۱۷٬۱۸۷
ویرایش
Khoshnoudi (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Shamsoddin (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
==ماجرای هجرت از شام به مکه== | ==ماجرای هجرت از شام به مکه== | ||
ابراهیم از [[ساره]] فرزنددار نمیشد، از این رو ساره، هاجر را به او فروخت تا شاید ابراهیم از او صاحب فرزند شود.<ref>علامه طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۷، ص۲۳۱.</ref> مدتی بعد که هاجر [[اسماعیل]] را به دنیا آورد،<ref>ابن اثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۱، ص۱۰۱.</ref> سبب ناراحتی ساره شد؛ چرا که خود فرزندی نداشت.<ref>علامه طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۲۸۸.</ref> پس از تولد اسماعیل و ناراحتی [[ساره]] از فرزنددار شدن هاجر، خداوند به ابراهیم دستور داد تا اسماعیل و مادرش را از شام به سرزمین مکه منتقل کند.<ref>علامه طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۲۸۸.</ref> ابراهیم آن دو را به [[مکه]] که در آن روز بیابانی خشک و بدون سکنه بود، منتقل کرد و در محلی که بعدها خانه خدا در آنجا بازسازی شد، در نزدیکی [[چاه زمزم]] فعلی گذاشت.<ref>علامه طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۲۸۸.</ref> نام هاجر در قرآن نیامده اما در [[سوره ابراهیم]] به ماجرای نقل مکان او از شام به مکه اشاره شده است.<ref>سوره ابراهیم، آیه ۳۷.</ref> | ابراهیم از [[ساره]] فرزنددار نمیشد، از این رو ساره، هاجر را به او فروخت تا شاید ابراهیم از او صاحب فرزند شود.<ref>علامه طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۷، ص۲۳۱.</ref> مدتی بعد که هاجر [[اسماعیل]] را به دنیا آورد،<ref>ابن اثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۱، ص۱۰۱.</ref> سبب ناراحتی ساره شد؛ چرا که خود فرزندی نداشت.<ref>علامه طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۲۸۸.</ref> پس از تولد اسماعیل و ناراحتی [[ساره]] از فرزنددار شدن هاجر، خداوند به ابراهیم دستور داد تا اسماعیل و مادرش را از شام به سرزمین مکه منتقل کند.<ref>علامه طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۲۸۸.</ref> ابراهیم آن دو را به [[مکه]] که در آن روز بیابانی خشک و بدون سکنه بود، منتقل کرد و در محلی که بعدها خانه خدا در آنجا بازسازی شد، در نزدیکی [[چاه زمزم]] فعلی گذاشت.<ref>علامه طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۲۸۸.</ref> نام هاجر در قرآن نیامده اما در [[سوره ابراهیم]] به ماجرای نقل مکان او از شام به مکه اشاره شده است.<ref>سوره ابراهیم، آیه ۳۷.</ref> | ||
{{جعبه نقل قول| نقلقول = هاجر خطاب به [[حضرت ابراهیم]]:'''«آیا ما را در سرزمینی که نه انیسی، نه آبی و نه غذایی در آن هست میگذاری.''' ابراهیم به او گفت: '''خدایی که مرا به این کار دستور داده، شما را کفایت میکند.»''' <ref>قمی، تفسیر القمی، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۶۰.</ref>|تاریخ بایگانی| منبع = | تراز = چپ| عرض = ۲۳۰px||رنگ پسزمینه =#FFF9E7| گیومه نقلقول =| تراز منبع = چپ}} | |||
{{جعبه | |||
بر پایه روایتی که از امام صادق نقل شده، زمانی که ابراهیم، هاجر و اسماعیل را در سرزمین مکه گذاشت و برگشت، اسماعیل تشنه شد و هاجر برای یافتن آب، هفت بار فاصله میان دو کوه [[صفا و مروه]] را رفت و برگشت، ولی آب پیدا نکرد. هاجر، وقتی نزدیک اسماعیل آمد، دید او از تشنگی پا بر زمین کشیده و آب از زیر پایش شروع به جوشیدن کرده است که به چاه زمزم معروف است. این واقعه سبب وجوب [[سعی بین صفا و مروه]] بهعنوان یکی از اعمال [[حج]] دانسته شده است.<ref>شیخ صدوق، علل الشرایع، ۱۳۸۵ش، ج۲، ص۴۳۲.</ref> | بر پایه روایتی که از امام صادق نقل شده، زمانی که ابراهیم، هاجر و اسماعیل را در سرزمین مکه گذاشت و برگشت، اسماعیل تشنه شد و هاجر برای یافتن آب، هفت بار فاصله میان دو کوه [[صفا و مروه]] را رفت و برگشت، ولی آب پیدا نکرد. هاجر، وقتی نزدیک اسماعیل آمد، دید او از تشنگی پا بر زمین کشیده و آب از زیر پایش شروع به جوشیدن کرده است که به چاه زمزم معروف است. این واقعه سبب وجوب [[سعی بین صفا و مروه]] بهعنوان یکی از اعمال [[حج]] دانسته شده است.<ref>شیخ صدوق، علل الشرایع، ۱۳۸۵ش، ج۲، ص۴۳۲.</ref> |
ویرایش