پرش به محتوا

زید بن ارقم: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۴ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۳ ژانویهٔ ۲۰۱۶
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(افزودن ناوبری)
imported>Pourrezaei
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش ۲|ماه=خرداد|روز=11|سال=۱۳۹۳|چند = ۲}}
'''زِید بن اَرقَم''' انصاری خزرجی، از [[صحابه]] [[پیامبر(ص)]]، یاران ویژه [[امیرالمؤمنین]](ع) و از راویان [[حدیث غدیر]]. او پس از [[واقعه عاشورا]] به رفتار [[عبیدالله بن زیاد|ابن زیاد]] با سر [[امام حسین]](ع) شدیداً اعتراض کرد.
 
'''زید بن ارقم''' انصاری خزرجی، از [[صحابه]] [[پیامبر(ص)]] و یاران ویژه [[امیرالمؤمنین]](ع). وی از راویان [[حدیث غدیر]] است. او پس از [[واقعه عاشورا]] به رفتار [[عبیدالله بن زیاد|ابن زیاد]] با سر [[امام حسین]](ع) شدیداً اعتراض کرد.


==نسب و کنیه==
==نسب و کنیه==
'''زید بن ارقم''' بن زید بن قیس بن نعمان بن مالک انصاری خزرجی است.<ref>الامین، اعیان الشیعه، ج۷،ص۸۷/ الاصابه، ج ۲، ص۴۸۷</ref>
'''زید بن ارقم''' بن زید بن قیس بن نعمان بن مالک انصاری خزرجی است.<ref>الامین، اعیان الشیعه، ج۷، ص۸۷/ الاصابه، ج۲، ص۴۸۷</ref>


درباره کنیه زید در منابع اختلاف نظر دیده می شود: ابوسعد، ابوانیسه، ابوعمرو، ابوعامر، ابوسعیده، ابن عدی، ابوعماره، ابوحمزه، ابوانیس.<ref>الامین، اعیان الشیعه، ج۷، ص87-88</ref>
درباره کنیه زید در منابع اختلاف نظر دیده می‌شود: ابوسعد، ابوانیسه، ابوعمرو، ابوعامر، ابوسعیده، ابن عدی، ابوعماره، ابوحمزه، ابوانیس.<ref>الامین، اعیان الشیعه، ج۷، ص۸۷-۸۸</ref>


== زید در زمان پیامبر(ص) ==
== زید در زمان پیامبر(ص) ==
زید در نوزده جنگ شرکت داشت که در هفده [[غزوه]] همراه رسول خدا بود. و اولین غزوه ای که شرکت نمود، مُرَیسیع بود.<ref>ابن عبد البر،الاستیعاب، ج۲،ص۵۳۵ </ref>او به دلیل کمی سن در احد و بدر حاضر نشد.<ref> ابن عبد البر،الاستیعاب، ج۲،ص۵۳۵</ref>
زید در نوزده جنگ شرکت داشت که در هفده [[غزوه]] همراه رسول خدا بود. اولین غزوه‌ای که شرکت نمود، [[غزوه مریسیع|مُرَیسیع]] بود.<ref>ابن عبد البر،الاستیعاب، ج۲، ص۵۳۵ </ref> او به دلیل کمی سن در احد و بدر حاضر نشد.<ref> ابن عبد البر،الاستیعاب، ج۲، ص۵۳۵</ref>
 
زید کسی است که سخن منافقانه [[عبدالله بن ابی]] را به پیامبر(ص) رساند. ماجرا چنین بود:<ref>آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، صص356-360.</ref> [[جهجاه بن مسعود غفاری]]، مزدور [[عمر بن خطاب]] که اسب او را می کشید با [[سنان بن وبر جهنی|سنان بن وَبَر جُهَنی]] حلیف بنی عوف بن خزرج بر سر آب زدوخورد کردند. «جهنى» [[انصار]] را به كمك خواست و «جهجاه» [[مهاجران]] را، قبايل «[[قريش]]» و «[[اوس و خزرج|أوس]]» و «[[اوس و خزرج|خزرج]]» به كمك ايشان شتافتند و شمشيرها كشيده شد، امّا به وساطت مردانى از مهاجر و أنصار سنان كه جهجاه او را زده بود، از حقّ خود صرف نظر كرد و نزاع از ميان برخاست.


