Automoderated users، confirmed، movedable، protected، مدیران، templateeditor
۶٬۸۴۱
ویرایش
imported>Khalilian جز (←تعقیب قریش) |
(اصلاح و ویرایش مطلب ذیل عکس) |
||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
== شکست مسلمانان == | == شکست مسلمانان == | ||
[[پرونده:پیامبر(ص) بعد از جنگ احد و شهادت بسیاری از مسلمانان در این جنگ.jpg| | [[پرونده:پیامبر(ص) بعد از جنگ احد و شهادت بسیاری از مسلمانان در این جنگ.jpg|بندانگشتی|نقاشی پیامبر(ص) بعد از جنگ احد که در قرن یازدهم هجری به دستور سلطان مراد سوم حاکم عثمانی و توسط سید سلیمان کسیم پاشا تهیه شد.]] | ||
تیراندازانی که بر سمت چپ لشکر گمارده شده بودند، به طمع [[غنیمت]]، جایگاه خود را ترک کردند و اصرار [[عبدالله بن جبیر]] که آنان را به فرمانبرداری از دستور پیامبر(ص) فرا میخواند، سودی نبخشید. [[خالد بن ولید]] که پیشتر نیز به تنگهای که تیراندازان [[مدینه]] در دست داشتند، توجه کرده، ولی کاری از پیش نبرده بود.<ref> واقدی، المغازی، ج۱، ص۲۲۹.</ref> اینبار به تنی چند از تیراندازان باقی مانده هجوم برد و عکرمه نیز با او همراه شد<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۲۳۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۴۲ـ۴۱.</ref> و همگی از پشت سر به لشکر مسلمانان که در حال تعقیب پیادگان لشکر مشرکان بودند، تاختند. در این میان کسی ندا داد که [[پیامبر(ص)]] کشته شده است.<ref>زهری، المغازی النبویة، ص۷۷؛ ابن اسحاق، السیر و المغازی، ص۲۷؛ واقدی، المغازی، ج۱، ص۲۳۲.</ref> این خبر سخت موجب تضعیف روحیه مسلمانان شد چنانچه مسلمانان پراکنده شدند و حتی برخی به سوی کوه پناه بردند.<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۲۳۵.</ref> گفتهاند در گرماگرم نبرد، چند تن از مشرکان قصد جان پیامبر(ص) را کردند که بر اثر آن، دندان پیامبر(ص) شکست و صورت ایشان شکاف برداشت.<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۲۴۴ نیز ر.ک: زهری، المغازی النبویة، ص۷۷؛ طبری، تاریخ، ج۲ ص۵۱۹.</ref> در حالی که تنها شمار اندکی از یاران در کنار پیامبر باقی مانده بودند<ref> واقدی، المغازی، ج۱ ص۲۴۰.</ref> و پیامبر زخمهای متعدد برداشته بود به شکاف کوه پناه برد.<ref>ابن اسحاق، السیر و المغازی، ص۲۳۰؛ نیز ر.ک: ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۸۳؛ طبری، تاریخ، ج۲، ص۵۱۸.</ref> | تیراندازانی که بر سمت چپ لشکر گمارده شده بودند، به طمع [[غنیمت]]، جایگاه خود را ترک کردند و اصرار [[عبدالله بن جبیر]] که آنان را به فرمانبرداری از دستور پیامبر(ص) فرا میخواند، سودی نبخشید. [[خالد بن ولید]] که پیشتر نیز به تنگهای که تیراندازان [[مدینه]] در دست داشتند، توجه کرده، ولی کاری از پیش نبرده بود.<ref> واقدی، المغازی، ج۱، ص۲۲۹.</ref> اینبار به تنی چند از تیراندازان باقی مانده هجوم برد و عکرمه نیز با او همراه شد<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۲۳۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۴۲ـ۴۱.</ref> و همگی از پشت سر به لشکر مسلمانان که در حال تعقیب پیادگان لشکر مشرکان بودند، تاختند. در این میان کسی ندا داد که [[پیامبر(ص)]] کشته شده است.<ref>زهری، المغازی النبویة، ص۷۷؛ ابن اسحاق، السیر و المغازی، ص۲۷؛ واقدی، المغازی، ج۱، ص۲۳۲.</ref> این خبر سخت موجب تضعیف روحیه مسلمانان شد چنانچه مسلمانان پراکنده شدند و حتی برخی به سوی کوه پناه بردند.<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۲۳۵.</ref> گفتهاند در گرماگرم نبرد، چند تن از مشرکان قصد جان پیامبر(ص) را کردند که بر اثر آن، دندان پیامبر(ص) شکست و صورت ایشان شکاف برداشت.<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۲۴۴ نیز ر.ک: زهری، المغازی النبویة، ص۷۷؛ طبری، تاریخ، ج۲ ص۵۱۹.</ref> در حالی که تنها شمار اندکی از یاران در کنار پیامبر باقی مانده بودند<ref> واقدی، المغازی، ج۱ ص۲۴۰.</ref> و پیامبر زخمهای متعدد برداشته بود به شکاف کوه پناه برد.<ref>ابن اسحاق، السیر و المغازی، ص۲۳۰؛ نیز ر.ک: ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۸۳؛ طبری، تاریخ، ج۲، ص۵۱۸.</ref> | ||