Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۵٬۷۸۸
ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''واقعه مدرسه فیضیه''' حادثهای است که در دوره پهلوی در [[مدرسه فیضیه]] [[قم]] رخ داد و عوامل رژیم شاه با برهم زدن مراسم [[سوگواری]] [[شهادت]] [[امام صادق علیهالسلام|امام صادق علیهاسلام]] در [[نوروز]] [[۱۳۴۲]] مصادف با ([[۲۵ شوال]] [[۱۳۸۲]]) به ضرب و شتم طلاب و مردم | '''واقعه مدرسه فیضیه''' حادثهای است که در دوره پهلوی در [[مدرسه فیضیه]] [[قم]] رخ داد و عوامل رژیم شاه با برهم زدن مراسم [[سوگواری]] [[شهادت]] [[امام صادق علیهالسلام|امام صادق علیهاسلام]] در [[نوروز]] [[۱۳۴۲]] مصادف با ([[۲۵ شوال]] [[۱۳۸۲]]) به ضرب و شتم طلاب و مردم پرداختند. این واقعه، سرآغاز نهضت اسلامی بود که به پیروزی [[انقلاب اسلامی ایران|انقلاب اسلامی]] و تشکیل [[جمهوری اسلامی ایران]] انجامید. | ||
==پیشینه و زمینههای واقعه== | ==پیشینه و زمینههای واقعه== | ||
پس از درگذشت [[آیت الله بروجردی]] زعیم [[حوزه علمیه]] و [[مرجع تقلید]] [[شیعیان]]، در سال | پس از درگذشت [[آیت الله بروجردی]] زعیم [[حوزه علمیه]] و [[مرجع تقلید]] [[شیعیان]]، در سال ۱۳۴۰ش، روند مبارزات حوزویان و مردم با طاغوت و [[رژیم پهلوی]]، وارد دوره جدیدی شد و شکل علنی یافت. | ||
«لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی»، «حق | «لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی»، «حق رأی زنان»، «قسم به کتاب آسمانی به جای قرآن» و «رفراندم انقلاب سفید شاه» از مواردی بود که هر کدام به دلایل و انگیزههایی اعتراض [[روحانیت]] و در رأس ایشان، [[امام خمینی|آیت الله سید روح الله خمینی]] را که اکنون شخصیت طراز اول حوزه به شمار میرفت فراهم آورد. | ||
این اعتراضات و زد و خوردها به جایی رسید که آیت الله خمینی طی پیامی در تاریخ چهارشنبه ۳ بهمن | این اعتراضات و زد و خوردها به جایی رسید که آیت الله خمینی طی پیامی در تاریخ چهارشنبه ۳ بهمن ۱۳۴۱ش (۲۶ [[شعبان]] ۱۳۸۲ق) به رفتار سرکوبگرانه [[پهلوی دوم]] و حمله ساواک و نیروهای شهربانی و ژاندارمری به فیضیه اعتراض کرد. <ref group="یادداشت">در این پیام آمده است: إِنَّا للَّهِ وَ إِنَّا إِلَیه رَاجِعُونَ. بعد از نصایح بسیار و ادای وظیفه روحانیت، نتیجه این شد که... از اوایل روز عدهای رجّاله با مأمورین دولت در شهر مقدس قم به راه افتادند و به مردم بیپناه قم و طلاب و روحانیون حمله کرده و اهانت نمودند و بسیاری را کتک زدند و به زندان بردند. جمعی از مأمورین و رجاله به مدرسه فیضیه، مجاور حرم مطهر، ریخته و تیراندازی کردند و با چوب و چماق، طلاب مظلوم را کتک زدند؛ و به بازار و خیابان قم ریخته و بعضی دکانها را غارت کردند و درب و پنجره و شیشه مغازهها را شکستند؛ هیچ کس پیدا نشد که به داد مردم متدین و روحانیت برسد. صحیفه امام خمینی (ره)،ج۱، ص۱۴۲ </ref> | ||