عبدالله بن ابی از این پیش‌آمد خصوصاً از اینکه جهجاه، سنان را زده بود، خشم گرفت و در حضور جمعی از مردان قبیله خود، از جمله: زید بن ارقم، که جوانی نورس بود، گفت: آيا كار به جائى كشيده است كه اينان در سرزمين ما و در شهر ما بر ما برترى جويند و در مقابل ما ايستادگى كنند؟ اين كارى است كه خودمان بر سر خود آورده‌‏ايم، به خدا قسم كه: مثل ما و اين مهاجران قريش همان است كه گفته‌‏اند: سمّن كلبك یأكلك (سگت را فربه كن تا تو را بخورد).
زید کسی است که سخن منافقانه [[عبدالله بن ابی]] را به پیامبر(ص) رساند.<ref group="یادداشت">ماجرا چنین بود: [[جهجاه بن مسعود غفاری]]، مزدور [[عمر بن خطاب]] که اسب او را می‌کشید با [[سنان بن وبر جهنی|سنان بن وَبَر جُهَنی]] حلیف بنی عوف بن خزرج بر سر آب زدوخورد کردند. «جهنی» [[انصار]] را به كمك خواست و «جهجاه» [[مهاجران]] را، قبایل «[[قریش]]» و «[[اوس و خزرج|أوس]]» و «[[اوس و خزرج|خزرج]]» به كمك ایشان شتافتند و شمشیرها كشیده شد، امّا به وساطت مردانی از مهاجر و أنصار سنان كه جهجاه او را زده بود، از حقّ خود صرف نظر كرد و نزاع از میان برخاست.
به خدا قسم كه: اگر به [[مدينه]] بازگرديم، ما كه عزيزان مدينه‏‌ايم، اين مهاجران زبون و بيچاره را بيرون مى‏‌كنيم. آنگاه رو به مردان قبيله خويش كرد و گفت: شما خود با خود چنين كرده‌‏ايد، اينان را در شهر و خانه‌‏هاى خود جاى داديد و هر چه داشتيد ميان خود و ايشان قسمت كرديد، به خدا قسم: اگر مال خود را از ايشان دريغ مى‌‏داشتيد به جاى ديگر مى‏‌رفتند.


زید بن ارقم، گفتار عبدالله را شنید و پس از پایان جنگ به پیامبر(ص) گزارش داد. عمر که در آنجا بود گفت: [[عباد بن بشر]] را بفرما تا عبدالله را بکشد. رسول خدا گفت: چگونه دستوری دهم که مردم بگویند: محمد اصحاب خود را می کشد؟!
عبدالله بن ابی از این پیش‌آمد خصوصاً از اینکه جهجاه، سنان را زده بود، خشم گرفت و در حضور جمعی از مردان قبیله خود، از جمله: زید بن ارقم، که جوانی نورس بود، گفت: آیا كار به جائی كشیده است كه اینان در سرزمین ما و در شهر ما بر ما برتری جویند و در مقابل ما ایستادگی كنند؟ این كاری است كه خودمان بر سر خود آورده‌ایم، به خدا قسم كه: مثل ما و این مهاجران قریش همان است كه گفته‌اند: سمّن كلبك یأكلك (سگت را فربه كن تا تو را بخورد).
به خدا قسم كه: اگر به [[مدینه]] بازگردیم، ما كه عزیزان مدینه‌ایم، این مهاجران زبون و بیچاره را بیرون می‌كنیم. آنگاه رو به مردان قبیله خویش كرد و گفت: شما خود با خود چنین كرده‌اید، اینان را در شهر و خانه‌های خود جای دادید و هر چه داشتید میان خود و ایشان قسمت كردید، به خدا قسم: اگر مال خود را از ایشان دریغ می‌داشتید به جای دیگر می‌رفتند.


