۱۷٬۸۳۰
ویرایش
Shamsoddin (بحث | مشارکتها) جز (افزایش منبع) |
Shamsoddin (بحث | مشارکتها) جز (افزایش مطلب و منبع) |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
اخدود در لغت به معنای شکاف در زمین<ref>فراهیدی، العین، ۱۴۰۵ق، ج۴، ص۱۳۸؛ ازهری، تهذیب اللغه، ۱۳۸۴ق، ج۶، ص۵۶۰.</ref> گودال و خندق است.<ref>راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، ماده«خد»</ref> منظور از آن گودالهایی است که کافران برای سوزاندن مؤمنان حفر میکردند. کافران گودالها را پر از آتش میکردند و مؤمنان را به جرم ایمان در آن میانداختند. از مؤمنانی که به این شیوه کشته میشدند به اصحاب اخدود یاد شده است. البته به اعتقاد برخی اصحاب اخدود اشاره به کافرانی دارد که مؤمنان را در گودالها میسوزاندند. | اخدود در لغت به معنای شکاف در زمین<ref>فراهیدی، العین، ۱۴۰۵ق، ج۴، ص۱۳۸؛ ازهری، تهذیب اللغه، ۱۳۸۴ق، ج۶، ص۵۶۰.</ref> گودال و خندق است.<ref>راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، ماده«خد»</ref> منظور از آن گودالهایی است که کافران برای سوزاندن مؤمنان حفر میکردند. کافران گودالها را پر از آتش میکردند و مؤمنان را به جرم ایمان در آن میانداختند. از مؤمنانی که به این شیوه کشته میشدند به اصحاب اخدود یاد شده است. البته به اعتقاد برخی اصحاب اخدود اشاره به کافرانی دارد که مؤمنان را در گودالها میسوزاندند. | ||
بیشتر مفسران واژه قُتِلَ را در {{متن قرآن|قُتِل اصحاب الاخدود|سوره=[[سوره بروج|بروج]]|آیه= ۴}}، اِخباری دانسته، که از کشتار اصحاب اخدود توسط کافران خبر میدهد. آنان کشتگان در این جریان را مؤمنان میدانند.<ref>نحاس، ۱۴۰۵ق، ج۵، ص۱۹۲؛ طبری، تفسیر، ج۳۰، ص۸۶-۸۷؛ ابوحیان ج۸، ص۴۵۰؛ فخر رازی، التفسیر الکبیر، قاهره، ج۳۱، ص۱۱۹.</ref> برخی دیگر از مفسران قُتِل را به معنای [[نفرین]] گرفتهاند و کشتهشدگان را کافران میدانند، آنان بر این باورند وقتی که کافران، مؤمنان را در آتش افکندند، خداوند آسیب آتش را از آنان دور کرد، آتش زبانه کشید و کافرانی را در کنار آن تماشاگر بودند، فرا گرفت.<ref>ثعلبی، قصص الانبیاء، ۱۴۰۱ق، ص۴۳۹؛ | بیشتر مفسران واژه قُتِلَ را در {{متن قرآن|قُتِل اصحاب الاخدود|سوره=[[سوره بروج|بروج]]|آیه= ۴}}، اِخباری دانسته، که از کشتار اصحاب اخدود توسط کافران خبر میدهد. آنان کشتگان در این جریان را مؤمنان میدانند.<ref>نحاس، ۱۴۰۵ق، ج۵، ص۱۹۲؛ طبری، تفسیر، ج۳۰، ص۸۶-۸۷؛ ابوحیان تفسیر البحر المحیط، ۱۴۰۳ق، ج۸، ص۴۵۰؛ فخر رازی، التفسیر الکبیر، قاهره، ج۳۱، ص۱۱۹.</ref> برخی دیگر از مفسران قُتِل را به معنای [[نفرین]] گرفتهاند و کشتهشدگان را کافران میدانند، آنان بر این باورند وقتی که کافران، مؤمنان را در آتش افکندند، خداوند آسیب آتش را از آنان دور کرد، آتش زبانه کشید و کافرانی را در کنار آن تماشاگر بودند، فرا گرفت.<ref>ثعلبی، قصص الانبیاء، ۱۴۰۱ق، ص۴۳۹؛ ابوحیان، تفسیر البحر المحیط، ۱۴۰۳ق، ج۸، ص۴۵۰؛ فخر رازی، التفسیر الکبیر، قاهره، ج۳۱، ص۱۱۹.</ref> | ||
