پرش به محتوا

بکتاشیه: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۵ فوریهٔ ۲۰۱۸
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (←‏پیوند به بیرون: تمیزکاری)
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۲: خط ۵۲:


[[پرونده:بالیم سلطان.jpg|thumb|بالیم سلطان، دومین شخصیت مهم در طریقت بکتاشیه]]
[[پرونده:بالیم سلطان.jpg|thumb|بالیم سلطان، دومین شخصیت مهم در طریقت بکتاشیه]]
[[بالیم سلطان]] خاستگاه [[مسیحیت|مسیحی]] داشته است و اهمیت وی در طریقه بکتاشیه چنان است که وی پس از حاجی بکتاش به «‌پیرثانی‌» مشهور شده است. بالیم سلطان طریقت بکتاشیه را سامان بخشید وآیین‌های جدیدی آورد و سلسله مراتبی در طریقه بکتاشیه بنیان نهاد که پس از او ساختار این طریقه بر اساس آن شکل گرفت.<ref>ر.ک: ه د، بالیم خان</ref>
[[بالیم سلطان]] خاستگاه [[مسیحیت|مسیحی]] داشته است و اهمیت وی در طریقه بکتاشیه چنان است که وی پس از حاجی بکتاش به «‌پیرثانی‌» مشهور شده است. بالیم سلطان طریقت بکتاشیه را سامان بخشید وآیین‌های جدیدی آورد و سلسله مراتبی در طریقه بکتاشیه بنیان نهاد که پس از او ساختار این طریقه بر اساس آن شکل گرفت.<ref>ر.ک: ه د، بالیم خان.</ref>
اندکی پس از درگذشت بالیم سلطان، به تدریج عقاید شیعی افراطی در میان بکتاشیه پذیرفته شد و این طریقه هر چه بیشتر با اعتقاداد [[اهل سنت|اهل تسنن]] رایج در محیط پیرامون خود فاصله گرفت. و نیز در حدود همین زمان بکتاشیان با آموزه‌های [[حروفیه]] که ظاهرا توسط علی الاعلی (۸۸۲ق/۱۴۷۷م) از شاگردان [[فضل الله حروفی]] (د۷۹۶ق/۱۳۹۴م) به آناتولی وارد شده بود، آشنایی یافتند.
اندکی پس از درگذشت بالیم سلطان، به تدریج عقاید شیعی افراطی در میان بکتاشیه پذیرفته شد و این طریقه هر چه بیشتر با اعتقاداد [[اهل سنت|اهل تسنن]] رایج در محیط پیرامون خود فاصله گرفت. و نیز در حدود همین زمان بکتاشیان با آموزه‌های [[حروفیه]] که ظاهرا توسط علی الاعلی (۸۸۲ق/۱۴۷۷م) از شاگردان [[فضل الله حروفی]] (د۷۹۶ق/۱۳۹۴م) به آناتولی وارد شده بود، آشنایی یافتند.


===ارتباط با قزلباش‌ها===
===ارتباط با قزلباش‌ها===
از جمله موضوعات مهم در تحولات بعدی این طریقه، ارتباط آن با [[قزلباش‌ها]] و [[ینی چری|ینی چریان]] است، در طول [[قرن دهم]] هجری /۱۶ م. [[قزلباش‌ها]] که [[شیعه]] و طرفدار [[صفویه|دولت صفوی]] بودند به تدریج در میان بکتاشیان جای گرفتند و با آن درآمیختند. در این دوره، طریقه بکتاشیه ظاهرا به تشویق [[امپراتوری عثمانی|دولت عثمانی]] نقش واسطه‌ای میان حکومت و طوایف [[قزلباش]] که با قیام‌های خود، حکومت را دچار مشکل ساخته بودند ایفا می‌کرد. چون دولت عثمانی با نظارت بر بکتاشیان می‌توانست [[قزلباش‌ها]] را نیز زیر نظر داشته باشد و از قیام‌های پی در پی آنان جلوگیری کند. جذب [[قزلباش‌ها]] در طریقه بکتاشیه، خود از جمله عوامل موثر در پذیرش عقاید شیعی در این طریقه بوده است.<ref>اینالجیک، ص۱۹۵؛ تریمینگام، ص۸۳ـ۸۲؛ ایرانیکا، IV/۱۲۰</ref>
از جمله موضوعات مهم در تحولات بعدی این طریقه، ارتباط آن با [[قزلباش‌ها]] و [[ینی چری|ینی چریان]] است، در طول [[قرن دهم]] هجری /۱۶ م. [[قزلباش‌ها]] که [[شیعه]] و طرفدار [[صفویه|دولت صفوی]] بودند به تدریج در میان بکتاشیان جای گرفتند و با آن درآمیختند. در این دوره، طریقه بکتاشیه ظاهرا به تشویق [[امپراتوری عثمانی|دولت عثمانی]] نقش واسطه‌ای میان حکومت و طوایف [[قزلباش]] که با قیام‌های خود، حکومت را دچار مشکل ساخته بودند ایفا می‌کرد. چون دولت عثمانی با نظارت بر بکتاشیان می‌توانست [[قزلباش‌ها]] را نیز زیر نظر داشته باشد و از قیام‌های پی در پی آنان جلوگیری کند. جذب [[قزلباش‌ها]] در طریقه بکتاشیه، خود از جمله عوامل موثر در پذیرش عقاید شیعی در این طریقه بوده است.<ref>اینالجیک، ص۱۹۵؛ تریمینگام، ص۸۳ـ۸۲؛ ایرانیکا، IV/۱۲۰.</ref>