در اثر گزارشى كه «زيد بن أرقم» داد، رسول خدا در ساعتى كه معمولاً حركت نمى‌‏كرد دستور حركت داد، و چون خود و أصحاب به راه افتادند، «[[اسيد بن حضير]]» شرفياب شد و سلام كرد و گفت: اى پيغمبر خدا! چرا در اين ساعت نامناسب به راه افتاده‏‌اى؟ گفت: مگر نشنيده‌‏اى كه «عبد اللّه بن أبىّ» چه گفته است؟ گفت: مگر چه گفته است؟ رسول خدا گفت: اين طور پنداشته است كه هر گاه به مدينه باز گردد عزيزان مدينه (يعنى أنصار) بيچارگان مدينه (يعنى مهاجران) را بيرون خواهند كرد. «أسيد بن حضير» گفت: به خدا قسم: تو اى رسول خدا! اگر بخواهى مى‏‌توانى «عبد اللّه» را از مدينه بيرون كنى، به خدا قسم كه: ذليل اوست و عزيز توئى. سپس گفت: اى رسول خدا! با وى مدارا كن، به خدا قسم: هنگامى خداوند تو را به سوى ما فرستاد كه قبيله‏‌اش تاج شاهى براى او مى‌‏ساختند، و اين طور مى‌‏پندارد كه تو پادشاهى را از دست وى بيرون كرده‌‏اى.
زید بن ارقم، گفتار عبدالله را شنید و پس از پایان جنگ به پیامبر(ص) گزارش داد. عمر که در آنجا بود گفت: [[عباد بن بشر]] را بفرما تا عبدالله را بکشد. رسول خدا گفت: چگونه دستوری دهم که مردم بگویند: محمد اصحاب خود را می‌کشد؟!


«عبد اللّه بن أبىّ» با خبر يافتن از گزارش «زيد بن أرقم» نزد رسول خدا رفت و قسم خورد كه: چنان سخنانى نگفته است. و چون در ميان قبيله خود بزرگ و محترم بود، مردان أنصار كه در حضور رسول خدا بودند، از راه طرفدارى و حمايت از او گفتند:
در اثر گزارشی كه «زید بن أرقم» داد، رسول خدا در ساعتی كه معمولاً حركت نمی‌كرد دستور حركت داد، و چون خود و أصحاب به راه افتادند، «[[اسید بن حضیر]]» شرفیاب شد و سلام كرد و گفت: ای پیغمبر خدا! چرا در این ساعت نامناسب به راه افتاده‌ای؟ گفت: مگر نشنیده‌ای كه «عبد اللّه بن أبی» چه گفته است؟ گفت: مگر چه گفته است؟ رسول خدا گفت: این طور پنداشته است كه هر گاه به مدینه باز گردد عزیزان مدینه (یعنی أنصار) بیچارگان مدینه (یعنی مهاجران) را بیرون خواهند كرد. «أسید بن حضیر» گفت: به خدا قسم: تو ای رسول خدا! اگر بخواهی می‌توانی «عبد اللّه» را از مدینه بیرون كنی، به خدا قسم كه: ذلیل اوست و عزیز توئی. سپس گفت: ای رسول خدا! با وی مدارا كن، به خدا قسم: هنگامی خداوند تو را به سوی ما فرستاد كه قبیله‌اش تاج شاهی برای او می‌ساختند، و این طور می‌پندارد كه تو پادشاهی را از دست وی بیرون كرده‌ای.
شايد اين پسر- يعنى: زيد بن أرقم- اشتباه كرده و گفتار عبد اللّه را درست حفظ نكرده، و در نقل آن گرفتار خبط و خطا شده است.


پس از آن كه «عبد اللّه بن أبىّ» گفتار نارواى خود را انكار كرد و بر دروغ گفتن «زيد بن أرقم» اصرار ورزيد و قسم خورد و بزرگان أنصار هم از وى طرفدارى كردند، و «زيد» را به عذر آن كه كودك است، به خطا و اشتباه در نقل نسبت دادند، كار زيد بسيار دشوار شد و به ملامت اين و آن گرفتار آمد. در اینجا بود که [[سوره منافقون]] نازل شد، و گفتار نارواى «عبد اللّه بن أبىّ» را در آن سوره بازگفت:
«عبد اللّه بن أبی» با خبر یافتن از گزارش «زید بن أرقم» نزد رسول خدا رفت و قسم خورد كه: چنان سخنانی نگفته است. و چون در میان قبیله خود بزرگ و محترم بود، مردان أنصار كه در حضور رسول خدا بودند، از راه طرفداری و حمایت از او گفتند:
شاید این پسر- یعنی: زید بن أرقم- اشتباه كرده و گفتار عبد اللّه را درست حفظ نكرده، و در نقل آن گرفتار خبط و خطا شده است. آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، صص۳۵۶-۳۶۰.</ref> پس از آن كه «عبد اللّه بن أبی» گفتار ناروای خود را انكار كرد و بر دروغ گفتن «زید بن أرقم» اصرار ورزید و قسم خورد و بزرگان أنصار هم از وی طرفداری كردند و «زید» را به عذر آن كه كودك است، به خطا و اشتباه در نقل نسبت دادند. در این هنگام [[سوره منافقون]] نازل شد و گفتار ناروای «عبد اللّه بن أبی» را در آن سوره بازگفت:


{{متن قرآن|يَقُولُونَ لَئِن رَّ‌جَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِ‌جَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ ۚ وَلِلَّـهِ الْعِزَّةُ وَلِرَ‌سُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَـٰكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنا إِلَى الْمَدِينَةِ، لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ|ترجمه= مى‌گويند: «اگر به مدينه برگرديم، قطعاً آنكه عزتمندتر است آن زبون‌تر را از آنجا بيرون خواهد كرد.» و[لى‌] عزت از آن خدا و از آن پيامبر او و از آن مؤمنان است؛ ليكن اين دورويان نمى‌دانند.|سوره=[[سوره منافقون|منافقون]]|آیه=8}}
:::::{{متن قرآن|یقُولُونَ لَئِن رَّ‌جَعْنَا إِلَی الْمَدِینَةِ لَیخْرِ‌جَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ ۚ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَ‌سُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ وَلَٰكِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَا یعْلَمُونَ یقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنا إِلَی الْمَدِینَةِ، لَیخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ|ترجمه= می‌گویند: «اگر به مدینه برگردیم، قطعاً آنكه عزتمندتر است آن زبون‌تر را از آنجا بیرون خواهد كرد.» و[لی‌] عزت از آن خدا و از آن پیامبر او و از آن مؤمنان است؛ لیكن این دورویان نمی‌دانند.|سوره=[[سوره منافقون|منافقون]]|آیه=۸}}


و نيز:
و نیز:


{{متن قرآن|هُمُ الَّذِينَ يَقُولُونَ لَا تُنفِقُوا عَلَىٰ مَنْ عِندَ رَ‌سُولِ اللَّـهِ حَتَّىٰ يَنفَضُّوا...|ترجمه= آنان كسانى‌اند كه مى‌گويند: «به كسانى كه نزد پيامبر خدايند انفاق مكنيد تا پراكنده شوند...|سوره=[[سوره منافقون|منافقون]]|آیه=7}}
:::::{{متن قرآن|هُمُ الَّذِینَ یقُولُونَ لَا تُنفِقُوا عَلَیٰ مَنْ عِندَ رَ‌سُولِ اللَّهِ حَتَّیٰ ینفَضُّوا...|ترجمه= آنان كسانی‌اند كه می‌گویند: «به كسانی كه نزد پیامبر خدایند انفاق مكنید تا پراكنده شوند...|سوره=[[سوره منافقون|منافقون]]|آیه=۷}}


خداوند متعال در همان آغاز سوره به دروغگوئى [[منافقان]] گواهى داد و دروغ بودن قسمهاى ايشان را آشكار ساخت و رسول خود را توجه داد، كه: ظاهر فريبنده اين منافقان تو را مغرور نكند و او را فرمود كه: دشمن تو همين منافقانند، از ايشان برحذر باش، و گفتار نفاق آميز ايشان را باور مكن.
خداوند متعال در همان آغاز سوره به دروغگوئی [[منافقان]] گواهی داد و دروغ بودن قَسمهای ایشان را آشكار ساخت و رسول خود را توجه داد كه: ظاهر فریبنده این منافقان تو را مغرور نكند و او را فرمود كه: دشمن تو همین منافقانند، از ایشان برحذر باش، و گفتار نفاق آمیز ایشان را باور مكن.


== دوره خلفای سه‌گانه ==
== دوره خلفای سه‌گانه ==
از [[فضل بن شاذان]] نقل شده است که زید بن ارقم از نخستین کسانی بود که [پس از درگذشت پیامبر(ص)] به سوی امام علی(ع) برگشتند.<ref>الطوسی، اختیار معرفة الرجال، ج1، ص177-182.</ref>
از [[فضل بن شاذان]] نقل شده است که زید بن ارقم از نخستین کسانی بود که [پس از درگذشت پیامبر(ص)] به سوی امام علی(ع) برگشتند.<ref>الطوسی، اختیار معرفة الرجال، ج۱، ص۱۷۷-۱۸۲.</ref>