== ماجرا== | == ماجرا== | ||
گروهی از کافران، گودالی را حفر کردند و آن را پر از آتش نمودند، آن گاه مؤمنان را مخیر کردند یا از دین خود دست بردارند و یا خود را در آتش بیفکند، مؤمنان وارد آتش میشدند تا اینکه نوبت به زنی رسید که کودک یک ماههای در بغل داشت او خواست به سوی آتش حرکت کرد، اما دلسوزی و ترس از جان کودک مانع ورود او به آتش شد، کودک به زبان آمد و از مادرش خواست تا به همراه او داخل آتش شود، زن در حالیکه کودک خود را در بغل داشت، خود را در آتش انداخت. | گروهی از کافران، گودالی را حفر کردند و آن را پر از آتش نمودند، آن گاه مؤمنان را مخیر کردند یا از دین خود دست بردارند و یا خود را در آتش بیفکند، مؤمنان وارد آتش میشدند تا اینکه نوبت به زنی رسید که کودک یک ماههای در بغل داشت او خواست به سوی آتش حرکت کرد، اما دلسوزی و ترس از جان کودک مانع ورود او به آتش شد، کودک به زبان آمد و از مادرش خواست تا به همراه او داخل آتش شود، زن در حالیکه کودک خود را در بغل داشت، خود را در آتش انداخت.<ref>نیشابوری، صحیح، ج۲، ص۵۹۹؛ طبری، طبری تفسیر، ج۳۰، ص۸۶.</ref> | ||
در منابع اسلامی تعداد کشتگان اخدود به اختلاف ذکر شده است؛ برخی منابع سخن از ۷، ۱۰<ref>ابوالعرب، المحن، ۱۴۰۳ق، ص۱۱۹</ref>، ۷۷و ۸۰<ref> ثعلبی، قصص الانبیاء، ۱۴۰۱ق، ص۴۳۹</ref> تن به میان آوردهاند در حالیکه بیشتر روایات شمار آنان را ۲۰،۰۰۰ تن ذکر کردهاند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ۱۳۵۵ق، ج۱، ص۳۷؛ قمی، تفسیر، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۴۱۳.</ref> در برخی روایات به ۱۲،۰۰۰ و ۷۰،۰۰۰ تن نیز اشاره شده است.<ref>قرطبی، قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ۱۹۶۷م، ج۱۹، ص۲۹۲.</ref> | |||
در این که این ماجرا مربوط به چه زمان و چه قومى است و آیا یک ماجراى معین بوده، یا اشاره به ماجراهاى متعددى دارد، در میان مفسران و مورخان اختلاف است. معروفترین نظر آن است که مربوط به ذونواس یهودی آخرین پادشاه حمیر در سرزمین [[یمن]] است.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۶، ص۳۳۸.</ref> | در این که این ماجرا مربوط به چه زمان و چه قومى است و آیا یک ماجراى معین بوده، یا اشاره به ماجراهاى متعددى دارد، در میان مفسران و مورخان اختلاف است. معروفترین نظر آن است که مربوط به ذونواس یهودی آخرین پادشاه حمیر در سرزمین [[یمن]] است.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۶، ص۳۳۸.</ref> | ||