مهمترین خواسته انقلابیان و روحانیت در این مقطع، عزل اسداله عَلم از مقام نخستوزیری به عنوان مجرم اصلی بود.<ref>صحیفه امام خمینی (ره)، ج۱، ص۱۴۳</ref> | مهمترین خواسته انقلابیان و روحانیت در این مقطع، عزل اسداله عَلم از مقام نخستوزیری به عنوان مجرم اصلی بود.<ref>صحیفه امام خمینی (ره)، ج۱، ص۱۴۳</ref> | ||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
سرانجام شاه تنها با استقبال مأموران دولتی وارد قم شد و نتوانست عصبانیت خود را عدم حضور مردم و روحانیت، پنهان کند. [[محمدرضا پهلوی]] در صحن حرم حضرت معصومه و درجمعی معدود، سخنرانی کرد و روحانیت را ارتجاع سیاه نامید. | سرانجام شاه تنها با استقبال مأموران دولتی وارد قم شد و نتوانست عصبانیت خود را عدم حضور مردم و روحانیت، پنهان کند. [[محمدرضا پهلوی]] در صحن حرم حضرت معصومه و درجمعی معدود، سخنرانی کرد و روحانیت را ارتجاع سیاه نامید. | ||
دو روز بعد در [[۶ بهمن]] | دو روز بعد در [[۶ بهمن]] ۱۳۴۱ش «لوایح ششگانه» شاه با حمایت «کندی»، رئیس جمهور اسبق آمریکا به «تصویب ملّی» گذاشته شد که به آتش اعتراضها و انتقادات، دامن زد. | ||
شاه در اقدام بعدی [[پنجشنبه]] [[۲۳ اسفند]] ۱۳۴۱ طی سخنانی در «پایگاه وحدتی» [[دزفول]]، از مراجع و روحانیون به زشتی یاد کرد و وعده داد اعتراضات را سرکوب خواهد کرد. آیت الله خمینی نیز متقابلاً با ارسال نامهها و پیامهایی به مراجع، علما و متدینین، [[جشن عید نوروز]] ۱۳۴۲را تحریم کرده و نوشت:«هدف اجانب، قرآن و روحانیت است. دستهای ناپاک اجانب با دست این قبیل دولتها قصد دارد قرآن را از میان بردارد، روحانیت را پایمال کند.... من این عید را برای جامعه مسلمین، عزا اعلام میکنم تا مسلمین را از خطرهایی که برای [[قرآن]] و مملکت قرآن در پیش است آگاه کنم.»<ref>صحیفه امام خمینی (ره)، ج۱، ص۱۵۳ و ۱۵۴</ref> | شاه در اقدام بعدی [[پنجشنبه]] [[۲۳ اسفند]] ۱۳۴۱ طی سخنانی در «پایگاه وحدتی» [[دزفول]]، از مراجع و روحانیون به زشتی یاد کرد و وعده داد اعتراضات را سرکوب خواهد کرد. آیت الله خمینی نیز متقابلاً با ارسال نامهها و پیامهایی به مراجع، علما و متدینین، [[جشن عید نوروز]] ۱۳۴۲را تحریم کرده و نوشت:«هدف اجانب، قرآن و روحانیت است. دستهای ناپاک اجانب با دست این قبیل دولتها قصد دارد قرآن را از میان بردارد، روحانیت را پایمال کند.... من این عید را برای جامعه مسلمین، عزا اعلام میکنم تا مسلمین را از خطرهایی که برای [[قرآن]] و مملکت قرآن در پیش است آگاه کنم.»<ref>صحیفه امام خمینی (ره)، ج۱، ص۱۵۳ و ۱۵۴</ref> | ||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
==روز واقعه== | ==روز واقعه== | ||
