پرش به محتوا

فضه نوبیه: تفاوت میان نسخه‌ها

۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۱ مارس ۲۰۱۶
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Emadmohseny
جزبدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{دیگر کاربردها|فضه}}
{{دیگر کاربردها|فضه}}
[[پرونده:مقام شیر فضه در کربلا.jpg|بندانگشتی|مقام شیر فضه، واقع در محله باب النجف کربلا داخل کوچه‌ای متفرع از شارع العباس.]]
[[پرونده:مقام شیر فضه در کربلا.jpg|بندانگشتی|مقام شیر فضه، واقع در محله باب النجف کربلا داخل کوچه‌ای متفرع از شارع العباس.]]
'''فضه'''، کنیز [[حضرت زهرا(س)]] که [[پیامبر(ص)]] او را به این نام خواند. نام او در روایات مرتبط با ولادت [[حسنین]]، و همچنین [[روزه]] گرفتن به همراه حضرت علی(ع) و حضرت زهرا(س) در بیماری حسنین(ع)، و شهادت حضرت زهرا(س) آمده است. فضه بعد از حضرت فاطمه(س) دو ازدواج داشته است. از ویژگی‌های وی، سخن گفتن با آیات [[قرآن]] و دانستن علم کیمیاست. گفته‎اند در شهادت [[امام حسین(ع)]] نیز حضور داشته است.
'''فضه'''، کنیز [[حضرت زهرا(س)]] که [[پیامبر(ص)]] او را به این نام خواند. نام او در روایات مرتبط با ولادت [[حسنین]]، و همچنین [[روزه]] گرفتن به همراه [[حضرت علی(ع)]] و حضرت زهرا(س) در بیماری حسنین(ع)، و شهادت حضرت زهرا(س) آمده است. فضه بعد از حضرت فاطمه(س) دو ازدواج داشته است. از ویژگی‌های وی، سخن گفتن با آیات [[قرآن]] و دانستن علم کیمیاست. گفته‎اند در شهادت [[امام حسین(ع)]] نیز حضور داشته است.


==اصل و نسب==
==اصل و نسب==
خط ۲۴: خط ۲۴:


==ویژگی‌ها==
==ویژگی‌ها==
فضه حدود بیست سال با [[آیه|آیات]] [[قرآن]] حرف می‌زد و به دیگران پاسخ می‌داد.<ref>ریاحین الشریعه، ج ۲، ص ۳۱۳ تا ۳۲۶.</ref> او در [[روایت|روایتی]] طولانی، حالات حضرت زهرا(س) را از زمان رحلت [[محمد(ص)|پیامبر(ص)]] تا شهادت فاطمه(س) بیان می‌کند.<ref>بحارالانوار، ج ۴۳، ص۱۷۴-۱۸۰.</ref> حضرت علی(ع) در مورد وی می‌گوید: «اللهم بارک لنا فی فضّتنا»<ref>الثاقب فی المناقب، ص  ۲۸۱.</ref>  
فضه حدود بیست سال با [[آیه|آیات]] [[قرآن]] حرف می‌زد و به دیگران پاسخ می‌داد.<ref>ریاحین الشریعه، ج ۲، ص ۳۱۳ تا ۳۲۶.</ref> او در [[روایت|روایتی]] طولانی، حالات حضرت زهرا(س) را از زمان رحلت [[محمد(ص)|پیامبر(ص)]] تا شهادت فاطمه(س) بیان می‌کند.<ref>بحارالانوار، ج ۴۳، ص۱۷۴-۱۸۰.</ref> حضرت علی(ع) در مورد وی می‌گوید: «اللهم بارک لنا فی فضّتنا»<ref>الثاقب فی المناقب، ص  ۲۸۱.</ref>