===در منابع تاریخی و روایی=== | ===در منابع تاریخی و روایی=== | ||
منابع اسلامی ماجرای اصحاب اخدود را به جریان ذونواس، پادشاه یهودی حمیر پیوند داده و عنوان کردهاند که دشمنی او با مسیحیان نجران به لشکرکشی او به نجران، افروختن آتش و کشتار مؤمنان انجامیده است. البته روایاتی پراکنده جریان اصحاب اخدود را به امتهای دیگر مرتبط کرده است. از جمله بر پایه قولی منسوب به ابن | منابع اسلامی ماجرای اصحاب اخدود را به جریان ذونواس، پادشاه یهودی حمیر پیوند داده و عنوان کردهاند که دشمنی او با مسیحیان نجران به لشکرکشی او به نجران، افروختن آتش و کشتار مؤمنان انجامیده است. البته روایاتی پراکنده جریان اصحاب اخدود را به امتهای دیگر مرتبط کرده است. از جمله بر پایه قولی منسوب به [[ابن عباس]]، اصحاب اخدود را از [[بنیاسرائیل]] دانسته و احتمال دادهاند، آنان همان کشتگان از اصحاب [[حضرت دانیال|دانیال]] بودهاند.<ref>طبری، تاریخ، ج۲، ص۱۲۱-۱۲۲؛ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ۱۹۶۷م، ج۱۹، ص۲۹۰.</ref> ابن کثیر نیز گزارش کرده است که [[بخت نصر]] در بابل مردم را به [[سجده]] بتها امر کرد، تنها دانیال و دو تن از پیروانش از این امر سرباز زدند، او دستور داد تا آنان را در آتش افکنند، اما آتش به دانیال و یارانش آسیبی نرساند.<ref> ابن کثیر، تفسیر، ۱۳۸۸ق، ج۷، ص۲۶۰-۲۶۱؛ قس: صحیفه دانیال، باب۳.</ref> در روایت دیگری قاتل اصحاب اخدود پادشاهی از [[مجوس]] معرفی شده است.<ref>ثعلبی، قصص الانبیاء، ۱۴۰۱ق، ص۴۳۹-۴۳۸؛ زمخشری، الکشاف، ۱۴۰۸ق، ج۴، ص۷۳۰-۷۳۱.</ref> بر پایه روایتی دیگر خداوند پیامبری حبشی را بر قومش مبعوث کرد<ref>راوندی، قصص الانبیاء، ۱۴۰۹ق، ص۲۴۶،</ref> کافران در نبردی مؤمنان را شکست دادند و اسیران آنها را در گودالی سوزاندند.<ref>برقی، المحاسن، ۱۳۳۰ش، ص۲۵۰.</ref> | ||
فخر رازی براین بارو است که احتمال دارد گروهی مطابق با مشخصات اصحاب اخدود، بیش از یک گروه باشند<ref>فخر رازی، التفسیر الکبیر، قاهره، ج۳۱، ص۱۱۸-۱۱۹.</ref>، برخی مفسران نیز گفتهاند که در گذشته بیش از یک بار مصداق داستان اصحاب اخدود تحقق یافته است. بنا به گزارش عبدالرحمان بن حبیر اصحاب اخدود یک بار در زمان تُبَّع در یمن و بار دیگر در زمان کنستانتین در قسطنطنیه، و دیگر بار در زمان بختنصر در بابل تحقق یافته است.<ref>ابن کثیر، تفسیر، ۱۳۸۸ق، ج۷، ۲۵۹-۲۶۱: ثعلبی، قصص الانبیاء، ۱۴۰۱ق، ص۴۳۸.</ref> | فخر رازی براین بارو است که احتمال دارد گروهی مطابق با مشخصات اصحاب اخدود، بیش از یک گروه باشند<ref>فخر رازی، التفسیر الکبیر، قاهره، ج۳۱، ص۱۱۸-۱۱۹.</ref>، برخی مفسران نیز گفتهاند که در گذشته بیش از یک بار مصداق داستان اصحاب اخدود تحقق یافته است. بنا به گزارش عبدالرحمان بن حبیر اصحاب اخدود یک بار در زمان تُبَّع در [[یمن]] و بار دیگر در زمان کنستانتین در قسطنطنیه، و دیگر بار در زمان بختنصر در بابل تحقق یافته است.<ref>ابن کثیر، تفسیر، ۱۳۸۸ق، ج۷، ۲۵۹-۲۶۱: ثعلبی، قصص الانبیاء، ۱۴۰۱ق، ص۴۳۸.</ref> | ||
