرمس الهرامسه طرحی برای تطبیق دین، اسطوره و فلسفه»، ۱۳۹۰ش، ص۱۷۲.</ref>
ادریس(ع) یکی از ۲۶ پیامبری است که خداوند نام آنها را در [[قرآن کریم]] آورده است.<ref>طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ۱۳۷۴ش، ج۲،ص۲۱۱؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۲۰، ص۱۸۵.</ref> قرآن کریم دوبار و در آیات ۵۶ و ۵۷ [[سوره مریم]] و همچنین آیات ۸۴ و ۸۵ [[سوره انبیاء]] از حضرت ادریس یاد می‌کند و او را پیامبری صدیق، صابر و صالح و دارای منزلتی والا می‌داند و از داخل شدن او در رحمت الهی خبر می‌دهد. این در حالی است که در عهد عتیق از حضرت ادریس به طور عام و کلی یاد شده است و از او با عناوینی همچون «سلوک با خدا» و «زیستن با خدا» یاد شده است.<ref>امیری، «هرمس الهرامسه طرحی برای تطبیق دین، اسطوره و فلسفه»، ۱۳۹۰ش، ص۱۷۲.</ref>


برخی با توجه به آیات و روایات معتقدند که خداوند او را به بعضی از طبقات آسمان «چهارم یا پنجم یا ششم» بالا برده است<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۴ق، ج۱۱، ص۲۷۰.</ref> و از این رو در قرآن آمده است: (ورفعناه مکاناً علیاً).<ref>سوره مریم، آیه ۵۷.</ref> برخی دیگر گفته‌اند که خداوند روح او را میان آسمان چهارم و پنجم قبض نموده است.<ref>جزایری، النور المبین، ۱۳۸۱ش، ص۹۹.</ref>برخی دیگر معتقدند که بالا بودن از نظر مکان و صعود به جایی بلند، هر چند بلندترین مکان‌ها باشد مزیت به‌شمار نمی‌آید. بنابراین مقصود از مکان «علی» یکی از درجات قرب است و از سیاق داستان‌هایی که در این سوره به ردیف ذکر می‌شود و مواهب نبوت و ولایت را که مقامات معنوی و الهی است ذکر می‌کند، همین تفسیر و تعلیل فهمیده می‌شود.<ref>ابن عاشور، التحریر والتنویر، ۱۴۲۰ق، ج۱۶، ص۵۷.</ref> از امام باقر(ع) نیز نقل شده است که منظور رفعت مکانی در خصوص حضرت ادریس نیست بلکه معنای رفعت در آیه رفعت مقام و مرتبه اوست.<ref>جزایری، النور المبین، ۱۳۸۱ش، ص۹۹.</ref>
برخی با توجه به آیات و روایات معتقدند که خداوند او را به بعضی از طبقات آسمان «چهارم یا پنجم یا ششم» بالا برده است<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۴ق، ج۱۱، ص۲۷۰.</ref> و از این رو در قرآن آمده است: (ورفعناه مکاناً علیاً).<ref>سوره مریم، آیه ۵۷.</ref> برخی دیگر گفته‌اند که خداوند روح او را میان آسمان چهارم و پنجم قبض نموده است.<ref>جزایری، النور المبین، ۱۳۸۱ش، ص۹۹.