۱۷٬۵۰۷
ویرایش
جز (←پیوند به بیرون: بهبود/اضافه کردن منبع) |
Shamsoddin (بحث | مشارکتها) جز (افزایش مطلب و منبع) |
||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
سوره حشر ۲۴ [[آیه]]، ۴۴۵ کلمه و ۱۹۱۳ حرف دارد.<ref>ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان، ج ۱۹، ص ۹۴</ref> این سوره از نظر حجمی جزو [[مفصلات|سورههای مُفَصلّات]] (دارای آیات کوتاه و متعدد) و در حدود نیم [[حزب (قرآن)|حِزب]] است. سوره حشر همچنین جزو [[مسبحات|سورههای مُسَبِّحات]] است، یعنی با [[تسبیح]] آغاز میشود.<ref>خرمشاهی، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، ۱۳۷۷ش، ج۲، ص۱۲۵۵-۱۲۵۴.</ref> | سوره حشر ۲۴ [[آیه]]، ۴۴۵ کلمه و ۱۹۱۳ حرف دارد.<ref>ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان، ج ۱۹، ص ۹۴</ref> این سوره از نظر حجمی جزو [[مفصلات|سورههای مُفَصلّات]] (دارای آیات کوتاه و متعدد) و در حدود نیم [[حزب (قرآن)|حِزب]] است. سوره حشر همچنین جزو [[مسبحات|سورههای مُسَبِّحات]] است، یعنی با [[تسبیح]] آغاز میشود.<ref>خرمشاهی، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، ۱۳۷۷ش، ج۲، ص۱۲۵۵-۱۲۵۴.</ref> | ||
این سوره را در شمار [[ممتحنات]] نیز آوردهاند.<ref>رامیار، تاریخ قرآن، ۱۳۶۲ش، ص۳۶۰و۵۹۶.</ref> | |||
{{یادداشت|ممتحنات ۱۶ سوره قرآن است که گفته شده سیوطی آنها را به نام ممتحنات ذکر کرده است.رامیار، تاریخ قرآن، ۱۳۶۲ش، ص۵۹۶ این سورهها عبارتند از: فتح، حشر، سجده، طلاق، قلم، حجرات، تبارک، تغابن، منافقون، جمعه، صف، جن، نوح، مجادله، ممتحنه و تحریم (رامیار، تاریخ قرآن، ۱۳۶۲ش، ص۳۶۰.)}} | |||
== محتوا == | == محتوا == | ||
[[سوره]] حشر با [[تسبیح]] و نیایش الهی یعنی «سَبَّحَ لله» آغاز میشود و ویژگی آن این است که در [[آیه|آیات]] پایانی به [[صفات جمال و جلال الهی]] و [[اسما و صفات|اسمای حُسنا و عُظمای]] خداوند اشاره میکند. از موضوعاتی که در این سوره مطرح شده میتوان به این موارد اشاره کرد: داستان یهودیان [[بنی نضیر]] و شکست خوردنشان در برابر [[مسلمانان]] و تبعید آنان، احکام تقسیم اموال و غنایمی که بدون جنگ نصیب مسلمانان میشود، ملامت [[منافق|منافقان]] و افشای اعمال منافقانه و خیانتآمیز آنان در قبال مسلمانان و توصیف و تمجید از فداکاریهای [[مهاجران]]. بین آغاز و انجام سوره حشر پیوند خاصی وجود دارد؛ این سوره با تسبیح و تقدیس الهی آغاز میشود و با همین موضوع پایان میپذیرد.<ref>دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، ۱۳۷۷ش، ج۲، ص۱۲۵۵-۱۲۵۴.