پرش به محتوا

میرزا کوچک‌خان جنگلی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی شیعه
imported>Rezataran
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Rezataran
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۶: خط ۴۶:


==درگذشت==
==درگذشت==
[[پرونده:Mirzatomb.JPG|بندانگشتی]]
میرزا کوچک خان پس از حدود هفت سال مبارزه و جنگ و گریز با تعداد اندکی از یاران خود برای جمع آوری قوا به طرف خلخال حرکت کرد که در برف و بوران اسیر گشت و جان خود را از دست داد. با درگذشت وی در روز دوشنبه یازدهم آذر ۱۳۰۰ هجری خورشیدی نهضت جنگل به نقطه پایان خود رسید جسد کوچک خان در گیلوان با مراقبت احترام آمیز آقا سید نصرالله گیلوانی به خاک سپرده شد. در گیلوان جسد کوچک خان به دست افراد سالار شجاع برادر سردار مقتدر طالشی افتاد. یکی از آنان سر وی را جدا کرد که به نشانه پایان روزگار او به تهران منتقل و به سردار سپه ارائه گردید. در نهایت سرش در گورستان حسن‌آباد تهران در نقطه نامعلومی دفن شد که بعداً از جانب یاران جنگلی محل دفن شناسایی شد چند سال پس از این واقعه که گورستان حسن‌آباد شبانه‌ زیر و رو می‌شد تا مؤسسات آتش‌نشانی را در آنجا مستقر شود، سر کوچک خان به وسیله آزادیخواهان که در لباس کارگران شب درآمده بودند ربوده شد و به وسیله میرزاخان سیگاری به رشت انتقال یافت و در اختیار کربلایی کاس آقا (حسام) معروف به خیاط که از وفاداران به آزادی بود، قرار گرفت که در جلسه‌ای شبانه مورد شناسایی و تأیید یاران جنگلی حاضر قرار گرفت سپس در ایوان مرقد سلیمان داراب به امانت سپرده شد. به سال ۱۳۲۱ خورشیدی جسد کوچک خان بنا به وصیتی که کرده بود پس از تحصیل فتوا از مجتهدان زمان از گیلوان به رشت انتقال یافت و بر زیر تپه‌ای مقابل بقعه سلیمان داراب به خاک سپرده شد بعداً بر آن بارگاهی ساخته شد.<ref> [http://pajuhesh.irc.ir/Product/book/show/id/1710/book_keyword//occasion//index/1/indexId/195553 گلي‌زواره، غلامرضا، تندیس استقامت و پایداری، نسخه الکترونیکی.]</ref>
میرزا کوچک خان پس از حدود هفت سال مبارزه و جنگ و گریز با تعداد اندکی از یاران خود برای جمع آوری قوا به طرف خلخال حرکت کرد که در برف و بوران اسیر گشت و جان خود را از دست داد. با درگذشت وی در روز دوشنبه یازدهم آذر ۱۳۰۰ هجری خورشیدی نهضت جنگل به نقطه پایان خود رسید جسد کوچک خان در گیلوان با مراقبت احترام آمیز آقا سید نصرالله گیلوانی به خاک سپرده شد. در گیلوان جسد کوچک خان به دست افراد سالار شجاع برادر سردار مقتدر طالشی افتاد. یکی از آنان سر وی را جدا کرد که به نشانه پایان روزگار او به تهران منتقل و به سردار سپه ارائه گردید. در نهایت سرش در گورستان حسن‌آباد تهران در نقطه نامعلومی دفن شد که بعداً از جانب یاران جنگلی محل دفن شناسایی شد چند سال پس از این واقعه که گورستان حسن‌آباد شبانه‌ زیر و رو می‌شد تا مؤسسات آتش‌نشانی را در آنجا مستقر شود، سر کوچک خان به وسیله آزادیخواهان که در لباس کارگران شب درآمده بودند ربوده شد و به وسیله میرزاخان سیگاری به رشت انتقال یافت و در اختیار کربلایی کاس آقا (حسام) معروف به خیاط که از وفاداران به آزادی بود، قرار گرفت که در جلسه‌ای شبانه مورد شناسایی و تأیید یاران جنگلی حاضر قرار گرفت سپس در ایوان مرقد سلیمان داراب به امانت سپرده شد. به سال ۱۳۲۱ خورشیدی جسد کوچک خان بنا به وصیتی که کرده بود پس از تحصیل فتوا از مجتهدان زمان از گیلوان به رشت انتقال یافت و بر زیر تپه‌ای مقابل بقعه سلیمان داراب به خاک سپرده شد بعداً بر آن بارگاهی ساخته شد.<ref> [http://pajuhesh.irc.ir/Product/book/show/id/1710/book_keyword//occasion//index/1/indexId/195553 گلي‌زواره، غلامرضا، تندیس استقامت و پایداری، نسخه الکترونیکی.]</ref>