===ارتباط با ینی چریان===
===ارتباط با ینی چریان===


بکتاشیه از سوی دیگر پیوندی محکم با [[ینی چری|ینی چریان]] داشت. ینی چریان سپاه برگزیده در فتوحات نظامی عثمانی‌ها بودند. پیوند میان بکتاشیه و سپاه ینی چری از جمله عوامل بسیار مهم در بقای این طریقه در محیط متعصب سنی مذهب بود.<ref>EI۲، ایرانیکا، IV/۱۲۰</ref> اما همین ارتباط با ینی چری‌ها موجب کاهش فعالیت بکتاشیان گردید زیرا [[سلطان محمود دوم]] که از شورش‌های ینی چریان به تنگ آمده بود در سال ۱۲۴۱ق/۱۸۲۶م این سپاه را منحل و برخی از بکتاشیان را اعدام کرد و بسیاری را به نقاط سنی نشین که علمای دینی در آنجا نفوذ بسیاری داشتند تبعید کرد، و از آن پس این طریقه را هرچه بیشتر در تنگنا قرار داد.<ref>تریمینگام، ص۱۲۵، ۸۱؛ حکمت، ج۳، ص۵۱۷؛ EI۲؛ اصفهانیان، ۲۲ـ۲۱</ref>
بکتاشیه از سوی دیگر پیوندی محکم با [[ینی چری|ینی چریان]] داشت. ینی چریان سپاه برگزیده در فتوحات نظامی عثمانی‌ها بودند. پیوند میان بکتاشیه و سپاه ینی چری از جمله عوامل بسیار مهم در بقای این طریقه در محیط متعصب سنی مذهب بود.<ref>EI۲، ایرانیکا، IV/۱۲۰.</ref> اما همین ارتباط با ینی چری‌ها موجب کاهش فعالیت بکتاشیان گردید زیرا [[سلطان محمود دوم]] که از شورش‌های ینی چریان به تنگ آمده بود در سال ۱۲۴۱ق/۱۸۲۶م این سپاه را منحل و برخی از بکتاشیان را اعدام کرد و بسیاری را به نقاط سنی نشین که علمای دینی در آنجا نفوذ بسیاری داشتند تبعید کرد، و از آن پس این طریقه را هرچه بیشتر در تنگنا قرار داد.<ref>تریمینگام، ص۱۲۵، ۸۱؛ حکمت، ج۳، ص۵۱۷؛ EI۲؛ اصفهانیان، ۲۲ـ۲۱.</ref>


===در دوران سلطان عبدالحمید===
===در دوران سلطان عبدالحمید===
خط ۶۸: خط ۶۸:
===اعلام انحلال از سوی دولت===
===اعلام انحلال از سوی دولت===


در سال ۱۳۰۴ش/۱۹۲۵م طریقه بکتاشیه همچون دیگر طریقه‌ها در کشور [[ترکیه]] منحل اعلام شد و از آن پس رهبری این طریقه به [[آلبانی]] انتقال یافت.<ref>تریمینگام، ص۲۵۴ـ۲۵۳؛ دائره المعارف اسلام، v/۳۷۸؛ رامزاور، ص۱۱۴ـ۱۰۹، حکمت، ج۵، ص۵۱۷</ref>
در سال ۱۳۰۴ش/۱۹۲۵م طریقه بکتاشیه همچون دیگر طریقه‌ها در کشور [[ترکیه]] منحل اعلام شد و از آن پس رهبری این طریقه به [[آلبانی]] انتقال یافت.<ref>تریمینگام، ص۲۵۴ـ۲۵۳؛ دائره المعارف اسلام، v/۳۷۸؛ رامزاور، ص۱۱۴ـ۱۰۹، حکمت، ج۵، ص۵۱۷.</ref>




خط ۷۴: خط ۷۴:


* به طور کلی طریقه بکتاشیه در خارج از سرزمین [[آناتولی]] تنها در میان جماعات ترک پذیرفته شده بود و در [[آلبانی]] بیش از هر جای دیگر پیرو داشت. این طریقه ظاهرا در [[قرن نهم]] هجری / ۱۵م به آلبانی وارد شد و به تدریج در میان مردمان آن منطقه که از عثمانیان متعصب [[اهل سنت|سنی مذهب]]، دل زده بودند پیروانی یافت. تا آنجا که پس از انحلال این طریقه در [[ترکیه]] بیشترین جمعیت بکتاشی خارج از ترکیه در [[آلبانی]] ساکن بودند.
* به طور کلی طریقه بکتاشیه در خارج از سرزمین [[آناتولی]] تنها در میان جماعات ترک پذیرفته شده بود و در [[آلبانی]] بیش از هر جای دیگر پیرو داشت. این طریقه ظاهرا در [[قرن نهم]] هجری / ۱۵م به آلبانی وارد شد و به تدریج در میان مردمان آن منطقه که از عثمانیان متعصب [[اهل سنت|سنی مذهب]]، دل زده بودند پیروانی یافت. تا آنجا که پس از انحلال این طریقه در [[ترکیه]] بیشترین جمعیت بکتاشی خارج از ترکیه در [[آلبانی]] ساکن بودند.
* پیروان طریقه بکتاشیه در سایر مناطق بالکان همچون [[تراکیه]]، [[مقدونیه]]، [[کوزوو]] و نیز [[بلغارستان]] فعالیت داشتند. اما همه آنان با سخت گیری نظام‌های کمونیستی در این سرزمین‌ها به تدریج از فعالیت افتادند.<ref>کیسلینگ، ص۲۸۶ـ۲۸۱؛ تریمینگام، ص۱۲۵؛ ایرانیکا، ۱۲۱ـ۱۲۰ IV</ref>
* پیروان طریقه بکتاشیه در سایر مناطق بالکان همچون [[تراکیه]]، [[مقدونیه]]، [[کوزوو]] و نیز [[بلغارستان]] فعالیت داشتند. اما همه آنان با سخت گیری نظام‌های کمونیستی در این سرزمین‌ها به تدریج از فعالیت افتادند.<ref>کیسلینگ، ص۲۸۶ـ۲۸۱؛ تریمینگام، ص۱۲۵؛ ایرانیکا، ۱۲۱ـ۱۲۰ IV.</ref>
* طریقه بکتاشیه در [[مصر]] نیز پیروانی در میان جماعت ترک و آلبانی تبار ساکن [[قاهره]] داشت. این جماعت در قرن های ۱۲ـ۹ق/۱۸ـ۱۵م [[تکیه|تکیه هایی]] مخصوص به خود در مصر داشتند اما با آغاز [[قرن سیزدهم]] قمری/۱۹م تنها [[تکیه قصرالعین]] در [[قاهره]] فعالیت داشته است.
* طریقه بکتاشیه در [[مصر]] نیز پیروانی در میان جماعت ترک و آلبانی تبار ساکن [[قاهره]] داشت. این جماعت در قرن های ۱۲ـ۹ق/۱۸ـ۱۵م [[تکیه|تکیه هایی]] مخصوص به خود در مصر داشتند اما با آغاز [[قرن سیزدهم]] قمری/۱۹م تنها [[تکیه قصرالعین]] در [[قاهره]] فعالیت داشته است.
* بکتاشیان در [[کربلا]] نیز تکیه‌ای به نام «‌عبدالمومن بابا‌» داشتند.<ref>ر.ک: کوپریلی، طریقه ص۳۱ـ۳۰؛ ایرانیکا، IV/۱۲۱</ref>
* بکتاشیان در [[کربلا]] نیز تکیه‌ای به نام «‌عبدالمومن بابا‌» داشتند.<ref>ر.ک: کوپریلی، طریقه ص۳۱ـ۳۰؛ ایرانیکا، IV/۱۲۱.</ref>


