Automoderated users، confirmed، protected، templateeditor
۳٬۲۷۶
ویرایش
P.motahari (بحث | مشارکتها) جز (←نتیجه مناظره) |
P.motahari (بحث | مشارکتها) جز (←متن و ترجمه حدیث: ویرایش صوری ترجمه مناظره) |
||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
سپس حضرت فرمودند: اى سلیمان، بگو آیا اراده فعل است یا غیر فعل؟ | سپس حضرت فرمودند: اى سلیمان، بگو آیا اراده فعل است یا غیر فعل؟ | ||
گفت: بله فعل است، امام فرمودند: پس مُحدَث (حادث) است؛ زیرا افعال مُحدَث هستند. سلیمان گفت: فعل نیست. حضرت فرمودند: پس چیز دیگرى از ازل با خدا بوده است. سلیمان گفت: اراده همان انشا و ایجاد است. حضرت فرمودند: اى سلیمان، این سخن، همان چیزى است که بر ضرار و هممسلکانش عیب گرفتهاید که مىگویند: آنچه خداوند در آسمان و زمین یا دریا و خشکى خلق کرده، از سگ و خوک و میمون و انسان و چهارپا و غیره، جمله اراده خدا هستند و اراده خدا زنده مىشود و مىمیرد، راه میرود و مىخورد، مىآشامد، ازدواج مىکند، تولید مثل مىکند، ظلم مىکند، کارهاى زشت انجام مىدهد، کافر مىشود و مشرک مىگردد، و ما از این گفتهها برىء هستیم و با آن دشمنى مىکنیم و این حدّ آن است. | گفت: بله فعل است، امام فرمودند: پس مُحدَث (حادث) است؛ زیرا افعال مُحدَث هستند. سلیمان گفت: فعل نیست. حضرت فرمودند: پس چیز دیگرى از ازل با خدا بوده است. سلیمان گفت: اراده همان انشا و ایجاد است. حضرت فرمودند: اى سلیمان، این سخن، همان چیزى است که بر ضرار و هممسلکانش عیب گرفتهاید که مىگویند: آنچه خداوند در آسمان و زمین یا دریا و خشکى خلق کرده، از سگ و خوک و میمون و انسان و چهارپا و غیره، جمله اراده خدا هستند و اراده خدا زنده مىشود و مىمیرد، راه میرود و مىخورد، مىآشامد، ازدواج مىکند، تولید مثل مىکند، ظلم مىکند، کارهاى زشت انجام مىدهد، کافر مىشود و مشرک مىگردد، و ما از این گفتهها برىء هستیم و با آن دشمنى مىکنیم و این حدّ آن است. | ||
سلیمان گفت: «اراده» مثل سمع و بصر و علم است، حضرت فرمودند: | سلیمان گفت: «اراده» مثل سمع و بصر و علم است، حضرت فرمودند: | ||
دوباره به حرف اوّل خود بازگشتى! بگو بدانم آیا سمع و بصر و علم، | دوباره به حرف اوّل خود بازگشتى! بگو بدانم آیا سمع و بصر و علم، مصنوعاند؟ سلیمان گفت: نه. امام فرمودند: پس چطور اراده را نفى مىکنید و میگویید: اراده نکرده است و گاهى مىگویید: اراده کرده است؟ و حالآنکه خود مىگویید: «اراده»، ساخته و مفعول خداوند نیست؟ سلیمان گفت: این مثل این است که مىگوییم: گاهى مىداند و گاهى نمىداند. حضرت فرمودند: این دو یکسان نیستند؛ زیرا نفى معلوم، نفى علم نیست و حالآنکه نفى مراد (اراده شده)، نفى وجود «اراده» است؛ زیرا اگر چیزى اراده نشود، در واقع ارادهاى وجود نداشته است؛ ولى گاه مىشود که علم وجود دارد، ولى معلوم وجود ندارد؛ مثل بصر (بینایى) که چهبسا انسان بینا است، ولى شیء دیدنى وجود ندارد و علم وجود دارد، ولى معلوم وجود ندارد. | ||