عصر [[جمعه]] [[۲ فروردین]] [[سال | عصر [[جمعه]] [[۲ فروردین]] [[سال ۱۳۴۲ش]] مصادف با ([[۲۵ شوال]] ۱۳۸۲ق) سالروز شهادت [[امام صادق علیهالسلام]]، قرار بود سه جلسه مهم در بیت [[امام خمینی]]، [[مدرسه حجتیه]] و [[مدرسه فیضیه]] برقرار شود.<ref>روحانی، سید حمید؛ بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی در ایران، ج۱، ص۳۳۶-۳۳۴؛ ۱۳۵۸ش.</ref> | ||
با توجه به تعطیلی نوروز و اعلام عزای عمومی و صدور اعلامیه علما، دهها هزار نفر مردم از سراسر کشور به قم سرازیر شدند و در مراسم تاریخی شهادت امام صادق علیهالسلام در مدرسه فیضیه شرکت کردند. ازدحام چنان بود که تمام صحن و ایوانهای طبقه دوم پر از جمعیت بود.<ref>[http://www.irdc.ir/fa/news/۷۷۱/%D۸%B۱%D۹%۸۸%D۸%A۷%DB%۸C%D۸%AA-%DB%۸C%DA%A۹-%D۸%A۷%D۹%۸۱%D۸%B۳%D۸%B۱-%D۸%A۷%D۸%B۱%D۸%AA%D۸%B۴%DB%۸C-%D۸%A۷%D۸%B۲-%D۹%۸۱%D۸%A۷%D۸%AC%D۸%B۹%D۹%۸۷-%D۸%AE%D۹%۸۸%D۹%۸۶%DB%۸C%D۹%۸۶-%D۹%۸۵%D۸%AF%D۸%B۱%D۸%B۳%D۹%۸۷-%D۹%۸۱%DB%۸C%D۸%B۶%DB%۸C%D۹%۸۷ روایت یک افسر ارتشی از فاجعه خونین فیضیه]</ref> | با توجه به تعطیلی نوروز و اعلام عزای عمومی و صدور اعلامیه علما، دهها هزار نفر مردم از سراسر کشور به قم سرازیر شدند و در مراسم تاریخی شهادت امام صادق علیهالسلام در مدرسه فیضیه شرکت کردند. ازدحام چنان بود که تمام صحن و ایوانهای طبقه دوم پر از جمعیت بود.<ref>[http://www.irdc.ir/fa/news/۷۷۱/%D۸%B۱%D۹%۸۸%D۸%A۷%DB%۸C%D۸%AA-%DB%۸C%DA%A۹-%D۸%A۷%D۹%۸۱%D۸%B۳%D۸%B۱-%D۸%A۷%D۸%B۱%D۸%AA%D۸%B۴%DB%۸C-%D۸%A۷%D۸%B۲-%D۹%۸۱%D۸%A۷%D۸%AC%D۸%B۹%D۹%۸۷-%D۸%AE%D۹%۸۸%D۹%۸۶%DB%۸C%D۹%۸۶-%D۹%۸۵%D۸%AF%D۸%B۱%D۸%B۳%D۹%۸۷-%D۹%۸۱%DB%۸C%D۸%B۶%DB%۸C%D۹%۸۷ روایت یک افسر ارتشی از فاجعه خونین فیضیه]</ref> | ||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
در این هنگام، صدها کماندوی گارد با دستور سرهنگ مولوی به مردم و روحانیون حملهور شدند و به ضرب و شتم عزاداران پرداختند. این رفتار وحشیانه تا پاسی از شب ادامه داشت. گارد جاویدان شاه به جان مردم افتادند و بعضی از مردم و روحانیون را از بالای ایوان مدرسه به پایین پرت کردند. | در این هنگام، صدها کماندوی گارد با دستور سرهنگ مولوی به مردم و روحانیون حملهور شدند و به ضرب و شتم عزاداران پرداختند. این رفتار وحشیانه تا پاسی از شب ادامه داشت. گارد جاویدان شاه به جان مردم افتادند و بعضی از مردم و روحانیون را از بالای ایوان مدرسه به پایین پرت کردند. | ||
در میان این زد و خوردها، | در میان این زد و خوردها، طلاب، آیت الله گلپایگانی و آقای انصاری را به اتاق دوم سمت شرقی مدرس میبرند. کماندوها در و پنجره اتاق را در هم شکسته و وارد اتاق شدند.<ref> نهضت روحانیون ایران، ج ۳، ص۲۶۵ و ۲۶۶، از فیضیه ۴۲ تا فیضیه ۵۷، ص۷۸ و ۷۹ و خورشید آسمان فقاهت و مرجعیت، ص۸۵.</ref> در این درگیری حجتالاسلام علوی، داماد آیتالله گلپایگانی سخت مجروح شد و در بیمارستان بستری گردید همچنین حاج آقا علی صافی گلپایگانی (۱۳۸۸ش) مصدوم شد. پس از خروج آیت اللّه گلپایگانی و مردم و روحانیون از مدرسه فیضیه، آقای انصاری هم از طریق رودخانه (مسیل) متواری شد و تا ۴۰ روز مخفیانه زندگی میکرد.<ref>ناصرالدین انصاری، ستارگان حرم، ج، ۸، ص، ۱۴۱ </ref> | ||
