Automoderated users، confirmed، protected، templateeditor
۱٬۸۱۱
ویرایش
جز (اصلاح شناسه) |
جز (←معرفی اجمالی) |
||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
== معرفی اجمالی == | == معرفی اجمالی == | ||
به [[آیه]] | به [[آیه]] دوم [[سوره مجادله]]، آیه ظهار گفته میشود؛ هرچند چهار آیه و یا شش آیه اولیه سوره مجادله در ارتباط با ظهار است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ش، ج۱۹، ص۱۷۸.</ref> این آیه در محکومیت یکی از سنتهای [[دوران جاهلیت]] در زمینه جدایی زن و مرد نازل<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ش، ج۱۹، ص۱۷۸.</ref> و برای انجام آن جریمه سنگین تعیین شد.<ref> قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۸ش، ج۹، ص۵۰۰.</ref> | ||
[[ظهار]] که به طلاق اهل جاهلیت شهرت داشت<ref> ابن عربی، احکام القرآن، ۱۴۰۸ق، ج۵، ص۳۰۱؛ طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق، ج۲۸، ص۶؛ ثعلبی، الکشف و البیان، ۱۴۲۲ق، ج۹، ص۲۵۳.</ref> و از اعتقادات آنها محسوب میشد<ref>طبرسی، تفسیر جوامع الجامع، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۲۵۵.</ref> در لغت به معنای پُشت است<ref>آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج۱۴، ص۱۹۹؛ فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج۲۹، ص۴۷۸.</ref> و در اصطلاح به عبارتی گفته میشود که با آن زن بر مرد [[حرام]] میشود.<ref>زمخشری، الکشاف، ۱۴۰۷ق، ج۴، ص۴۸۵؛ فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج ۲۹، ص۴۷۸-۴۷۹.</ref> در طلاق ظهار شوهر به علت عصبانیت و تنفر از همسر خود،<ref>س</ref> او را به مادر<ref>قمی، تفسیر القمی، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۳۵۴.</ref> و یا یکی از محارم خود تشبیه میکرد<ref>ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان، ۱۴۰۸ق، ج۱۹، ص۶۱.</ref> {{یادداشت| مثلا به همسر خود بگوید: أنت علی کظَهر أُمی، تو نزد من در حرمت، همچون پشت مادرم هستی. (طوسی، التبیان، بیروت، ج۹، ص۵۴۲.) و یا با عباراتی دیگر همچون: أنت علی کبطن أمّی یا کرأس أمّی و یا کفرج أمّی (ثعلبی، الکشف و البیان، ۱۴۲۲ق، ج۹، ص: ۲۵۴؛ میبدی، کشف الاسرار، ۱۳۷۱ش، ج۱۰، ص۶.) برخی معتقدند که لفظ مادر و پشت در جمله برای تحقق ظهار لازم است. (فخررازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج۲۹، ص۴۷۹.) در حکم ظهار محارم دیگر غیر از مادر اختلاف وجود دارد. (زمخشری، الکشاف، ۱۴۰۷ق، ج۴، ص۴۸۸.)}} و با قرائت صیغه ظهار تا آخر عمر از همسر خود جدا گشته و حق بازگشت از او سلب میشد<ref>طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق، ج۲۸، ص۶؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ش، ج۱۹، ص۱۷۸.</ref> و زوجه نیز حق ازدواج مجدد تا پایان عمر خود نداشت.<ref>س</ref> ظهار را ظلمی آشکار میدانستند که سبب سختی و ضرر برای زوجه میشد؛<ref>قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۸ش، ج۹، ص۵۰۰.</ref> به همین دلیل [[خداوند]] با نزول این آیه، حکم ظهار را لغو و اثرش را که حرمت ابدی بود، از بین برد؛ همانطور که اثر دیگر آن را که مادر شدن همسر برای شوهر بود، انکار کرد.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ش، ج۱۹، ص۱۷۸.</ref> | [[ظهار]] که به طلاق اهل جاهلیت شهرت داشت<ref> ابن عربی، احکام القرآن، ۱۴۰۸ق، ج۵، ص۳۰۱؛ طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق، ج۲۸، ص۶؛ ثعلبی، الکشف و البیان، ۱۴۲۲ق، ج۹، ص۲۵۳.</ref> و از اعتقادات آنها محسوب میشد<ref>طبرسی، تفسیر جوامع الجامع، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۲۵۵.</ref> در لغت به معنای پُشت است<ref>آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج۱۴، ص۱۹۹؛ فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج۲۹، ص۴۷۸.</ref> و در اصطلاح به عبارتی گفته میشود که با آن زن بر مرد [[حرام]] میشود.<ref>زمخشری، الکشاف، ۱۴۰۷ق، ج۴، ص۴۸۵؛ فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج ۲۹، ص۴۷۸-۴۷۹.</ref> در طلاق ظهار شوهر به علت عصبانیت و تنفر از همسر خود،<ref>س</ref> او را به مادر<ref>قمی، تفسیر القمی، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۳۵۴.</ref> و یا یکی از محارم خود تشبیه میکرد<ref>ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان، ۱۴۰۸ق، ج۱۹، ص۶۱.</ref> {{یادداشت| مثلا به همسر خود بگوید: أنت علی کظَهر أُمی، تو نزد من در حرمت، همچون پشت مادرم هستی. (طوسی، التبیان، بیروت، ج۹، ص۵۴۲.) و یا با عباراتی دیگر همچون: أنت علی کبطن أمّی یا کرأس أمّی و یا کفرج أمّی (ثعلبی، الکشف و البیان، ۱۴۲۲ق، ج۹، ص: ۲۵۴؛ میبدی، کشف الاسرار، ۱۳۷۱ش، ج۱۰، ص۶.) برخی معتقدند که لفظ مادر و پشت در جمله برای تحقق ظهار لازم است. (فخررازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج۲۹، ص۴۷۹.) در حکم ظهار محارم دیگر غیر از مادر اختلاف وجود دارد. (زمخشری، الکشاف، ۱۴۰۷ق، ج۴، ص۴۸۸.)}} و با قرائت صیغه ظهار تا آخر عمر از همسر خود جدا گشته و حق بازگشت از او سلب میشد<ref>طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق، ج۲۸، ص۶؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ش، ج۱۹، ص۱۷۸.</ref> و زوجه نیز حق ازدواج مجدد تا پایان عمر خود نداشت.<ref>س</ref> ظهار را ظلمی آشکار میدانستند که سبب سختی و ضرر برای زوجه میشد؛<ref>قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۸ش، ج۹، ص۵۰۰.</ref> به همین دلیل [[خداوند]] با نزول این آیه، حکم ظهار را لغو و اثرش را که حرمت ابدی بود، از بین برد؛ همانطور که اثر دیگر آن را که مادر شدن همسر برای شوهر بود، انکار کرد.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ش، ج۱۹، ص۱۷۸.</ref> |