==اعتقادات==
==اعتقادات==


* بکتاشیان خود را مسلمان و [[شیعه]] می دانند آنان به وحدانیت خدا، [[نبوت]] [[محمد(ص)]] و [[ولایت]] [[علی(ع)]] معتقدند. اما این سه را در [[تثلیث|تثلیثی]] شبیه به تثلیث مسیحی می نگرند. در دیدگاه آنان، خدای متعال حقیقت مطلقی است که در وجود محمد(ص) و علی(ع) تجلی کرده است و این دو تجلی، خود با یکدیگر و با آن حقیقت مطلق یکی هستند. محمد(ص) و علی(ع) در ظاهر دو شخص و در باطن حقیقتی واحدند.<ref>برج، ص۱۳۳ـ۱۳۲؛ شیبی، ج۲، ص۳۴۰ EI۲</ref> در نگاه از زاویه ای دیگر؛ بکتاشیه بر این باورند که ذات بی تعین احدیت، نخست در نور محمدی(ص) تعین یافت اما در این نور محمدی(ع)، علی(ع) نیز به همان اندازه محمد(ص) ظهور و حضور دارد. به علاوه در دیدگاه آنان گرچه خداوند [[قرآن]] را بر [[پیامبر(ص)]] نازل کرد اما همانگونه که پیامبر(ص)، علی(ع) را باب علم دانسته است، در واقع بدون علی(ع) درک معارف و حقایق موجود در قرآن امکان ناپذیر است و به خاطر همین، علی(ع) آشکار کننده دین و مفسر آن به شمار می‎آید و در مرتبه‎ای حتی بالاتر از پیامبر(ص) قرار می گیرد.<ref>برج ص۱۳۴ـ۱۱۴ شیبی ج۲ ص۳۴۱</ref>
* بکتاشیان خود را مسلمان و [[شیعه]] می دانند آنان به وحدانیت خدا، [[نبوت]] [[محمد(ص)]] و [[ولایت]] [[علی(ع)]] معتقدند. اما این سه را در [[تثلیث|تثلیثی]] شبیه به تثلیث مسیحی می نگرند. در دیدگاه آنان، خدای متعال حقیقت مطلقی است که در وجود محمد(ص) و علی(ع) تجلی کرده است و این دو تجلی، خود با یکدیگر و با آن حقیقت مطلق یکی هستند. محمد(ص) و علی(ع) در ظاهر دو شخص و در باطن حقیقتی واحدند.<ref>برج، ص۱۳۳ـ۱۳۲؛ شیبی، ج۲، ص۳۴۰ EI۲.</ref> در نگاه از زاویه ای دیگر؛ بکتاشیه بر این باورند که ذات بی تعین احدیت، نخست در نور محمدی(ص) تعین یافت اما در این نور محمدی(ع)، علی(ع) نیز به همان اندازه محمد(ص) ظهور و حضور دارد. به علاوه در دیدگاه آنان گرچه خداوند [[قرآن]] را بر [[پیامبر(ص)]] نازل کرد اما همانگونه که پیامبر(ص)، علی(ع) را باب علم دانسته است، در واقع بدون علی(ع) درک معارف و حقایق موجود در قرآن امکان ناپذیر است و به خاطر همین، علی(ع) آشکار کننده دین و مفسر آن به شمار می‎آید و در مرتبه‎ای حتی بالاتر از پیامبر(ص) قرار می گیرد.<ref>برج ص۱۳۴ـ۱۱۴ شیبی ج۲ ص۳۴۱.</ref>
* بکتاشیان در بزرگداشت [[علی(ع)]] از این هم فراتر رفته اند و با استناد به کتابی منسوب به علی(ع) به نام [[خطبة البیان]] ـ که گفته می شود بر اساس یکی از خطبه‎های آن حضرت نوشته شده و در بردارنده مضامینی [[غلو|غلو آمیز]] درباره اوست ـ جایگاه منحصر به فرد علی(ع) را در هستی توجیه و تبیین می‎کنند.<ref>شیبی، ج۲، ص۳۴۳ـ۳۴۱؛ EI۲؛ برج، ۱۴۵ـ۱۴۰، ۱۳۶ـ۱۳۴</ref>
* بکتاشیان در بزرگداشت [[علی(ع)]] از این هم فراتر رفته اند و با استناد به کتابی منسوب به علی(ع) به نام [[خطبة البیان]] ـ که گفته می شود بر اساس یکی از خطبه‎های آن حضرت نوشته شده و در بردارنده مضامینی [[غلو|غلو آمیز]] درباره اوست ـ جایگاه منحصر به فرد علی(ع) را در هستی توجیه و تبیین می‎کنند.<ref>شیبی، ج۲، ص۳۴۳ـ۳۴۱؛ EI۲؛ برج، ۱۴۵ـ۱۴۰، ۱۳۶ـ۱۳۴.</ref>
* بکتاشیان به دیگر [[امامان شیعه]] اثنی عشری نیز معتقدند و آنان را ائمه بر حق [[معصوم]] و جانشینان علی(ع) می‎دانند به ویژه برای [[امام صادق(ع)|امام جعفر صادق(ع)]] احترام خاصی قائلند.
* بکتاشیان به دیگر [[امامان شیعه]] اثنی عشری نیز معتقدند و آنان را ائمه بر حق [[معصوم]] و جانشینان علی(ع) می‎دانند به ویژه برای [[امام صادق(ع)|امام جعفر صادق(ع)]] احترام خاصی قائلند.
* همچنین علاوه بر دوازده امام، به [[چهارده معصوم]] نیز اعتقاد دارند که با [[چهارده معصوم]] [[شیعه]] متفاوت است. اینان فرزندان صغیر ائمه دوازده گانه را که در کودکی درگذشته و مرتکب گناهی نشده‎اند معصوم می‎دانند به باور آنان، دوازده امام و چهارده معصوم همراه با [[فاطمه(س)]] و [[خدیجه کبری(سلام الله علیها)|خدیجه(س)]] همه تجلیات گوناگون ذات الهی هستند و بر اساس عقاید حروفیان جمع آنان معادل ۲۸  حروف الفبای عربی است.<ref>برج، ۱۴۸ـ۱۴۵؛ شیبی، ج۲۰، ص۳۴۳؛ پاکالین، ص۱۹۷ـ۱۹۶ I/۱۹۶</ref>