[[آیت الله گلپایگانی]] بعدها درباره آن روز چنین نوشت: «... حادثه فجیعه مدرسه فیضیه که در مجلسی که از جانب حقیر به منظور عزاداری تشکیل شده بود پیش آمد کرد و خود به چشم خود دیدم که مأمورین جنایتکار بیجهت به طلاب و علماء و مسلمانان بیدفاع که از نقاط مختلفه آمده بودند حمله برده و آن اعمال وحشیانه را مرتکب شدند...»<ref>زندگی نامه آیت الله العظمی گلپایگانی به روایت اسناد؛ ص۱۸۴.</ref> | [[آیت الله گلپایگانی]] بعدها درباره آن روز چنین نوشت: «... حادثه فجیعه مدرسه فیضیه که در مجلسی که از جانب حقیر به منظور عزاداری تشکیل شده بود پیش آمد کرد و خود به چشم خود دیدم که مأمورین جنایتکار بیجهت به طلاب و علماء و مسلمانان بیدفاع که از نقاط مختلفه آمده بودند حمله برده و آن اعمال وحشیانه را مرتکب شدند...»<ref>زندگی نامه آیت الله العظمی گلپایگانی به روایت اسناد؛ ص۱۸۴.</ref> | ||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
در ادامه نهضت، [[امام خمینی]] تصمیم گرفت [[دوشنبه]] عصر عاشورای ۱۳۸۳ ([[۱۳ خرداد]] سال ۴۲) عازم فیضیه شده و میان جمعیت چند هزار نفری، شاه و اسرائیل را اساس گرفتاریهای ملت، اعلام کند <ref group="یادداشت"> الآن عصر عاشوراست... گاهی که وقایع روز [[عاشورا]] را از نظر میگذرانم، این سؤال برایم پیش میآید که اگر بنی امیه و دستگاه یزید بن معاویه تنها با حسین، سر جنگ داشتند، آن رفتار وحشیانه و خلاف انسانی چه بود که در روز عاشورا با زنهای بیپناه و اطفال بیگناه مرتکب شدند؟ بچه خردسال چه تقصیر داشت؟ زنها چه تقصیر داشتند؟ نظرم این است آنها با اساسْ سروکار داشتند، [[بنی هاشم]] را نمیخواستند، [[بنی امیه]] با بنی هاشم مخالفت داشتند، نمیخواستند [[شجره طیبه]] باشد. همین فکر در ایران [وجود] داشت. اینها با بچههای شانزده- هفده ساله ما چه کار داشتند؟... لکن این فکر پیش میآید که اینها با اساس مخالفند، با بچه مخالف نیستند. اینها نمیخواهند که اساس موجود باشد؛ اینها نمیخواهند صغیر و کبیر ما موجود باشد...[[اسرائیل]] نمیخواهد در این مملکت دانشمند باشد؛ اسرائیل نمیخواهد در این مملکت [[قرآن]] باشد؛ اسرائیل نمیخواهد در این مملکت علمای دین باشند؛ اسرائیل نمیخواهد در این مملکت احکام اسلام باشد. اسرائیل به دست عمال سیاه خود،مدرسه را کوبید. ما را میکوبند؛ شما ملت را میکوبند... روحانیت سد راه است، باید شکسته شود؛ [[مدرسه فیضیه]] سد راه است، باید خراب شود؛ طلاب علوم دینیه ممکن است بعدها سد راه بشوند، باید از پشت بام بیفتند، باید سر و دست آنها شکسته شود برای اینکه اسرائیل به منافع خودش برسد؛ دولت ما به تبعیت اسرائیل به ما اهانت میکند...