==پانویس==
==پانویس==

نسخهٔ ‏۳ ژوئیهٔ ۲۰۱۵، ساعت ۱۹:۴۱

میرزا یونس مشهور به میرزا کوچک خان جنگلی فرزند میرزا بزرگ (۱۲۵۷ - ۱۱ آذر ۱۳۰۰ ه ش) متولد رشت، روحانی مبارز ، مشروطه خواه و رهبر جنبش جنگل است که بدلیل نابسامانی های داخلی بعد از مشروطه و تعرض و دخالت های بیگانگان درایران قیام کرد و در رشت اعلام جمهوری کرد اما با بروز اختلافات داخلی در دولت رشت، توافق دولت روس و انگلیس و قدرت یافتن دولت مرکزی، نهضت شکست خورد و میرزا کوچک خان در برف و بوران گیر کرد و بر اثر سرما درگذشت.

زندگی نامه

يونس معروف به ميرزا کوچک در سال ۱۲۹۸ هـ ق (۱۲۵۹ هـ ش / ۱۸۸۰ م.) در محله ي استاد سراي رشت قدم به عرصه ي وجود نهاد. چون پدر يونس مسمی به ميرزا بزرگ بود لذا يونس از اوان طفوليت به ميرزا کوچک شهرت يافته و تا پايان عمر به نام کوچک خان يا کوچک جنگلي معروفيت يافت. وي در دوران کودکي و جواني در صالح آباد رشت و مدرسه جامع و مدرسه محموديه ي تهران صرف و نحو و مقدمات علوم ديني را فرا گرفت. اما حوادث و انقلابات کشور مسير افکارش را تغيير داد و به صف مجاهدان مشروطيت پيوست. در عهد پادشاهي مظفر الدين شاه که پادشاهي مریض و ناتوان بود و زمام امور کشور را به دست عين الدول صدر اعظم خويش سپرده بود، ظلم و ستم صدر اعظم و ديگر درباريان و وقوع حوادثي چند به گسترش نارضايتي عمومي کمک کرد. او در رشت عده اي از روحانيون را با خود همراه کرد و گروه « مجمع روحانيون » را تشکيل داد و تدريجاً آنها را مسلح کرد. چندي بعد مقارن تحصن علما در سفارت عثماني، او نيز در شه بندي رشت متحصن شد و به دنبال قتل آقا بالا خان سردار افخم در واقعه مشروطيت به مجاهدين پيوست و در فتح قزوين شرکت نمود و « هنگامي که هجوم به تهران لازم آمد مجدداً کوچک خان به ماموريت جنگي اعزام و با اردوي خود از کرج تا تهران و در تهران تا تحصن محمد علي شاه به سفارت روس منتهاي دليري و جانبازي نشان داد وي در جنگ سه روز مجاهدين با قوای استبداد مامور جبهه ي قزاقخانه بود.[۱]

ميرزا کوچک خان در شورش شاهسون ها همراه يفرم خانم و سردار اسعد به کمک ستارخان شتافت. ليکن مريض شده و به تهران برگشت و با طغيان ترکمن ها که به تحريک شاه مخلوع روي داده بود دواطلب جنگ شد و به گمش تپه رفت. در يکي از جنگل ها گلوله خورد و به بادکوبه و تفليس برده شد و پس از چند ماه مداوا و معالجه مجدداً به گيلان بازگشت. برگشتنش مقارن ختم غائله محمد علي شاه در گمش تپه بود. از آنجا که به علت فعاليت هاي آزادي خواهانه اش به امر قونسول تزاري از حق اقامت در موطن محروم شده بود، به تهران آمده و بر ضد تجاوزات و بيدادگري هاي روسيه تزاري به فعاليت پرداخت.[۲]

