پرش به محتوا

فضه نوبیه: تفاوت میان نسخه‌ها

۶۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۲ فوریهٔ ۲۰۱۸
جز
ویکی‌سازی
جز (تمیزکاری)
جز (ویکی‌سازی)
خط ۱۴: خط ۱۴:
| تاریخ و مکان درگذشت/شهادت =
| تاریخ و مکان درگذشت/شهادت =
| نحوه درگذشت/شهادت =
| نحوه درگذشت/شهادت =
| مدفن =باب الصغیر (منسوب)
| مدفن = [[باب الصغیر]] (منسوب)
| زمان اسلام آوردن =
| زمان اسلام آوردن =
| نحوه اسلام آوردن =
| نحوه اسلام آوردن =
خط ۲۷: خط ۲۷:


==اصل و نسب==
==اصل و نسب==
فضه، اصالتاُ از اهالی نوبیه بود.<ref>حسون، اعلام النساء المؤمنات، ۱۳۷۹ش، ص۶۹۶؛ ابن حجر، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۸، ص۲۸۱.</ref> نوبیه شهری است در جنوب [[سودان]]<ref>طریحی، مجمع البحرین، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۱۷۸.</ref> یا جنوب مصر و شرق نیل.<ref>ابن الوردی، ریاض السالكین، ج۴، ص۲۲۴.</ref> برخی او را [[هند]]ی <ref>مغنیه، الحسین و بطلة كربلاء، ص۲۸۷.</ref> و برخی دیگر دختر پادشاه هند معرفی‌اش کرده‌اند.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۹، ص۵۷۵؛ برسی، مشارق أنوار الیقین، ۱۴۱۹ق، ص۱۲۱.</ref>
فضه، اصالتاُ از اهالی نوبیه بود.<ref>حسون، اعلام النساء المؤمنات، ۱۳۷۹ش، ص۶۹۶؛ ابن حجر، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۸، ص۲۸۱.</ref> نوبیه شهری است در جنوب [[سودان]]<ref>طریحی، مجمع البحرین، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۱۷۸.</ref> یا جنوب [[مصر]] و شرق نیل.<ref>ابن الوردی، ریاض السالكین، ج۴، ص۲۲۴.</ref> برخی او را [[هند]]ی <ref>مغنیه، الحسین و بطلة كربلاء، ص۲۸۷.</ref> و برخی دیگر دختر پادشاه [[هند]] معرفی‌اش کرده‌اند.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۹، ص۵۷۵؛ برسی، مشارق أنوار الیقین، ۱۴۱۹ق، ص۱۲۱.</ref>


==در منزل حضرت زهرا(س)==
==در منزل حضرت زهرا(س)==
فضه، کنیز حضرت زهرا(س) بود.<ref>حسون، اعلام النساء المؤمنات، ۱۳۷۹ش، ص۶۹۶؛ ابن حجر، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۸، ص۲۸۱.</ref> پس از نزول آیه «فقل لهم قولا میسورا»، پیامبر(ص) وی را به خانه حضرت زهرا(س) فرستاد و او را فضه نامید.<ref>تفسیر نور الثقلین، ج۳، ص۱۵۷.</ref>
فضه، کنیز [[حضرت زهرا(س)]] بود.<ref>حسون، اعلام النساء المؤمنات، ۱۳۷۹ش، ص۶۹۶؛ ابن حجر، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۸، ص۲۸۱.</ref> پس از نزول آیه «فقل لهم قولا میسورا»، پیامبر(ص) وی را به خانه حضرت زهرا(س) فرستاد و او را فضه نامید.<ref>تفسیر نور الثقلین، ج۳، ص۱۵۷.</ref>


حضرت فاطمه (س) کارهای خانه را بین خود و فضه تقسیم کرد؛ یک روز خود و یک روز فضه کارها را انجام می‌داد.<ref>انصاری، الموسوعة الكبری عن فاطمة الزهراء، ج‏۱۷، ص۴۲۹.</ref>
حضرت فاطمه (س) کارهای خانه را بین خود و فضه تقسیم کرد؛ یک روز خود و یک روز فضه کارها را انجام می‌داد.<ref>انصاری، الموسوعة الكبری عن فاطمة الزهراء، ج‏۱۷، ص۴۲۹.</ref>
خط ۳۷: خط ۳۷:


==شهادت فاطمه(س)==
==شهادت فاطمه(س)==
حضرت علی (ع) هنگام دعوت به وداع فرزندان خود با پیکر مادر، فضه را هم خطاب قرار داده و گفته است: «یا أُمَّ كُلْثُومٍ یا زَینَبُ یا سُكَینَةُ یا فِضَّةُ یا حَسَنُ یا حُسَینُ هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّكُم؛ ؛ ای ام کلثوم، ای زینب، ای سکینه، ای فضه، ای حسن، ای حسین، بشتابید و با مادرتان وداع کنید.»<ref>مجلسی، بحارالأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۳، ص۱۷۹.</ref>
[[حضرت علی (ع)]] هنگام دعوت به وداع فرزندان خود با پیکر مادر، فضه را هم خطاب قرار داده و گفته است: «یا أُمَّ كُلْثُومٍ یا زَینَبُ یا سُكَینَةُ یا فِضَّةُ یا حَسَنُ یا حُسَینُ هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّكُم؛ ؛ ای ام کلثوم، ای زینب، ای سکینه، ای فضه، ای حسن، ای حسین، بشتابید و با مادرتان وداع کنید.»<ref>مجلسی، بحارالأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۳، ص۱۷۹.</ref>


فضه بعد از [[شهادت]] حضرت زهرا(س)، به [[علی(ع)]] رسید.<ref>حسون، اعلام النساء المؤمنات، ۱۳۷۹ش، ص۶۹۶.</ref> پس از آن بیست سال زندگی کرد. فضه را زنی صالح و باتقوا دانسته‌اند.<ref>الحسین و بطلة كربلاء، مغنیة، ص ۲۸۷.</ref>
فضه بعد از [[شهادت]] [[حضرت زهرا(س)]]، به [[علی(ع)]] رسید.<ref>حسون، اعلام النساء المؤمنات، ۱۳۷۹ش، ص۶۹۶.</ref> پس از آن بیست سال زندگی کرد. فضه را زنی صالح و با[[تقوا]] دانسته‌اند.<ref>الحسین و بطلة كربلاء، مغنیة، ص ۲۸۷.</ref>


==همسر و فرزندان==
==همسر و فرزندان==
علی(ع) او را به همسری ابوثعلبه حبشی درآورد. فضه، از او یک پسر به دنیا آورد. بعداز مرگ ابوثعلبه، فضه با ابوملیک غطفانی ازدواج کرد و پس از این ازدواج پسرش از ابوثعلبه از دنیا رفت.<ref>حسون، اعلام النساء المؤمنات، ۱۳۷۹ش، ص ۶۹۷.</ref> فضه از ابوملیک دارای فرزندانی شد،<ref>الحسین و بطلة كربلاء، مغنیة، ص ۲۸۷.</ref> دختری به نام شهرة بنت مسكة بنت فضّة که کرامتی هم برای او نقل می‌کنند، از نوادگان اوست.<ref>تسلیة المجالس، الكركی الحائری ،ج ‏۱،ص ۵۲۹.</ref> در بعضی از منابع، از شکایت شوهر دوم از وی نزد [[عمر بن خطاب]] سخن به میان رفته و او به نفع فضه قضاوت کرد‌ه است.<ref>النعمان المغربی، شرح الأخبار، ج ۲، ص ۳۲۸؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج ۳، ص ۱۸۳.</ref>
علی(ع) او را به همسری ابوثعلبه حبشی درآورد. فضه، از او یک پسر به دنیا آورد. بعداز مرگ ابوثعلبه، فضه با ابوملیک غطفانی [[ازدواج]] کرد و پس از این ازدواج پسرش از ابوثعلبه از دنیا رفت.<ref>حسون، اعلام النساء المؤمنات، ۱۳۷۹ش، ص ۶۹۷.</ref> فضه از ابوملیک دارای فرزندانی شد،<ref>الحسین و بطلة كربلاء، مغنیة، ص ۲۸۷.</ref> دختری به نام شهرة بنت مسكة بنت فضّة که کرامتی هم برای او نقل می‌کنند، از نوادگان اوست.<ref>تسلیة المجالس، الكركی الحائری ،ج ‏۱،ص ۵۲۹.</ref> در بعضی از منابع، از شکایت شوهر دوم از وی نزد [[عمر بن خطاب]] سخن به میان رفته و او به نفع فضه قضاوت کرد‌ه است.<ref>النعمان المغربی، شرح الأخبار، ج ۲، ص ۳۲۸؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج ۳، ص ۱۸۳.</ref>