* همچنین علاوه بر دوازده امام، به [[چهارده معصوم]] نیز اعتقاد دارند که با [[چهارده معصوم]] [[شیعه]] متفاوت است. اینان فرزندان صغیر ائمه دوازده گانه را که در کودکی درگذشته و مرتکب گناهی نشده‎اند معصوم می‎دانند به باور آنان، دوازده امام و چهارده معصوم همراه با [[فاطمه(س)]] و [[خدیجه کبری(سلام الله علیها)|خدیجه(س)]] همه تجلیات گوناگون ذات الهی هستند و بر اساس عقاید حروفیان جمع آنان معادل ۲۸  حروف الفبای عربی است.<ref>برج، ۱۴۸ـ۱۴۵؛ شیبی، ج۲۰، ص۳۴۳؛ پاکالین، ص۱۹۷ـ۱۹۶ I/۱۹۶.</ref>
* از دیدگاه بکتاشیان؛ [[گناه]] با توجه به [[وحدت وجود]] توجیه می‎شود که بر اساس آن همه عالم جزء تجلیات گوناگون و رنگ به رنگ حقیقت الهی نیست. جهان و هرچه در آن است تنها نمود آن حقیقت است و بهره‎ای از بود ندارند. از این رو در چنین مجموعه آمیخته‎ای از نمودهای بی حقیقت، انسان و آنچه غالبا گناه تصور می‎شود، توهمی بیش نیست. توهمی که بر اساس آن فرد ظاهر بین، عالم، خود و رابطه خود با علم و خداوند را حقیقتی می پندارد. حال آنکه در چشم اهل معرفت این تنها دریافتی بی‎حقیقت است. گناه واقعی در حقیقتی پنداشتن نمود و غافل شدن از بود و در قائل شدن به دو وجود حقیقی یعنی خداوند و عالم است. و [[فلاح]] واقعی در از میان برداشتن پرده این توهم و دریافتن واقعیت نمودین عالم و حقیقت خداوند است.<ref>ر.ک: برج ص۱۲۹ـ۱۲۶</ref>
* از دیدگاه بکتاشیان؛ [[گناه]] با توجه به [[وحدت وجود]] توجیه می‎شود که بر اساس آن همه عالم جزء تجلیات گوناگون و رنگ به رنگ حقیقت الهی نیست. جهان و هرچه در آن است تنها نمود آن حقیقت است و بهره‎ای از بود ندارند. از این رو در چنین مجموعه آمیخته‎ای از نمودهای بی حقیقت، انسان و آنچه غالبا گناه تصور می‎شود، توهمی بیش نیست. توهمی که بر اساس آن فرد ظاهر بین، عالم، خود و رابطه خود با علم و خداوند را حقیقتی می پندارد. حال آنکه در چشم اهل معرفت این تنها دریافتی بی‎حقیقت است. گناه واقعی در حقیقتی پنداشتن نمود و غافل شدن از بود و در قائل شدن به دو وجود حقیقی یعنی خداوند و عالم است. و [[فلاح]] واقعی در از میان برداشتن پرده این توهم و دریافتن واقعیت نمودین عالم و حقیقت خداوند است.<ref>ر.ک: برج ص۱۲۹ـ۱۲۶.</ref>
* به اعتقاد بکتاشیان ـ به ویژه توده‎های آنان ـ [[روح]] پس از [[مرگ]] با توجه به شیوه زندگی، خلقیات و اعمال شخص بار دیگر با حلول در حیوانات یا موجودات دیگر، زندگانی در این عالم را از سر می گیرد. این اعتقاد به [[تناسخ]] را شاید بتوان از بقایای عقاید [[بودا|بودایی]] و [[مانی|مانوی]] بازمانده در میان ترکمن های مهاجری دانست که از شرق به غرب آمدند و در [[آسیای صغیر]] سکنی گزیدند و بخش عمده ای از آنهان به بکتاشیان پیوستند. با این همه گروهی از بکتاشیه که باورهای اسلامی عمیق تری دارند، اعتقاد به تناسخ را رد کرده، درباره سرنوشت روح پس از مرگ عقایدی همانند دیگر مسلمانان دارند.<ref>برج، ص۱۳۱ـ۱۲۹؛ هاشم پور، ص۵۳۶؛ پاکالین، I/۱۹۷؛ کوپریلی، ادبیات، ص۳۵۳ـ۳۵۲</ref>
* به اعتقاد بکتاشیان ـ به ویژه توده‎های آنان ـ [[روح]] پس از [[مرگ]] با توجه به شیوه زندگی، خلقیات و اعمال شخص بار دیگر با حلول در حیوانات یا موجودات دیگر، زندگانی در این عالم را از سر می گیرد. این اعتقاد به [[تناسخ]] را شاید بتوان از بقایای عقاید [[بودا|بودایی]] و [[مانی|مانوی]] بازمانده در میان ترکمن های مهاجری دانست که از شرق به غرب آمدند و در [[آسیای صغیر]] سکنی گزیدند و بخش عمده ای از آنهان به بکتاشیان پیوستند. با این همه گروهی از بکتاشیه که باورهای اسلامی عمیق تری دارند، اعتقاد به تناسخ را رد کرده، درباره سرنوشت روح پس از مرگ عقایدی همانند دیگر مسلمانان دارند.<ref>برج، ص۱۳۱ـ۱۲۹؛ هاشم پور، ص۵۳۶؛ پاکالین، I/۱۹۷؛ کوپریلی، ادبیات، ص۳۵۳ـ۳۵۲.</ref>