برخی گفته‌اند که او علم کیمیا می‌دانست <ref>الموسوعة الكبری عن فاطمة الزهراء، الأنصاری، ج‏ ۱۷، ص ۴۲۸.</ref> و این علم را حضرت زهرا(س) به وی تعلیم کرده بود.<ref>الموسوعة الكبری عن فاطمة الزهراء، الأنصاری، ج ‏۱۷، ص ۴۳۰.</ref> پیامبر(ع) هم دعا برای مشکلات و همچنین اذکاری را به وی تعلیم کرده بود.<ref>الموسوعة الكبری عن فاطمة الزهراء، الأنصاری ،ج‏ ۱۷، ص ۴۲۹.</ref> [[خلیفه دوم]] به مقابل علمی وی اعتراف کرده است.<ref>النعمان المغربی، شرح الأخبار: ج ۲، ص ۳۲۸، ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج ۳، ص ۱۸۳.</ref>
برخی گفته‌اند که او علم کیمیا می‌دانست <ref>الموسوعة الكبری عن فاطمة الزهراء، الأنصاری، ج‏ ۱۷، ص ۴۲۸.</ref> و این علم را حضرت زهرا(س) به وی تعلیم کرده بود.<ref>الموسوعة الكبری عن فاطمة الزهراء، الأنصاری، ج ‏۱۷، ص ۴۳۰.</ref> پیامبر(ع) هم دعا برای مشکلات و همچنین اذکاری را به وی تعلیم کرده بود.<ref>الموسوعة الكبری عن فاطمة الزهراء، الأنصاری ،ج‏ ۱۷، ص ۴۲۹.</ref> [[خلیفه دوم]] به مقابل علمی وی اعتراف کرده است.<ref>النعمان المغربی، شرح الأخبار: ج ۲، ص ۳۲۸، ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج ۳، ص ۱۸۳.</ref>
خط ۳۱: خط ۳۱:
در بعضی منابع از حضور فضه نوبیه در [[کربلا]] سخن گفته شده است.<ref>موسوعة عاشوراء ،ص۲۳۱.</ref>[[داستان شیر و فضه]] بنا بر حضور وی در کربلا نگاشته شده است.<ref>إثبات الهداة، الحر العاملی، ج ‏۴، ص ۳۷.</ref>
در بعضی منابع از حضور فضه نوبیه در [[کربلا]] سخن گفته شده است.<ref>موسوعة عاشوراء ،ص۲۳۱.</ref>[[داستان شیر و فضه]] بنا بر حضور وی در کربلا نگاشته شده است.<ref>إثبات الهداة، الحر العاملی، ج ‏۴، ص ۳۷.</ref>


[[ادریس بن عبدالله اودی]] می‌گوید: چون امام حسین(ع) شهید شد و [[لشکر عمر بن سعد]] خواستند اسب بر بدن امام بتازند، فضه به [[حضرت زینب(س)]] گفت: ای بانوی من! روزی كشتی «سفینه» در دریا شكست و او به جزیره‌‏ای افتاد و در آنجا شیری دید. او خطاب به شیر گفت: ای ابا الحارث، من غلام رسول خدایم! پس آن شیر غرغركنان پیشاپیش او رفت تا او را به راه رساند. هم اكنون آن شیر در جایی زانو زده است، بگذار من بروم‏ و به او آگاهی دهم كه این مردم فردا چه خواهند كرد. فضه نزد آن شیر رفت و گفت: ای ابا الحارث، آن شیر سر بلند كرد و فضه به او گفت: می‏‌دانی فردا می‌‏خواهند با امام حسین(ع) چه كنند، می‏‌خواهند اسب بر پشتش بتازند. شیر آمد و دو دست خود را روی پیکر امام حسین(ع)نهاد، لشكر جلو آمده و شیر را دیدند، عمر بن سعد به آنها گفت: این فتنه ‏است، مبادا آن را برانگیزید، برگردید، آنها هم برگشتند.<ref>كلینی، ج ‏۱، ص ۴۶۵.</ref>  
[[ادریس بن عبدالله اودی]] می‌گوید: چون امام حسین(ع) شهید شد و [[لشکر عمر بن سعد]] خواستند اسب بر بدن امام بتازند، فضه به [[حضرت زینب(س)]] گفت: ای بانوی من! روزی كشتی «سفینه» در دریا شكست و او به جزیره‌‏ای افتاد و در آنجا شیری دید. او خطاب به شیر گفت: ای ابا الحارث، من غلام رسول خدایم! پس آن شیر غرغركنان پیشاپیش او رفت تا او را به راه رساند. هم اكنون آن شیر در جایی زانو زده است، بگذار من بروم‏ و به او آگاهی دهم كه این مردم فردا چه خواهند كرد. فضه نزد آن شیر رفت و گفت: ای ابا الحارث، آن شیر سر بلند كرد و فضه به او گفت: می‏‌دانی فردا می‌‏خواهند با امام حسین(ع) چه كنند، می‏‌خواهند اسب بر پشتش بتازند. شیر آمد و دو دست خود را روی پیکر امام حسین(ع)نهاد، لشكر جلو آمده و شیر را دیدند، عمر بن سعد به آنها گفت: این فتنه ‏است، مبادا آن را برانگیزید، برگردید، آنها هم برگشتند.<ref>كلینی، ج ‏۱، ص ۴۶۵.</ref>


با توجه به گزارش‌های قطعی در مورد تاختن اسب بر بدن امام حسین(ع)،<ref>ارشاد، المفید، ج ۲، ص ۱۱۳.</ref> این داستان محل تردید است.
با توجه به گزارش‌های قطعی در مورد تاختن اسب بر بدن امام حسین(ع)،<ref>ارشاد، المفید، ج ۲، ص ۱۱۳.</ref> این داستان محل تردید است.
confirmed، protected، templateeditor
۲۱۴

ویرایش