== انگیزه قرآن و گزارشگران مسیحی از نقل داستان== | == انگیزه قرآن و گزارشگران مسیحی از نقل داستان== | ||
[[قرآن]] به داستان اصحاب اخدود در آیات ۴ تا ۸ [[سوره بروج]] اشاره کرده است. {{متن قرآن|قُتِلَ أَصحْابُ الْأُخْدُودِ، النَّارِ ذَاتِ الْوَقُودِ، إِذْ هُمْ عَلَیهْا قُعُودٌ، وَ هُمْ عَلیَ مَا یَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِینَ شهُودٌ، وَ مَا نَقَمُواْ مِنهْمْ إِلَّا أَن یُؤْمِنُواْ بِاللَّهِ الْعَزِیزِ الحْمِیدِ|سوره=[[سوره بروج|بروج]] | آیه= ۴-۸}} بر پایه این آیات، جماعتی از کافران آتشی برافروختند تا گروهی از مؤمنان را در آن بسوزانند. خشم آنان بر مؤمنان به دلیل [[ایمان]] مؤمنان به خدا بوده است. | [[قرآن]] به داستان اصحاب اخدود در آیات ۴ تا ۸ [[سوره بروج]] اشاره کرده است. {{متن قرآن|قُتِلَ أَصحْابُ الْأُخْدُودِ، النَّارِ ذَاتِ الْوَقُودِ، إِذْ هُمْ عَلَیهْا قُعُودٌ، وَ هُمْ عَلیَ مَا یَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِینَ شهُودٌ، وَ مَا نَقَمُواْ مِنهْمْ إِلَّا أَن یُؤْمِنُواْ بِاللَّهِ الْعَزِیزِ الحْمِیدِ|سوره=[[سوره بروج|بروج]] | آیه= ۴-۸}} بر پایه این آیات، جماعتی از کافران آتشی برافروختند تا گروهی از مؤمنان را در آن بسوزانند. خشم آنان بر مؤمنان به دلیل [[ایمان]] مؤمنان به خدا بوده است. | ||
مفسران مسلمان بر این باورند چون در زمان [[پیامبر(ص)]] مسلمانان [[مکه]] از سوی [[قریش]] مورد آزار و اذیت قرار میگرفتند، این آیات بر پیامبر(ص) نازل شد تا هم کافران را نکوهش کند و هم حس مقاومت مسلمانان را برانگیزد و از صبر و پایداری آنان قدردانی کند. بر همین اساس برخی از جنبههای این ماجرا همچون شکیبایی اصحاب اخدود مورد توجه مفسران قرار گرفته است. <ref>زمخشری، الکشاف، ۱۴۰۸ق، ج۴، ص۷۲۹-۷۳۰؛ فخر رازی، التفسیر الکبیر، قاهره، ج۳۱، ص۱۱۷-۱۱۹؛ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ۱۹۶۷م، ج۱۹، ص۲۹۳؛ ابوحیان، ج۸، ص۴۴۹.</ref> در منابع اسلامی نیز | مفسران مسلمان بر این باورند چون در زمان [[پیامبر(ص)]] مسلمانان [[مکه]] از سوی [[قریش]] مورد آزار و اذیت قرار میگرفتند، این آیات بر پیامبر(ص) نازل شد تا هم کافران را نکوهش کند و هم حس مقاومت مسلمانان را برانگیزد و از صبر و پایداری آنان قدردانی کند. بر همین اساس برخی از جنبههای این ماجرا همچون شکیبایی اصحاب اخدود مورد توجه مفسران قرار گرفته است. <ref>زمخشری، الکشاف، ۱۴۰۸ق، ج۴، ص۷۲۹-۷۳۰؛ فخر رازی، التفسیر الکبیر، قاهره، ج۳۱، ص۱۱۷-۱۱۹؛ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ۱۹۶۷م، ج۱۹، ص۲۹۳؛ ابوحیان، تفسیر البحر المحیط، ۱۴۰۳ق، ج۸، ص۴۴۹.