نقل شده است که زید در [[واقعه سقیفه]] اشارتی می کند به اینکه اگر [[امام علی]](ع) مطرح شود اختلافی پیش نخواهد آمد.<ref>الامین، اعیان الشیعه، ج۷، ص88</ref>
زید در [[واقعه سقیفه]] به طرفداری از امام علی(ع) معتقد بود اگر ایشان به جانشینی پیامبر مطرح شود اختلافی پیش نخواهد آمد.<ref>الامین، اعیان الشیعه، ج۷، ص۸۸</ref>


== حکومت امیرالمؤمنین(ع) ==
== حکومت امیرالمؤمنین(ع) ==
زید به همراه امام علی(ع) در [[جنگ صفین]] شرکت کرد و از یاران ویژه او بود.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج2، ص536.</ref>
زید به همراه امام علی(ع) در [[جنگ صفین]] شرکت کرد و از یاران ویژه او بود.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۵۳۶.</ref>


برخی گفته اند هنگامی که [[امیرالمؤمنین]](ع) از [[صحابه]] خواست که شنیده خود از پیامبر(ص) را درباره حدیث «من کنت مولاه فعلی مولاه» گواهی دهند زید گواهی نداد و امام دعا کرد که او کور شود و چنین شد. [[سید محسن امین]] می نویسد از آنجا که چنین روایتی درباره براء بن عازب [نیز] آمده است ظاهراً روایتهایی که کتمان شهادت را به زید نسبت داده اند اشتباه با براء است؛ چرا که راویان بسیاری، [[حدیث غدیر]] را از زید نقل کرده اند. علاوه بر اینکه، زید از کسانی است که علی را بر دیگران برتر می دانست و از یاران ویژه آن حضرت بود.<ref>الامین، اعیان الشیعة، ج7، ص88.</ref>
برخی گفته‌اند هنگامی که [[امیرالمؤمنین]](ع) از [[صحابه]] خواست که شنیده خود از پیامبر(ص) را درباره حدیث «من کنت مولاه فعلی مولاه» گواهی دهند زید گواهی نداد و امام دعا کرد که او کور شود و چنین شد. [[سید محسن امین]] می‌نویسد از آنجا که چنین روایتی درباره [[براء بن عازب]] [نیز] آمده است ظاهراً روایتهایی که کتمان شهادت را به زید نسبت داده‌اند اشتباه با براء است؛ چرا که راویان بسیاری، [[حدیث غدیر]] را از زید نقل کرده‌اند. علاوه بر اینکه، زید از کسانی است که علی را بر دیگران برتر می‌دانست و از یاران ویژه آن حضرت بود.<ref>الامین، اعیان الشیعة، ج۷، ص۸۸.</ref>


== نقل حدیث غدیر ==
== نقل حدیث غدیر ==
{{اصلی|حدیث غدیر}}
{{اصلی|حدیث غدیر}}
زید از راویان حدیث غدیر از پیامبر(ص) است و راویان بسیاری در میان منابع معتبر اهل سنت (از جمله: [[احمد ابن حنبل]] در مسند، نسائی در السنن الکبری و باز در خصائص امیرالمؤمنین، حاکم در مستدرک) این حدیث را با اسناد گوناگون از وی نقل کرده اند.<ref>ر.ک: الامینی، الغدیر، ج1، صص 77-92.</ref>
زید از راویان [[حدیث غدیر]] از پیامبر(ص) است و راویان بسیاری در میان منابع معتبر اهل سنت (از جمله: [[احمد ابن حنبل]] در مسند، نَسائی در السنن الکبری و خصائص امیرالمؤمنین، حاکم در مستدرک) این حدیث را با اسناد گوناگون از وی نقل کرده‌اند.<ref>رجوع کنید به: الامینی، الغدیر، ج۱، صص ۷۷-۹۲.</ref>


== واکنش وی پس از عاشورا ==
== واکنش وی پس از عاشورا ==
{{اصلی|واقعه عاشورا}}
{{اصلی|واقعه عاشورا}}
'''اعتراض به ابن زیاد'''
:::::'''اعتراض به ابن زیاد'''