</ref> | [[سوره]] حشر با [[تسبیح]] و نیایش الهی یعنی «سَبَّحَ لله» آغاز میشود و ویژگی آن این است که در [[آیه|آیات]] پایانی به [[صفات جمال و جلال الهی]] و [[اسما و صفات|اسمای حُسنا و عُظمای]] خداوند اشاره میکند. از موضوعاتی که در این سوره مطرح شده میتوان به این موارد اشاره کرد: داستان یهودیان [[بنی نضیر]] و شکست خوردنشان در برابر [[مسلمانان]] و تبعید آنان، احکام تقسیم اموال و غنایمی که بدون جنگ نصیب مسلمانان میشود، ملامت [[منافق|منافقان]] و افشای اعمال منافقانه و خیانتآمیز آنان در قبال مسلمانان و توصیف و تمجید از فداکاریهای [[مهاجران]]. بین آغاز و انجام سوره حشر پیوند خاصی وجود دارد؛ این سوره با تسبیح و تقدیس الهی آغاز میشود و با همین موضوع پایان میپذیرد.<ref>دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، ۱۳۷۷ش، ج۲، ص۱۲۵۵-۱۲۵۴.</ref> | ||
خط ۳۷: | خط ۳۹: | ||
|به نام خداوند رحمتگر مهربان{{سخ}}آنچه در آسمانها و در زمین است تسبیحگوى خداى هستند، و اوست شکستناپذیر سنجیدهکار. (۱) اوست کسى که، از میان اهل کتاب کسانى را که کفر ورزیدند در نخستین اخراج [از مدینه] بیرون کرد. گمان نمىکردید که بیرون روند و خودشان گمان داشتند که دژهایشان در برابر خدا مانع آنها خواهد بود، و[لى] خدا از آنجایى که تصوّر نمىکردند بر آنان درآمد و در دلهایشان بیم افکند، [به طورى که] خود به دست خود و دست مؤمنان خانههاى خود را خراب مىکردند. پس اى دیدهوران، عبرت گیرید. (۲) و اگر خدا این جلاى وطن را بر آنان مقرّر نکرده بود، قطعاً آنها را در دنیا عذاب مىکرد و در آخرت [هم] عذاب آتش داشتند. (۳) این [عقوبت] براى آن بود که آنها با خدا و پیامبرش در افتادند؛ و هر کس با خدا درافتد؛ [بداند که] خدا سختکیفر است. (۴) آنچه درخت خرما بریدید یا آنها را [دست نخورده] بر ریشههایشان بر جاى نهادید، به فرمان خدا بود، تا نافرمانان را خوار گرداند. (۵) و آنچه را خدا از آنان به رسم غنیمت عاید پیامبر خود گردانید، [شما براى تصاحب آن] اسب یا شترى بر آن نتاختید، ولى خدا فرستادگانش را بر هر که بخواهد چیره مىگرداند، و خدا بر هر کارى تواناست. (۶) آنچه خدا از [دارایى] ساکنان آن قریهها عاید پیامبرش گردانید، از آن خدا و از آن پیامبر [او] و متعلق به خویشاوندان نزدیک [وى] و یتیمان و بینوایان و درراهماندگان است، تا میان توانگران شما دست به دست نگردد. و آنچه را فرستاده [او] به شما داد، آن را بگیرید و از آنچه شما را باز داشت، بازایستید و از خدا پروا بدارید که خدا سختکیفر است. (۷) [این غنایم، نخست] اختصاص به بینوایان مهاجرى دارد که از دیارشان و اموالشان رانده شدند: خواستار فضل خدا و خشنودى [او] مىباشند و خدا و پیامبرش را یارى مىکنند. اینان همان مردم درست کردارند. (۸) و [نیز] کسانى که قبل از [مهاجران] در [مدینه] جاى گرفته و ایمان آوردهاند؛ هر کس را که به سوى آنان کوچ کرده دوست دارند؛ و نسبت به آنچه به ایشان داده شده است در دلهایشان حسدى نمىیابند؛ و هر چند در خودشان احتیاجى [مبرم ]باشد، آنها را بر خودشان مقدّم مىدارند. و هر کس از خسّت نفس خود مصون ماند، ایشانند که رستگارانند. (۹) و [نیز] کسانى که بعد از آنان [مهاجران و انصار] آمدهاند [و] مىگویند: «پروردگارا، بر ما و بر آن برادرانمان که در ایمان آوردن بر ما پیشى گرفتند ببخشاى، و