</ref>برخی دیگر معتقدند که بالا بودن از نظر مکان و صعود به جایی بلند، هر چند بلندترین مکان‌ها باشد مزیت به‌شمار نمی‌آید. بنابراین مقصود از مکان «علی» یکی از درجات قرب است و از سیاق داستان‌هایی که در این سوره به ردیف ذکر می‌شود و مواهب نبوت و ولایت را که مقامات معنوی و الهی است ذکر می‌کند، همین تفسیر و تعلیل فهمیده می‌شود.<ref>ابن عاشور، التحریر والتنویر، ۱۴۲۰ق، ج۱۶، ص۵۷.</ref> از امام باقر(ع) نیز نقل شده است که منظور رفعت مکانی در خصوص حضرت ادریس نیست بلکه معنای رفعت در آیه رفعت مقام و مرتبه اوست.<ref>جزایری، النور المبین، ۱۳۸۱ش، ص۹۹.</ref>
خط ۷۸: خط ۷۵:
[[پیامبر(ص)]]، در پاسخ به سؤال [[ابوذر]] از تعداد کتاب‌هایی که خداوند نازل کرده است، فرمود: یک‌صد و چهار کتاب؛ پنجاه صحیفه بر [[شیث]] نازل کرد، سی صحیفه بر حضرت ادریس، بیست صحیفه بر حضرت ابراهیم و تورات و [[انجیل]] و [[زبور]] و فرقان.<ref>مجلسی، بحارالأنوار، ۱۴۰۴ق، ج۱۱، ص۳۲.</ref> و نیز پیامبر(ص) فرمود: نخستین کسی که با قلم نوشت، ادریس بود.<ref>محمدی ری شهری، حِکم النبی الأعظم (صلی الله علیه و آله و سلم)، ۱۳۸۷ش، ج۲، ص۲۶۹.</ref>برخی معتقدند در مصحف ادریس(ع) از پیامبر گرامی اسلام(ص) با نام «بهائیل» یاد شده است در بخشی از این مصحف آمده است «هنگامی که خداوند ابلیس را تا روز موعود مهلت داد، به او فرمود: برای آن روز بندگانی را برگزیده و قلب‌هایشان را امتحان کرده‌ام. آنان دوستان من هستند. برای آنها پیامبر مصطفی و امینی چون مرتضی (علی) انتخاب کرده‌ام. پس مصطفی را پیامبر، و آنها (امت) را یاور و انصار قرار دادم. آنها امتی هستند که من برای پیامبرم مصطفی و امینم مرتضی اختیار کرده ام.»<ref name=":0" />
[[پیامبر(ص)]]، در پاسخ به سؤال [[ابوذر]] از تعداد کتاب‌هایی که خداوند نازل کرده است، فرمود: یک‌صد و چهار کتاب؛ پنجاه صحیفه بر [[شیث]] نازل کرد، سی صحیفه بر حضرت ادریس، بیست صحیفه بر حضرت ابراهیم و تورات و [[انجیل]] و [[زبور]] و فرقان.<ref>مجلسی، بحارالأنوار، ۱۴۰۴ق، ج۱۱، ص۳۲.</ref> و نیز پیامبر(ص) فرمود: نخستین کسی که با قلم نوشت، ادریس بود.<ref>محمدی ری شهری، حِکم النبی الأعظم (صلی الله علیه و آله و سلم)، ۱۳۸۷ش، ج۲، ص۲۶۹.</ref>برخی معتقدند در مصحف ادریس(ع) از پیامبر گرامی اسلام(ص) با نام «بهائیل» یاد شده است در بخشی از این مصحف آمده است «هنگامی که خداوند ابلیس را تا روز موعود مهلت داد، به او فرمود: برای آن روز بندگانی را برگزیده و قلب‌هایشان را امتحان کرده‌ام. آنان دوستان من هستند. برای آنها پیامبر مصطفی و امینی چون مرتضی (علی) انتخاب کرده‌ام. پس مصطفی را پیامبر، و آنها (امت) را یاور و انصار قرار دادم. آنها امتی هستند که من برای پیامبرم مصطفی و امینم مرتضی اختیار کرده ام.»<ref name=":0" />