[[علامه مجلسی]] مى نویسد: از [[سعید بن معاذ]] و [[عمرو بن سهل]] نقل شده است که در مجلس ابن زیاد حاضر بودیم و مشاهده کردیم که عبیدالله با چوبدستىِ خود به چشم‌ها و لبان [[امام حسین]](ع) مى‌زد و نسبت به آن حضرت جسارت مى‌کرد؛ [[زید بن ارقم]] (صحابى رسول خدا) حاضر بود، با دیدن این صحنه گفت: اى ابن زیاد چوبدستى ات را بردار، چرا که من [[رسول خدا]](ص) را دیدم که لبان مبارکش را بر این لب و دهان مى‌نهاد، (و آنها را مى‌بوسید) آنگاه با صداى بلند گریه کرد.
[[علامه مجلسی]] می‌نویسد: از [[سعید بن معاذ]] و [[عمرو بن سهل]] نقل شده است که در مجلس ابن زیاد حاضر بودیم و مشاهده کردیم که عبیدالله با چوبدستی خود به چشم‌ها و لبان [[امام حسین]](ع) می‌زد و نسبت به آن حضرت جسارت می‌کرد؛ [[زید بن ارقم]] (صحابی رسول خدا) حاضر بود، با دیدن این صحنه گفت: ای ابن زیاد چوبدستی‌ات را بردار، چرا که من [[رسول خدا]](ص) را دیدم که لبان مبارکش را بر این لب و دهان می‌نهاد، (و آنها را می‌بوسید) آنگاه با صدای بلند گریه کرد.


در اینجا ابن زیاد گفت: اى دشمن خدا! خداوند چشمانت را گریان کند! اگر پیرمرد فرتوتى نبودى که عقلت را از دست داده‌اى، به یقین گردنت را مى‌زدم!<ref>گفتگوی زید و عبیدالله تا اینجا را [[شیخ مفید]] نیز در ارشاد (صص 114-115) با اندک اختلافی در عبارت، نقل کرده است.</ref>
در اینجا ابن زیاد گفت: ای دشمن خدا! خداوند چشمانت را گریان کند! اگر پیرمرد فرتوتی نبودی که عقلت را از دست داده‌ای، به یقین گردنت را می‌زدم!<ref>گفتگوی زید و عبیدالله تا اینجا را [[شیخ مفید]] نیز در ارشاد (صص ۱۱۴-۱۱۵) با اندک اختلافی در عبارت، نقل کرده است.</ref>


زید گفت: پس بگذار ماجراى دیگرى را براى تو بگویم که از آنچه گفتم نیز مهم‌تر است و آن این است که من روزى رسول خدا(صلى الله علیه وآله) را دیدم که حسن(علیه السلام) را روى زانوى راست و حسین(علیه السلام) را روى زانوى چپ خود نشانده بود؛ دستان مبارک خود را بر سر آنها کشید و گفت: «أَللّهُمَّ إِنّی أسْتَوْدِعُکَ إیّاهُما وَ صالِحَ الْمُؤمِنینَ»؛ (خدایا من این دو و مؤمنان صالح را به تو مى سپارم) اکنون بگو با امانت رسول خدا چه کرده اى؟<ref>المجلسی، بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۱۸.</ref>
زید گفت: پس بگذار ماجرای دیگری را برای تو بگویم که از آنچه گفتم نیز مهم‌تر است و آن این است که من روزی رسول خدا(صلی الله علیه وآله) را دیدم که حسن(علیه‌السلام) را روی زانوی راست و حسین(علیه‌السلام) را روی زانوی چپ خود نشانده بود؛ دستان مبارک خود را بر سر آنها کشید و گفت: {{عربی|«أَللّهُمَّ إِنّی أسْتَوْدِعُکَ إیاهُما وَ صالِحَ الْمُؤمِنینَ»؛|ترجمه=خدایا من این دو و مؤمنان صالح را به تو می‌سپارم.}} اکنون بگو با امانت رسول خدا چه کرده‌ای؟<ref>المجلسی، بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۱۸.</ref>


مطابق نقل طبرى، زید بن ارقم پس از این گفتگو از مجلس ابن زیاد برخاست و بیرون رفت. <ref>در بحارالانوار (ج ۴۵، ص ۱۱۷) آمده است: او در حالى که صدایش به گریه بلند بود، از آنجا خارج شد.</ref>
مطابق نقل طبری، زید بن ارقم پس از این گفتگو از مجلس ابن زیاد برخاست و بیرون رفت.<ref>در بحارالانوار (ج ۴۵، ص۱۱۷) آمده است: او در حالی که صدایش به گریه بلند بود، از آنجا خارج شد.</ref>
وقتى که بیرون رفت، برخى از مردم گفتند: زید بن ارقم سخنان دیگرى بر زبان جارى ساخت که اگر عبیدالله آنها را مى شنید، حتماً او را به قتل مى‌رساند.
وقتی که بیرون رفت، برخی از مردم گفتند: زید بن ارقم سخنان دیگری بر زبان جاری ساخت که اگر عبیدالله آنها را می‌شنید، حتماً او را به قتل می‌رساند.
راوى این خبر مى گوید: پرسیدم چه گفت؟
راوی این خبر می‌گوید: پرسیدم چه گفت؟