==سلسله مراتب==
==سلسله مراتب==


پیروان طریقه بکتاشیه در ۵ گروه عاشق، محب، درویش، بابا و خلیفه جای می‌گیرند. «‌عاشق‌» مرد یا زنی است که متمایل به این طریقه و علاقمند به ورود به آن باشد. «‌محب‌» کسی است که در مراسم رسمی ورود به طریقه شرکت کرده و در آن پذیرفته شده است. محب می‌تواند در مراسم مختلف این طریقه شرکت کند و پس از گذراندن آموزش‌های لازم و پیشرفت در مراتب سلوک در مراسمی با عنوان «‌وقف وجود‌» به مرتبه «‌درویش‌» ارتقا یابد. درویش‌ها اجازه دارند که کلاه مخصوص طریقه یا «‌تاج‌» بر سر بگذارند. آنان معمولا بیشتر وقت خود را زیر نظر «‌بابا»‌ها و صرف رسیدگی به امور مختلف [[تکیه]] می‌کنند. «‌خلیفه‌» بابا را از میان درویشان انتخاب می‌کند و هر بابا مسئولیت آموزش و نظارت بر سلوک درویشان و محبان را دارد؛ و ممکن است مجرد یا دارای همسر باشد. در بسیاری از موارد در صورتی که بابا، فرزند پسری داشته باشد مقام بابایی به طور موروثی به او منتقل می‌شود. باباها دستاری سفید (یا سبز ویژه [[سید]]ها) به دور تاج خود می‌پیچند<ref>ایرانیکا، IV/۱۲۱؛ اینالجیک، ص۱۸۹ـ۱۸۸، برج ۱۶۴ـ۱۶۲</ref>
پیروان طریقه بکتاشیه در ۵ گروه عاشق، محب، درویش، بابا و خلیفه جای می‌گیرند. «‌عاشق‌» مرد یا زنی است که متمایل به این طریقه و علاقمند به ورود به آن باشد. «‌محب‌» کسی است که در مراسم رسمی ورود به طریقه شرکت کرده و در آن پذیرفته شده است. محب می‌تواند در مراسم مختلف این طریقه شرکت کند و پس از گذراندن آموزش‌های لازم و پیشرفت در مراتب سلوک در مراسمی با عنوان «‌وقف وجود‌» به مرتبه «‌درویش‌» ارتقا یابد. درویش‌ها اجازه دارند که کلاه مخصوص طریقه یا «‌تاج‌» بر سر بگذارند. آنان معمولا بیشتر وقت خود را زیر نظر «‌بابا»‌ها و صرف رسیدگی به امور مختلف [[تکیه]] می‌کنند. «‌خلیفه‌» بابا را از میان درویشان انتخاب می‌کند و هر بابا مسئولیت آموزش و نظارت بر سلوک درویشان و محبان را دارد؛ و ممکن است مجرد یا دارای همسر باشد. در بسیاری از موارد در صورتی که بابا، فرزند پسری داشته باشد مقام بابایی به طور موروثی به او منتقل می‌شود. باباها دستاری سفید (یا سبز ویژه [[سید]]ها) به دور تاج خود می‌پیچند<ref>ایرانیکا، IV/۱۲۱؛ اینالجیک، ص۱۸۹ـ۱۸۸، برج ۱۶۴ـ۱۶۲.</ref>
در مرتبه‌ای تقریبا همسنگ درویشان «‌مجردان‌» قرار دارند. اینان با شرکت در مراسم خاصی، سوگند تجرد یاد می‌کنند و گوشواری به نام «‌منقوش‌» به گوش می‌آویزند. عده‌ای رسم تجرد در این طریقه را متاثر از [[قلندریه]] و برخی آن را برگرفته از تجرد، و [[رهبانیت]] مسیحی می‌دانند.<ref>پاکالین، I/۱۱۹؛ برج ۱۶۵ـ۱۶۴</ref> بالاترین مرتبه در میان بکتاشیان از آن خلیفه است. در گذشته ۴ خلیفه در ۴ تکیه مشهور بکتاشی ـ تکیه حاجی بکتاش در [[قیر شهر]] و تکیه‌های [[دیمتوقه]]، [[کربلا]] و [[قاهره]] ـ بر امور دیگر تکیه‌ها نظارت می‌کردند.<ref>برج، ۱۶۶ـ۱۶۲، ایرانیکا، IV/۱۲۱، </ref>
در مرتبه‌ای تقریبا همسنگ درویشان «‌مجردان‌» قرار دارند. اینان با شرکت در مراسم خاصی، سوگند تجرد یاد می‌کنند و گوشواری به نام «‌منقوش‌» به گوش می‌آویزند. عده‌ای رسم تجرد در این طریقه را متاثر از [[قلندریه]] و برخی آن را برگرفته از تجرد، و [[رهبانیت]] مسیحی می‌دانند.<ref>پاکالین، I/۱۱۹؛ برج ۱۶۵ـ۱۶۴.</ref> بالاترین مرتبه در میان بکتاشیان از آن خلیفه است. در گذشته ۴ خلیفه در ۴ تکیه مشهور بکتاشی ـ تکیه حاجی بکتاش در [[قیر شهر]] و تکیه‌های [[دیمتوقه]]، [[کربلا]] و [[قاهره]] ـ بر امور دیگر تکیه‌ها نظارت می‌کردند.<ref>برج، ۱۶۶ـ۱۶۲، ایرانیکا، IV/۱۲۱، .</ref>