</ref> در منابع اسلامی نیز در مواردی اصحاب اخدود را به عنوان اسوهای در [[صبر]]، مَثَل آوردهاند.<ref>ابوالعرب، المحن، ۱۴۰۳ق، ص۴۰۷؛ زمخشری، الکشاف، ۱۴۰۸ق، ج۴، ص۷۲۹-۷۳۰.</ref> | ||
در گزارشهای مسیحی انگیزه پرداختن به داستان اصحاب اخدود، یادکردی از شهیدان بوده و هدف گزارشگران آن، شعلهور ساختن احساس مذهبی در مسیحیان، و درباره گزارشهای کهن برانگیختن امپراتوری بیزانس و دولت حبشه بر ضد دولت یهودی حمیر بوده است.<ref> ر. ک. نولدکه، تاریخ ایرانیان و عربها...، ۱۳۵۸ش، ص۳۳۰-۳۳۱. </ref> گرایش مذهبی گزارشگران مسیحی به مذهب مورد حمایت بیزانس را، مؤید این انگیزه دانستهاند.<ref>پیگولوسکایا، العرب علی حدود بیزنطه و ایران، ۱۴۰۵ق، ص۲۹-۳۰.</ref> | در گزارشهای مسیحی انگیزه پرداختن به داستان اصحاب اخدود، یادکردی از شهیدان بوده و هدف گزارشگران آن، شعلهور ساختن احساس مذهبی در مسیحیان، و درباره گزارشهای کهن برانگیختن امپراتوری بیزانس و دولت حبشه بر ضد دولت یهودی حمیر بوده است.<ref> ر. ک. نولدکه، تاریخ ایرانیان و عربها...، ۱۳۵۸ش، ص۳۳۰-۳۳۱. </ref> گرایش مذهبی گزارشگران مسیحی به مذهب مورد حمایت بیزانس را، مؤید این انگیزه دانستهاند.<ref>پیگولوسکایا، العرب علی حدود بیزنطه و ایران، ۱۴۰۵ق، ص۲۹-۳۰.</ref> | ||
خط ۳۵: | خط ۳۷: | ||
=== گزارش محمد بن کعب قرظی=== | === گزارش محمد بن کعب قرظی=== | ||
بر پایه گزارش محمد بن کعب قرظی، اهالی نجران مشرک و بتپرست بودند و در قریهای در نزدیکی نجران ساحری به آنان سحر میآموخت. وقتی شخصیت الهی داستان(فیمیون؛ به نام او تصریح نشده است)به آنجا رسید خیمهای به پا کرد و زمینه یکتاپرستی را فراهم کرد. شخصی به نام ثامر فرزند خود، عبدالله را بر آن داشت تا نزد ساحر علم آموزد. عبدالله در راه رسیدن به خانه ساحر، چنان مجذوب رفتار فیمیون شد که محضر فیمیون را بر درس ساحر ترجیح میداد. بر پایه این روایت او [[اسم اعظم]] را از فیمیون آموخت و به امور خارق عادت میپرداخت پادشاه وقت که از جریان او آگاه شد فرمان قتل او را صادر کرد اما هر کاری کرد نتوانست او را به قتل برساند، عبدالله او | بر پایه گزارش محمد بن کعب قرظی، اهالی نجران مشرک و بتپرست بودند و در قریهای در نزدیکی نجران ساحری به آنان سحر میآموخت. وقتی شخصیت الهی داستان(فیمیون؛ به نام او تصریح نشده است)به آنجا رسید خیمهای به پا کرد و زمینه یکتاپرستی را فراهم کرد. شخصی به نام ثامر فرزند خود، عبدالله را بر آن داشت تا نزد ساحر علم آموزد. عبدالله در راه رسیدن به خانه