گفتند: زید هنگامى که از کنار ما مى گذشت، گفت: «مَلِکَ عَبْدٌ حُرّاً; برده اى مالک آزاده اى شده است»؛ سپس افزود: «یا مَعْشَرَ الْعَرَبِ! اَلْعَبیدُ بَعْدَ الْیَوْمِ، قَتَلْتُمُ ابْنَ فاطِمَةَ وَ أَمَّرْتُمُ ابْنَ مَرْجانَةَ، فَهُوَ یَقْتُلُ خِیارَکُمْ وَ یَسْتَعْبِدُ شِرارَکُمْ، فَرَضیتُمْ بِالذُّلِّ، فَبُعْداً لِمَنْ رَضِىَ بِالذُّلِّ»؛ (اى مردم عرب! شما پس از این روز، برده اید! فرزند فاطمه را کشتید و پسر مرجانه را فرمانروا ساختید. او کسى است که خوبان شما را مى کشد و بدان شما را به بردگى و فرمانبرى مى گیرد، از رحمت خدا دورباد آن کس که به ذلّت و خوارى راضى شد). <ref>تاریخ طبرى، ج ۵، ص ۴۵۶ و بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۱۶ (با مقدارى تفاوت)</ref>
گفتند: زید هنگامی که از کنار ما می‌گذشت، گفت: «مَلِکَ عَبْدٌ حُرّاً; برده‌ای مالک آزاده‌ای شده است»؛ سپس افزود: {{عربی|«یا مَعْشَرَ الْعَرَبِ! اَلْعَبیدُ بَعْدَ الْیوْمِ، قَتَلْتُمُ ابْنَ فاطِمَةَ وَ أَمَّرْتُمُ ابْنَ مَرْجانَةَ، فَهُوَ یقْتُلُ خِیارَکُمْ وَ یسْتَعْبِدُ شِرارَکُمْ، فَرَضیتُمْ بِالذُّلِّ، فَبُعْداً لِمَنْ رَضِی بِالذُّلِّ»؛|ترجمه=ای مردم عرب! شما پس از این روز، برده اید! فرزند فاطمه را کشتید و پسر مرجانه را فرمانروا ساختید. او کسی است که خوبان شما را می‌کشد و بدان شما را به بردگی و فرمانبری می‌گیرد، از رحمت خدا دورباد آن کس که به ذلّت و خواری راضی شد.}}<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۶ و بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۱۶ (با مقداری تفاوت)</ref>


'''قرآن‌خوانی بر نیزه'''
:::::'''قرآن‌خوانی بر نیزه'''


روایت دیگری نیز از زید نقل شده است که می گوید: [هنگامی که سر امام حسین(ع) در [[کوفه]] گردانیده می شد] در برابرم عبور داده شد در حالی که بر نیزه بود و من در غرفه ای نشسته بودم. چون مقابل من رسید شنیدم می گفت: {{متن قرآن| أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّ‌قِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا|ترجمه= مگر پنداشتى [[اصحاب کهف]] و [[اصحاب رقیم|رقیم]] [=خفتگان غار لوحه‌دار] از آيات ما شگفت بوده است؟|سوره= [[سوره کهف|کهف]]|آیه=9}} پس بخدا سوگند مو بر بدنم راست شد و صدا زدم: پسر رسول خدا! بخدا سوگند! سر تو شگفت‌تر و شگفت‌تر است.<ref>المفید، الارشاد، ص117.</ref>
روایت دیگری نیز از زید نقل شده است که می‌گوید: هنگامی که سر امام حسین(ع) در [[کوفه]] در حالی که بر نیزه بود در برابرم عبور داده شد من در غرفه‌ای نشسته بودم. چون مقابل من رسید شنیدم می‌گفت: {{متن قرآن| أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّ‌قِیمِ كَانُوا مِنْ آیاتِنَا عَجَبًا|ترجمه= مگر پنداشتی [[اصحاب کهف]] و [[اصحاب رقیم|رقیم]] [=خفتگان غار لوحه‌دار] از آیات ما شگفت بوده است؟|سوره= [[سوره کهف|کهف]]|آیه=۹}} پس به خدا سوگند مو بر بدنم راست شد و صدا زدم: پسر رسول خدا! بخدا سوگند! سر تو شگفت‌تر و شگفت‌تر است.<ref>المفید، الارشاد، ص۱۱۷.</ref>