تحصیلات

میرزا کوچک خان تحصیلات اولیه خود را در مدرسه حاج حسن، واقع در صالح آباد رشت و نیز مدرسه جامع که در آن موقع رونق خوبی داشت، گذراند. سپس به تهران عزیمت کرد و در مدرسه محمودیه حجره ای گرفت و به تحصیلات خویش ادامه داد. بنابر نقل رضا مظفری در کتاب مشاهیر گیلان او در آستانه نیل به مقام اجتهاد بود که تحولات ایران آن زمان مسیر زندگی اش را تغییر داد. شیخ یونس عمده تحصیلات خود را نزد استادی به نام خلخالی گذراند. او شدیداً تحت تأثیر استاد و سخنان او قرار گرفت. استادِ میرزا کوچک، خلخالی، مردی وارسته و نیک محضر بود. در کلاس، تنها به درس قناعت نمی کرد. او در هر فرصتی سخن از مدینه فاضله به میان می آورد. از جامعه عاری از ظلم و جور و فقر و فساد، و از انسان کامل و کمالات و فضایل او صحبت می کرد.[۳][۴]

فعالیت های سیاسی

ٰرهبری هیات اتحاد اسلام

هم زمان با اوج گیری نهضت مشروطه در تهران، شماری از آزادی خواهان رشت كانونی به نام «مجلس اتّحاد» تشكیل دادند و افرادی به عنوان فدایی گرد آوردند. میرزا كوچك خان كه در آن دوران یك طلبه بود و افكار آزادی خواهانه داشت به مجلس اتحاد پیوست. در سال ۱۲۸۹ شمسی، در نبرد با نیروی طرفدار محمد علی شاه در تركمن صحرا شركت داشت و در این نبرد زخمی و چندی در بادكوبه در یك بیمارستان بستری گردید. در سال ۱۲۹۴ شمسی، به جای «مجلس اتّحاد» «هیأت اتّحاد اسلام» از یك گروه هفده نفری در رشت تشكیل گردید. بیشتر افراد این گروه روحانی بودند میرزا كوچك خان عضو مؤثّر آن بود. این هیأت هدف خود را خدمت به اسلام و ایران اعلام كرد و به زودی میرزا كوچك خان رهبری هیأت را بر عهده گرفت. پس از اشغال نواحی شمالی ایران از سوی روسیه ی تزاری، هیأت اتّحاد اسلام به مبارزه با ارتش تزار پرداخت و یك گروه مسلح به عنوان فدایی تشكیل داد و روستای كسما را در ناحیه ی فومن مركز كار خود قرار داد و در آن جا سازمان اداری و نظامی به وجود آورد. هیأت اتّحاد اسلام، پس از چندی به كمیته ی اتّحاد اسلام تبدیل شد و اعضای آن به ۲۷ نفر افزایش یافت و رهبری كمیته را میرزا به عهده گرفت و تا پایان سال ۱۲۹۶ شمسی، بخش وسیعی از گیلان و قسمتی از مازندران، طارم، آستارا، طالش، كجور و تنكابن زیر نفوذ كمیته درآمد. این كمیته «نهضت جنگل» و «حزب جنگل» نیز نامیده شده است.[۵]

فعالیت های نهضت جنگل

در فروردین ۱۲۹۷، فداییان نهضت جنگل، پس از چند درگیری با نیروهای انگلیسی مواضع مهم راه رشت – منجیل را در اختیار خود گرفتند. در خرداد ۱۲۹۷، نیروی «كلنل پیچرا خوف» افسر روسی كه قصد بازگشت از ایران را داشت با«ژنرال دانسترویل» انگلیسی كه او نیز می خواست از طریق انزلی به بادكوبه برود هم پیمان شدند و نیروهای روسی در منجیل با فداییان «كمیته ی اتحاد اسلام» به نبرد پرداختند، در حالی كه زره پوش ها و هواپیماهای انگلیس هم برای كمك به او به حركت درآمده بودند. «پیچراخوف» راه منجیل تا رشت و انزلی را گشود و پس از گشوده شدن این راه، نیروهای انگلیسی در دو طرف راه مستقر شدند. در این میان نیروی «كمیته ی اتحاد اسلام» رشت را تصرف كرد، امّا پس از ده روز نیروهای انگلیسی به كمك زره پوش ها و هواپیماها رشت را تسخیر نمودند. در ۲۷ مرداد ۱۲۹۷، میان نمایندگان كمیته ی اتحاد اسلام با نمایندگان انگلیس در رشت قراردادی امضا شد. امضای این قرارداد چنان اختلاف نظر پدید آورد كه میرزا كوچك خان به ناچار انحلال كمیته ی اتحاد اسلام را اعلام داشت و كمیته انقلابی گیلان را تشكیل داد. شماری از سران كمیته اتحاد اسلام كناره گیری كردند و شماری از افراد تندرو در كمیته ی انقلابی گیلان عضویت یافتند.[۶]