آن روزی که آن رفراندم غلط انجام گرفت، آن رفراندم مفتضح انجام گرفت، آن رفراندمی که چند هزار نفر بیشتر همراه نداشت، آن رفراندمی که بر خلاف ملت ایران انجام گرفت، در کوچههای این قم، در مرکز روحانیت، در جوار [[فاطمه معصومه]] راه انداختند اشخاص را؛ چند نفر از بچهها و اراذل را راهانداختند؛ در اتومبیلها نشاندند و در کوچهها گرداندند؛ گفتند: مفتخوری تمام شد، پلوخوری تمام شد. آقایان! ملاحظه بفرمایید، این وضع مدرسه فیضیه را ملاحظه کنید، این حُجَرات را ملاحظه کنید، این اشخاصی که لُباب عمرشان را در این حجرات میگذرانند، آن اشخاصی که مواقع نشاطشان را در این حجرات میگذرانند، آن اشخاصی که بیش از سی- چهل الی صد تومان در ماه ندارند، اینها مفتخورند؟... ما مفتخوریم؟ مایی که مرحوم آقای [[حاج شیخ عبدالکریم]]مان وقتی که فوت میشود، آقازادههای آن... همان شب شام نداشتند [گریه شدید حضار]؛ ما مفتخوریم؟ مایی که مرحوم [[بروجردی|آقای بروجردی]]مان، وقتی که از دنیا میرود ششصد هزار تومان قرض میگذارد، ایشان مفتخورند؟...ای آقای شاه!ای جناب شاه! من به تو نصیحت میکنم؛ دست بردار از این کارها.... آیا روحانیون اسلام، اینها حیوانات نجس هستند؟ در نظر ملت، اینها حیوان نجس هستند که تو میگویی؟ اگر اینها حیوان نجس هستند پس چرا این ملت دست آنها را میبوسد؟ دست حیوان نجس را میبوسد؟... آقا ما حیوان نجس هستیم؟ [گریه شدید حضار]...آقا! نکن اینطور! بشنو از من؛ بشنو از روحانیین؛ بشنو از علمای مذهب؛ اینها صلاح ملت را میخواهند؛ اینها صلاح مملکت را میخواهند. ما مرتجع هستیم؟ احکام اسلام، ارتجاع است؟ آن هم «ارتجاع سیاه» است؟... به هر که مراجعه میکنی، میگوید: شاه گفته؛ شاه گفته مدرسه فیضیه را خراب کنید؛ شاه گفته اینها را بکشید... آن مردکه آمد در مدرسه فیضیه- حالا اسمش را نمیبرم، آن وقت که دستور دادم گوشهایش را ببرند، آن وقت اسمش را میبرم [ابراز احساسات حضار]- آمد در مدرسه فیضیه فرمان داد، سوت کشید؛ تمام مستقر شدند در یک گوشهای. گفت: منتظر چه هستید، بریزید تمام حجرهها را غارت کنید، تمام را از بین ببرید. گفت: حمله کن، حمله کردند. از ایشان بپرسی آقا چرا این کار را کردید؟ میگوید: اعلیحضرت فرموده...آقای شاه هم نفهمیده میرود بالای آنجا، میگوید: تساوی حقوق زن و مرد. آقا! این را به تو تزریق کردند که بگویند بهایی هستی، که من بگویم [[کافر]] است؛ بیرونت کنند. نکن اینطور؛ بدبخت! نکن اینطور... همه چیز را گردن تو دارند میگذارند. بیچاره!... ربط مابین شاه و اسرائیل چیست که سازمان امنیت میگوید: از اسرائیل حرف نزنید، از شاه هم حرف نزنید؛ این دو تا تناسبشان چیست؟ مگر شاهْ اسرائیلی است؟ به نظر سازمان امنیت، شاه یهودی است؟...