Automoderated users، confirmed، protected، templateeditor
۳٬۳۵۲
ویرایش
P.motahari (بحث | مشارکتها) جز (←منابع: افزودن منبع) |
P.motahari (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
==توجه کامل به دین خدا== | ==توجه کامل به دین خدا== | ||
به باور سیدمحمدحسین طباطبایی، آیه فطرت نتیجهای را بیان میکند که از آیات پیش از آن به دست میآید. او مینویسد: ازآنجا که در آیات پیش، خداوند، معاد و برانگیختهشدن انسانها و محاسبه خداوند در جهان آخرت اثبات شده است، در این آیه نتیجهگیری شده است که نباید از خداوند روی گرداند و تنها باید به دینی پایبند بود که او آورده است؛ چرا که تنها آن دین با آفرینش الهی هماهنگ است.<ref>طباطبایی، المیزان، | به باور سیدمحمدحسین طباطبایی، آیه فطرت نتیجهای را بیان میکند که از آیات پیش از آن به دست میآید. او مینویسد: ازآنجا که در آیات پیش، خداوند، معاد و برانگیختهشدن انسانها و محاسبه خداوند در جهان آخرت اثبات شده است، در این آیه نتیجهگیری شده است که نباید از خداوند روی گرداند و تنها باید به دینی پایبند بود که او آورده است؛ چرا که تنها آن دین با آفرینش الهی هماهنگ است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۶، ص۱۷۷.</ref> | ||
==مراد از «حنیفاً»== | ==مراد از «حنیفاً»== | ||
طبرسی در مجمع البیان «حنیفا» را ثابت و پایدار معنا کرده و مراد از آن را این دانسته است که بر دین ثابتقدم باش و از آن رویگردان نشو و به دین دیگری گرایش پیدا نکن؛<ref>طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۸، ص۴۷۴</ref> اما به عقیده سید محمدحسین طباطبایی، این واژه نحوه اقامه دین را بیان میکند و باتوجه به معنای لغوی آن منظور این است که در به پا داشتن دین اعتدال داشته باش.<ref>طباطبایی، المیزان، | طبرسی در مجمع البیان «حنیفا» را ثابت و پایدار معنا کرده و مراد از آن را این دانسته است که بر دین ثابتقدم باش و از آن رویگردان نشو و به دین دیگری گرایش پیدا نکن؛<ref>طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۸، ص۴۷۴</ref> اما به عقیده سید محمدحسین طباطبایی، این واژه نحوه اقامه دین را بیان میکند و باتوجه به معنای لغوی آن منظور این است که در به پا داشتن دین اعتدال داشته باش.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۶، ص۱۷۸.</ref> | ||
==تفسیر واژه فطرت== | ==تفسیر واژه فطرت== | ||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
==راه هدایت یکی است== | ==راه هدایت یکی است== | ||
[[علامه طباطبایی|طباطبایی]] و [[جوادی آملی]] از عبارت فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها (همان سرشتی که خدا مردم را بر آن سرشته است)، نتیجه گرفتهاند که تنها یک راه برای سعادت انسانها وجود دارد.<ref>طباطبایی، المیزان، | [[علامه طباطبایی|طباطبایی]] و [[جوادی آملی]] از عبارت فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها (همان سرشتی که خدا مردم را بر آن سرشته است)، نتیجه گرفتهاند که تنها یک راه برای سعادت انسانها وجود دارد.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۶، ص۱۷۹؛ جوادی آملی، فطرت، ۱۳۹۲ش، ص۱۵۱.</ref> به باور آنها برطبق این عبارت، انسان از فطرتی خاص یعنی نوع خاصی از خلقت برخوردار است که او را به راهی معین هدایت میکند تا به هدفی که برای آفرینش او درنظر گرفته شده است، برسد؛<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۶، ص۱۷۸؛ جوادی آملی، فطرت، ۱۳۹۲ش، ص۱۵۱.</ref> همانطور که طبق آیات قرآن، دیگر موجودات هم به هدفی که برای آن آفریده شدهاند، هدایت میشوند: «رَبُّنَا الَّذِي أَعْطى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى»<ref>سوره طه، آیه ۵۰.</ref> (پروردگار ما كسى است كه هر چيزى را خلقتى كه درخور اوست داده، سپس آن را هدايت فرموده است).<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۶، ص۱۷۸.</ref> | ||
از سوی دیگر باتوجه به اینکه همه انسانها یک نوع واحد هستند و ویژگیهای کلی یکسانی دارند، یک راه بیشتر برای سعادت آنها وجود ندارد.<ref>طباطبایی، المیزان، | از سوی دیگر باتوجه به اینکه همه انسانها یک نوع واحد هستند و ویژگیهای کلی یکسانی دارند، یک راه بیشتر برای سعادت آنها وجود ندارد.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۶، ص۱۷۹؛ جوادی آملی، فطرت، ۱۳۹۲ش، ص۱۵۲.</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== |