ساحر، چنان مجذوب رفتار فیمیون شد که محضر فیمیون را بر درس ساحر ترجیح میداد. بر پایه این روایت او [[اسم اعظم]] را از فیمیون آموخت و به امور خارق عادت میپرداخت پادشاه وقت که از جریان او آگاه شد فرمان قتل او را صادر کرد اما هر کاری کرد نتوانست او را به قتل برساند، عبدالله به او خبر داد، در صورتی میتواند او را بکشد که به آیین او درآید. پادشاه بلافاصله به عبدالله دین ایمان آورد، و با عصایش ضربهای به عبدالله زد که منجر به کشتن شدن عبدالله و سپس خود او شد. مردم نجران با دیدن این رخداد، دین عبدالله را بر حق دانستند.<ref> ابن هشام، السیرة النبویه، ۱۳۵۵ق، ج۱، ص۳۵-۳۶؛ طبری، تاریخ، ج۲، ص۱۲۱-۱۲۲؛ قس تفسیر، ج۳۰، ص۸۵-۸۶. </ref> روایتی [[صهیب بن سنان|صهیب]] از [[پیامبر(ص)]] نقل کرده است که به گزارش محمد بن کعب نزدیک است.<ref> نیشابوری، صحیح، ۱۳۹۷ق، ج۲، ص۵۹۸-۵۹۹.</ref> | ||
در منابع اسلامی عموما زرعه و یوسف به عنوان نام اصلی و نام دوم پادشاه مطرح شده و ذونواس لقب وی تلقی شده است<ref> ابن هشام، التیجان، ۱۳۴۷ق، ص۳۰۱؛ دینوری، الاخبارالطوال، ۱۹۶۰م، | در منابع اسلامی عموما زرعه و یوسف به عنوان نام اصلی و نام دوم پادشاه مطرح شده و ذونواس لقب وی تلقی شده است<ref> ابن هشام، التیجان، ۱۳۴۷ق، ص۳۰۱؛ دینوری، الاخبارالطوال، ۱۹۶۰م، ص۶۱؛ قمی، تفسیر، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۴۱۳.</ref> همچنین بنا به گزارشهای منابع اسلامی ذونواس پیشتر بر دین یهود نبوده، چون به این دین گرویده، تصمیم گرفت تا همگان را به این دیانت درآورد و آنان را که سرباز زدند به قتل رسانده است.<ref>دینوری، الاخبارالطوال، ۱۹۶۰م، ص۶۱.</ref> | ||
=== گزارشهای منابع مسیحی === | === گزارشهای منابع مسیحی === | ||
از برخی منابع مسیحی مانند ''نامه سیمون بت ارشام به رئیس دیر جبله'' و ''کتاب حمیریان'' اطلاعاتی در این باره به دست میآید.<ref> برای فهرستی از منابع مسیحی در این باره ر. ک. موبرگ، ص۲۴-۲۵.</ref> سیمون در سال ۵۲۴م سفیر صلح یوستی نیانوس امپراتور بیزانس نزد پادشاه حیره منذر سوم بوده است حضور او در دربار حیره با نامهای از سوی پادشاه حمیر به منذر مصادف بود در آن نامه پادشاه حمیر از کشتار مسیحیان سخن به میان آورده و از منذر نیز خواسته تا با مسیحیان قلمرو خود همان کند.<ref> برای متن نامه، ر. ک. جفری، ص۲۰۴-۲۱۶.</ref> بر پایه این نامه، سیمون خبر کشتار نجران را در ژانویه ۵۲۴م شنیده و وقوع آن را کمی پیشتر از این تاریخ یاد میکند.<ref>ر. ک. جفری، ص۲۰۴؛ نولدکه، تاریخ ایرانیان و عربها...، ۱۳۵۸ش، ص۳۳۰-۳۳۱.</ref> | از برخی منابع مسیحی مانند ''نامه سیمون بت ارشام به رئیس دیر جبله'' و ''کتاب حمیریان'' اطلاعاتی در این باره به دست میآید.