واکنش حکومت و انگلستان

برای از بین بردن نهضت جنگل، وثوق الدوله در بهمن ۱۲۹۷، به وسیله ی سید محمد تدین پیام صلحی برای كوچك خان رهبر نهضت فرستاد و از او خواست كه نیروی مسلح خود را در اختیار دولت قرار دهد، میرزا نپذیرفت. وثوق الدوله در۱۸ اسفند ۱۲۹۷، تیمور تاش را با اختیارات تام به استانداری گیلان فرستاد و در خرداد ۱۲۹۸، كلنل «استاروسلسكی» فرمانده ی نیروی قزاق با اختیارات تام، مأمور سركوب نهضت گیلان شد. در عملیات تسخیر رشت توپخانه و هواپیماهای نظامی انگلیس هم شركت داشتند. پیش از حمله ی «كلنل تكاچینكف» از تهران نامه ی تأمین برای میزرا نوشتند، ولی میرزا نپذیرفت و پس از درگیری های فراوان عده ای از سران نهضت از جمله دكتر حشمت كه پزشك بود و به واسطه ی خدمات پزشكی محبوبیت زیادی در لاهیجان كسب كرده بود و در آن جا یك گروه چند صد نفری به نام «نظام ملی» گرد آورده بود، تسلیم نیروی دولتی در رشت شد. نیروهای دولتی تصمیم گرفتند، او را به واسطه ی نزدیك بودن به میرزا آزاد كرده تا او میرزا را ترغیب به تسلیم كند و اگر موفق شد یا نشد خود را پس از ده روز معرفی نماید، امّا دكتر حشمت، پس از بازگشت به لاهیجان دچار تردید شد و چون بازگشت او به تأخیر افتاد، یك گردان مأمور دستگیری او شد. او با گردان دولتی درگیر و شماری از افراد «نظام ملی» كشته شدند و دكتر حشمت دستگیر و در دادگاه نظامی در ۴ اردیبهشت ۱۲۹۸، محكوم به اعدام شد.[۷]

نهضت جنگل و رهبران انقلاب اكتبر روسیه

جنگلی ها در دوران تزارها قیام خود را آغاز و به مخالفت با آنان پرداختند، امّا در آغاز پیروزی انقلاب اكتبر، روابط جنگلی ها با روس ها حسنه شد. پس از چندی روس ها سیاست خود را تغییر و از حمایت نهضت جنگل دست كشیده و سرانجام به آن خیانت كردند. در ۲۸ اردیبهشت ۱۲۹۹ شمسی، ارتش سرخ تحت عنوان سركوبی به اصطلاح ضدّ انقلابیون وارد بنادر انزلی و غازیان شد. نهضت جنگل كه حضور نیروهای بیگانه در خاك كشور برایش قابل تحمل نبود و حضور آنان را به زیان استقلال ایران می دید، اسماعیل آقا جنگلی خواهرزاده ی میرزا را به عنوان نماینده به دیدار فرمانده ی ارتش سرخ فرستاد. وی قبل از هر سخنی سراغ میرزا را گرفت و تمایل شدید خود را برای دیدار با او اعلام كرد. بنابراین میرزا در رأس هیأتی به انزلی رفت و در آن جا با فرمانده ی ارتش سرخ دیدار و مذاكره كرد و نسبت به چند موضوع توافق كلی حاصل شد.[۸]

اعلام جمهوري در رشت

روز ۱۶ خرداد ۱۲۹۹ ميرزا كوچك خان در شهر رشت حكومت جمهوري اعلام كرد. اين اعلام درپي يك رشته تماسها و گفتگوها با مقامات روسيه و كسب اطمينان از اين كه نيروهاي مداخله‌گر آنان در شمال ايران در كار حكومت انقلابي ميرزا، كارشكني نخواهند كرد، صورت گرفت‌ه و ميان طرفين توافقهايي حاصل شد. مهمترين مواد اين توافق چنين است:

  • اصول كمونيسم در ايران از حيث مصادره اموال و الغاء مالكيت و تبليغات به اجراگذارده شود.
  • حكومت جمهوري انقلابي توسط ميرزابرقرار شود.
  • پس از ورود ميرزا به تهران و تأسيس مجلس مبعوثان‌، هرنوع حكومتي كه نمايندگان ملت بپذيرند، بدون مخالفت روسيه ايجاد شود.
  • مقدرات انقلاب به دست اين حكومت سپرده شود و شوروي‌ها درايران مداخله ننمايند.
  • هيچ قشوني بدون اجازه وتصويب حكومت انقلابي ايران زائد بر قواي موجود (2هزار نفر) از شوروي به ايران وارد نشوند.
  • مخارج اين قشون به عهده ايران است‌.
  • هر مقدار مهمات و اسلحه كه از شوروي خواسته شود در مقابل پرداخت قيمت‌، تسليم نمايند.
  • كالاهاي بازرگانان ايراني كه در باكو ضبط شده تحويل حكومت ايران شود.
  • كليه مؤسسات تجاري روسيه در ايران به حكومت جمهوري واگذار شود.[۹]

شکست نهضت جنگل

پس‌ از كودتای‌۱۲۹۹ ش‌، رضاخان ‌سردار سپه ‌در صدد حمله ‌به ‌گیلان‌ بود ولی ‌دولت ‌سیدضیاءالدین ‌طباطبایی نمایندگانی‌ را به‌ جنگل‌ اعزام‌ كرد، ولی‌ میرزا كه ‌سیدضیاء را خائن ‌و عامل ‌انگلیس‌ می‌دانست‌، از همكاری‌ با وی‌ امتناع ‌كرد. در ۱۳ مرداد ۱۳۰۰ سران ‌نهضت‌، دولت‌ جمهوری‌ شورایی‌ گیلان‌ را تشكیل ‌دادند. با وجود تشكیل‌ دولت‌جدید اختلافاتی بین اعضا ایجاد شد. روتشتاین ‌در اجرای‌ سیاست ‌دولت ‌شوروی‌ در نامه‌ای ‌به ‌میرزا خواستار پایان ‌دادن ‌به ‌نهضت‌ شد. میرزا مسئله ‌را منوط‌ به ‌در نظر گرفتن ‌منافع ‌مردم ‌و دفاع‌ از استقلال ‌ایران ‌به ‌وسیله‌ دولت ‌مركزی‌ دانست‌ ولی ‌در ملاقات ‌نمایندگان ‌میرزا با روتشتاین‌، معلوم‌ شد كه‌ هدف ‌دولت ‌شوروی‌ از خاتمه ‌دادن ‌به‌ جنبش‌ جنگل ‌اجرای‌ موافقتها با دولت ‌انگلستان ‌بوده ‌است‌. با ادامه ‌اختلاف‌ میان‌ اعضای‌ دولت ‌جدید، در ۶ مهر ۱۳۰۰ تنی‌چند از طرفداران ‌میرزا (بدون‌ اطلاع ‌میرزا) به ‌جلسه ‌اعضای ‌دولت‌ حمله ‌كردند. این ‌واقعه ‌موجب‌ بروز برخوردهای‌ مسلحانه ‌میان ‌نیروهای‌ نهضت شد و به ‌قوای ‌دولت‌ مركزی‌، كه ‌با حمایت‌ تسلیحاتی ‌و شركت ‌افسران ‌انگلیسی ‌به ‌سوی‌ رشت‌ حركت‌ می‌كردند، امكان‌ داد تا به ‌سهولت ‌گیلان ‌را به ‌تصرف‌ درآورد. با میانجیگری ‌كلانتر اف‌ (وابسته ‌نظامی ‌سفارت‌ شوروی‌) و محمودخان ‌میرپنج‌، كه ‌همراه ‌نیروهای‌ دولت‌ مركزی ‌به ‌فرماندهی ‌رضاخان‌، سردار سپه‌، بودند، خالوقربان ‌تسلیم‌ قوای ‌دولتی ‌شد و رشت ‌را تحویل ‌داد و احسان‌اللّه‌خان ‌نیز به ‌همراه‌ عده‌ای ‌از مجاهدان‌ قفقازی‌ به ‌باكو اعزام‌شدند رشت‌ به ‌تصرف‌ نیروهای ‌دولتی‌در آمد، ولی ‌میرزا با وجود خیانت ‌عده‌ای ‌از یارانش‌، به‌جنگ‌ و گریز در جنگلهای ‌گیلان‌ ادامه ‌داد.[۱۰]