در دلهایمان نسبت به کسانى که ایمان آوردهاند [هیچ گونه] کینهاى مگذار! پروردگارا، راستى که تو رئوف و مهربانى.» (۱۰) مگر کسانى را که به نفاق برخاستند ندیدى که به برادران اهل کتاب خود -که از در کفر درآمده بودند- مىگفتند: «اگر اخراج شدید، حتماً با شما بیرون خواهیم آمد، و بر علیه شما هرگز از کسى فرمان نخواهیم برد؛ و اگر با شما جنگیدند، حتماً شما را یارى خواهیم کرد.» و خدا گواهى مىدهد که قطعاً آنان دروغگویانند. (۱۱) اگر [یهود] اخراج شوند، آنها با ایشان بیرون نخواهند رفت، و اگر با آنان جنگیده شود [منافقان،] آنها را یارى نخواهند کرد، و اگر یاریشان کنند حتماً [در جنگ] پشت خواهند کرد و [دیگر] یارى نیابند. (۱۲) شما قطعاً در دلهاى آنان بیش از خدا مایه هراسید، چرا که آنان مردمانىاند که نمىفهمند. (۱۳) [آنان، به صورت] دسته جمعى، جز در قریههایى که داراى استحکاماتند، یا از پشت دیوارها، با شما نخواهند جنگید. جنگشان میان خودشان سخت است. آنان را متحد مىپندارى و[لى] دلهایشان پراکنده است، زیرا آنان مردمانىاند که نمىاندیشند. (۱۴) درست مانند همان کسانى که اخیرا [در واقعه بدر] سزاى کار [بد] خود را چشیدند؛ و آنان را عذاب دردناکى خواهد بود. (۱۵) چون حکایت شیطان که به انسان گفت: «کافر شو.» و چون [وى] کافر شد، گفت: «من از تو بیزارم، زیرا من از خدا، پروردگار جهانیان، مىترسم.» (۱۶) و فرجام هردوشان آن است که هر دو در آتش، جاوید مىمانند؛ و سزاى ستمگران این است. (۱۷) اى کسانى که ایمان آوردهاید، از خدا پروا دارید؛ و هر کسى باید بنگرد که براى فردا[ى خود] از پیش چه فرستاده است؛ و [باز] از خدا بترسید. در حقیقت، خدا به آنچه مىکنید آگاه است. (۱۸) و چون کسانى مباشید که خدا را فراموش کردند و او [نیز] آنان را دچار خودفراموشى کرد؛ آنان همان نافرمانانند. (۱۹) دوزخیان با بهشتیان یکسان نیستند؛ بهشتیانند که کامیابانند. (۲۰) اگر این قرآن را بر کوهى فرومىفرستادیم، یقیناً آن [کوه] را از بیم خدا فروتن [و] از همپاشیده مىدیدى. و این مَثَلها را براى مردم مىزنیم، باشد که آنان بیندیشند. (۲۱) اوست خدایى که غیر از او معبودى نیست، داننده غیب و آشکار است، اوست رحمتگر مهربان. (۲۲) اوست خدایى که جز او معبودى نیست، همان فرمانرواى پاک سلامت[بخش، و] مؤمن [به حقیقت حقه خود که] نگهبان، عزیز، جبّار [و] متکبّر [است]. پاک است خدا از آنچه [با او] شریک مىگردانند. (۲۳) اوست خداى خالق نوساز صورتگر [که] بهترین نامها [و صفات] از آنِ اوست. آنچه در آسمانها و زمین است [جمله] تسبیح او مىگویند و او عزیز حکیم است. (۲۴) | |به نام خداوند رحمتگر مهربان{{سخ}}آنچه در آسمانها و در زمین است تسبیحگوى خداى هستند، و اوست شکستناپذیر سنجیدهکار. (۱) اوست کسى که، از میان اهل کتاب کسانى را که کفر ورزیدند در نخستین اخراج [از مدینه] بیرون کرد. گمان نمىکردید که بیرون روند و خودشان گمان داشتند که دژهایشان در برابر خدا مانع آنها خواهد بود، و[لى] خدا