بر اساس دیدگاهی که ادریس را همان اخنوخ می‌داند، روایاتی که درباره اخنوخ در منابع اسلامی آمده است نیز ذیل احادیث ادریس قرار می‌گیرند. بر این اساس نام وی حدود ۴۴ بار به لفظ اَخنوخ و چندین بار به لفظ اَحنوخ، اَحنوح، خَنوخ، خَنوح و... در کتاب [[بحارالانوار]] آمده است و صحیفه‌ای منسوب به او در جلد ۹۵ آن کتاب وجود دارد. فضای صحیفه یادشده به فضای کتاب‌های خَنوخ شباهت دارد؛ مثلاً رؤیت [[فرشته|فرشتگان]] و وعده [[طوفان نوح]](ع) که در آن صحیفه آمده است. مطالبی نیز از صحیفه‌های ادریس و سنن ادریس در [[سعد السعود]] تألیف [[سید ابن طاووس]] آمده است.<ref>توفیقی، «کتاب رازهای خنوخ» ۱۳۷۸ش، ص۲۱.</ref>
بر اساس دیدگاهی که ادریس را همان اخنوخ می‌داند، روایاتی که درباره اخنوخ در منابع اسلامی آمده است نیز ذیل احادیث ادریس قرار می‌گیرند. بر این اساس نام وی حدود ۴۴ بار به لفظ اَخنوخ و چندین بار به لفظ اَحنوخ، اَحنوح، خَنوخ، خَنوح و... در [[بحارالانوار]] آمده است و صحیفه‌ای منسوب به او در جلد ۹۵ آن کتاب وجود دارد. فضای صحیفه یادشده به فضای کتاب‌های خَنوخ شباهت دارد؛ مثلاً رؤیت [[فرشته|فرشتگان]] و وعده [[طوفان نوح]](ع) که در آن صحیفه آمده است. مطالبی نیز از صحیفه‌های ادریس و سنن ادریس در [[سعد السعود]] تألیف [[سید ابن طاووس]] آمده است.<ref>توفیقی، «کتاب رازهای خنوخ» ۱۳۷۸ش، ص۲۱.</ref>


== ادریس(ع)در عرفان و شعر==
== ادریس(ع)در عرفان و شعر==
وجود پاره‌ای از تفسیرهای [[عرفان|عرفانی]] درباره زندگی حضرت ادریس نشان از توجه [[عرفا]] و [[تصوف|متصوفه]] به داستان زندگی و [[سیر و سلوک]] او دارد.<ref>صفاری، حکیما، «ادریس از منظر ابن عربی»، ۱۳۹۴ش، ص۱۲۶.</ref> حضرت ادریس در متون عرفانی نمونۀ [[سالک|سالکی]] است که با قطع تعلّقات از لذت‌های دنیایی و دست کشیدن از آمال و آرزوهای دنیا، پیش از مرگ به مرگ اختیاری مرده است.<ref>پورنامداریان، داستان پیامبران در کلیات شمس، ۱۳۶۹ش، ج۱، ص۲۴۵-۲۴۹.</ref>  
وجود پاره‌ای از تفسیرهای [[عرفان|عرفانی]] درباره زندگی حضرت ادریس نشان از توجه [[عرفا]] و [[تصوف|متصوفه]] به داستان زندگی و [[سیر و سلوک]] او دارد.<ref>صفاری، حکیما، «ادریس از منظر ابن عربی»، ۱۳۹۴ش، ص۱۲۶.</ref> حضرت ادریس در متون عرفانی نمونۀ [[سالک|سالکی]] است که با قطع تعلّقات از لذت‌های دنیایی و دست کشیدن از آمال و آرزوهای دنیا، پیش از مرگ به مرگ اختیاری مرده است.<ref>پورنامداریان، داستان پیامبران در کلیات شمس، ۱۳۶۹ش، ج۱، ص۲۴۵-۲۴۹.</ref>  
 