سلیمان گفت: | سلیمان گفت: خب، اراده مصنوع است. حضرت فرمودند: پس مُحدَث است و مانند سمع و بصر نیست؛ زیرا سمع و بصر مصنوع نیستند و این یکى مصنوع است. سلیمان گفت: اراده صفتى از صفات خداوند است که از ازل بوده است. امام فرمودند: پس انسان هم باید ازلى باشد؛ چون صفت او ازلى است. سلیمان گفت: نه، زیرا او آن صفت را نساخته است. حضرت فرمودند: | ||
اى | اى خراسانى، چقدر اشتباه مىکنى! آیا با اراده و گفته او، اشیاء ایجاد نمىشود؟ سلیمان گفت: نه. حضرت فرمود: پس اگر نه با اراده و مشیت و دستور خدا است و نه مستقیماً اشیاء را خلق مىکند، پس این موجودات چگونه ایجاد شدهاند؟ خداوند برتر و والاتر از اینها است. سلیمان جوابى نداد. | ||
حضرت فرمودند: در مورد این آیه شریفه: «وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِک قَرْیةً أَمَرْنا مُتْرَفِیها فَفَسَقُوا فِیها» ( | حضرت فرمودند: در مورد این آیه شریفه: «وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِک قَرْیةً أَمَرْنا مُتْرَفِیها فَفَسَقُوا فِیها» (هرگاه اراده کنیم که شهر و سرزمینى را نابود سازیم، به مترفین آن دیار دستورى میدهیم و آنان در آنجا به فسق و فجور مىپردازند (اسراء، ۱۶))، آیا منظور از ارادهکردن خداوند در این آیه، این است که خداوند اراده را ایجاد مىکند؟ گفت: بله. حضرت فرمودند: پس اگر اراده را ایجاد مىکند، این گفته تو که مىگویى: اراده همان خداست و یا جزئى از اوست، باطل خواهد بود؛ زیرا خدا خود را ایجاد نمىکند و از حالت فعلى خود تغییر نمینماید. خداوند والاتر از این است. سلیمان گفت: منظور خداوند این نیست که ارادهاى ایجاد مىکند. حضرت فرمودند: پس منظورش چیست؟ | ||
گفت، منظورش این است که کارى انجام | گفت، منظورش این است که کارى انجام مىدهد. حضرت فرمودند: واى بر تو! | ||
چقدر این مطلب را تکرار | چقدر این مطلب را تکرار مىکنى؟ من که گفتم اراده محدث است، زیرا فعل و ایجاد شىء محدّث است. سلیمان گفت: پس اصلاً معنایى ندارد. حضرت فرمودند: پس از نظر شما، خدا خود را وصف کرده و اراده را وصف خود قرار داده؛ ارادهاى که معنى ندارد. پس اگر اراده نه معناى ازلى داشته باشد و نه معناى حادث، این حرف شما که مىگویید: «خداوند از ازل اراده مىکرده است»، باطل خواهد بود. سلیمان گفت: منظورم این است که اراده یکى از افعال ازلى خداوند است. حضرت فرمودند: آیا نمىدانى چیزى که ازلى است، نمىتواند در آنِ واحد، هم مصنوع باشد هم محدّث و هم قدیم و ازلى؟ سلیمان جوابى نداد. | ||
سپس امام رضا | سپس امام رضا علیهالسّلام فرمودند: عیبى ندارد، سؤالت را تمام کن. سلیمان گفت: آیا اراده صفتى از صفات خداست؟ حضرت فرمودند: چقدر این مطلب را براى من تکرار مىکنى؟ صفتش محدَث است یا ازلى؟ سلیمان گفت: | ||
محدَث است. حضرت فرمودند: پس اراده محدث است، اگر چه از صفات ازلى و ذاتى خداوند باشد؟ پس خداوند چیزى اراده نکرده است. حضرت علیهالسّلام فرمودند: چیزى که ازلى باشد، مفعول و مصنوع نخواهد بود. | |||