[[مالک بن دینار]] می‌گوید: زمانی كه برای زیارت خانه خدا راهی [[حج]] بودیم، زنی لاغر اندام را دیدم كه بر حیوانی لاغر و ناتوان سوار است ولی حیوان در راه بازماند. من او را سرزنش كردم كه چرا با چنین مركبی توشه سفر بسته است و می‌خواهد راهی بدین درازی را بپیماید، اما زن سر به آسمان بلند كرد و گفت: «نه در خانه‌‏ام گذاردی و نه به خانه‌‏ات رساندی. سوگند به عزت و جلالت اگر كسی غیر از تو چنین كاری با من كرده بود، شكایتش را پیش تو می‌آوردم.» ناگهان شخصی در بیابان پیدا شد كه در دستش افسار ناقه‏‌ای بود و آماده تا آن زن را به مقصد برساند. من كه از این ماجرا، كمالات زن را دیدم، دانستم پرهیزكاری است كه نزد خدایش مقام بلندی دارد، پرسیدم تو كیستی؟ گفت: من شهره، دخترِ مسكه دختر فضه كنیز فاطمه زهرا (ع) هستم.<ref>بحار الأنوار، ۱۳۶۳، ج ‏۴۳، ص ۴۷.</ref>
[[مالک بن دینار]] می‌گوید: زمانی كه برای زیارت خانه خدا راهی [[حج]] بودیم، زنی لاغر اندام را دیدم كه بر حیوانی لاغر و ناتوان سوار است ولی حیوان در راه بازماند. من او را سرزنش كردم كه چرا با چنین مركبی توشه سفر بسته است و می‌خواهد راهی بدین درازی را بپیماید، اما زن سر به آسمان بلند كرد و گفت: «نه در خانه‌‏ام گذاردی و نه به خانه‌‏ات رساندی. سوگند به عزت و جلالت اگر كسی غیر از تو چنین كاری با من كرده بود، شكایتش را پیش تو می‌آوردم.» ناگهان شخصی در بیابان پیدا شد كه در دستش افسار ناقه‏‌ای بود و آماده تا آن زن را به مقصد برساند. من كه از این ماجرا، كمالات زن را دیدم، دانستم پرهیزكاری است كه نزد خدایش مقام بلندی دارد، پرسیدم تو كیستی؟ گفت: من شهره، دخترِ مسكه دختر فضه كنیز فاطمه زهرا (ع) هستم.<ref>بحار الأنوار، ۱۳۶۳، ج ‏۴۳، ص ۴۷.</ref>
خط ۵۲: خط ۵۲:


==شیر و فضه==
==شیر و فضه==
[[پرونده:مقام شیر فضه در کربلا.jpg|بندانگشتی|مقام شیر فضه، واقع در محله باب النجف کربلا داخل کوچه‌ای متفرع از شارع العباس.]]
[[پرونده:مقام شیر فضه در کربلا.jpg|بندانگشتی|مقام شیر فضه، واقع در محله باب النجف [[کربلا]] داخل کوچه‌ای متفرع از شارع العباس.]]
در بعضی منابع از حضور فضه نوبیه در [[کربلا]] سخن گفته شده است.<ref>موسوعة عاشوراء ،ص۲۳۱.</ref>[[داستان شیر و فضه]] بنا بر حضور وی در کربلا نگاشته شده است.<ref>إثبات الهداة، الحر العاملی، ج ‏۴، ص ۳۷.</ref>
در بعضی منابع از حضور فضه نوبیه در [[کربلا]] سخن گفته شده است.<ref>موسوعة عاشوراء ،ص۲۳۱.</ref>[[داستان شیر و فضه]] بنا بر حضور وی در کربلا نگاشته شده است.<ref>إثبات الهداة، الحر العاملی، ج ‏۴، ص ۳۷.</ref>