خط ۹۷: خط ۹۷:
===آئین اقرار===
===آئین اقرار===


از مهم‌ترین آیین‌های بکتاشیان «‌آیین اقرار‌» یا «‌آیین جمع‌» است که مراسم ورود تازه واردان به این طریقه است. این آیین مبتنی بر حکایت گردهم آیی [[علی(ع)]] و ۱۱ امام و عده دیگری (جمعا ۴۰ تن) در خانه [[فاطمه (س)]]، و در واقع باز آفرینی همان رویداد است. پیش از شروع مراسم داوطلب ورود به این طریقه، گوسفندی قربانی می‌کند و مخارج مراسم را بر عهده می‌گیرد. سپس کسی را به عنوان رهبر برمی‌گزیند که او را در اجرای مراسم هدایت می‌کند؛ پس از غروب آفتاب به اتاق بزرگی در تکیه با نام «‌میدان‌» وارد می‌شود و با ادای احترام در جای مخصوص خود می‌نشیند. سپس بابا، «‌صلوات نامه»‌ای شامل نام دوازده امام می‌خواند و مشکلات طریقه را برای عاشق شرح می‌دهد. پس از آن با خواندن ترجمان‌ها (سخنان منظوم و منثور خاص) شمع‌ها روشن می‌شود و عاشق با رهبر از میدان خارج می‌شود. در بیرون از میدان مطابق [[فقه]] [[شیعه]] [[وضو]] می‌گیرد و همرا با رهبر به میدان باز می‌گردد و پس از ادای احترام، نزد بابا می‌رود. بابا با سفارش به پرهیز از بدی‌ها، شهوات و افشای اسرار، به او تلقین می‌کند که مذهبش جعفری، مرشدش [[محمد(ص)]] و راهبرش [[علی(ع)]] و پیر طریقش حاجی بکتاش است. آنگاه عرق چینی بر سر او می‌گذارد و به طنابی که بر گردن اوست سه گره می‌زند که نماد مراقبت از دست، زبان و خودداری از شهوات است. پس از ادای احترام به همه حاضران، عاشق در جای خود می‌نشیند و به همه شربتی داده می‌شود. با پایان مراسم ورود به طریقه، سفره گسترده می‌شود و حاضران [[شراب]] می‌نوشند و سپس مراسم [[سماع]] که زنان نیز در آن شرکت دارند، برگزار می‌شود. حضور آزادانه زنان در آیین‌های بکتاشی از ویژگی‌های این طریقه است.<ref>پاکالین، I/۱۹۹-۲۰۰؛ هاشم پور، ص۵۳۱ـ۵۲۹، برج ص۱۹۹ـ۱۷۵؛ گولپینارلی، تصوف ۱۱۱، ۱۶۱، ایرانیکا، همانجا</ref>
از مهم‌ترین آیین‌های بکتاشیان «‌آیین اقرار‌» یا «‌آیین جمع‌» است که مراسم ورود تازه واردان به این طریقه است. این آیین مبتنی بر حکایت گردهم آیی [[علی(ع)]] و ۱۱ امام و عده دیگری (جمعا ۴۰ تن) در خانه [[فاطمه (س)]]، و در واقع باز آفرینی همان رویداد است. پیش از شروع مراسم داوطلب ورود به این طریقه، گوسفندی قربانی می‌کند و مخارج مراسم را بر عهده می‌گیرد. سپس کسی را به عنوان رهبر برمی‌گزیند که او را در اجرای مراسم هدایت می‌کند؛ پس از غروب آفتاب به اتاق بزرگی در تکیه با نام «‌میدان‌» وارد می‌شود و با ادای احترام در جای مخصوص خود می‌نشیند. سپس بابا، «‌صلوات نامه»‌ای شامل نام دوازده امام می‌خواند و مشکلات طریقه را برای عاشق شرح می‌دهد. پس از آن با خواندن ترجمان‌ها (سخنان منظوم و منثور خاص) شمع‌ها روشن می‌شود و عاشق با رهبر از میدان خارج می‌شود. در بیرون از میدان مطابق [[فقه]] [[شیعه]] [[وضو]] می‌گیرد و همرا با رهبر به میدان باز می‌گردد و پس از ادای احترام، نزد بابا می‌رود. بابا با سفارش به پرهیز از بدی‌ها، شهوات و افشای اسرار، به او تلقین می‌کند که مذهبش جعفری، مرشدش [[محمد(ص)]] و راهبرش [[علی(ع)]] و پیر طریقش حاجی بکتاش است. آنگاه عرق چینی بر سر او می‌گذارد و به طنابی که بر گردن اوست سه گره می‌زند که نماد مراقبت از دست، زبان و خودداری از شهوات است. پس از ادای احترام به همه حاضران، عاشق در جای خود می‌نشیند و به همه شربتی داده می‌شود. با پایان مراسم ورود به طریقه، سفره گسترده می‌شود و حاضران [[شراب]] می‌نوشند و سپس مراسم [[سماع]] که زنان نیز در آن شرکت دارند، برگزار می‌شود. حضور آزادانه زنان در آیین‌های بکتاشی از ویژگی‌های این طریقه است.<ref>پاکالین، I/۱۹۹-۲۰۰؛ هاشم پور، ص۵۳۱ـ۵۲۹، برج ص۱۹۹ـ۱۷۵؛ گولپینارلی، تصوف ۱۱۱، ۱۶۱، ایرانیکا، همانجا.</ref>


