|
|
خط ۱۰۷: |
خط ۱۰۷: |
| === ایام اسارت === | | === ایام اسارت === |
| {{سوگواری محرم}} | | {{سوگواری محرم}} |
| پس از [[واقعه عاشورا]]، سکینه و دیگر بانوان به اسارت دشمن در آمده و همراه با کاروان اسرا به [[کوفه]] و [[شام]] برده شدند. در توصیف چگونگی ورود اسرای اهل بیت(ع) به شام از یکی از [[صحابه|اصحاب پیامبر اکرم(ص)]] به نام [[سهل بن سعد ساعدی]] روایت شده که روز ورود اسرا به شام مردی را دیدم که سری بر نیزه داشت که سیمایش بسیار شبیه سیمای رسول خدا(ص) بود و از پی آن دختری را دیدم که بر شتری برهنه و بیمحمل سوار بود. خود را شتابان به او رساندم و گفتم: «دخترم شما کیستی؟» گفت: «سکینه دختر حسین(ع)» گفتم: «آیا از من کاری ساخته است؟ من سهل بن سعد هستم که جدت را دیده و سخن او را شنیدهام» گفت: | | پس از [[واقعه عاشورا]]، سکینه همراه دیگر بانوان حرم امام حسین (ع) به اسارت لشکر عمر سعد در آمده، به [[کوفه]] و [[شام]] برده شدند. در چگونگی ورود اسرا به شام از [[سهل بن سعد ساعدی]] [[صحابه|صحابه پیامبر اسلام (ص)]] روایت شده که روز ورود اسرا به شام دختری را دیدم که بر شتری بیمحمل سوار بود؛ هنگامی که از نام و نشان او پرسیدم، خود را سکینه دختر امام حسین(ع) معرفی کرد و از من خواست برای حفظ حرمت حرم رسول خدا (ص) کاری کنم که نیزهداران سرهای [[شهدای کربلا]] را از اطراف اسرا دور کنند. سهل میگوید من با پرداخت مقداری دینار توانستم خواسته او را برآورده کنم.<ref>خوارزمی، مقتل الحسین علیه السلام، ۱۴۱۸ق، ص۶۰- ۶۱؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۱۲۷-۱۲۸؛ صدوق، الامالی، ۱۳۷۶ش، ص۱۶۶؛ بحرانی، العوالم الامام الحسین، ۱۴۰۷ق، ص۳۹۵.</ref> در برخی از منابع تاریخی نیز خوابی مشهور از سکینه در دمشق نقل شده است. <ref>ابن نما حلی، مثیر الاحزان، ۱۴۰۶ق، ص۱۰۵-۱۰۶.</ref> |
| ::ای سهل اگر برای تو ممکن است بگو تا این سرها را از اطراف ما دور کنند تا مردم به تماشای این سرها مشغول شده کمتر به حرم رسول خدا(ص) نگاه کنند.
| |
| سهل ساعدی چهل دینار زر سرخ (چهار صد دینار) به نیزهدار داد تا سر امام را از زنان اهل حرم دور کند.»<ref>خوارزمی، مقتل الحسین(ع)، صص۶۰- ۶۱ و مجلسی، بحارالانوار، پیشین، ج۴۵، صص۱۲۷-۱۲۸.</ref> | |
| | |
| در چگونگی ورود اسرا بر [[یزید بن معاویه]] نیز از [[امام محمد باقر (ع)]] روایت شده که اسرای اهل بیت(ع) را با صورتهای باز و در روز بر یزید وارد کردند. اهل شام با دیدن آنها به یکدیگر میگفتند ما هیچ اسیری را زیباتر از این اسرا ندیدهایم. اینان کیستند؟ در این هنگام [عمهام] سکینه با صدای بلند فرمود: نحن سبایا آل محمد(ص)؛ ما اسیران آل محمدیم.<ref>شیخ صدوق؛ الامالی، ص۱۶۶؛ فتال نیشابوری، محمد بن حسن؛ روضة الواعظین، ج۱، ص۱۹۱؛ حمیری قمی، عبدالله بن جعفر؛ قرب الاسناد، ص۱۴ و البحرانی، پیشین، ص۳۹۵.</ref>
| |
| | |
| <br />
| |
| ==== خواب سکینه در دمشق====
| |
| در برخی از منابع خوابی از حضرت سکینه در دمشق نقل شده است. به گفته [[ابن نما حلی]]، او خواب دیده بود که [[پیامبر اسلام]]، [[حضرت آدم]]، [[حضرت ابراهیم]]، [[حضرت موسی]] و [[حضرت عیسی]] برای [[زیارت امام حسین]] به کربلا میروند در حالی که پیامبر اسلام محاسنش را به دست گرفته گاهی به زمین میافتاد و گاهی از زمین بلند میشد. همچنین [[حضرت فاطمه]]، [[حوا]]، [[آسیه]]، [[مریم]] و [[خدیجه]] نیز آمده بودند در حالی که حضرت زهرا دست بر سر گذاشته بود و گاهی به زمین میافتاد و گاهی برمیخیرد. او خود را به حضرت زهرا رساند و شروع کرد به گریه کردن حضرت زهرا به او گفت. سکینه جان بس است که نالهات جگرم را آتش زد و بندهای قلبم را قطع کرد. این پیراهن آغتشه به خون پدرت حسین است که از آن را خود جدا نمیکنم تا خدا را ملاقات کنم.<ref>ابن نما حلی، مثیر الاحزان، ۱۴۰۶ق، ص۱۰۵-۱۰۶.</ref> | |
|
| |
|
| === بازگشت به مدینه === | | === بازگشت به مدینه === |