confirmed، templateeditor
۱۲٬۳۱۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (ویکی سازی) |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
== ترور نافرجام پیامبر== | == ترور نافرجام پیامبر== | ||
در رمضان [[سال نهم قمری]]، هنگامی که پیامبر از [[غزوه تبوک]] باز میگشت؛ گروهی از صحابه بر سر راه آن حضرت در گردنه کوهی کمین کرده و تصمیم داشتند حضرت را [[ترور]] کنند، آنان میخواستند شتر پیامبر را رم دهند تا پیامبر از کوه پرتاب و کشته شود. | در [[رمضان]] [[سال نهم قمری]]، هنگامی که پیامبر از [[غزوه تبوک]] باز میگشت؛ گروهی از [[صحابه]] بر سر راه آن حضرت در گردنه کوهی کمین کرده و تصمیم داشتند حضرت را [[ترور]] کنند، آنان میخواستند شتر پیامبر را رم دهند تا پیامبر از کوه پرتاب و کشته شود. | ||
خداوند، پیامبر را از قصد آنان خبر داد و ایشان نیز تمهیدات لازم را اندیشید. پیامبر به [[حذیفه بن یمان]] و [[عمار]] دستور داد؛ یکی در جلوی ایشان و دیگری در پشت سر، راه بیفتند و از پیامبر مراقبت کنند<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷، ج۵، ص۱۹.</ref> و همچنین دستور داد بقیه سپاه از پایین کوه بروند.<ref>طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲، ج ۵، ص۷۹.</ref> سپاهیان از پایین کوه حرکت کردند اما منافقانی که قصد ترور داشتند به دامنه کوه رفتند. پیامبر صدای آنان را شنید و عصبانی شد. به حذیفه دستور داد آنان را پراکنده کند و در نتیجه آنان پراکنده شده و به صورت مخفیانه به سپاه پیوستند.<ref>بیهقی، دلائل النبوة، ۱۴۰۵، ج ۵، ص۲۵۶.</ref> | خداوند، پیامبر را از قصد آنان خبر داد و ایشان نیز تمهیدات لازم را اندیشید. پیامبر به [[حذیفه بن یمان]] و [[عمار]] دستور داد؛ یکی در جلوی ایشان و دیگری در پشت سر، راه بیفتند و از پیامبر مراقبت کنند<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷، ج۵، ص۱۹.</ref> و همچنین دستور داد بقیه سپاه از پایین کوه بروند.<ref>طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲، ج ۵، ص۷۹.</ref> سپاهیان از پایین کوه حرکت کردند اما منافقانی که قصد ترور داشتند به دامنه کوه رفتند. پیامبر صدای آنان را شنید و عصبانی شد. به حذیفه دستور داد آنان را پراکنده کند و در نتیجه آنان پراکنده شده و به صورت مخفیانه به سپاه پیوستند.<ref>بیهقی، دلائل النبوة، ۱۴۰۵، ج ۵، ص۲۵۶.</ref> | ||