پرش به محتوا

هاجر: تفاوت میان نسخه‌ها

۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۱ ژانویهٔ ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۷: خط ۴۷:
ابراهیم از [[ساره]] فرزنددار نمی‌شد، از این رو ساره، هاجر را به او  فروخت تا شاید ابراهیم از او صاحب فرزند شود.<ref>علامه طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۷، ص۲۳۱.</ref> مدتی بعد که هاجر [[اسماعیل]] را به دنیا آورد،<ref>ابن اثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۱، ص۱۰۱.</ref> سبب ناراحتی ساره شد؛ چرا که خود فرزندی نداشت.<ref>علامه طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۲۸۸.</ref> پس از تولد اسماعیل و ناراحتی [[ساره]] از فرزنددار شدن هاجر، خداوند به ابراهیم دستور داد تا اسماعیل و مادرش را از شام به سرزمین مکه منتقل کند.<ref>علامه طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۲۸۸.</ref> ابراهیم آن دو را به [[مکه]] که در آن روز بیابانی خشک و بدون سکنه بود، منتقل کرد و در محلی که بعدها خانه خدا در آنجا بازسازی شد، در نزدیکی [[چاه زمزم]] فعلی گذاشت.<ref>علامه طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۲۸۸.</ref> نام هاجر در قرآن نیامده اما در [[سوره ابراهیم]] به ماجرای نقل مکان او از شام به مکه اشاره شده است.<ref>سوره ابراهیم، آیه ۳۷.</ref>
ابراهیم از [[ساره]] فرزنددار نمی‌شد، از این رو ساره، هاجر را به او  فروخت تا شاید ابراهیم از او صاحب فرزند شود.<ref>علامه طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۷، ص۲۳۱.</ref> مدتی بعد که هاجر [[اسماعیل]] را به دنیا آورد،<ref>ابن اثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۱، ص۱۰۱.</ref> سبب ناراحتی ساره شد؛ چرا که خود فرزندی نداشت.<ref>علامه طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۲۸۸.</ref> پس از تولد اسماعیل و ناراحتی [[ساره]] از فرزنددار شدن هاجر، خداوند به ابراهیم دستور داد تا اسماعیل و مادرش را از شام به سرزمین مکه منتقل کند.<ref>علامه طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۲۸۸.</ref> ابراهیم آن دو را به [[مکه]] که در آن روز بیابانی خشک و بدون سکنه بود، منتقل کرد و در محلی که بعدها خانه خدا در آنجا بازسازی شد، در نزدیکی [[چاه زمزم]] فعلی گذاشت.<ref>علامه طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۲۸۸.</ref> نام هاجر در قرآن نیامده اما در [[سوره ابراهیم]] به ماجرای نقل مکان او از شام به مکه اشاره شده است.<ref>سوره ابراهیم، آیه ۳۷.</ref>


{{جعبه نقل قول| عنوان = | نقل‌قول = هاجر خطاب به [[حضرت ابراهیم]]:{{-}}'''«آیا ما را در سرزمینی که نه انیسی، نه آبی و نه غذایی در آن هست می‌گذاری.''' ابراهیم به او گفت: '''خدایی که مرا به این کار دستور داده، شما را کفایت می‌کند.»''' <ref>قمی، تفسیر القمی، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۶۰.</ref>|تاریخ بایگانی| منبع = | تراز = چپ| عرض = ۲۳۰px| اندازه خط = 14px|رنگ پس‌زمینه =#FFF9E7| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = چپ}}
{{جعبه نقل‌قول| عنوان = | نقل‌قول = هاجر خطاب به [[حضرت ابراهیم]]:{{-}}'''«آیا ما را در سرزمینی که نه انیسی، نه آبی و نه غذایی در آن هست می‌گذاری.''' ابراهیم به او گفت: '''خدایی که مرا به این کار دستور داده، شما را کفایت می‌کند.»''' <ref>قمی، تفسیر القمی، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۶۰.</ref>|تاریخ بایگانی| منبع = | تراز = چپ| عرض = ۲۳۰px| اندازه خط = 14px|رنگ پس‌زمینه =#FFF9E7| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = چپ}}