===صیام فاطمه===
===صیام فاطمه===


از مهم‌ترین اوقات سال در نزد بکتاشیان ۱۰ روز نخست [[محرم]] است که در آن [[روزه|روزه ای]] به نام «‌صیام فاطمه‌» می‌گیرند و از خوردن گوشت، شیر و کره اجتناب می‌ورزند. همچنین در این ۱۰ روز مراسم عزاداری برگزار می‌کنند و در پایان آن غذای خاصی به نام «‌عاشوره‌» در تکیه می‌خورند. بکتاشیان همچنین نوروز را به عنوان سالروز تولد [[علی(ع)]] جشن می‌گیرند.<ref>ایرانیکا، IV/۱۱۹-۱۲۰، برج ۱۷۰ـ۱۶۹، هاشم پور ۵۳۲ـ۵۳۱</ref>
از مهم‌ترین اوقات سال در نزد بکتاشیان ۱۰ روز نخست [[محرم]] است که در آن [[روزه|روزه ای]] به نام «‌صیام فاطمه‌» می‌گیرند و از خوردن گوشت، شیر و کره اجتناب می‌ورزند. همچنین در این ۱۰ روز مراسم عزاداری برگزار می‌کنند و در پایان آن غذای خاصی به نام «‌عاشوره‌» در تکیه می‌خورند. بکتاشیان همچنین نوروز را به عنوان سالروز تولد [[علی(ع)]] جشن می‌گیرند.<ref>ایرانیکا، IV/۱۱۹-۱۲۰، برج ۱۷۰ـ۱۶۹، هاشم پور ۵۳۲ـ۵۳۱.</ref>


===عدم التزام به شریعت===
===عدم التزام به شریعت===


غالب منابع تحقیق درباره بکتاشیان به عدم التزام آنان به احکام [[شریعت]] و ترک [[نماز|نمازهای]] یومیه [[روزه]] [[رمضان]] و سایر عبادات، اشاره کرده‌اند. این امر، یکی از وجوه اختلاف این طریقه با [[شیعه اثنی عشری]] است. البته وجود ارکان نامه هایی مثل «‌شرعیات بکتاشی‌» نوشته [[نجیب عاصم]] (د۱۳۵۴ق/۱۹۳۵م) که بر ادای فرایض و پایبندی به قوانین شرعی شیعه تاکید دارند، خود شاهد آن است که همواره اقلیتی پیرو شریعت نیز در این طریقه وجود داشته است.<ref>ایرانیکا IV/۱۱۹-۱۲۰؛ EI۲؛ دائره المعارف خاورمیانه</ref>
غالب منابع تحقیق درباره بکتاشیان به عدم التزام آنان به احکام [[شریعت]] و ترک [[نماز|نمازهای]] یومیه [[روزه]] [[رمضان]] و سایر عبادات، اشاره کرده‌اند. این امر، یکی از وجوه اختلاف این طریقه با [[شیعه اثنی عشری]] است. البته وجود ارکان نامه هایی مثل «‌شرعیات بکتاشی‌» نوشته [[نجیب عاصم]] (د۱۳۵۴ق/۱۹۳۵م) که بر ادای فرایض و پایبندی به قوانین شرعی شیعه تاکید دارند، خود شاهد آن است که همواره اقلیتی پیرو شریعت نیز در این طریقه وجود داشته است.<ref>ایرانیکا IV/۱۱۹-۱۲۰؛ EI۲؛ دائره المعارف خاورمیانه.</ref>


===دعا===
===دعا===


در این طریقه [[دعا|ادعیه]] و اذکاری به نام‌های «‌گلبانگ‌» و «‌ترجمان‌» نیز وجود دارد که مریدان، آنها را می‌آموزند و در اوقات مشخصی از روز می‌خوانند.<ref>ر.ک: برج، ص۱۶۸ـ۱۶۶؛ پاکالین، I/۲۰۰-۲۰۰۱</ref>
در این طریقه [[دعا|ادعیه]] و اذکاری به نام‌های «‌گلبانگ‌» و «‌ترجمان‌» نیز وجود دارد که مریدان، آنها را می‌آموزند و در اوقات مشخصی از روز می‌خوانند.<ref>ر.ک: برج، ص۱۶۸ـ۱۶۶؛ پاکالین، I/۲۰۰-۲۰۰۱.</ref>




