پرش به محتوا

بهلول: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۰۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۳۱ ژانویهٔ ۲۰۱۵
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Obeidan
imported>Mahboobi
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵: خط ۵:
==شخصیت بهلول==
==شخصیت بهلول==


نخستین گزارشهایی که از بهلول به دست رسیده، متعلق به نیمۀ اول قرن 3ق است که وی را در زمان مهدی عباسی(حک‌ 158-169/775-785م)قرار می‌دهد. جاحظ(د255ق/869م)در نخستین روایت خود(1/182)، او را در گفت و گویی نکته‌آمیز، مقابل اسحاق بن صبّاح(والی حجاز در زمان مهدی)قرارداده است و تشیع او را به روشنی باز می‌نماید. در دو روایت دیگر(همانجا)، بهلول مردی گول و حتیٰ خالی از ظرافت جلوه می‌کند (به یک قیراط آواز می‌خواند و یک دانق می‌ستاند تا ساکت شود). در آغاز سدۀ 4ق/10م، دو روایت دیگر از همان نوع بر روایات جاحظ افزوده می‌شود که باز بر بی‌پروایی او در تشیع دلالت دارد(ابن‌عبدربه، 6/151). این خود نشان می‌دهد که در آن زمان حکایات متعددی دربارۀ او نقل شده است، به خصوص که در پایان همین قرن، نیشابوری(د406ق/1015م)کتابی با عنوان عقلاءالمجانین نگاشت و در آن بابی را(ص100-109)به بهلول اختصاص داد. در این باب 20 روایت ـ که گاه با شعر همراه‌اند ـ و نیز 80 قطعه شعر مستقل آمده است:
نخستین گزارشهایی که از بهلول به دست رسیده، متعلق به نیمۀ اول قرن 3ق است که وی را در زمان مهدی عباسی(حک‌ 158-169/775-785م)قرار می‌دهد. جاحظ(د255ق/869م)در نخستین روایت خود،<ref>جاحظ، ج 1، ص 182</ref> او را در گفت و گویی نکته‌آمیز، مقابل اسحاق بن صبّاح(والی حجاز در زمان مهدی) قرارداده است و تشیع او را به روشنی باز می‌نماید. در دو روایت دیگر،<ref>جاحظ، ج 1، ص 182</ref> بهلول مردی گول و حتیٰ خالی از ظرافت جلوه می‌کند (به یک قیراط آواز می‌خواند و یک دانق می‌ستاند تا ساکت شود). در آغاز سدۀ 4ق/10م، دو روایت دیگر از همان نوع بر روایات جاحظ افزوده می‌شود که باز بر بی‌پروایی او در تشیع دلالت دارد.<ref>ابن‌عبدربه، ج1، ص 151</ref> این خود نشان می‌دهد که در آن زمان حکایات متعددی دربارۀ او نقل شده است، به خصوص که در پایان همین قرن، نیشابوری(د406ق/1015م)کتابی با عنوان عقلاءالمجانین نگاشت و در آن بابی را<ref>نیشابوری، ص100-109</ref> به بهلول اختصاص داد. در این باب 20 روایت ـ که گاه با شعر همراه‌اند ـ و نیز 80 قطعه شعر مستقل آمده است:


در این روایات، وی گاه دیوانۀ سرگردانی است(ظاهراً همیشه در کوفه) که کودکان کوی و برزن به آزارش می‌پردازند(ص102، 103، 107در 4 روایت، با خلیفه هارون‌الرشید برخورد می‌کند(ص100-102) و در عین دیوانگی(برچوبی سوار است)او را چنان پندهایی می‌دهد که بغض گلوی خلیفه را می‌گیرد(ص100-101). در اینجا، مضمونِ تقریباً جهانی «بیزاری فیلسوف از پادشاه» دوباره تکرار شده است و یک بار نیز(همانجا) اندرز او را حدیثی نبوی(با ذکر اسناد)کمال می‌بخشد.
در این روایات، وی گاه دیوانۀ سرگردانی است(ظاهراً همیشه در کوفه) که کودکان کوی و برزن به آزارش می‌پردازند؛<ref>نیشابوری، ص102، 103، 107</ref> در 4 روایت، با خلیفه هارون‌الرشید برخورد می‌کند<ref>نیشابوری، ص100-102</ref> و در عین دیوانگی(برچوبی سوار است)او را چنان پندهایی می‌دهد که بغض گلوی خلیفه را می‌گیرد.<ref>نیشابوری، ص100-101</ref> در اینجا، مضمونِ تقریباً جهانی «بیزاری فیلسوف از پادشاه» دوباره تکرار شده است و یک بار نیز<ref>نیشابوری، ص100-101</ref> اندرز او را حدیثی نبوی (با ذکر اسناد) کمال می‌بخشد.




کاربر ناشناس