بر پایه روایتی که از امام صادق نقل شده، زمانی که ابراهیم، هاجر و اسماعیل را در سرزمین مکه گذاشت و برگشت، اسماعیل تشنه شد و هاجر برای یافتن آب،‌ هفت بار فاصله میان دو کوه [[صفا و مروه]] را رفت و برگشت، ولی آب پیدا نکرد. هاجر، وقتی نزدیک اسماعیل آمد، دید او از تشنگی پا بر زمین کشیده و آب از زیر پایش شروع به جوشیدن کرده است که به چاه زمزم معروف است. این واقعه سبب وجوب [[سعی بین صفا و مروه]] به عنوان یکی از اعمال [[حج]] دانسته شده است.<ref>شیخ صدوق، علل الشرایع، ۱۳۸۵ش، ج۲، ص۴۳۲.</ref>
بر پایه روایتی که از امام صادق نقل شده، زمانی که ابراهیم، هاجر و اسماعیل را در سرزمین مکه گذاشت و برگشت، اسماعیل تشنه شد و هاجر برای یافتن آب، هفت بار فاصله میان دو کوه [[صفا و مروه]] را رفت و برگشت، ولی آب پیدا نکرد. هاجر، وقتی نزدیک اسماعیل آمد، دید او از تشنگی پا بر زمین کشیده و آب از زیر پایش شروع به جوشیدن کرده است که به چاه زمزم معروف است. این واقعه سبب وجوب [[سعی بین صفا و مروه]] به‌عنوان یکی از اعمال [[حج]] دانسته شده است.<ref>شیخ صدوق، علل الشرایع، ۱۳۸۵ش، ج۲، ص۴۳۲.</ref>


بنابر منابع اسلامی، هجرت هاجر پیش از تولد اسحاق و به دلیل ناراحتی ساره از فرزنددار شدن هاجر بوده است؛<ref>علامه طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۲۸۸.</ref> در حالی که بنا به گزارش تورات، هاجر پس از تولد اسحاق نقل مکان کرده است<ref>کتاب مقدس، تکوین، ۲۱: ۹-۱۲.</ref> در تورات، دلیل دستور خدا به ابراهیم برای انتقال هاجر و اسماعیل از شام به [[مکه]]، چنین توصیف شده که ساره دید اسماعیل، اسحاق را آزار می‌دهد، به ابراهیم گفت فرزند این کنیز (هاجر) با وجود فرزند من، [[اسحاق]]، نمی‌تواند وارث تو باشد؛ او و فرزندش را از خانه بیرون کن.<ref>کتاب مقدس، تکوین، ۲۱: ۹-۱۲.</ref> همچنین بنا به گزارش تورات و برخلاف روایات اسلامی<ref>شیخ صدوق، علل الشرایع، ۱۳۸۵ش، ج۲، ص۴۳۲؛ قمی، تفسیر القمی، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۶۰.</ref> ابراهیم در این هجرت، هاجر و اسماعیل را همراهی نکرده است.<ref>کتاب مقدس، تکوین، ۲۱: ۹-۱۲.</ref>
بنا بر منابع اسلامی، هجرت هاجر پیش از تولد اسحاق و به دلیل ناراحتی ساره از فرزنددار شدن هاجر بوده است؛ <ref>علامه طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۲۸۸.</ref> درحالی‌که بنا به گزارش تورات، هاجر پس از تولد اسحاق نقل‌مکان کرده است<ref>کتاب مقدس، تکوین، ۲۱: ۹-۱۲.</ref> در تورات، دلیل دستور خدا به ابراهیم برای انتقال هاجر و اسماعیل از شام به [[مکه]]، چنین توصیف شده که ساره دید اسماعیل، اسحاق را آزار می‌دهد، به ابراهیم گفت فرزند این کنیز (هاجر) با وجود فرزند من، [[اسحاق]]، نمی‌تواند وارث تو باشد؛ او و فرزندش را از خانه بیرون کن.<ref>کتاب مقدس، تکوین، ۲۱: ۹-۱۲.</ref> همچنین بنا به گزارش تورات و برخلاف روایات اسلامی<ref>شیخ صدوق، علل الشرایع، ۱۳۸۵ش، ج۲، ص۴۳۲؛ قمی، تفسیر القمی، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۶۰.</ref> ابراهیم در این هجرت، هاجر و اسماعیل را همراهی نکرده است.<ref>کتاب مقدس، تکوین، ۲۱: ۹-۱۲.</ref>