صحیفه امام خمینی (ره)، ج ۱، ص۲۴۳ تا ۲۴۸</ref> | در ادامه نهضت، [[امام خمینی]] تصمیم گرفت [[دوشنبه]] عصر عاشورای ۱۳۸۳ ([[۱۳ خرداد]] سال ۴۲) عازم فیضیه شده و میان جمعیت چند هزار نفری، شاه و اسرائیل را اساس گرفتاریهای ملت، اعلام کند <ref group="یادداشت"> الآن عصر عاشوراست... گاهی که وقایع روز [[عاشورا]] را از نظر میگذرانم، این سؤال برایم پیش میآید که اگر بنی امیه و دستگاه یزید بن معاویه تنها با حسین، سر جنگ داشتند، آن رفتار وحشیانه و خلاف انسانی چه بود که در روز عاشورا با زنهای بیپناه و اطفال بیگناه مرتکب شدند؟ بچه خردسال چه تقصیر داشت؟ زنها چه تقصیر داشتند؟ نظرم این است آنها با اساسْ سروکار داشتند، [[بنی هاشم]] را نمیخواستند، [[بنی امیه]] با بنی هاشم مخالفت داشتند، نمیخواستند [[شجره طیبه]] باشد. همین فکر در ایران [وجود] داشت. اینها با بچههای شانزده- هفده ساله ما چه کار داشتند؟... لکن این فکر پیش میآید که اینها با اساس مخالفند، با بچه مخالف نیستند. اینها نمیخواهند که اساس موجود باشد؛ اینها نمیخواهند صغیر و کبیر ما موجود باشد...[[اسرائیل]] نمیخواهد در این مملکت دانشمند باشد؛ اسرائیل نمیخواهد در این مملکت [[قرآن]] باشد؛ اسرائیل نمیخواهد در این مملکت علمای دین باشند؛ اسرائیل نمیخواهد در این مملکت احکام اسلام باشد. اسرائیل به دست عمال سیاه خود،مدرسه را کوبید. ما را میکوبند؛ شما ملت را میکوبند... روحانیت سد راه است، باید شکسته شود؛ [[مدرسه فیضیه]] سد راه است، باید خراب شود؛ طلاب علوم دینیه ممکن است بعدها سد راه بشوند، باید از پشت بام بیفتند، باید سر و دست آنها شکسته شود برای اینکه اسرائیل به منافع خودش برسد؛ دولت ما به تبعیت اسرائیل به ما اهانت میکند...آن روزی که آن رفراندم غلط انجام گرفت، آن رفراندم مفتضح انجام گرفت، آن رفراندمی که چند هزار نفر بیشتر همراه نداشت، آن رفراندمی که بر خلاف ملت ایران انجام گرفت، در کوچههای این قم، در مرکز روحانیت، در جوار [[فاطمه معصومه]] راه انداختند اشخاص را؛ چند نفر از بچهها و اراذل را راهانداختند؛ در اتومبیلها نشاندند و در کوچهها گرداندند؛ گفتند: مفتخوری تمام شد، پلوخوری تمام شد. آقایان! ملاحظه بفرمایید، این وضع مدرسه فیضیه را ملاحظه کنید، این حُجَرات را ملاحظه کنید، این اشخاصی که لُباب عمرشان را در این حجرات میگذرانند، آن اشخاصی که مواقع نشاطشان را در این حجرات میگذرانند، آن اشخاصی که بیش از سی- چهل الی صد تومان در ماه ندارند، اینها مفتخورند؟... ما مفتخوریم؟ مایی که مرحوم آقای [[حاج شیخ عبدالکریم]]مان وقتی که فوت میشود، آقازادههای آن... همان شب شام نداشتند [گریه شدید حضار]؛ ما مفتخوریم؟ مایی که مرحوم [[بروجردی|آقای بروجردی]]مان، وقتی که از دنیا میرود ششصد هزار تومان قرض میگذارد، ایشان مفتخورند؟...ای آقای شاه!ای جناب شاه! من به تو نصیحت میکنم؛ دست بردار از این کارها.... آیا روحانیون اسلام، اینها حیوانات نجس هستند؟ در نظر ملت، اینها حیوان نجس هستند که تو میگویی؟ اگر اینها حیوان نجس هستند پس چرا این ملت دست آنها را میبوسد؟ دست حیوان نجس را میبوسد؟... آقا ما حیوان نجس هستیم؟ [گریه شدید حضار]...آقا! نکن اینطور! بشنو از من؛ بشنو از روحانیین؛ بشنو از علمای مذهب؛ اینها صلاح ملت را میخواهند؛ اینها صلاح مملکت را میخواهند. ما مرتجع هستیم؟ احکام اسلام، ارتجاع است؟ آن هم «ارتجاع سیاه» است؟... به هر که مراجعه میکنی، میگوید: شاه گفته؛ شاه گفته مدرسه فیضیه را خراب کنید؛ شاه گفته اینها را بکشید... آن مردکه آمد در مدرسه فیضیه- حالا اسمش را نمیبرم، آن وقت که دستور دادم گوشهایش را ببرند، آن وقت اسمش را میبرم [ابراز احساسات حضار]- آمد در مدرسه فیضیه فرمان داد، سوت کشید؛ تمام مستقر شدند در یک گوشهای. گفت: منتظر چه هستید، بریزید تمام حجرهها را غارت کنید، تمام را از بین ببرید. گفت: حمله کن، حمله کردند. از ایشان بپرسی آقا چرا این کار را کردید؟ میگوید: اعلیحضرت فرموده...آقای شاه هم نفهمیده میرود بالای آنجا، میگوید: تساوی حقوق زن و مرد. آقا! این را به تو تزریق کردند که بگویند بهایی هستی، که من بگویم [[کافر]] است؛ بیرونت کنند. نکن اینطور؛ بدبخت! نکن اینطور... همه چیز را گردن تو دارند میگذارند. بیچاره!... ربط مابین شاه و اسرائیل چیست که سازمان امنیت میگوید: از اسرائیل حرف نزنید، از شاه هم حرف نزنید؛ این دو تا تناسبشان چیست؟ مگر شاهْ اسرائیلی است؟ به نظر سازمان امنیت، شاه یهودی است؟...صحیفه امام خمینی (ره)، ج ۱، ص۲۴۳ تا ۲۴۸</ref> | ||
این سخنرانی تاریخی و صریح امام خمینی باعث شد فردا شب ساعت ۲:۳۰ بامداد دستگیر و به زندان قصر [[تهران]] منتقل شود. در پی این اقدام شاه، مردم به پا خاستند و [[قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲]] ([[۱۲ محرم]] ۱۳۸۳) روی داد. با اعتراض علما و مردم، امام [[۱۵ فروردین]] ۴۳ آزاد شده و به قم بازگشت و مردم قم به شادمانی پرداختند. محفل جشن باشکوهی نیز [[چهارشنبه]] [[۲۰ فروردین]] | این سخنرانی تاریخی و صریح امام خمینی باعث شد فردا شب ساعت ۲:۳۰ بامداد دستگیر و به زندان قصر [[تهران]] منتقل شود. در پی این اقدام شاه، مردم به پا خاستند و [[قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲]] ([[۱۲ محرم]] ۱۳۸۳) روی داد. با اعتراض علما و مردم، امام [[۱۵ فروردین]] ۴۳ آزاد شده و به قم بازگشت و مردم قم به شادمانی پرداختند. محفل جشن باشکوهی نیز [[چهارشنبه]] [[۲۰ فروردین]] ۱۳۴۳ش ([[۲۹ محرم]] ۱۳۸۴ق) در مدرسه فیضیه برگزار شد. | ||
امام خمینی مبارزه را ادامه داد و پس از سخنرانی تاریخی در [[۴ آبان]] علیه کاپتولاسیون، [[چهارشنبه]] [[۱۳ آبان]] | امام خمینی مبارزه را ادامه داد و پس از سخنرانی تاریخی در [[۴ آبان]] علیه کاپتولاسیون، [[چهارشنبه]] [[۱۳ آبان]] ۱۳۴۳ش (۲۹ [[جمادی الثانی]]۱۳۸۴ق) به [[ترکیه]] و سپس [[عراق]]، تبعید شد. | ||
==پانویس== | ==پانویس== |