[[ادریس بن عبدالله اودی]] می‌گوید: چون امام حسین(ع) شهید شد و [[لشکر عمر بن سعد]] خواستند اسب بر بدن امام بتازند، فضه به [[حضرت زینب(س)]] گفت: ای بانوی من! روزی كشتی «سفینه» در دریا شكست و او به جزیره‌‏ای افتاد و در آنجا شیری دید. او خطاب به شیر گفت: ای ابا الحارث، من غلام رسول خدایم! پس آن شیر غرغركنان پیشاپیش او رفت تا او را به راه رساند. هم اكنون آن شیر در جایی زانو زده است، بگذار من بروم‏ و به او آگاهی دهم كه این مردم فردا چه خواهند كرد. فضه نزد آن شیر رفت و گفت: ای ابا الحارث، آن شیر سر بلند كرد و فضه به او گفت: می‏‌دانی فردا می‌‏خواهند با امام حسین(ع) چه كنند، می‏‌خواهند اسب بر پشتش بتازند. شیر آمد و دو دست خود را روی پیکر امام حسین(ع)نهاد، لشكر جلو آمده و شیر را دیدند، عمر بن سعد به آنها گفت: این فتنه ‏است، مبادا آن را برانگیزید، برگردید، آنها هم برگشتند.<ref>كلینی، ج ‏۱، ص ۴۶۵.</ref>
[[ادریس بن عبدالله اودی]] می‌گوید: چون [[امام حسین(ع)]] [[شهید]] شد و [[لشکر عمر بن سعد]] خواستند اسب بر بدن امام بتازند، فضه به [[حضرت زینب(س)]] گفت: ای بانوی من! روزی كشتی «سفینه» در دریا شكست و او به جزیره‌‏ای افتاد و در آنجا شیری دید. او خطاب به شیر گفت: ای ابا الحارث، من غلام رسول خدایم! پس آن شیر غرغركنان پیشاپیش او رفت تا او را به راه رساند. هم اكنون آن شیر در جایی زانو زده است، بگذار من بروم‏ و به او آگاهی دهم كه این مردم فردا چه خواهند كرد. فضه نزد آن شیر رفت و گفت: ای ابا الحارث، آن شیر سر بلند كرد و فضه به او گفت: می‏‌دانی فردا می‌‏خواهند با امام حسین(ع) چه كنند، می‏‌خواهند اسب بر پشتش بتازند. شیر آمد و دو دست خود را روی پیکر امام حسین(ع)نهاد، لشكر جلو آمده و شیر را دیدند، عمر بن سعد به آنها گفت: این فتنه ‏است، مبادا آن را برانگیزید، برگردید، آنها هم برگشتند.<ref>كلینی، ج ‏۱، ص ۴۶۵.</ref>


با توجه به گزارش‌های قطعی در مورد تاختن اسب بر بدن امام حسین(ع)،<ref>ارشاد، المفید، ج۲، ص۱۱۳.</ref> این داستان محل تردید است.
با توجه به گزارش‌های قطعی در مورد تاختن اسب بر بدن امام حسین(ع)،<ref>ارشاد، المفید، ج۲، ص۱۱۳.</ref> این داستان محل تردید است.


==وفات==
==وفات==
[[پرونده:مقبره فضه درباب الصغیر.jpg|بندانگشتی|مقبره فضه در قبرستان باب الصغیر سوریه]]
[[پرونده:مقبره فضه درباب الصغیر.jpg|بندانگشتی|مقبره فضه در قبرستان [[باب الصغیر]] [[سوریه]]]]
مقبره‌ای منسوب به فضه در دمشق در [[قبرستان باب الصغیر]] موجود است. قبر وی کمی بالاتر از مرقد منسوب [[عبدالله بن جعفر بن ابی طالب]] و در انتهای غربی قبرستان قرار دارد. حجره و مرقد او گنبدی کوچک به رنگ سبز داشته و دیواره‌های آن از سنگ سیاه است.<ref>اصغر قائدان، اماکن سیاحتی و زیارتی دمشق، ص ۴۷.</ref>
مقبره‌ای منسوب به فضه در [[دمشق]] در [[قبرستان باب الصغیر]] موجود است. قبر وی کمی بالاتر از مرقد منسوب [[عبدالله بن جعفر بن ابی طالب]] و در انتهای غربی قبرستان قرار دارد. حجره و مرقد او گنبدی کوچک به رنگ سبز داشته و دیواره‌های آن از سنگ سیاه است.<ref>اصغر قائدان، اماکن سیاحتی و زیارتی دمشق، ص ۴۷.</ref>


==در اشعار آئینی==
==در اشعار آئینی==
در اشعار مذهبی و آئینی، از فضه با عنوان کنیز حضرت زهرا یاد می‌شود که دارای کراماتی بوده و همنشینی با حضرت زهرا(س) او را از دیگران متمایز کرده است از جمله:
در اشعار مذهبی و آئینی، از فضه با عنوان کنیز [[حضرت زهرا(س)]] یاد می‌شود که دارای کراماتی بوده و همنشینی با حضرت زهرا(س) او را از دیگران متمایز کرده است از جمله:
{{شعر۲
{{شعر۲
|مفتقرا متاب روی از در او به هیچ سوی| زانکه مس وجود را فضه‌ او طلا کند.<ref> دیوان شیخ محمدحسین اصفهانی معروف به کمپانی.</ref>}}
|مفتقرا متاب روی از در او به هیچ سوی| زانکه مس وجود را فضه‌ او طلا کند.<ref> دیوان شیخ محمدحسین اصفهانی معروف به کمپانی.</ref>}}
confirmed، templateeditor
۱۱٬۵۴۹

ویرایش