پرش به محتوا

قاسم بن حسن(ع): تفاوت میان نسخه‌ها

۲٬۴۳۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۶ اوت ۲۰۲۰
جز
خط ۲۸: خط ۲۸:
{{اصلی|شب عاشورا}}
{{اصلی|شب عاشورا}}
[[شب عاشورا]]، پس از آن که [[امام حسین(ع)]] به یارانش خبر داد که در روز بعد همگی کشته می‌شوند، قاسم بن حسن از عموی خود پرسید که آیا من نیز فردا کشته خواهم شد؟ حضرت پاسخ داد فرزندم مرگ در نزد تو چگونه است؟ وی گفت مرگ در نزد من از عسل شیرین‌تر است. حضرت فرمود: آری، تو نیز فردا به [[شهادت]] خواهی رسید.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۷۷ش، ج۱۷، ص۸۱-۸۲</ref>
[[شب عاشورا]]، پس از آن که [[امام حسین(ع)]] به یارانش خبر داد که در روز بعد همگی کشته می‌شوند، قاسم بن حسن از عموی خود پرسید که آیا من نیز فردا کشته خواهم شد؟ حضرت پاسخ داد فرزندم مرگ در نزد تو چگونه است؟ وی گفت مرگ در نزد من از عسل شیرین‌تر است. حضرت فرمود: آری، تو نیز فردا به [[شهادت]] خواهی رسید.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۷۷ش، ج۱۷، ص۸۱-۸۲</ref>
==حضور در میدان==
قاسم بن حسن روز عاشورا به حضور امام حسین علیه‌السلام آمد تا اجازه‌ی جنگیدن با دشمنان را بگیرد. امام علیه‌السلام او را در آغوش گرفت و مدتی گریه کرد. قاسم اصرار می‌کرد و دست امام حسین (ع) را می‌بوسید و اصرار می‌کرد تا این‌که امام علیه‌السلام اجازه داد.
قاسم در حالی که اشک از چشمانش می‌ریخت به سمت میدان رفت و چنین رجز می‌خواند:
{{شعر۲|عرض=۶۵
|إن تنكروني فأنا ابن الحسن|سبط النبي المصطفى و المؤتمن‏
|هذا حسين كالأسير المرتهن|بين أناس لا سقوا صوب المزن‏<ref>بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج۴۵، ص: ۳۴.</ref>
|ترجمه= اگر نمی‌شناسید مرا، من پسر حسن، سبط پیامبر برگزیده و امین خدا هستم؛
این حسین است که همچون اسیر در میان شما مردم گروگان گرفته شده، خداوند شما مردم را از باران رحمتش سیراب نسازد.}}
حمید بن مسلم می‌گوید: این نوجوان که چهره‌اش همانند نیمه‌ی ماه می‌درخشید، شمشیری در دست داشت و پیراهنی بلند پوشیده بود در حالی که بند کفش خود را می‌بست هزاران نفر در اطراف او را محاصره داشتند، لیکن او به همه چیز بی‌اعتنا بود. در این هنگام عمر بن سعد ازدی گفت: بر این نوجوان سخت حمله می‌کنم. حمید گفت: آن‌هایی که او را محاصره کردند کفایت می‌کند، به خدا سوگند! اگر او بر من حمله کند به سوی او دست دراز نخواهم کرد. قاسم بن حسن با آن جماعت درگیر شد، دیری نپایید که عمر بن سعد أزدی کمین کرد و با شمشیر بر فرق مبارک قاسم زد به طوری که سرش شکافته شد. قاسم بن حسن به صورت بر روی زمین افتاد و فریاد برآورد: «یا عماه؛ عموجان به فریادم رس!»          <ref>وقعة الطف، ص: ۲۴۴.</ref>


== شهادت ==
== شهادت ==
۱۳۷

ویرایش