==درگذشت==
==درگذشت==
سال مرگ زید مورد اختلاف است. ابن سعد در طبقات، حاکم در مستدرک، نیز در استیعاب و اسد الغابة گفته اند وی در کوفه در 68ق درگذشت. برخی درگذشتِ وی را در کوفه در روزگار حکمرانی مختار در سال 66ق و برخی 65ق را سال درگذشت وی دانسته اند.<ref>الامین، اعیان الشیعه، ج۷،ص۸۷</ref>
سال مرگ زید مورد اختلاف است. ابن سعد در طبقات، حاکم در مستدرک، نیز در استیعاب و اُسْدُ الغابة گفته‌اند وی در کوفه در ۶۸ق درگذشت. برخی درگذشتِ وی را در کوفه در روزگار حکمرانی مختار در سال ۶۶ق و برخی ۶۵ق را سال درگذشت وی دانسته‌اند.<ref>الامین، اعیان الشیعه، ج۷، ص۸۷</ref>


==پانویس==
==پانویس==
{{پانویس|2}}
{{پانویس۲}}


==منابع==
==منابع==
* آیتی، محمدابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام، تجدید نظر و اضافات از: ابوالقاسم گرجی، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1378.
{{منابع}}
* الامین،السید محسن، [[اعیان الشیعه]]، تحقیق حسن الامین، بیروت، دار التعارف للمطبوعات،۱۴۰۶/۱۹۸۶
* آیتی، محمدابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام، تجدید نظر و اضافات از: ابوالقاسم گرجی، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۸.
* الامینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب والسنة والادب، تحقیق: مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیة، قم: مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیة، 1416ق-1995م.
* الامین،السید محسن، [[اعیان الشیعه]]، تحقیق حسن الامین، بیروت،‌دار التعارف للمطبوعات،۱۴۰۶/۱۹۸۶
* ابن عبد البر،الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دار الجیل، الاولی، ۱۴۱۲ق/ ۱۹۹۲
* الامینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب والسنة والادب، تحقیق: مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیة، قم: مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیة، ۱۴۱۶ق-۱۹۹۵م.
* الطبری، تاریخ الطبرى، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، الثانیه، ۱۳۸۷ق/۱۹۹۷
* ابن عبد البر،الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت،‌دار الجیل، الاولی، ۱۴۱۲ق/ ۱۹۹۲
* الطوسی، اختیار معرفة الرجال، تصحیح و تعلیق: میرداماد الاسترآبادی، تحقیق: السید مهدی الرجائی، قم: مؤسسة آل البیت(ع)، 1404ق.
* الطبری، تاریخ الطبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت،‌دار التراث، الثانیه، ۱۳۸۷ق/۱۹۹۷
* المجلسی، محمد باقر، [[بحارالانوار]]، بیروت، موسسة الوفا، بی تا.
* الطوسی، اختیار معرفة الرجال، تصحیح و تعلیق: میرداماد الاسترآبادی، تحقیق: السید مهدی الرجائی، قم: مؤسسة آل البیت(ع)، ۱۴۰۴ق.
*العسقلانی، ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، تحقیق عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، بیروت، دار الکتب العلمیه، الاولی، ۱۴۱۵ق/ ۱۹۹۵
* المجلسی، محمد باقر، [[بحارالانوار]]، بیروت، مؤسسة الوفا، بی‌تا.
* المفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، تحقیق: مؤسسة آل البیت(علیهم السلام) لاحیاء التراث، قم: المؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید، 1413ق.
*العسقلانی، ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، تحقیق عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، بیروت،‌دار الکتب العلمیه، الاولی، ۱۴۱۵ق/ ۱۹۹۵
* المفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، تحقیق: مؤسسة آل البیت(علیهم السلام) لاحیاء التراث، قم: المؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید، ۱۴۱۳ق.
{{پایان}}
{{صحابه}}
{{صحابه}}
{{یاران امام علی}}
{{یاران امام علی}}
کاربر ناشناس