<ref> برای فهرستی از منابع مسیحی در این باره ر. ک. موبرگ، ص۲۴-۲۵.</ref> سیمون در سال ۵۲۴م سفیر صلح یوستی نیانوس امپراتور بیزانس نزد پادشاه حیره منذر سوم بوده است حضور او در دربار حیره با نامهای از سوی پادشاه حمیر به منذر مصادف بود در آن نامه پادشاه حمیر از کشتار مسیحیان سخن به میان آورده و از منذر نیز خواسته تا با مسیحیان قلمرو خود همان کند.<ref> برای متن نامه، ر. ک. جفری، ص۲۰۴-۲۱۶.</ref> بر پایه این نامه، سیمون خبر کشتار نجران را در ژانویه ۵۲۴م شنیده و وقوع آن را کمی پیشتر از این تاریخ یاد میکند.<ref>ر. ک. جفری، ص۲۰۴؛ نولدکه، تاریخ ایرانیان و عربها...، ۱۳۵۸ش، ص۳۳۰-۳۳۱.</ref> | ||
در نامه سیمون، نامی از پادشاه حمیر برده نشده اما در منابع دیگر نام او به صورتهای مسروق، فیحناس، دیمیون، دیمنوس، دامیانوس و دونا آمده است.<ref>ر. ک. کتاب حمیریان، ص۱۰۵؛ اعمال قدیس حارث، ص۴۹، مورتمان، جنگ حمیر، ص۷۰۴-۷۰۵، به نقل از مالالا ،یوحنای افسوسی و تئوفانس؛ مورتمان، باستانشناسی، ص۶۷؛ موبرگ، ص۴۲، ۷۱.</ref> شماری از پژوهشگران این اسامی را با ضبطهای مختلف، اشاره به پادشاهی واحد دانسته، اما برخی آنها را به دو نام برای دو پادشاه بازگرداندهاند.<ref>عابدین، بین الحبشه و العرب، بیروت، ص۴۶-۴۷.</ref> | در نامه سیمون، نامی از پادشاه حمیر برده نشده اما در منابع دیگر نام او به صورتهای مسروق، فیحناس، دیمیون، دیمنوس، دامیانوس و دونا آمده است.<ref>ر. ک. کتاب حمیریان، ص۱۰۵؛ اعمال قدیس حارث، ص۴۹، مورتمان، جنگ حمیر، ص۷۰۴-۷۰۵، به نقل از مالالا ،یوحنای افسوسی و تئوفانس؛ مورتمان، باستانشناسی، ص۶۷؛ موبرگ، ص۴۲، ۷۱.</ref> شماری از پژوهشگران این اسامی را با ضبطهای مختلف، اشاره به پادشاهی واحد دانسته، اما برخی آنها را به دو نام برای دو پادشاه بازگرداندهاند.<ref>عابدین، بین الحبشه و العرب، بیروت، ص۴۶-۴۷.</ref> | ||
در برخی از منابع مسیحی نام کشتگان اخدود آمده است.<ref>ر. ک. افرام، کتاب الشهداء الحمیریین، ۱۹۴۸م، ص۱۶-۱۷. </ref> | |||
== تشبیه برخی از اصحاب ائمه به اصحاب اخدود در روایات شیعی== | == تشبیه برخی از اصحاب ائمه به اصحاب اخدود در روایات شیعی== | ||
بر پایه روایتی [[حضرت علی(ع)]] از کشتهشدن ۷ تن از نیکان [[کوفه]] در منطقه [[مرج عذراء|عذرا]] خبر داده و آنان را به اصحاب اخدود تشبیه کرده است.<ref>ثقفی، الغارات، ۱۳۵۳ش، ج۲، ص۸۱۵.</ref> در برخی از نقلهای این روایت آنان [[حجر بن عدی]] و یارانش معرفی و جرم آنان ایمان به خدا دانسته شده است.<ref>ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۸، ص۵۶.</ref> | بر پایه روایتی [[حضرت علی(ع)]] از کشتهشدن ۷ تن از نیکان [[کوفه]] در منطقه [[مرج عذراء|عذرا]] خبر داده و آنان را به اصحاب اخدود تشبیه کرده است.<ref>ثقفی، الغارات، ۱۳۵۳ش، ج۲، ص۸۱۵.</ref> در برخی از نقلهای این روایت آنان [[حجر بن عدی]] و یارانش معرفی و جرم آنان ایمان به خدا دانسته شده است.<ref>ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۸، ص۵۶.</ref> | ||