==وفات==
==وفات==
[[پرونده:حجر اسماعیل..jpg|250px|بندانگشتی|تصویر [[حجر اسماعیل]] و محل دفن هاجر.]]
[[پرونده:حجر اسماعیل..jpg|250px|بندانگشتی|تصویر [[حجر اسماعیل]] و محل دفن هاجر.]]
هاجر بنا به نقلی در ۹۰ سالگی وفات نمود<ref>ابن سعد، الطبقات‏ الكبرى، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۴۴</ref> مطابق با حدیثی از [[امام صادق(ع)]]، اسماعیل، هاجر را در محل [[حجر اسماعیل]] دفن نمود و قبرش را مرتفع قرار داد و بر روى آن ديوارى بنا نمود تا مردم روی آن راه نروند.<ref>شیخ صدوق، علل الشرایع، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۳۷.</ref>  
هاجر بنا به نقلی در ۹۰ سالگی وفات نمود<ref>ابن سعد، الطبقات‏ الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۴۴</ref> مطابق با حدیثی از [[امام صادق(ع)]]، اسماعیل، هاجر را در محل [[حجر اسماعیل]] دفن نمود و قبرش را مرتفع قرار داد و بر روی آن دیواری بنا نمود تا مردم روی آن راه نروند.<ref>شیخ صدوق، علل الشرایع، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۳۷.</ref>  


بنا به برخی روایات، به احترام قبر وی است که مسلمانان هنگام [[طواف]] کعبه دور حجر می‌گردند و نباید داخل آن شوند تا پا روی قبر هاجر نگذارند.<ref>شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۹۳.</ref>
بنا به برخی روایات، به احترام قبر وی است که مسلمانان هنگام [[طواف]] کعبه دور حجر می‌گردند و نباید داخل آن شوند تا پا روی قبر هاجر نگذارند.<ref>شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۹۳.</ref>
خط ۷۳: خط ۷۳:
* کتاب مقدس.
* کتاب مقدس.
*ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، ‌دار صادر -‌دار بیروت، ۱۳۸۵ق.
*ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، ‌دار صادر -‌دار بیروت، ۱۳۸۵ق.
*ابن سعد، الطبقات الكبرى، تحقيق محمد عبد القادر عطا، بيروت، دار الكتب العلمية، چاپ اول، ۱۴۱۰ق/۱۹۹۰م.
*ابن سعد، الطبقات الکبرى، تحقيق محمد عبد القادر عطا، بيروت، دار الکتب العلمية، چاپ اول، ۱۴۱۰ق/۱۹۹۰م.
*بلعمی، تاریخنامه طبری، تحقیق محمد روشن، تهران، انتشارات البرز، ۱۳۷۳ش.
*بلعمی، تاریخنامه طبری، تحقیق محمد روشن، تهران، انتشارات البرز، ۱۳۷۳ش.
*شیخ صدوق، محمد بن علی، علل الشرایع، قم، کتابفروشی داوری، ۱۳۸۵ش/۱۹۶۶م.
*شیخ صدوق، محمد بن علی، علل الشرایع، قم، کتابفروشی داوری، ۱۳۸۵ش/۱۹۶۶م.
خط ۷۹: خط ۷۹:
*علامه طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، مکتبة النشر الإسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
*علامه طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، مکتبة النشر الإسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
* قمی، علی بن ابرهیم، تفسیر القمی، تصحیح طیب موسوی جزائری، قم، دار الکتاب، ۱۴۰۴ق.
* قمی، علی بن ابرهیم، تفسیر القمی، تصحیح طیب موسوی جزائری، قم، دار الکتاب، ۱۴۰۴ق.
* كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي، تهران، اسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
* کلينى، محمد بن يعقوب، الکافي، تهران، اسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
{{پایان}}
{{پایان}}


Automoderated users، confirmed، templateeditor
۵۱۱

ویرایش