از آنجایى که تصوّر نمىکردند بر آنان درآمد و در دلهایشان بیم افکند، [به طورى که] خود به دست خود و دست مؤمنان خانههاى خود را خراب مىکردند. پس اى دیدهوران، عبرت گیرید. (۲) و اگر خدا این جلاى وطن را بر آنان مقرّر نکرده بود، قطعاً آنها را در دنیا عذاب مىکرد و در آخرت [هم] عذاب آتش داشتند. (۳) این [عقوبت] براى آن بود که آنها با خدا و پیامبرش در افتادند؛ و هر کس با خدا درافتد؛ [بداند که] خدا سختکیفر است. (۴) آنچه درخت خرما بریدید یا آنها را [دست نخورده] بر ریشههایشان بر جاى نهادید، به فرمان خدا بود، تا نافرمانان را خوار گرداند. (۵) و آنچه را خدا از آنان به رسم غنیمت عاید پیامبر خود گردانید، [شما براى تصاحب آن] اسب یا شترى بر آن نتاختید، ولى خدا فرستادگانش را بر هر که بخواهد چیره مىگرداند، و خدا بر هر کارى تواناست. (۶) آنچه خدا از [دارایى] ساکنان آن قریهها عاید پیامبرش گردانید، از آن خدا و از آن پیامبر [او] و متعلق به خویشاوندان نزدیک [وى] و یتیمان و بینوایان و درراهماندگان است، تا میان توانگران شما دست به دست نگردد. و آنچه را فرستاده [او] به شما داد، آن را بگیرید و از آنچه شما را باز داشت، بازایستید و از خدا پروا بدارید که خدا سختکیفر است. (۷) [این غنایم، نخست] اختصاص به بینوایان مهاجرى دارد که از دیارشان و اموالشان رانده شدند: خواستار فضل خدا و خشنودى [او] مىباشند و خدا و پیامبرش را یارى مىکنند. اینان همان مردم درست کردارند. (۸) و [نیز] کسانى که قبل از [مهاجران] در [مدینه] جاى گرفته و ایمان آوردهاند؛ هر کس را که به سوى آنان کوچ کرده دوست دارند؛ و نسبت به آنچه به ایشان داده شده است در دلهایشان حسدى نمىیابند؛ و هر چند در خودشان احتیاجى [مبرم ]باشد، آنها را بر خودشان مقدّم مىدارند. و هر کس از خسّت نفس خود مصون ماند، ایشانند که رستگارانند. (۹) و [نیز] کسانى که بعد از آنان [مهاجران و انصار] آمدهاند [و] مىگویند: «پروردگارا، بر ما و بر آن برادرانمان که در ایمان آوردن بر ما پیشى گرفتند ببخشاى، و در دلهایمان نسبت به کسانى که ایمان آوردهاند [هیچ گونه] کینهاى مگذار! پروردگارا، راستى که تو رئوف و مهربانى.» (۱۰) مگر کسانى را که به نفاق برخاستند ندیدى که به برادران اهل کتاب خود -که از در کفر درآمده بودند- مىگفتند: «اگر اخراج شدید، حتماً با شما بیرون خواهیم آمد، و بر علیه شما هرگز از کسى فرمان نخواهیم برد؛ و اگر با شما جنگیدند، حتماً شما را یارى خواهیم کرد.» و خدا گواهى مىدهد که قطعاً آنان دروغگویانند. (۱۱) اگر [یهود] اخراج شوند، آنها با ایشان بیرون نخواهند رفت، و اگر با آنان جنگیده شود [منافقان،] آنها را یارى نخواهند کرد، و اگر یاریشان کنند حتماً [در جنگ] پشت خواهند کرد و [دیگر] یارى نیابند. (۱۲) شما قطعاً در دلهاى آنان بیش از خدا مایه هراسید، چرا که آنان مردمانىاند که نمىفهمند. (۱۳) [آنان، به صورت] دسته جمعى، جز در قریههایى که داراى استحکاماتند، یا از پشت دیوارها، با