==ادبیات==
==ادبیات==


ادبیات بکتاشیه مشتمل بر آثاری منثور و منظوم است که در این مجموعه نظم جایگاهی والاتر از نثر دارد. بکتاشیه نیز چون [[مولویه]]، آراء و آثار و عقاید خود را با شعر، موسیقی و [[سماع]] بکتاشی بیان داشته‌اند.<ref>بانارلی، I/۲۹۴</ref> اشعار آنها که به «‌نَفَس‌» و «‌دوریه‌» مشهور است با وزن هجایی و به زبان ترکی است. بکتاشیان در این اشعار خواسته‌های خود را به بان ساده و عامیانه بیان کرده‌اند.<ref>دائره المعارف ترک، VI/۳۸؛ هاشم پور، ۵۳۸ـ۵۳۷؛ گولپینارلی، تصوف، ص۱۸۰، نیز، ۱۷۶ـ۱۷۱؛ برج، ص۱۲۰ـ۸۷</ref>
ادبیات بکتاشیه مشتمل بر آثاری منثور و منظوم است که در این مجموعه نظم جایگاهی والاتر از نثر دارد. بکتاشیه نیز چون [[مولویه]]، آراء و آثار و عقاید خود را با شعر، موسیقی و [[سماع]] بکتاشی بیان داشته‌اند.<ref>بانارلی، I/۲۹۴.</ref> اشعار آنها که به «‌نَفَس‌» و «‌دوریه‌» مشهور است با وزن هجایی و به زبان ترکی است. بکتاشیان در این اشعار خواسته‌های خود را به بان ساده و عامیانه بیان کرده‌اند.<ref>دائره المعارف ترک، VI/۳۸؛ هاشم پور، ۵۳۸ـ۵۳۷؛ گولپینارلی، تصوف، ص۱۸۰، نیز، ۱۷۶ـ۱۷۱؛ برج، ص۱۲۰ـ۸۷.</ref>


===تاریخچه===
===تاریخچه===


تاریخ ادبیات بکتاشیه از [[قرن هشتم]] هجری/۱۴م با [[سعید امره]] آغاز شده، در قرن ۸ و ۹ق و ۱۵م با ظهور شاعر توانایی چون [[قایقوسوز ابدال]] تحول نوینی یافت، قایقوسوز ابدال در شعر و نثر بکتاشی جایگاه برجسته دارد.<ref>دائره المعارف ترک، VI/۳۸؛ هاشم پور، ۵۳۸ـ۵۳۷؛ گولپینارلی، تصوف، ص۱۸۰، نیز، ۱۷۶ـ۱۷۱؛ برج، ص۱۲۰ـ۸۷</ref>
تاریخ ادبیات بکتاشیه از [[قرن هشتم]] هجری/۱۴م با [[سعید امره]] آغاز شده، در قرن ۸ و ۹ق و ۱۵م با ظهور شاعر توانایی چون [[قایقوسوز ابدال]] تحول نوینی یافت، قایقوسوز ابدال در شعر و نثر بکتاشی جایگاه برجسته دارد.<ref>دائره المعارف ترک، VI/۳۸؛ هاشم پور، ۵۳۸ـ۵۳۷؛ گولپینارلی، تصوف، ص۱۸۰، نیز، ۱۷۶ـ۱۷۱؛ برج، ص۱۲۰ـ۸۷.</ref>
[[یونس امره]] که مضامین اشعار او به زبان ترکی آناتولی شاهدی بر بکتاشی بودن اوست با سرودن معنوی‌ترین اشعار همراه با احساسات عمیق دینی و خلوص آشکار، ادبیات بکتاشی را به اوج رسانید.<ref>برج، ص۵۵ـ۵۳</ref> گرچه بعد از یونس امره شاعران بسیاری در زمینه ادبیات بکتاشی شعر سروده‌اند اما اشعار آنان تکرار مضامین اشعار گذشتگان است.<ref>هاشم پور، ۵۳۸</ref>
[[یونس امره]] که مضامین اشعار او به زبان ترکی آناتولی شاهدی بر بکتاشی بودن اوست با سرودن معنوی‌ترین اشعار همراه با احساسات عمیق دینی و خلوص آشکار، ادبیات بکتاشی را به اوج رسانید.<ref>برج، ص۵۵ـ۵۳.</ref> گرچه بعد از یونس امره شاعران بسیاری در زمینه ادبیات بکتاشی شعر سروده‌اند اما اشعار آنان تکرار مضامین اشعار گذشتگان است.<ref>هاشم پور، ۵۳۸.</ref>


===موضوعات===
===موضوعات===


در ادبیات و اشعار بکتاشی از موضوعاتی چون محبت [[اهل بیت(ع)]]، تقدیس دوازده امام، [[تولی]] و [[تبری]]، علاقه افراط آمیز به [[علی(ع)]] و‌گاه به الوهیت رسانیدن آن حضرت سخن رفته است. همچنین مراثی [[امام حسین(ع)]] و فاجعه [[کربلا]]، اشعاری در مدح [[حاجی بکتاش]] و بزرگان طریقت علوی ـ بکتاشی و مناقب آنان، شعرهایی درباره البسه و آیین‌ها و‌گاه عقاید [[حروفیه]]، [[قلندریه]]، [[حیدریه]]، [[باباییه]] و نیز آراء [[ابن عربی]] و [[جلال الدین مولوی]] در آثار ادلی بکتاشیه یافت می‌شود.<ref>کوپریلی، ادبیات ترک، ۳۵۳ـ۳۴۹؛ گولپینارلی، تصوف، ۱۷۹ـ۱۷۸</ref>
در ادبیات و اشعار بکتاشی از موضوعاتی چون محبت [[اهل بیت(ع)]]، تقدیس دوازده امام، [[تولی]] و [[تبری]]، علاقه افراط آمیز به [[علی(ع)]] و‌گاه به الوهیت رسانیدن آن حضرت سخن رفته است. همچنین مراثی [[امام حسین(ع)]] و فاجعه [[کربلا]]، اشعاری در مدح [[حاجی بکتاش]] و بزرگان طریقت علوی ـ بکتاشی و مناقب آنان، شعرهایی درباره البسه و آیین‌ها و‌گاه عقاید [[حروفیه]]، [[قلندریه]]، [[حیدریه]]، [[باباییه]] و نیز آراء [[ابن عربی]] و [[جلال الدین مولوی]] در آثار ادلی بکتاشیه یافت می‌شود.<ref>کوپریلی، ادبیات ترک، ۳۵۳ـ۳۴۹؛ گولپینارلی، تصوف، ۱۷۹ـ۱۷۸.</ref>




۲۵۶

ویرایش