درگذشت

پرونده:Mirzatomb.JPG

میرزا کوچک خان پس از حدود هفت سال مبارزه و جنگ و گریز با تعداد اندکی از یاران خود برای جمع آوری قوا به طرف خلخال حرکت کرد که در برف و بوران اسیر گشت و جان خود را از دست داد. با درگذشت وی در روز دوشنبه یازدهم آذر ۱۳۰۰ هجری خورشیدی نهضت جنگل به نقطه پایان خود رسید جسد کوچک خان در گیلوان با مراقبت احترام آمیز آقا سید نصرالله گیلوانی به خاک سپرده شد. در گیلوان جسد کوچک خان به دست افراد سالار شجاع برادر سردار مقتدر طالشی افتاد. یکی از آنان سر وی را جدا کرد که به نشانه پایان روزگار او به تهران منتقل و به سردار سپه ارائه گردید. در نهایت سرش در گورستان حسن‌آباد تهران در نقطه نامعلومی دفن شد که بعداً از جانب یاران جنگلی محل دفن شناسایی شد چند سال پس از این واقعه که گورستان حسن‌آباد شبانه‌ زیر و رو می‌شد تا مؤسسات آتش‌نشانی را در آنجا مستقر شود، سر کوچک خان به وسیله آزادیخواهان که در لباس کارگران شب درآمده بودند ربوده شد و به وسیله میرزاخان سیگاری به رشت انتقال یافت و در اختیار کربلایی کاس آقا (حسام) معروف به خیاط که از وفاداران به آزادی بود، قرار گرفت که در جلسه‌ای شبانه مورد شناسایی و تأیید یاران جنگلی حاضر قرار گرفت سپس در ایوان مرقد سلیمان داراب به امانت سپرده شد. به سال ۱۳۲۱ خورشیدی جسد کوچک خان بنا به وصیتی که کرده بود پس از تحصیل فتوا از مجتهدان زمان از گیلوان به رشت انتقال یافت و بر زیر تپه‌ای مقابل بقعه سلیمان داراب به خاک سپرده شد بعداً بر آن بارگاهی ساخته شد.[۱۱]

پانویس

الگوی پانویس غیرفعال شده است. لطفا از الگوی پانوشت استفاده شود

منابع

  1. ادبیات و علوم انسانی (دانشگاه بیرجند) » تابستان ۱۳۸۳ - شماره ۴ (۱۸ صفحه - از۱۴۱تا ۱۵۸).
  2. ادبیات و علوم انسانی (دانشگاه بیرجند) » تابستان ۱۳۸۳ - شماره ۴ (۱۸ صفحه - از۱۴۱تا ۱۵۸).
  3. پایگاه خبری حوزه.
  4. نشریه نامه جامعه شماره ۳۹.
  5. روزنامه ی جنگل، سال اول، شماره ی ۲۸، به نقل از انقلاب اسلامی و ریشه های آن، عباسعلی عمید زنجانی، ص ۳۷۰.
  6. روزنامه ی جنگل، سال اول، شماره ی ۲۸، به نقل از انقلاب اسلامی و ریشه های آن، عباسعلی عمید زنجانی، ص ۳۷۰.
  7. روزنامه ی جنگل، سال اول، شماره ی ۲۸، به نقل از انقلاب اسلامی و ریشه های آن، عباسعلی عمید زنجانی، ص ۳۷۰.
  8. روزنامه ی جنگل، سال اول، شماره ی ۲۸، به نقل از انقلاب اسلامی و ریشه های آن، عباسعلی عمید زنجانی، ص ۳۷۰.
  9. موسسه مطالعاات و پژوهش های سیاسی.
  10. دانشنامه جهان اسلام.جلد : ۱ صفحه : ۵۱۰۹.
  11. گلي‌زواره، غلامرضا، تندیس استقامت و پایداری، نسخه الکترونیکی.