خط ۵۹: | خط ۶۲: | ||
* ابن هشام، عبدالملک، التیجان، حیدرآباد دکن، ۱۳۴۷ق. | * ابن هشام، عبدالملک، التیجان، حیدرآباد دکن، ۱۳۴۷ق. | ||
* ابوالعرب، محمد، المحن، به کوشش یحیی وهیب جوری، بیروت، ۱۴۰۳ق-۱۹۸۳م. | * ابوالعرب، محمد، المحن، به کوشش یحیی وهیب جوری، بیروت، ۱۴۰۳ق-۱۹۸۳م. | ||
* ابوحیان | * ابوحیان آندلسی، محمد، تفسیر البحر المحیط، قاهره، ۱۴۰۳ق-۱۹۳۸م. | ||
* ازهری، محمد، تهذیب اللغة، به کوشش محمد عبدالمنعم خفاجی و دیگران، قاهره، ۱۳۸۴ق | * ازهری، محمد، تهذیب اللغة، به کوشش محمد عبدالمنعم خفاجی و دیگران، قاهره، ۱۳۸۴ق | ||
* افرام، اغناطیوس، کتاب الشهداء الحمیریین، مجلة المجمع العلمی العربی بدمشق، دمشق، ۱۳۶۷ق-۱۹۴۸م. | |||
* برقی، احمد، المحاسن، به کشش جلال الدین محدث ارموی، تهران، ۱۳۳۰ش. | * برقی، احمد، المحاسن، به کشش جلال الدین محدث ارموی، تهران، ۱۳۳۰ش. | ||
* پیگولوسکایا، نینا، العرب علی حدود بیزنطه و ایران، ترجمه: صلاح الدین عثمان هاشم، کویت، ۱۴۰۵ق-۱۹۸۵م. | * پیگولوسکایا، نینا، العرب علی حدود بیزنطه و ایران، ترجمه: صلاح الدین عثمان هاشم، کویت، ۱۴۰۵ق-۱۹۸۵م. | ||
خط ۷۰: | خط ۷۴: | ||
* عابدین، عبدالمجید، بین الحبشه و العرب، دارالفکر العربی، بیروت. | * عابدین، عبدالمجید، بین الحبشه و العرب، دارالفکر العربی، بیروت. | ||
* فخر رازی، محمد، التفسیرالکبیر، قاهره، المطبعة البهیة. | * فخر رازی، محمد، التفسیرالکبیر، قاهره، المطبعة البهیة. | ||
* فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، به کوشش مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، | * فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، به کوشش مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، ۱۴۰۵ق. | ||
* قرطبی، محمد، الجامع لاحکام القرآن، بیروت، ۱۹۶۷م. | * قرطبی، محمد، الجامع لاحکام القرآن، بیروت، ۱۹۶۷م. | ||
* قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، تصحیح: طیب موسوی جزائری، دارالکتاب، قم، ۱۴۰۴ق. | |||
* نحاس، احمد، اعراب القرآن، به کوشش زهیر غازی زاهد، بیروت، ۱۴۰۵ق-۱۹۸۵م. | * نحاس، احمد، اعراب القرآن، به کوشش زهیر غازی زاهد، بیروت، ۱۴۰۵ق-۱۹۸۵م. | ||
* نولدکه، تئودور، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، ترجمه: عباس زریاب، تهران، ۱۳۵۸ش. | * نولدکه، تئودور، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، ترجمه: عباس زریاب، تهران، ۱۳۵۸ش. |
ویرایش