شما نخواهند جنگید. جنگشان میان خودشان سخت است. آنان را متحد مىپندارى و[لى] دلهایشان پراکنده است، زیرا آنان مردمانىاند که نمىاندیشند. (۱۴) درست مانند همان کسانى که اخیرا [در واقعه بدر] سزاى کار [بد] خود را چشیدند؛ و آنان را عذاب دردناکى خواهد بود. (۱۵) چون حکایت شیطان که به انسان گفت: «کافر شو.» و چون [وى] کافر شد، گفت: «من از تو بیزارم، زیرا من از خدا، پروردگار جهانیان، مىترسم.» (۱۶) و فرجام هردوشان آن است که هر دو در آتش، جاوید مىمانند؛ و سزاى ستمگران این است. (۱۷) اى کسانى که ایمان آوردهاید، از خدا پروا دارید؛ و هر کسى باید بنگرد که براى فردا[ى خود] از پیش چه فرستاده است؛ و [باز] از خدا بترسید. در حقیقت، خدا به آنچه مىکنید آگاه است. (۱۸) و چون کسانى مباشید که خدا را فراموش کردند و او [نیز] آنان را دچار خودفراموشى کرد؛ آنان همان نافرمانانند. (۱۹) دوزخیان با بهشتیان یکسان نیستند؛ بهشتیانند که کامیابانند. (۲۰) اگر این قرآن را بر کوهى فرومىفرستادیم، یقیناً آن [کوه] را از بیم خدا فروتن [و] از همپاشیده مىدیدى. و این مَثَلها را براى مردم مىزنیم، باشد که آنان بیندیشند. (۲۱) اوست خدایى که غیر از او معبودى نیست، داننده غیب و آشکار است، اوست رحمتگر مهربان. (۲۲) اوست خدایى که جز او معبودى نیست، همان فرمانرواى پاک سلامت[بخش، و] مؤمن [به حقیقت حقه خود که] نگهبان، عزیز، جبّار [و] متکبّر [است]. پاک است خدا از آنچه [با او] شریک مىگردانند. (۲۳) اوست خداى خالق نوساز صورتگر [که] بهترین نامها [و صفات] از آنِ اوست. آنچه در آسمانها و زمین است [جمله] تسبیح او مىگویند و او عزیز حکیم است. (۲۴) | ||
}} | }} | ||
{{سورههای قرآن|59|[[سوره مجادله]]|[[سوره ممتحنه]]}} | {{سورههای قرآن|59|[[سوره مجادله]]|[[سوره ممتحنه]]}} | ||
خط ۴۷: | خط ۴۸: | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
* قرآن کریم، ترجمه محمدمهدی فولادوند، تهران، دارالقرآن الکریم، ۱۴۱۸ق/۱۳۷۶ش. | * قرآن کریم، ترجمه محمدمهدی فولادوند، تهران، دارالقرآن الکریم، ۱۴۱۸ق/۱۳۷۶ش. | ||
* رامیار، محمود، تاریخ قرآن، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۲ش. | |||
* بحرانی، هاشم بن سلیمان، البرهان فی تفسیر القرآن، مؤسسه البعثه، قسم الدراسات الاسلامیه، قم، ۱۳۸۹ش. | * بحرانی، هاشم بن سلیمان، البرهان فی تفسیر القرآن، مؤسسه البعثه، قسم الدراسات الاسلامیه، قم، ۱۳۸۹ش. | ||
* دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، ج۲، به کوشش بهاءالدین خرمشاهی، تهران، دوستان-ناهید، ۱۳۷۷ش. | * دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، ج۲، به کوشش بهاءالدین خرمشاهی، تهران، دوستان-ناهید، ۱۳۷۷ش. | ||
خط ۷۱: | خط ۷۳: | ||
[[رده:مقالههای با درجه اهمیت ب]] | [[رده:مقالههای با درجه اهمیت ب]] | ||
[[رده:سورههای دارای داستان تاریخی]] | [[رده:سورههای دارای داستان تاریخی]] | ||
[[رده:ممتحنات]] |
ویرایش