ازلى و ذاتى خداوند باشد؟ پس خداوند چیزى اراده نکرده | سلیمان گفت: اشیاء عین اراده نیستند (همانطور که ضرار مىگوید) و خداوند چیزى اراده نکرده است. حضرت فرمودند: وسوسه مىکنى. آیا چیزى را که آفرینش و ساخت آن را اراده نکرده، آفریده است؟ این حالت، حالت کسى است که نمىداند چه مىکند. خداوند از این سخن منزّه و برتر است. | ||
سلیمان گفت: اشیاء عین اراده | |||
سلیمان گفت: آقا! من که عرض کردم اراده مثل سمع و بصر و علم است. | سلیمان گفت: آقا! من که عرض کردم اراده مثل سمع و بصر و علم است. | ||
مأمون گفت: واى بر تو اى سلیمان! چقدر این حرف غلط را تکرار | مأمون گفت: واى بر تو اى سلیمان! چقدر این حرف غلط را تکرار مىکنى؟! این سخن را قطع کن و به سراغ مطلب دیگرى برو؛ چون نمىتوانى جواب دیگرى بدهى. حضرت فرمودند: رهایش کن اى امیر مؤمنین. صحبتش را قطع نکن؛ چون آن را دلیل حقّانیت خود قلمداد مىکند. ادامه بده سلیمان. گفت: عرض کردم که اراده مثل سمع و بصر و علم است. حضرت فرمودند: | ||
عیبى ندارد، بگو ببینم آیا اراده یک معنى دارد یا داراى معانى مختلف است؟ | عیبى ندارد، بگو ببینم آیا اراده یک معنى دارد یا داراى معانى مختلف است؟ | ||
سلیمان گفت: یک معنى | سلیمان گفت: یک معنى دارد. حضرت فرمودند: پس آیا معناى تمام ارادهها یک چیز است؟ سلیمان گفت: بله. حضرت فرمودند: پس اگر معناى تمام ارادهها یک چیز باشد، باید اراده قیام همان اراده قعود باشد و اراده زندگى نیز همان اراده مرگ. اگر اراده خداوند یک چیز باشد، هیچکدام از مرادهاى خدا بر دیگرى تقدّم نخواهد داشت و هیچیک با آن دیگرى تفاوت نخواهد کرد و همگى یک چیز خواهند بود. سلیمان گفت: معناها با هم متفاوتاند، حضرت فرمودند: خب، حالا بگو آیا مرید همان اراده است یا چیز دیگرى است؟ | ||
سلیمان گفت: | سلیمان گفت: او همان اراده است. حضرت فرمودند: پس از نظر شما، مرید باید مختلف باشد، چون او همان اراده است. سلیمان گفت: سرورم! اراده همان مرید نیست. حضرت فرمودند: پس اراده حادث است وگرنه لازم مىآید که چیز دیگرى همراه خداوند باشد. این مطلب را خوب بفهم و باز سؤالت را ادامه بده. | ||
سلیمان (در حالى که | سلیمان (در حالى که گویى سخن خود را پس گرفته بود) گفت: نه، بلکه اسمى است از اسماء خدا، حضرت فرمودند: آیا خود چنین نامى بر خویش نهاده است؟ سلیمان گفت: نه او چنین نامى بر خود نگذاشته است. حضرت فرمودند: پس تو حق ندارى نامى بر او بگذارى که او خود با چنین نامى خود را نخوانده است. سلیمان گفت: ولى او خودش، خویش را مرید وصف کرده است. حضرت فرمودند: او که خود را مرید وصف نموده است، معنایش این نیست که خواسته بگوید: او اراده است و یا اینکه اراده نامى از نامهاى اوست. سلیمان گفت: چون ارادهاش عین علم اوست. حضرت فرمودند: اى نادان، اگر خداوند به چیزى عالم است، آیا معنایش این است که آن را اراده کرده است؟! سلیمان گفت: بله البتّه. حضرت فرمودند: حال، اگر آن را اراده نکند، آیا بدین معنى است که بدان علم و آگاهى ندارد؟ سلیمان گفت: بله البتّه. حضرت فرمودند: از کجا چنین سخنى مىگویى؟ و چه دلیلى دارى بر اینکه اراده خدا عین علم اوست؟ و حالآنکه گاه مىشود خدا چیزى را مىداند، ولى ابداً آن را اراده نمىکند؛ از جمله این آیه شریفه: «وَ لَئِنْ شِئْنا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِی أَوْحَینا إِلَیک» (اگر بخواهیم، آنچه را بر تو وحى نمودهایم خواهیم برد (اسراء، ۸۶))؛ و خداوند مىداند چگونه آن را ببرد؛ ولى هرگز این کار را نخواهد کرد. سلیمان گفت: زیرا خدا از کار فارغ شده و دست از کار کشیده و بر آنچه مقدّر فرموده، چیزى نخواهد افزود. حضرت فرمودند: این سخن یهود است. اگر حرف شما درست باشد، پس چگونه خداوند مىفرماید: «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکمْ» (مرا بخوانید تا خواستههاى شما را اجابت کنم (مؤمن، ۶۰)) سلیمان گفت: منظورش این است که او بر این کار تواناست. حضرت فرمودند: آیا وعدهاى مىدهد که به آن وفا نخواهد کرد؟! پس چطور فرموده است: «یزِیدُ فِی الْخَلْقِ ما یشاءُ» (هرآنچه بخواهد، در خلقت اضافه مىنماید (فاطر، ۱)) و نیز فرموده است: «یمْحُوا اللَّهُ ما یشاءُ وَ یثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکتابِ» (خداوند هرآنچه را بخواهد، محو مىکند و هرآنچه را بخواهد، ثابت مىنماید، و امّالکتاب در نزد اوست (رعد، ۳۹)) حال، از کارها فارغ شده است؟! سلیمان جوابى نداشت.// | ||
حضرت فرمودند: آیا خداوند | حضرت فرمودند: آیا خداوند مىداند که انسانى موجود خواهد شد و حال آنکه اراده نکرده است که ابدا انسانى خلق کند؟ و آیا خداوند مىداند که انسانى امروز مىمیرد و حال آنکه اراده نکرده است که امروز بمیرد؟ سلیمان گفت: بله، حضرت فرمودند: پس آیا آنچه را که اراده کرده مىداند که موجود خواهد شد؟ یا آنچه را که اراده نکرده؟ سلیمان گفت: میداند که هر دو موجود خواهند شد، حضرت فرمودند: در این صورت او مىداند که یک انسان در آن واحد هم زنده است هم مرده، هم ایستاده است هم نشسته، هم نابینا است و هم بینا، و این محال است. سلیمان گفت: قربانت گردم، او مىداند که یکى از آن دو موجود خواهد شد، حضرت فرمودند: عیبى ندارد، حال کدامیک موجود مىشوند، آنچه را اراده کرده یا آنچه را اراده نکرده است؟! سلیمان گفت: آنچه را اراده کرده است، حضرت رضا علیه السّلام و مأمون و علماى حاضر در مجلس خندیدند، حضرت فرمودند: اشتباه کردى و گفته اوّل خودت را رها کردى، در اوّل گفته بودى که: «او مىداند که انسانى امروز خواهد مرد و حال آنکه او اراده نکرده است که امروز بمیرد و مخلوقاتى را خلق مىکند و حال آنکه خودش نمىخواهد آنان را خلق کند» پس وقتى که از نظر شما جایز نیست که علم به آنچه که اراده نکرده تعلّق گیرد پس فقطّ آنچه را اراده کرده مىداند. | ||
سلیمان گفت: حرف من این است که: اراده نه خداست و نه غیر خدا، حضرت فرمودند: اى جاهل! وقتى مىگویى: خدا نیست در واقع قبول کردهاى که غیر خداست، و وقتى میگویى: اراده خدا نیست، در واقع قبول کردهاى که آن خداست، سلیمان پرسید: آیا خداوند میداند چگونه چیزى را خلق کند؟ | سلیمان گفت: حرف من این است که: اراده نه خداست و نه غیر خدا، حضرت فرمودند: اى جاهل! وقتى مىگویى: خدا نیست در واقع قبول کردهاى که غیر خداست، و وقتى میگویى: اراده خدا نیست، در واقع قبول کردهاى که آن خداست، سلیمان پرسید: آیا خداوند میداند چگونه چیزى را خلق کند؟ | ||