[[ابن عربی]] با نگاه تاویلی، حضرت ادریس را نمونه‌ای از نفس مجردی می‌داند که نسبتی با خداوند دارد و معتقد است چنین نفسی قابل تقدیس است. از همین جهت او نزد ابن عربی معنایی کاملا رمزی پیدا می‌کند.<ref>صفاری، حکیما، «ادریس از منظر ابن عربی»، ۱۳۹۴ش، ص۱۱۹-۱۴۶.</ref> اگر چه ابن عربی در برخی موارد حضرت ادریس و [[الیاس]] را دو نفر می‌داند اما از مجموع سخنان او نتیجه گرفته شده است که الیاس نام دوم ادریس است. او در جلوه ادریسی پیام‌آور الهی است و در جلوه الیاسی علاوه بر [[نبوت]] از محمدیونی است که در [[آخر الزمان]] به همراه [[عیسی بن مریم]] ظهور می‌کند. ابن عربی همچنین حضرت ادریس را پیامبر [[خط|خطاطان]] عنوان کرده است.<ref>صفاری، حکیما، «ادریس از منظر ابن عربی»، ۱۳۹۴ش، ص۱۱۹-۱۴۶.</ref>  
[[ابن عربی]] با نگاه تاویلی، حضرت ادریس را نمونه‌ای از نفس مجردی می‌داند که نسبتی با خداوند دارد و معتقد است چنین نفسی قابل تقدیس است. از همین جهت او نزد ابن عربی معنایی کاملا رمزی پیدا می‌کند.<ref>صفاری، حکیما، «ادریس از منظر ابن عربی»، ۱۳۹۴ش، ص۱۱۹-۱۴۶.</ref> اگر چه ابن عربی در برخی موارد حضرت ادریس و [[الیاس]] را دو نفر می‌داند اما از مجموع سخنان او نتیجه گرفته شده است که الیاس نام دوم ادریس است. او در جلوه ادریسی پیام‌آور الهی است و در جلوه الیاسی علاوه بر [[نبوت]] از محمدیونی است که در [[آخر الزمان]] به همراه [[عیسی مسیح|عیسی بن مریم]] ظهور می‌کند. ابن عربی همچنین حضرت ادریس را پیامبر [[خط|خطاطان]] عنوان کرده است.<ref>صفاری، حکیما، «ادریس از منظر ابن عربی»، ۱۳۹۴ش، ص۱۱۹-۱۴۶.</ref>  


شاعران عرفانی نیز با توجه به نوع نگاه قرآن کریم و همچنین عارفان مسلمان به حضرت ادریس در شعر خود بخش‌های رمزی و تفسیری زندگی او را به تصویر کشیده‌اند.<ref>صفاری، حکیما، «ادریس از منظر ابن عربی»، ۱۳۹۴ش، ص۱۲۶.</ref> در این میان بیش از هر چیز به صفت «نامیرایی» او اشاره شده است و ادریس در [[شعر عرفانی]] نمایندۀ [[موت اختیاری]] و جاودانگی دانسته‌شده است.<ref>صفاری، حکیما، «ادریس از منظر ابن عربی»، ۱۳۹۴ش، ص۱۲۶.</ref> علاوه بر این [[مولانا]] در [[مثنوی معنوی]] ادریس(ع) را پیامبری معرفی می‌کند که به رأی‌العین سیر ستارگان را دیده و او را منجم و همجنس ستارگان می‌داند.<ref>پورخالقی چترودی، فرهنگ قصه‌های پیامبران، ۱۳۷۱ش، ص۱۲۱-۱۲۲.</ref>  
شاعران عرفانی نیز با توجه به نوع نگاه قرآن کریم و همچنین عارفان مسلمان به حضرت ادریس در شعر خود بخش‌های رمزی و تفسیری زندگی او را به تصویر کشیده‌اند.<ref>صفاری، حکیما، «ادریس از منظر ابن عربی»، ۱۳۹۴ش، ص۱۲۶.</ref> در این میان بیش از هر چیز به صفت «نامیرایی» او اشاره شده است و ادریس در [[شعر عرفانی]] نمایندۀ [[موت اختیاری]] و جاودانگی دانسته‌شده است.<ref>صفاری، حکیما، «ادریس از منظر ابن عربی»، ۱۳۹۴ش، ص۱۲۶.</ref> علاوه بر این [[مولانا]] در [[مثنوی معنوی]] ادریس(ع) را پیامبری معرفی می‌کند که به رأی‌العین سیر ستارگان را دیده و او را منجم و همجنس ستارگان می‌داند.<ref>پورخالقی چترودی، فرهنگ قصه‌های پیامبران، ۱۳۷۱ش، ص۱۲۱-۱۲۲.</ref>  
خط ۱۰۳: خط ۹۹:
|پیش از اجل بمرد و بدان زندگی رسید|ادریس وقت گشت که جان چشم باز کرد<ref>عطار نیشابوری، دیوان عطارنیشابوری، ۱۳۸۷ش، ص۱۶۲.</ref>
|پیش از اجل بمرد و بدان زندگی رسید|ادریس وقت گشت که جان چشم باز کرد<ref>عطار نیشابوری، دیوان عطارنیشابوری، ۱۳۸۷ش، ص۱۶۲.</ref>
}}
}}


==پانویس==
==پانویس==
confirmed، templateeditor
۱۱٬۴۲۴

ویرایش