حضرت فرمودند: بله، سلیمان گفت: معنى این حرف این است که [از ازل] آن چیز وجود داشته است. حضرت فرمودند: حرف محالى مىزنى، زیرا چه بسا کسى بنّائى بلد است ولى خانهاى نمىسازد، یا خیاطى بلد است ولى خیاطى نمىکند، یا ساختن چیزى را بلد است ولى هرگز آن را نمىسازد، سپس حضرت فرمودند: آیا خدا خودش مىداند که واحد است و چیزى بهمراهش نیست؟ گفت: بله، حضرت فرمودند: آیا این مطلب، چیزى را بهمراه خدا ثابت مىکند؟ سلیمان گفت: نمىداند که واحد است و چیزى با او نیست، حضرت فرمودند: آیا تو این را مىدانى؟ گفت: بله، حضرت فرمودند: پس تو از خداوند داناترى! سلیمان گفت: اصلا، این موضوع محال است، حضرت فرمودند: از نظر تو محال است که خداوند واحد باشد و چیزى با او نباشد و سمیع و بصیر و حکیم و علیم و قادر باشد؟ گفت: بله، حضرت فرمودند: پس خداوند چگونه خود خبر داده است که واحد است، زنده است، سمیع و بصیر است، حکیم، قادر، علیم و خبیر است؟ در حالى که (طبق گفته تو) خودش این مطالب را نمىداند؟ سخن تو ردّ سخن خود و تکذیب آن است، خداوند از این سخن منزّه است. سپس حضرت ادامه دادند: پس چگونه مىخواهد چیزى را که نمىشناسد و ساختنش را بلد نیست، بسازد؟ صانعى که قبل از ساختن یک چیز، نمىداند که چگونه باید آن را بسازد، در واقع حیران است و سرگردان، و خداوند از این موضوع منزّه است و والاتر. | حضرت فرمودند: بله، سلیمان گفت: معنى این حرف این است که [از ازل] آن چیز وجود داشته است. حضرت فرمودند: حرف محالى مىزنى، زیرا چه بسا کسى بنّائى بلد است ولى خانهاى نمىسازد، یا خیاطى بلد است ولى خیاطى نمىکند، یا ساختن چیزى را بلد است ولى هرگز آن را نمىسازد، سپس حضرت فرمودند: آیا خدا خودش مىداند که واحد است و چیزى بهمراهش نیست؟ گفت: بله، حضرت فرمودند: آیا این مطلب، چیزى را بهمراه خدا ثابت مىکند؟ سلیمان گفت: نمىداند که واحد است و چیزى با او نیست، حضرت فرمودند: آیا تو این را مىدانى؟ گفت: بله، حضرت فرمودند: پس تو از خداوند داناترى! سلیمان گفت: اصلا، این موضوع محال است، حضرت فرمودند: از نظر تو محال است که خداوند واحد باشد و چیزى با او نباشد و سمیع و بصیر و حکیم و علیم و قادر باشد؟ گفت: بله، حضرت فرمودند: پس خداوند چگونه خود خبر داده است که واحد است، زنده است، سمیع و بصیر است، حکیم، قادر، علیم و خبیر است؟ در حالى که (طبق گفته تو) خودش این مطالب را نمىداند؟ سخن تو ردّ سخن خود و تکذیب آن است، خداوند از این سخن منزّه است. سپس حضرت ادامه دادند: پس چگونه مىخواهد چیزى را که نمىشناسد و ساختنش را بلد نیست، بسازد؟ صانعى که قبل از ساختن یک چیز، نمىداند که چگونه باید آن را بسازد، در واقع حیران است و سرگردان، و خداوند از این موضوع منزّه است و والاتر. |